ایده نوشتن سفرنامه بصورت کاملا اتفاقی و جالب در هنگام پرواز برگشت از استانبول توی هواپیما به ذهن ما رسید.امیدواریم اطلاعاتمون بتونه مفید باشه.
ما سعی کردیم با اطلاعات کامل از استانبول و مکان های دیدنی و توریستی از وقتمون نهایت استفاده رو بکنیم و همسر من با جمع آوری کلی اطلاعات از اینترنت و سایت لست سکند تمام تلاششو کرد که این کار به بهترین نحو ممکن انجام بشه.
هدف کلی سفرنامه این است که موارد جالب و توریست پسند و تجربه هایی که در حین سفر به دست میاد با بقیه به اشتراک گذاشته بشه که در میان ممکن است این تجربه خیلی خوب و خوش آیند باشه یا اینکه برعکس خیلی خوب نباشه که باعث دیگران را از این موارد آگاه کنه تا کسانی که میخوان به سفر برن بتونن با آگاهی بیشتر لحظات لذت بخش تری رو داشته باشند.
به همین دلیل من و همسرم با کمک همدیگر سعی کردیم تا جایی که میشد جزئیات، اسم اصلی و ترکی مکان ها ، نحوه رفت و آمد به مکان ها به همراه نقشه های دقیق استخراج شده از گوگل مپ و اطلاعات موردنیاز را در سفرناممون بیاریم تا همه ی دوستان سفر عالی و خوبی رو داشته باشند.
شش ماه بعد از ازدواج تصمیم گرفتیم با یک تیر دو نشان بزنیم و ماه عسل و سیاحت رو یکی کنیم و برای سفر به استانبول بریم. استانبول بزرگترین شهر کشور ترکیه و مرکز فرهنگی و اقتصادی آن است. این شهر در کنار تنگه بسفر و دریای مرمره قرار دارد. این کلان شهر به عنوان شهر فرهنگی اروپا برای سال ۲۰۱۰ انتخاب شدهاست.علت انتخاب استانبول آب و هوای خوبش در این فصل و علاقه همسرم به جاهای تاریخی و شلوغ بود.
بعد از چندین روز زیرو رو کردن تقویم، صحبت با مدیرهامون و کلی جستجو در اینترنت برای انتخاب هتل و تور که بتوانیم حداکثر استفاده زمانی رو از سفر داشته باشیم زمان سفر رو برای هفته اول مهر ماه مشخص کردیم. دوشنبه یکم مهر 1392 با پرواز ساعت 06:40 صبح هواپیمایی ایران ایر. روز قبلش یعنی یکشنبه بعد از کار وسایلمونو جمع کردیم و برای پرواز آماده شدیم.پروازمون به موقع انجام شد در طول پرواز نقشه هایی را که مکانهای مورد نظرمان برای دیدن را روی آن علامت زده بودیم ،بررسی کردیم و از پرواز آرام لذت بردیم. بعد از نشستن در فرودگاه آتاتورک با همراهی راهنمای تورمان به هتل رفتیم و در طول مسیر جدول تورهای تدارک دیده شده را که راهنما به ما داد بررسی کردیم. با بررسی قیمت تورها تصمیم گرفتیم خود کفا عمل کنیم و استانبول را با راهنمایی مسیر یاب تلفن همراهمون و مکان های از قبل انتخاب شده بگردیم.
در هتل آل سیزنز (ALL SEASONS)که هتلی 4 ستاره بود اتاقمون را تحویل گرفتیم و با عجله و اشتیاق رفتیم تا ببینیم اتاق همانی هست که عکس هاشو توی سایت دیده بودیم یا نه، که خوشبختانه خودش بود. هتل ما در منطقه Fındıkzade قرار داشت و به ایستگاه تراموای Fındıkzade و خیابان Turgut Özal بسیار نزدیک بود.
