بلغارستان یکی از اون کشورهایی بود که من بارها از کنار اسمش توی لیست تورها گذشته بودم و هر بار فکر ویزا گرفتن و برو بیاش منو منصرف می کرد از انتخابش. در هر حال برای خیلی از ماها تا سال گذشته انتخاب یکی از شهرهای ترکیه چه ساحلی چه گردشی و تفریحی خیلی راحت تر از سفر به یه جای دورتر و ناآشنا بود. انکار نکنیم که دیدنی های ترکیه برای ما تموم نشدنیه و قطعا امکانات و تفریحاتی که توی شهرهای ترکیه داریم خیلی در دسترس تر و ارزونتره. ولی امسال قضیه فرق میکرد.
برای ما که می خواستیم یه سفر یک هفته ای به یه جای ساحلی داشته باشیم اول از همه مارماریس و کوش آداسی به ذهنمون میرسید ولی با اتفاقاتی که توی ترکیه افتاد کلا برای خیلی ها انتخاب یک مقصد جایگزین اولویت پیدا کرد. ما هم جزو همون خیلی ها بودیم. در هر حال تابستون بود و فصل سفر به خیلی از کشورهای دیدنی دیگه.
بین قبرس شمالی و بلغارستان مردد بودیم ، جفتشون رو بررسی کردیم و دیدیم شاید بهتر باشه اینبار از کنار اسم این کشور به این راحتی نگذریم ، در هر حال ما که می خوایم دنیا رو بگردیم بلغارستانشو جلوتر می بینیم ! البته باید اصلاح کنم که بلغارستان فقط همون گلدن سندز که ما توراشو می بینیم نیست ولی خب شاید فرصتی شد و از سالای بعد شهرهای دیگشم گشتیم و تونستیم به جرات بگیم بلغارستانو دیدیم !
انواع تورهای بلغارستان و هتل ها و تاریخای مختلفی رو بررسی کردیم تا بالاخره تونستیم با خودمون و با آژانسی که ازش تورو گرفتیم به یه توافق سر تاریخ برسیم و تاریخ 14 مرداد 95 ما راهی وارنا شدیم.
ویزای بلغارستان واقعا خیلی ساده صادر می شه و مدارک خیلی سختی برای گرفتنش لازم نیست ، علاوه بر مدارک شناسایی فقط یه گواهی اشتغال به کار و یا تحصیل و پرینت حساب می خواد ، البته قطعا آژانسا خیلی بهتر می تونن راهنماییتون کنن که چه مدارکی رو تا چه زمانی بهشون بدید که بتونن راحت براتون ویزا بگیرن ، ویزا معمولا یک هفته ای در میاد ولی حتی اگه شما دو هفته هم جلوتر مدارکتون رو داده باشید ویزاتون رو نهایت دو سه روز قبل پرواز می دن بهتون که البته نمی دونم چرا ولی خب اینم مدلشونه دیگه. ما هم با اینکه تقریبا دو هفته جلوتر مدارک داده بودیم دقیقا دو روز مونده به پروازمون ویزامون صادر شد.
پرواز ما صبح روز پنجشنبه با هواپیمایی معراج بود. ساعت 11 صبح رفتیم که سه ساعتی رو تو آسمون باشیم تا به مقصدمون برسیم و تقریبا ساعت یک و نیم در فرودگاه وارنا بودیم.
بیرون فرودگاه اتوبوس هایی بودن که با شماره هایی مشخص شده بودن و هر کدوم به سمت یه سری از هتل ها می رفتن ، ما هم اتوبوسی که مربوط به هتلمون بود رو پیدا کردیم و منتظر نشستیم تا بقیه هم برسن و سریع تر بریم ، اما دریغ از اینکه تا یکساعت آینده این اتوبوس پر بشه! من نمی دونم واقعا از لحظه پیاده شدن از هواپیما تا تحویل بار و بیرون اومدن از فرودگاه چقد ممکنه طول بکشه که همه یکساعت بعد اومدن. یعنی من بدون اغراق دارم می گم ما یکساعت نشستیم تا بقیه بیان و بقیه هم یعنی همه ی بقیه آدمایی که قرار بود با این اتوبوس بیان. طوری بود که ما چهار نفر تصمیم داشتیم دیگه خودمون تاکسی بگیریم بریم تا هتلمون انقد که منتظر نشستن توی اون گرما کلافه کننده بود. با تاخیر طاقت فرسایی بالاخره به سمت هتل هامون راه افتادیم. توی مسیر برعکس تورهای جاهای دیگه که درباره شهر و گشت ها اطلاعات می دن خبری از هیچی نبود و همونطور که قبلا هم توی سفرنامه ها خونده بودم همه چیو به فردا و جمع شدن توی هتل اینترنشنال موکول کردن.
فاصله فرودگاه تا گلدن سندز و هتل ما نیم ساعت بود تقریبا و ما ساعت سه به هتل هاوانا در گلدن سندز رسیدیم. هتل هاوانا هتل تمیز و نسبتا بزرگی بود ، در بدو ورود به هتل دو تا مساله خیلی برای من جالب بود اول اینکه من فکر می کردم دیگه دادن کلید برای اتاق ها منسوخ شده و دیگه همه هتلا از کلیدای کارتی الکترونیکی استفاده می کنن ، اونم هتلی که مثلا چهار ستاره هست. ولی خب اشکال نداره در دره دیگه قفل می شه در هر حال ! نکته دوم اینکه کلیدو بهت می دن ومیگن برو به اتاقت ! نه کسی میاد راهنماییت کنه نه حتی بهت میگن اتاقت طبقه چنده نه کسی هست که چمدوناتو بیاره !! در هر حال نقد کامل هتل رو می ذارم برای بعد و میریم به ادامه سفرمون برسیم. ما در اتاقمون مستقر شدیم و از اونجایی که گشنه بودیم رفتیم سری به اسنک بار هتل زدیم ، هر چند چیز خاصی نصیبمون نشد ولی گشنه هم نموندیم.
