سلام و احترام به همه ی عزیزانی که سفرنامه ی من رو میخوانند. قبل از هر چیز باید بگم که من تا حالا سفر نامه ننوشتم و این اولین تجربه ی من هست. امیدوارم که شما با من و سفرم همراه بشید و با خاطرات من، به کوش آداسی(آفتابی ترین شهر ترکیه) سفر کنید...
آغاز سفر
تهران- فرودگاه امام خمینی ساعت 16 روز 19 خرداد. بعد از انجام امور مربوط به بازرسی، کارت پرواز،کنترل گذرنامه و... ساعت 19:00 سوار بوئینگ MD هواپیمایی زاگرس شده و راس ساعت 19:30 پرواز با موفقیت انجام شد. حدود 3 ساعت بعد در فرودگاه ازمیر به زمین نشست، برخلاف تعاریف دوستان نسبت به هواپیمایی زاگرس، پرواز خیلی خوبی داشتیم. بعد از اخذ ویزا در فرودگاه ازمیر و تحویل بار توسط لیدر های تور کوش آداسی که همگی پرسنل شرکت آجون بودند به طرف اتوبوسها هدایت شدیم. (شرکت آجون امور توریسم را در کشور ترکیه مدیریت می کند). داخل اتوبوسها وسایل پذیرایی مختصری برای مسافران در نظر گرفته شده بود. بعد از طی مسافت حدود 90 کیلومتر به کوش آداسی رسیدیم. و به ترتیب اولویت دسترسی در مسیر مسافران هر هتل را پیاده و بعد از راهنمایی مختصر و ارائه بروشور تورهای گردشگری شهر مسافران را تا عصر فردا ترک کردند.
توی کوش آداسی بر خلاف بعضی شهرهای دیگه، به علت کثرت حضور توریست های اروپایی و خصوصا بریتانیایی، در عمده مواقع در برخورد با فروشندگان دست کم بصورت نسبی میشه با زبان انگلیسی ارتباط برقرار کرد. تقریبا عمده توریست های کوش آداسی اروپایی و از کشورهای آلمان، بریتانیا، فرانسه، بلغاستان، یونان، چین، کره و ژاپن هستن و بدلایل مختلف در مقایسه با شهرهای دیگه ترکیه، کلا ایرانی های کمتری به این شهر سفر میکنن (غیر از اینکه بخاطر هزینه های سرسام آور سفر رفتن ایرانی ها خیلی سخت شده).
آب شیر و لوله کشی در کوش آداسی آشامیدنی نیست. به همین علت، تقریبا جای تا جای بلوار ساحلی کوش آداسی باجه های فروش اتوماتیک آب معدنی وجود داشت که میشد هر آب معدنی خنک 300 سی سی رو به مبلغ 1 لیر و 500 سی سی رو به مبلغ 1.5 لیر ازشون با انداختن سکه به مقدار لازم دریافت کرد. سطل های بازیافتی ویژه بطری آب هم کم و بیش در نقاط مختلف قرار داده شده بود.
صبح روز اول جمعه 1 شهریور، هتل افسوس کوش آداسی
زیبایی ساختمان هتل افسوس و طبیعت آن هر چه بگویم کم است. چه معماری جالبی و چه طبیعت چشم نوازی.... لابی هتل در طبقه همکف، اتاق ها، رستوران ها و مکان های تفریحی هتل در طبقات 1 تا 7 منفی واقع بودند. البته نه زیر زمین بلکه به دلیل اینکه سازه روی کوه بنا شده بود. و نکته جالبتر اینکه همه اتاق های هتل همزمان رو به دریا و باغ بود و مثل اکثر هتل ها که قیمت اتاق های رو به باغ و رو به دریا متفاوت است همه اتاق های هتل از هر دو منظره به طور یکسان بهره مند بودند. اتاق ما 3 نفره بود، که البته ما 2 نفر بودیم.
هتل دارای 4 رستوران بود که 2 تا از رستورانها دارای فضای رمانتیک بودند. کافهتریا های بسیار فرحبخش، اتاقهای متعدد ماساژ و SPA و حمام ترکی، Free shop، سالنهای کنفرانس و آمفی تئاتر، سالن بدنسازی، فتوگرافی هتل، ورزش و بازیهای متنوع آبی، استخر روباز و سرپوشیده، اینترنت WiFi، آرایشگاه و... از امکانات متنوع هتل افسوس پرینسس بود.
