نیمه اول سال 1390 بود که برای ثبت نام عمره مفرده اقدام کردیم. برای هر نفر مبلغ 800 دلار[i] ( 800 هزار تومان) در بانک ملت ودیعه گذاری کردیم، ولی متاسفانه راه سفر بسته شد و تا مهر امسال در انتظار این سفر بودیم. از آنجا که قبل از سفر به دنبال سفرنامه های عمره مفرده بودم و تعداد محدودی در اینترنت پیدا کردم، تصمیم گرفتم پس از سفر حتما دست به قلم شده و نکات مفید مورد نیاز این سفر را برای علاقه مندان بنویسم.
یکی از کارهای سنگین این سفر تهیه فهرست ملزومات بود. علت آن هم تاخیر بیش از ده سال در انجام سفر عمره مفرده برای ایرانیان بود که باعث شده بود، افرادی که سالها قبل به این سفر رفته بودند به سختی یادشان بیاید که چه چیزهایی برای این سفر لازم است. به همین دلیل در انتهای این سفرنامه فهرستی از وسایل مورد نیاز را برایتان مینویسم که ان شاالله شما نیاز کمتری به پرسش از دیگران پیدا کنید.
با توجه به اینکه این سفر ماهیت یک سفر معنوی را دارد، در سفرنامهای که پیش رویتان است کمتر به تاریخچه اماکن و اتفاقات آنها اشاره خواهم کرد و صرفا برخی از افکار و دغدغه های خودم، مشاهدات و نکات احتمالا مفید برای شما را به اشتراک خواهم گذارد. باشد که مقبول درگاه حق تعالی و مفید فایده برای شما عزیز خواننده باشد.
مقدمات سفر:
سفر عمره مفرده (تور عربستان سعودی) معمولا بصورت مدینه اول برگزار میشود و همین امر موجب میشود معتمر ( در این سفر یاد گرفتم که بین حاجی و معتمر و زائر فرق است و ما که در حال انجام عمره هستیم، معتمر نامیده می شویم) آمادگی لازم برای حضور در مکه و انجام اعمال عمره مفرده را بدست آورد. برای ما البته قصه متفاوت گشت و مکه اول شدیم و با یک حالت بهت و حیرت، مستقیم وارد اعمال شدیم. بنابراین خوب است که شما نیز آمادگی چنین شرایطی را داشته باشید و حتما کتاب "حج" دکتر علی شریعتی را قبل از حضور در مکه بخوانید تا بتوانید با بینش بهتری نسبت به حکمت اعمال عمره به آنها وارد شوید. در آخرین روزهای قبل از سفر نیز یکی از دوستانم کتاب "صهبای حج " آیت ا... جوادی آملی را هم معرفی کرد که متاسفانه امکان مطالعه آن را پیدا نکردم. اگر اهل سفرنامه خوانی نیز هستید، حتما پادکست کتاب "خسی در میقات" زنده یاد جلال آل احمد را که سایت ایران صدا تهیه کرده است را از دست ندهید.
برای اطلاع و فراگیری برخی موضوعات و اعمال ، کاروان ما در شیراز دو جلسه ی آموزشی دو ساعته برگزار کرد که در کل مفید بود و پیشنهاد میکنم حتی الامکان در آنها شرکت کنید. همچنین در کانال اطلاعاتی کاروان حتما عضو باشید چون عمدتا مطالب مفیدی را به اشتراک میگذارند.
برای دریافت ارز مسافرتی (هر نفر 500 دلار) نیز سه روز قبل از تاریخ پرواز، امکان ثبت نام در بخش "خدمات" اپلیکیشن بله فراهم میآید. توجه داشته باشید که گزینه" ارز حج عمره" را انتخاب کنید در غیر اینصورت با انتخاب گزینه" ارز مسافرتی" مجبور خواهید شد ارزتان را در فرودگاه دریافت کنید که شاید کمی برایتان وقتگیر شود.
حضور در مکه (از جمعه 11 مهرماه لغایت چهارشنبه 16 مهرماه 1404):
معمولا عادت دارم که در سفرنامه، برنامه ها و اتفاقات هر روز سفر را جداگانه برای مخاطب گزارش میکنم. اما اینجا برای پرهیز از اطاله کلام فقط به موارد مهم رخ داده در طی 10 روز حضور در حرمین شریفین اشاره خواهم نمود.
پروازهای عمره مفرده از شیراز به عربستان و بالعکس را هواپیمایی ایران ایر[ii] انجام می دهد. پرواز رفت ما صبح روز جمعه 11 مهر با یک ساعت تاخیر و پرواز برگشت مان از مدینه صبح روز دوشنبه 21 مهرماه با نیم ساعت تعجیل صورت گرفت. مدت زمان پرواز نیز حدودا 2 ساعت و نیم بود و امکان چک کردن مکان هواپیما از طریق GPS نیز وجود داشت که برای من که مدام از آن استفاده میکنم بسیار خوشایند بود و میتوانستم از پنجره هواپیما موقعیتهای مختلف مسیر را رصد کنم. از آنجا که ما مکه اول بودیم، بایستی به فرودگاه جده وارد و برای محرم شدن به میقات جحفه ( که حدود 90 دقیقه با جده فاصله داشت) میرفتیم. حتما میدانیدکه شهر مکه، حرم محسوب میشود و شما برای ورود به آن بایستی در یکی از میقات های پنج گانه (۱. مسجد شجره ۲. جُحْفَه ۳. وادی عَقیق ۴. قَرْنُ الْمَنازِل ۵. یلَمْلَم) محرم شوید. میقات جحفه مکانی نسبتا تمیز با امکانات نسبتا خوب بود. پس از ادای نماز مغرب و عشا، پوشیدن لباس احرام و گفتن ذکر لبیک اللهم لبیک .... ، محرم شدیم و سوار بر اتوبوس به مکه رفتیم که حدود 2 ساعت زمان گرفت.
