صورتک یا ماسک، بخشی جدا نشدنی از فرهنگ تمام ملل دنیا است و نشانههای آن در همه تمدنها دیده میشود. کم نیستند محوطههای باستانی که از آنها ماسکهایی با کاربریهای متفاوت به دست آمده است. در واقع میتوان گفت که از وقتی فرهنگها شکل گرفتهاند، ماسکها نیز به وجود آمدهاند، گاهی بخشی از آیینها و مراسم بودند و گاهی هنگام بازیها استفاده میشدند، گاهی تزئینی بودند، گاهی حفاظی برای نجات جان انسان. در هر صورت، ماسکها در فرهنگ انسان بسیار پراهمیت هستند، اما آیا میتوان آغازی برای استفاده بشر از ماسکها در نظر گرفت؟
ماسکها، ابزار توسل به نیروهای قدرتمند
به طور کلی، ماسکها ریشه در باورهای طبیعتگرایانه بشر دارند. البته، این باورها بعدها تغییر شکل داده و در اسطورهها و مذاهب نمود دوباره پیدا میکنند. داستان از اینجا شروع میشود که بشر، برای رویارویی با آنچه در مقابلش ناتوان بود، این ماسکها را ساخت. با پوشیدن آنها، فرد از یک موجود میرا، با قابلیتهای محدود، تبدیل به قدرتی میشد که ماسک نماد آن بود. شاید این تعریف کمی نامفهوم به نظر برسد، اما فرض کنید، در عصر حجر زندگی میکنید و تنها راه مقابله با حیوانات وحشیِ اطرافتان سلاحهای سنگی است. جای تعجب نیست که برای حفاظت از خودتان و برای زنده ماندن به نیروهایی پناه ببرید که قدرت بیشتری از شما دارند.
بشر اولیه ارواح را حاکم بر دنیا میدانست؛ این ارواح ممکن بود خوب یا بد باشند. طبیعتاً، انسان در مقابل این ارواح ناتوان بود. به علاوه، عوامل متعدد دیگری نیز وجود داشت که میتوانست زندگیاش را تحت تأثیر قرار دهد. مثلا همان طور که گفته شد حیوانات وحشی وجود داشتند که میتوانستند به راحتی باعث مرگ او شوند. همین امر باعث شده بود که بشر اولیه نگاهی همراه با ترس و احترام به آنها داشته باشد. در نقاشیهای دیواری غارها، تصاویر زیادی ازانسانهایی میبینیم که ماسک حیوانات داشتند. آنها برای ارتباط با ارواح خوب و بد طبیعت و کمک گرفتن از قدرت آنها برای پیروزی بر حیوانات و شکارشان از این ماسکها استفاده میکردند.
فردی که ماسک میزد، دیگر انسان نبود، بلکه موجودی بود که از خود رها شده، به اروح نزدیک شده و قابلیت تغییر سرنوشت انسان را دارد. طبق یافتههای باستانشناسی، متوجه میشویم که از 30 هزار سال پیش از میلاد مسیح تا کنون، بشر از ماسکها استفاده کرده است.
انسان در پی هویتی جدید
کلمه ماسک در واقع شکل تغییر یافته واژه «مسخره» است. این واژه بعدها به شکل mashara و به دنبال آن maskara و mascara در آمده است. البته، استفاده از آن به شکل امروزی و برای اشاره به مفهوم صورتک، در ایتالیایِ قرن شانزدهم آغاز شد. در باور عمومی، ماسک نقابی است که به صورت زده میشود، اما در واقع به هر نوع آرایش یا پوششی که سر، صورت یا اندام انسان را بپوشاند و او را به دیگری تغییر دهد، ماسک میگویند.
در قلبِ تعریفی که از ماسک ارائه میشود، هویت و نقشی را داریم که تغییر میکند و به دیگری بدل میشود. بنابراین، حتّی آرایش و گریمی که صورت انسان را تغییر داده و او را به شخص دیگری تبدیل میکند، نوعی ماسک است. مثلا، رنگ سیاهی که افراد برای حاجی فیروز شدن روی صورت خود میکشند نیز، نوعی ماسک است، چرا که هویت فرد را تغییر میدهد.