ساعت تقریبا پنج بود و ما تصمیم گرفتیم تا بریم بیرون و یه گشتی بزنیم و با منطقه آشنا بشیم و ببینیم چی به چیه و اصلا چی داره. در هر حال فرصت کافی برای هیچ برنامه خاص تری رو نداشتیم بنابراین به سمت ساحل رفتیم. در هر حال اومدیم منطقه ساحلی باید اول از همه سلام احوالپرسیمون با ماسه های طلایی میبود. گلدن سندز کنار دریای سیاه قرار داره و ما رفتیم تا برای اولین بار دریای سیاه رو از نزدیک ببینیم. توی مسیر پر از مغازه و کافه رستوران هست و از پیاده روی توی این مسیر اصلا خسته نمی شید. از هاوانا تا ساحل تقریبا ده دقیقه راهه ، البته اگه نخواین توی مسیر واستین و غرق در خرید بشید.
دریای سیاه خیلی شبیه به دریای خزر خودمونه البته فقط از لحاظ پرخروش بودنش نه تمیزیش و موارد دیگه. ما کمی توی ساحل چرخیدیم و به بازارهای ساحلی سر زدیم و روانه هتل شدیم. از اونجایی که ناهار نخورده بودیم زودتر به هتل رفتیم تا شام اول وقت هتل رو امتحان کنیم و درباره برنامه های فردامون تصمیم گیری کنیم. شام از ساعت هفت تا نه شب سرو می شد. ما بعد شام و یه استراحت کوتاه تصمیم گرفتیم که شب بریم و کمی بازارهای اطراف رو بچرخیم و ببینیم شبهای گلدن سندز چجوریه.گشت کوتاهی توی منطقه زدیم و دیگه خسته بودیم و برگشتیم به هتل.
جمعه روز دوم سفرمون بود ، البته اگه نصف روز قبل رو هم جزو روز سفرمون حساب می کردیم. برنامه گشت تور توضیح درباره تورها و ناهار توی یکی از هتل ها و یک گشت رایگان در مرکز خرید گرند مال وارنا بود. ما هم که تصمیم به خرید رفتن اونم روز اول سفرمون نداشتیم اصلا توی این همایش شرکت نکردیم و برنامه خودمونو ریختیم.نزدیک ترین جایی که به پیشنهاد تریپ ادوایزر انتخاب کردیم بریم غار سنگی باستانی آلاژا بود که یک عبادتگاه تاریخی مربوط به قرون وسطی بود که شامل چند تا غار تو در تو می شد. بعد از خوردن صبحانه ساعت 9 آماده شدیم که به سمت اولین مسیر سفرمون بریم.
این غار تو دل جنگل بود و هیچ راهی غیر از تاکسی گرفتن برای رفتن بهش وجود نداشت. البته من خودم شخصا هیچ ایده ای از دنیای بیرون از گلدن سندز نداشتم و قبل از رفتن فکر می کردم خیلی جاها رو بشه پیاده یا با اتوبوس رفت ولی تا وقتی توی گلدن سندز هستید فقط توی گلدن سندز می تونید پیاده روی کنید و بیرون اونجا کلا یه دنیای دیگست! به اولین تاکسی که رسیدیم گفتیم که می خوایم کجا بریم و اونم ما رو با 15 لوا به اونجا برد. مسیر پیچ در پیچ و خلوتی رو تو دل جنگل رفتیم که خیلی زیبا بود ولی در نهایت شمال خودمون خیلی خوشگل تره. مسیر تقریبا ده دقیقه طول کشید تا به غار رسیدیم و راننده به ما یکم توضیح درباره جایی که رفتیم داد و برامون بلیط گرفت که وارد شیم و گفت که چون خیلی بزرگ نیست این فضا زیاد زمان نمی بره گشتن توش و منتظر می مونه تا ما برگردیم. جالبه که حتی پول رفت رو هم ازمون نگرفته بود ، احتمالا می دونست دیگه راه دیگه ای برای برگشت نداریم از وسط اون جنگل کجا تاکسی گیر میاوردیم !؟
از موزه محوطه دیدن کردیم و به سمت غارها رفتیم ، غارهایی که تو دل کوه ساخته شده بودن زیبا بودن ولی واقعا باید به همچین چیزی علاقه داشته باشید که بخواید این همه مسیر رو تا اینجا بیاید چون فضاش کوچیکه و خیلی جا برای گشتن نداره. اما یکبار دیدنش خوبه و از نظر من می ارزه ، هرچند ما فقط می تونستیم از یکی از طبقات این غارها دیدن کنیم و مابقی بسته بودن و یا در حال بازسازی بودن. کلا جای پر ترددی نبود و فقط چند تا خارجی علاقه مند به باستان شناسی توش می دیدی که دارن از در و دیوار عکس می ندازن. در هر حال تجربه جالب و جدیدی بود. با 15 لوا دیگه برگشتیم هتل و یه استراحت کوتاه کردیم و ناهار ساعت 12 تا 2 سرو می شد ناهار رو خوردیم و به سمت ساحل حرکت کردیم. وقتی به یه شهر ساحلی می ری موظفی هر روز به ساحلش سر بزنی ! در هر حال گلدن سندز بغیر از ساحل هیچی نداره.
ساحل گلدن سندز ساحل شلوغیه ، البته به نسبت ریزورت های دیگه ای که بعدا ما دیدیم. تفریحات آبی مختلفی هم داره ولی به نظر نمی رسه خیلی طرفدار داشته باشه چون خیلی کم می بینی که توی مثلا دو ساعت قایقی از اونجا رد بشه یا بناناراید داشته باشه. ولی در هر حال اگه دنبال تفریحات آبی هستید انواعش رو داره. اگه برای آفتاب و استراحت کنار دریا هم بخواید تخت بگیرید تخت هایی که چتر و تشک ندارن 10 لوا هستن و تشک 4 لوا و چتر هم اگه می خواستید 8 لوا بود.
روز دوم رو در ساحل و گلدن سندز و بازارهای ساحلیش گشتیم و قرار شد تا فرداش به وارنا بریم هم سری به شهر بزنیم و هم از مرکز خریدش دیدن کنیم ببینیم چه خبره. بنابراین روز سوم بعد اینکه صبحانه خوردیم و به ساحل سر زدیم و ناهارو خوردیم راهی وارنا شدیم. برای رفتن به وارنا و مرکز خریدش اتوبوس هایی بود که توی جاده پشت هتل ما یعنی خارج از گلدن سندز ایستگاه داشت و مستقیم می برد به شهر و مرکز خرید – اتوبوس هایی که با شماره 4 مشخص شده بودن - ولی ما که حوصله منتظر اتوبوس موندن رو نداشتیم و چهار نفر هم بودیم به نظرمون می صرفید که یه تاکسی بگیریم و با 20 لوا به مرکز شهر وارنا بریم.