بعد گردش در هتل برای شنا به ساحل زیبای دریای اژه رفتم. آب سرد بود ولی مانع من نشد و بعد حدود 1 ساعت شنا در دریا و استفاده از تختهای ساحلی برای صرف ناهار به رستوران رفتم. غذاهای متنوعی طبخ میشد، انواع سالاد، انواع دسر، انواع میوه و انواع نان. کبابهای متنوع که در دهان آب میشد و لذتبخشتر آنکه در فضایی دلنشین با ویو دریا و نسیم ملایم و صدای پرستوها همراه بود. بعد صرف ناهار عصر برنامه گردش در شهر کوش آداسی را به همراه گروه داشتیم. با اتوبوسهای توریستی شرکت آجون و لیدر های مسلط به محله های شهر کوش آداسی رفتیم. در برگشت برنامه چند گشت متنوع را نیز ثبت نام کردم. شب بعد صرف شام با همان کیفیت ناهار به آمفی تئاتر هتل رفتم. برنامهای شاد و دیدنی ارائه شد. در کنار همه ملیت ها که اکثرا به زبان انگلیسی صحبت می کردند از تماشای تئاتر لذت بردم.
صبح روز دوم شنبه 2 شهریور، گشت و گذار در شهر کوش آداسی
بعد صرف صبحانه مفصل در همان محیط مشرف به باغ و دریا و وزش نسیم صبحگاهی خنک برای رفتن به یکی از بزرگترین و متنوعترین پارک های آبی اروپا که در شهر کوش آداسی واقع بود رفتم. آدالند بزرگ ترین پارک آبی ترکیه ست و البته بزرگ ترین سرسره آبی اروپا رو در خودش جا داده. البته به پارک آبی آکوا فانتزی هم فکر کردیم ولی با خوندن نقد و نظرات گوگل و Trip Advisor و البته پرس و جو از محلی ها و دیدن منظره بیرون شون، از انتخاب آدالند مطمئن شدیم. حالا دو تا آپشن وجود داشت، اول اینکه تور بگیریم که ارزون ترین تور بدون ناهار و فقط برای ورودی میشد نفری 30 دلار یا 170 لیر با ترانسفر رایگان (بیشتر جاها 60 دلار بود). آپشن دوم این بود که خودمون دولموش بگیریم بریم آدالند.
مشکل تور این بود که هم یکم گرون بود (نه خیلی) هم بخاطر ترانسفر دسته جمعی از دم هتل ها، اول صبح کمی معطل می شدیم و توی صف ورود به آدالند هم بخاطر چک شدن رزرویشن ها، باز معطلی داشت. پس ما ساعت هشت و خرده ای صبح با دولموش های خط 1 از دم هتل توی منطقه Marina Bay با هزینه نفری 4 لیر مستقیم رفتیم آدالند (کلا دلموش های مسیر آکوا پارک و آدالند و سلچوک و... توی یک مسیر هستن). پارک ساعت 10 باز میشه و تا 6 عصر میشه استفاده کرد. دم ورودی پارک و باجه های فروش بلیط ازدحام و صف زیادی بود. ما توی این تایم قیمت بلیط ها رو چک کردیم (تا 3 سال رایگان، 4 تا 9 سال 17 یورو که به نرخ روز میشد 104 لیر، ده سال به بالا 24 یورو که میشد 146 لیر، بلیط دلفیناریوم هم که جداست و قیمتش رو یادمون رفته (هر روز ساعت 2 عصر) و بلیط رفتینگ هم جداست 20 لیر برای هر قایق دو نفره فقط برای ماه ژوئن).
ما قبلا توی نظرات Google Maps خونده بودم که برای ترکیه ای ها بلیط هر نفر 110 لیر میشه. پس ما هم عزممون رو جزم کردیم که 110 لیر بیشتر پول ندیم! نوبت ما که شد همسرم چون دو سه سالی تبریز و... بوده و عبارت های ساده ترکی استانبولی رو یاد گرفته، به ترکی استانبولی خیلی خلاصه و خونسرد سلام و احوالپرسی کرد و گفت دو تا بلیط و 220 لیر رو فوری و جدی گذاشت روی میز... دل توی دلمون نبود! متصدی اصلا متوجه نشد و بلیط ها رو صادر کرد و من انقدر ذوق زده شدم که نزدیک بود خودمون رو لو بدم. پس زود از دم باجه فرار کردیم و بلیط ها رو دادیم به خانم متصدی گیت و وارد شدیم و تا چند دقیقه بابت این موفقیت و پیروزی هوشمندانه فقط میخندیدیم و بالا و پایین می پریدیم! با این ترفند، آدالند با ترانسفرش نفری 118 لیر برای ما تموم شد که عالی بود...