صورتکهای ایرانیان
در تاریخ معاصر و نه چندان دورِ ایران، نشانههای بسیاری از صورتکها، صورتبازها و صورتبازی پیدا میکنیم. افرادی که ماسک به صورت میزدند و در مراسمها و گردهماییها افراد را به خنده میانداختند. یا افراد دیگری که سیماچه به صورت میزدند و مراسمی را دنبال میکردند که مشابه با بالماسکههای امروزی است. حتّی بازیهایی هست که بازیکنانِ آن پوشه به صورت میزدند و ادای افراد مختلف را درمیآوردند. چه آن را صورتک بنامیم، چه سیماچه و پوشه، همگی همان مفهوم ماسک را میرسانند. حتی کُخِ دیوچهره که برای ترساندن کودکان استفاده میشد، نوعی ماسک است.
البته که قدمت ماسکها در ایران، محدود به تاریخ معاصر نیست. قدیمیترین ماسک به دست آمده از کاوشهای باستانشناسی در ایران، از جنس مفرغ بوده، در لرستان پیدا شده و احتمالا کاربردی آیینی داشته است. هرچند که این ماسک قدیمیترین نمونه به دست آمده است، اما کتیبهها، متون و نشانههای بسیاری هستند که به سنت استفاده از ماسک در طول تاریخ ایران اشاره میکنند. این ماسکها عمدتا در مراسمهای آیینی استفاده میشده. آیینهای مهرپرستی، جشن انگورچینی، نمایش عروس گلای، نمایش غولک، نمایش رِشکی و ماسی و بازیهایی مانند بزبازی و عمه گرگا همه نشانههایی از استفاده از ماسک در تاریخ ایران دارند.
صورتکانِ مهرپرستان
میترا یا مهر خدای خورشید است که بعد از ظهور زرتشت تبدیل به خدای عهد و پیمان میشود. در زمان اوجش در ایران، این آیین، به آسیای صغیر و روم میرود. با بررسی آنچه از مهرپرستی باقی مانده، متوجه میشویم که حداقل در دو مراسمِ مهمِ این آیین، ماسک زدن وجود داشته است. آیین اول مراسم نوآشنایی است و آیین دوم مراسم مصائب میترا.
آیین نوآشنایی
آیین نوآشنایی، مراسم ورود پسران به جامعه و نقشپذیری اجتماعی آنها است. پس از این مراسم، پسران بالغ و مکلف به حساب آمده و در قالب نقشی که به آنها محول شده عمل میکنند. در این مراسم هفت مقام در ارتباط با هفت سیاره وجود داشته است که به ترتیب عبارتند از:
- کلاغ: کلاغ یا پیامآور منسوب به عطارد و نماد هوا یا باد است.
- همسر: همسر یا نامزد منسوب به زهره و نماد آب است.
- سرباز: منسوب به مریخ و نماد خاک است.
- شیر: منسوب به مشتری و نماد آتش است.
- پارسه: پارسه یا پارسا منسوب به قمر است.
- گردونه خورشید: منسوب به مهرپیما یا ستارهصبح است.
- پیر: پیر یا مرشد منسوب به زحل است.
به نوآشنایانِ این مراسم، یکی از این نقشها سپرده میشد. نوآشنایی که نقش کلاغ داشت، ماسک کلاغ به چهره زده و در طی مراسم قارقار میکرد. نوآشنایی که شیر بود، ماسک شیر زده و میغرید و نوآشنایی که همسر یا نامزد بود روبنده میزد. البته، ورود به جامعه و بلوغ به این راحتیها نبود، نوآشنایان باید تستهایی میدادند که خطر مرگ داشت و شامل گرسنگی و تشنگی طولانی هم میشد.
آیین مصائب میترا
از جزئیات این آیین، اطاعات چندانی در دست نیست اما آن را شبیه به آیین مصائب دیونیزوس، خدای باروری و شراب در یونان باستان میدانند. در آیین مصائب میترا، سکویی ساخته شده و نقشآفرینان مراسم را روی آن به جا میآوردند. این مراسم شامل اقداماتی مانند قربانی کردن بوده است.
