ت مثل تبریز

4.5
از 4 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
ت مثل تبریز

الف مثل اول بسم الله : تشکر می کنم از همه کسانی که دست به قلم می شوند و راهنمایی ها و نکات سفر خود را در اختیار دیگر هموطنان قرار می دهند . این اولین دست نوشته اینجانب در سایت لست سکند می باشد که شما را همراه خود می کنم برای سفر به تبریز . ما در مسافرت هایمان سعی میکنیم ضمن برنامه ریزی مناسب ، مطالعات و تدارک حداقلها ، ملاحظات اقتصادی را نیز رعایت کنیم . ضمن اینکه تشکر میکنم از همدم السلطنه ، همسر و همسفرم که همیشه همراه واقعی من بوده ، در سخت و آسان و تلخ و شیرین مسیر زندگی . سفر به تبریز به تاریخ 28 خرداد الی یکم تیرماه 1403 اتفاق افتاد . گذار به جلفا و رود ارس و پایانه و بازارهای مرزی نیز در برنامه یکروزه گنجانده شده بود که در طول سفر از آن صرف نظر فرمودیم. نوع سفر تفریحی ، پنج روزه با ماشین شخصی و دو نفره بود .

روز یکم ، دوشنبه 403.03.28

پ مثل پرستو : در سالهای اخیر برای سفر به گیلان و شمال غرب کشور طوری برنامه میریزم که صبحانه را در قزوین تناول کنیم . حدود هفت صبح حرکت کردیم ، از غرب تهران به کرج و سپس اتوبان کرج قزوین . نرسیده به قزوین ( در دوراهی ) از اتوبان انصراف داده و تابلوی مرکز شهر/جاده الموت را دنبال می کنیم . بعد از عبور از میدان مینودر ، یادبود راه ابریشم ( با تندیس های زیبایی از کاروان شتر )  وارد بلوار حکم آباد شدیم و در کنار پارک زیبای ملت پارک کردیم .

نمای کاروان در جاده ابریشم ، میدان مینودر ؛ ورودی قزوین

نماد کاروان جاده ابریشم ؛ ورودی قزوین

شور و حال صبحگاهی هموطنان قزوینی ، خنکی هوا و صبحانه کامل همدم السلطنه حسابی به وجدمان می آورد . دلمان میخواهد ساعت ها در چمن تازه آبیاری شده استراحت کنیم اما راه زیادی تا مقصد نهایی مانده . لاجرم بار و بندیل را جمع میکنیم و آماده حرکت . اما مگر می شود قزوین آمد و از شیرینی هایش به سادگی گذشت . ضلع شمال غربی پارک ، در خیابان بو علی سینا و درست 800 متر آن طرفتر، قنادی پرستو در انتظار ما بود . انواع و اقسام شیرینی ها که بیشتر از همه "نون چایی" آن مطبوع بنده می باشد. یک بسته بزرگ / 140هزار تومان / و چند بسته کوچک دیگر شیرینی ها ، اولین خرید ما بود .

قنادی پرستو ؛ منبع عکس : اینترنت

قنادی پرستو ؛ منبع عکس : اینترنت

پس از عبور از کنار شهرهای ابهر خرمدره سلطانیه و زنجان ، وارد اتوبان زنجان تبریز شدیم . جاده نسبتا خلوت و مناسب بود اما آنچه کمی اذیت می کرد کیفیت نه چندان جالب آسفالت بود که بنظر می رسد با توجه به حجم ترافیک عبوری بایستی بهتر از اینها باشد . بهرحال پس از گذشتن از کنار ورودی جاده سرچم ( مسیر منتهی به خلخال و اردبیل ) و ورود به حوزه استحفاظی آذربایجان شرقی اولین چشم انداز زیبای سفر نمایان شد :  آلاداغلار ، که به معنای کوه های رنگارنگ است . این نقاشی های خاص و طبیعی تا روستای موسی بلاغی ادامه داشت ( شکل برخی کوه ها ـ بقول همدم السلطنه ـ با آن اعوجاج و همراستایی رنگها آدم را یاد چین دامن دختران روزگار قجر می اندازد )  . روستای موسی بلاغی پایین دست کوه های مثلثی ـ رنگی واقع شده است . پیشنهاد بنده ، لختی تامل و لحظه ای توقف در کنار این جاذبه ناشناخته است و اگر شانس یاورتان باشد و باران باریده باشد ، صد البته چشم نوازتر و رنگی تر خواهد بود .

undefined

undefined 

undefined

روستای موسی بلاغی

روستای موسی بلاغی

میم مثل مروارید : پس از توقفی کوتاه و صرف میوه و چای ، به مسیر ادامه دادیم و هر چه بیشتر به تبریز نزدیک میشدیم هوا خنکتر و مطبوع تر می شد. حوالی ساعت 3 عصر به تبریز رسیدیم . من حدود یکماه پیش از سفر، برای سه شب هتل رزرو کرده بودم برای تاریخ 29 خرداد تا 1 تیر . ولی برنامه ریزی طوری پیش رفت که ما 28 خرداد راه افتادیم، یعنی یک روز جلوتر . مستقیم به هتل رفتیم و موضوع را گفتیم و درخواست اتاق برای آن شب کردیم که به علت آغاز فصل سفر گردشگران تور داخلی و تعطیلی عید قربان ، تحویل اتاق خالی برای آنشب مهیا نشد . با پیش بینی چنین چالشی، دو سه گزینه جایگزین را بررسی کردم و هتل مروارید اولین انتخابم بود . با اینکه سایتها عدم وجود اتاق را نشان می دادند ، حضوری به آنجا رفتیم و اتفاقا اتاق دو تخته دبلی تحویلمان دادند . ساعت چهار و نیم عصر بود .

پذیرش و پلکان طبقه اول هتل مروارید 
پذیرش و پلکان طبقه اول هتل مروارید 

هتل مروارید از قدیمی ترین هتلهای تبریز است و از سال 1347 فعالیت می کند ، ساختمانی دو طبقه با قدمتی 110 ساله که زمانی کاربری بانک صادرات و اداره جنگلبانی تبریز را داشته . محیطی نوستالژی را تداعی می کند و روبروی پارک گلستان تبریز است و نزدیک به مرکز شهر و بازار . اتاق ما رو به حیاط آن بود به همراه موسیقی پر از شور و شوق گنجشکان . از لحاظ آرامش و تمیزی مناسب و خوب بود ، قطعا یک هتل یک ستاره ، ایرادات کوچکی هم دارد . هزینه یک شب اقامت ما شد 860 هزار تومان و با توجه به هزینه پرداختی بسیار راضی بودیم. راستی صبحانه مختصری هم داشت در طبقه زیرین و در کافه ای نوستالژیک.

کافه رستوران هتل مروارید 
کافه رستوران هتل مروارید 

 

صبحانه مختصر هتل مروارید 

صبحانه مختصر هتل مروارید 

پس ار تحویل گرفتن اتاق و صرف ناهار مختصر و دیرهنگام ( کوکوی دستپخت همدم السلطنه ) تصمیم گرفتیم نهایت استفاده از زمان را ببریم . خانه شهریار گام اول ما برای گردش در تبریز بود . از هتل تا خانه موزه شهریار چند دقیقه بیشتر راه نبود ( روز تعطیل بود و جای پارک به راحتی پیدا شد ) . خانه شهریار حس و حال خوبی داشت . وسایل قدیمی این شاعر ساده زیست همراه با صدای شهریار ـ دکلمه حیدربابا ـ که بطور آرام در گوش نفوذ می کرد .... عکسها ، خاطره ها ، گذشته ها ، عشق ها ، حسرت ها، سیگارها ، ثریاها ، لاله ها .... همه و همه غمگین و دلنشین و دلنواز بود ( یاران چرا به خانه ما سر نمی زنند / آخر چه شد که حلقه بر این در نمی زنند ) . خانه شهریار حیاطی حوض دار دارد و عمارت آن در دو طبقه است که طبقه بالا شامل اتاقها و آشپزخانه و ... است و طبقه پایین که قبلا کاربری انباری/ زیرزمین داشته ، تبدیل شده است به گالری عکس و شعرهای قاب شده شهریار . این خانه موزه ، ورودی رایگان و در محله مقصودیه قرار دارد .