از آنجا که حدود ساعت 11 شب بود که به هتلمان در مکه (العلیان الماسی) رسیدیم و بیشتر افراد کاروان خسته بودند؛ قرار بر این شد که ساعت 5 صبح ، صبحانه را در هتل خورده و عازم مسجدالحرام برای انجام اعمال شویم. تمامی هتلهای ایرانی مکه ، سرویس های رفت و برگشت به مسجد الحرام را در تمامی ساعات شبانه روز دارند (البته ساعت حرکت شان چندان معلوم نیست!!!). مسیر هتل تا ایستگاه غزه (کنار مسجد الحرام) حدود 10 دقیقه با اتوبوس است. ساعت 6 صبح بود که در ایستگاه غزه پیاده شدیم و با راهنمایی مدیر و روحانی کاروان از سمت" باب السلام" وارد مسجد الحرام شدیم. در مسیر باب السلام به صحن مسجد، کوی صفا هست که به نوعی روبروی رکن حجرالاسود قرار گرفته و ما با شگفتی بسیار از کنار آن عبور کردیم و با دیدن کعبه چند لحظه ای به سجده رفتیم و از جا برخاستیم.
میگویند در لحظه ی دیدار کعبه حاجات قلبی مهم را بایستی از خداوند مسالت کرد و من که از قبل سه حاجت مهم خودم را در نظر گرفته بودم با حسی غریب آنها را از خداوند درخواست نمودم. حقیقتا، دو شب قبل از سفر ، یکی از دوستانم از من پرسید که اولین حاجتی که به محض دیدن کعبه از خدا میخواهی چیست؟ گفتم: آبادانی ایران، عزت مردم ایران؛ گفت: واقعا؟!!؛ گفتم: البته! چون که ایرانم آباد و مردمانش عزتمند شوند؛ حال خانواده ام خوب میشود، حال دوستانم و همکارانم خوب میشود، حال جوانان سرگشتهی وطنم خوب میشود. حال همه چیز خوب میشود و آن وقت است که وطنم آماده ظهور مولایم مهدی(ع) میگردد.
پس از تاملی در ورودی صحن خانه خدا، طواف 7 گانه را از رکن حجرالاسود شروع کردیم. من برای آنکه تعداد دورهای طواف را از دست ندهم، هر دور را با یکی از ذکرهای تسبیحات اربعه انجام دادم. یعنی برای 7 دور طواف، یک تسبیحات اربعه کامل و سه ذکر سبحان الله، الحمدالله و لا اله الا الله را گفتم. از این تصمیم ام بسیار راضی بودم چرا که تمرکز بالایی به من داده بود و نگرانیام برای فراموشی دورهای طواف را از بین برده بود. نکته قابل تامل اینکه عصر آن روز مطلبی در یکی از منابع خواندم که برایم بسیار جالب توجه بود و دوست دارم آن را با شما به اشتراک بگذارم:
"در روایاتی چهار گوشه کعبه، به تسبیحات اربعه مرتبط شده است. امام صادق علیهالسلام فرمود: « كعبه چهارگوش است چون محاذى بیت المعمور است. بیت المعمور چهارگوش است، چون محاذى عرش است. عرش چهارگوش است چون كلماتى كه دین اسلام بر آن استوار است چهار است: ۱ـ سبحان الله ۲ـ الحمد لله ۳ـ لا إله إلاّ الله ۴ـ الله اكبر."
پس از طواف، دو رکعت نماز پشت مقام ابراهیم خواندیم و به سمت مسعی (سعی بین صفا و مروه)رفتیم. ما شیعیان بایستی سعی را در طبقه همتراز کعبه انجام دهیم، نه بالاتر و نه پایین تر. سعی از کوه صفا شروع میشود و هر رفت و برگشت، 2 دور محسوب میشود. فاصله بین صفا و مروه حدود 380 متر ( کل مسیر مسقف و بسیار خنک است) میباشد و بنابراین 7 دور آن حدود 5/2 کیلومتر میشود. سعی در کنار کوه مروه به اتمام می رسد و حالا بایستی تقصیر انجام دهیم. به خاطر شلوغی کنار کوه مروه، مجبور شدیم به حیاط بیرونی برویم و در آنجا ذره ای از مویمان را کوتاه کنیم و یک ناخن مان را هم بچینیم. در نهایت دوباره به صحن اصلی بازگشتیم و طواف نسا و دو رکعت نماز طواف نسا را در پشت مقام ابراهیم خواندیم و اعمال عمره مفرده را به پایان رساندیم.
اعمال ما حدود ساعت 10 صبح تمام شد و بخشی از کاروان در حرم ماند ولی من و خانواده ام تصمیم گرفتیم که به هتل برگردیم و استراحت کنیم. دوست نداشتم خسته در حرم باشم. ترجیح ام هم بیشتر به این بود که از نیمه های شب تا طلوع خورشید در مسجدالحرام باشم که به لطف خداوند این خواسته ام کامل برآورده شد. برای من، این سفر ماراتن نماز و ادعیه و قرآن و طلب حاجات نبود. دلم میخواست حس مکانها و فضاها را با تمام وجود درک کنم. دوست داشتم، عظمت خداوند را در تنوع بی شمار نژادها و قومیت ها و ملل مختلف شاهد باشم. بیشتر وقت هایم در مسجد الحرام را یا در حال حرکت بین مردم بودم یا گوشه ای مقابل کعبه نشسته بودم و فقط نگاه میکردم.
از نگاه کردن به کعبه، به آسمان بالای کعبه و پرنده هایی که شب تا صبح روی سر آن در حال چرخش هستند، به مردم در حال طواف ، به مردم در حال دعا و نیایش؛ سیر نمی شدم. تصور حضور انبیا و اولیا و ائمه و صالحین در این صحن طی هزاران سال گذشته، وجودم را غرق در شگفتی مینمود و در دلم با آنها گفتگو میکردم. در هر حضور نیز فقط یک بار طواف میکردم به همان شکل که قبلا گفتم و البته در طواف های بعدی بجای ذکر آخر ( لااله الا ا...) بسته به حاجتم هر بار یکی از ذکرهای امن الیجیب...، اللهم اغفر... و..... را میگفتم که بسیار حس خوبی با آن داشتم.