اینم یک عکس از نمای پنجره اتاق هتل
رفتار پرسنل هتل محترمانه و هتل بسیار تمیز بود. بعد از بررسی اتاق با رضایت سفرمان در استانبول را شروع کردیم. به سمت خیابان راه افتادیم تا مقداری دلار به لیر تبدیل کنیم و استانبول کارت بخریم تا راحت سوار تراموا و اتوبوس بشیم . تراموای استانبول صبح ها حدودا از ساعت 6 شروع به کار و شب ها تا ساعت 12 مشغول به کار بود که با توجه به اینکه اکثر مکان های توریستی را پوشش میده خیلی مناسب رفت و آمد هستش.
قیمت استانبول کارت 10 لیر بود که بعد از خریدن خود کارت میتونستیم هرچه قدر که بخواهیم شارژش کنیم و خوبیش این بود که با استفاده از کارت به جای 2 لیر 1.95 لیر از کارتمون کم میشد و البته اگه تا دو ساعت از اولین باری که از کارت استفاده کردیم بازم استفاده می کردیم 1.25 لیر کم می کرد که خوب خیلی به صرفه بود و یک عدد استانبول کارت برای دو نفر ما کافی بود.
یک عکس کامل هم از نقشه ی سیستم حمل و نقل استانبول براتون گذاشتم.البته چون کیفیتش بالاست اگر زوم کنید جزئیات کاملا مشخص میشه.
ده تا سکه یک لیری که از سفر خواهرم باقی مانده بود را به فروشنده دادم و فکر می کردم فروشنده حتماً از دیدن سکه ها و پول خرد خوشحال میشه ولی بر خلاف تصور من فروشنده با دیدن سکه ها شروع به غرولند کرد.کارت را گرفتیم و راه افتادیم. توی خیابان با دقت به مغازه ها، ساختمانها و مردم نگاه می کردیم و هر مساله جذابی رو به هم نشان می دادیم. بعد از خوردن اولین نهار سفرمان دنر کباب در رستوران Simit که شعبه هم در استانبول زیاد داشت . پیاده به سمت اکسارای و مقصدمون مسجد ایا صوفیه راه افتادیم .
گوشت و مخلفات داخل ساندویچ خیلی زیاد نبود اما غذا خوردن توی پیاده رو دلچسب بود.جالب این که اکثر رستورانهای استانبول فضای بازی را کنار خیابان برای نشستن مشتریانشان داشتند.
توی راه هر مغازه جذابی که می دیدیم سرک می کشیدیم و تمام مدت قیمت ها را با ایران مقایسه می کردیم.در طول مسیر از چند نفر اطلاعات گرفتیم و متوجه شدیم ایاصوفیه ساعت 5 بعدازظهر بسته میشه به همین خاطر مسیر رو به سمت گرند بازار یا کاپالی چارشی (Kapalıçarşı) تغییر دادیم. با عبور از کوچه پس کوچه ها و بعد از عبور از بازار عمده فروش ها به گرند بازار رسیدیم. برای رفتن به بازار میشه از ایستگاه تراموایی که به همان اسم ترکی بازار Beyazit هست استفاده کرد.
بازار عمده فروشها مثل بازار ایران بود و جالب ترین موردی که در خیابان دیدم، وسیله ای بود که من توی ایران دیده بودم باربر ها به پشتشون برای بار بردن میزارن. بعد از عبور از بین توریستهایی که محوطه بازار را پر کرده بودند وارد بازار بزرگ استانبول، بزرگترین بازار سرپوشیده دنیا و معروفترین مرکزخرید تاریخی استانبول شدیم . بازاری با 550 سال قدمت و 3 هزار مغازه.بازار استانبول مثل بازار ایران دارای راسته های مختلف از جمله راسته طلا فروشها، راسته البسه فروشها ،صنایع دستی ،فرش فروشها و... است . سردر ورودی Nuruosmaniye بازار بسیار زیبا بود. جمله ای که به خط فارسی و به رنگ طلایی سردر بازار نقش بسته بود توجه ما را جلب کرد .
ویترین مغازه ها بسیار زیبا چیده شده بودند و بیشتر به نمایشگاه هنری شباهت داشتند تا حجره ای در بازار. طلاهای پشت ویترین طلا فروشی ها جواهرات جنوب ایران را تداعی میکرد، زرد، سنگین و پر از زرق و برق.پارچه های رنگی و قالیچه های زیبا.
