چکیده سفر
وقتی از سرگیجه بین لیتوانی و لتونی رهایی پیدا کردم، پای در مسیر استونی گذاشتم تا قرون وسطایی ترین شهر شمال اروپا(تالین) را بازدید کنم. استونی، کشوری کوچک با تاریخی بزرگ است. تاریخی که از حمله وایکینگ ها شروع شده و با اشغال توسط آلمانی ها، سوئدی ها و روس ها پایان می یابد و به امروزی میرسد که یکی از اعضای مفتخر شنگن، اتحادیه اروپا و ناتو است. سپس از تالین با یک کشتی کروز نوزده یورویی خلیج فنلاند را طی کردم تا به هلسینکی فنلاند برسم. بله، کشتی کروز لاکچری فقط با نوزده یورو!
مقدمه
میگویند استونی پیشرفته ترین کشور از نظر تکنولوژی دیجیتال در اروپا است و همچنین آزادترین اینترنت جهان را دارد. شهروندان استونی می توانند به صورت آنلاین رای بدهند، کسب و کار راه بی اندازند، مالیات بپردازند و حتی شهروندی الکترونیکی دریافت کنند. اما تاریخ برای آنها نه از عصر دیجیتال، که از عصر یخبندان آغاز گردید. پس از عصر یخبندان، اجداد استونیایی در امتداد سواحل بالتیک ساکن شدند. استونیایی ها مردمی فینو اوگریایی(Finno-Ugrian) هستند که با فنلاندی ها خویشاوندی دارند. در ابتدای قرن سیزدهم، استونی توسط صلیبیون آلمانی فتح شد که سعی در مسیحی کردن مشرکان محلی داشتند (که البته در این کار خیلی موفق نبودند).
آلمانی ها در استونی مستقر شدند و تا مدتها از نفوذ قدرتمندی برخوردار بودند(حتی اگر حاکمیت را از دست میدادند). در قرن شانزدهم این کشور عرصه جنگ و کشمکش روسها، لهستانی و سوئدی ها بود تا اینکه روسها بتدریج حذف شدند. در قرن هفدهم، کشور توسط سوئدی ها فتح شد. در آغاز قرن هجدهم، سوئد و روسیه وارد جنگ بزرگ شمالی شدند تا در سال 1721، روسیه استونی را بدست آورد و پنجره ای به غرب یافت، اگرچه آلمانی ها همچنان کنترل محلی و اقتصادی خود را حفظ کرده بودند(امان از این آلمانی ها).
در طول قرن نوزدهم، روسها تلاش کردند استونی را «روسیسازی» کنند اما مردم کماکان خواهان فرهنگ گذشته خود بودند. تاریخ استونی از اینجا به بعد با لیتوانی و لتونی مشترک است. زمانی که کمونیستها در سال ۱۹۱۷ قدرت را در روسیه به دست گرفتند، استونی اعلام استقلال کرد، تا این که در سال ۱۹۳۹ هیتلر و استالین شرق اروپا را بین خود تقسیم کردند. در سال ۱۹۴۰ روس ها یک بار دیگر حمله کردند و خیلی زود استونی بخشی از اتحاد جماهیر شوروی شد.
تفاهم بین دیکتاتورها دوام نیاورد و آلمانی ها به روسیه حمله کنند و استونی را تصرف کردند(باز هم آلمانی ها!). در آخر، آلمان نازی شکست خورد و دوباره استونی به تصرف شوروی در آمد. استونیایی ها تمام تلاش خود را می کردند تا از یوغ شوروی رهایی یابند، از مبارزات چریکی برادران جنگل تا مبارزات مدنی مردم عادی. با زوال روز افزون کمونیست، در سال ۱۹۸۸ استونی استقلال اقتصادی یافت و کم کم در سال ۱۹۹۱ استقلال همه جانبه خود را اعلام کرد. کمونیسم برای همیشه از این کشور ناپدید و با اقتصاد بازار جایگزین شد.
استونی از شمال به خلیج فنلاند و از غرب به دریای بالتیک میرسد. در جنوب آن لتونی و در شرقش روسیه قرار دارد.
جمعیت این کشور کمتر از یک میلیون و چهارصد هزار نفر است در حالیکه مساحتش از هلند با ۱۷ میلیون جمعیت، بیشتر است. واحد پول استونی، یورو و پایتخت آن تالین (Tallinn) است که کمی بیش از چهارصد هزار نفر جمعیت دارد. در ابتدای تابستان سال ۲۰۲۳ سفر من به استونی و سپس فنلاند صورت گرفت.
چگونگی سفر
استونی عضو شنگن است پس برای سفر به این کشور، میبایست ویزای شنگن را از یکی از کشورهای این حوزه دریافت کنید. من توصیه مفیدی در خصوص چگونگی اخذ ویزا ندارم و شما هم به اندازه کافی در مورد مدارک مورد نیاز اخذ ویزای شنگن میدانید. در مورد ما ایرانی ها علاوه بر مدارک مورد نیاز، حال و هوای روز دنیا و احوالات افسر مربوطه هم بسیار تاثیرگذار است. به امید روزی که برای هیچ مسافری مرزی و مرزبانی وجود نداشته باشد.