در طی حدودا 5 روزی که در مکه بودیم، کاروان ما برنامههای متعددی برگزار میکرد ولی ترجیح من و خانوادهام به این بود که برنامه های خودمان را داشته باشیم و تنها در دو برنامه ی جمعی شرکت کردیم. یکی از آنها برنامهای بود که بعثه رهبری در مکه برای افراد دارای تحصیلات دانشگاهی برگزار میکرد و دیگری برنامه زیارت دوره مکه که خود کاروان ما برگزار کرد. برنامه بعثه عصر روز دوم به مدت 3 ساعت برگزار شد. راهنمای برنامه نیز یک روحانی جوانِ مجرب و با اخلاق بودکه اطلاعات تفصیلی مفیدی از اماکن زیارتی شهر مکه و رخدادهای صورتگرفته در آنها را به ما ارائه داد. یکی از مکانهایی که در این برنامه رفتیم و من تا بحال نام آن را هم نشنیده بودم، مقبره شهدای فخ بود. طبق روایتی از امام جواد(ع)،" پس از واقعه کربلا، این حادثه بزرگترین ابتلای اهلبیت(ع) بوده است".
صبح روز سوم بهمراه کاروان[iii] در برنامه زیارت دوره مکه شرکت کردیم. برنامه ای که حدود 4 ساعت طول کشید و طی آن از جبل ثور، عرفات، مشعر، منی و جبل النور بازدید کردیم. مشعر و منی را در حالی که سوار ماشین بودیم، بازدید کردیم و برای کوه ثور، کوه نور و عرفات از اتوبوس پیاده شدیم و اندکی راه رفتیم و توضیحات روحانی کاروان خودمان که او نیز بسیار مجرب، به روز و دغدغه مند بود را شنیدیم.
از آنجا که من همیشه آرزو داشتم غار حرا را از نزدیک ببینم، با همراهی همسر و فرزندم توانستیم عصر روز چهارم به کوه نور برویم[iv] و تا خود غار بالا برویم. حتی این توفیق را داشتیم که موقع نماز مغرب کنار غار حرا، نماز را بر روی تخته سنگ ها رو به سوی کعبه (مسجدالحرام از دهانه غار حرا به راحتی پیداست) بخوانیم.
عصر روز سوم نیز فرصتی دست داد که به زیارت قبرستان ابوطالب ( قبرستان حُجون یا قبرستان معلاه) برویم. از آنجا که من به خانم خدیجه کبری (ع) ، علاقه خاصی داشتم و رساله ی دکتری ام را نیز به ایشان (اولین بانوی مسلمان بازرگان) تقدیم کرده بودم؛ بایستی به زیارتشان میرفتم و وقتی در برنامه بعثه متوجه شدم که ایشان در این قبرستان مدفون هستند( یاسر و سمیه ، حضرت عبدالمطلب و حضرت ابوطالب نیز در این قبرستان مدفون هستند)، با خودم تصمیم گرفتم که شده از پشت نرده ها به زیارت بروم (حتما میدانیدکه خانم ها در عربستان امکان حضور در قبرستان را ندارند و بایستی از پشت نرده ها زیارت قبور را انجام دهند) و به لطف خداوند این خواستهام نیز محقق شد.
عصر روز سوم پس از زیارت قبرستان معلاه توانستیم به یک بازار محلی که نزدیک آن بود نیز سری بزنیم. بازار" العطیبیه"، بازاری شبیه بازارهای محلی بوشهر و بندرعباس بود و برای ما فضای بسیار آشنایی داشت. به نظر میآمد عمده مشتریان این بازار، عمال (کارگران) ملیت های مختلف بودند که شاید در مناسب بودن قیمتهای آن بی تاثیر نبود. مغازههای طلافروشی بازار العطیبیه نیز چیزی شبیه خرازی های ما البته فقط با یک کالا به نام طلا بود. مغازههایی نسبتا بزرگ که هیچگونه در ورودی با ملاحظات امنیتی خاصی نداشتند و حداقل سه فروشنده در سه طرف مغازه بودند و قفسهها و دیوارها پر بود از انواع طلاهای سنگین با عیار 21 و 24!
یکی از نکاتی که در مورد طبیعت شهر مکه برای من بسیار جالب بود، وجود علف های خشک شده بسیار بر کوههای اطراف بود. شهر مکه پر است از کوه و دره ( به عربی شِعب) و بر سطح غالب این کوه ها علفها و گیاهان خشک بسیاری بود که نشان می داد در فصول بارش، چقدر منظره مخمل سبز این کوهها چشم نواز خواهد بود. من که همیشه پیامبرم و اهل بیت ایشان را در شهری خشک و آب و هوایی سوزان تصور میکردم، با کمال تعجب میدیدم که مکه چنین شهری نیست و وقتی که در عمده فروشگاه های لباس بازار محلی آن، تعداد فراوان کت و کاپشن و پالتوهای زمستانی را دیدم؛ متوجه شدم که زمستان آن هم در حد نیاز به پوشیدن چنین لباسهایی است[v]!
زیارت و گشت وگذار ما در مکه صبح روز چهارشنبه 16 مهرماه به اتمام رسید. ساعت 6:30 صبح سوار بر اتوبوس (در حالیکه چمدان هایمان را عصرروز قبل برای انتقال به مدینه توسط ماشین تحویل مدیرکاروان داده بودیم) به سمت ایستگاه قطار سریع السیر بینالحرمین رفتیم. ایستگاهی با معماری بسیار زیبا که نظیرش را در ایران ندیده بودیم و راس ساعت 9:30 سوار بر قطاری شدیم که سرعت آن 300 کیلومتر بر ساعت بود و باز نظیرش را در ایران ندیده بودیم. آن لحظات یاد شعری افتادم که مادرم در بچگی برایمان میخواند : "عرب در بیابان ملخ میخورد ..... اصفهان آب یخ میخورد". مامان اگه الان برگردی به این دنیا، میتونی باور کنی که چقدر مردم اصفهان و ایران سال به سال فقیرتر می شوند و عرب بادیهگرد عربستان، سال به سال مرفه تر !!؛ مامان خوش به حالت که این روزهای بد را ندیدی!
