خرداد در حال خداحافظی است و همین فردا تابستان با چمدان داغش از راه میرسد. تابستانی که برای بسیاری از ما یادآور روزگار تعطیلی مدرسه و استراحت و بازی و برای عدهای مسافراتهای مخصوص تابستانی است. البته در روزگار کرونایی که چیزی جز گرمای پشت ماسک برایمان ندارد و امیدواریم هر چه زودتر روزگار بیکرونا ما را به مسافرتهای دلچسب تابستانی ببرد.
مردم در گذشته به گذر فصلها و ماهها اهمیت میدادند. گاهی جشنهای مخصوص برایش تدارک میدیدند و همراه این جشنها آداب و رسوم ویژهای به جا میآوردند. شاید یکی از اتفاقات این بود که به بخش تابستانی خانه کوچ میکردند تا از کولرهای طبیعیشان استفاده کنند. امّا در کنار این جریان فرهنگی، باورها و عقایدی ممکن بود نسبت به فصلها شکل بگیرد که این عقاید و باورها از مسائل فرهنگی مناطق مختلف به شمار میرود و بسیار با ارزش است. در این متن قصد داریم به مناسبت رسیدن فصل تابستان، تعدادی از باورهای مردم ایران درباره تابستان را با هم بررسی کنیم. ممکن است این باورها هنوز میان مردم باشد یا شاید هم در دنیای امروز آنها را به فراموشی سپرده باشند.
بعضی از باورهای مردم درباره تابستان
مردم لرستان و ایلام بر این عقیده بودند که شب چله اگر هندوانه بخورند، تابستان تشنهشان نمیشود.
شاهرودیها برای اینکه از نفوذ گرمای تابستان به تنشان جلوگیری کنند، در اولین شب زمستان که طولانیترینِ شبهاست، خربزه یا هندوانه میخوردند.
در میان مردم این باور رایج بود که هندوانهای که زمستان میخورند، خاصیتش تابستان معلـوم میشود.
اردکانیها معتقد بودند آفتاب تیر و مرداد برای کهنه و لباس بچه ضرر دارد. همچنین باور دارشتند که اگر روز اول اسفند جارو به زمین بزنند یا جارو کنند، در طول تابستان مورچه فراوان میشود.
سیرجانیها برای تابستان دو چله قائل بودند: یکی چلۀ بزرگ (از اول تیر تا دهم مرداد) و دیگری چلۀ کوچک (از یازدهم مرداد تا آخر آن). در سیـرجان باد گرمسیر (کـه از جنـوب شرقی سیرجان و اقیانوس هند میوزد) نشانۀ آمدن باران است و بیشتر در اواخر بهار و در فصل تابستان میوزد و ریزش باران را به دنبال دارد که به آن باران خُمینه میگویند.
سروستانیها هم برای تابستان دو چله دارند: چلۀ بزرگ، ۴۰ روز اول تابستان و چلۀ کوچک، ۴۰ روز آخر تابستان.
مردم میناب هنگام وزش باد لوار (آتشباد) در فصل تابستان، با پنهان کردن لنگه کفشی در شنهای جوی آب، معتقد بودند هوای خشک از بین میرود و هوای مرطوب جای آن را میگیرد.
مردم کومله در شرق گیلان بر این باور بودند که اگر مار در فصل تابستان زیاد باشد، آن سال باران و محصول کشاورزی فراوان میشود. به باور آنان اگر در خشکسالی تابستان، به سر سبدی آب بریزند، باران میآید.
مثلی هست که میگوید: «یک درخت سبز بشود، تابستان میوهاش را بخوریم، زمستان هیزمش را بسوزانیم»، یا «یک درخت سنجد سبز بشود، تابستان سایهاش بشینیم، زمستان سنجدش بچینیم».
اهالی هزاره میگفتند تابستان به نان معطل مشو یعنی راه بیفت که نان در همهجا فراوان است و معطل پیدا کردن نان نمیمانی، از آن طرف میفتند زمستان بدون نان مرو یعنی در زمستان هیچجا نان پیدا نمیشود و قبل از حرکت کردن حتما با خودت نانی همراه داشته باش.