به حیاط بازار برگشتیم و کمی نشستیم تا علاوه بر استراحت دادن به پاهامون مردمی را نگاه کنیم که در صف توالت یک لیری ایستاده بودند. نکته قابل توجه این است که اکثر توالت های استانبول پولی هستند که البته واقعا تمیز هم هستند . بعد از رفع خستگی به سمت اسکله Eminönü راه افتادیم و در مسیر به یکی از مساجد نزدیک اسکله به اسم New Mosque( Yeni Cami) رفتیم. ساخت مسجد ینی جامی (جدید) در سال 1597 میلادی به دستور صفیه سلطان همسر سلطان مراد سوم و مادر سلطان محمد سوم آغاز گردید و پس از وقفه ای طولانی در سال 1663 میلادی به همت توران سلطان مادر سلطان محمد چهارم به پایان رسید.
مجموعه ساختمانی این مسجد که به سبک معماری کلاسیک دوره عثمانی ساخته شده، مشتمل بر چند صحن و شبستان، مدرسه تعلیمات دینی، دارالحدیث، مدرسه ابتدایی و ... است. شبستان مرکزی مسجد دارای سه درب اصلی و ایوانی با 24 طاق است. سقف محل اجتماعات مسجد با هفت طاق بزرگ که بر روی شش ستون قرار دارند پوشیده شده است و مزین به آیات کاشی کاری شده قرآن کریم است.
در ورودی مسجد به خاطر احترام به سایرین و حفظ حرمت مسجد به خانوم ها شال یا روسری می دادند.
معماری زیبای مسجد و سقف با عظمت که با اسم الله زینت داده شده بود و فضای معنوی نمازگزاران آرامش را به ما بازگرداند.سقف مسجد مانند دیگر بناهای اسلامی با نقوش زیبا طراحی شده بود. چهل چراغهایی از جنس شیشه از سقف آویزان بودند که در دوران عثمانی در آنها به جای لامپ روغن میسوخته.
از مسجد بیرون آمدیم از خیابان گذشتیم و به اسکله رسیدیم. از پل Galata گذشتیم و از دیدن مردمی که با چوب ماهی گیری منتظر ماهی خود بودند شگفت زده شدیم.
و نکته ی جالب اینجا بود که در آن سمت پل ماهی ها را سرخ کرده و می فروختند.
پل دو طبقهی گالاتا بخش قدیمی شهر استانبول و بخش جدید گالاتاسرای را به هم متصل می کند. این پل در سال ۱۹۲۲ ساخته شده و مسیر پر رفت و آمدی به حساب میاد.روی پل ایستادیم تا هم کشتی هایی که مشغول جابجایی مسافر و بار در دریای آبی بودند را نگاه کنیم و هم از غروب زیبای استانبول لذت ببریم.
مسیر خیابان استقلال (Caddesi İstiklal) را پیش گرفتیم و به سمت سربالایی منتهی به خیابان استقلال به راه افتادیم.
خیابان استقلال ،خیابانی معروف در قسمت اروپایی استانبول است. این خیابان به طول تقریبی ۳ کیلومتر مملو از کافه، رستوران و مرکز خرید است و تقریباً در تمام ساعات شبانه روز مملو از جمعیت است. خیابان استقلال جزو مکان هایی است که بدون شک نباید از دستش داد مخصوصا برای ما ایرانی ها که کلا خرید کردن را دوست داریم. اشتیاق دیدن خیابان استقلال و باقلوای استانبولی درد پایمان را تسکین می داد. در مسیر توقف کردیم تا باقلوا بخوریم. برای من که عاشق شیرینی هستم خوردن باقلوای شیرین و ترد برایم بسیار لذت بخش بود. احساس می کردم شهد این شیرینی توی رگهام جریان پیدا می کنه و انرژی از دست رفته رو بهم باز می گرداند.
صدای موسیقی خواننده گان و نوازندگانی که با آلات موسیقی خاص و عجیب کنار خیابان برنامه اجرا می کردند بسیار زیبا بود.
