به نام خدا
آشنایی با لست سکند:
چهارشنبه 24 تیرماه بود که دوستم زنگ زد و با ذوق و شوق از حراجهای خوب به مناسبت عید فطر و جشن و کارناوالهایی که این دو سه روز تو استانبول برگزار میشه برام گفت و پیشنهاد داد همین الان زنگ بزنیم واسه امشب یا فردا یه تور لحظه آخری پیدا کنیم و بریم استانبول، اون شروع کرد به زنگ زدن به آژانسایی که از قبل میشناخت و منم چون سر کار بودم تو اینترنت دنبال تور لحظه آخری و آژانسهای مختلف. اون روز واسه اولین بار سایت لست سکند رو دیدم و باب آشنایی من با این سایت و در پی اون نوشتن سفرنامهای که میخونین باز شد.
البته چون خیلی دیر اقدام کرده بودیم برای تعطیلات عید فطر تور مناسبی پیدا نکردیم ولی به پیشنهاد برادرم تصمیم گرفتم به جای پرداخت یه هزینهی زیاد تو اون چند روز تعطیلی، واسه یکی دو ماه بعد که یه کم هوا خنکتر میشه دو تا پکیج تور با قیمت مناسب بگیرم و مامان رو مهمون کنم به سفر. تور استانبول شهریور ماه بهترین زمان از نظر آب و هواست چون معتدل و خنکه و سرما و گرما اذیت نمیکنه.
از یه طرف این اولین باری بود که بدون همراهی یه آقا قرار بود بریم خارج از کشور، از طرف دیگه تو این سفر مادرم مهمون من بود و باید از هر لحاظ سنگ تموم میذاشتم تا بلکه قسمت کوچیکی از زحمتاش رو جبران کنم. این شد که تا پیدا کردن یه تور مناسب فرصت داشتم که با دقت همهی سایت لست سکند رو زیر و رو کنم و هم یه نرخ تقریبی از هزینهی تور دستم بیاد و هم سفرنامههای استانبول رو بخونم و نقشهها رو دانلود کنم و اطلاعات به دست بیارم.
هدفم از نوشتن این سفرنامه:
دوستان عزیز لست سکندی، اینو میدونم که راجع به استانبول کلی سفرنامه توی سایت هست و ممکنه سفرنامهی من اطلاعات جدیدی در اختیارتون قرار نده و این رو هم میدونم که متأسفانه بازدید از بعضی بناهای خوب رو تو سفرم از دست دادم، اما با این حال منم سفرنامه نوشتم به سه دلیل، اول اینکه من شخصأ با خوندن سفرنامههای دوستای دیگه همهی اطلاعاتم رو به دست آوردم و احساس دین میکردم که این اطلاعات به دیگران هم منتقل شه، و همچنین برای نشر فرهنگ سفرنامه نویسی وظیفهی خودم میدونستم که براتون از سفرم بنویسم،
دومین موضوع این بود که برای من اطلاع دقیق از قیمتها خیلی مهم بود و تو اکثر سفرنامهها یه اطلاعات کلی از مخارج سفر وجود داشت و به طور تفکیکی به هزینهها اشاره نشده بود، و من سعی میکنم تو این سفرنامه ریز هزینهها رو براتون بگم تا یه تصویر کلی داشته باشین و سوم این که چون این سفر با همراهی مادرم بود و خیلی برام ارزش داشت دلم میخواست خاطراتش به صورت مکتوب تو یه سایت معتبر بمونه.
مقدمات سفر:
کاملا آمادگی سفر رو داشتیم و تورهای لحظه آخری لست سکند رو هم چک میکردیم اما متاسفانه تو اون بازهی زمانی که اوج مسافرتهای آخر تابستون بود توری با قیمت و شرایطی که مد نظرمون بود از آژانسای عضو لست سکند پیدا نکردیم.
برای ما مهمترین موضوع این بود که هتلمون حتمأ تو میدون تکسیم باشه که از لحاظ امنیت مشکلی نداشته باشیم و برای پنج شب سفر برنامه ریزی کرده بودیم. در نهایت از آژانس سامیار گشت تور استانبول برای پنج شب هتل مانسول بوتیک لامارتین (4ستاره میدان تکسیم) و پرواز معراج که ساعت رفتش 23:45 و برگشت 2:20 بامداد بود رو با قیمت 000/375/1 تومان گرفتیم که کاملا مطابق خواستهی ما بود.
شروع سفر:
طبق برنامه قرار بود چهارشنبه 04/06/94 ساعت 23:45 هواپیمای بویینگ 300 کلاس 600 هواپیمایی معراج از باند فرودگاه امام خمینی بلند شه ولی از اونجایی که تاخیر در پروازها خیلی دور از انتظار نیست واسه اطمینان تو سایت پروازهای خروجی فرودگاه امام ساعت پروازمون رو چک کردم و دیدم 2 ساعت تاخیر داره و زمان واقعی پرواز 1:45 بامداد اعلام شده، چون ما هتلمون رو از همون شب رزرو کرده بودیم و قرار بود به محض رسیدن اتاقمون رو تحویل بگیریم کمی ناراحت شدم اما خب کاریش نمیشد کرد. ساعت 10 شب با همراهی پدرم از خونه راه افتادیم و حدودأ یه ساعت بعد به فرودگاه امام خمینی رسیدیم.
همونطور که انتظارش رو داشتیم فرودگاه خیلی شلوغ بود و تو پارکینگ مسقف جای پارک نبود، من و مامان جلوی درب اصلی سالن پروازهای خروجی از ماشین پیاده شدیم و بعد از شنیدن آخرین توصیه های بابا راجع به اینکه چقدر باید مواظب خودمون باشیم با هم خداحافظی کردیم و بابا رفت. تابلوی اعلام پرواز رو چک کردم و دیدم گیت تحویل بار و صدور کارت پروازمون سر ساعت مقرر و بدون در نظر گرفتن تاخیر باز شده و اکثر مسافرا هم کارت پروازشون رو گرفته بودن، چون ما جزء آخرین کسایی بودیم که کارت پرواز میگرفتیم دو تا صندلی تو ردیف 37 (تقریبأ ته هواپیما) به ما اختصاص داده شد.
بعد از خوردن مهر خروج از کشور تو پاسپورتمون رفتیم شعبه ی بانک ملت که 300 دلار ارز دولتی مامان رو بگیریم، البته باید بدونین که برای گرفتن ارز دولتی باید از قبل به یه شعبهی ارزی بانک تو سطح شهر مراجعه کنید و با نشون دادن پاسپورت و بلیط اصل (بلیطی که مهر آژانس هواپیمایی روش خورده باشه) بهای ارز دولتی رو پرداخت کنید و در عوض یه حواله بگیرید، توی فرودگاه بعد از ثبت مهر خروج از کشور توی پاسپورت، به شعبهی بانک تو فرودگاه میرید که حواله رو ازتون میگیره و دلار تحویل میده،
و یه مسالهی دیگه اینه که تو هر سال فقط یه بار میتونید از ارز دولتی استفاده کنید و اگه بار دوم یا چندمه که از کشور خارج میشین بهتون ارز دولتی تعلق نمیگیره.
تو سالن ترانزیت یه دوری تو فروشگاهای فری شاپ زدیم و رفتیم کافه یه چیزی بخوریم، برعکس چیزی که همه فکر میکنن غذای فرودگاه نه خیلی گرون بود و نه بیکیفیت! البته بیشتر حالت کافی شاپ داره و انتخابا برای غذا خیلی محدوده، چند نوع ساندویچ سرد و سه نوع پیتزا. ما پیتزا مخصوص رو انتخاب کردیم، اندازش نسبتأ بزرگ بود و با خمیر نازک درست شده بود، به نظرمون خیلی خوشمزه بود و با دو تا نوشابه 27 هزار تومن شد که به قیمتش می ارزید.
حدودای ساعت 1:15 بامداد گیت خروجی شماره 11 واسه پروازمون مشخص شد و به آخرین سالن فرودگاه که نمایی به هواپیماهای آماده پرواز داره رفتیم. با اینکه باید کم کم سوار میشدیم خبری از هواپیمای معراج نبود و یه ربع بعد از بلندگو اعلام کردن که مسافرای پرواز معراج برن بسته ی پذیرایی بگیرن و این نشونه ی تاخیر بیشتر از 3 ساعت بود!
همه ی مسافرا شاکی شده بودن و همهمه بود، واسه سر در آوردن از اوضاع دوباره به سالن قبلی برگشتم و دیدم ساعت پروازمون روی تابلو 2:45 اعلام شده و یه تعداد زیادی از مسافرا دارن به نماینده ی معراج شکایت میکنن. به هر حال کاریش نمیشد کرد! یه عده از مسافرا که خونسردتر بودن بسته ی پذیراییشون رو گرفتن و به بقیه نرسید، ما هم که تازه غذا خورده بودیم کلا از خیرش گذشتیم.