حضور در مدینه (از چهارشنبه 16 مهرماه لغایت دوشنبه 21 مهرماه 1404):
مسیر 450 کیلومتری مکه مدینه را که با اتوبوس حدود 8 ساعت طول می کشید، با قطار حدود 3 ساعت ( با چندین توقف بین راهی) پیمودیم و حدود ساعت 12:30 به ایستگاه مکه رسیدیم. مستقیم به هتل" نقاط الثلاثه الکوثر" که با مسجدالنبی حدود 5 دقیقه فاصله داشت، رفتیم. نهار را در رستورانی که به مراتب از رستوران هتل مکه ضعیفتر و کوچکتر بود، خوردیم و به اتاق هایمان رفتیم. چمدان هایمان را از قبل داخل اتاق ها گذاشته بودند. استراحت کردیم و ساعت 4:45 در لابی هتل بودیم که به همراه کاروان به زیارت مسجدالنبی برویم.
مسجدالنبی از دو بخش قدیم و جدید تشکیل شده است. بخش قدیم آن، همان مسجدی است که در زمان حضرت رسول (ص) بوجود آمده و امروز سقفهای آن گنبدی شکل و آراسته به طرح گل است. منبر، محراب و مرقد حضرت رسول (ص) در این بخش قرار گرفته است. خانه حضرت فاطمه و به روایتی مرقد ایشان نیز در این بخش است و البته قبر خلفای اول و دوم نیز در کنار مرقدحضرت رسول(ص) قرار گرفتهاند. بخش جدید آن که به نظر معماری مصری، ترکیه ای دارد در دهههای اخیر به آن افزوده شده است و وسعت زیادی دارد. بخش قدیم از بعد از نماز صبح تا ساعت 9 و از بعد از نماز عشا تا ساعت 23 برای خانم ها باز بود. روضه رضوان (روضه مطهره/ شریفه یا فاصله بین منبر و مرقد حضرت رسول(ص)) در این بخش قدیم واقع شده است، لیکن برای حضور در روضه رضوان بایستی در اپلیکیشن نُسُک از قبل ثبتنام کرد تا یک زمان مشخص برای تشرف به شما بدهد.
حقیقتا نشستن در بخش جدید برای من دلنشین نبود و باعث سنگینی قلبم میشد و بر خلاف بخش قدیم که شیفتهی حضور در آن بودم، از این بخش گریزان بودم و ترجیحام به حضور در صحن باز زیر سقف آسمان بود. در مسجدالنبی بر خلاف مسجد الحرام که بیشتر وقت ها لبخند بر لبم بود، اشک در چشمانم حلقه میزد. اگرچه شهر مدینه نسبت به شهر مکه آب و هوای بهتری داشت و سرسبزتر و وسیعتر بود؛ ولی حال دل من در مدینه خوب نبود. به این فکر میکردم که در مکه در 13 سال قبل از هجرت، حضرت محمد(ص) اگرچه سختیهای بسیار کشید؛ اما آن جنایت ها و مصائب را از کفار متحمل میشد اما در مدینه قصه چیز دیگری بود.
اینجا مسلمانان منافق و بی ایمان بودند که جگر پیامبر را خون میکردند. در مکه اگر حضرت علی (ع) از کفار آزار میدید، در اینجا مسلمانان بودند که حق او را پایمال کردند و جامعه اسلامی و جهان اسلام را 25 سال از نعمت رهبری ایشان محروم کردند. تصور مصائب حضرت زهرا بعد از فوت حضرت رسول (ص)، تصور سینه ی پردرد علی (ع) در آن سالهای دراز که کم رنگ شدن اسلام ناب محمدی را در کمتر از سه دهه به چشم میدید و خون گریه میکرد و ....؛ نمیگذاشتند در مدینه دلآرام باشم.
آنجا دلم میخواست به زیارت بقیع و مرقد امامان گرامی مدفون در آن بروم یا حداقل از پشت نردهها آنها را زیارت کنم. صبح روز جمعه بعد از نماز صبح که همسرم وارد صف زیارت بقیع شد، تصمیم گرفتم بقیع را دور بزنم؛ شاید جایی بتوانم داخل آن را ببینم. بعد از پیاده روی طولانی هیچ دستاوردی نداشتم. از چهار ضلع بقیع، دو ضلع آن بخاطر پروژه های توسعه ای بسته بود و دوضلع دیگر آن با غرفههایی پر شده بود که امکان دیدن از میان نرده ها را از زائرمیگرفت. دست خالی بودم، غمگین در مسیر برگشت میرفتم که دیدم خانمی به نظر ایرانی از سمت مقابل میآید. به او سلام کردم و پرسیدم آیا هتل شما در این خیابان( به موازات دیوار بقیع) است؟
گفت: بله. خوشحال شدم و از او خواستم مرا با خودش به هتل ببرد. وارد هتل شدم و از مدیر ایرانی هتل خواستم که اجازه دهد به پشت بام بروم و بقیع را از بالا ببینم و زیارت کنم. جواب داد: "امکان پذیر نیست. راه پشت بام بسته است و حتی افراد ساکن در این هتل هم از چنین امکانی برخوردار نیستند". نمی توانستم حرفش را باور کنم. غصهدار از هتل بیرون زدم. چند ساعت بعد وقتی از مدیر ایرانی هتل خودمان از صحت گفته مدیر ایرانی آن هتل پرسیدم، پاسخ داد:" متاسفانه همینطور است. راه های ورودی به پشت بام را سعودی ها بستهاند و تنها راه، حضور در اتاق زائرینی است که چشم انداز بقیع را دارند که معمولا میسر نمیشود".