استونی پل بین اسکاندیناوی، اروپای مرکزی و شرق است. شما می توانید از هر نقطه اروپا به استونی پرواز کنید، یا با کشتی از فنلاند و سوئد به اینجا دریانوردی کنید و یا با یک اتوبوس از پایتخت های اروپایی مانند ورشو و برلین خودتان را به اینجا برسانید. من در ادامه سفر بالتیکی خودم، از ایستگاه اتوبوس ریگا در لتونی با یک اتوبوس کمپانی Flixbus و به قیمت 13 یورو به سوی تالین حرکت کردم(در مواقعی از سال این کمپانی حتی قیمتهایی در حدود 5 یورو را برای این مسیر پیشنهاد میدهد).
آنچه در مسیر رسیدن به تالین به چشم میخورد، انبوه درختان و جنگلهای کشور استونی است. پنجاه درصد این سرزمین را جنگلها تشکیل داده اند. اتوبوس سبز من از میان طبیعت سبزتر استونی، پس از 4 ساعت به ایستگاه مرکزی اتوبوس تالین رسید. مطابق معمول پیاده به سمت محل اقامت حرکت کردیم(تالین سیستم حمل و نقل عمومی بسیار خوبی دارد و هزینه بلیط تک سفره در حدود ۱.۶ یورو است).
تالین
هزینه هر تخت هاستل در اتاق اشتراکی(در محدوده مرکز شهر و نزدیک به آن) از قیمت ۱۳ یورو آغاز میگردد. هزینه اتاق خصوصی با سرویس بهداشتی اشتراکی(عمومی) نیز از ۲۰ یورو آغاز میشود. از آنجا که در این سفر همسفری داشتم، بنابراین گزینه ای اقتصادی تر از هاستل برای دو نفر یافتم. هزینه یک اتاق دونفره با حمام و سرویس بهداشتی اختصاصی بعلاوه یک صبحانه فوق العاده در هتل Center به مبلغ ۲۴ یورو بود، یعنی نفری ۱۲ یورو. بنابراین تعصب هاستل گزینی خود را کنار گذاشتم و تن به شرایط بهتر و ارزان تر هتل دادم(صرفا بخاطر صبحانه!).
خب، بیایید ببینیم این شهر برای ما چه دارد؟! برای شروع این کاوش، بهترین نقطه Viru Gate است. در ابتدا، مجموعا ۴۵ برج در لابلای دیوارها برای محافظت از تالین ساخته شده بودند که اکنون بیست و شش عدد از آنها هنوز باقی مانده است. دو تا از بهترین های این برجها، دو برج این دروازه هستند. قدمت این دروازه، مانند اکثر برجها، به قرن چهاردهم برمیگردد و در ورودی شهر قدیمی قرار دارد. امروزه این دو برج بسیار دوستداشتنی، بهترین خیر مقدم برای ورود به شهر قدیم است.
ورود به شهر قدیمی تالین مانند این است که شما را به وسط یک افسانه پرتاب کرده باشند. دیوارهای قلعه و برجکهای آن که می توانند مستقیماً از کتابهای داستان در آمده باشند. ساختمانهای زیبا با سقفهای شیب دار سفالی، دستفروشهای شیرینی های راه راه و کافه رستورانهای قرون وسطایی شما را میخکوب میکند.
در تالین، همه راه ها به میدان تالار شهر(Tallinn Town Hall Square) ختم میشود. از زمانی که بازارها در قرن یازدهم در اینجا برپا میشده است، قلب تپنده شهر بوده است. در یک طرف تالار شهر قرار دارد که در سال ۱۴۰۴ میلادی ساخته شده و تنها تالار شهر به سبک گوتیک باقی مانده در شمال اروپا است و بقیه میدان را ساختمانهای زیبای خوش رنگی تشکیل میدهند که متعلق به قرنهای ۱۴ تا ۱۷ هستند. چه در زیر نور خورشید حمام شود و چه با برف پاشیده شود، همیشه یک نقطه فتوژنیک است.
در اینجا هم مانند ریگا(پایتخت لتونی) ادعا میشود که اولین درخت کریسمس جهان در سال ۱۴۴۱ برافراشته و آرایش شده است و البته در هر دو ادعا، باعث و بانی این ابتکار «کله سیاه ها» هستند. سر سیاه ها در حقیقت بازرگانان مجرد و صاحبان کشتی بودند که از قرن چهاردهم انجمنی به همین نام ساختند. از آنجایی که کله سیاهها مجرد بودند، بنابراین نقش مهمی در جور کردن بساط میهمانی شهر داشتند! بچه باحالهای دوست داشتنی!
لذت بخش ترین کار در شهر قدیمی تالین، گم شدن در هزارتوی خیابان های پرپیچ و خم و سنگفرش شده آن است. اما هر طور هم که بخواهید در این شهر گم شوید، روحیه اوج خواهی شما را به قلعه تومپیا (Toompea Castle) میکشاند. قلعه تومپیا معروف ترین و باشکوه ترین بنای کل شهر است و بر روی یک تپه آهکی شیب دار در مرکز تالین واقع شده است.
این قلعه قدیمی ترین و بزرگترین مجموعه معماری استونی محسوب می شود و اینک به نماد اقتدار شهر تبدیل شده است. قلعه تومپیا برای صدها سال مرکز اداری و نظامی کشور بوده است و امروزه نیز، این قلعه مقر پارلمان استونی است. افسانه ها میگویند که لیندا(همسر قهرمان استونیایی باستان) به خاطر مرگ شوهرش آنقدر گریست که قلعه از تخته سنگ ساخته شده و اشکهایش هم دریاچه اولمیسته (Ülemiste) را تشکیل دادند!(من فقط راوی این افسانه ام و نه بیشتر).
