سفرنامه نپال

4.5
از 8 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
سفرنامه نپال
آموزش سفرنامه‌ نویسی
30 خرداد 1391 20:05
15
11.1K

سلام به همه دوستانی که این سفرنامه رو میخونن. قصد دارم در این سفرنامه مختصر شرحی از سفر به کشوری که الحق به موزه طبیعی معروف است را بنویسم.

تابستان سال 1390 درحالی که قصد داشتم برای سفر به روسیه آژانس های مختلف رو چک کنم بطور اتفاقی به یک آگهی عجیب برخوردم، " سفر هیجان انگیز به نپال" ناگفته نماند از دوران بچگی از این کشور خوشم میومد، راستش از پرچم این کشور خوشم میومد چون تنها پرچم غیر متعارف ( از نظر ظاهر) در بین کشور های دیگه بود. به هر حال به وب سایت شرکت آگهی دهنده مراجعه کردم و بالاخره قرار شد که با گروهی از دوستان و خانواده ام رهسپار این سفر پر جاذبه بشویم.

سفرنامه نپال

ابتدا کمی درباره نپال توضیح بدهم: نپال کشوری است در همسایگی چین، هند ، بوتان و تبت. شاید همسایگان این کشور دلیل تنوع فرهنگی در نپال باشند نپال از جنوب به کلکته به ارتفاع 600 متر از سطح دریا و از شمال به هیمالیا به ارتفاع 8848 متر از سطح دریاهای آزاد می رسد. سفر در نپال مسافران را با جاده های پر پیچ و خم و سرسبز مواجه می کند. بدون هیچ تعارفی اینجا موزه طبیعت جهان است.

به هر حال در تابستان سال 1390 قصد سفر کردیم و اینگونه شده که در ابتدا با استفاده از هواپیمایی ماهان به دهلی نو در هند رفتیم ، البته باید اضافه کنم که ما مسافر ترانزیت بودیم و ویزای هند نداشتیم از اینرو مجبور بودیم فاصله دو پرواز رو که در مسیر رفت حدود 8 ساعت بود در فرودگاه بمونیم. راستی تا یادم نرفته باید اذعان کنم حتی به ذهنم هم خطور نمی کرد که دهلی چنین فرودگاه عظیم و تکنولوژیکی داشته باشه با اون ترافیک هوایی فوق العاده( آخه من کارشناس ارشد راهسازیم و تخصصم فرودگاه) به هرجهت انتظار به پایان رسید و ما با خطوط هوایی ایر ایندیا به سمت کاتماندو راه افتادیم. این یکی از متفاوت ترین تجربه های پرواز من بود. اولا که مهمانداران با لباس های محلی هندی به پذیرایی مشغول شدن اون هم چه پذیرایی! برای صبحانه دو تا حق انتخاب داشتیم گوشت پخته تند یا غذای گیاهی توفو تند. به هر حال ما از هر دو غذای منو استفاده کردیم، خدایا واقعا تند بود. نکته جالب این بود که لیوان ها و قاشق و چنگال ها فلزی بود و چند بار مصرف بود. در واقع هواپیما مثل رستوران های میان راهی ما بود. در آخر هم وقتی موقع فرود شد مهماندار چیزی شبیه به اسپری خوشبو کننده رو در فضای هواپیما خالی کرد و گفت این یک قربانی برای سالم به زمین نشستن ماست.

ناگفته نمونه تماشای منظره قله اورست از اون بالا خیلی لذت بخشه نفر کناری من اهل اسپانیا بود و آنقدر ذوق زده شوده بود که فکر کنم از هر پنجره هواپیما 1000 تا عکس گرفت.

