از آنجا که در سایت سفرنامه های داخلی زیادی وجود ندارد و خیلی از مناطق دیدنی ایران هستند که کمتر شناخته شده اند تصمیم گرفتم این سفرنامه را جهت استفاده دوستان عزیز در سایت قرار بدهم.
در تعطیلات خرداد 92 تصمیم داشتیم به کردستان سفر کنیم اما متاسفانه بدلیل گرد و غبار ناگهانی سفر را کنسل کردیم. صبح 14 ام که از خواب بیدار شدیم و چشممون به چمدانهای بسته افتاد خیلی ناراحت شدیم. من یک لیست تهیه کرده ام از مکانهایی که باید در ایران دید و اطلاعات مختصری از هر کدام. پس از مراجعه به آن لیست تصمیم گرفتیم مقصد را عوض کنیم و به سمت تخت سلیمان برویم. با تنها هتل تکاب به نام هتل رنجی تماس گرفتم و خوشبختانه اتاق خالی داشت. هتل را رزرو کردیم و براه افتادیم.
ساعت 11 صبح بود و طبق معمول تا کرج ترافیک سنگینی بود. خلاصه حدود ساعت 4 از کرج خارج شدیم. وسط راه در کنار جاده توقف کردیم و نهار کنسرو لوبیا خوردیم. جاده شلوغ بود و هوا هم گرم و کلافه کننده بود. تصمیم گرفتیم شب را در ابهر بمانیم و صبح به زنجان برویم. هتل آپارتمانی در ابهر پیدا کردیم و ساکن شدیم. بد نبود سوئیت بزرگی بود ولی زیاد تمیز نبود و فقط حوله داشت و هیچ امکاناتی نداشت. شب هم سر و صدای بیرون زیاد بود و بدخواب شدیم.
ابهر شهر کوچکی بود و جای خاصی نداشت یک امامزاده بود که از دور دیدیم و حالت حسینیه داشت و در وسط میدان قرار داشت. دور میدان تابلوی دهکده توریستی ابهر را دیدیم و وارد جاده شدیم. جاده ای ییلاقی در حدود یک کیلومتر که دو طرف باغ بود و در انتها دهکده توریستی ابهر قرار داشت. ابتدا فکر کردیم احتمالا مکانی مثل دربند باشد ولی در انتها متوجه شدیم که فقط یک رستوران وجود دارد. البته رستوران خیلی شیک و بزرگ و در یک فضای باز و زیبا بود. منو هم متنوع و جدید و کیفیت غذا هم خوب بود.
دو غذا گرفتیم که هر دو خوب بود. چلوکباب اسکندری و چلو رولت گوشت. نشستن در آلاچیق ها خوب و لذت بخش بود و صدای موسیقی ملایم و جوب آبی که در وسط رستوران بود.
امام زاده ابهر
صبح چهارشنبه پس از صرف صبحانه ساده هتل که در اتاق سرو میشد و شامل نیمرو و پنیر بود به سمت زنجان حرکت کردیم. وسط راه از شهر سلطانیه گذشتیم و به دیدن گنبد سلطانیه رفتیم. این بنا که قدمت آن به دوره سلجوقی برمیگردد و مقبره سلطان محمد خدابنده است که در سال ۱۳۰۲ تا ۱۳۱۲ میلادی در شهر سلطانیه (پایتخت ایلخانیان) به دستور سلطان محمد خدابنده ساخته شده است. این بنا سومین گنبد بزرگ جهان و بزرگترین گنبد خشتی جهان است.
گنبد سلطانیه
گنبد دارای ارتفاع ۴۸٫۵ و قطر دهانه ۲۵٫۵ میباشد. این بنا شامل ۸ ایوان و ۸ مناره است که گفته میشود از ۸ در بهشت (ابواب البر یا درهای نیکی) الگو گرفته است. شامل دو دوره تزئینات میباشد دور اول تزئینات آجر وکاشی بوده است که به واسطه آجر و کاشی آیاتی از قرآن و ذکر نام خداوند و اسامی پیامبر اسلام و امام اول شیعیان و نام پادشاه نوشته شده است اما بعد از مدتی به دلیلی نامعلوم پادشاه دستور پوشانیدن تزئینات کاشی با اندود گچ را میدهد که مانند تزئینات کاشی به واسطه نقاشی روی گچ آیاتی از قرآن کریم و نام خداوند و اسامی پیامبر اسلام و امام اول شیعیان و نام پادشاه نوشته شده است.
داخل گنبد
نمایی از ایوان طبقه دوم
گنبد سلطانیه شامل سه بخش اصلی ورودی، تربتخانه و سردابهاست.
پادشاه مقداری از خاک نجف و کربلا به سلطانیه انتقال داد و در ساخت قسمتی از گنبد استفاده کرد که به تربتخانه مشهور است. پادشاه وصیت کرده بود که در سردابه دفن شود. وی ۲ سال بعد از اتمام ساخت گنبد در سن ۳۴ سالگی بر اثر بیماری درگذشت.