روز جمعه 18 مهرماه برای من روزی پر از اتفاقات و مشاهدات عجیب و دلگیرکننده بود. سر ظهر بود که تصمیم گرفتیم به اتفاق همسرم برای خرید به یکی از فروشگاه های اطراف حرم سری بزنیم. چون تصمیم نداشتیم در نماز جمعه شرکت کنیم، گفتیم فرصتی است تا از خیابان های مجاور به سمت آن فروشگاه برویم؛ غافل از اینکه محشری در آن خیابانها در آن ساعت در حال رقم خوردن بود. سیل انسانی از همه اقوام و ملیت ها و نژادها از همهی سنین به سمت مسجدالنبی سرازیر بود. از همه طرفی و از هر خیابان و مسیری! نکته قابل توجه آن بود که تمامی فروشگاههایی که موقع نماز جماعت باز بودند، الان بسته بودند و در اکثریت آنها فروشندگان سجاده پهنکرده بودند و منتظر خطبهها بودند.
هرکسی در هر جایی که می توانست از پیاده رو و باغچه گرفته تا ورودی پارکینگ و داخل راهروی مجتمع تجاری و ..... فارغ از اینکه اتصال برقرار هست یا نیست و اینکه جلوی امام است یا پشت او، سجاده ای پهن کرده بود و نشسته بود. دل من آشوب بود از دیدن این صحنهها. احساس میکردم اکثریت این افراد فقط برای انجام فریضه نشسته اند و اندک فهمی از دستاوردهای اجتماعی و سیاسی نماز جمعه برای امت اسلامی ندارند. بماند که با جستجویی که در اینترنت کردم متوجه شدم امام جمعه نیز در خطبه هایش بسیار کم به موضوعات اجتماعی و سیاسی روز میپردازد. به یاد نمازهای جماعت و جمعه شیعیان ایران افتادم. نمازهایی که اگرچه به موضوعات اجتماعی و سیاسی روز جامعه می پردازند، لیکن به زحمت مسجد و مصلی پر میشوند و همان جمعیت نمازگزار هم میانگین سنی بالای 50 سال دارند و جوانان به ندرت در میان شان دیده میشود[vi]!
عصر آن روز جمعه، پیاده به سمت مسجد شیعیان مدینه که در خیابان علی بن ابیطالب(ع) بود و حدود 40 دقیقه با هتل ما فاصله داشت، حرکت کردیم. خیابان علی بن ابیطالب پر بود از پاکستانی و افغانستانی و هندی. مغازههای جورواجور هم داشت که ترجیح دادیم وارد آنها نشویم و تا نور روز هست خودمان را به نخلستان شیعیان ( نخلستان امام حسن مجتبی (ع)) برسانیم. وصف آبادانی این نخلستان و پذیرایی گرم شیعیان مدینه از شیعیان ایرانی در سالهای گذشته را شنیده بودیم و علیرغم اینکه روحانی کاروان گفته بود که از سمت بعثه رفتن به آنجا ممنوع شده ولی کنجکاوی ما به حدی بود که خودمان را راضی کردیم بهر شکلی باید برویم و ببینیم.
به کوچه نخلستان که رسیدیم، ماشین پلیسی را در کنار آن دیدیم. درب ورودی آن بسته بود و پیدا بود که مدت هاست باز نشده. بخاطر اینکه پلیس جلوی عکاسی مان را نگیرد، شروع کردم از گل و درخت و ساختمان های اطراف عکاسی کردن و در بین آنها عکسهایی هم از دیوارهای نخلستان گرفتن. با این حال متوجه شدیم که ماشین پلیس پشت سرمان به حرکت درآمده و آهسته میآید. در نبش دیوار نخلستان شیعیان، کوچه ای دیگر بود با نخلستانی بدون دیوار. به سمت آن نخلستان رفتیم و از گیاه های متنوع داخل آن عکس گرفتم و به همسرم و فرزندم برگ های گیاهان را نشان دادم. ماشین پلیس تاملی کرد و برگشت و ما هم به سرعت از انتهای آن کوچه گریختیم، در حالی که باز من برمیگشتم و از نخلستان شیعیان تند تند عکس میگرفتم و در دلم به مظلومیت تشیع علوی در محل زندگی علی(ع) میگریستم[vii].
صبح روز شنبه برنامه زیارت دوره مدینه توسط کاروان مان برگزار شد. خوشبختانه توانستم زیارت "روضه مطهره " را صبح زود انجام دهم و خودم را به موقع به هتل برسانم. هر چند به صبحانه نرسیدم ولی باعث معطل شدن دیگران نشدم. حدود ساعت 7 صبح از هتل حرکت کردیم. ابتدا به اُحد رفتیم و در آنجا توقف داشتیم. در ادامه به مسجد ذوقبلتین رفتیم و در نهایت توقفی کوتاه در مسجد قبا داشتیم. برای من کوه اُحد و سرسبزی پایین آن یادآور کوه صفهی اصفهان بود. مدیر کاروان برای روبرونشدن با تذکرات مدام شرطه ها ، کاروان را به سمت فضای سبز محوطهی احد هدایت کرد و در آنجا روحانی کاروان حدود نیم ساعت برای مان از جنگ احد و اتفاقات آن گفت.
زیارت را نیز همان جا خواندیم و بعد برای دیدن قبور شهدای احد رفتیم. تنها مقبره ای که مقداری از حدود آن مشخص بود، مقبره حضرت حمزه سید الشهدا عموی پیامبر اکرم بود. فاتحه را خواندیم و خوشبختانه با نکاتی که روحانی محترم کاروان ازقبل گفته بود، کسی از همسفران طالب نماز در مسجد کنار قبرستان و رفتن بر سر تپه ای که تیراندازان جنگ احد با خالی کردن آن به طمع غنایم، مصائب احد را دامن زدند، نشد.