.خیابان پر بود از مغازه هایی که شاید ما توی ایران جرات خرید از اون برند ها رو نداشته باشیم ولی بعضی از برندها مثل MANGO و BRESHKA واقعا به نسبت تهران قیمتهاشون منطقی و خوب بود. هیچ ماشینی از روز سنگ فرش های زیبای این خیابان عبور نمی کرد و تنها وسیله برای رسیدن به ابتدا و انتهای خیابان یک تراموای کوچک بود .
توی خیابان گروه موسیقی که پشت تراموای در حال حرکت می نواختند نظر ما رو جلب کرد.
طول خیابان را قدم زدیم و مغازه ها را نگاه کردیم.همه جا پر از شور و هیجان و هیاهو بود در نزدیکی میدان تقسیم Taksim بودیم که احساس کردم دیگه توانی برای راه رفتن نداریم. برای شام رفتیم مک دونالد وهمبرگر و ناگت مرغ خوردیم که اصلاً غذای مطبویی نبود.
تصمیم گرفتیم بقیه مسیر را برای روز بعد بزاریم و برای استراحت به هتل برگردیم. پیاده تا نزدیک ترین استگاه تراموا یعنی ایستگاه کاراکوی (Karaköy) که نزدیک به اسکله بود رفتیم و به سمت هتل (ایستگاه Fındıkzade) بازگشتیم و برای استراحت و گردش روز بعد آماده شدیم.
صبح روز دوم ساعت هفت با زنگ ساعت از خواب بیدار شده و برای صبحانه در رستوران هتل آماده شدیم. رستوران هتل پر از مردان و زنان مسن اروپایی بود که باقیمانده عمر را در سفر می گذرانند.از روی میزهای پر از مواد غذایی خوشمزه صبحانه خود را انتخاب کردیم و کنار پنجره پشت یک میز دونفره نشستیم.آفتاب صبح از پنجره به داخل می تابید و فضای تمییز رستوران را زیبا تر می کرد. صبحانه ی فوق العاده ی هتل شروع خوبی برای روز پر از گشت و گذار ما بود. نان های خوشمزه و متنوع همراه با عسل، ارده شیره، شکلات و چای تلخ. ژامبون، سوسیس، املت و پنیر های رشته ای.میوه های متنوع و سبزی جات. شیر،آب میوه و قهوه. روی میز صبحانه همه نوع خوراکی برای هر سلیقه ای پیدا میشد.
بعد از خوردن صبحانه مفصل، سوار تراموا شدیم و به سمت باسیلیکا سیسترن (Basilica Cistern)و مسجد ایاصوفیه به راه افتادیم. در ایستگاه Sultanahmet برای دیدن سرداب (Yerebatan Sarayı) یا همان باسیلیکا سیسترن از تراموا پیاده شدیم.
بلیط ده لیری سرداب را خریدیم و از پله ها پایین رفتیم و وارد فضای نیمه تاریک و نمور سرداب شدیم.
سرداب بزرگترین منبع ذخیره آب استانبول، در سال 534 ساخته شده است. سرداب آب قصرهای توپ کاپی (Topkapı Sarayı) و ایاصوفیه (Ayasofya) را تامین می کرد. باسیلیکا وسعتی حدود 9800 متر مربع و ظرفیت 100 هزار تن آب را دارد. آب داخل سرداب توسط منابع آب که در جنگلهای بلگراد استانبول قرار دارد تامین می شود. ضخامت دیوارهای قصر 5 متر می باشد و در آن 366 ستون ماربل و گرانیت بصورت 28 ستون و 12 سطر قرار گرفته است. پروژکتورهایی که از پایین ستونها را روشن کرده بودند عظمت ستونهای سنگی را چند برابر می کردند.