این ساختمان خود منعکس کننده تاریخ پرفراز و نشیب تالین است که در طول قرن ها بارها دست به دست شده است. احتمالا اولین قلعه چوبی در حدود قرن دهم توسط مردم استونی باستان ساخته شده است. بعدها، در سال ۱۲۱۹، قلعه توسط نیروهای دانمارکی مورد حمله قرار گرفت و فتح شد. اولین قلعه سنگی در سال ۱۲۲۷ توسط شوالیه های شمشیر آلمانی ساخته شد. معروف ترین برج قلعه، Pikk Hermann است که ۴۸ متر ارتفاع دارد و نماد ملی استونی است. پرچم استونی هر روز هنگام طلوع خورشید در بالای برج برافراشته می شود و با غروب خورشید پایین می آید.
برای دیدن یک منظره خیره کننده از تالین به سمت سکوی دیدی که در سمت شمالی تپه تومپیا قرار دارد، میروم. شیروانی های قرمز، منارههای سر به فلک کشیده و ساختمانهای شهر قدیم و کمی هم ساختمانهای درخشان بخش جدید شهر با پس زمینه خلیج فنلاند و بندرگاه، از آن بالا چه زیباست!
از آن بالا، برج گوتیک کلیسای سنت اولاف (Saint Olaf’s church) که در اوایل قرن شانزدهم تکمیل شده است، خودنمایی میکند. این کلیسا یکی از بلندترین ساختمان های جهان بوده است که مطابق بعضی روایات ارتفاع آن به ۱۵۹ متر می رسد. جالب است که با وجود این همه وسیله اندازه گیری، مورخان در مورد جزئیات و تفسیر اندازهگیریها اختلاف نظر دارند و گاهی ارتفاع آن را در حدود ۱۲۰ متر عنوان میکنند. به هر حال این برج یکی از نمادهای تالین محسوب می شود و باید ۲۳۲ پله را تا سکوی تماشای آن، پیاده بروید و دردناک تر آنکه، دو یورو هم بپردازید! اگر میخواهد بجز عذاب پله نوردی و غم پرداخت، غصه دیگری نداشته باشید باید بلافاصله پس از باز شدن کلیسا(ساعت ۱۰ صبح) به آنجا بروید، زیرا تنها یک پلکان مارپیچ برای بالا رفتن وجود دارد و بدیهی است که افراد باید از هر دو جهت بالا و پایین بروند و وقتی شلوغ میشود مرتبا باید اجازه عبور افراد از روبرو را هم بدهید.
وقتی در همان مرکز اداری کشور، با کلیسایی با گنبد پیازی با شکوه روبرو می شوم، میفهمم که کار باید کار روسها باشد. کلیسای جامع ارتدکس نوسکی(Alexander Nevsky Cathedral) که در سال ۱۹۰۰ تکمیل شده است، بخشی از پروژه روسی سازی این سرزمین بوده است.
سالهای سال شوالیه های آلمانی سعی کردند که مردم استونی را به راه مسیح هدایت کنند. پس از آنها، روسهای تزاری سخت تلاش کردهاند تا کلیسای ارتدکس روسیه در استونی را محبوب کنند که مسلما نسخه سختگیرانه تری از مسیحیت بود. در زمان شوروی، عبادت عمومی ممنوع بود و باز هم مردم استونی دل به کمونیسم نبستند. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، سایر کشورهای شوروی سابق بلافاصله مسیحیت را احیا کردند ولی در استونی، آنها علاقه ای به این موضوع نداشتند.
بله، نه شمشیر شوالیه های شمشیر و نه پروژه تزارها برای روسی سازی استونی، هیچکدام نتوانست منجر به ایمان مردم استونی شود. طبق نظرسنجی ها، تنها ۱۴ درصد از جمعیت استونی خود را مذهبی می دانند(کم مذهبی ترین کشور اروپا). اکثریت قریب به اتفاق مردم خود را خداناباور می نامند و یا اصلاً نگران دین نیستند. با این حال، استونیایی ها همیشه برای تمام سنت ها ارزش قائل بوده اند و به آنها احترام می گذارند و سعی کرده اند هر بنای معماری مذهبی را نجات دهند.
از دروازه صومعه(Monastery Gate) به سمت مرکز قدیمی شهر میرویم تا پس از شام، پرونده اولین روز سفر را ببندیم. برای پایان این گردش قرون وسطایی و قبل از خواب، میتوان در یکی از رستورانهای به سبک قرون وسطایی، با ۵ تا ۸ یورو غذای کامل گوشتی بخورید و از محیط رستوران هم لذت ببرید. این وعده غذایی برای من در حدود 5.5 یورو تمام شد و جالب این است که همراه با بشقاب غذا، کارد و چنگال آورده نمیشود، چون قرار است واقعا در قرون وسطی غرق شویم.