بعد از بازدید از گنبد سلطانیه قصد داشتیم به دیدن غار کتله خور برویم اما از آنجا که غار کتله خور دور بود و بایستی شب به تکاب میرسیدیم تصمیم گرفتیم به سمت زنجان برویم و جاذبه های زنجان را ببینیم.
شهر زنجان متاسفانه از دید توریستی بسیار شلوغ و نامرتب و بدون کمترین تابلوی راهنمای آثار تاریخی بود. بعد از پرس و جو ی فراوان به بنای تاریخی رختشویخانه رسیدیم که در آن ساعت تعطیل بود تصمیم گرفتیم بعد از صرف نهار دوباره برگردیم. برای نهار به یک فست فود رفتیم و پیتزا و سیب زمینی خوردیم که خوب بود. بعد از نهار به سمت رختشویخانه رفتیم . این بنا توسط دو برادر به نامهای مشهدی اکبر معمار و مشهدی اسماعیل بنا و به دستور اولین شهردار وقت زنجان در سال ۱۳۴۵ ه.ق ساخته شده است.
این بنا که در حال حاضر تبدیل به موزه مردم شناسی شده است در یک منطقه پرتراکم مسکونی احداث شدهاست. مردم شهر لباس و رخت خود را در آن محل میشستهاند. هدف از ساخت این رختشویخانه تامین امنیت و آسایش زنان در یک مکان سرپوشیده بودهاست. مجموعه بسیار جالب بود و تعدادی هم مجسمه نمادین ادر اطراف حوض وجود داشت .
رختشویخانه
یک موزه بسیار جالب از تمبر و ظروف باستانی و اسناد از دوره قاجار تا به امروز نیز در محوطه وجود داشت. در بخش دیگر موزه حیوانات و گیاهان قرار داشت که بسیار جالب و دیدنی بود. آثار موجود مربوط به دوره های مختلف تاریخی و برخی گونه ها مربوط به دوره ماقبل تاریخ بود.
موزه اسناد
موزه حیوانات
پرنده های بسیار از جمله عقاب، جغد و مرغ لهستانی و ... ، حشرات مثل انواع سنجاقک و ملخ و ... حیوانات وحشی مانند گرگ و روباه ، برگهای مختلف و .... در موزه قرار داشتند که بسیار جالب و دیدنی بود.
از آنجا که هوا گرم بود و پیدا کردن مکانهای تاریخی زنجان هم سخت بود!!! به همین اکتفا کردیم و به سمت تکاب حرکت کردیم. از مسیر دندی حدود 2.5 ساعت راه بود سر راه از مقابل تخت سلیمان هم گذشتیم که تعدادی ماشین در آن نزدیکی توقف کرده بودند. مسیر خلوت و ناهموار بود. حدود ساعت 6 به تکاب رسیدیم. شهر کوچک و ساده ای به نظر میامد. محل اقامت هتل رنجی تنها هتل شهر بود. کمی در هتل استراحت کردیم البته خیلی شلوغ بود و سر و صدا زیاد بود. شب از هتل خارج شدیم و شهر را گشتیم و گیلاس خریدیم و شام میوه خوردیم.
صبح 5 شنبه به سمت غار کرفتو حرکت کردیم که در 40 کیلومتری جنوب تکاب و در 30 کیلومتری شمال دیواندره قرار دارد. غار خیلی خیلی جالب بود. کرفتو یک غار طبیعی است اما بخش هایی هم بصورت دستکند در غار وجود دارد. کتیبه ای یونانی بر سردر یکی از اتاقهای طبقه سوم این غار وجود داشته است که از این غار به عنوان معبد هراکلس نام بردهاست.
این غار بعدها اقامتگاه و مخفی گاه بوده است. در معماری این غار علاوه بر ایجاد اتاقها و راهروهای عبوری، سعی شده تا اتاقها با هم مرتبط باشند. نورگیرهایی به سمت بیرون تعبیه شدهاند و بر دیوارهای غار در بعضی از اتاقها نقوشی از حیوانات، انسان و گیاه حجاری شدهاست.
انتهای راهرو طبقه اول هم به لانه خفاش ها میرسد که ما از آنجا که خیلی تنگ و ناهموار بود تا انتها نرفتیم.
غار در 3 طبقه و بسیار جالب بود. دارای پنجره و تراس رو به دشت و کلا جای خیلی جالبی بود. فقط مسیر کمی پله داشت و رسیدن به غار کمی سخت بود.