سفرنامه نپال

به هر حال ساعت حدود 10 صبح بود که در فرودگاه کاتمانو نشستیم. البته فرودگاه بیشتر شبیه فرودگاه های اضطراری نظامی بود با یک باند تک و بدون تاکسی وی. البته پیوسته یک پرواز از امارات یا قطر ایرویز اونجا می نشست و کوهنوردانی که از اروپا یا دیگر نقاط به نپال می آمدند را پیاده می کرد. ساختمان فرودگاه شبیه عمارت های چینی قدیمی بود و بسیار ابتدایی محافظت می شد. برای اخذ ویزای نپال در فرودگاه مسافران باید یک قطعه عکس، یک فرم اطلاعات سفر و 25 دلار تحویل ماموران میدادند. بنظر من فقط 25 دلار مهم بود بطوریکه وقتی یکی از همراهان ما فهمید که عکس همراهش نیست با عکس یکی دیگه از بچه ها ویزا گرفت. چند تا میز چوبی کهنه و چند افسر ساده و غیر حساس، این همه مراحل گمرکی ما بود. برای تحویل وسایل هم ریل یا سیستم خاصی وجود نداشت و همه چمدان ها را در روی یک میز بزرگ می انداختند.

یک لیدر تور محلی به نام بدری در فرودگاه منتظر ما بود و با استفاده از یک ون 12 نفره گروه ما رو به هتل محل استقرار مون در کاتماندو برد. عجب شهری تا اون موقع نمونه ش رو ندیده بودم ابتدائی تر از هر روستائی که دیده بودم با تم هندی. به هتل رسیدیم هتل سه ستاره GANGJONG بعد از یک استراحت کوتاه به منطقه تاریخی کاتماندو رفتیم جائی که به میدان "دوربار" (دربار) معروف بود. واقعا جای جالبی بود ساختمان هایی با معماری چینی سقف های چوبی و پله های بلند سنگی. بر سر هر پل یک مجسمه از حیوانات مقدس یا خدایان هندو وجود داشت. مراسم عجیب و غریبی در همه جا دیده می شد مادرانی که برای بچه هاشون نذر می کردند و رنگ های مختلف به صورت بچه می زدندو یا بیماران در انتظار معجزه. واحد پول نپال روپیه است که در آن تاریخ حدود 125 ریال ایران بود اما در همه جای شهر امکان استفاده از دلار مهیا بود حتی گداها هم دلار خرد می کردند.

نکته جالب در باره کاتماندو تعداد موتورسیکلت ها بود. و آزار دهنده ترین چیز در گشت شهری همین موتور ها بودند. از هر طرف شما یک موتور در حال حرکت است و حتی مجال انتخاب مسیر رو به شما نمی دهند. و اما از بوق زدن بگویم، بوق زدن از نفس کشیدن در کاتماندو مهم تر و متداول تر بود در هر لحظه بلاوقفه صدای بوق شنیده می شد.

سفرنامه نپال

سفرنامه نپال

سفرنامه نپال

سفرنامه نپال

از اونجا به یک معبد فوق العاده زیبا رفتیم با سه مجسمه بزرگ از خدایان بودا و خود بودا. در همه جا گل های رنگارنگ دیده می شد. در کنار معبد نوعی ناقوس استوانه بود که از کوچک به بزرگ پشت سر هم ریسه شده بودند. این استوانه ها از جنس فلز بودند و بر روی هرکدام نوشتهای مقدسی حکاکی شده بود که به اعتقاد بودائیان با هر بار چرخاندن کامل آن یک بار تسبیح گفته می شد.

سفرنامه نپال

سفرنامه نپال

سفرنامه نپال

بزرگترین آن استوانه ها در یک اتاق نگهدای می شد که بالای آن یک زائده داشت با هر بار چرخاندن 360 درجه آن زائده به یک زنگوله می خورد و صدا می کرد و معنیش این بود که نفر بعدی برای چرخاندن وارد اتاق بشه.

در هرجایی که پا می گذاشتیم خیل عظیم گداها و دست فروش ها ما رو دوره می کردند و به زور پیزی رو می فروختند. جالب اینکه تمام افرادی که ملاقات کردم از پیرو جوان، زن و مرد و فقیر و غنی به زبان انگلیسی مسلط بودند حتی راهب های بودایی.