دودیست در این خانه که کوریم ز دیدن / چشمی به کف آریم و به این خانه بگرییم

دودیست در این خانه که کوریم ز دیدن / چشمی به کف آریم و به این خانه بگرییم

گشت و گذار در پیاده راه مقصودیه را با بازدید از خانه نیکدل و گرفتن چند عکس در حیاط مصفایش و دیدن بناهای بهنام و حیدرزاده ادامه دادیم ( به علت بسته بودن به دیدن نمای خانه ها بسنده کردیم ) عمارت شهرداری را تماشا کردیم  و میدان ساعت را دور زدیم و از خیابان ارتش جنوبی به محل پارک ماشین برگشتیم. ساعت نزدیک 7 بود و خنکای شهر محسوس تر می شد .

عمارت شهرداری در میدان ساعت

عمارت شهرداری در میدان ساعت

در این چند روز نرم افزار "بلد" برای ما که نابلد بودیم بسیار کارآ و مفید بود . تفرجگاه عینالی را سرچ کردیم و راهی شدیم . تفرجگاه عینالی در شمال تبریز است و منطقه ای مرتفع است که مشرف بر شهر تبریز می باشد . در واقع به نوعی بام تبریز است . دریاچه نسبتا بزرگ ( با قایق های پدالی ) ، بقعه و مسجد عینعلی و آلاچیق مهمترین محل اتراق گردشگران تور تبریز است . ماشین را در پارکینگ گذاشتیم پیاده به سمت بالا ( سکوی تله کابین ) راه افتادیم  .  برای رسیدن به دریاچه سه راه دارید : یا پیاده بروید ( مخصوص حرفه ای ها ) ، یا با ون و یا مثل ما با تله کابین . توضیح اینکه تله کابین پس از 10 الی 15 دقیقه و با عبور از روی دریاچه و محوطه گردشگری به ایستگاه انتهایی می رود .

بلیت تله کابین برای هر نفر ( یکسر ) 70هزار تومان بود . ما رفت و برگشت گرفتیم که شد 280هزار تومان. البته خیلی ها فقط بلیت رفت را می گرفتند و پس از پیاده روی تا دریاچه ، برای برگشتن به پارکینگ ، از تاکسی های ون استفاده می کردند( که مقرون به صرفه تر بود ). خورشید داشت غروب می کرد که ما به ایستگاه انتهایی رسیدیم . دمدمای غروب و هوای خنک تبریز بسیار خوشایندمان بود . تصمیم گرفتیم پیاده روی کنیم ( از تله کابین تا دریاچه هم ،تاکسی های ون وجود داشت ، به مبلغ نفری ده هزار تومان ) . تماشای کوه های سرخ رنگ ، رفت و آمد تله کابینها ، توربینهای بادی و منظره تمام رخی از شهر بزرگ تبریز که چراغهای شهر یکی یکی روشن شدند و نوید فرا رسیدن شبی دیگر را سر دادند . مسیر پیاده روی حدود 40 دقیقه طول کشید . به دریاچه رسیدیم و دوری زدیم و استراحت کوتاهی کردیم و از فضای اطراف دریاچه ، شادابی خانواده هایی که برای گذراندن یک بعد از ظهر روز تعطیل و سرزندگی جوانان لذت بردیم. سپس با ون به ایستگاه بالایی تله کابین رفتیم و به پارکینگ برگشتیم .

غروب تبریز
غروب تبریز
کوه های سرخ عینالی
کوه های سرخ عینالی
<span class=
دو جوان در کنار دریاچه

 

دریاچه عینالی از فراز تله کابین

دریاچه عینالی از فراز تله کابین

نون مثل نون داغ کباب داغ : حوالی ساعت 10 شب عینالی را به مقصد هتل ترک کردیم . قبل از آن شام را در کبابی رضایی ( بلوار رجایی شمال به جنوب ـ بعد از پل هفت تیر ( عباسی ) ، سمت راست - خ بیلان کوه غربی ) خوردیم . اینکه می گویند اکثر غذاخوری های تبریز خوب هستند و راحت می‌توان به بهترین رستوران های تبریز دسترسی پیدا کرد، بی دلیل نیست . ما بطور اتفاقی از آنجا رد می شدیم  دیدیم شلوغ است . اول فکر کردیم غذا بیرون بر هست چون مغازه کوچکی بود  ولی هفت هشت میز هم داشت . سفارش دو سیخ کوبیده یک سیخ جوجه و یک سیخ گوجه و یک سیخ بال و کتف دادیم . با نان داغ و دوغ  ، واقعا چسبید . هم خوشمزه بود و هم قیمت منصفانه . کلا شد 350 هزار تومان !!! پیشنهاد دوم من برای خوردن یک شام نسبتا سبک همینجاست . البته انگار بیشتر اهالی برای خوردن جگر می آمدند . به هتل برگشتیم و پس از یک روز پر از خاطره استراحت کردیم .   

 روز دوم ، سه شنبه  403.03.29

خ مثل خیابانگردی صبحگاهی : از آنجا که قرار بود اتاق را ساعت 12 تحویل دهیم ، زودتر بیدار شدیم تا از فرصت صبحمان جهت بازدید موزه آذربایجان و مسجد کبود و موزه عصر آهن استفاده کنیم . پس از صرف صبحانه ، تصمیم گرفتیم طول خیابان امام تا مسجد کبود را ، پیاده برویم . هم هوا خنک بود و هم پیاده راه خلوت . ضمن اینکه طرح زوج و فرد در مرکز شهر برقرار است ( 9 تا 14 و 16 الی 20 ). من به شهرهای زیادی سفر کرده ام اما واقعا تبریز شهر تمیزی است ، شما کمتر جایی در معبر ، زباله و یا ته سیگار و ... می بینید ، همین بهانه ای ست تا خیابانگردی جانانه ای را در برنامه سفر به تبریز جا دهید .

سلام و صبح بخیر گفتن های کاسبان با همسایه های بغلی اشان به زبان شیرین ترکی ، شوخی های و خنده ها ، آب و جارو کردن جلوی مغازه ها ، نان تازه و پنیر و عسل بردن به پشت پیشخوانها ، دستمال کشیدن به شیشه و غبار روبی ویترینها و ... همه و همه نوید این را می داد که شروع صبحی دیگرست. در طی مسیر ساختمانهای جدید و قدیم، در کنار هم  جلوه زیبایی به شهر می دهند . ترکیبی از مدرنیسم و نوستالژی . نمای دبیرستان قدیمی فردوسی ، گذر از چهار راه شهناز ( اگر اشتباه نکنم ) ، باقیمانده دیوار ارگ علیشاه ، عبور از کنار ورودی خلوت پیاده راه تربیت ، چشم انداز عمارت شهرداری و نهایتا دور زدن میدان ساعت که کمی جلوتر از آن به موزه آذربایجان رسیدیم . بلیت موزه نفری 20 هزار تومان بود و در کنار ورودی صنایع دستی فروخته می شد ( مثل همه جا !! ) .

