چشم هایم رو میبندم و خودم رو توی معابد انکوروات تماشا میکنم که قدم میزنم و لذت میبرم. همه چیز از دیدن فیلم مستند انکوروات و فیلم سینمایی مهاجم مقبره شروع شد و با خواندن یک کتاب تاریخی از وقایع خمرهای سرخ به اوج رسید و
“دنیا مثل یک کتابه و کسانی که سفر نمیکنند تنها یک صفحه از این کتاب رو میخونن “ سنت آگوستین چه رویاهایی می آیند زمانی رو به یاد میارم که هنوز اونقدر بزرگ نشده بودم که سفرنامه خوندن تفریح مورد علاقه ام باشه. اما به طرز عجیبی میخکوب
به نام خدا سفرنامه کامبوج، سرزمین آرام ولی ناهموار معتقدم سفر کردن مثل کتاب خواندن، برای ما فرصت شناخت زندگی و جهان هستی و زمینه رشد و تعالی را فراهم میکند و هر چه بیشتر سفر کنی، بزرگتر و عاقلتر میشوی. بیهوده نبوده که از قدیم، برای
به نام خدا مسافران کامبوج 1-کامبوج (عکس از اینترنت) اخبار تلویزیون به زبان فرانسه چیزهای نامفهومی میگوید، تصاویر اما خبر از درگیری و کشتار میدهند، چشمهای نگران دختربچه کوچولو با شنیدن صدای هلیکوپتر از بیرون از منزل به سرعت تمام آن صحنه ها را فراموش میکند و کودکانه