سفرنامه نپال

برای نهار به یک رستوران در همان محله رفتیم و یک غذای فوق العاده خوش طعم و خوش عطر نپالی خوردیم.

سفرنامه نپال

از آنجا به خانه کوماری رفتیم کوماری دختری غیر بالغ است که به عنوان خدا برگزیده شده و مردم برای زیارت او به آنجا می آمدند و طلب آمرزش و گشایش می کردند. عکاسی از کوماری ممنوع بود و به همین دلیل دوربین خواهرم رو ضبط کردند و بعد از پاک کردن عکسها برگرداندن. در راه برگشت 6 نفر از ما از بقیه گروه جدا افتادن و در واقع گم شدیم. مشکل ما این بود که اسم هتل رو نمی دونستیم برای همین یک ماشین کرایه کردیم و همه شهر رو دنبال اون هتل گشتیم.

درس اخلاقی یک: حتما در بدو ورود یک کارت از هتل بگیرید.

درس اخلاقی دو: هیچ وقت 6 نفره یک ماشین کوچکتر از پراید رو کرایه نکنید.

به هر جهت هتل رو پیدا کردیم و شب اول رو به پایان رسوندیم.

صبح روز بعد لیدرتور به دنبال ما اومد و با ون در اختیارمان به سمت پارک جنگلی چیتوان حرکت کردیم. در طول مسیر از جاده ای پر پیچ و خم و سرسبز منطقه عبور می کردیم و اتوبوس هایی رو میدیدم که علاوه بر اینکه تاجای ممکن داخل ماشین رو پر از مسافر کرده بودند نزدیک 30 نفر هم روی سقف ماشین مستقر می کردند. به هر حال به یک رودخانه پر آب و بزرگ رسیدیم و آماده رفتینگ (قایق سواری بر آب خروشان ) شدیم. چندمین بار بود که من اینکار رو می کردم ولی اینبار به لطف دوستان باحال و خوش مشرب بسیار بیاد ماندنی شد. در طول 6 ساعت قایق رانی کلی تفریح کردیم به قایق های دیگه نزدیک می شدیم و از دوستان دیگرمون رو تو بقیه قایق ها حسابی خیس می کردیم ، البته گاهی اوقات مغلوب هم می شدیم. نهار رو در میانه راه در ساحل رودخانه صرف کردیم و دوباره تا محل قرارمان با ون پارو زدیم. بعد از سوار شدن به ون با طی مسافتی حدود 5 ساعت به یک پارک جنگلی حفاظت شده بنام چیتوان رسیدیم. این پارک خوده حیات وحش بود و بسیار بسیار جذاب برای دوستداران طبیعت.

در واقع در قسمتی از این جنگل چند کلبه چوبی قرار داشت و هر دو نفر در یک کلبه ساکن شدیم. تمام طول شب به شدت باران می بارید، آنقدر شدید بود که دویدن به طول 20 متر مثل شنا کردن بود.

صبح روز بعد باران بند آمده بود ، هوا علی بود و صبحانه دلچسب. چیزی مثل حلیم برای ما آماده کرده بودند که با عسل سرو می شد. از اونجا سوار بر قایق هایی شدیم که در واقع یک تنه درخت بودند که در طول نصف شده و داخلش را خالی کرده بودند. انگار که در میان آب نشسته باشی آب تا 1 سانتی متری لبه قایق می رسید. از یک رودخانه آرام می گذشتیم که چیزی در ساحل نظر منو جلب کرد، باور کردنی نبود یک کروکدیل به طول 3 تا 4 متر نشسته بود و شاهانه به ما نگاه می انداخت. من و همراهانم از ترس خشک شده بودیم و قایق ران به ما می خندید.