خلاصه منتظر موندیم تا بلکه ساعت 2:45 پروازمون حرکت کنه ولی ساعت 2:30 اعلام کردن مسافرای پرواز ترکیش به مقصد استانبول از گیتی که واسه خروج ما مشخص شده برن سوار هواپیماشون بشن! دیگه کم کم نگران این بودیم که نکنه پرواز کلأ کنسل شه، یه عده که تورشون برای 2 یا 3 شب بود حسابی شاکی بودن که یه شبشون رفته و یه چند نفر هم بودن که تو فرودگاه آتاتورک ترانزیت داشتن و میترسیدن که پرواز اون طرف رو ازدست بدن.
این وسط نماینده ی معراج هم تنها توضیحی که میداد این بود که هواپیمای شما به مشهد پرواز داشته، چون امروز تولد امام رضا است و مشهد شلوغ بوده از اونجا با تاخیر بلند شده. خلاصه بعد از کلی معطلی و حرص خوردن در نهایت ساعت 3:40 سوار هواپیما شدیم. تقریبا دو ردیف انتهای هواپیما خالی بود و اکثر مسافرا بعد از چند دقیقه نشستن رو صندلی از خستگی خوابشون برد. پذیرایی توی هواپیما زرشک پلو با مرغ بود همراه بورانی اسفناج و یه نوع شیرینی ولی چون من خواب بودم ازش عکس ندارم.
وقتی چراغای هواپیما روشن شد و خلبان اعلام کرد که داریم فرود میایم ساعت به وقت استانبول 5:20 صبح بود.
نمای استانبول از توی هواپیما
بعد از چک شدن پاسپورت و تحویل گرفتن بارمون خیلی راحت نمایندهی شرکت ایران اسکای تراول رو پیدا کردیم و همراه با بقیه مسافرایی که هتلشون تو میدون تکسیم بود سوار اتوبوس شدیم. توی راه لیدر راجع به تورهای گشتی که تو این چند روز برگزار میشه برامون توضیح داد که ما قصد استفاده ازش رو نداشتیم و زمان ترانسفر برگشت به فرودگاه رو باهامون هماهنگ کرد. ساعت 7 صبح به هتل رسیدیم.
روز اول:
وقتی به هتل رسیدیم برای رسپشن توضیح دادم که پرواز سختی داشتیم و ازش خواهش کردم که یه اتاق مناسب بهمون بده که خستگی پرواز به تنمون نمونه و سفرمون خراب نشه. رسپشن که آقای بسیار مهربون و محترمی بود گفت تو چند روز اخیر هوای استانبول حسابی بارونی بوده و اتاقای طبقهی آخر هتل نم دارن ولی اگه نیم ساعت صبر کنیم اتاق خوبی برامون خالی میشه، و پیشنهاد داد که صبحانه بخوریم تا اتاق حاضر شه. چمدونمون رو تو لابی گذاشتیم و رفتیم برای صرف صبحانه.
صبحانهی هتل هر روز 6 نوع غذای گرم و متنوع با کیفیت خوب داشت، غذای سرد هم شامل سه نوع کالباس، انواع مختلف پنیر و مربا و خشکبار و کنفلکس و زیتون و چند نوع میوه و سبزی تازه بود به اضافهی کلی شیرینی و انواع نان تازه. دو نوع آبمیوه و دستگاه نسکافه هم با شیر اضافه و آب جوش و انواع چای لیپتون از خدمات صبحانه بود و از ساعت 7 تا 10 مدام ظرف ها شارژ میشدن.
صبحانه ی هتل مانسول لامارتین
بعد از صبحانه اتاقمون رو که تو طبقهی ششم هتل بود تحویل گرفتیم. از هر لحاظ تمیز بود و بار شارژ شده بود و سیف باکس هم به طور رایگان تو اتاق بود.
اتاقمون تو هتل
لابی و محوطه هتل
بعد از جابجا کردن وسایل دیدیم اگه بخوایم بخوابیم تا ظهر بیدار نمیشیم و روزمون از بین میره، تصمیم گرفتیم بریم بیرون و در عوض بعد از ظهر یه کم بخوابیم. برنامهی روز اول آشنایی با خیابونای اطراف هتل و شناخت ایستگاهای حمل و نقل بود و بعد از اون بازدید از آکواریوم. اولین کاری که باید انجام میدادیم تبدیل یه مقدار دلار به لیره بود، از جهت پیدا کردن صرافی که به زبون ترکی استانبولی بهش DOVIZ میگن اصلا نگران نباشین، همه جای شهر به راحتی پیداشون میکنین. تو بازهی زمانی که ما استانبول بودیم هر صد دلار بین 288 تا 290 لیر تبدیل میشد.
رسید صرافی برای تبدیل 100 دلار به لیره ترکیه
از هتل زدیم بیرون و همین که به سر کوچه رسیدیم نمای میدون تکسیم از دور مشخص شد. باورم نمیشد که انقدر هتل به تکسیم نزدیکه چون تو گوگل مپ این فاصله خیلی بیشتر به نظر میرسید. یه محوطهی بزرگ پر از کبوتر جلومون بود که ماشین ازش عبور نمیکرد و در عوض همه جا دکههایی که بلوط و ذرت و صدف میفروختن بود و در مرکز مجسمهی میدان تکسیم قرار داشت.
نمایی از محوطهی تکسیم
حوالی پر بود از کافه و رستوران هایی که تو محوطهی باز هم میز و صندلی چیده بودن و همیشه پر از مهمون بود. هتل ما تقریبأ در شمال تکسیم واقع شده بود و وقتی از هتل به طرف میدون تکسیم میرفتیم ایستگاه مترو سمت چپمون قرار داشت که از طریق اون هم میتونستیم سوار فونیکولار شیم و هم متروی خط دو. درست در روبرومون اون سمت میدون هم خیابون استقلال (ایستیکلال) بود که مطمئنم همه تعریفش رو شنیدین.
بعد از یه گشت کوتاه در اطراف میدون تکسیم باید راه رفتن به آکواریوم رو پیدا میکردیم، از سفرنامهی دوستان اینو فهمیده بودم که آکواریوم از تکسیم سرویس رایگان داره و جدول ساعت حرکت رو هم از سایت آکواریوم پرینت گرفته بودم.
ساعت حرکت سرویس آکواریوم
یه نکتهی جالب این بود که تو همهی مناطق معروفی که زیاد مورد بازدید توریستها قرار میگیره همیشه دختر و پسرای جوونی بودن که رو کاور لباسشون بزرگ نوشته بود ASK ME و منو یاد "از من بپرس" های نمایشگاه کتاب تهران مینداختن. این افراد زبان انگلیسی بلد بودن و بعضیها دست و پا شکسته فارسی و عربی هم حرف میزدن. از یکی از "از من بپرس ها" محل دقیقی که باید سوار سرویس آکواریوم میشدیم رو پرسیدم، جلوی ساختمون AKM که توی خیابونی در ضلع شرقی تکسیم قرار داشت. البته محل سرویس رایگان شهربازی و اتوبوسهای hip on hop هم همونجا بود و یه کانتر که روش عکس اتوبوسای گشت و شهربازی و آکواریوم بود هم برای راهنمایی مسافرا گذاشته بودن.
ما ساعت 10 به محل مقرر رسیدیم و با صف طویل کسایی که منتظر سرویسهای مختلف بودن روبرو شدیم، پس اگه قصد استفاده از اینطور خدمات رایگان رو دارین حتمأ زودتر اونجا باشین که توی صف بایستید و با ظرفیت تکمیل مینیبوس مورد نظرتون مواجه نشید، وگرنه مجبورید تا سرویس بعدی منتظر بمونین.
ما هم چون از اولین سرویس صبح میخواستیم استفاده کنیم خیلی شلوغ بود و اول فکر کردیم جا به ما نمیرسه، ولی خوش شانسی آوردیم و خانواده ی عربی که قبل از ما بودن چون تعدادشون زیاد بود توی اون مینی بوس جا نشدن و ما تونستیم سوار شیم. از تکسیم تا آکواریوم فلوریا که بزرگترین آکواریوم اروپا محسوب میشه حدود 45 دقیقه طول میکشه ولی واقعأ ارزش صرف این زمان رو داره. وقتی وارد ساختمون میشین کانتر فروش بلیط رو میبینین و روی کانتر تابلوهایی هست که نوع بلیط توضیح داده شده و قیمت هر بلیط رو نوشته، بلیط گلد شامل بازدید از آکواریوم، سینمای سه بعدی و بازی میشه و بلیط سیلور فقط مختص آکواریومه و بازی و سینما نداره.
تو سفرنامه ها خونده بودم که بلیط سیلور کفایت میکنه و واقعأ هم همینطور بود. قیمت هر بلیط بزرگسال 42 لیر بود. دقت کنید که حتمأ بلیطتون رو نگه دارین و دور نندازین چون موقع برگشت که سوار سرویس میشین بلیطتون رو چک میکنن و اگه بلیط نداشته باشین از مینی بوس پیادتون میکنن.>
بلیط آکواریوم
آکواریوم واقعأ زیبا بود و پیشنهاد میکنم اصلا دیدن اون رو از دست ندین. من تو تایلند هم آکواریوم رفته بودم اما بزرگی و زیبایی آکواریوم فلوریا قابل مقایسه با جاهای دیگه نیست. گویا تو خود استانبول هم چند تا آکواریوم هست، اما همه جا توصیه شده که به آکواریوم فلوریا برین و من هم باز این موضوع رو تاکید میکنم. آکواریوم فلوریا هر دریا رو به طور مجزا شبیه سازی کرده، یعنی روی سر در هر سالن اسم دریا نوشته شده و محیط اون سالن مثل محیط جغرافیایی اطراف اون دریا شبیه سازی شده و ماهیهای خاص اون دریا رو میتونین ببینین، این سالنها با تونل های شیشه ای به هم وصل شدن، ماهیها بالای سرتون شنا میکنن و میتونین حس کنین که زیر اقیانوس دارین راه میرین.