روز بعد را سعی کردم بدون هدف و بدون نقشه در شهر پرسه بزنم، گم شوم، پیدا شوم و دوباره گم شوم. بعد از آن همه بالا و پایین رفتن در شهر قدیمی، بسیار گرسنه هستم. میتوانستم یکی دیگر از رستورانهای قرون وسطایی را امتحان کنم، اما میخواهم به قسمت جدید شهر (محله Maakri ) بروم تا شانس خود را در آنجا امتحان کنم. ماکری را با ساختمانهای بلند آینه کاری شده اش، "منهتن تالین" می نامند و تضاد شدیدی با بخش قدیمی شهر دارد. اگر شهر قدیمی، حکایت گر گذشته پر دردسر تالین است، ماکری یک پایتخت فناوری مدرن و پر جنب و جوش است که منتظر فردایی شکوفاتر مانده است.
از قرون وسطی به شهری مدرن وارد شدم. در همه اروپا پیکهای غذایی را میبینید که در حقیقت جوانانی سوار بر دوچرخه، موتور و یا حتی پیاده هستند با باکسهای بزرگ غذا به کول. اما انگار اینجا واقعا همه چیز فرق میکند! پیکهای غذا، رباتهای کوچکی هستند که غذا را به دست خواهان خود میرسانند. این تکنولوژی مرا میترساند!
بیایید شکم گردی خود را آغاز کنیم. غذاهای استونیایی آنچنان متنوع نیستند و عمدتاً از غلات، نان، گوشت، سیب زمینی و ماهی تشکیل شده است و در آنها به وضوح اثر فرهنگ غذایی روسیه، اسکاندیناوی، آلمان و سوئد قابل مشاهده است. اگر ادامه سفر به فنلاند اسپویل نمیشود، طرز پخت و مواد تشکیل دهنده غذاهای استونیایی کاملاً شبیه به فنلاندی ها است. غذاهای محلی بسیار بیشتر از لتونی یا لیتوانی بر اساس ماهی و غذاهای دریایی هستند. آنها طیف گستردهای از انواع طبخ ماهی از سرخ کردن، سوخاری کردن، دودی کردن و خشک کردن را دارند. در غذاهای استونیایی اثر چندانی از ادویه و سایر طعم دهنده ها به چشم نمیخورد و طعم غذاها با ترکیب مواد با هم بدست می آید.
اثر شیر و لبنیات در اکثر غذاهای این منطقه دیده میشود مثل سوپهایشان. باورتان میشود که سوپ شیر و ماهی دارند؟! برخی از غذاها مختص این حوالی عبارتند از خورش کلم ترش (Mulgikapsad)، گوشت آب پز در ژله! (Sült)، پودینگ سیاه (Verivorst)، گوشت چرخ کرده استونیایی (Hakkliha kotlet). شکلات های معروف Kalev و مارزیپان هم جز تخصص این شهر است. یک افسانه قدیمی می گوید که مارزیپان برای اولین بار در تالین به عنوان یک آزمایش دارویی ساخته شد. اما در واقع چه دردی را میتواند بهبود بدهد؟ شاید افسردگی را.
ظاهرا در تالین هم بهترین گزینه برای مواد غذایی، سوپرمارکتهایRimi هست. با این تفاوت که اینجا غذاهای پخته شده بسیار مناسب و خوشمزه ای(آن هم با سبک استونیایی) یافت میشود. دو تکه بزرگ مرغ سرخ شده کمتر از سه یورو میشد و یا شما میتوانستید با قیمت مناسب از برنج، سیب زمینی و متخلفات استفاده کنید. بنابراین تمام آن رستورانهای جذاب را بی خیال شدیم و مانند همیشه پای در سوپرمارکتی Rimi گذاشتیم. در دوشبانه روز اقامت در تالین، دو وعده صبحانه ما در هتل، یک وعده در رستوران(هر نفر ۵.۵ یورو) و سه وعده مواد غذایی(جمعا ۸ یورو به ازای هر نفر) تهیه شده از سوپرمارکت بود.
هر چند در ابتدای تابستان هر چقدر هم که دیر بخوابید، تاریکی شب را نمی بینید ولی زندگی شبانه برای جوانان وجود دارد. اما ما خسته تر از آن هستیم و فردا هم روز مهمی خواهد بود و حتی حیوانات وحشی نیز پس از یک روز پرسه زدن، نیاز به استراحت دارند. صبح روز بعد، پس از دو شبانه روز غوطه وری در افسانه قرون وسطایی تالین، به بندرگاه می رویم تا شناور بر دریای بالتیک و خلیج زیبای فنلاند، عازم هلسینکی شویم.
در مسیر به سمت اسکله تالین، دو برج از 26 برج دفاعی باقی مانده شهر را می یابیم که دروازه ساحلی بزرگ (Great Coastal Gate) و برج مارگارت چاق (Fat Margaret Tower) هستند. آنها برای محافظت در برابر مهاجمان دریایی و همچنین تحت تاثیر قرار دادن بازدیدکنندگانی که از طریق دریا وارد شهر می شدند، ساخته شدند. یعنی به شما می گفته است که "به حمله از دریا به شهر فکر نکنید، اصلا و ابدا". این دروازه ها مربوط به قرن چهاردهم و شانزدهم هستند. منشأ نام مارگارت چاق یا به خاطر یکی از توپ های بزرگش میباشد یا مربوط به آشپزی به نام مارگارت است که زمانی برای نیروهای نگهبان غذا می پخته است(و یا شاید هر دو روایت اشتباه باشد).
