سفر،سیاحت و گشت در زمانهای دور روش زندگانی معدودی مردم را تشکیل میداده تا آنجا که اصطلاح "دنیا دیده" نیز جایگاهی یافت. اما قصه به اینجا ختم نمیشود زیرا سیاحان هر جا که رفتند و هر آنچه را که از شهرها و کشورها و بناها و مردمانشان دیدند، نگاشتند و سفرنامههایی پدید آمد که بعدها منبع اطلاعات سایر مسافران قرار گرفت و به علاوه دلیل و مدرکی شد برای استناد آثار تاریخی و طبیعی.
گردشگران داخلی و خارجی با خواندن سفرنامهها، راغب میشوند تا برخی راهها را بعد از سالها دوباره بپیمایند و گذشت زمان را بر شهرها و آثار تاریخی و طبیعی و نیز زندگانی مردم، در طول مسیر مشاهده کنند. دلیل صحت این امر همان بس که برخی از مسیرها هم اکنون به نام این جهانگردان مورد استفاده قرار میگیرد. از آن جمله میتوان به سفر "سون هدین" سوئدی از میان کویر ایران و یا اطلاعات اوژن فلاندن، شاردن و تاورنیه که سالها قبل در میان ایرانیان بودهاند، اشاره کرد.
در زمان معاصر که مهاجرتهای بسیاری صورت گرفته، اهمیت این سفرنامهها از منظر دیگری نیز قابل بررسی است. زیرا اینک ایرانیان بسیاری در اقسا نقاط دنیا زندگی میکنند که فرزندانشان حتی توانایی خواندن و نوشتن به زبان فارسی ندارند اما این سفرنامهها آنها را با سرزمین آبا و اجدادی آشنا ساخته و انگیزه سفر به دیاری را که در آن ریشه دارند در آنان ایجاد میکند. این انگیزه که بیایند و از نزدیک ببینند.
با گشتی همزمان در سفرنامهها و در میان آثار و مناطق ذکر شده در این مستندات، کاربرد و اهمیت موضوع نمایان خواهد شد.
سفرنامهها از دوره تاریخی عصر خود اطلاعات بسیاری در اختیار میگذارند: شاردن یکی از آنان است که در عصر صفوی به ایران آمد و در طول اقامت خود در ایران، زبان فارسی را نیز آموخت: «من هیچ ملت راندیدم که مثل ایرانی ها نسبت به اقوامی که از لحاظ نژاد و دین بیگانه هستند،سهلانگار باشند. در این هنگام که در کشورهای اروپایی اختلافات بزرگ مذهبی وجود دارد درایران،هیچکس به یهودیها و عیسویها و گبرها و مسافرین اروپایی که گاهی به ایران میآیند کاری ندارند مگر این که بعضی از افراد آنها را تحریک کنند و به جان یهودیها یاعیسویها و یا گبرها،بیاندازند.»
شاردن ادامه میدهد: «اما از زمان سلطنت شاه عباس بزرگ به بعد، اگرقشری از افراد در صدد برآیند که عوامالناس را تحریک کنند و به جان یهودیان وعیسویان و گبرها بیاندازند،هر قدر مقام آنها بزرگ باشد دچار مجازاتهای هولناکخواهند بود. این ملت با ادب و مهربان،مهماننوازترین قوم جهان است و هر کس در هرفصل به خانه یک نفر برود، ولو صاحبخانه بیبضاعت باشد،میزبان،مجبورش میکند که چیزیبخورد و یا بیاشامد.» شاردن از خصوصیت "مهماننوازی" ایرانی در چند صد سال گذشته میگوید، خصیصهای که هر گردشگری در روزهای اول سفرش متوجه آن میشود.
به دورههای نزدیکتر که بیایم علاوه بر مردمشناسی، اطلاعات مناطق و بناها نیز مفید فایده قرار میگیرند. اگر از سفر اوژن فلاندن در زمان محمدشاه، سومین شاه قاجار سفرنامه و نقاشیهایش را در اختیار نداشتیم راجع به خیلی از مکانها و وقایع اطلاعاتمان کامل نبود و نمایی نداشتیم. کاخ پاسارگاد در فارس و معبد آناهیتا در کنگاور و یا کاخ گلستان در تهران. به عنوان نمونه به کاخ گلستان که میرویم ایوان تخت مرمر مقابلمان ظاهر میشود؛ اکنون روی سکوی مقابل آن اثری نیست ولی از طرح فلاندن مشخص است که آن زمان حوضی گرد و کنگرهای با فوارهای نه چندان بلند، بدان زیبایی میبخشیده و این سیاح فرانسوی از مراسم سلام نوروزی در ایوان تخت مرمر نوشته و امروزیها را مطلع ساخته است.
نمونه دیگری که از این دست میتوان داد، میدان نقش جهان اصفهان است. توصیفی که فلاندن از این میدان میدهد: «... در این قسمت محلی بزرگ به نام میدان شاه یا محل سلطنتی وجود دارد که یک طرفش گنبد و منارههای مسجد بزرگ برشکوه این میدان افزوده، دروازههای بازار از اطراف بدان گشوده شده و در سمت دیگر قصری رفیع دیده میشود. قسمتهای دیگر از غرفههایی مشابه تشکیل یافته ... این مکان که یکی از باشکوهترین امکنهی عالم است، فضایش مستطیلی شکل و در درونش مستطیل دیگری است که درونش را جوی آبی احاطه کرده است. مابین این نهر و اطراف آن را درختان چنارکاشتهاند ولیکن هرکدام را که به جهت ساختن پایهی توپ قطع کردهاند به جایش درختی ننشاندهاند و تنها باید افسوس خورد که در موقع گرمی هوا غیرممکن است بشود از این میدان گذر کرد.»
ممکن است اهمیت توصیف سفرنامهنویسان در مورد میدان نقش جهان که اینک با ابهت در میان اصفهان قرار دارد چندان مشخص نباشد اما آنجا که میتوان بر اساس طرح و توصیف فلاندن اثری مانند حمام خسروآقا را بازسازی کرد- هر چند این حمام بعدها تخریب شد- اهمیت موضوع نمایانتر میشود.
نزدیکتر که بیایم به سفر سون هدین سوئدی به ایران بین سالهای 1905 و 1908 میرسیم. سفرنامهای که از ورودش به ایران از جلفا تا تهران و نیز قسمت اصلی سفرش در میان کویر و برخی شهرها و روستاهای اطراف آن از ورامین و خور و جندق، طرود و معلمان از یک سو و طبس و نهبندان و زابل از سوی دیگر منبعی است برای دیگران. آنجا که او از جاده سنگفرش شاه عباسی در میان کویر عبور میکند و یا زمانی که با قایقی از نی از دریاچه هامونی میگذرد که دیگر وجود ندارد همه مستنداتی هستند از آن زمان.
مستنداتی که انگیزه سفر دیگران را مهیا میسازد؛ در زمان معاصر، شاهد سفر پتر کربر آلمانیتبار به ایران هستیم که نخستین بار در سن 14 سالگی با خواندن سفرنامههای سون هدین و آلفونس گابریل با نام ایران آشنا شده و علاقهمند به سفر و دیدن این سرزمین از نزدیک گشته است. و ماحصل سفرش در سن 72 سالگی به نام "ایران، سرزمینی با فرهنگ هزاران ساله" چاپ شده و یکی از راهنماهای گردشگران آلمانی زبان است.
و این دور ادامه دارد؛ هر سفرنامه انگیزهای میشود برای دیگری از جمله ایرانیی که در کشور دیگر زندگی کرده و یا حتی متولد شده است تا سفری داشته باشد به این سرزمین.