به باور مردم ابرقو (ابرکوه) در شهرستان یزد، حضرت داوود (ع) در یک روز گرم تابستانی، گذرش به ابرقو افتاد. از مردم آنجا آب و نان و سایبانی خواست و مردم از او دریغ کردند. سپس در بیرون شهر در زیر آفتاب داغ به خواب رفت؛ بیدار که شد، سایهای بر صورت خود احساس کرد. دید ماری ستون شده و پرندۀ لاشخوری (دال) بر روی آن نشسته و بالهایش را گشوده و سایهبانی درست کرده است. حضرت دعا کرد: صدساله شوی دال / تا نکشنت نمیری مار / / بر دشت ابرقو / جفت گاو نکند کار. میگویند به دلیل همین دعاست که دال ۳۰۰ سال عمر میکند و مار نمیمیرد، مگر آن که آن را بکشند، و با اینکه در ابرکوه گاو فراوان است، مردم از گاو در کار کشاورزی استفاده نمیکنند. البته ممنوعیت استفاده از گاو در کشاورزی در ابرکوه را به حضرت ابراهیم (ع) هم نسبت میدهند. این داستان به پیامبر اسلام (ص)هم منسوب است.
خوراک و پوشاک تابستانی
خوراکهای تابستانی کم و بیش در فرهنگ غذایی ما هم هنوز به جا مانده است. زیرا انسان امروز هم به وجود میآورد و در گرمای تابستان دلش را خنک میکند.
گفته شده در گذشته مطلوبترین غذای ظهر تابستان آبدوغخیار بود که رفع عطش و دفع گرما میکرد و دوغش بهانه کافی برای یک استراحت جانانه را به دوستداران خواب ظهر میداد. در روستای طالبآباد، یکی از غذاهای مطلوب تابستانی در ظهر تابستان آبدوغ بود که به فراوانی هم خورده میشد. دوغ، نان خشک کوبیده، نعناع خشک، پیاز و سبزی خردکرده، خیار پوستکندۀ خردشده، کشمش و مغزگردو ترکیبات عالیترین و پربارترین، و دوغ با نانِ ریزکرده همراه با پیاز و سبزی سادهترین آبدوغ بود.
امّا اگر از آب و دوغ تابستانی بگذریم درباره لباس مردم در روزگار تابستانی، اشارهای به نوع پوشاک نشده است و چند موردی هم که وجود دارد، مربوط به شال کمر برای مردان است. دیده شده در بیرجند شال کمر که بافتۀ باریک و بلندی است و روی پیراهن، قبا، سرداری، لباده و جز آنها به دور کمر میپیچند تا کمر و کلیهها را حفظ کند، جزو پوشاک مردانه است. در تابستانها از شالهای پارچهای و در زمستانها از شالهای دستباف پشمی استفاده میکنند. سادات از رنگ سیاه یا سبز، و دیگران از رنگ سفید و جز آنها استفاده میکنند. اهالی طالقان نیز در زمستان و تابستان، یک شال بلند پهن پشمی به کمر میبستند و در تابستان جوراب نمیپوشیدند.
درباره کلاه هم گفته شده مردان سیستانی از دوران کودکی در زمستان و تابستان کلاهی از پشم یا کرک بر سر میگذاشتند و هرگز سربرهنه ظاهر نمیشدند.البته در کل کلاه جایگاه ویژهای میان مردم ایران داشته است که پیش از این در اقوام مختلف آن را بررسی کردیم.
سخن آخر
پیش از اینکه درباره باورهای عامیانه مردم و درستی و غلطیشان قضاوت کنیم، لازم است بدانیم که گاهی بعضی باورها ریشع اساطیری و بعضی دیگر ساده شده مسائل علمی هستند. درست است که خرافات هم در میان بعضی باورها هنوز که هنوز است نفس میکشد امّا پیش از هر تفسیر و برچسبی لازم است درباره آن باور مطالعه و ریشهیابی کنیم.
اگر شما هم باور و روایتی درباره تابستان شنیدهاید با ما در میان بگذارید.
تألیف: لست سکند
منبع: دایره المعارف بزرگ اسلامی