شهر وارنا واقعا خیلی ساده و بی هیچیه ، یعنی انگار نه انگار داری تو یه شهر اروپایی قدم می زنی. خونه ها و ساختمون های قدیمی ، شهر سوت و کور ، حالا شایدم ما به شلوغ بودن تهرانمون عادت کردیم ولی وارنا دیگه خیلی خلوت بود اصلا انگار هیچکس توی این شهر زندگی نمی کرد ، انقد ساکت آخه ؟ مقصد ما توی شهر کلیسای مشهور و قدیمی وارنا بود که به نوعی نماد این شهر هم هست. کلیسای جامع ارتودوکس شرقی که به اسم Dormition of the Mother of God شناخته شده هست. این کلیسا دومین کلیسای بزرگ ارتودوکس توی بلغارستان هست که مربوط به اواخر قرن 18 هست.
پیدا کردن مسیر کلیسا از جایی که ما از تاکسی پیاده شدیم راحت بود ، سر هر خیابونی که می رسیدی فلش زده بود که جاهای دیدنی که می خواید برید کجاهاست و طبق اون تابلو مسیر رو انتخاب می کردیم ، این کارشون برای جذب گردشگرا خیلی خوب بود ، آدم با اینجا مقایسه می کنه می بینه چقد ما نشانه هامون برای گردشگرا ضعیفه و بدون شک از روی هیچ تابلویی نمی تونن مسیرشون رو پیدا کنن. بنابراین ما همینطور مسیر فلش ها رو ادامه دادیم تا به کلیسا رسیدیم.
من نمی خوام بگم که این کلیسا زیبا نبود ولی مطمئنم اگه آدمایی که به این کلیسا می رن قبلش کلیسای وانک اصفهان رو دیده باشن یا حتی کلیسای سامبای تفلیس رو، این کلیسا براشون یه جای عادی و ساده به نظر می رسه. دیواره هاش نقاشی داره و قدمتشم تاریخیه ولی من شخصا خودم اون ابهتی رو که تصور می کردم توش ندیدم ، خیلی کوچیک و مختصر بود ولی همچنان توش مراسم دعا برگزار می شد ولی گردشگرا هم می رفتن و از کلیسا دیدن می کردن.
جاهای دیدنی دیگه ای که تابلوها هدایتمون می کردن سمتشون یکی حمام های رومی بود و یکی دیگه هم موزه باستان شناسی بود که هر کدوم یه سمت بودن و ما تصمیم گرفتیم که هیچکدومش رو نریم که البته به نظر هم نمی رسید که خیلی جاهای هیجان انگیزی باشن چون بدون شک جاهایی مثل موزه یا آکواریوم شهر وارنا به زیبایی و ابهت موزه باستان شناسی و آکواریوم غول پیکر استانبول نیست پس دیگه خودمونو به زحمت ننداختیم که جای دیگه ای رو توی این شهر خلوت ببینیم و راهی مرکز خرید گرند مال وارنا شدیم.
بعد اینکه یک بار توی شهر گم شدیم و یه آقایی آدرس کاملا نادرست بهمون داد تونستیم به ایستگاه اتوبوسایی که گفتم توی شهر برسیم و دم در مرکز خرید پیاده شیم. البته جایی که اشتباهی رفته بودیم واقعا از مرکز شهر وارنا زیباتر و شیک تر بود و خیلی اذیت نشدیم توی این مسیر گم کردن.
مرکز خرید گرند مال بزرگترین مرکز خرید وارنا هست که توش تقریبا همه برندهای معروف رو می شه پیدا کرد. زمانی که ما رفتیم بیشتر این برندها حراج داشتن و قیمتای اجناسی مثل آدیداس یا نایک در قیاس همونا توی تهران – تازه به شرط اصل بودنشون – خوب در میومد. یه موزه مومی هم توش بود که گویا جدیدا باز شده بود و همه جا تراکتش رو پخش می کردن که ما فرصت نکردیم به این موزه سر بزنیم ولی باید جای جالبی باشه. موزه در بالاترین طبقه این مرکز خریده. البته ما خیلی توی مرکز خرید نگشتیم و بیشتر گشتنمون به نگاه کردن قیمتا و رد شدن گذشت. با بیست لوا مجدد به هتل برگشتیم .
روز چهارم برنامه رفتن به بالچیک بود و ما طبق معمول هر روز صبح تا ناهار رو توی گلدن سندز و ساحل چرخیدیم و بعد ناهار راهی بالچیک شدیم.
تاکسی ها معمولا دم در هتل ها هستن و بیشترشون هم به وارنا میرن ولی وقتی بهشون بگی که کجا می خوای بری نه تو کارشون نیست ولی باید سر قیمت هرزگاهی باهاشون چونه بزنید چون اول از اونجایی که می دونن شما نمی دونین چقد باید کرایه بدین یه قیمتی می پرونن که بالاتره. ما هم به اولین تاکسی که رسیدیم سوار شدیم و با سی لوا ما رو به یه جایی رسوند که خودش معتقد بود بالچیکه !! حتی مصمم بود واسته که ما رو برگردونه که ما چون می خواستیم زیاد بگردیم و جایی که پیاده شده بودیم قشنگ بود بهش گفتیم که بره و معطل ما نشه. ولی ما هر چی جلو می رفتیم می دیدیم اینجا اصلا شبیه اونجایی که باید باشیم نیست. یه نگاهی روی گوگل مپ انداختیم و دیدیم اصلا این کجا و آن کجا ! ما توی آلبنا بودیم.
آلبنا هم مثل گلدن سندز یه ریزورت ساحلی هست با این تفاوت که خیلی خلوت تر و شیک تر و زیباتره. آلبنا اولین جایی بود که بعد دو روز می دیدیم و احساس می کردیم واقعا اینجا یه کشور اروپاییه ، یا به قول خودمون واقعا خارجه. کمی توی آلبنا گشتیم چون واقعا زیبا بود و کلی عکس هم گرفتیم و پرس و جو کردیم که چطور به بالچیک بریم.