امروزه موزه دریایی استونی در برج مارگارت چاق واقع شده است که تاریخچه کشتیها استونی و همچنین اطلاعات مرتبط در مورد چگونگی زندگی دریایی در بالتیک را برای گردشگران تور اروپا به نمایش میگذارد. شاید هم هدف این موزه این است که در آخرین لحظه، یک پول ورودی از شما بگیرد. ولی مارگارت عزیز، ما اهل پرداخت هزینه ورودی نیستیم! خداحافظ تالین، خداحافظ مارگارت.
کشتی کروز و چگونگی سفر
سه شرکت کشتی رانی Tallink Silja، Eckero Line و Viking Line خدمات سفر از تالین به هلسینکی را به صورت روزانه انجام میدهند(جهت مسافرین و یا وسایل نقلیه). فاصله دریایی بین تالین تا هلسینکی در حدود ۸۰ کیومتر است و کشتی های مورد اشاره این فاصله را در زمان حدودا دو ساعت و نیم طی میکنند. کرایه مسافران پیاده از 17 یورو برای یک بلیط یکطرفه شروع می شود. برای رانندگان، هزینه خودرو بسته به شرکت سرویس دهند، بین 20 تا 35 یورو است.
به بندرگاه می رویم و نزدیک ترین کشتی از نظر زمانی را برای عزیمت به هلسینکی انتخاب میکنیم که خط وایکینگ است. همچنین میتوانید از طریق شرکتهایی مانند Direct Ferries و وبسایت آنها(و یا اپلیکیشنهایی مثل OMIO) بلیطهای کشتی را آنلاین خرید کنید(اگر احیانا کارت اعتباری بین المللی دارید!)
زمان موعود فرا رسید و با باز شدن گیت سالن انتظار بندرگاه مسافری تالین، به سمت کشتی حرکت کردیم. خدای من، این واقعا یک کشتی کروز لعنتی خیلی بزرگ است! حالا از میان جمعیت انبوهی که به سمت این ابرکشتی زیبا میرفتند، کوله گردی که تا دیشب خوشحال از حضور مرفه در هتلی بود که ارزان تر از هاستل با او در آمده بود، وارد یک کروز لاکچری میشود، فقط با 19 یورو. آنچه در طول مسیر و همراهی با موج مسافران برای ورود به کشتی متوجه شدم این بود، که بسیاری همراه با خود چندین شل نوشیدنی های مالت دار و ... آورده بودند، بسیار بیشتر از نیاز شخصی.
علت آن بود که این محصولات و بعضی اقلام دیگر در فنلاند به شدت گرانتر از استونی است و بنابراین بسیاری از فنلاندی ها برای خرید به تالین می آیند و تا آنجا که میتوانند بار میکنند و می برند(حتی بعضی چرخهای دستی بزرگی داشتند مانند آنچه در فروشگاهها می بینید). بنابراین خوشبختانه وارد کشتی کروزی شدم که برای ما آدم معمولی هاست.
دوستان! کشتی کروز شهری است بزرگ بر روی آب. طبقه به طبقه در این شهر چند لایه بالا میرفتم. طبقات پایین برای پارک وسایل نقلیه بود. طبقاتی بود که دارای اتاقهای اختصاصی بود. مسافرانی که مایل به حفظ حریم خصوصی یا استراحت بر روی تخت هستند میتوانند کابینهای خصوصی را با پرداخت 20 تا 70 یورو بیشتر اجاره کنند و اگر راحتی بی نهایتی میخواهند میتوانند سالنهای 90 تا 100 یورویی هم بیابند. من درک نمیکنم که چرا باید برای فقط دو ساعت این لاکچری بازی ها را در آورد؟! خانم و آقایی که در جلوی چشمان ما وارد یکی از این اتاقهای لاکچری طور شدید، با شما هستم، اگر واقعا نمیدانید با پولتان چه کنید، اینجا دو کوله گرد وجود دارد که با هزینه دو ساعت اقامت شما در اتاق اختصاصی این کروز، چهار شبانه روز سفر میکنند!
به هر حال زندگی بقیه به ما ربطی ندارد و این زنجیره سوالات گاهی به جوابهای ناراحت کننده ای میرسد. مثل اینکه، انسانهایی هم هستند که با هزینه یک شبانه روز سفر یک کوله گرد نوعی مثل من، میتوانند روزها زنده بمانند. ما بدون آنکه زیاد بیاندیشیم غرق در داستانهای زیادی از نابرابری هستیم. هر کداممان به نوعی!
از میان رستورانهای متعدد، بارها، سالنهای بازی و فروشگاهها گذشتیم و مطابق میل ذاتی به صعود، به بالاترین قسمت کشتی رفتیم. کشتی آرام آرام از قلب قرون وسطایی داستان دور میشود و با شکافتن آبهای خلیج فنلاند به پیش می رود. علیرغم اینکه ابتدای تابستان بود ولی در آن صبحهنگام، سردتر از آن بود که بشود به مدت طولانی بیرون ماند. در فصل زمستان، قسمت اعظم دریای بالتیک یخ می زند و می توان با ماشین از روی یخ عبور کرد، بنابراین بیایید شکرگزار این لحظاتی باشیم که میتوان بدون قندیل بستن در طول دریای بالتیک و خلیج زیبایش کشتی سواری کرد.