آکواریوم به شکلی طراحی شده که به راحتی بتونین همه جا رو دور بزنید و گم نشید و جایی رو دو بار بازدید نکنید، یه راهروی لوپ مانند که تهش به سالن ورودی ختم میشه.
آکواریوم
واقعأ زیبایی که از دنیای زیر آب تو آکواریوم لمس میکنین رو با عکس نمیشه به تصویر کشید. بعد از تموم شدن سالن ها به یه قسمت روباز و سر سبز میرسی که جنگل های آمازون رو شبیه سازی کرده و پوشش گیاهی فوق العادهای داره، درجهی هوا و رطوبت هماهنگ با هوا و رطوبت آمازون تغییر میکنه و صدایی شبیه به صدای جنگل به گوش میرسه، یعنی میتونین حس کنین که تو جنگل آمازون راه میرین.
جنگل آمازون واقع در آکواریوم فلوریا
تو مجموعه ی فلوریا چندین کافه با محیط زیبا بود که ما ازشون استفاده نکردیم، دو تا فروشگاه هم بود که همه چی با تزئینی مربوط به ماهی و دریا و آکواریوم توش وجود داشت، از عروسک و قاب عکس گرفته تا گل سر و خودکارهایی که روش عکس یا نمادی از ماهی بود. بازدید ما از آکواریوم حدود 2 ساعت طول کشید و باید یک ساعت برای سرویس برگشت منتظر میموندیم، تو این یک ساعت به مرکز خرید کنار آکواریوم سر زدیم، همهی فروشگاه ها برند بودن و با اینکه تخفیف خورده بود اما بازم خیلی گرونتر از بقیه مرکز خریدهای استانبول بود.
برای برگشت تصمیم گرفتیم مینیبوسی که به سلطان احمد میرفت رو سوار شیم تا هم یه محله ی متفاوت رو ببینیم و هم با سرویس حمل و نقل عمومی آشنا شیم. سلطان احمد محله ایه که اکثر بناهای تاریخی از جمله کاخ توپ کاپی و مسجد سلطان احمد (مسجد آبی) و ایا صوفیه در اون واقع شده. با اینکه ما یه روز رو به دیدن بناهای تاریخی اختصاص داده بودیم ولی بازم پیاده روی از کنار دیوارهای بلند و قدیمی و بافت خاص اون منطقه خالی از لطف نبود.
قبلأ نقشه ی مترو و تراموا رو پرینت گرفته بودم و دقیق میدونستم که چه جوری باید برگردیم هتل. تو همه ی ایستگاه های مترو و تراموا دستگاه هایی هست که میتونین ازش آکبیل کارت (استانبول کارت) بگیرین و با همون دستگاه ها هم آکبیل رو میشه شارژ کرد.
من با راهنمایی یکی از "از من بپرس" ها از دستگاه آکبیل کارت گرفتم، به این ترتیب که یه اسکناس ده لیری وارد دستگاه میکنین و یه کارت با 4 لیر شارژ بهتون میده، یعنی هزینهی خود کارت 6 لیره و 4 لیر هم شارژ داره. من همون موقع کارتم رو 50 لیر شارژ کردم و فکر کردم تا آخر سفرم کافیه، اما تو روزهای آینده هم خورد خورد حدود 70 لیر دیگه آکبیل کارتمون رو شارژ کردیم.
نقشه ای که من پرینت گرفته بودم و ازش استفاده میکردم نقشه ای بود که خانم سمانه زارعی تو سفر نامشون گذاشته بودن و مجدد ازشون تشکر میکنم.
نقشه حمل و نقل استانبول (در سفرنامه خانم زارعی هم موجوده)
از ایستگاه سلطان احمد سوار تراموایT1 شدیم (سورمهای رنگ) و در آخرین ایستگاه یعنی اسکله کاباتاش پیاده شدیم. با چند قدم پیاده روی به ایستگاه زیرزمینی فونیکولار رسیدیم. فونیکولار یه واگن مسافر بره که فاصلهی بین تقسیم تا کاباتاش رو طی میکنه و اگه شمام قصد استفاده از حمل و نقل عمومی استانبول رو دارین مطمئنأ خیلی ازش استفاده خواهید کرد. از طرفی زیاد گرسنه نبودیم و از طرفی هم بیخوابی شب قبل اذیتمون میکرد، از ناهار خوردن صرفنظر کردیم و رفتیم هتل برای خواب نیمروز.
ساعت 7 از خواب بیدار شدیم و رفتیم به سمت خیابون استقلال که بهترین محل برای گشت شبانهی استانبوله. ورودی خیابون چند تا کافه و رستوران هست، ما یکی از رستوران ها رو برای صرف غذا انتخاب کردیم و دو پرس دونر کباب با آیران (دوغ غلیظ) سفارش دادیم.
دونر کباب همون کباب ترکی خودمونه که اگه به شکل ساندویچ سفارش بدین با نونی شبیه به لواش سرو میشه و اگه پرس سفارش بدین با مقداری برنج براتون میارن. البته انتظار برنج ایرانی رو نداشته باشین، کته ای که خوب دم نکشیده و بیشتر شبیه برنج ژاپنیه، ولی من از این شکل برنج خیلی خوشم اومد و به نظرم خیلی لذیذه. متاسفانه یادم رفت از غذا عکس بگیرم، اما برای دو پرس دونر کباب گوشت با دو تا دوغ در خیابون استقلال 38 لیر پرداخت کردیم. در آخر هم همه ی رستورانها براتون چای سرو میکنن که رایگانه.
بعد از صرف غذا قدم زنون خیابون استقلال تا برج گالاتا رو طی کردیم. از پویایی و شلوغی استقلال براتون تعریف نمیکنم چون تو همهی سفرنامه ها راجع بهش مکرر نوشته شده و مطمئنم میدونین که به هیچ وجه نمیشه برید استانبول و از قدم زدن تو خیابون استقلال صرفنظر کنید. بدون اینکه متوجه گذر زمان باشیم یا پیاده روی خستمون کنه به برج گالاتا رسیدیم.
اطراف گالاتا هم پر از کافه بود و همون پویایی خیابون استقلال رو داشت، وقتی به پله های ورودی برج رسیدیم دیدیم ساعت بازدید تا 8 شب بوده و دیگه اجازهی ورود به برج رو نمیدن، خیلی ناراحت شدم و تا روز آخر سفر هم فرصت نکردیم که به گالاتا بریم و بازدید از یکی از جاذبههای استانبول رو از دست دادیم
نمای برج گالاتا
دوباره مسیر استقلال رو تا تکسیم پیاده طی کردیم و این بار چون آخر شب بود گوشه و کنار خیابون پر بود از گروههای موسیقی که به زبونهای مختلف آهنگای بومی کشورشون رو میخوندن و مردم تو ظرفی که جلوشون بود براشون پول میریختن، توی راه دوتا گروه موسیقی فارسی زبان هم دیدیم که توریست های ایرانی دورشون حلقه زده بودن و باهاشون همخونی میکردن. در نهایت آخر شب به هتل رسیدیم و با یه خواب آروم برای روز دوم سفر آماده شدیم.
روز دوم:
تو برنامهی سفر استانبول یه روز رو برای شهربازی در نظر گرفته بودیم، دو روز بعدی سفرمون یعنی شنبه و یکشنبه تعطیلات آخر هفتهی استانبول بود و ممکن بود شهربازی نسبت به وسط هفته شلوغتر باشه، دوشنبه ظهر هم قرار بود هتل رو تحویل بدیم و آمادهی برگشت باشیم، پس ممکن بود فرصت نکنیم روز آخر بریم شهربازی. بهترین حالت این بود که روز دوم به ویالند بریم، ولی صبح که از خواب بیدار شدیم مامان گفت دوست داره بره جمعه بازار که هم یه بازار محلی رو دیده باشه و هم بتونه حوله و ملحفه بخره، از یکی از دوستاش شنیده بود که تو بازارهای محلی حوله و منسوجات قیمت مناسبی دارن. منم که هدف اصلی سفر رو رضایت مامان تعیین کرده بودم با اینکه دلم نمیخواست ولی قبول کردم بریم جمعه بازار.
میدونستم جمعه بازار تو محلهی فیندیک زاده برپا میشه، مسیرمون دقیقأ همونی بود که دیروز طی کرده بودیم، با فونیکولار به اسکله کاباتاش رفتیم و از اونجا سوار تراموا شدیم، کمی مونده به ایستگاه فیندیک زاده کوچهای که توش بساط جمعه بازار بود رو در سمت چپمون دیدیم.