متوجه شدیم که تورهای این ریزورت هر روز ساعت سه با قایق به بالچیک میرن که قیمتش 30 لوا هست. البته که ما دیرتر از اون ساعت اونجا بودیم و نتونستیم از این گزینه استفاده کنیم ولی می تونست تجربه جالب تری از رفتن با تاکسی باشه. البته یه گزینه اتوبوس هم بود که ما هیچوقت نفهمیدیم کجاست ولی درنهایت از یه راننده تاکسی پرسیدیم و روی برد تاکسی رانیشون قیمت رو بهمون نشون داد که سی لوا دیگه بود. در هر حال این همه راه رو اومده بودیم حیف بود سی لوای دیگه رو برای بالچیک ندیم. بنابراین قبول کردیم و با دیمیتری ( راننده تاکسی ) همراه شدیم. دیمیتری راننده خوش خلقی بود کلی اطلاعات بهمون داد و بهمون گفت اگه بخوایم می تونه برگرده که ما رو به گلدن سندز برگردونه. ما هم کارتشو گرفتیم و باهاش دو ساعت بعد رو هماهنگ کردیم که همونجا که پیادمون کرده بیاد و ما رو سوار کنه.
بالچیک هم یک شهرک ساحلی هست که علاوه بر ساحل زیبایی که داره باغ گل و کاخ تابستانی ملکه رومانی هست که از دیدنی های اصلی اون بحساب میاد. برای وارد شدن به منطقه دیدنی بالچیک باید دو تا بلیط تهیه کنید ، یک بلیط برای باغ گل بالچیک و یک بلیط برای کاخ بالچیک که محل استقرار ملکه ماری ( ملکه رومانی ) بوده. قیمت بلیط کاخ 6 لوا و بلیط باغ 8 لوا بود. البته یه نکته عجیبی که وجود داره اینه که در هر حال باید هر دو تا رو بخری ! من نمی فهمم چرا یکیش نکردن و باید دو تا رو جدا بخری وقتی "مجبوری" در هر حال با هر دو تا بلیط وارد بشی! با پرداخت 14 لوا وارد یکی از زیباترین جاهایی می شید که توی سفرتون می تونید ببینید،باغ زیبا و دیدنی بالچیک . به محض وارد شدن به باغ، گلهای رنگارنگی که اونجا کاشتن و فضای آروم و زیباش باعث می شه یه لحظه فکر کنید بهشت قراره اینشکلی باشه !
باغ بالچیک فضای بزرگی پر از گلها و درختای مختلفه که از یک سمت به دریای سیاه و ساحل زیبای شنی بالچیک می رسه و کاخ بالچیک هم داخل همین باغ قرار داره.
کاخ بالچیک خیلی کوچیکه ولی فضای خیلی خونگی ای داره که علاوه بر وسایل خونگی خود کاخ توش یه گالری نقاشی هم هست، البته اصلا کاخ نیست بیشتر ویلای کوچیک ساحلی هست ، ملکه رومانی هم چقد کم اشتها بوده میومده تابستونا توی این فضای کوچیک ، الان بیاد بره ببینه مردم تابستونا چه ویلاهایی اجاره می کنن این که خیلی کوچیکه واسه یه ملکه !
گشتن بالچیک تقریبا دو ساعت طول کشید و ما طبق قرار قبلی سر ساعت هفت در ورودی بالچیک بودیم و زنگ زدیم به دیمیتری که بیاد دنبالمون و ما رو برگردونه. برگشت ما از بالچیک تا گلدن سندز شصت لوا می شد چون طبق برآورد دیمیتری باید سی لوا تا آلبنا می دادیم و سی لوا تا گلدن سندز ، سرجمع باید نود لوا بهش می دادیم که با چونه زدن در نهایت بهش 75 لوا دادیم. البته برای اینکه تو مسیر حوصلمون سر نره برامون ویدیوی یه کنسرت هم گذاشت و کلی برامون تعریف کرد که این خواننده بلغاری از متالیکا هم بیشتر فروش می کنه بلیط کنسرتاش ! خلاصه که این مسیری که تقریبا چهل دقیقه طول می کشید برای ما اصلا خسته کننده نشد و کلی گفتگوی تمدن ها کردیم و تازه متوجه شدیم یه تاکسی می تونه آپشن کنسرت و رقص نورم داشته باشه!
+ گردش هایی که خود تورهای ایرانی ارائه می دن قیمت های مناسبی دارن و مثلا برای جایی مثل بالچیک می ارزید که با 50 لوا برید و برگردید . البته اگر عین ما نمی خواستید که جاهای دیگه هم ببینید و فقط مقصدتون همینجا بود خیلی راحت تره که با تور برید.
ساعت تقریبا هشت بود و ما شام خوردیم و بعد از یک استراحت کوتاه رفتیم تا جاهای ناشناخته گلدن سندز رو ببینیم. البته وقتی دو سه روز توی گلدن سندز بگردید دیگه عملا جایی نمی مونه که ندیده باشید ، در هر حال شبهای گلدن سندز از روزهاش پرهیاهوتر و پرسر و صدا تره. این بار پیاده روی طولانی تری رو رفتیم و به پارک یا شهر بازیش رسیدیم.
شهر بازی گلدن سندز دقیقا رو به روی هتل های اینترنشنال و ادمیرال هست و جای پر سر و صدایی هم هست ، شبها سر یه ساعتی آتیش بازی داره و کافه هاش تم های مختلفی دارن مثلا عربی و یا حتی فوتبالی یا کافه های هنری با دیزاین متفاوت رنگی. کلا فضای شادی داره و بازیهای مختلفیم داره که می تونید امتحانشون کنید.
یه کافه هم بالای برج مثلا ایفلش هست که خیلی جای با صفاییه. در ادامه هم به ساحل می رسه. ما هم کمی توی این پارک گشتیم و کلی لذت بردیم و مسیر پارک رو به سمت هتلمون ادامه دادیم. در نزدیکی این شهر بازی و با فاصله کمی از هتل اینترنشنال به سمت ساحل که برید هتل های آکازیا و بونیتا رو می بینید که از لحاظ دسترسی به ساحل خیلی مناسبن. البته قیمت هر دو تا هتل هم خیلی مناسب هست ولی از کیفیتشون بیخبرم ، البته توی سرچامون و بررسی نظرات بقیه توی تریپ ادوایزر خیلی ازشون تعریف نشده بود.