در یکی از طبقات کشتی، سالنی پر از لاکر پیدا کردیم و میخواستیم کوله های خودمان را در آن بگذاریم تا هم از حمل کردن کوله های راحت شویم و هم وضعیت ظاهری مان بیشتر منطبق با محیط مجلل کشتی شود. اما وقتی غیر مجانی بودن آنها را دیدم، با خودم گفتم که "ظاهر هیچ کوله گردی بدون کوله اش شبیه آدمهای اتوکشیده طبقات فوق مجلل کشتی نمیشود!". پس بیایید در کروز هم کوله گرد باقی بمانیم.
رستورانی را دیدم که مسافران با گفتن یک اسم به پیشخدمت وارد میشدند و شروع به استفاده از میز اردور میکردند. فکر کردم شاید صبحانه جز خدمات بلیطم باشد(چه فکر وقیحانه ای!). در حقیقت اینها کسانی بودند که قبلا این خدمات را رزرو کرده بودند. هزینه صبحانه در رستورانهای کروز از 10 یورو به بالا و ناهار حداقل 15 یورو میباشد. اگر میخواهید بدانید که ما برای صبحانه چه کردیم، دو قاشق یک بار مصرف از یکی از رستورانها دریافت کردیم و نان و کرده بادام زمینی که از یک سوپرمارکت Rimi در تالین خریده بودیم را میل کردیم(جمعا دو یورو).
فروشگاههای بسیار بزرگی در کروزهای این مسیر دریایی وجود دارد که بطرز عجیبی نیز میان مسافران محبوب است(لباس، عطر، ساعت، دخانیات، نوشیدنی و ...). قیمتها آنطور مناسب نیست(احتمالا از فنلاند مناسب تر است ولی از تالین کمی گرانتر). شاید کاربرد آن برای مسافران فنلاندی هست که به سوئد میروند و یا بالعکس، ولی مسلما این قیمتها برای ما جذابیتی ندارد.
خلیج فنلاند برای ما داستانها دارد. در سمت راست ما، کمی دور تر، کمی شرق تر، سنت پترزبورگی قرار دارد که از شهرهای فوق العاده محبوب من است. در منتهی الیه شمال غربی خلیج فنلاند، در نزدیکی شهر تورکو، مجموعه ای زیبا و متراکم از جزایر است که در دریای بالتیک به سمت سوئد کشیده شده است. متأسفانه، در سال 1994، یک کشتی استونیایی(شبیه چیزی که الان سوار هستیم) در مسیر تالین به استکهلم غرق شد و بیش از 800 نفر جان خود را از دست دادند، انسانهایی که شاید مثل من مشعوف از حضور در یک کروز زیبا بودند.
کسی نمیداند که کدام سفر، آخرین سفر زندگی اش است، پس باید از هر سفری لذت ببریم. کم کم سواحل فنلاند هویدا میشوند. استونی هم جزایر کوچک زیادی داشت ولی مشخصا جزایر فنلاند بیشتر است. در کنار این سواحل جنوبی فنلاند، هزاران جزیره قرار دارد که بسیاری از آنها سرسبز و مسکونی هستند و بعضی هم شبیه کارتونهای کودکی، بسیار کوچک و بدون سکنه هستند.
فنلاند و ساحل شفافش، زیبایی خود را به رخ میکشد. کروز در بندرگاهی که بسیار نزدیک به مرکز شهر هلسینکی است پهلو میگیرد و ما پا در خاک فنلاند میگذاریم، به همین سادگی و شیرینی.
کمی در مورد تاریخ فنلاند
تاریخ فنلاند داستان مسیرهای تجاری، برخورد فرهنگ ها و زندگی در کنار همسایگان بزرگ است. نام قدیمی ترین شهر فنلاند، تورکو، به معنای "محل تجارت" است. از قرن دوازدهم و سیزدهم به بعد و با جنگهای صلیبی، فنلاند تحت نفوذ پاپ روم قرار گرفت. بعدها این منطقه محل رقابت کلیسای کاتولیک سوئد و و کلیسای ارتدکس روسیه بود تا نهایتا با معاهده نوتبورگ در سال 1323، مذهب کاتولیک در غرب فنلاند و ایمان ارتدکس در فنلاند شرقی رسمیت یافت. برای حدود 500 سال، تاریخ فنلاند با تاریخ سوئد پیوند خورده است و فنلاندی ها خود را بخشی از پادشاهی سوئد میدانستند. در سالهای 1808-1809 روسیه، منطقه فنلاند را تصرف کرد و فنلاند بخش خودمختار امپراتوری روسیه شد. در طول حکومت روسیه، فنلاند به یک منطقه خاص تبدیل شد و توسعه بیشتری یافت و هلسینکی نیز از سال 1812 تبدیل به پایتخت فنلاند شد. پس از پیروزی بلشویکها در روسیه، فنلاند در سال 1917 اعلام استقلال کرد(همانند لیتوانی، لتونی و استونی).
بلافاصله پس از استقلال، یک جنگ داخلی خونین بین قرمزها( جنبش کارگری) و سفیدها (نیروهای دولتی) درگرفت که با پیروزی سفیدها پایان یافت. قبل از جنگ جهانی دوم، فنلاند به شدت در حوزه نفوذ آلمان بود و جنبشهای راستگرا و راست افراطی در فنلاند مانند سایر بخشهای اروپا محبوبیت داشتند. اما در آگوست 1939، آلمان نازی و اتحاد جماهیر شوروی توافق کردند که فنلاند در حوزه نفوذ اتحاد جماهیر شوروی قرار دارد، بنابراین فنلاند در طول جنگ جهانی دوم، دو بار با اتحاد جماهیر شوروی جنگید و هر دو بار هم شکست خورد، اما اتحاد جماهیر شوروی هرگز نتوانست فنلاند را اشغال کند.