در مسیر اُحد به مسجد ذوقبلتین برای نخستین بار در عربستان، ماندن در ترافیک را تجربهکردیم. به مسجد که رسیدیم، با راهنمایی روحانی کاروان به پشت بام مسجد که مکانی زیبا و پوشیده شده از چادرهایی شبیه چادرهای صحن مسجدالنبی بود، رفتیم. برایمان از واقعه تغییر قبله گفتند و بعد هم فرصتی برای نماز تحیت مسجد دادند. دوستداشتم که مکان قبله مسجد الاقصی را در مسجد ببینم که جور نشد. شروع به عکاسی از این مسجد زیبا که پر بود از مسلمانان کشورهای مختلف کردم و دوباره کاروان به راه افتاد. این بار مسجد زیبای قبا بود و توضیحات آن و باز نماز تحیت مسجد. برایم جالب بود شب قبل که خودمان از سمت نخلستان شیعیان به مسجد قبا آمدیم، بسیار شلوغ بود و الان هم که هنوز وقت نماز ظهر نشده بود، باز ازدحام جمعیت به نحوی بود که جا برای خواندن نماز به سختی پیدا میشد.
در مسیر برگشت به هتل از خیابانی گذشتیم که در انتهای آن مسجد بلال را در سمت راست اتوبوس دیدم. از آنجا که تنوع مغازه های این خیابان و خلوتی آنها به نسبت فروشگاه های اطراف حرام به چشمم آمد، تصمیم گرفتم بعدا با همسرم برای خرید اندک سوغاتی به این خیابان بیاییم.
یکشنبه قبل از ظهر، خودمان را به آن خیابان رساندیم و مقداری عود و خرما از آنجا خریدیم. خرید از مغازههای کوچک حتما نیاز به چانه زنی حداقل 30 درصدی دارد ولی در فروشگاه های بزرگ مثل تاپ تن یا القمه ( در طریق قبا که آن را جمعه شب تصادفی پیدا کردیم و من تابحال شبیه این فروشگاه لباس و کیف و ... را در ایران ندیده بودم) امکان چانه زنی وجود ندارد. جنسهای تمامی فروشگاههای زنجیره ای و بزرگ مکه و مدنیه چینی بود البته از نوع مقداری به مراتب بهتر از ایران و قیمت اجناس بطور کلی در مکه از مدینه مناسبتر بود. اگرچه انجام خرید در چنین سفری، کاری به مراتب وقتگیر است و من هم همچون بسیاری از ایرانیان، عمده ی خرید سوغات (در واقع هدیه) را در ایران انجام داده بودم ولی به نظرم برای شناخت فرهنگ مردم یک منطقه، بایستی پای در بازارهای محلی آنها گذاشت و مقداری خرید انجام داد و من از این تجربهی خودم راضی بودم.
روز دوشنبه روز وداع بود. از آنجا که بایستی ساعت 3:30 صبح سوار اتوبوس می شدیم، از غروب یکشنبه که برای نماز به مسجدالنبی رفتم تا ساعت حدود 23 که انتهای زمان حضور بانوان در مسجد اصلی بود، آنجا ماندم وسعی کردم از آن فضا و از حال و هوای آنجا نهایت بهره را ببرم و برخی لحظات را نیز در قاب تصاویر ماندگارکنم. دوشنبه موقع نماز صبح به فرودگاه مدینه رسیدیم. فرودگاهی که شاخصه آن برگ نخل بود وسردر ورودی آن و ستونهای سالن های آن به طرح برگ نخل منقش بود. پروازمان با تعجیل نیم ساعته برخاست و این بار در کنار پنجره نبودم که بتوانم موقعیت های بیرون را با GPS رصد کنم.
بهر صورت حدود ساعت 10:30 صبح بود که در فرودگاه شیراز به زمین نشستیم. فرودگاه بین المللی که سالن پروازهای بین المللی آن بیش از یک دهه است که در حال ساخت است و سالن فعلی آن به هیچ عنوان در قامت پایتخت فرهنگی ایران نیست. در مسیر فرودگاه به خانه، احساس میکردم از تهران به مرکز استان یکی از استان های محروم مرزی ایران آمده ام و دلم همچنان پر از درد بود از این آشفتگی و رو به قهقرا رفتن طبیعت و جامعه ایران !! یاد حرف یکی از همسفران در فرودگاه مدینه افتادم که میگفت:" با این شتاب طرحهای توسعه ای[viii] در عربستان کمتر از 5 سال دیگر، عربستان میشود شبیه کشورهای پیشرفته اروپایی و ایران ما با این وضعیت پروژه ها و اقتصاد میشود عراق امروز" !
خدایا می شود من زنده باشم و تحقق آرزوی اولم را ببینم!
ملزومات سفر عمره مفرده :
پوشاک:
1- دو دست لباس خانه ( توجه داشته باشید که در حال حاضر امکان شستشوی ماشینی لباس در بیشتر هتلهای مدینه وجود ندارد وگرنه یک دست لباس برایتان کافی است. چون اینقدر هتل ها خنک هستند و اینقدر شما مدت زمان کمی در هتل هستید، که نیازی به لباس بیشتر ندارید)
2- سوییت شرت حتی در فصول گرم ( گهگاه سیستم سرمایشی هتل ها غیر قابل تنظیم است و شما با لحاف هم در حال یخ زدن هستید، ضمن اینکه به احتمال زیاد در زیر سقف های مسجد االنبی در شب هم سردتان خواهد شد و البته در قطار بین الحرمین)
3- کفش اسپرت و کفش طبی تابستانی که قبلا پوشیده باشید.
4- پاپوش کف چرمی برای بخش هایی از مسجد الحرام که نزدیک مخازن آب زمزم است و بیشتر وقت ها خیس است. همچنین برای سعی صفا و مروه که بایستی پا برهنه باشید و بخاطر این که حدود سه کیلومتر راه است، در نیمه مسیر پاهایتان بدون پاپوش احتمالا اذیت خواهد شد.