کوچه با پارچهی سفید مسقف شده بود و آفتاب اذیتمون نمیکرد، بومیها اجناسشون رو یا روی میز چیده بودن یا از سقف آویزون کرده بودن و واقعأ هم قیمتها از اون چیزی که در سطح شهر میبینین خیلی کمتر بود،
البته ممکنه در بدو ورود تو ذوقتون بخوره اما اگه یه کم حوصله به خرج بدین میتونین اجناسی با کیفیت عالی و قیمت مناسب اونجا پیدا کنید، مخصوصأ حوله، ملحفه، لباس های دم دست و سایز بزرگ. خریدمون تا ساعت 2 بعد از ظهر طول کشید و تنها دلیل برگشتمون به هتل این بود که دستمون خیلی سنگین شده بود و دیگه نای راه رفتن نداشتیم، وگرنه هنوز نصف جمعه بازار رو هم ندیده بودیم. به هر حال ساعت 3 به هتل رسیدیم، خریدامون رو گذاشتیم و به محل حرکت مینیبوسهای شهربازی رفتیم، از شانس ما یه سرویس همون موقع داشت حرکت میکرد و 2 تا جای خالی داشت. برای استفاده از سرویس باید همونجا از متصدی بلیط میخریدیم ،
اون آقا برامون توضیح داد که میتونیم بلیط روزانه بگیریم که از 10 صبح تا 10 شب اعتبار داره و قیمتش 89 لیره است و یه نوع بلیط دیگه هم هست که از 7 بعد از ظهر تا 10 شب اعتبار داره با قیمت 45 لیر و پیشنهاد خودش این بود که بلیط 45 لیری بخریم و همون موقع به سمت ویالند حرکت کنیم. بعد از حدود یک ساعت که تو راه بودیم منحنی قرمز رنگ ترن هوایی از دور نمایان شد و بعد از چند تا پیچ به ورودی سرزمین ویالند رسیدیم.
ما توقع داشتیم با شهربازیای مواجه شیم که صرفأ محل بازی و هیجانه اما چیزی که باهاش روبرو شدیم شبیه گنتینگ هایلند کوالالامپور یا نمکآبرود در تنکابن بود. یه شهرک توریستی با همهی امکانات که یه روز کامل برای گشت و گذار رو تأمین میکرد. خیابون های مسقف با مغازه های متنوع که بیشترشون حراج خورده بودن و قیمت مناسبی داشتن در بدو ورود جلب توجه میکرد،
طبقه ی پایین به هتل ویالند و محل ایستادن سرویس های برگشت راه داشت و طبقه ی بالا یه فود کورت بزرگ بود. برای ناهار باید غذای سبکی میخوردیم که سوار شدن وسایل بازی اذیتمون نکنه، پکیجی که از KFC تو فود کورت ویالند انتخاب کردیم شامل 12 تیکه بال مرغ سوخاری، دو تا نون، دو تا سیب زمینی و دو تا نوشابه بود که جمعأ 32 لیر میشد. بعد از ناهار 2 ساعت فرصت داشتیم تو مجموعه بچرخیم و مغازهها رو ببینیم و از فضا لذت ببریم.
محوطه ویالند
با اینکه اصلا قصد خرید نداشتیم ولی از زرق و برق و قیمتهای خوب اونجا نمیشد گذشت، خرید کردیم و ساعت 7 با دست پر وارد محوطهی بازی ویالند شدیم.
ورودی شهربازی
روبروی درب ورودی یه سری سیف باکس بود که صندوق های کوچیکش با 5 لیر و صندوق های بزرگش با 10 لیر به مدت 5 ساعت فعال میشدن، خریدمون رو تو سیف باکس گذاشتیم و رفتیم به سمت هیجان. محوطه ی بازی خیلی بزرگ بود و برای رسیدن از هر بازی به بازی دیگه حداقل 4 دقیقه پیاده روی لازم بود.
این توضیح رو بدم که بعد از وارد شدن به شهربازی سوار شدن همهی وسیلهها رایگانه و میتونی هرچی رو هرچند بار که دوست داری سوار شی، البته اگه فرصت داشته باشی تو صفهای نسبتأ طویل وسایل بایستی که متاسفانه ما این امکان رو نداشتیم، چون وقتی وارد ویالند شدیم ساعت برگشت رو از مسئولین پرسیدیم و متوجه شدیم آخرین سرویس به سمت تکسیم ساعت 9 حرکت میکنه، ما هم ترجیحمون این بود که با سرویس برگردیم چون جدای از مسافت طولانی و کرایهی زیادی که برای تاکسی باید پرداخت میکردیم، از لحاظ امنیت میترسیدیم که شب و خارج از شهر تاکسی بگیریم.
توی شهربازی در مجموع پنج تا بازی برای گروه بزرگسال وجود داشت که ما وقت کردیم فقط سه تاش رو سوار شیم. ترن هوایی، گردش 360 درجه و سقوط آزاد. البته ترن هوایی و 360 درجه رو دو بار سوار شدیم و از هیجان و میزان آدرنالینی که تو بدنتون ترشح میشه هرچی بگم هم حق مطلب ادا نمیشه. واقعأ پشیمون بودیم که چرا یه روز کامل رو به شهربازی اختصاص ندادیم،
بهتون پیشنهاد میکنم حتمأ از صبح برید ویالند و حسابی بگردین و بازی کنین چون این امکان وجود داره که وارد شهربازی بشید و هروقت خسته شدین از شهربازی بیاین بیرون استراحت کنید و تو محوطه بگردین یا غذا بخورین و دوباره برگردین تو شهربازی، البته باید موقع خروج از گیت بگید رو دستتون مهر بزنن و با نشون دادن اون مهر میتونین دوباره وارد شهربازی بشید.
ما بعد از 2 ساعت بازی ساعت 9 سوار مینیبوس شدیم و حدود 10 شب به تکسیم رسیدیم، رفتیم هتل خریدها رو گذاشتیم و مامان نمازش رو خوند و سریع برگشتیم تکسیم که سوار تراموای نوستالژیک خیابون استقلال شیم و بریم گالاتا، اما تا رسیدیم دیدیم تراموا مسافراشو پیاده کرد و جهت حرکت ریل رو عوض کرد که بره تو فرعی سمت راست استقلال پارک کنه.
با اینکه همه ی وسایل حمل و نقل استانبول تا ساعت 12 شب کار میکردن ولی تراموای نوستالژیک خسته ساعت 10 آخرین مسافراشو جابجا میکرد. یه کم پیاده قدم زدیم و تو شعبه ی مک دونالدی که تو استقلال بود شام خوردیم. 2تا ساندویچ big mac با سیب زمینی و نوشابه 26 لیر شد. روز دوم هم به پایان رسیده بود.
روز سوم:
برنامهی روز سوم بازدید از اماکن تاریخی استانبول بود. مسجد سلطان احمد، مسجد ایاصوفیه و کاخ توپ کاپی در محلهی سلطان احمد قرار دارن، مسیرمون همون تراموای خط 1 بود که دو روز قبلی هم ازش استفاده کرده بودیم و این بار باید ایستگاه سلطان احمد پیاده میشدیم. بعد از پیاده شدن از تراموا با کمی پیاده روی به مسجد سلطان احمد یا همون مسجد آبی رسیدیم، بازدید از این بنا رایگانه و چون توش نماز خونده میشه یا به قول خودمون خطبهی مسجد داره برای ورود بهش حتمأ باید پوشش اسلامی داشته باشین و جلوی در ورودی یه مامور ایستاده که به خانمهایی که حجاب ندارن پارچه هایی میده که خودشون رو بپوشونن.
نمای پانومرای داخل مسجد آبی
یه بخش بزرگی از مسجد با پارتیشن جدا شده بود که محل نماز خوندن آقایون بود و قسمت کوچکی هم برای نماز خوندن خانمها جدا شده بود که در کمال تعجب مامان اونجا نماز تهیت مسجد خوند! و بقیه مسجد هم مملوء از توریست بود.
محل نماز خواندن بانوان در مسجد آبی
بعد از بازدید مسجد سلطان احمد به سمت ایاصوفیه رفتیم، فاصلهی بین دو تا مسجد یه راهروی درخت کاری شدهی زیبا بود.
حدفاصل بین ایاصوفیه و مسجد آبی
مبلغ ورودی مسجد ایاصوفیه 30 لیر بود، البته چون ما خودمون تو کشورمون بناهای تاریخی باارزشی داریم و از کودکی چشممون با سقفهای گنبدی شکل و کاشیکاریهای ظریف و زیبا آشنا بوده ممکنه طی کردن صفهای طولانی برای دیدن دو تا مسجد پشت سر هم کمی خسته کننده باشه.
نمای داخلی مسجد ایاصوفیه
بعد از مسجد ایاصوفیه راهی کاخ موزهی توپ کاپی شدیم که به نظر من جذابترین بخش بازدید اون روز بود، علیالخصوص اینکه از قبل با تاریخ عثمانی آشنایی داشته باشید و بتونین مجسم کنید سلاطین و شاهزاده ها و خدمه چطور تو این کاخ عمرشون رو گذروندن. بهای ورودی کاخ توپ کاپی 30 لیر و برای ورود به حرمسرا بلیط جداگانه با بهای 15 لیر باید تهیه کنید.