پس از پایان جنگ جهانی دوم، فنلاند به عنوان یک طرف شکست خورده مجبور شد غرامت جنگی سنگینی را در قالب قطار، کشتی و مواد خام به اتحاد جماهیر شوروی بپردازد. تولید اجباری غرامت جنگی به فنلاند(هر چند با وام و کمک سایر کشورها همراه بود) کمک کرد تا از یک کشور کشاورزی به یک کشور صنعتی تبدیل شود. از حدود سال 1995 اقتصاد فنلاند شروع به رشد کرد که مهمترین جلوه آن شرکت تلفن همراه نوکیا بود. فنلاند در سال 1995 به اتحادیه اروپا پیوست و یکی از اولین کشورهایی بود که یورو را به عنوان واحد پول خود پذیرفت. فنلاند همین اواخر به ناتو نیز ملحق شده است.
فنلاند 5.6 میلیون نفر جمعیت دارد در حالیکه از نظر وسعت، هشتمین کشور اروپا محسوب میشود. پایتخت آن شهر هلسینکی با حدود یک میلیون نفر جمعیت است. فنلاند با نروژ، روسیه و سوئد مرز زمینی دارد.
هلسینکی
ابتدا به مهمترین سوال در مورد یک شهر بپردازیم! قیمت یک شب اقامت در هاستل(یک تخت در یک اتاق اشتراکی) در هلسینکی چقدر است؟ اگر چه هلسینکی شهر ارزانی نیست، ولی باز هم کمی هوای ما کوله گردها را دارد. کلا شاید در هلسینکی بیش از ده عدد هاستل نباشد که از این تعداد، نصف آنها اتاقهای اشتراکی دارند و بقیه اتاقهای اختصاصی با سرویس بهداشتی اشتراکی را پیشنهاد میدهند! ارزان ترین هاستل که کیفیت مناسبی هم دارد، CheapSleep Hostel Helsinki نام دارد که در آن موقع سال قیمت هر تخت شبی 25 یورو بود. پس از آن، هاستلهای Suomenlinna، SweetDream Guesthouse ، Hostel Diana Park و Eurohostel با قیمتهای حدود 30 تا 35 یورو قرار دارند که همه هاستلهای خوبی هستند.
از بندرگاه هلسینکی به سمت جاذبه های شهر حرکت میکنیم. خیلی زود به کلیسای جامع Uspenski میرسیم. شروع داستان این کلیسا از سال 1809 و پس از تسلط روسها بر فنلاند بود. بخش های بزرگتری از فنلاند از سوئد به روسیه رسیده بود و هلسینکی در سال 1812 به پایتخت دوک نشین بزرگ فنلاند تبدیل شد. در نتیجه ایجاد دولت خودمختار زیر نظر روسیه، تعداد زیادی ای از سربازان، مقامات و غیرنظامیان روسی در هلسینکی مستقر شدند و از آنجایی که اکثر آنها معتقدان ارتدوکس بودند، این کلیسا برای آنها ساخته شد. از اولین طراحی ها تا تکمیل کلیسای جامع اوسپنسکی 59 سال طول کشید و این کلیسا در 13 اکتبر 1868 تقدیس شد.
در واقع، کلیسای جامع اوسپنسکی بزرگترین ساختمان ارتدکس در اروپای غربی است. این کلیسا دارای سیزده برج با گلدسته های زیبای طلایی است. یک گلدسته برای مسیح و 12 گلدسته برای حواریون. اگرچه روزی کلیسای جامع به عنوان نماد قدرت روسیه ساخته شده است ولی هم اکنون نشان دهنده تساهل فنلاندی ها در مورد سایر ادیان و اعتقادات میباشد.
اما آنچه از نمای با شکوه کلیسا و تزئینات داخلی آن(موزاییک های رنگارنگ دیواری، نقاشیهای مذهبی، مقدسات طلاکاری شده و ستونهای گرانیتی با شکوه) جذاب تر است، منظره ای است که از شهر می بینید. نمایی که کلیسای جامع هلسینکی در آن میدرخشد، پس باید در همین راستا و به سمت قلب هلسینکی حرکت کنیم. در همین طریق، پست نگهبانی اصلی (Main Guard Post) که اثری زیبا به لحاظ معماری میباشد، خودنمایی میکند. این عمارت در سال 1843 ساخته شده است و وظیفه حفاظت از کاخ امپراتوری سابق را بعهده داشته است و مسلما امروزه وظیفه اش محافظت از کاخ ریاست جمهوری است!
دیری نپایید که به قلب تپنده و با شکوه هلسینکی رسیدیم. میدان سنا (Senate Square) و پیرامون زیبایش، نمونه منحصر به فرد و منسجمی از معماری نئوکلاسیک است. چهار ساختمان طراحی شده توسط کارل لودویگ انگل (Carl Ludvig Engel) که شامل کلیسای جامع هلسینکی، کاخ دولتی، ساختمان اصلی دانشگاه هلسینکی و کتابخانه ملی فنلاند است در این میدان میدرخشند. مجسمه الکساندر دوم نیز در وسط میدان سنا قرار دارد.