روز پنجم که دو تا از دوستانمون مریض شده بودن تصمیم گرفتیم که توی گلدن سندز بمونیم ، البته برنامه این بود که این روز رو به Stone Forest بریم که متاسفانه نشد. البته جنگل سنگی هم فاصله زیادی تا گلدن سندز داره و از اونجایی که هیچ راهی غیر از تاکسی ندارید اگه تعدادتون کم باشه باید هزینه بالایی بابت کرایه تاکسی بدید.
( جنگل سنگی – عکس از اینترنت )
ما روز پنجم رو سری به هتل اینترنشنال زدیم.
هتل اینترنشنال بدون شک تاپ ترین هتل منطقه هست که هم از لحاظ دسترسی به ساحل خیلی خوبه و هم همه چی توش داره. کازینوی هتل از معروف ترین کازینوهاست که وقتی وارد هتل می شید می بینید که همیشه شلوغم هست. حتی آدمایی که واسه گلدن سندز هم نیستن برای این تفریح به هتل اینترنشنال گلدن سندز میان. یه بوتیک خیلی بزرگ هم داره که لباس و کفش و اینجور چیزاست و از همه مهم تر اینکه پزشک هم داره که با بیمه سفری که داشتیم می تونستیم در صورتیکه اتفاقی برامون افتاد به صورت رایگان به پزشک این هتل مراجعه کنیم. خلاصه که هتل مجلل و کاملی بود.
( هتل اینترنشنال – عکس ها از سایت بوکینگ )
از هتل که بیرون اومدیم به سمت پارک رفتیم تا کمی اونجا بچرخیم. البته ناراحت از اینکه یه روزمون رو از دست دادیم و تو فکر اینکه فرداش چیکار کنیم توی این مسیر به یه خانم اکراینی برخورد کردیم که با اصرار ما رو نشوند و برامون درباره تورهاش توضیح داد. اول خیلی راغب نبودیم که بخوایم از توری که داره ارائه می ده استفاده کنیم ولی گفتیم بذاریم برامون توضیح بده حداقل. "النا" اسم خانمی بود که بروشور به دست برامون می گفت که فردا و پس فردا کجا قراره برن که من تو بروشورش دیدم جنگل سنگی و نسبار رو داره و وقتی برنامه هاشون رو پرسیدیم دیدیم برای فرداش نسبار می رن و پس فرداش هم که روز آخر سفر ما بود برنامه جنگل سنگی رو دارن. بنابراین ما تصمیم گرفتیم که برنامه فردا رو همراهشون بریم. نسبار جایی بود که من از اول سفرم تصمیم داشتم که یه روز برم و انواع راهها رو هم پیگیر شده بودم برای رفتنش و رفتن بدون تور برای ما سخت می شد. قیمت تور نسبار نفری 30 لوا بود. قیمت خیلی خوبی بود برای مسیری که دو ساعت از گلدن سندز فاصله داره. همین مسیر رو تاکسی با 160 لوا میبرد که البته اگه چهار نفر می شدیم برامون نفری 40 تا میفتاد که فقط هزینه رفتش بود. در هر حال فرصتی پیش اومده بود و ما هم ازش استفاده کردیم. 20 لوا بابت رزرو تور دادیم و قرار شد فردا ساعت 9 صبح دم هتلمون باشن.
روز ششم بعد از خوردن صبحانه آماده شدیم تا به یه سفر دیگه در سفرمون بریم. بدون تاخیر و راس ساعت 9 صدامون زدن و با یک ون هشت نفره راهی نسبار شدیم. دو تا خانم دیگه ای که همراه بچه هاشون توی این تور بودن اهل اسلوونی بودن و اصلا انگلیسی متوجه نمی شدن. راننده هم که بسیار اصرار داشت کل مسیر رو با هممون صحبت کنه مجبور بود یکبار همه چیو به روسی و یکبار به انگلیسی بگه تا جفتمون بفهمیم. اول برنامه تور رو بهمون گفت که کجا قراره بریم و چقد طول می کشه و در مسیر هم جاهای مختلف شهر رو برامون توضیح داد که چی هستن و سال ساختشون کی بوده و اینجور چیزا. خلاصه نذاشت بهمون سخت بگذره دیگه ، تازه وقتی ازمون پرسید اهل کجاییم و گفتیم از ایران میایم کلی از اصفهان تعریف کرد و گفت که آرزوشه که بتونه بیاد تهران و اصفهان رو از نزدیک ببینه. خلاصه که مهمون دعوت کردیم براتون آماده باشید.
مسیر گلدن سندز تا نسبار خیلی طولانی بود اما جاده زیبایی داشت ، قسمت هایی از مسیر به جاده ای می رسیم که پر از گلهای آفتاب گردونه و یه فضای رویایی و بی نظیر ایجاد کرده. خلاصه پیشنهاد من اینه که یوقت فکر نکنید دو ساعت مسیره و بگیرید بخوابید بلکه انقد زیبایی هست توی این مسیر که باید حتما با چشم باز برید. البته همسفرای اهل اسلوونی ما واقعا خیلی سرد بودن ، ما که همه جا دوست داشتیم با آدمای مختلف ارتباط برقرار کنیم اینجا واقعا به در بسته خوردیم. هیچ راهی نداشت واقعا !
اولین توقفمون در روستای ماهیگیرا به اسم کامچیا بود. من قبلا خونده بودم که روستاهای بلغارستان جاهای زیبا و سرسبزی هستن و حالا فرصتش برای ما پیش اومده بود تا به یکی از اونها سر بزنیم.
کامپچیا جای کوچیکی بود که یه دریاچه برای قایق سواری داشت. برنامه ما هم قایق سواری روی این دریاچه بود. بنابراین ما بهمراه یه تیم دیگه که خودشون با ماشین اومده بودن سوار یک قایق شدیم و وارد این دریاچه زیبا شدیم. البته راهنمای تور اصرار داشت که این دریاچه لاکپشت زیاد داره و تمام مسیر سعی داشت به زور یه لاک پشت اون وسط مسطا نشونمون بده ، ما هم که نمی خواستیم دلش بشکنه به لاک پشت ها یکم توجه می کردیم ولی خیلی دلمون می خواست بگیم بابا ما داریم با همین قایق سواریه حال می کنیم بیخیال لاک پشت ماک پشت شو.