موزه شامل دو طبقه و چهار بخش است . سالن طبقه یک مربوط به ایران باستان و اشیا مربوط به دوران سنگ و مفرغ است، سفالینه ها ، حجاری سنگ و ادوات اولیه فلزی که همگی برای هزاره قبل از میلاد است. در انتهای سالن اسکلت یک زن و مرد در کنار هم جلب توجه می کند که در همان حوالی کشف شده بود و قدمتی ماقبل میلاد مسیح دارد .  در طبقه بالا  شما از دو سالن دیدن می کنید . سالن مربوط به عصر سفال و کاشی و سرامیک و  سالن مربوط به سکه های کشف شده در ادوار مختلف تاریخ ایران، از هخامنشی تا قاجار که بنام سلاطین ضرب شده است . بخش چهارم حیاط موزه است که در فضای باز شاهد سنگ قبرها و حوضهای سنگی خواهید بود و عجیب است که این آثار در فضای باز در معرض گرما و سرما و باد و برف و باران قرار دارند . از آنجا که هر منطقه در ایران باستان دارای نمادی بود ، نماد سنگی آذربایجان قوچ است که به تعداد زیادی در این موزه قابل مشاهده است . اگر به باستان شناسی علاقه مندید زمان بازدیدی حدود دو ساعت برای این مکان در نظر بگیرید .

 

تور ایران نوروز

 

تصویر اسکلت زن و مرد در موزه آدربایجان
تصویر اسکلت زن و مرد در موزه آدربایجان
فضای حیاط موزه آذربایجان

فضای حیاط موزه آذربایجان

از موزه بیرون آمدیم ، کمی جلوتر، بوستان باصفای خاقانی ست . به یادگار عکسی با تندیس خاقانی انداختیم و کمی جلوتر وارد مسجد کبود شدیم . ورودی نفری 15 هزار تومان بود . پس از ورود ، در دو طرف حیاط شاهد حجره های آجری یکدست و زیبا با معماری شگفت انگیز ایرانی بودیم . طاق و تقارن و تلاقی، آدم را دست به دوربین می کند برای ثبت تصاویری که بارها باید دید و لذت برد . مسجد کبود در قرن نهم ه .ق بنا شده و یکی از چهار مسجد آبی رنگ دنیاست که متاسفانه بخش زیادی از آن در زلزله شدید قرن 12 تبریز خراب شده و مجددا بازسازی شده است . رنگ و لعاب فیروزه ای و لاجوردی،  عظمت طاق و گنبد و شبستانها را چند برابر کرده است . 

معماری حجره های حیاط مسجد کبود
معماری حجره های حیاط مسجد کبود
نمای بیرونی مسجد کبود
نمای بیرونی مسجد کبود
بخشی از شبستان داخل مسجد کبود

بخشی از شبستان داخل مسجد کبود

بازدید از موزه عصر آهن در برنامه ما بود که به علت کمبود وقت صرف نظر کردیم . موزه عصر آهن در نزدیکی مسجد کبود و شامل گورها ، وسایل و ادوات هزاره قبل میلاد است که در همان حوالی کشف شده اند . بدلیل یک طرفه بودن مسیر ، با اتوبوس شرکت واحد خودمان را به پارک گلستان ( روبروی هتل مروارید ) رساندیم . ساعت 11 صبح بود و فرصتی بود که قدمی در قدیمی ترین پارک تبریز بزنیم و از نماد شمس تبریزی و سردیس های افراد مشهور در پارک دیدن کنیم .

پس چنین کردیم . بعد از آن، بازدید از مجسمه قونقا در چهارراه قونقا ، حس و حال خوبی به ما داد . قونقا در واقع وسیله ساده حمل و نقل عمومی بوده ، چیزی شبیه درشکه با واگنهای بزرگتر و درازتر . قونقا همان تراموای غربی است که حوالی سالهای 1300 مورد استفاده مردم قرار می گرفته و تا سال 1320 و اشغال تبریز به دست روسها فعال بوده است. از قونقاباشی خداحافظی کرده و حوالی ساعت 12 اتاقمان را تحویل دادیم . 

نماد شمس تبریزی در پارک گلستان
نماد شمس تبریزی در پارک گلستان
قونقا و قونقا باشی در چهارراه قونقا

قونقا و قونقا باشی در چهارراه قونقا

در ادامه خیابانگردی مسیر شریعتی شمالی را طی کردیم . همگام شدن با مردمان در مغازه ها ، بازارچه میوه و تره بار ، میدان نماز ، دستفروش ها ، چرخهای میوه فروشی و ... حس خوب یکی بودن با مردم را می دهد حسی که از پشت شیشه ماشین و یا تماشای تلویزیون و مستندها قابل لمس نیست .به کوچه سیدعلی حکیم رسیدیم که ورودی غربی بازار بزرگ تبریز بود . همان کوچه ای که از دل مسجد جامع تبریز می گذرد . 

بازارچه میوه و تره بار
بازارچه میوه و تره بار
مناره های مسجد جامع تبریز
مناره های مسجد جامع تبریز
کوچه سید علی حکیم ( کوچه مسجد جامع )
کوچه سید علی حکیم ( کوچه مسجد جامع )

قصد بازارگردی نداشتیم  نه فرصتش داشتیم  نه انرژی لازم را . هدفمان بازدید از خانه مشروطه بود . با اینحال دو مناره بلند سه لایه و صدای اذان ظهرگاهی که در فضا پخش می شد ما را به تماشای مسجد جامع کشاند . اینجا خبری از کاشیکاری های چشم نواز نیست، اینجا آرامش بر روی فرش های قرمز ریخته ، دور از هیاهوی خیابان و بازار ، بر طاق و ستونها و آجرها ، بر رنگهای پنجره های ارسی و بر مرمر محراب . حیاط مسجد جامع شامل چندین مسجد کوچکتر نیز بود که در هر مسجدی اقامه نماز بر پا بود ، هر چند، تعداد نمازگزاران اندک بود . 

مسجد جامع تبریز و محراب آن با سنگ مرمرین
مسجد جامع تبریز و محراب آن با سنگ مرمرین
پیش نماز و نمازگزاران مسجد میرزا صادق آقا
پیش نماز و نمازگزاران مسجد میرزا صادق آقا

 

حس خوب  آرامش در مسجد جامع تبریز
حس خوب آرامش در مسجد جامع تبریز
از زیبایی های مسجد جامع تبریز
از زیبایی های مسجد جامع تبریز

پس از بازدید از مسجدها به آنسوی خیابان رفتیم . خانه مشروطه درست روبروی کوچه مسجد جامع است. به سبک معماری عصر قاجار ساخته شده و ملک شخصی حاج مهدی کوزه‌کنانی بوده‌ که در اختیار مشروطه خواهان جهت نشستها و تصمیم گیری ها و همفکری ها قرار داده شده است . عکسها و توضیحات عکس ها تشریح کامل تاریخ مشروطه است ، از آغاز تا شکست . پیکرهایی که به زنجیر نشستند ، سرهایی که بر بالای دار رفتند و گلوله هایی که تاوان پایین آوردن پرچم تسلیم در برابر شاه قاجار بود . در حیاط این بنا تندیس سردار ملی و سالار ملی به شما خوشامد گویی می کنند و دعوتتان می کنند به  تجلی گاه رشادت و مبارزه مردان مشروطه خواه : ستارخان ، باقرخان ، ثقه الاسلام تبریزی ، حاجی میرزا آقا ، حاج علی دوافروش ، علی مسیو و ...  در توصیف عکسی که عده ای در زنجیر در انتظار اعدام بودند نوشته بود : خواهی که...

خواهی که دادَت بر دَرَد،صد سلسله بیداد را /  مِنّت مَکِش،گردن بِنِه، زنجیر استبداد را

خواهی که دادَت بر دَرَد،صد سلسله بیداد را /  مِنّت مَکِش،گردن بِنِه، زنجیر استبداد را

حدود یک ساعت را برای بازدید از این موزه در نظر بگیرید و نفری 15هزارتومان بلیط ورودی آن است . پیشنهاد میکنم قبل از تماشا ، تاریخ مشروطه را کمی مطالعه نمایید . پیش از آنکه حجم زیادی از سوالات مشروطه شما را به توپ ببندند، شما داستان به توپ بستن مجلس را از حفظ باشید .