کلیسای جامع هلسینکی بین سالهای 1830 و 1852 ساخته شد و کلیسای سنت نیکلاس نامیده می شد. در اوایل سال 1818، کارل لودویگ انگل، که بر روی طراحی کل میدان کار می کرد، اولین نقشه های کلیسا را ترسیم کرد و آنها را در طول یک دهه اصلاح کرد.
خوشبختانه در هلسینکی به وفور سوپرمارکت لیدل(Lidl) پیدا میکنید که از نظر من بهترین سوپرمارکت در کل اروپاست. برخلاف آنچه که تصور میکنید، قیمت مواد غذایی در هلسینکی در مقایسه با دانمارک، سوئد و نروژ بالا نیست. کل خرید ما برای دو وعده غذایی که شامل نان، سوسیس، شیرینی، آب و موز بود، 6 یورو به ازای هر نفر شد. گویا دو شب اقامت در هتل و یک سفر زیبا با کشتی کروز، کمی مرا جوگیر کرده بود، زیرا وقتی دیدم قیمت پسته مرغوب به ازای هر کیلو با تخفیف ویژه، 10 یورو است(از قیمت در ایران ارزان تر!) یک بسته نیم کیلویی پسته هم خریدم. دیگر سفر از این لاکچری تر برای من ممکن نخواهد شد!
این سفر من به این زودی تمام نخواهد شد ولی من تا کجا میتوانم برای شما بنویسم؟ بله، باید جایی این داستان را تمام کنم و اگر عمری باشد در متنی دیگر، بقیه داستانهایم را روایت میکنم. پس بیایید خداحافظی را در نقطه ای از هلسینکی انجام دهیم که متناسب با داستان سفر باشد. چه جایی متناسب تر از ایستگاه راه آهن؟ داستان اکثر شهرهای اروپا برای من از ایستگاه قطارشان آغاز شده است و در ایستگاه قطار هم به پایان رسیده است. داستان هلسینکی برای من نه در ایستگاه قطار آغاز شد و نه در اینجا پایان یافت ولی میتواند تصویری برای پایان این سفرنامه باشد.
نزدیک ایستگاه راه آهن مرکزی، ساختمان تئاتر ملی فنلاند قرار دارد که در سال 1902 و به سبک معماری رمانتیک ساخته شد و من به همچین پایان رمانتیکی برای داستانم نیاز دارم. در آن برهه از تاریخ فنلاند، کل کشور دستخوش یک جنبش فرهنگی بود که به ناسیونالیسم رمانتیک معروف شد، زیرا مردم به دنبال حفظ هویت فرهنگی خود در برابر فشارهای خارجی و ظلم امپراتوری روسیه بودند و چه چیز بهتر از هنر و تئاتر.
درست در خارج از ورودی، مجسمه ای از الکسیس کیوی است که به خاطر رمان های رمانتیک و داستان های کوتاهش شناخته شده است تا این پیغام داده شود که در کنار تئاتر، از سایر هنرها نیز به عنوان راهی برای ایستادگی در برابر آنچه کشور را تهدید میکند، میتوان استفاده نمود.
جمع بندی و پایان
روزگاری و در جایی، از قول یک شهروند کره شمالی شنیدم که "وقتی ما از سمت دولت کره شمالی به جایی می رویم که بیشتر از حالت عادی به ما خوش میگذرد(از نظر رفاهی)، پس از بازگشت به کشور مجبوریم مدتی در معدن و یا یک جای سخت کار کنیم تا دوباره به حال و هوای اکثریت برگردیم!!!". من میخواهم از یکی از حماقت آمیزترین دیکتاتوری ها برای خودم الگو بگیرم! بله، پس از دو شب اقامت در هتل و یک سفر با کروز، زیادی به من خوش گذشته است و باید به تنظیمات کارخانه برگردم. دو شب بعد، کاملا در جاده و مسیر گذشت و پس از آن هم، سفر به سیاق همیشگی ام(یک کوله گرد تنها) ادامه پیدا کرد. اما آنچه باقی ماند، خاطراتی شیرین از سیاحتی دلپذیر است از قرون وسطی به عصر دیجیتال.
هزینه های این سفر عبارتند از:
- بلیط اتوبوس از ریگا به تالین، 13 یورو
- هزینه دو شب اقامت در تالین بعلاوه صبحانه، 24 یورو
- هزینه چهار وعده غذا و مواد غذایی و آشامیدنی در تالین، 13.5 یورو
- بلیط کشتی کروز از تالین به هلسینکی، 19 یورو
- صبحانه(کره بادام زمینی و نان) در کروز به ازای هر نفر، 1 یورو
- غذا و اقامت در هلسینکی، 31 یورو
- یک بسته پسته لعنتی، 5 یورو
سفر بالتیک من به پایان رسید و من بالاخره تفاوت لیتوانی و لتونی را فهمیدم (که از مساله بیرجند، بروجرد و یا بجنورد بغرنج تر بود)، از کوچه پس کوچه های شهرهای قرون وسطایی بالتیکی به خلیج بالتیک رسیدم و با کشتی کروزی که در آن احساس غریبی میکردم به فنلاند پا گذاشتم. کاش پولی، عمری و دلی برای سفرهای بیشتر و بیشتر باشد، برای همه ما.