هزینه قایق سواری نفری 10 لوا بود و دریاچه کامچیا واقعا ارزششو داشت. تقریبا نیم ساعت شاید یکم بیشتر در این دریاچه چرخیدیم و برگشتیم. از دوستانمون که توی قایق باهاشون آشنا شده بودیم و بعدا فهمیدیم توی هتل ما اقامت دارن خدافظی کردیم و قرار شد شب سر شام ببینیمشون. همه خیلی استقبال می کردن از اینکه می دیدن ما ایرانی هستیم و خیلی احترام می ذاشتن حتی تو سوال پرسیدناشون. برام جالب بود انقد می خوان درباره ما و فرهنگ و کشورمون بدونن.
مسیر رو به سمت نسبار ادامه دادیم ، با اینکه یکساعت بیشتر بود که توی راه بودیم اصلا خسته نشده بودیم و از توری که انتخاب کرده بودیم واقعا راضی بودیم . توقف دوممون یه جایی بود که در ارتفاع بالایی از شهر قرار داشت و می شد نسبار قدیم رو از اون بالا به راحتی دید. جایی مناسب عکاسی. چند تا عکس گرفتیم و بعد از یه توقع تقریبا یک ربعه مسیر رو ادامه دادیم.
به نسبار که رسیدیم تازه دیدیم چه جای زیبایی رو داشتیم از دست می دادیم. کلا تو این سفر هر جای جدیدی که می دیدیم تازه می فهمیدیم که بلغارستان هنوز جاهای جذاب تری برای دیدن داره.
نسبار یه شهر قدیمی و معروف توی بلغارستانه که قدمت 3000 ساله داره و کلیساهای زیادی توی این شهر با معماری های باستانی وجود داره که خیلی هاشون خراب شده هستن و بعضیاشون بازسازی شدن و فعال هم هستن. مجموعه نسبار قدیم از جذاب ترین جاهایی هست که می تونید توی سفرتون ببینید که یکی از جاذبه های گردشگری مهم بلغارستان به شمار میاد که در سال 1978 در میراث جهانی یونسکو ثبت شده. ریزورت سانی بیچ هم در نزدیکی نسبار و در شمال این شهر قرار داره و یک ساحل هم داره که خیلی ازش تعریف نمی کنن.
همراه تور به دیدن چند تا از کلیساها رفتیم. گفته می شه این منطقه 44 کلیسا داره که خب البته فقط چند تاشون معروف هستن و ما هم از همون چند تا دیدن کردیم. از لحاظ معماری ساختار کلیساها شبیه به هم هست و فقط شاید بشه گفت یه سریا بزرگتر و یه سریا کوچیک ترن.
کلیسای Saint Stephan مربوط به قرن 11
کلیسای Christ Pantocrator مربوط به قرن 13 و 14
کلیسای Saint John the Baptist مربوط به قرن 11
بعد از اینکه از سه چهار تا کلیسای قدیمی دیدن کردیم تایم ناهار بود و ما راهی یکی از رستوران های نسبار شدیم. قیمت غذا توی نسبار خوب بود ولی اصلا غذاهای خوشمزه ای نداشتن. یعنی حتی یه ماکارونی ساده هم خوشمزه در نیاوردن. البته اینو ما کلا توی این یک هفته سفرمون متوجه شدیم که اصلا غذاهایی که میخورن با ذائقه ماها سازگار نیست.
بعد از ناهار زمان آزاد داشتیم تا خودمون توی نسبار بچرخیم و ساعت 4 قرار شد در پارکینگی که ماشین پارکه جمع بشیم تا به سمت هتل هامون برگردیم.
در وقت آزادمون ما در سطح شهر چرخیدیم و از معروف ترین کلیسای شهر که کلیسای سنت سوفیا بود دیدن کردیم. از این کلیسا فقط دیواره هاش باقی مونده ولی همون دیواره های سنگیش هم کلی توریست جذب میکنه. سنت سوفیا قدیمی ترین کلیسای این منطقه هست که تاریخ ساخت اون به قرن پنجم شیشم برمیگرده.
نسبار پر از کافه هاییه که کنار دریا هستن ، این کافه ها واقعا فضایی آروم و رویایی دارن ، حالا هر چقدم بگیم غذاهاشون خوب نیست حداقل خوردن غذا تو کافه ای که رو به دریاست می تونه کلی غم غذای بدمزه رو تسکین بده !
کمی دورتر شدیم و از منطقه تاریخی خارج شدیم ، کنار دریا رفتیم و از اسکله دیدن کردیم و بعد از اینکه دیگه جایی تو شهر نمونده بود که ما ندیده باشیم خسته و کوفته برگشتیم به پارکینگ تا بقیه بیان و به سمت هتل حرکت کنیم.دوستان اسلونیاییمون با یه ربع تاخیر اومدن و ما هم به سمت گلدن سندز حرکت کردیم.
مسیر برگشت واقعا دیگه خسته بودیم ، یعنی فقط دلمون می خواست این مسیر دو ساعته هر چه سریع تر تموم بشه و ما برسیم هتل و استراحت کنیم. خلاصه بعد دو ساعت ساعت تقریبا 7 بود که به هتلمون رسیدیم. یکم استراحت کردیم و شام خوردیم و زدیم بیرون. این بار می خواستیم ترن هایی که توی گلدن سندز می چرخیدن رو امتحان کنیم که شانس ما وقتی از هتل بیرون اومدیم دم در هتل بودن ما هم سریع سوارش شدیم و با پرداخت نفری 3 لوا به سمت هتل اینترنشنال رفتیم. البته ایستگاه آخرش رو به روی این هتل و کنار شهر بازی بود. دیگه تنها چیزی رو که توی گلدن سندز امتحان نکرده بودیم رو هم امتحان کردیم و جا داره بگم کاش زودتر کشفش می کردیم هر شب این همه راه رو پیاده نمی رفتیم هی سوار اینا می شدیم در سطح منطقه می چرخیدیم هوا هم که خوب بود کلی لذتبخش می شد.