کاخ توپ کاپی سه تا حیاط داره که ورود به اولین حیاط رایگانه و گیشه های فروش بلیط اونجا واقع شده، و بعد از تهیه بلیط میتونین وارد حیاط های بعدی بشید و از روی نقشه هایی که نصب شده یه مکان یابی برای بازدید که بخشهایی که دوست دارین انجام بدین.
ورودی کاخ توپ کاپی
داخل کاخ توپ کاپی موزههای متعددی از جمله موزهی ساعت، خط، اسلام و غیره هست که بازدید ازش واقعأ دلچسبه، مثلاً دیدن لباس هایی از ائمه یا عصای حضرت موسی تو موزه اسلام حیرت انگیزه، علاوه بر اون تو یکی از موزه ها که ظروف و جواهرات عتیقه نگهداری میشه اشیایی رو میبینید که مربوط به دورههای تاریخی ایرانه، اما عکس برداری از اکثر موزهها قدغنه و البته انقدر ازدحام جمعیت زیاده و وقت برای بازدید کم که از عکس گرفتن منصرف میشید و همهی تمرکزتون رو میذارین واسه بازدید و لذت بردن.
کاخ توپ کاپی
همه جای کاخ از جمله سر در بعضا از ورودیها شعرهایی از شاعران بنام کشورمون و به زبان فارسی میبینین که مایهی مباهاته.
شعری به زبان فارسی
بعد از کاخ وارد قسمتی میشید که حرمسرای سلاطین عثمانی بوده و باید بلیط حرمسرا رو نشون بدین تا وارد شین.
حرمسرای کاخ توپ کاپی
و در نهایت به فضای بازی میرسین که به دریا ختم میشه و در نیم طبقهی پایینش لب دریا رستوران و کافه است.
نمایی از دریا از داخل کاخ توپ کاپی
موقع خروج از کاخ توپ کاپی ساعت 3 بعد از ظهر بود، تصمیم گرفتیم ناهار بخوریم و بعد از آب انبار بازدید کنیم. تو منطقهی سلطان احمد رستورانهایی هست که میز و صندلیهاشون رو تو کوچه چیدن و فضای جالبی رو برای صرف غذا فراهم کردن و البته قیمت نسبتأ بالایی هم داره. ما یکی از رستوراها رو انتخاب کردیم و یه پرس شیش کباب و یه بورک مخلوط سفارش دادیم.
شیش کباب
بورک
شیش کباب شبیه به کباب چنجه بود و با نون ضخیم و برنج سرو میشد و بورک هم دست پیچهایی با خمیر نازک بود که داخلش با مواد مختلفی مثل سبزیجات و گوشت پر شده بود. غذا کم حجم اما خوشمزه بود و قیمتش با دو تا لیوان دوغ و یه آب معدنی بزرگ 80 لیر شد. بعد از ناهار مامان گفت که پاهاش درد گرفته و راه رفتن اذیتش میکنه که البته حق داشت، بازدید از محله تاریخی استانبول بیشترین پیاده روی رو داره. از بازدید آب انبار صرفنظر کردیم و برگشتیم هتل ، کمی استراحت کردیم به مامان پیشنهاد دادم اگه خستگیش در رفته بریم کاخ دلما باغچه رو ببینیم اما مامان از جاهای تاریخی خسته شده بود و ترجیح میداد یه مرکز خرید بره بگرده.
نزدیکای غروب به قصد رفتن به مرکز خرید جواهر از هتل خارج شدیم، از همون ایستگاهی که همیشه برای سوار شدن فونیکولار استفاده میکردیم این بار سوار متروی زیرزمینی خط M2 به سمت Haciosman شدیم (خط سبز رنگ)، دو ایستگاه بعد یعنی sisli (شیشلی) پیاده شدیم و مرکز خرید جواهر درست روبه رومون بود. مراکز خرید استانبول اکثراً از ساعت 10 شب شروع به تعطیل شدن میکنه و تا ساعت 11 دیگه شهر به صورت نیمه تعطیل در میاد، وقت زیادی برای خرید نداشتیم اما یه دوری تو جواهر زدیم و دوباره با مترو به تکسیم برگشتیم.
باز هم وقتی که رسیدیم تراموای خیابون استقلال تعطیل شده بود، برای شام به شعبهی KFC استقلال رفتیم (چون مامان مرغ سوخاری خیلی دوست داره) و همون پکیجی که تو ویالند گرفته بودیم رو با قیمت مشابه سفارش دادیم و برای استراحت به هتل برگشتیم.
روز چهارم:
بعد از چند روز که مدام برنامههامون با پیاده روی و فعالیت بدنی همراه بود، امروز روز استراحت و لذت بردن از دریا بود، سفر به جزایر پرنسس. صبح زودتر بیدار شدیم و بعد از صبحانه به اسکله کاباتاش رفتیم، برای سوار شدن کشتی هم باید از آکبیل کارت استفاده میکردیم. وقتی وارد اسکله شدیم کشتی آمادهی حرکت لنگر انداخته بود و پر از مسافر بود،
همهی صندلیهایی که رو عرشهی کشتی بود پر شده بود و ما هم روی یکی از صندلیهای داخل سالن طبقهی دوم نشستیم. اولین اسکلهای که کشتی توش لنگر انداخت اسکلهی کادیکوی بود که تعداد زیادی از مسافرا اونجا پیاده شدن و باعث شد ما هم روی عرشهی کشتی جا پیدا کنیم، بعد هم با همراهی مرغهای دریایی راه جزایر پرنسس رو پیش گرفتیم. عرشهی کشتی سایهبون داشت و آفتاب اذیتمون نمیکرد،
از طرفی هم باد خنکی که میوزید سر و صدای مرغهای دریایی که کشتی رو همراهی میکردن محیط دلانگیزی به وجود آورده بود که خستگی رو از تن آدم بیرون میکرد. مقصد ما آخرین جزیره یعنی بیوک آدا بود، ولی قبل از اون کشتی تو سه تا جزیره توقف کرد. من دوست داشتم تک تک جزیره ها رو ببینم و یه روز کامل رو به این برنامه اختصاص بدم، اما مامان ترجیح داد که بزرگترین جزیره رو ببینه و تو راه از هوای خوب و مناظر زیبا لذت ببره. با احتساب توقفهایی که داشتیم حدود یک ساعت و نیم روی آب بودیم.
موقعی که وارد جزیره میشین دو طرفتون بستنی فروشیهایی هست که چهار اسکوپ بستنی با یه نون خیلی خوشمزه رو 5 لیر میفروشن، حتما بستنیها رو امتحان کنید که مزهی فوقالعاده ای داره. بستنی خریدیم و توی صف برای سوار شدن درشکه ایستادیم. همونطور که میدونین تو جزیرهی بیوک آدا وسیلهی نقلیهی موتوری رفت و آمد نمیکنه و تنها راه گشتن تو جزیره سوار شدن درشکه یا کرایه کردن دوچرخه است.
درشکهها 4 نفر ظرفیت داره ولی من خونوادههایی رو میدیدم که بچهی کوچیک داشتن و تا 6 نفر هم تو درشکه نشسته بودن. نرخ درشکه بدون توجه به تعداد نفرات و فقط بسته به زمانی که ازش استفاده میکنین محاسبه میشه. ما چند بار توی راه برای گرفتن عکس یا تماشای مناظر توقف کردیم.
تو مسیر حرکت خونههای ویلایی که بعضاً تو فیلمهای ترکیهای دیدیم به چشم میخوره و یه قسمتی از مسیر از حاشیهی کنار دریا عبور میکنه که بسیار لذت بخشه. بعد از حدود یک ساعت به محلی که سوار درشکه شده بودیم برگشتیم. کرایهی درشکه 75 لیر شد.
اول قصد داشتیم برای ناهار یه غذای دریایی تو رستورانهای جزیره بخوریم اما هنوز گرسنه نبودیم. به سمت اسکله حرکت کردیم و این بار از همون ابتدا تو قسمت عرشهی کشتی نشستیم و دو ساعت بعد به اسکله کاباتاش رسیدیم.
مرغهای دریایی که همراه کشتی پرواز میکنن
برگشتیم هتل تا مامان نماز بخونه و بعد از یه استراحت کوتاه دوباره راهی پاساژ جواهر شدیم. برای ناهار به پیتزا هات تو فود کورت طبقه بالای جواهر رفتیم که یه قسمت سلف سرویس داشت و با پرداخت 15 لیره میتونستی از غذا و سوپ استفاده کنی و سالاد بار هم هر ظرف 10 لیر بود اما پیتزاش کیفیت خوبی نداشت. برای استفاده از سلف سرویس و سالاد بار با دو تا کولا 48 لیر پرداخت کردیم و رفتیم برای گشتن پاساژ و خرید اما این دفعه حواسمون به ساعت بود که تراموای استقلال رو از دست ندیم.