برای استفاده از بوفه ها و امکانات آدالند، یه اسکناس 100 لیری دپازیت گذاشتیم (اگر با کردیت کارت پرداخت بشه بقیه پول رو در انتها بر نمی گردونن) و رسید و کارتش رو گرفتیم و سریع رفتیم سراغ رختکن و صندوق های امانات. با توجه به اینکه توی آدالند بجای دستبند، کارت میدادن همسرم شلوارک با جیب زیپ دار پوشیده بود که کارت گم نشه و یا مجبور نباشیم برای هر بار استفاده بریم تا امانات و برگردیم چون پارک بزرگه و مسافت ها زیاده. از دید ما امنیت فیزیکی و روانی آدالند خیلی بالا بود (هم از نظر مزاحمت و بی احترامی و ... هم از نظر سرقت و امنیت وسایل).
قسمت امانات یک سالن بزرگ با تعداد خیلی زیادی صندوق قفل دار معمولی و رایگان بود که کاملا کفاف کار ما رو میداد و ما امضا کردیم و 2 تا کلید تحویل گرفتیم. هر چند راهرو رختکن و صندوق امانات خانم ها جدا بود، ولی خانم ها و بخصوص زوج ها می تونستن از بخش امانات و رختکن آقایان هم استفاده کنن. یه بخش امانات هم مربوط به Safe Box های با امنیت خیلی بالاتر بود که اگر درست خاطرمون باشه 10 لیر هزینه داشتن.
صبح روز سوم یکشنبه 3 شهریور، خرید در شهر کوش آداسی
از خستگی شب گذشته تا ساعت 11 خوابیدم. به صبحانه نرسیدم. بعد ناهار ساعت 13 قرار بود با گروه بریم مرکز خرید سوکه که از مراکز خرید کوش آداسی هست. به گفته لیدرمون خانم پریا قیمت اجناس در سوکه مناسبتر از مراکز خرید دیگه در شهر کوش آداسی بود. اول به فروشگاه چرم رفتیم. مدیریت فروشگاه ابتدا برنامهی شوی چرم را برای گروه اجرا کردند و بچهها مدهای مورد نظرشون رو در فروشگاه پرو و در نهایت خرید کردیم. بعد از مرکز فروش چرم به ایستگاه اول سوکه رفتیم. برندهای Levis,colins,mavi,beneton,adidas و loft با قیمتهای به نسبت مناسب و بعد ایستگاه دوم و به مراتب بزرگتر به نام Novada با برندهای piere cardin,koton,defacto,nike و... چون وقت کم بود نتونستم اونجور که دوست داشتم خرید کنم. به همراه گروه به هتل برگشتیم.
صبح روز چهارم دوشنبه 4 شهریور، دولموش های کوش آداسی
صرف صبحانه در محیطی دل پذیر با انواع پنیر، کالباس، سوسیس، انواع تخم مرغ، املت، انواع کره، انواع مربا و عسل، انواع زیتون، انواع ماست و سبزیجات و هندوانه و طالبی و انواع نوشیدنیهای سرد و گرم....وای... چه لذتی... بعد صرف صبحانه با 3 کورس دولموش (در کوش آداسی به مینی بوس، دولموش می گویند) به مرکز خرید Novada رفتم و حدودا از ساعت 9 تا 19 مشغول خرید در فروشگاههای آنجا بودم. خرید در مراکز خرید بزرگ و معتبر یکی از بهترین تفریحات برای من است.
ساعت 19 با دولموشها به هتل و تا رسیدم اتوبوس گروه آماده برای رفتن به مراسم شب ترکی بود. من بلافاصله وسایلم را در اتاق گذاشته و لباسهایم را عوض کردم و همراهشان شدم. مراسم در کاروانسرای محمد پاشا برگزار شد. در گوشهی محوطه کاروانسرا سن مربع شکلی واقع شده بود و در اطراف آن میزهای مهمانان به تفکیک ملیتها به شکل پرتوهای نور چیده شده بود. جای ما از قبل رزرو شده و دقیقا در امتداد راس سن بودیم.مراسم با نواختن ویولن توسط موزیسینها آغاز شد. در ادامه اجرای مراسم های شاد به نحو عالی برگزار و بعد گروههایی متشکل از 5 مرد و 4 زن شوی ترکی و کردی و محلی ترکیه را اجرا کردند.