 ورودی خانه مشروطه

 ورودی خانه مشروطه

چ مثل چلومرغ : بعد از بازدید از خانه مشروطه ،  راهمان را کشیدیم به سمت پیاده راه تربیت .نه برای خرید که برای خوراک . بعد از گذر از تربیت غربی و ورود به پیاده راه تربیت سراغ حاج مجید چلوپز را گرفتیم . فقط چند دقیقه طول کشید که در طبقه اول یک پاساژ (نور ) وارد رستوران حاج مجید شدیم . رستورانی پر رونق و نسبتا شلوغ که فقط زرشک پلو با مرغ سرو می کند و انتخاب شما به دو گزینه ختم میشه : ران یا سینه . حاج مجید ، خودش سالها آشپز کاروانهای زیارتی مکه بوده و عکسهایش بر دیواره ای از رستوران قابل رویت است . بمحض نشستن برای شما سوپ می آورند که ما نخواستیم ، فاصله بین سفارش و آوردن غذا خیلی کوتاه بود ، از برنج ایرانی و مرغ با کیفیتی جهت طبخ استفاده می کنند ، پرسنلی مودب و فضایی تمیز دارد . دوغ محلی با لیبل رستوران حاج مجید بسیار خنک و گوارا بود . از لحاظ قیمت هم منصفانه بود ، 470 هزار تومان بابت دو پرس چلو مرغ و چهار عدد دوغ . بسیار عالی . دستشان درد نکند .

رستوران حاج مجید چلوپز

رستوران حاج مجید چلوپز

پس از صرف غذا از کوچه پسکوچه ها خودمان را به محل پارک ماشین ( پارک گلستان ) رساندیم و خسته از چندین ساعت پیاده روی به سوی هتل راه افتادیم . راستی از میوه های تابستانی که دستفروشان بساط کرده بودند غافل نشدیم . به چشمکهای گیلاس و زردآلو و گوجه سبز و هلو و سیب گلاب پاسخ دادیم ، از هر کدام اندکی .

در کوچه پس کوچه های بافت قدیمی و مرکزی تبریز، از این مناظر زیاد دیده می شود
در کوچه پس کوچه های بافت قدیمی و مرکزی تبریز، از این مناظر زیاد دیده می شود
تعدا زیادی مسجد در بافت مرکزی تبریز دیده میشود ، آنهم به اسامی جالب

تعداد زیادی مسجد در بافت مرکزی تبریز دیده میشود ، آنهم با اسامی جالب

پس از تحویل گرفتن اتاق و استراحت و صرف چای و میوه ، حوالی غروب به سوی یکی از مهمترین نمادهای تفریحی تبریز راه افتادیم ،  ائل گلی یا بقول مردم تبریز شاه گلی ، در شرق شهر تبریز واقع شده است . پارک بزرگی ست پر از درختان بلند چنار ، تبریزی ، صنوبر و سپیدار . استخر مربعی شکلی دارد که عمارت شاه گلی بطور شبه جزیره در وسط استخر بنا شده است که کاربری آن رستوران و اطراف آن کیوسک های نوشیدنی و تنقلات است . در ایام معمولی شلوغ است و در روزهای تعطیل بسیار شلوغ. سعی کنید جهت رفتن به این پارک ، برای روزهای غیر تعطیل برنامه ریزی کنید . ماشین را در کنار بلوار ائل گلی پارک کردیم و وارد پارک شدیم . در آن هوای خنک و در امتداد چهارضلع استخر پیاده روی کردیم و سپس در جوار عمارت شاه گلی نشستیم : برای صرف تنقلات و نوشیدنی ، برای تماشای دریاچه و تلالو نور در امواج آب ، برای کمی خلوت و گفتگو  . ماه در آسمان کامل بود ...

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب / در دلم هستی و بین من و تو فاصله‌هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب / در دلم هستی و بین من و تو فاصله‌هاست

آنشب بر روی عمارت شاه گلی برنامه نور پردازی با موزیک و موسیقی بود که حال و هوای پارک را عوض کرده بود و جوی شاد حاکم بود . در ضلع شمالی استخر ، تپه پوشیده از درختانی وجود دارد که پلکانی بسیار زیاد با شیب نسبتا تند شما را به بالا و آنسوی پارک می برد . در جاهای مختلف پارک مجسمه هایی نیز وجود دارد که زیبایی پارک را بیشتر می کند . اطراف استخر نیز تا دلتان بخواهد غرفه های غذا و کافه های جورواجور .

undefined

 

به سفارش دوستان و آنچه از سفرنامه ها خوانده بودم کیفیت غذاهای بیرون از پارک ( در بلوار ائل گلی و دور میدان آن ) بهتر از داخل پارک است . به بیرون پارک رفتیم و با گذر از تعداد زیادی ایستگاه شکم و بوفه ، به مستر یرآلما رسیدیم . بر خلاف بقیه بوفه ها اینجا شلوغتر بود . در صف ایستادیم و دو تا ساندویچ یرآلما یومورتا با دوغ ساده سفارش دادیم و پس از دریافت ( که زیاد طول نکشید ) به سمت شاه گلی راه افتادیم تا در آنجا میل نماییم . مواد اصلی یرآلما یومورتا سیب زمینی و تخم مرغ و سبزی معطر و کره و ... بود که با نان لواش پیچیده شده بود . خوشمزه و سبک و به اندازه بود . هزینه اش شد 160هزار تومان . چسبید . جای شما خالی . 

<span class=
مستــــــر یرآلمـــــا

روز سوم، چهارشنبه 403.03.30

ب مثل: برو گم شو !! مگر می شود تبریز رفت و بازار بزرگ تبریز نرفت؟ بازار بزرگ تبریز بزرگترین بازار سرپوشیده دنیاست که جزو میراث جهانی یونسکو ثبت شده است . برایمان مهم بود که با صرف وقت مناسب به گردش در این بازار بپردازیم . بنابراین صبحانه را زود خوردیم و زدیم بیرون با کفش مناسب پیاده روی ، آب معدنی یخ زده ، کمی میوه و کوله . با توجه به زوج بودن چهارشنبه امکان تردد با ماشین در محدوده طرح را داشتم . قبل از ساعت 9 در همان حوالی کوچه مسجد جامع پارک کردیم و از ورودی مسجد جامع زدیم به دل بازار . بیشتر مغازه ها هنوز باز نشده بودند . شاید در شلوغی وسط روز بازار نتوان  زیبایی های سازه ها، طاقها ، دالانها و دروازه ها ...  را به خوبی دید ، بنابراین از این فرصت استفاده کردیم تا یواش یواش بازار جان گرفت .

بازار ،  قبل از باز شدن مغازه ها
بازار ، قبل از باز شدن مغازه ها
درب دالانها و سراها هنگام تعطیلی بازار بسته است { درب کوچک برای عبور افراد مجاز )
درب دالانها و سراها هنگام تعطیلی بازار بسته است ( درب کوچک برای عبور افراد مجاز )
مغازه ها یکی یکی باز می شوند : اندک اندک جمع <span class=
مغازه ها یکی یکی باز می شوند : اندک اندک جمع مستان می رسند ...