ساعت 8 شب با مترو به تکسیم برگشتیم و بعد از گذاشتن خریدامون تو هتل بالاخره تو آخرین شب سفر سوار تراموای نوستالژیک خیابون استقلال شدیم. تماشای مغازههای پر زرق و برق و بستنی فروشهایی که سر به سر مردم میذارن، یا گروههای موسیقی و مردمی که دورشون جمع شدن در حالی که سوار تراموا هستی و داری عبور میکنی این حس رو بهت میده که انگار از یه دنیای خارجی داری به آدما نگاه میکنی و درگیر همهمه و هیاهوشون نمیشی و صدای بوق تراموا که شبیه صدای زنگوله است با اون محیط چوبی و بامزهی داخل تراموا به آدم حس خوبی میده. مسیر تراموا در انتها به تونل کم ترددی در انتهای خیابون استقلال ختم میشه که روی نقشه با خط طوسی رنگ مشخص شده و به اسکلهی کاراکوی میرسه.
واگنی که توی این تونل حرکت میکنه هم شبیه فونیکولار تو مسیر تکسیم تا کاباتاشه و فقط بین دو تا ایستگاه جابجا میشه، اما برعکس فونیکولار خیلی خلوت و کم مسافر بود و چون ته کوچه هم بود و اون ساعت هوا تاریک شده بود یه کم ترسناک به نظر میومد.
سوار قطار خالی شدیم و بعد از چند دقیقه توقف سه تا مسافر دیگه هم سوار شدن و در ایستگاه بعدی یعنی کاراکوی پیاده شدیم تا کنار پل بغاز قدم بزنیم. یکی از جاهایی که من واقعاً دوست داشتم تو سفرم به استانبول برم تور کشتی بغاز و بازدید از تنگهی بوسفور بود که اولاً به خاطر بینظمی در زمان بندی خودم و دوم به خاطر اینکه مامان قصد خرید تو سفر رو هم داشت متأسفانه موفق نشدم عملیش کنم، اما حداقل کاری که میشد کرد رفتن به پل گالاتا در شب و تماشای انعکاس نورپردازی بناهای استانبول در آب بود.
پل گالاتا در شب
زیر پل گالاتا پر از کافه و رستورانهایی بود که صدای موسیقیشون با هم قاطی شده بود و بعضیهاشون فضای رمانتیک داشتن و بعضی دیگه شبیه کلاب بودن، چون ناهار فست فود خورده بودیم تصمیم داشتیم شب یه غذای ترکی جدید رو امتحان کنیم و کومپیر چیزی بود که توجهمون رو جلب کرد. کومپیر یه نوع سیب زمینی شکم پره که میتونین مواد داخلش (تاپیکها) رو به سلیقهی خودتون از بین انواع سبزیجات و سوسیس و کالباسی که موجوده انتخاب کنین. دو تا کومپیر که هرکدوم با پنج تا تاپیک انتخابی پر شده بود و دو تا آب معدنی 24 لیره شد.
برای برگشت سوار تراموایی که هر روز ازش استفاده میکردیم شدیم و از کاباتاش به میدون تکسیم برگشتیم. شب آخر سفرمون بود و خلوتی خیابونها تو اون وقت شب حس دلگیری بهمون داده بود. ساعت 12 به هتل رسیدیم و آخرین شب استانبول رو به صبح رسوندیم.
روز پنجم:
باید ساعت 12 ظهر اتاقمون رو تحویل میدادیم و از روز اول هماهنگ شده بود که ساعت 9 شب لیدر شرکت ایران اسکای تراول بیاد دنبالمون تا به فرودگاه بریم. بعد از صرف صبحانه به اتاق برگشتیم، چمدونمون رو جمع کردیم و حدودای ساعت 11 وسایل رو به لابی هتل تحویل دادیم. برای اون روز برنامهی گردشی یا بازدید از جای خاصی رو نداشتیم و قرار بود یه گشتی تو شهر بزنیم.
روزهای قبل از منطقه آکسارای رد شده بودیم اما هیچوقت فرصت قدم زدن تو اون منطقه رو نداشتیم و الان فرصت مناسبی بود. باز هم مسیر همیشگی فونیکولار و تراموا رو طی کردیم و در ایستگاه آکسارای پیاده شدیم. یه گشتی زدیم و یه کم مغازهها رو نگاه کردیم که البته اکثراً عمده فروش بودن و بعد پیاده به سمت ایستگاه متروی خطM1 (خط قرمز رنگ) رفتیم، با راهنمایی متصدی مترو قطاری رو که به سمت bagcilar میرفت سوار شدیم و در ایستگاه kocatepe پیاده شدیم. مرکز خرید استانبول فروم در این ایستگاه واقع شده و به محض خروج از ایستگاه مترو، ساختمون استانبول فروم رو میبینین که با یه راهرو به خروجی مترو راه داره. استانبول فروم یه مرکز خیلی بزرگ و رو بازه که توش شهربازی و آکواریوم هم داره و میتونه خوب سرگرمتون کنه.
اول از همه به فود کورت رفتیم و خوشمزهترین غذای سفر رو تو یه رستوران به اسم HD ISKENDER که روزای قبل هم شعبههاش تو جاهای دیگه رو دیده بودیم خوردیم. رستوران یه منوی کاغذی داشت که روش فقط عکس اسکندر کباب، سیب زمینی، دسر و سوپ بود و هیچ غذایی جز اسکندر کباب سرو نمیکرد. اسکندر کباب رو قبلاً تو آنتالیا خورده بودم و اصلاً ازش خوشم نیومده بود چون بیشتر مزهی رب میداد تا کباب! ولی قیافهی غذایی که رو میزای دیگه بود خیلی خوب بود. 2 تا اسکندر کباب و یه سیب زمینی با دو تا دوغ سفارش دادیم، دو تا آب معدنی هم رایگان برامون آوردن.
وقتی غذاتون رو روی میز میذاشتن یه گارسون با ماهیتابه پر از روغن داغ و خوشبو که شبیه روغن حیوانی خودمون بود میومد و یه عالمه از اون روغن روی کبابتون میریخت و سس اضافه هم براتون سرو میشد. غذا واقعاً عالی بود و خاطرهی اسکندر کباب رو تو ذهن من عوض کرد، واسه این غذای محشر کلاً 60 لیر پرداخت کردیم.
اسکندر کباب
بعد هم یه دوری تو پاساژ زدیم و برگشتیم هتل که مامان نماز بخونه. مسیر برگشتمون به این شکل بود که سوار همون متروی خط 1 که باهاش اومده بودیم شدیم (قرمز رنگ) در ایستگاه آکسارای پیاده شدیم و از روی علامتهای راهنما و از طریق تونلهای زیر زمینی به ایستگاه آکسارای روی خط متروی 2 (سبز رنگ) رسیدیم و چهار ایستگاه بعد میدان تکسیم بود
. به هتل رفتیم که رسیدیم با اینکه چک اوت کرده بودیم رسپشن با خوشرویی مامان رو به ساختمون روبرویی که البته جزء هتل مانسول بود برد و من هم تو این فرصت خریدها رو تو یه کوله پشتی که دم دست گذاشته بودم جا دادم. بعد از یه استراحت کوتاه به خیابون استقلال رفتیم و از قنادی بزرگی که اوایل استقلال بود دو تا جعبه باقلوا واسه سوغاتی خریدیم. قیمت دو تا جعبه که وزن دقیقش رو نمیدونم 135 لیر شد.
بعد از کمی قدم زدن هم توی یکی از کافه های میدون تکسیم نشستیم و یه پرس باقلوا با دو تا فنجون چای سفارش دادیم. قیمت یه پرس باقلوا ( 4 عدد باقلوا ) 12 لیر و هر فنجون چای 5 لیر بود و واقعا چسبید. ساعت نزدیک 9 شب بود که به هتل برگشتیم و چند دقیقه بعد لیدر اومد دنبالمون، اتوبوس تو کوچهی کناری توقف کرده بود و چون هتلهای تکسیم همه نزدیک به همدیگهان معطلی واسه اینکه هتل به هتل دنبال مسافرا بریم نداشتیم و ظرف مدت پنج دقیقه همه مثل ما چمدون به دست به اتوبوس رسیدن و به سمت فرودگاه آتاتورک حرکت کردیم.
پایان سفر:
حدود ساعت ده شب به فرودگاه رسیدیم، لیدر توی راه توضیح داده بود که از روی تابلوهای اعلام پرواز گیت خروجمون رو پیدا کنیم و خودش بعد از پیاده کردن مسافرا جلوی درب سالن به سمت سالن پروازهای ورودی رفت تا مسافرایی که تازه رسیده بودن رو به هتلهاشون ببره و فکر میکنم دلیل اینکه زود ما رو به فرودگاه ترنسفر کردن هم همین باشه که یه اتوبوس مسافرایی که باید برگردن رو به فرودگاه برسونه و از اون طرف به موقع به مسافرایی که تازه به استانبول رسیدن خدمات بده. پروازمون ساعت 2:20 شب بود و هنوز کانتر تحویل بار و گرفتن کارت پروازمون مشخص نشده بود.