آیین انگورچینی
این مراسم، جشنی در ابتدای پاییز بوده است. شرکتکنندگان ماسکهای حیوانات واقعی یا اساطیری به چهره داشته و به شادی میپرداختند. آنها دو به دو و با رعایت قرینه صف کشیده و میرقصیدند. نقوشِ صورتکهای این مراسم در ظروف ساسانی دیده میشود. البته، از این دوران، ماسکی زرین هم به جا مانده که احتمالا متعلق به شاپور دوم است.
نمایش عروس گلای
این نمایش را با نامهای عروس گولی و پیربابو هم میشناسند و نمایشی بی کلام است. در این نمایش، سه نفر ایفای نقش میکنند، دو مرد و یک زن که نقش همه آنها را مردان بازی میکنند. حرکات بدوی و رقصگونه، اساس این نمایش است و رقابت دو مرد را برای یک زن نشان میدهد. عروس، شوهر و عاشق، سه نقش این نمایش هستند. شوهر و عاشق با یکدیگر نزاع میکنند و در نهایت عاشق پیروز این میدان است. با توجه به ضدیتی که این نمایش با اصول اخلاقی دارد، آن را به دوران پیش از زرتشت نسبت میدهند. بعد از اسلام، شخصیت شوهر تبدیل به غولی شد که عاشق عروس را از چنگ او نجات میدهد.
نوروزخوانی غولک
نوروزخوانی غولک بخشی از مراسم مرتبط با نوروز است. در این نمایش، غولک ماسکی ترسناک به چهره زده و با لباسهای رنگارنگ در شهر میچرخد. غولک با رقصهای خندهدار و ادا درآوردن، مردم را به خنده میاندازد. هنوز در بازیهای نوروزیخوانهای فارس و نمایشهای عروسکی این استان، شکلی از غولک را میتوان پیدا کرد.
دسته نوروزیِ رِشکی و ماسی
رشکی و ماسی هم بخشی از دستههای نوروزخانی است. آنها از دهم بهمن ماه به خانههای مردم رفته و با خواندن شعر و ترانه، به پایان رسیدن زمستان را نوید میدادند. رشکی و ماسی، پیراهن و شلوار قرمز میپوشیدند، دور کمر خود بطری یا زنگوله میدوختند، کلاه مقوایی بوقی شکل به سر میگذاشتند و صورتکی مقوایی و خندهدار به صورت میزدند. بعد در سطح شهر میچرخیدند، میرقصیدند، آواز میخواندند و می گفتند: " رشکی و ماسی اومده، اونی که میخواسی اومده."
ماسک در بازی
صورتکها در بازیهای کهن ایرانی هم بسیار تکرار شدند. مثلا در بزبازی، بازیگران پوست بز روی سر و بدن خود میکشیدند و صدای بز درمیآوردند و با هم میجنگیدند. در اصل این بازی نزاعی میان بزهای نر بوده. یا مثلا در عمه گرگا، دو نقش وجود داشت. عمه گرگا و همسرش که نقش هر دو را مردها بازی میکردند. همسر عمه گرگا لباس ژنده به تن داشت، شاخ به سر داشت و تپانچهای در دست. عمه گرگا هم کمابیش ظاهری یکسان داشت. هر دوی این نقشها با طناب به نوازندهای که موسیقی شاد مینواخت وصل بودند. آنها به رقص و پایکوبی و شوخی میپرداختند و مردم را میخنداندند ولی در آخر نمایش کارشان به کتک کاری و تپانچهکشی می رسید.
ماسکها نشانی از تمایل بشر برای رسیدن به هویت جدید است. گاهی قرار است این هویت به آنها قدرت دهد، گاهی قرار است سرگرمی ایجاد کند و گاهی قرار است او را به آینده امیدوار کند. چه این ماسکها کاربردی آیینی داشته باشند، چه بخشی از بازیها باشند، یکی از نشانههای مهم فرهنگ در هر تمدنی هستند. شاید در ایران، به اندازه کشورهای دیگر، در این زمینه تحقیق نشده باشد، اما آنچه وجود دارد، نشانی از سابقه طولانی استفاده از ماسک و صورتک در ایران است.
آیا شما چنین بازیهایی را از نزدیک دیدهاید؟ یا درباره این صورتکها چیزی شنیدهاید؟ از تجربههایتان برایمان بگویید.
تألیف: لستسکند