بخش اول: ایده سفر به عنوان یک علاقه مند به مدیتیشن ، کتابهای مختلفی در این زمینه خونده بودم و آموزشهایی رو به صورت آنلاین دیده بودم. گاهی که کلیپهای آموزشی مدیتیشن رو از هند میدیدم با خودم فکر میکردم چقدر خوب بود که من هم
آغاز سخن بنام یگانه هستی بخش زندگی خود سفر است و سفرزندگی در مقیاس کوچک سفر هیجان انگیز است وسفرخارجی به مقاصد جدید یکی از هیجان انگیز ترین لحضات زندگی است که هر روز آن با دیدنی ها و تجربیات جدید همراه است شوق دیدن مکانهای جدید، مردم
مقدمه توی پاتاگونیای آرژانتینم، روی تختهسنگی لب دریاچه نیمهمنجمدِ لاگونا تورِه. به پیمایش هجده کیلومتری امروز فکر میکنم و همزمان با لذت گاز گندهای میزنم به ساندویچ ژامبون و پنیرِ بیحالی که شب قبل درست کردم و در شرایط عادی به لعنت خدا هم نمیرزه. سردمه،
سلام به همه دوستان لست سکندی عزیز،راستش امروز که اومدم سفرنامه خودمو بنویسم به این خاطر بود که خوندن سفرنامه خیلی از دوستان بهم خیلی کمک کرد تا بتونم شناخت نسبی و اطلاعات خوبی در مورد سفر به استانبول به دست بیارم و ازش استفاده
یک لیوان شکلات داغ درست کنید و آهنگ میلیون گل سرخ (Milion Alux Roz) اثر خانم Alla Pugacheva را پخش کنید. حالا می توانید سفرنامه را شروع کنید. سفر ما به روسیه قرار بود برای تعطیلات شهریور باشد که با پرواز ماهان و سفر بین
امیدوار بوَد آدمى به خیر کسان مرا به خیر ِتو امید نیست، شر مرسان جو فرودگاه کیش به شدت متشنج بود، صدای داد و فریاد و جیغ مسافران به هوا رفته و طبق معمول، هیچ فرد پاسخگویی حضور نداشت! هر کدام از ما مسافران مشکلات و برنامههای
سال 1401 قصد کرده بودم اصفهان و شیراز را به پسر 8 ساله ام نشان بدهم. اصفهان را اردیبهشت ماه رفته بودیم و شیراز را گذاشته بودیم برای نیمه دوم سال. با بررسی هایی که کرده بودم و تجربیات قبلی، اواخر اسفند ماه زمان مناسبی
و اما هند... از وقتی یادم میاد دلم میخواسته هند رو ببینم.اصلا اون زاهدان و چابهار و جزیره هرمز و بندرعباس رو رفتم که یه تجربه نزدیک به هند داشته باشم.برنامه ریزی اولیه اش برمیگرده به سال نودوهفت اما با اومدن کرونا و بعد از اون
با صدای بلند اصابت چرخ هواپیما به زمین از خواب شیرین پریدم، چند لحظه بعد ساک به دست جلوی مرد سفید پوش که مهر ورود می زد صف کشیدیم او مودبانه پرسید برای چه منظوری به اینجا آمده اید با شنیدن کلمه (تعطیلات) لبخند آرامبخشی
اصفهان نیمی از جهان گفتند نیمی از وصف اصفهان گفتند شور و شوق سفر درونم جریان یافته بود و همچون چشمه ای دوباره جان گرفته در حال جوشش بود؛ این به معنی شروع ماجراجویی دوباره ای برای من بود. مقصد از قبل
سلام رفقای سفربرو، اوایل آبان بود که به فکر سفر دبی افتادم همه چیز هم از دیدن یه ویدیو آتیش بازی سال نو 2023 برج خلیفه تو اینستاگرام شروع شد، مشتاق شدم حتما ازنزدیک ببینم، قبل از سفر، دبی از نظر من یه شهر مصنوعی
همیشه یک کشش و علاقهای برای نوشتن سفرنامه در من بوده و هست، مخصوصاً روزها و هفتههای اول بعدِ برگشتن از سفر، منتها مثل اغلب تصمیمهام! در درون ذهنم خاک میخورد، ولی این بار میخوام توصیههای ذهن اهمال کارم را نشنیده بگیرم و سفرنامه گرجستان
خرداد ماه 1402 است و هوا نسبتا گرم. دمای هوای تونس را چک میکنم که چند درجه ای از تهران خنک تر است! با خودم میگویم آفریقا مگر نباید گرم باشد؟! با تردید یکی دوتا سوئیشرت در چمدان جا میدهم. چند ماه قبل، اولین بار
رویای یک سفر زمینی و ماجراجویانه با ماشین شخصی به کشور ترکیه، چند سالی بود که در ذهن من وجود داشت که سرانجام در خرداد ماه 1402 این رویا به حقیقت پیوست. من تجربه سفر زمینی به گرجستان را داشتم که با ماشین شخصی همراه
سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان و عاشقان سفر، به خصوص کاربرای عزیز سایت لست سکند... الان که دارم اولین کلمات و جملات را به عنوان سفرنامه یادداشت می کنم برام باور کردنی نیست که آخرش به آرزوم رسیدم و این سفر رو با همسرم
دورترین سفرها از نخستین گام ها شروع می شود. { کنفسیوس}. فرانسه قهوه هایش معروف است و هندوستان عاشقانه هایش ! همین است که همه چیز از یک قرار ساده شروع میشود ! در کافه پاریس حوالی گاندی ! ▪️شعر از مصطفی تجلی زمستان 1401 بود و
دیباچه: گویند پیش از ازل تنها بود... نه آسمانی ، نه زمینی ، نه چرخی ، نه موجودی ... هیچ ...، هیچ... ،هیچ ... جز خودش... بر خویش نگریست. ناگاه برق جادوی جمالش، از کمند تیغ غیرت جلالش گریخت... عاشق شد و عشق آتش بر خرمن هیچ زد... از شراره آتش عشق،
مردمانی ریزنقش، سختکوش و سوار بر موتورسیکلت سه عبارتی است که بهطور مشخص ویتنامیها را توصیف میکند. مردان و زنانی با قدی کوتاه و اندامی باریک که احتمالاً ناشی از رژیم غذایی سالم و همچنین کار و فعالیت شدید آنهاست در کشوری زیبا در مدت
قسمت اول: همدان، لالجین، تویسرکان، ملایر، نهاوند چند سالی بود که قصد رفتن به کردستان رو داشتیم ولی هر بار، بنا به دلایلی، مقصدمون عوض میشد. البته چند باری برای خرید، به سقز و بانه رفته بودیم اما این بار تصمیم داشتیم به قصد سیاحت، به
براتیسلاوا به پراگ، آغاز یک عاشقانه بسیار پیش می آید که شما دلتنگ کسی و یا جایی میشوید. جایی که قبلا حضور داشتید و میخواهید دوباره در همان حال و هوا نفس بکشید، مثل دلتنگ خانه بودن، مثل دلتنگ وطن بودن و یا مانند دلتنگ شهری