چهارشنبه روز آخر سفرمون بود و ما هنوز از روز قبل خسته بودیم و هم دلمون نمی خواست تو گلدن سندز بمونیم هم حال نداشتیم که از گلدن سندز خارج بشیم. یعنی یه روز آخر سختی داشتیم ، یه جورایی هم از سفر طولانی خسته شده بودیم هم دلمون نمی خواست برگردیم دیگه داشتیم به افسردگی پس از سفر نزدیک می شدیم. در نهایت یکی پس از دیگری هم در این سفر مریض شده بودیم و هر روز یه تلفات جدید می دادیم که البته بعدا دیدیم گویا ویروسی بوده که گریبان همه رو گرفته بوده توی این مدت. بنابراین روز آخر رو هم به استراحت گذروندیم و بعد از ناهار رفتیم تا آخرین قطرات پولمون رو هم خرج کنیم و کمی سوغاتی بخریم.
جالبه بدونین که وقتی یک هفته توی گلدن سندز باشید دیگه با همه فامیل می شید ، از مسئول سوپرمارکت دم هتل گرفته – که برامون آهنگ درخواستی گذاشت - تا فروشنده های بازارهای ساحلی. خلاصه یه جورایی دیگه هر روز باهاشون چشم تو چشم شدی و حتی اگه ازشون خرید هم نکرده باشی می بیننت بهت لبخند می زنن. ما حتی وقتی برای آخرین بار اومدیم به بازارهای ساحلی و شهر بازی سر بزنیم "النا" رو دیدیم که همچنان سعی داره تا تورهاش رو برای بقیه معرفی کنه. رفتیم و ازش تشکر کردیم بابت تور نسبار روز قبل و انقد خوشحال شد که چشاش برق می زد. خلاصه ضرر نداره هرزگاهی بریم از بقیه تشکر کنیم و خوشحالشون کنیم شاید یه روزم یکی اومد از ما تشکر کرد بابت یه کاری و خوشحال تر شدیم.
شام رو توی یکی از رستوران های گلدن سندز خوردیم که تبلیغاتچیش رو هر روز می دیدیم و هر روز بهش می گفتیم شام داریم میایم اینجا و باز نمی رفتیم ! رستوران های گلدن سندز خیلی فضای باحالی دارن ، توی هر کدومشون یه نوع موسیقی به صورت زنده اجرا می شه و غذاهاشون هم قیمت مناسبی دارن و قابل خوردنن. اگر هتل All هم انتخاب نکنید هزینه غذا خوردن توی گلدن سندز انقدر گرون در نمیاد که به صرفه نباشه. بعدشم آخرین سوغاتی هامون رو خریدیم.
سوغاتی خریدن از گلدن سندز کار راحتیه ، محصولات گل رز رو می تونید همه جا پیدا کنید. از کرم دست و صورت گرفته تا شامپو و عطر و حتی شیرینی و شکلات که همه با گل رز تهیه می شن و قیمت های مناسبی هم دارن. خلاصه که چیزی نمونده که اینا با گل رز درست نکرده باشن و ازش درآمد کسب نکنن. بعضی از این محصولات هم با هم پک شدن و با قیمت پایین تری عرضه می شن که برای سوغاتی خریدن خیلی بصرفه ترن. ما هم انواع این گل رز ها رو برای خودمون و دوست آشنا خریدیم و راهی هتل شدیم تا جمع و جور کنیم و آماده برگشت بشیم.
صبح باید ساعت 9 در لابی آماده می بودیم که بیان دنبالمون و به فرودگاه بریم. جالبه که چک اوت فقط توسط مسئول تور انجام می شه و ما حتی در حالیکه اتاق رو تحویل داده بودیم تا مسئول تورمون نیومد به هیچکدوممون پاسپورتامون رو ندادن. در هر حال ساعت 9 راهی فرودگاه شدیم و بعد از یک هفته که به سرعت برق و باد گذشته بود به زندگی روزمره برگشتیم و از سفرمون یه سری سوغاتی موند و یه عالمه عکس و این سفرنامه.
چند تا نکته درباره گلدن سندز :
- هتل های گلدن سندز کلا گویا خیلی امکاناتی ندارن ، صندوق امانات توی اتاق ها نیست و باید مدارک و هر چیز ارزشمندی که دارید رو به رسپشن هتل بدید تا توی صندوقی که بهتون اجاره می ده بذاره. هزینه اون هم برای هتل ما شبی 5 لوا می شد. البته ما دل رو زدیم به دریا و از اونجایی که شی با ارزشی نداشتیم و پول زیادی همراهمون نبود برامون خیلی مهم نبود داشتن صندوق.
- توی گلدن سندز قدم به قدم سوپرمارکت هست که توش همه چی پیدا می شه. خیلی نگران نباشید اگه چیزی رو – غیر از خودتون – جا گذاشتید چون در چند قدمی همه هتل ها همه چی هست و خیلی نیاز نیست همه چی رو بار کنید با خودتون بیارید.
- نرخ تبدیل ارز توی گلدن سندز خیلی متفاوته. هتل ها معمولا با نرخ پایین تری ارز رو تبدیل می کنن. هتل ما با ریت 1.69 دلار رو تبدیل می کرد ولی توی مرکز خرید گرند مال وارنا با ریت 1.72 دلار رو تبدیل کردیم و در نسبار هم با همون ریت 1.69 توی صرافی دلارمون رو تبدیل کردیم. اما جاهایی توی گلدن سندز هست که ممکنه ریت خیلی بالاتر مثلا 1.80 بدن که گویا این نرخای فضایی ازشون مالیات کم می شه و بعد محاسبه شاید پولی که دستتون رو بگیره از ریت 1.69 هم کمتر بشه. ضریب تبدیل یورو به لوا هم 2 بود.
- برای خرید، من بازارهای ساحلی گلدن سندز رو بهتون پیشنهاد می دم. چه خرید لباس چه هر لوازم دیگه ای توی گلدن سندز ارزونتر هست تا توی وارنا و مرکز خریدش. مثلا پک های لوازم بهداشتی گل رز که شامل یک شامپو ، یک کرم دست و یک صابون می شد توی مرکز خرید به قیمت 10 لوا فروخته می شد و همین پک ها توی گلدن سندز 7 لوا بودن. پک های دو تاییش هم با 4 لوا می شد خرید. در نهایت اگه نمی خواید جنس برند بخرید کلا خیلی مرکز خرید به کارتون نمیاد چون همه چی توی گلدن سندز هست.