شام نخورده بودیم و فرصت کافی داشتیم که آخرین وعده غذایی سفر رو تو فرودگاه سفارش بدیم، اما تقریباً همهی پولی که به لیر تبدیل کرده بودیم تموم شده بود و فقط چندتا سکهی یه لیری برای خرید آب نگه داشته بودیم، ارزی که برده بودیم هم اسکناس 100 دلاری بود و نمیخواستیم واسه یه وعده غذا 100 دلاری چنج کنیم و چارهای نبود جز اینکه به امید پذیرایی هواپیما باشیم.
بعد از تحویل بار و گرفتن کارت پرواز به سالن بعدی رفتیم و با فضای بزرگ فری شاپ مواجه شدیم. تو فری شاپ همهی قیمتها به یورو بود و از هر برندی، چه آرایشی بهداشتی و چه پوشاک و شکلات یه نمایندگی میدیدی. بیشتر از دو ساعت تا پروازمون مونده بود، ولی انقدر فری شاپ جذاب و بزرگ بود که اصلاً متوجه گذشت زمان نشدیم و بدون اینکه حوصلمون سر بره تا موقع سوار شدن به هواپیما سرگرم بودیم.
پرواز برگشت تأخیر نداشت، به موقع سوار هواپیما شدیم و کمی بعد از نشستن همه مسافرا رو صندلیهاشون هواپیما از روی زمین بلند شد. اکثر مسافرها مثل ما گرسنه بودن و منتظر پذیرایی، اما بر خلاف تصورمون از شام و غذای گرم خبری نبود. بستهای که مهمانداران با روی نه چندان خوش بهمون دادن شامل یه نون گرد کوچیک، مقداری پنیر با گوجه و خیار، و یه آبمیوه و شیرینی کوچیک بود.
بعضی از مسافرا معترض بودن که سر مهماندار بهشون اعلام کرد این پذیرایی به عنوان وعدهی صبحانه در نظر گرفته شده و من در عجب بودم که چطور تو پرواز رفتمون که ساعت 4 صبح از زمین بلند شده بود پذیرایی با غذای گرم بود (که البته 70% مسافرا خواب بودن و بستهها دست نخورده از جلوشون برداشته شد) ولی برای پروازی که ساعت 2 شب انجام میشد صبحانه در نظر گرفته بودن، اونم نون و پنیر!
بعد از سه ساعت خواب شیرین تو هواپیما به فرودگاه امام خمینی رسیدیم و ساعت 7:30 صبح به وقت تهران مهر ورود به کشور تو پاسپورتمون زده شد. بعد از تحویل گرفتن چمدونها از گیت بازرسی بار رد شدیم که چون ما دو نفر بودیم و 2 تا چمدون متوسط داشتیم بارمون باز نشد و اذیت نشدیم. سفرمون به انتها رسیده بود و با یکی از تاکسیهای مستقر در فرودگاه با هزینهی 60 هزار تومن به خونه برگشتیم.
نکات سفر:
یه سری چیزا رو برای اینکه زیاده گویی نکرده باشم تو شرح سفرنامه اشاره نکردم، اما اینجا براتون میگم:
1- برای انتخاب آژانس مسافرتی خیلی وقت بذارید، یه پکیج سفر که پرواز و هتل مشابهی داره ممکنه توسط آژانسهای مختلف با اختلاف قیمت خیلی زیادی ارائه بشه و با بررسی که من انجام دادم به نظرم آژانسهای عضو سایت لست سکند از بهترینها از لحاظ قیمت بودن. اگر هم برای انتخاب زمان سفرتون محدودیت ندارید استفاده از تورهای آفر خورده و لحظه آخری بهترین انتخابه.
2- بین پروازهایی که شب انجام میشه و پرواز صبح اختلاف قیمت زیادی وجود داره که ممکنه باعث شه انتخاب پرواز شب مقرون به صرفه به نظر بیاد، اما اگه مثل ما هتل رو از شب اول رزرو کنید و پروازتون با تأخیر مواجه شه در حقیقت یه شب از سفرتون رو از دست میدین، در حالی که پول هتل واسه اون شب رو پرداخت کردین. پس تو انتخاب ساعت پرواز دقت کنید، هرچند که به شانس هم بستگی داره و اگه تاخیر نداشته باشید همه چی خوب پیش میره.
3- راجع به هتل محل اقامتمون تو قسمت نقد و بررسی هتلها نظراتم رو نوشتم، البته هتل مانسول از هتلهای نسبتاً گرون (با قیمت شبی 150 یورو) محسوب میشه و کمتر آژانسی با این هتل قرارداد داره، اما ما خیلی شانسی تو زمانی که هتل تخفیف خورده بود اتاق رو رزرو کردیم و به همین دلیل برامون به صرفه بود. اگه قصد اقامت در این هتل رو دارین بخش نقد و بررسی هتل ها رو بخونید.
4- همونطور که میدونید تور گشت برای نقاط دیدنی شهر توسط لیدرها ارائه میشه، اما قیمت این پکیجها دو تا سه برابر هزینه واقعیشون براتون تموم میشه. مثلاً تور شهربازی ویالند 65 دلار و تور آکواریوم 60 دلار بود، در حالی که با سرویس رایگان و خریدن بلیط 89 لیر و 42 لیر برای هرکدام میتونین از این اماکن بازدید کنید. البته اگه جزء کسایی هستین که آسایش در حین سفر براتون اولویت داره و هزینهاش مهم نیست مسلماً گرفتن تور از لیدرتون بهترین انتخابه، چون بی دردسر میان جلوی در هتل دنبالتون و بعد هم جلوی هتل پیادتون میکنن و برنامشون هم مشخصه. به طور کلی قیمت پکیجها بین 60 تا 70 لیر ارائه شده بود.
5- حواستون به ایام هفته باشه، تعطیلی آخر هفتهی استانبول شنبه و یکشنبه است و ممکنه تفریحاتی که بومیهای استانبول هم ازش استفاده میکنن (مثل شهربازی، بیوک آدا و...) تو این روزا ازدحام بیشتری داشته باشه. پس واسه هدر نشدن وقتتون تو صف و ازدحام جمعیت به هماهنگی برنامههاتون با روزای هفته دقت کنین.
6- اگه مثل من شیکمو هستین و خوراکی از لذتهای سفرتون محسوب میشه توصیه میکنم حتماً خوراکیهای زیر رو امتحان کنین. یه سری تنقلات تو چرخ دستیها میبینین، مثل صدفهایی که با برنج و ادویه پر شدن و قیمت هر دونهاش 1 لیر بود، بلوط بو داده هر 100 گرمش 10 لیر و ذرت آبپز و سرخ شده هر عدد 2 لیر فروخته میشد. علاوه بر اون باقلوا هر پرسش بین 9 تا 12 لیر، آب پرتقال طبیعی 6 لیر، یخ در بهشت بزرگ 8 لیر و بستنی 4 اسکوپ 6 لیره بود.
7- حتی اگه هیچ قصدی برای خرید در استانبول نداشته باشید هم انقدر از کیفیت اجناس تعریف میشنوید و با دیدن مغازهها و قیمتها وسوسه میشین، که یه تایمی رو به خرید اختصاص میدین. خرید در استانبول کاملاً به شانستون بستگی داره، اما برندهایی مثل LC WAIKIKI یا DE FACTO و KOTON همیشه یه قسمت حراج خورده دارن و این باز شانسیه که تو کدوم شعبهی فروشگاه چه جنسی حراج خوبی بهش خورده باشه. البته فکر میکنم این برندها حراجشون هم هماهنگه، اما ممکنه تو شعبهای مثل خیابون استقلال که پر تردد تره اجناس خوب با قیمت مناسب زودتر به فروش برسه و تو شعبهی دیگهای هنوز موجود باشه. یه مرکز خرید به اسم اولویوم هست که البته ما به اونجا نرفتیم، اما همسفرامون میگفتن که اوت لت مارکهای معروف بوده و از اونجا خوب خرید کرده بودن. من چون قصد خرید نداشتم اطلاعات زیادی راجع به مراکز خرید جمعآوری نکرده بودم، اما اینو بدونین که خرید خواه ناخواه تو برنامتون قرار میگیره.
8- هر نفر میتونه 30 کیلوگرم به قسمت بار هواپیما تحویل بده و یه ساک دستی هم با خودش به داخل هواپیما ببره. بعضی از همسفرامون که بیشتر از این مقدار بار داشتن، هم تو فرودگاه استانبول مشمول هزینه واسه اضافه بار شدن و هم در فرودگاه امام گمرگ بهشون سختگیری میکرد و با مشکل مواجه شده بودن، پس حواستون به وزن چمدونتون باشه.
9- همونطور که میدونین بردن یه سری وسایل مثل مایعات و اشیاء تیز و برنده به داخل هواپیما ممنوعه و حتی اگه عطر یا کرم هم توی کیف دستیتون باشه نمیتونین با خودتون ببرین داخل هواپیما، پس حواستون باشه این وسایل رو تو چمدونتون بذارین و به قسمت بار تحویل بدین. فری شاپ فرودگاهها هم تو سالنی قرار داره که بعد از تحویل بار واقع شده، من یه تعدادی از عطرها که تو ایران پیدا کردنشون سخته رو تو فری شاپ فرودگاه استانبول دیدم اما از ترس اینکه نذارن با خودم ببرمش تو هواپیما نخریدم، اما هیچ گیت کنترل اشیایی بعد از فری شاپ وجود نداشت. پس با خیال راحت از فری شاپ فرودگاه آتاتورک میتونین خرید کنین.