نمای بیرونی غار
غار کرفتو
اطراف غار هیچگونه امکانات رفاهی نبود و برای نهار به سمت تکاب براه افتادیم و تصمیم گرفتیم به تخت سلیمان برویم. در نزدیکی تخت سلیمان یک رستوران بود که به سختی پیدایش کردیم و نهار خوردیم. تنها غذای رستوران کوبیده و جوجه بود که بد نبود. سپس به سمت تخت سلیمان رفتیم. در کل این منطقه با توجه به جاذبه های توریستی زیادی که دارد متاسفانه از نظر امکانات توریستی بسیار ضعیف می باشد.
تخت سلیمان (یا آتشکده آذرگُشنَسب) نام محوطه تاریخی بزرگی است که در نزدیکی تکاب و روستای تخت سلیمان قرار دارد. تخت سلیمان بزرگترین مرکز آموزشی، مذهبی، اجتماعی و عبادتگاه ایرانیان در قبل از اسلام به شمار میرفته است اما در سال ۶۲۴ میلادی و در حمله هراکلیوس، امپراتور رومیان، به ایران تخریب شد.
آباقاخان برادرزاده هلاکوخان که به دین اسلام گرویده بود، بر روی ویرانههای تخت سلیمان مسجدی بنا کرد که آن نیز بعدها ویران شد. این مجموعه در اطراف دریاچهای طبیعی ساخته شدهاست. آب این دریاچه که از عمق بیش از 120 متری از درون زمین به سطح میآید و به زمینهای اطراف میریزد دارای املاح زیادی است که آن را برای آشامیدن و کشاورزی نامناسب کردهاست. رسوبهای حاصل از این املاح در طی قرنها، لبه دریاچه را شکل داده و متغیر کردهاست. این دریاچه بسیار زیبا، عمیق و خوشرنگ بود.
تخت سلیمان
آتشکده
بقایایی از بخش های مختلف قصر و آتشکده به جا مانده است و در قسمتی نیز اشیاء کشف شده نگهداری میشود.
موزه محل نگهداری اشیاء باستانی
سپس به سمت زندان سلیمان رفتیم. یک کوه مخروطی شکل و میان تهی به ارتفاع 110 متر که در دهانه آن گودالی به قطر 65 و ارتفاع 85 متر وجود دارد. این کوه در زمان ساسانیان محل قربانی و نیایش موبدان زرتشتی بوده و در حال حاضر دور مخروط کوه بقایایی از بناهای قدیمی وجود دارد که نشانگر اهمیت این محل مقدس میباشد.
این کوه خیلی وحشتناک و رعب آور بود و نمیشد خیلی نزدیک شد هیچ حصاری هم در اطراف گودال نبود. البته من دوست داشتم گودال را بهتر ببینم ولی همسرم میترسید و اجازه نداد خیلی جلو بروم.
کوه سلیمان
گودال داخل کوه
اهالی محل این کوه زیبا را بنام زندان سلیمان یا زندان دیو میشناسند و معتقدند که حضرتسلیمان دیوهایی را که از فرمانش سرپیچی میکردند در این کوه زندانی میکرده است. این نام نیز با توجه به نسبت دادن محل به حضرت سلیمان بر این کوه گذارده شدهاست.
در ادامه به سمت تکاب حرکت کردیم. در مسیر یک آبگرم هم بود اما ما چون حوله بهمراه نداشتیم موفق به رفتن به آبگرم نشدیم. حدود ساعت 6 به هتل رسیدیم و کمی استراحت کردیم. شب به پارک جنگلی تکاب رفتیم. البته پارک خیلی کوچک بود و شامل چند وسیله بازی کودکان و یک بازارچه محلی بود که برای خرید لواشک و سوغاتی مناسب بود.
آن شب بدلیل برگزاری مراسم عروسی رستوران هتل تعطیل بود. بنابراین برای شام به تنها رستوران خوب شهر که در ورودی شهر قرار داشت رفتیم من میگو خوردم و همسرم برگ شفارش داد که هر دو غذا بسیار خوب و خوشمزه بود. متاسفانه اسم رستوران را یادم نیست اما در همان ابتدای شهر و در کنار خیابان اصلی شهر قرار دارد.
صبح جمعه پس از خوردن صبحانه هتل شامل تخم مرغ، پنیر و کره و نان روغنی خوشمزه حرکت کردیم. هتل رنجی امکانات خاصی نداشت و خیلی هم شلوغ بود. در مجموع در حد یک هتل دوستاره قابل قبول بود. مسیر تا قزوین خلوت بود. برای نهار به داخل قزوین و به رستوران نمونه رفتیم. محیط و غذای رستوران خوب بود. من قیمه نثار که غذای محلی است سفارش دادم که شامل برنج با گوشت و پیاز و خلال پسته و نارنج و ادویه با طعم جدیدی مثل دارچین بود و همسرم هم کباب روسی که هر دو بسیار خوشمزه بودند.
رستوران نمونه
بر خلاف انتظار ما مسیر برگشت خیلی هم شلوغ نبود و ما حدود 5 بعدازظهر به خانه رسیدیم و این سفر خوب نیز تمام شد.