- قیمت غذا در گلدن سندز اصلا گرون نیست و به نظر من حتی شاید بهتر باشه اصلا هتل آل نگیرید و کمی توی کافه ها و رستوران های متنوع منطقه غذا بخورید.
درباره هتل هاوانا :
همونطور که گفتم هتل هاوانا یک هتل چهار ستاره هست که با فاصله تقریبا ده دقیقه ای از ساحل قرار گرفته. این هتل جایی هست که به دور از سر و صداهای شبانه گلدن سندزه و از این لحاظ می تونید آرامش خوبی توش داشته باشید. استخر روباز هتل هر روز از نه صبح تا شیش عصر باز بود ، استخر و تخت های کنار استخر همه تمیز بودن. اسپای هتل قیمت های خیلی فضایی داشت که حتی اگه گرفتگی گردن هم داشته باشید با دیدن قیمت ها گردنتون خود به خود ترجیح میده که خوب بشه. سالن ورزشی که نمی شه گفت ولی چند تا دستگاه هم هست که می تونید اگه تمایل به ورزش کردن داشتید ازشون استفاده کنید.
اتاق های هتل فضای خوب و بزرگی دارن ولی نور اتاق ها به قدری کمه که یه ساعاتی از روز احساس می کنی فقط شمع روشنه ! شب اگه هیچ چراغی روشن نکنی برای رفتن تا دستشویی ممکنه ده بار به در و دیوار بخوری انقد که تاریکه و هیچی دیده نمی شه. سیستم تهویه هواش هم به طور عجیبی کار می کنه! در حالیکه فضای مطبوعی رو توی اتاق ایجاد می کنه یه وقتایی یهو تشخیص می ده که باید الان خیلی سرد بشه به طوری که مجبور می شی خاموشش کنی دیگه از شدت سرما. ولی از لحاظ تمیزی هر روز تمیز می شن اتاقا ، حوله جدید می ذارن ولی شامپو و صابون رو باید حتما بهشون بگید تا براتون بذارن. بیشتر اتاق ها بالکن دارن که این خیلی خوبه بخصوص برای اتاق هایی که در طبقات بالاترن بالکن و تماشای فضای سرسبز اطراف هتل خیلی خوبه. اما به نظرم دیوارها ضد صدا نیستن و همینکه اتاق کناری کمدش رو باز کنه اینور می فهمی ! در بالکن هم هر بار باز و بسته بشه متوجه می شی. سشوار توی حموم هست که شدت بادش در حد فوت کردنه. یعنی خودت بشینی موهاتو فوت کنی خیلی سریع تر ممکنه خشک بشه تا با سشوار. تلویزیون توی اتاق ها هست که البته فکر نمی کنم کلا وجود تلویزیون توی سفر خیلی مهم باشه. ولی اینترنت توی اتاق ها به صورت رایگان در دسترس بود که سرعت خوبیم داشت.
یه نکته عجیب و منفی این هتل وجود دو تا آسانسور بود که هنوز سوارشون نشده درش بسته می شد و میرفت! یعنی انقد سرعت بسته شدن در این آسانسور زیاد بود که توی این هفت روز من خودم به شخصه 5 نفرو دیدم که هر کدوم به یه نحوی لای در این آسانسور موندن! وجود دو تا آسانسور برای این همه مسافر هم یه نکته منفی بود چرا که بعضی وقتا کلی باید منتظر می موندی که آسانسور خالی بیاد. در ضمن آسانسورها فقط ظرفیت سه نفر رو دارن.
البته من فکر کنم به این جنبه منفی هتل پی برده بودن که یه آسانسور مخفی که فقط مخصوص کارکنانشون بود رو هم به مسافرا اختصاص داده بودن که چون هیچکی ازش خبر نداشت ما خیلی راحت می تونستیم ازش استفاده کنیم.
هاوانا یک هتل آل هست ولی فقط خدماتش تا ساعت 10 شب ارائه می شه. رستوران هتل کنار ورودی استخر هست و وقتی برای شام یا ناهار به رستوران می ری اولین چیزی که به مشامت میرسه بوی ماهیه که بدجور بوش تو ذوق می زنه. ماهی انگار غذای اصلی همه وعده های غذایی هست. تنوع غذا زیاده ولی اکثرشون ماهی دارن که بوی بدشون – حداقل از نظر ما – باعث می شد تا هیچوقت امتحانشون نکنیم. صبونه هتل خوب و متنوع هست نسبت به ناهار و شام خیلی بهتر و با کیفیت تره. میوه و دسر همیشه توی رستوران هتل هست و همیشه هم میوه ها و شیرینی های دسرش تازه هستن. هیچوقت هیچ ظرفی خالی نمی مونه و تا به انتهاش می رسه سریع میان و پرش می کنن. البته سرعت عمل کارکنان این رستوران انقد زیاده که غذا رو هنوز نخوردی میان ظرفتو جمع می کنن. یعنی ما بارها مجبور شدیم بهشون بگیم که دست به ظرفمون نزنن چون هنوز داریم غذا میخوریم!
اسنک بار کنار استخر و رستوران هتل هست که در فضای باز قرار داره ، اسنکش رو که بیخیال بشید چون فقط نونش نصیبتون می شه و از ژامبون لای نون ها خبری نیست! اما چند مدل بستنی داره که خیلی خوشمزه بودن ، چای و نسکافه و شیرکاکائو هم همیشه توی اسنک بار هست. از کافه لابی هتل هم می تونید آبمیوه و نوشابه و یا چای بگیرید که البته هیچ گزینه خاصی برای آبمیوه غیر آب پرتقال نداره.
کازینوی هتل که معمولا بی استفادست و توش پرنده پر نمی زنه.
( عکس از سایت بوکینگ )
در کل ما از اقامت توی این هتل ناراضی نبودیم و نمی شه گفت که بهمون بد گذشت ولی من خودم به شخصه اگه بخوام یکبار دیگه گلدن سندز رو برای سفر انتخاب کنم قطعا یه هتل ارزونتر و BB رو انتخاب می کنم چون حداقل هاوانا برای ناهار و شام خوردن خیلی جای هیجان انگیزی نیست.
نویسنده :و.نور
تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب سایت لست سکند مسؤولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمیگیرد. |