10- هزینهی تاکسی از فرودگاه تا هر منطقهای از تهران با نرخ مصوب برای سمند 60 هزار تومن و برای تویوتا کمری 70 هزار تومنه، و اگه بخواین ماشینتون رو تو پارکینگ فرودگاه بذارین هم برای هر شب باید 9000 تومن پرداخت کنید که نسبت به تاکسی مقرون به صرفه تره، اما ممکنه پارکینگ مسقف جا نداشته باشه و مجبور شین ماشینتون رو خیلی دور پارک کنید و با اتوبوس به سالن پروازی برسید.
11- هزینهی کلی سفر ما با احتساب خرید باب میلی که کردیم برای دو نفرمون 1000 دلار، معادل حدود 2890 لیرهی ترک شد. بدون در نظر گرفتن خرید، به تفکیک هر نفر 240 لیر بابت بلیط ورودی اماکن، حدود 60 لیر شارژ آکبیل کارت برای حمل و نقل، 280 لیر برای همهی وعدههای غذایی و 60 لیر واسه تنقلات و خوراکیهای مختلف پرداخت کردیم.
در نهایت آخرین توصیهام بهتون اینه که تا جایی که میتونین سفر برین، عمرمون خیلی کوتاهه و حیفه که همیشه ذهنمون به روزمرگی و کار و گرفتاری معطوف باشه، لذت بردن کار سادهایه که باید یاد بگیریمش، نه اینکه منتظر باشیم پیش بیاد. دیدن زیباییهای دنیا تو سفرهای مختلف هم از بزرگترین لذتهاست، حتی شده از هزینههای روزمره صرفه جویی کنید و برای سفر پسانداز کنید و این لذت رو برای خودتون پیش بیارین.
سفر من با همراهی دوست داشتنیترین موجود دنیا یعنی مادرم بود، میدونم که شما هم مثل من عاشق پدر مادرتون هستین، پس اگه در کنارتون هستن هوای این مهربونا رو داشته باشین و اگه به رحمت خدا رفتن قدر بقیه عزیزاتون رو بدونین.
ممنون از وقتی که برای خوندن سفرنامه گذاشتید.
نقد و بررسی هتل:
عنوان: هتلی در قلب تکسیم
مانسول در مناطق مختلف استانبول از جمله گالاتا و بخش قدیمی شهر شعبه داره و هتل زنجیرهای محسوب میشه پس مسلماً باید خدمات خوبی به مهموناش بده، من به همراه مادرم از تاریخ 04/06/94 تا 09/06/94 به مدت 5 شب تو هتل مانسول بوتیک لامارتین اقامت داشتیم. مانسول بوتیک لامارتین یه هتل چهار ستاره واقع در منطقهی تکسیم در قلب استانبوله که از هرلحاظ معقول و مطابق خواستهی ما بود. البته میدونین که در کل از هتلهای استانبول نباید توقع زیادی داشته باشید و معمولاً ضعیفتر از تعداد ستارههاشون عمل میکنن، ولی ما با توجه به ذهنیتی که از هتلهای استانبول، علیالخصوص منطقه تکسیم داشتیم، از هتلمون راضی بودیم.
مانسول لامارتین یه هتل در دو بخش جداگانه است، یعنی ساختمون اصلی سمت جنوبی کوچه است که ما در اون اقامت داشتیم و کانتر رسپشن تو این ساختمون واقع شده، و درست روبروی اون یه ساختمون هم سمت شمالی کوچه است که بالاش آرم مانسول هست ولی رسپشن نداره و قسمت لابی و رستورانش هم جداست. محوطهی لابی کوچیک اما تمیز بود و چهار تا ست میز و صندلی جمع و جور توش جا شده بود. محل صرف صبحانه نیم طبقه از لابی پایینتر بود و از لابی میشد رستوران رو ببینی.
صبحانه شامل 6 نوع غذای گرم بود که تخم مرغ آبپز و نیرو جزء ثابتش بود و بورک، شوربا، خوراک سوسیس، خوراک سبزیجات مختلف، سوپ و خوراک مرغ غذاهایی بود که تغییر میکرد. غذای سرد هم هر روز از 5 نوع پنیر، سه نوع کالباس، انواع مربای بسته بندی شده و سه نوع کنفلکس به همراه شیر بود. هر روز هندوانه با یکی دو نوع میوه تازه دیگه (سیب، شلیل، آلو و گلابی) هم برای صبحانه سرو میشد. دو نوع سبزی تازه، پنج مدل زیتون، بادام زمینی، آلو و انجیر خشک و برگهی زردآلو هم پای ثابت میز صبحانه بود که به نظر من میز صبحانه رو کامل میکرد.
از هر کدوم از مواد فوق فقط یه ظرف وجود داشت که باعث میشد میز صبحانه کوچیک به نظر بیاد، اما در عوض مدام ظرفها شارژ میشدن و تا لحظهی آخر همه چیز روی میز بود. در کنار میز صبحانه هم یه استند برای نان وجود داشت که با چند نوع نون و شیرینی مختلف و یه دستگاه تستر پر شده بود. و در آخر هم دو نوع آبمیوهی غیر طبیعی و یه دستگاه نسکافه بود که چای، نسکافه، هات چاکلت و اسپرسو میداد.
کارکنان هتل مودب، مهربون و وظیفه شناس بودن و از بین اونها فقط رسپشن شیفت روز به زبان انگلیسی مسلط بود که البته کفایت میکرد. اتاقها به اندازهی کافی بزرگ بود و نمایی به خیابون روبرویی داشت. تلوزیون، یخچال، سیف باکس و کتری برقی تو اتاق بود و بار اتاقمون هر روز با چای، نسکافه و دو بطری آب شارژ میشد. توی سرویس شامپو، نرم کننده، لوسیون بدن و شامپو بدن به تعداد نفرات وجود داشت و اگر استفاده میکردین موقع روم سرویس براتون شارژ میکردن، همچنین یه باکس که توش کلاه حمام، نخ و سوزن و گوش پاک کن بود. علاوه بر اون حولهی دست و بدن و دمپایی حولهای هم موجود بود.
اتاقها هر روز تمیز میشد و خدمه خوشرو بودن، یه بار پیش اومد که فراموش کرده بودن تو اتاق ما چای بذارن و به رسپشن اطلاع دادیم که با کلی معذرت خواهی برامون آوردن. اینترنت رایگان در همهی نقاط هتل با سرعت بالا در دسترس بود و چیزی به عنوان دیپوزیت هم از مسافرا دریافت نمیشد.
اما مهمترین امتیازی که برای هتل میشه در نظر گرفت، منطقه و دسترسی فوق العاده اون به میدان تکسیم، استقلال و به طبع اون ایستگاه حمل و نقل عمومیه که باعث میشه در مجموع هتل رو ایده آل ارزیابی کنم.
تنها نکتهی منفی هتل که میتونم ذکر کنم مسألهی آسانسوره، توی هتل فقط یه آسانسور کوچیک وجود داشت که چهار نفر به سختی توش جا میشدن و باعث میشد که گاهی برای رسیدن آسانسور معطل شی، البته چمدونها توسط کارکنای هتل براتون حمل میشه و بقیه موارد راجع به هتل انقدر خوب بود که بشه معطلی برای آسانسور رو تحمل کرد.
راجع به تفریحات و خدمات هتل باید بگم که اصولاً در استانبول نباید برای تفریح داخل هتل برنامه ریزی کنید و 80% وقتتون رو بیرون از هتل سپری میکنید، اما داخل هتل سرویس ماساژ وجود داشت که اکسترا بود و باید پولش رو جداگانه پرداخت میکردین.
البته باید به این نکته اشاره کنم که مانسول لامارتین هتل گرونیه و چیزی که روی تابلوی بالاسر رسپشن نوشته شده بود 150 یورو برای اتاق دبل بود، اما ما زمانی هتل رو رزرو کردیم که تخفیف خورده بود و از این رو تور پنج روزه رو 000/375/1 تومان گرفتیم که البته این هزینه مشمول قیمت بلیط هم میشد و بسیار مقرون به صرفه برامون تموم شد. پس اگه آژانسی رو پیدا کنید که هتل رو آنلاین رزرو میکنه میتونین از سایت booking هتلی که تخفیف خورده رو پیدا کنین و به آژانس بگین براتون رزرو کنه.
در مجموع این هتل رو بهتون توصیه میکنم.
امتیازات:
کیفیت و تنوع غذا : 7
تمیزی و زیبایی هتل و اتاقها: 8
عملکرد کارکنان: 9
تفریحات و امکانات هتل: 5
منطقه و دسترسی: 10
ارزش قیمت به نسبت خدمات: 8
نویسنده : فهیمه بهرامی
تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب سایت بانک تور و گردشگری مسؤولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمیگیرد. |