5- خانم ها در پوشیدن لباس با هر رنگی و جنسی ( به غیر از حریر و ابریشم) و البته بدون زینت هایی چون گیپور و ... آزادند. طرح لباس هم هر چیزی می تواند باشد به شرط اینکه پوشیده باشد و بدن نما نباشد. از آنجاییکه من نمیخواستم لباسی تهیه کنم که بعد از اعمال عمره قابل استفاده نباشد (منحصر به مسجد الحرام نباشد)، پس از جستجوی بسیار در فروشگاههای معروف لباس زنانه ی شیراز موفق شدم یک مانتوی کیمونوی نسبتا بلند و یک شلوار جنس لنین بگ ( هر دو به رنگ شیری) تهیه کنم که حقیقتا هم برای انجام اعمال و هم برای روزهای بعد که به حرمین می رفتم بسیار به کارم آمد و راضی بودم. پیشنهاد من این است که خانم های جوان و میان سال از پوشیدن مانتوی بیمارستانی که فروشگاه های ملزومات حج بعنوان لباس پیشنهادی سازمان حج و زیارت معرفی میکنند، حذر نموده و سعی در پوشیدن لباسی کنند که هم آراسته و پوشیده باشد و هم قابل استفاده در این سفر و حتی محل زندگی خودشان.
6- کوله پشتی سبک و جمع و جور ( برای استفاده در حین اعمال عمره مفرده و هم برای زمان هایی که به زیارت حرمین می روید که بتوانید کاور کفش و مقداری تنقلات و ... را در آن حمل کنید)
خوراک[ix]:
در این سفر میوه به اندازه ی کافی توسط هتل داده میشود، لذا نیاز چندانی به همراه بردن میوه ندارید. به دلیل گرم بودن آب و هوا نیز کمتر میل به خوردن خشکبار خواهید داشت، بنابراین شاید بطور کلی موارد ذیل برایتان کافی باشد:
1- حبه زنجبیل (شیرینی و انرژی بخش بودن آن در حرم ها را کاملا احساس کردیم)
2- مغز بادام و پسته (و شاید کشک)
4- لیموترش ( از آنجا که در تمامی حرمین دسترسی به آب زمزم دارید، نیازی به بردن بطری آب معدنی ندارید، ولی می توانید برای رفع تشنگی مقداری لیمو ترش تازه را در لیوان آب زمزم تان بچکانید و نوش جان کنید. همچنین برای مسیرهای پیاده روی طولانی مثل غار حرا نیز بسیار به کار می آید)
5-عسل ( در صورت ابتلا به گلو درد برای تهیه دم نوش عسل و لیمو به کار میآید)
6- به لیمو یا عرقیات خنک ( کاسنی، بید مشک، نسترن)
7- تخم شربتی یا خاکشیر
سایر:
1-از آنجا که در مسجد الحرام احتمال دارد، مجبور شوید در محل های بدون فرش بنشینید، یک تکه پارچه سجاده طور که مانع کثیف شدن لباس تان شود با خودتان ببرید.
2- اگر اهل تبرک بردن هستید، چندین تسبیح از خانه ببرید و برای طواف خانه ی خدا هر بار از یکی از آنها استفاده کنید( هر 7 طواف را با یکی انجام دهید) و بعد آن را به دیگران هدیه دهید.
3- اگر احتمال دارد که شماره طواف را گم کنید، یک تسبیح 7 دانه ای ( ترجیحا از جنس خاک) تهیه کنید و آن را با خود برای طواف ببرید، ضمن اینکه شاید بتوانید بعنوان مهر هم از آن استفاده کنید.
4- کاور کفش را کاروان حتما به شما خواهد داد. در غیر اینصورت یک پلاستیک مناسب برای کفش در کولهپشتی تان بهمراه داشته باشید.
5- سجاده نماز خانه تان را با خودتان ببرید تا مجبور نباشید روی فرش های حرمین یا مساجد سجده کنید و حداقل در یک جای مطمئنا تمیز سر به سجده بگذارید ( متاسفانه برخی از مسلمانان با پای برهنه به سرویس بهداشتی میروند و بعد با همان پای خیس روی فرش ها می آیند که برای ما ایرانیان قابل تحمل نیست)
6- اگر دوستدار طبیعت هستید، یک لیوان مناسب در کولهی خود داشته باشید تا نیازی به لیوانهای موجود در حرمین پیدا نکنید.
7-کیف گردن آویز سبک و مطمئن برای حمل ارز و کارت ها ( معمولا کاروان چنین کیفی در اختیارتان خواهد گذاشت)
پانویس:
[i] . در طی سفر متوجه شدم برخی همسفران که اکثرا افراد سالمند بودند، در دو سه ماه اخیر اقدام به خرید فیش کرده اند. آن هم به مبلغی زیر 200 دلار! این در حالی است که سازمان حج و زیارت برای من و امثال من که قبلا عددی حدود 800 دلار ودیعه گذاری کردیم و کسی که آن را زیر 200 دلار خریده بود؛ هیچ تفاوتی در مابقی هزینهای که از ما در حین ثبت نام نهایی گرفتند، قائل نشد. همگی حدود 63 میلیون تومان در نیمه شهریور 1404 واریز کرده بودیم.
[ii] . کیفیت فضای داخلی هواپیمای ایرباس ایران ایر( هما) اینقدر در سطح پایین بود که غم وجود آدم را میگرفت. صندلیهای زهوار در رفته بدون کمترین امکانات حتی یک اتوبوس مکه و مدینه! . زمانی که هما بوجود آمد، اعراب خلیج و عربستان به زحمت خطوط اتوبوسرانی داشتند چه رسد به خط هوایی. امروز خطوط هواپیماییشان شانه می زنند به شانه بهترین خطوط هواپیمایی دنیا و ما در برابر اندک گردشگرانی که به ایران می آیند، سرمان پایین است و خجل زده.