بازار بزرگ تبریز دو راسته اصلی دارد و حدود 20 راسته فرعی . حدود 25 تیمچه و 35 سرا و 20 مسجد ، حمام و مدرسه هم دارد . اغلب این مکانها یا به نام سازندگان و بانیان آنها نامگذاری شده است یا تجارت خاصی در آنجا صورت می گرفته است  . تیمچه مظفریه ،تیمچه شیخ کاظم ، تیمچه امیر ، سرای میرزا شفیع ، دالان خونی ، دالان میرزا جلیل ، راسته کفاشان ، ادویه فروشان ، کلاهدوزان ، بلور فروشان و حرم خانه از معروف ترین اماکن بازار و از جاهای دیدنی تبریز هستند . بوی چرم و کفش ، لمس تار و پود قالی های دست باف ، درک نگاه و مهربانی اهالی بازار و اگر هوس کنید طعم غلیظ قند و رنگ عقیق چای در ابتدای تیمچه ای که پیرمردی به دست مشتریانش می داد . اینجا ، از هر طرف که بروید دیدنی است ، نگران گم شدن نباشید ، هر گم شدنی در این بازار ، دریچه ای است برای تماشای زیبایی قدمت و فرهنگ و اصالت . گم شوید و لذت ببرید . 

undefinedundefined

طعم غلیظ قند ، رنگ عقیق چای
طعم غلیظ قند ، رنگ عقیق چای

یک جفت کفش و دو کمربند و ادویه و چند خرده ریز دیگر خرید نیمروزی ما بود . برای ناهار به رستوران قدیمی و معروف حاج علی رفتیم و دو پرس چلوکباب کوبیده با یک پارچ دوغ محلی سفارش دادیم . کیفیت غذا قابل قبول بود البته تصور بهتری از غذای آنجا داشتم . بهرحال رستورانهای بازار همگی خوب هستند . راستش در این چند روز در تبریز ، دنبال کوفته تبریزی خوب می گشتم که از هر کس سراغ می گرفتم جای مطمئنی که طعم واقعی کوفته تبریزی خانگی را بدهد پیشنهاد نمی کردند  و در ادامه صحبت، ما را دعوت می کردند به منزلشان جهت تناول کوفته خانگی . این بود مهمان نوازی بی ریای تبریزی ها . بهرحال پس از صرف غذا و پرداخت صورتحساب 770 هزار تومانی راهی هتل شدیم .

منوی رستوران حاج علی / خرداد 403

منوی رستوران حاج علی / خرداد 403

حوالی ساعت 5 عصر از هتل به قصد دیدن روستای کندوان حرکت کردیم ، پس از حدود یکساعت به اسکو و حدود 20 کیلومتر بعد از اسکو به روستای کندوان رسیدیم . ورودی 35 هزار تومانی روستا را پرداخت کردیم و ماشین را در کنار رودخانه پارک کردیم و به سمت خانه های کله قندی نخودی رنگ حرکت کردیم . روستای کندوان به سبب ساختار خانه هایش که در دل صخره ها کنده کاری شده و مردمانش در آن سکونت دارند شهرت دارد . البته اکنون در بخش زیادی از این خانه ها محصولات لبنی، خشکبار، صنایع دستی و سوغات روستا به فروش می رسد .

ضمن اینکه متاسفانه در قسمت جلوی این خانه های صخره ای ، ساختمانهایی به سبک امروز ساخته شده که دیگر حال و هوای بکر بودن آن سالها را ندارد (مقایسه ای بود با سفری که حدود 20 سال پیش که به کندوان آمده بودم ). پس از بازدید و پایین آمدن از صخره ها به آنطرف رودخانه رفتیم و از آب معدنی گوارا و معروف کندوان نوشیدیم . از تپه روبروی روستا بالا رفتیم و از دور کندوان را به تماشا نشستیم . شاید این نما، تسلایی بود بر غم "امروزی" شدن کندوان . غروب خنک کندوان دل کندن از آن آرامش را سخت تر می کرد .

undefined undefined undefined undefined

 

روز چهارم ، پنجشنبه 403.03.31

برنامه ریزی امروز صبح بازدید از مابقی اماکن گردشگری معروف بود : خانه پروین ، موزه قاجار ، مقبره الشعرا و پل قاری که در یک محدوده و خارج از طرح ترافیک بودند. برنامه عصر هم خرید و گشت و گذار در پیاده راه تربیت و دیدار یک دوست قدیمی بود . پس از صرف صبحانه خودمان را به خانه پروین اعتصامی در محله ششگلان رساندیم . بلیت ورودی نفری 4 هزار تومان بود . علی رغم تصورم ، این خانه چیز خاصی که متعلق به پروین باشد ، نداشت .

گرچه جز تلخی از ایام ندید / هر چه خواهی سخنش شیرین است

گرچه جز تلخی از ایام ندید / هر چه خواهی سخنش شیرین است

چند عکس ، تعدادی نقاشی سایر هنرمندان ، شجرنامه پروین و چند گواهی تحصیلی . صاحب آن همه گفتار امروز / سائل فاتحه و یاسین است . خانه پروین کمتر از نیمساعت وقتمان را گرفت . به سوی مقبره الشعرا حرکت کردیم . ماشین را در خیابان ضلع شرقی مقبره الشعرا پارک کردیم که به موزه قاجار هم نزدیک باشیم . مقبره الشعرا در واقع گورستانی تاریخی بوده که به روایتی حدود چهارصد شاعر و فیلسوف و عارف در آنجا دفن شده اند و به مرور زمان و زلزله ، قبور از بین رفته است و اکنون فقط آرامگاه شهریار در این محل وجود دارد .

در محوطه صحن بالایی، سردیس برخی از این افراد را تعبیه کرده اند . سازه هندسی متقارنی بالای مقبره شهریار ساخته شده که زیبایی منحصر بفردی دارد . با طی پلکانی به سمت پایین ، تالار چند ضلعی شامل مقبره شهریار ، دیوار نگاره هایی از اشعار معروف شهریار ، تصاویر و خاطرات مصور شهریار، تصاویر و زندگی نامه برخی از بزرگانی که در آنجا دفن شده اند ، نمایان می شود . ضمن اینکه نمایشگاه کتابی نیز در آنجا برپاست .

undefinedundefined

کس نیست در این گوشه فراموش‌تر از من وز گوشه‌نشینان تو خاموش‌تر از من  هر کس به خیالیست هم‌آغوش و کسی نیست ای گل به خیال تو هم آغوشتر از من ...

کس نیست در این گوشه فراموش‌تر از من / وز گوشه‌نشینان تو خاموش‌تر از من

برای ورود به بخش مقبره شهریار بلیت 5هزار تومانی ( برای هر نفر ) پرداخت کردیم و جالب اینکه شخص متصدی بلیت فروشی شمایلی شبیه شهریار داشت ، شاید هم تاثیر و غلبه فضا و مکان آنجا، بر ذهن ما ، مغز ما را به خطا انداخته بود ( خاطره ای بگویم : یادم می آید چندین سال پیش ، طی یک جنگل گردی یکروزه که به حوالی قائمشهر ( با نام قدیم شاهی ) رفته بودیم . در منطقه دور از شهر به نام جنگلهای گرو ـ اگر اشتباه نکنم ـ اتراق کردیم . هنگام غروب، موقع برگشت در کنار جاده جنگلی منتظر ماشینهای عبوری بودیم که یک جیپ به دادمان رسید ، در طول مسیر و در آن گرگ و میش و در آن فضا و مکان که حوالی شیرگاه بود ، هی به راننده جیپ نگاه می کردم و بعد هی مات و مبهوت به جاده خیره می شدم ، شباهتی حیرت آور مشاهده کردم در چهره راننده به رضاشاه)

undefined

 

قاف مثل قاجار ، قدرت و قدمت : موزه قاجار که در زمان ناصرالدین شاه  محل سکونت والی تبریز به نام امیرنظام گروسی بوده است ، دارای عمارتی بزرگ شامل چندین اندرونی و بیرونی ، حیاطی وسیع و دلباز و پلکانی به سبک ورودی تخت جمشید دارد . این خانه ، نماد کامل معماری قجری است و در دوران قاجار که تبریز مقر اقامت ولیعهد بوده ، توسط امیر نظام گروسی (سیاستمدار و نویسنده کرد تبار و اهل بیجار ) بنا و مورد استفاده قرار گرفته است . در طبقه بالایی موزه، تالارهای سکه، چینی و آبگینه، مصنوعات فلزی و آلات موسیقی وجود دارد . 