بعد از بازدید کاروانسرا، قدم زنان به خیابان زیبای İnönü Blv رفتیم و همزمان با لذت بردن از محیط زنده و زیبای این خیابون، در مورد گشت و تورهای یک روزه هم کلی اطلاعات گرفتیم و نهایتا برای روز دوم سفر از آژانس مسافرتی Peron Tour تور سفر دریایی با کشتی به همراه ناهار و ترانسفر رایگان از هتل رو به قیمت 170 لیر برای 2 نفر خریدیم. این تقریبا بهترین قیمتی بود که از آژانس های مختلف گرفتیم و البته یه مقدار هم چونه زدیم. جالب اینکه شرکت لیدر ایرانی خودمون، همین تور رو با کلی منت و حرف هایی مثل اینکه اگر الان نگیرید دیگه پر میشه و ... برای هر نفر 150 لیر می فروخت....
توی مسیر برگشت به هتل با اینکه یه مقدار خسته بودیم ولی باز هم دلمون نیومد از فضای زنده و زیبای بلوار آتاتورک دل بکنیم و کل مسیر رو پیاده رفتیم و اواسط راه در یک گوشه ساحل نشستیم و بدون صحبت کردن، انگار که با صدای هر موج دریا، رویاهامون برامون به حقیقت تبدیل می شد. حدود نیمه شب تصمیم گرفتیم به مرکز تفریحی معروف Öküz که نزدیک هتل بود بریم و فضاش رو تجربه کنیم. این مرکز تفریحی جمع و جور و کوچیک که به موزیک های بسیار خوبش مشهوره ولی قیمت ها بالا بود. پس ما که صرفا میخواستیم فضای داخلش رو ببینیم و از موزیک های خوبش استفاده کنیم، سراغ نوشیدنی و خوراکی های خیلی گرون نرفتیم و فقط یکم خوش گذروندیم. بعد رفتیم هتل و دوش گرفتیم و با یه خواب عمیق خودمون رو برای یه روز هیجان انگیز آماده کردیم.
صبح روز پنجم سه شنبه 5 شهریور، تفریحات هیجان انگیز در کوش آداسی
بعد صرف صبحانه برنامه مشترک گروه به پارک آبی آدالند بود که من هم همراهشان شدم. و این بار بیشاز دفعه اول بهم خوش گذشت. شاید اون دلهرهها در استفاده اول از آن سرسرههای بلند و شیبدار به صفر رسیده بود و همش تبدیل شده بود لذت و شادی. عصر آن روز را با برنامههای هتل سرگرم بودم. مسابقه کایاک سواری در استخر هتل، استفاده از سونا و حمام ترکی و در آخر تماشای تئاتر.
صبح روز ششم چهارشنبه 6 شهریور، بای بای کوش آداسی!
آخرین روز حضور در این سفر مفرح بود. بعد صرف صبحانه مشغول مرتب کردن چمدانها شدم و تا ساعت 12 که ساعت تحویل اتاق بود آماده و اتاق را تحویل دادم. از ساعت 12 تا ساعت 19 با تفریحات هتل سرگرم شدم. ولی دلم به نوعی گرفته بود. به نوعی دلتنگ همه اون خوشگذرونیها بودم. دلم برای بچههای تئاترهای شبانه هتل تنگ شده بود. با اینکه با بچههای تئاتر چند عکس یادگاری گرفتم. با گارد هتل خداحافظی کردم. آخرین عکسها را گرفتم و سوار اتوبوس شدم. به فرودگاه ازمیر رسیدیم. بعد کنترل بلیط و پاسپورت... پرواز راس ساعت انجام و ساعت 3 بامداد به تهران رسیدیم. پرواز برگشت هم بوئینگ MD زاگرس بود و پروازی آرام را با هواپیمایی زاگرس مجددا تجربه کردیم. امیدوارم شرح سفر توانسته باشد قسمتی از این سفر مفرح را در ذهن شما عزیزان تداعی کرده باشد. موفق، شاداب و سلامت باشید.