صدای چک چک قطرات آب که از سقف پایین می چکید با صدای موسیقی آرامی که فضا را پر کرده بود در هم آمیخته شده بودند. سقف بالای مسیر پل سنگی که ما را به داخل سرداب هدایت می کرد را پوشانده بودند تا آب سطح صیقلی مسیر را لیز نکند. زیر پای ما، توی استخر پر از ماهی های ریز و درشت بود. زیبایی و عظمت سرداب ما را به این فکر فرو می برد که چه کسانی روی این پل ها قدم گذاشتند و برای ساختن و کنده کاری این ستونها زحمت کشیدند.در گوشه ای از سالن با عظمت سرداب پای یکی از ستونها(ستون اشک)، که طرح متفاوتی با بقیه ستونها داشت نوشته ای گذاشته بودند. نوشته این بود : ( Wish Pool) به معنای حوضچه آرزوها و داخل حوضچه پر از سکه بود. من و همسرم نیز آرزویی کردیم و سکه ای را داخل حوضچه انداختیم.
بر روی ستون اشک (Tear Column) سوراخی وجود دارد که به باور عام، اگر آرزو کنید و شصت دست خود را در حفره آن گذاشته و یک دایره کامل بزنید آرزویتان برآورده می شود.
در قسمت دیگر سرداب دو مجسمه قرار داشت.مجسمه هایی از سر مدوسا یکی از اسطوره های یونان. مشخص نیست که این دو مجسمه از کجا به سرداب آورده شده اما مشخص است که مجسمه ها مربوط به دوران رم باستان هستند.یکی از مجسمه ها به روی سر قرار گرفته و دیگری به روی گونه راست .
مدوسا یکی از خواهران گورگونها (یعنی زشتترین و منفورترین موجود) و تنها فناپذیر در بین آنها بود. او میتوانست هر کس را که به چشمانش خیره میشد، تبدیل به سنگ کند. در باره ی مدوسا افسانه ای دیگر نیز وجود دارد که علت سنگ شدن مدوسا حسادت الهه یونان به عشق مدوسا و پرسئوس بود و به خاطر این حسادت الهه یونان موهای زیبای مدوسا را به مارهای وحشتناک تبدیل کرد. به همین دلیل هر کسی که به مدوسا نگاه می کرد تبدیل به سنگ می شد و پرسئوس بعد از آگاهی از این موضوع سر مدوسا را از تنش جدا کرد. ساعت کاری سرداب هر روز از 9 صبح الی 17:30 عصر بود. بعد از باسیلیکا به سمت مسجد ایاصوفیه رفتیم.
نمای مسجد ایاصوفیه زیر آسمان آبی بسیار زیبا بود.
به حیاط مسجد رفتیم و پشت توریست هایی که در صف بلیط بودند ایستادیم .بعد از کمی انتظار در صف بلیط 25 لیری را خریدیم و وارد مسجد شدیم. ایاصوفیه یا حاجیاسوفیا (Hagia Sophia) کلیسای مسیحیت شرق بود که در دوره امپراتوری بیزانس بنا به دستور امپراتور کنستانتین اول ساخته شد. پس از تصرف استانبول توسط ترکان عثمانی در سال ۱۴۵۳، ایا صوفیا، به مسجد ایاصوفیا تبدیل گردید. ایاصوفیا یکی از بارزترین و زیباترین نمونههای باقیمانده معماری دوره بیزانس است. یکی از باارزشترین هنرهای موجـود در این بنا دکوراسیون داخلی با موزائیک و ستونهای مرمر آن است. تمام سطوح داخلی ساختمان با استفاده از سنگ مرمر چند رنگ، سبز و سفید یا سنگ آذرین بنفش و موزائیکهای طلائی پوشیده شدهاند.
ستونهای بزرگ نیز همین نوع روکش را داشته و در نتیجه براق به نظر میآیند. عظمت و زیبائی گنبد ایاصوفیا قابل تحسین بود. فضاهای موجود در قوسها دارای نیمه گنبدهائی میباشند که خود آنها بر روی گنبدهای دیگری قرار گرفتهاند.
گنبدها و شبه گنبدها به ترتیبی که در کنار هم قرار گرفتهاند باعث بوجود آمدن فضای دراز درونی میگردند که گنبد اصلی بر روی همة آنها قرار گرفتهاست.