undefined

حیاط دلباز خانه قاجاریه
حیاط دلباز خانه قاجاریه
طبقه بالای موزه قاجار
طبقه بالای موزه قاجار
از قران تا قاز ، سکه های رایج دوره قاجار
از قران تا قاز ، سکه های رایج دوره قاجار

وقتی وارد زیرزمین شدیم ، حوض‌خانه‌ بزرگی قرار داشت و ستون‌ها و آجرکاری‌های سقف بر شکوه و اصالت عمارت می‌افزود . تالار سنگ، اسلحه و البسه و ... در زیر زمین قرار دارد. . در تالار سنگ ، سنگ مرمرین حکم ولیعهدی مظفرالدین شاه دیدنی بود . به نظر من این موزه دیدنی تر از موزه آذربایجان بود . حدود یکساعت در موزه گشتیم و بابت ورودی آن نفری 20 هزار تومان پرداختیم . 

سنگ یادبود ولیعهدی مظفرالدین شاه
سنگ یادبود ولیعهدی مظفرالدین شاه
تصویر زیرزمین خانه قاجار : منبع اینترنت

تصویر زیرزمین خانه قاجار : منبع اینترنت

به سفارش مسئول موزه قاجار به بوستان مقبره الشعرا برگشتیم و عزم بازدید از موزه احد حسینی ( مجسمه ساز ) را کردیم . این موزه در قسمت جنوبی بوستان قرار دارد همانجایی که سالهاست در حال گودبرداری و ساخت و جدول کشی است و انگار قرار نیست این ساخت و سازهای شهرداری تمام شود !!!  بهرحال با بلیت ورودی نفری 20 هزار تومان وارد موزه شدیم .

عملیات عمرانی تمام نشدنی !!
عملیات عمرانی تمام نشدنی !!

احد حسینی هنرمندی است که آثار و مجسمه هايش در اكثر پايتخت هاي هنري جهان از جمله 'پاريس'، 'رم' و ' استانبول' شناخته شده و در معرض دید تماشاگران قرار گرفته است. مجسمه سازی گمنام و بي ادعا از محله گوزه گر خانه تبریز. او در دبیرستان فردوسی تبریز تحصیل کرد و سپس جهت تکمیل هنرش به تهران و رم و پاریس نقل مکان کرد . در ایران مورد تحسین اساتید فرهنگ و هنر از جمله استاد فرشچیان قرار گرفت و در بهترين شهرهاي جهان آثار فاخري ساخته و نشان هنري از رئيس جمهوري فرانسه دريافت كرده که باعث افتخار هر ایرانی است. تصورش هم دلهره آور است که در پاریس ـ مهد هنر ـ بخواهی مجسمه‌ مونالیزا (لبخند ژوکوند) را بسازی در حالیکه اصل تابلوی لئوناردو داوینچی کمی آنسوتر در موزه‌ لوور فرانسه قرار دارد.

مجسمه "زندگی" یک از زیباترین اثرهای موزه بود ، بطوریکه ایده و اجرای آن ( در زیرزمین خانه اش ) از دی ماه سال ۱۳۵۴ آغاز شد و به مدت پنج سال تا فروردین ۱۳۵۹طول کشید. در آن سالهای آغازین جنگ ، تنگدستی مهمترین گرفتاری بود بطوریکه در سال چهارم ساخت این مجسمه گچی، دیگر پولی برای حسینی جهت خرید مصالح نمانده بود. او پول قرض می کند و مجسمه را کامل می کند و آنرا اهدا می کند به موزه آذربایجان . دولت هم فقط هزینه جابجایی و حمل مجسمه را متقبل می شود .از طرفی در آن سالهای اول انقلاب، مجسمه سازی نه تنها مورد اقبال عمومی نبود بلکه با اتیکت " بت سازی و بت پرستی "  مورد بی مهری نیز قرار می گرفت . با اینحال حسینی پای عشقش به مجسمه سازی ایستاد و عمر و زندگی خود را پای کار نهاده است . او هنرمندی ست بی ادعا ، اخلاق گرا ، آزادیخواه ، عدالتجو ، وطن دوست و بر آمده از قشر ضعیف جامعه .خدایش حفظش کند انشالله.

زندگی

مجسمه زندگی 

سالن موزه دو بخش داشت . طبقه پایین آثار کلی و در طبقه بالا سردیس شاعران معروف قرار گرفته بود. بخشی از طبقه بالا هم کارگاه استاد است که برای ما غیر قابل بازدید بود . از جمله مجسمه هاي موجود در طبقه پایین میتوان به مجسمه های زندگی ، اضطراب، زنجيرهاي بدبختي ، جام جهان نما ، جنگ ، مونالیزا و ... اشاره کرد . اکثر آثار حسینی مفهومی است و دغدغه های زندگی مدرن را به تصویر می کشد . در کنار آثار فاخرش در طبقه همکف ، مجسمه هایی قرمز رنگ وجود دارد که نماد ضرب المثلهای فارسی ست . ضمنا آنجا بود که فهمیدم این هنرمند ، بی هیچ چشمداشتی ، مجسمه هایی را جهت نصب در اماکن گردشگری تبریز ارائه داده است .

مثل مجسمه قونقا باشی ، مجسمه ستارخان و باقر خان در خانه مشروطه ، مجسمه های زیرزمین خانه قاجار ، مجسمه رزمندگان در میدان شهدا ( بازار ) ، مجسمه خاقانی در بوستان خاقانی ، مجسمه استاد نظمی میدان شکلی ، مجسمه شهریار و منظومه حیدربابا در محله خاوران تبریز و ده ها سردیس و نیم تنه دیگر . دست مریزاد . بروید و مثل من ، هم از بازدید مجسمه ها لذت ببرید هم رونقی به کسب و کار این هنرمندان بخش خصوصی کنید که با هزینه خود اقدام به اجاره و راه اندازی چنین موزه هایی می کنند . بی شک موزه احد حسینی سورپرایز سفر من به تبریز بود که در کمتر سایت گردشگری، بازدید از آن توصیه شده است.

اضطراب
اضطراب

 

بیچارگان
بیچارگان

undefined undefined

 

بعد از بازدید از موزه احد حسینی با اینکه خانه تاریخی آتشبار ( موزه نقاشی ) در خیابان شمالی بوستان مقبره الشعرا بود ترجیح دادیم پیاده برویم از پل قاری دیدن کنیم . از ظلع پایینی بوستان ، بعد از چند دقیقه به خیابان قدیمی ثقه الاسلام رسیدیم . بعد تصمصم گرفتیم کوچه پشتی ( موازی ثقه الاسلام ) را که بازار خامه فروشان مربوط به صنف رنگرزی قالی را ببینیم . این کوچه به نام حیدر تکیه سی ( تکیه حیدر ) معروف است و با قدمت 600 ساله از تاریخی ترین گذرهای تبریز است .

حیدر تکیه سی از طرف جنوب به رودخانه چایکنار و  از سمت غرب وارد محله سرخاب میشود . ما مسیر کوچه غربی را به قصد بازدید از خانه تاریخی فراش باشی ( عمارت سرخه ای ) پیش گرفتیم و بعد از کمی پیاده روی به آنجا رسیدیم  . البته تبدیل به هتل بوتیک شده بود و امکان ورود به عمارت نبود ولی در حیاط آن می شد دور زد و نشست و عکس گرفت . 