سفرنامه نپال

سفرنامه نپال

به هر حال به مقصد رسیدیم و از قایق پیاده شدیم. به یک پرورشگاه فیل رفتیم که در اونجا فیل های ماده رو به زنجیر کشیده بودند و فیل های نری که از جنگل میامدند و با آنها جفت گیری می کردند. حاصل آن بچه فیل هایی می شد که تا 5 سالگی در آنجا نگهداری می شدند. اینطوری که متصدی آنجا می گفت، فقط فیل های ماده را نگه می داشتند و تربیت می کردند و نر ها را رها می کردند. برای هر بچه فیل یک پسر جوان انتخاب می شد که آن فیل را نگهداری می کرد و تربیت آنرا به عهده می گرفت. آن فیل و آن پسر تا آخر عمر با هم زندگی می کردند . به هم خو می گرفتند. فیل نقش یکی از اعضای خانواده را داشت و برایشان مقدس بود. تولد فیل دوقلو بسیار نادر است و یک جفت دوقلو که در آنجا بودند مقدس شمرده می شدند. نام یکی رامان بود نام دیگری رو فراموش کردم.

سفرنامه نپال

سفرنامه نپال

از آنجا به کنار رودخانه برگشتیم. یک فیل برای حمام کردن به رودخانه آمده بود، اون فیل آموزش دیده بود که با توریست ها حمام کند و برای همین در قبال چند روپیه ناقابل گروه رو تک به تک سوار پشت خودش کرد و به داخل رودخانه رفت برای حمام کردن. خرطوم خودش رو پر آب می کرد و مثل یک دوش پر فشار به روی ما میریخت. تجربه بسیار جالبی بود و قتی به فیل پول میدادیم با خرطومش علامت "نمسته" رو که به معنی سلام هست نشون می داد.

سفرنامه نپال

از اونجا به کلبه هامون برگشتیم برای استراحت و نهار. بعد از ظهر به داخل منطقه حفاظت شده رفتیم و هر چهار نفر سوار بر کجاوه یک فیل شدیم و به اعماق جنگل رفتیم. در اونجا انواع گوزن، میمون، مورچه خوار آسیایی، طاووس و کرگدن تک شاخ رو دیدم، فیل بان می گفت به خاطر رعایت نکردن اصول شکار و سکوت ببر ها از ما فرار می کنند اما دیدن ببر بنگال در آنجا دور از انتظار نیست. به هرحال زیارتشون نسیب ما نشد.

سفرنامه نپال

سفرنامه نپال

سفرنامه نپال

عصر به کلبه ها برگشتیم و بعد از شام گروهی از جوانان آن روستا با یک رقص محلی بسیار جالب موجبات تفریح رو پدید آوردن.

سفرنامه نپال

صبح روز بعد به شهر پوخارا رفتیم، شهری تمیزتر و زیباتر که با وجود یک دریاچه بسیار بزرگ حال و هوای دیگری داشت. در آنجا در هتل KANTIPUR مستقر شدیم. گشت رو بعد از نهار از شهر شروع کردیم. قابل توجه دوستان علاقه مند به کمپینگ و طبیعت گردی در این شهر حراجی واقعی وسایل طبیعت گردی برپاست. انواع کوله پوشتی، کیسه خواب و..... هر آنچه نیاز داشته باشید. در شهر به یک معبد رفتیم به نام معبد هزار پله که بسیار جای زیبایی بود. بر اساس مطالعات قبلی مطلع شده بودم که در آن شهر یک معبد در ارتفاع 3150 متری وجود دارد که اهدایی دولت ژاپن به مردم نپال است از این رو یک اتومبیل قراضه کرایه کردیم که ما رو به اونجا ببره. اول مسیر ماشین ما رو می برد اما اواخر کار این ما بودیم که ماشین رو هل میدادیم. این هم یک جور تجربه شد که در رشته کوههای آناپورنا در هیمالیا ماشین هل بدیم. برای کرایه ماشین برای حدود 4 ساعت با جاده های بسیار صعب العبور تنها 20 دلار هزینه کردیم. معبد در بالای بلند ترین نقطه در آن ارتفاعات قرار داشت و برای رسیدن به آون باید از حدود 500 تا پله بالا می رفتیم. از بالای معبد می توان شهر رو با دریاچه ای که مثل نگین بر انگشتری می درخشه دید.