[iii] . یکی از موضوعاتی که در مورد وضعیت ظاهری کاروان های زیارتی ایران بسیار مشهود بود، نامنظمی نمادهای کاروان ها بود. هر کاروانی برای افراد خود نشانه ای خاصی با نوشته یا بی نوشته، در نظر گرفته بود و این نمادها اگرچه برای مدیر آن کاروان به کار میآمد ولی از لحاظ ظاهری، آشفتگی و شلختگی عیانی را برای بیننده ای از سایر کشورها، تلقین میکرد.
[iv] . وقتی در مکه تصمیم گرفتیم به قبرستان ابوطالب برویم، از مسوولان هتل پرسیدیم که آیا در عربستان تاکسی اینترنتی هست. گفتند: خیر!. از همین ماشین های درب هتل استفاده کنید و از ماشین سواری با یک خودروی مدل بالا لذت ببرید. خیلی از شنیدن این جمله ناراحت شدم. به آنها گفتم دقیقا 60 سال قبل وقتی جلال آل احمد به سفر حج واجب آمده بود. مردمان اینجا برای بریدن یک ریسمان با تکه سنگ، یک ربع وقت گذاشته بودند چرا که چاقو برای بریدن نداشتند. حالا شما ما را به لذت بردن از سوار شدن به خودروهای مدل بالایشان دعوت می کنید. واقعاکه بودیم و چه شدیم؟؟ . نکته قابل تامل دیگر این بود که متوجه شدیم که در عربستان تاکسی اوبر هست ولی چون نیاز به سیم کارت عربی داشت، ما نتوانستیم از آن استفاده کنیم. عصری که برای رفتن به غار حرا از ماشین های درب هتل العیان الماسی قیمت گرفتیم، برای یک سر حرکت قیمت 30 ریال به ما گفتند. این در حالی بود که وقتی به آن سمت خیابان و اندکی پایینتر رفتیم، توانستیم با مبلغ 10 ریال به ورودی کوه جبل نور( غار حرا) برسیم. (( قضاوت این اتفاقات با شما!))
[v] . در مسیر قطار مکه به مدینه نیز بار دیگر غافلگیر شدم. من که فکر میکردم اهل بیت (ع) فاصله بین مکه و مدینه را در صحراهای سوزان و بیابانهای پر از رمل طی طریق میکردند، در کل این مسیر 450 کیلومتری هیچ تپه شنی و رملی ندیدم و پوشش گیاهی اکثر نقاط آن شبیه مناطق کوهستانی اطراف شهر بندرعباس بود.
[vi] . یکی از صحنه های به یاد ماندنی در بخش جدید مسجد النبی، جلسات آموزش قرآن بانوان بین نماز مغرب و عشا بود. دختربچه ها و زنان درگروههای جداگانه پای ستون های حرم گردهم می آمدند. عدهای خواندن صحیح میآموختند، عدهای حفظ میکردند و عدهای الفبای قرآنی یاد میگرفتند. حین دیدن این منظره ها مدام به مهجوریت قرآن از حیث تفسیر در بین این جامعه و مهجوریت آن هم از حیث قرائت و هم تفسیر در جامعه ایران، فکر میکردم و غصه میخوردم.
[vii] . یکی از راه های بسیار تاثیر گذار برای ترویج فرهنگ شیعه در دنیا، حضور جوانان شیعه ایرانی با انگیزهی مسلط به زبان های عربی و انگلیسی و البته مطلع از مبانی مذهب تشیع است. مشاهدات من در این سفر آن بود که چنین راهکاری به هیچ عنوان از سوی سازمان حج و زیارت ایران دنبال نمیشود. ما همچنان فقط شعار می دهیم برای صادرات انقلاب و تشیع و در عمل ذره ای کار هوشمندانه و پایدار در کارنامه مان نداریم. نکته ی دیگری که در این سفر متوجه شدم آن بود که در سایت سازمان حج و زیارت هیچ بخش سازمان یافتهای برای آموزش مکالمه ی زبان عربی برای حجاج و معتمرین وجود ندارد و من اگر قبل از سفر میخواستم مقداری مکالمه ی عربی ام را تقویت کنم، بایستی از سایت آپارات و ... بصورت جسته گریخته، یاد میگرفتم.
[viii] . اگرچه توسعه اقتصادی و اجتماعی عربستان در این سه شهری که ما شاهد بودیم، بسیار چشمگیر بود ولی از نگاه من توسعهی پایدار نبود و مولفه زیستمحیطی آن مغفول واقع شده بود. کوه خواری در شهر مکه به شدت شتاب گرفته بود و کوه های نزدیک مسجد الحرام یکی یکی در حال از بین رفتن بودند و چشم انداز زیبای مکه که به این کوهها گره خورده است در حال نابودی بود. از حیث مصرف بی رویه پلاستیک هم باز بعد زیست محیطی توسعه زیر سوال بود. آب خوراکی مکه و مدینه با بطری های آب تصفیه شده تامین می شد. آب دریای سرخ و خلیج فارس را شیرین میکردند و در بطری بین مردم توزیع مینمودند. دریاها سال به سال شورتر شده و حجم حیرت انگیز بطری های پلاستیکی در حال ایجاد بود و برای من عجیب بود که مشاوران قوی بن سلمان از اروپا و آمریکا چرا برای این موضوع اقدام مشهودی تا به الان نکرده اند؟؟
[ix] . یکی از منظره های ناگوار که در هر وعده غذایی توسط زایران ایرانی در رستوران ها بوجود میآمد، غذاهای نیم خورده ای بود که در ته بشقاب غذا مانده بود. متاسفانه زایران ایرانی نسبت به برداشتن به اندازه ی غذا در وعده های صبح وشب ( که امکان انتخاب داشتند) بسیار بیتوجه بودند و پس از صرف غذا و ترک میز، حداقل یک چهارم غذای بسیاری از آنها در ظرف می ماند. انگار نه انگار که اینجا سرزمین وحی است و خداوند در قرآن فرموده: ان الله لا یحب المسرفین.