کوچه حیدر تکیه سی ( خامه فروشان )
کوچه حیدر تکیه سی ( خامه فروشان )
عمارت سرخه ای ( هتل بوتیک )

عمارت سرخه ای ( هتل بوتیک )

انتهای حیدر تکیه سی هم میرسد به پل قاری که در زمان قاجاریه بنا شده و ارتباط بین بازار بزرگ و محله ششگلان را بر قرار می ساخته است . در زبان ترکی به این پل، قاری کورپوسی می گویند . کورپو به معنای پل و قاری به معنای پیر یا پیرزن و سفید موی است. علت نامگذاری این پل به نام پل پیر، بانی خیرخواه آن بوده است . در زمان قاجار، پیرزنی خیرخواه بخشی از دارایی خود را برای ساخت این پل هزینه کرد تا ما شاهد این پل زیبا و تاریخی باشیم. به علت گرمای هوا ، از روی پل عابر پیاده ، به دیدن پل قاری بسنده کردیم . مجددا به خیابان ثقه الاسلام برگشتیم و از دیدن مغازه های قدیمی و درختان سالخورده و مردمان اصیل لذت بردیم .

تصویر پل قاری : منبع عکس اینترنت
تصویر پل قاری ، منبع عکس: اینترنت
عتیقه فروشی / جلوی این مغازه میشه ساعتها ایستاد و تماشا کرد
عتیقه فروشی / جلوی این مغازه میشه ساعتها ایستاد و تماشا کرد

ناهار را در ساندویچی قدیمی سعید خوردیم  و از اینکه برای ساده ترین ساندویچ ها هم وقت میگذارند و تزیین می کنند ، خوشمان آمد . فضایی ساده اما تمیز داشت که آدم را می برد به ساندویچی های دوران قدیم . در انتهای سالن ، پرچم تیم تراکتور خود نمایی می کرد ، به گمانم آقا سعید یکی از آن پرشورها باشد . با پرداخت 180 هزار تومان یک هات داگ و یک ژامبون با دو تا نوشابه شیشه ای خوردیم و بعد پیش به سوی هتل جهت استراحت نیمروزی .

ساندویچی سعید
ساندویچی سعید

خرید کردن برنامه عصر پنجشنبه بود . به علت برقراری طرح زوج و فرد ، مجبور شدیم ماشین را در همان حوالی حیدر تکیه سی پارک کنیم ، به گمانم کوچه ای بود به اسم چاپار باشی . از پل رودخانه گذشتیم از کوجه پسکوچه ها، به سمت خیابان دارایی راه افتادیم . در همان ابتدا ( بعد از پل ) دو فروشگاه ظروف مسی وجود داشت که بسیار دیدنی بودند . سپس به بازار کفش فروشان رفتیم و دو جفت کفش که قبلا دیده بودیم و تردید در خرید داشتیم، خریداری کردیم ، هم برای خودم و هم مجددا برای همدم السلطنه.

undefinedundefined

قالبهای کفش
قالبهای کفش
میوه های تابستانی بر روی چرخهای قدیمی / ورودی بازار پنبه فروشان
میوه های تابستانی بر روی چرخهای قدیمی / ورودی بازار پنبه فروشان
و بــــــاز هم بــــــازار

و بــــــاز هم بــــــازار

از آنجا به سمت پیاده راه تربیت حرکت کردیم و مسیر میدان شهدا ـ خیابان ارتش شمالی ـ میدان ساعت را جهت گشت و گذار و بازدید از مغازه ها و هم قدم شدن با هموطنان را انتخاب کردیم . ابتدای پیاده راه تربیت ، جای شما خالی ، بستنی میل نمودیم . پنجشنبه عصر بود و پیاده راه و مغازه ها شلوغ بودند .بازار تربیت که یادگار دوران قاجار است ، به اندازه ای تمیز و زیباست که شلوغی آنجا ،  آدم را اذیت نمی کند . در ورای نور و چراغ ویترینها ، معماری خانه ها و عمارت های قدیمی چشم نوازی می کنند . کف بازار سنگفرش و درختان هرس شده مرتبی در سراسر آن وجود دارد . مجسمه هایی که نماد مشاغل قدیم هستند ( مرد بستنی فروش ، مرد عکاس ، مرد پینه چی یا کفاش و .... ) در چندین جای آن مشاهده می شود .

چند پاساژ و مرکز خرید نیز در طول این پیاده راه وجود دارد . در این بازار بیشتر پوشاک آقایان و بانوان به فروش می رسد و قیمتها هم بنظرم منصفانه و خوب بودند . ما هم دست خالی برنگشیم و رمز کارتمان را فدای پیراهن و تی شرت و لباس و مانتو نمودیم . غروب هم ، وعده دیدار با یکی از دوستان دوران کودکی و نوجوانی ام که اصالتا تبریزی بودند و آن سالهای دور همسایه امان بودند، مهیا و برقرار شد، پس از حدود بیست و اندی سال .  

حوالی ساعت 9 شب گشت و گذار را تمام کردیم و با اینکه می دانستیم پارک شاه گلی شلوغ و دور است ، باز دلمان خواست به آنجا برویم . با مکافات و سختی جای پارک پیدا کردیم ( در پارکینگ !! با ورودی 10 هزار تومان ) و رستوران مظفریه را برای شام انتخاب کردیم . موسیقی زنده داشت و ما هم نشستیم . فضای رستوران خوب بود اما زیاد شلوغ نبود. منوی غذا را باید با اسکن "کیو آر کد" مشاهده می کردیم که متاسفانه نشد . چندین بار تقاضای منو کاغذی کردیم که ندادند ( یا نداشتند که بدهند ) . پس از این نامهربانی ، خاطرمان مکدر شد و ترک محل نمودیم راه رستوران عمارت شاهگلی در پیش گرفتیم. جوجه کباب و کوفته تبریزی سفارش دادیم با سالاد و دوغ . کیفیت هر دو در حد معمولی بود .خاطرم هست که قیمت کوفته 190 هزار تومان و جمعا انگار 650 هزار تومان پرداختیم . پس از صرف شام و کمی پیاده روی و پله نوردی به سمت ماشین حرکت کردیم . 

صرف شام در رستوران شاهگلی

صرف شام در رستوران شاه گلی

روز پنجم ،  جمعه 1403.04.01

ت مثل تابستان ، تیـــــرماه ، تبریــــز : آخرین روز مسافرت بود و باید با تبریز زیبا وداع می کردیم . چمدانها را بستیم و پس از صرف صبحانه راه افتادیم . اما قبل از خروج از شهر برای خرید لبنیات به مغازه حاج سلطانعلی ( که قبلا وصفش را شنیده بودم ) رفتیم . حاج سلطانعلی از قدیمی های بازار است و لبنیات و سرشیر عسلش معروف است . آدرسش ابتدای سرای گرجی لر واقع در ورودی بازار قدیم می باشد ( خ جمهوری - روبروی خ فردوسی ). دو تا دوغ 4 کیلویی ( هر ظرف 50هزار تومان )  و یک کیلو پنیر لیقوان ( بسته بندی شده 300 هزار تومان ) خریدیم . با وجود اینکه صبحانه خورده بودیم ، یک پرس سرشیر عسل هم میل نمودیم به مبلغ 50 هزار تومان . فضای داخل مغازه هم قدیمی و دلنشین بود .  از کمی آنطرفتر هم ، دو عدد ساندویچ  یرآلما یومورتا خریدیم برای ناهار بین راه. 

undefined

 

ساعت حدودا 10 صبح بود که از تبریز حرکت کردیم ، کمی که پیش آمدیم احساس کردم کولر ماشین به خوبی خنک نمی کند . از آنجا که چند سال قبل نیز چنین موردی پیش آمده بود ، حدس زدم که بخاطر کاهش گاز کولر است که آن هم با شارژ مجدد و با صرف زمان کوتاهی ، رفع می شود . بنابراین تصمیم گرفتم به بستان آباد ( حوالی کیلومتر 60 تبریز ) که رسیدیم گاز کولر را شارژ کنم . پس از رسیدن به بستان آباد و کمربندی آن ( معروف به جاده ترانزیت ) به خاطر تعطیلی جمعه اکثر مغازه ها بسته بودند . خلاصه پس از جستجوی زیاد به یک باتری سازی رسیدیم که تخصص آن ماشین های سنگین بود. صاحب مغازه ( حسن آقا ) حضور نداشت و شاگرد مغازه با هماهنگی با حسن آقا نسبت به شارژ اقدام کرد .