سفرنامه نپال

سفرنامه نپال

سفرنامه نپال

فضای معبد بسیار زیبا بود هوا خیلی دلچسب بود و سرتاسر دره با ریسه ای از پرچم های چهار رنگ پر شده بود پرچم هایی به رنگ های سفید، زرد، آبی و سبز که هر کدام نمایانگر زمین، باد، آب و خورشید بود. این پرچم ها دارای احترام زیادی در بین مردم نپال بود و به عنوان نذر ریسه ای از این پرچم ها رو می خریدن و در دره نسب می کردند.

بعد از برگشتن به شهر به قایقرانی بر روی دریاچه رفتیم. دریاچه ای آرام و بزرگ که در میان یک دره سرسبز احاطه شده بود. شب برای شام به یک رستوران هندی رفتیم و خورشت کاری سفارش دادیم، بنظرم یک ظرف کاری بود که کمی گوشت به اون زده بودند.

فردا صبح به ارتفاعات آناپورنا رفتیم جای فوق العاده ای بود یک سایت چتر بازی هم بود که به همراه یک مربی می تونستین از بالای دره به پائین بپرین. متاسفانه ما رزرو نکرده بودیم و با دلخوری از اون چشمپوشی کردیم هزینه پرش به همراه 3 تا عکس 50 دلار بود. از بالای اون قله تونستیم قله دم ماهی (fish tail) رو ببینیم که خود خالی از لطف نبود. در اونجا از یک دستفروش کاسه ای خریدیم که به کاسه آوازخوان معروفه و در مراسم مذهبی بودائیان استفاده می شود. این کاسه دارای یک تکه چوب به شکل هاون است که اگر اونو به دور کاسه بکشید کاسه شروع به رزونانس می کنه و در اثر آن صدائی شبیه آواز شنیده می شود.

سفرنامه نپال

سفرنامه نپال

به شهر برگشتیم و بعد از چک اوت کردن از هتل به فرودگاه پوخارا رفتیم. البته فرودگاه بیشتر شبیه یک فرودگاه سمپاش بود. در کنار باند روی صندلی های پلاستیکی نشسته بودیم و به امتداد باند که با دره ای پر از ابر تلاقی داشت نگاه می کردیم که ناگهان ابر ها از هم پاشید و یک هواپیمای ملخی کوچک از دل ابر بیرون آمد. بعد از اینکه نشست بلافاصله درجا دور زد و در جهت خلاف باند قرار گرفت و بعد از پیاده کردن مسافران خود، شروع به مسافر گیری کرد. هواپیما متعلق به خطوط هواپیمایی بوتا ایر بود، ظرفیت هواپیما 22 نفر بود و در ارتفاع خیلی پائین پرواز می کرد.

سفرنامه نپال

به هر حال راهی که ما در طی 3 روز آمده بودیم رو در 30 دقیقه برگشتیم و در فرودگاه کاتماندو فرود آمدیم. از آنجا به روستائی در ارتفاع بیش از 2200 متری به نام ناگارکوت رفیتم و درهتل ویو پوینت ساکن شدیم.

سفرنامه نپال

سفرنامه نپال

امتیاز این هتل این بود که در هنگام طلوع خورشید از تراس روی پشت بام می شد قله اورست رو دید خوشبختانه ما در بالا ترین طبقه هتل ساکن بودیم. در تمام چند روز سفر با شرجی و گرما مواجه بودیم اما در آنجا هوای بسیار خنک پوشیدن کاپشن رو الزامی می کرد. شام رو مهمان مدیر آزانسی که تور را آنها خریداری کرده بودیم، سرکار خانم مهندس بادکوبه بودیم که در سفر ما را همراهی می کرد. یک ضیافت عالی و بدون نقص با یک استیک بسیارلذیذ.

سفرنامه نپال

فردا صبح بعد از بیدار شدن و صرف صبحانه از کوه پائین آمده و به سمت شهری باستانی به نام پختاپور حرکت کردیم با طی کردن مسافت 40 کیلومتر به پختاپور رسیدیم شهری با قرن ها قدمت و بسیار شگفت انگیز.

سفرنامه نپال

سفرنامه نپال

سفرنامه نپال

سفرنامه نپال

به قصر سلطنتی امپراتور اسبق رفتیم و در آنجا با مراسم های مذهبی مواجه شدیم. نکته جالب در مورد نپال حمام های آنها بود. فضاهایی سرباز در ابعاد 5 در 5 که از کف خیابان حدود 3 متر پائین تر بود مجسمه ای از یک حیوان در آن بود که غالبا مار بود و از دهان آن آب بیرون می آمد. و مردم در زیر آن استحمام می کردند.

سفرنامه نپال

چنین حمامی اما به شکل اشرافی در قصر هم وجود داشت. از آنجا به بازار محلی رفتیم و مقداری ادویه و چای نپالی خریدیم. سوغاتی اصلی نپال نقاشی های تکامل فطری بشر و مجسمه های قدیمی است. در بازار مدارس مینیاتور وجود دارند که در آن می توانید هنرمندان جوان را در حال کشیدن نقاشی های معنوی ببینید استاد اصلی آنها دالای لاما می باشد.نقاشی هایی از تکامل روح بشر، تناسخ و بودا بیشترین طرف دار رو داشت و یک تابلو کوچک در ابعاد 40 در 40 سانتی متر 250 دلار برای ما هزینه در بر داشت.

سفرنامه نپال

سفرنامه نپال

از آنجا به بازار شهر پختاپور رفتیم و آخرین روپیه ها رو هم برای خرید سوغاتی خرج کردیم. نکته قابل توجه در نپال معجزه تخفیف می باشد بطوریکه گاها تا 60 درصد تخفیف می گرفتیم. بطور کلی از نظر من نپال کشوری زیبا با جاذبه های تاریخی، طبیعی و فرهنگی با مردمی بسیار ساده و خونگرم بود. مردمی که در عین فقر و فلاکت بسیار مودب و محترم بودند و در هر نقطه از شهرها یا روستاها مادرانی رو می توان دید که با محبت در حال نوازش کودکان خود هستند. هزینه ها بسیار پائین و نقاط دیدنی بسیار زیاد است. سطح بهداشتی خیلی مطلوب نیست اما در کل سفر برای هیچکدام از ما مشکلی پیش نیامد.

سفرنامه نپال

سفرنامه نپال

سفرنامه نپال

سفرنامه نپال

سفرنامه نپال

سفرنامه نپال

توصیه می کنم در صورت سفر به نپال موارد زیر را مد نظر قرار بدید:
1- حتما مواد ضد عفونی کننده همراه داشته باشید.
2- یک جفت کفش راحت و سبک برای جنگل نوردی و یک جفت پوتین برای ارتفاعات همراه داشته باشید.
3- در جنگل از لباس رنگ روشن و متضاد با طبیعت و همچنین صندل های رو باز و لباس کوتاه استفاده نکنید.در محیط جنگل هر نوع حشره ای وجود دارد.
4- یک ژل دستشوئی بدون نیاز به آب همراه داشته باشید.
5- برای هر خرید بسیار چانه بزنید و بدانید اگر در محل بازار و شلوغی ها از یک دستفروش چیزی بخرید باید جوابگوی 100 دستفروش دیگر هم باشید.
6- کمی تنقلات یا آدامس و یا دستگاه های الکترونیکی ارزان قیمت می تواند هدیه بسیار مناسبی برای مردم نپال باشد.
7- بدون خجالت به منزل های روستائیان سر بزنید مطمئن باشید با روی گوشاده پذیرای شما خواهند بود.
8- انعام دادن رسم متداولی می باشد اما نیاز به پرداخت هزینه زیادی نیست.
در روز آخر از طریق پرواز به دهلی آمدیم و بعد از یک وقفه 11 ساعته به وطن بازگشتیم. هرچند تصویر این سفر شاید تا آخر عمر در ذهن من نقشی بر جای گذارد.

نویسنده : رضا پرچمی