کمی کار طول کشید و کار به بررسی فیوزها و این طرف و آنطرف رفتن شاگرد و تماسهای مکرر با حسن آقا  کشیده شد . از شاگرد پرسیدم مشکل چیه ؟ گفت کولر ماشین ایراد برقی داره . بعد از مدتی خود آقا حسن آمدند و تک تک موارد را چک کردند تا عیب کولر مشخص شد. خرابی بوبین کمپرسور کولر . ساعت حوالی 13 شده بود و هیچ مغازه لوازم یدکی باز نبود . خرابی ماشین آن هم در جاده و آن گرمای تابستانی ، فکر آدم را درگیر و خسته می کند . حسن آقا که احوال درماندگی ما را دید گفت تمام سعی خودم را میکنم که بوبین را تعمیر کنم . خدا خیرش بدهد ، از استراحت و ناهارش زد و پای حرفش ایستاد و با جدیت ، تمرکز ، دقت و وسواس ، مشکل پیش آمده را تعمیر کرد.

آبمیوه ای مهمانمان کرد و ما هم ساندویچ هایی که برای ناهار گرفته بودیم به او و شاگردش دادیم . ساعت چهار و نیم عصر کار ماشین تمام شد و حسن آقا گفت فقط بخاطر این که مسافر و مهمان ما بودید و راهتان طولانی بود ماندم و هر آنچه توانستم برایتان انجام دادم . بزرگی آدمها به مدرک و شغل و داراییشان نیست ، گاهی در دوردستها نیز می توان حس کرد که هنوز ضمیر پاک و وجدان کاری و نوعدوستی باقی ست . 

چالش کولر ماشین
چالش کولر ماشین

 

ر مثل روزی حلال

ر مثل روزی حلال

حوالی ساعت 5 عصر ، از بستان آباد حرکت کردیم . باقی مسیر ، فقط جاده های خاکستری بود که ما به سوی تهران رهنمون می ساخت . دقایقی پیش از نیمه شب ، ماشین در پارکینگ خانه آرام گرفت و خاطرات تبریز زیبا در گوشه ای از ذهن ما . 

undefined

 

نکات و پیشنهادات :

خ مثل ختم کلام ، اینکه:

  • اگر به تبریز سفر نکرده اید ، حتما بروید و اگر رفته اید باز هم بروید
  • با توجه به مسافت نه چندان دور تبریز ، اگر حوصله رانندگی دارید ، استفاده از سواری شخصی گزینه خوبی است . کل مسافتی که ما در این سفر پیمودیم 1430 کیلومتر بود . قدر بنزین آزاد سه هزار تومانی را بدانید.
  • سعی کنید هتل و محل اقامت خود را در حوالی مرکز شهر انتخاب کنید . پیاده روی در بافت مرکزی شهر حس خوبی دارد.
  • برای داشتن یک سفر خوب ، برنامه ریزی ، مطالعه و مدیریت زمان داشته باشید . در تبریز، صبح ها زودتر بیرون بزنید و به یاد داشته باشید به جز برخی پارکها ، شهر زودتر از بقیه شهرها به خواب می رود و برنامه شبگردی تقریبا کمرنگ است .
  • برای تردد در تبریز مترو ، اتوبوس و تاکسی موجود است . تاکسی اینترنتی هم فعال است و نسبت به تهران کرایه ها خیلی کمتر است . ضمن اینکه از شنبه تا پنجشنبه در مرکز شهر ، طرح زوج و فرد اجرا می شود . علاوه بر آن ، پیدا کردن جای پارک نیز معضل دیگری در بافت مرکزی شهر است .
  • نظر شخصی من این است که به جای خیابانگردی با ماشین و دیدن مردم از پشت پنجره ماشین و یا بازدید از پاساژهای آنچنانی و خلوت ، به کف خیابانها و بازار و کوچه ها بروید و با مردم همکلام و همقدم شوید . هم صحبتی با مردم مهمان نواز تبریز را از دست ندهید و از لهجه و فرهنگ و آداب آنها لذت ببرید. 
  • تبریز جاهای دیدنی زیادی دارد . علاوه بر جاهایی که ما رفتیم، مراکز خرید متعدد( مثل لاله پارک ) و موزه های دیگری نظیر موزه صدا ، موزه سنجش ، موزه عصر آهن ... و همچنین عمارتهای تاریخی بسیاری دارد که می توانید در برنامه سفر خود بگنجانید . 
  • دلیل اینکه در این سفرنامه ، زیاد به تاریخ و سابقه مکانهای تاریخی و دیدنی نپرداختم این بود که با سرچ در اینترنت اطلاعات کاملتر و دقیقتر ، به همراه عکسهای جذابتری ، از آنجه من میخواستم درج کنم، خواهید یافت .
  • رستوران گردی را در تبریز فراموش نکنید . بابت کیفیت و قیمت غذا ، اکثر غذاخوری های تبریز نمره قبولی می گیرند. فقط یادتان باشد که در رستورانهای نامی بموقع حاضر شوید ( پیش از آنکه خیلی شلوغ شود ) و دیگر اینکه رستورانهای مرکز شهر و بازار ، عمدتا تا ساعت 5 عصر فعال هستند و سپس تعطیل می شوند . 
  • روستای کندوان آب معدنی معروف و رایگانی دارد ، چند عدد دبه برای آوردن آب کندوان در پشت ماشین داشته باشید .
  • تبریز شهر تمیزی ست. حتی در شلوغترین معابر نیز می توانید این موضوع را ببینید . بنابراین حدالامکان با رعایت پاکیزگی لطمه ای به ظاهر این شهر دوست داشتنی نزنیم. 
  • سوغات و خرید را فراموش نکنید . فرش و تابلو فرشهای تبریـــز شهرت جهانی دارند. چرم تبریز نیز از سوغاتی‌های درجه‌ی یک این شهر است . خرید کیف و کفش در بازار تبریز از یادگاری های مهم تبریز است . از دسته شیرین جات نیز می توانید قرابیه ، ریس و نوقا برای اقوام تهیه کنید . قنادی رکس و تشریفات از معروفترین قنادی های تبریز هستند ولی ما به سفارش یکی از دوستان تبریزی از "قنادی تبریزی" خرید کردیم . قرابیه را به گمانم کیلویی 420 هزار تومان خریدیم . تازه و خوشمزه بود . همانجا برایتان سلفون پیچی میکنند و تا مدتها میشود نگه داشت . 
  • هزینه سفر ما ( دو نفر ) با وسیله شخصی به مدت چهار شب و پنج روز با در نظر گرفتن کلیه موارد ( خرید ـ سوغاتی ) در خردادماه 1403 خورشیدی ، با بی ارزشترین پول دنیا ، حدود بیست میلیون تومان شد .
  • از آنجا که حافظه بنده در به یادآوری مخارج آنچنان یاری نمی کند ، از همدم السلطنه که نقش حافظه جانبی در ارائه اطلاعات این سفر داشتند سپاسگزارم.
  • بابت تعدد تصاویر و همچنین طولانی شدن ثبت این نوشتار ( حدود چهل روز به علت مشغله بسیار ) که ممکن است باعث گسستگی مطالب شده باشد ، عذرخواهی میکنم . یا حق . خدا نگاه بان همگی.

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر