سفر نوروزی به جنوب ایران

0
سفر نوروزی به جنوب ایران
آموزش سفرنامه‌ نویسی
12 اردیبهشت 1404 12:00
0
175

به نام خدا سلام خدمت همراهان سایت لست سکند

خستگی یک ساله کار تو شرکت فقط با سفر از بین میره ولاغیر ! این اولین تجربه سفرنامه نویسی من بعد از کلی مسافرت و استفاده از سفرنامه ها و تجربیات دوستان هست. اواسط سال ۱۴۰۳ بود که به همراه اقا مصطفی دوست و رفیق همیشگیم و همسرانمون برنامه یک سفر ۴ تایی در نوروز ۱۴۰۴ ریختیم .ما تجربه سفر با تور جنوب و جزیره قشم رو در سال ۱۴۰۱ داشتیم اینبار تصمیم گرفتیم با برنامه تر جنوب و خلیج همیشه فارس رو بازدید کنیم .برنامه ریزی سفر به عهده من بود و از اونجایی که ما هردو توی شرکت مشغول به کار هستیم باید از قبل مرخصیمون رو حتمی کنیم .اللخصوص من که با اینکه عید تعطیلی هم بود بازم باید استرسشو میکشیدم   امان از کارفرمای بدقول و کار بی حساب و کتاب !من با استفاده از تجربیات دوستان در سفرنامه ها و تبلیغات فضای مجازی برنامه سفر رو از چند ماه قبل اماده کردم .

روز اول حرکت از قزوین مقصد شهر یزد و بازدید از چند جاذبه مهم

روز دوم حرکت از شهر یزد به سمت بندر عباس و گشت گذار در بندر

روز سوم بازدید از جزیره هرمز

روز چهارم حرکت به سوی بندر مقام و بازدید از جاذبه های ساحلی

روز پنجم بازدید از جزیره لاوان و مارو

روز ششم حرکت به سمت شیراز و بازدید از آثار فرهنگی

روز هفتم بازیدید از آثار و بناهای تاریخی

روز هشتم حرکت به سمت قزوین

شب قبل از سفر منزل دوستم تشریف داشتیم و چند روز قبل از سفر تور ایرانگردی، خرید های سفر رو انجام دادیم و بعد از جا کردن وسایل داخل رخش اقا مصطفی دیگه باورم شد که بالاخره داریم میریممممم .همسر من زهرا جان فوقالعاده پایه سفر و بعضی وقتها فکر میکنم که چقدر خوبه که مثل خودم همیشه شوق سفر رو داره و الهام خانوم هم که استاد شیرینی پذی هستن و خسته از کار اخر سال که زحمت ناهار بین راهی رو کشیده بودن به بهترین شکل ممکن .

صبح ساعت ۹ از قزوین وارد آزاد راه غدیر شدیم و بعد ۲ ساعت رانندگی برای تجدید قوا توی یکی مجتمع های بین راهی توقف کردیم.

مجتمع بین راهی الماس

مجتمع بین راهی الماس

مسیر رو ادمه دادیم و چون راه طولانی بود و جاده خشک و بیابونی به نوبت پشت فرمون مینشستیم . ظهر شده بود و برای ناهار بعد از بررسی شهر های پیش رومون شهر اردستان رو انتخاب کردیم و بعد از ورود به شهر آدرس یه پارک رو گرفتیم که الحق که خیلی زحمت کشیدن برای آدرس دادن اما ما پارک پیدا نکردیم و با برنامه مسیریابی به سمت یک پارک رفتیم که دیدیم فقط یه یه سرسره وسط یه جای خشکه  مسیر رو ادامه دادیم و انتهای شهر یه بلوار بود که خوشحال بودیم که ارزش معطل شدن رو داشت .بلوار وسطش یه رود داشت با اب خنک که فکر کنم آب قنات بود با الاچیق هایی که روش درست کرده بودند.ناهار شامی رودباری بود با مخلفات به به.

ناهار بین راهی
ناهار بین راهی
شهر اردستان
شهر اردستان

ساعت ۵ بود که به اوایل شهر یزد رسیدیم پیشنهاد دادم که تا هوا روشنه از مجموعه باغ دولت آباد بازدید کنیم که موافقت شد و با مسیریابی و گذستن از بافت زیبای شهر یزد به باغ دولت اباد رسیدیم و بعد از تهیه بلیط وارد مجموعه شدیم.بعد از وارد شدن به مجموعه هممون به وجد اومدیم و این سوال رو از هم پرسیدیدم که چرا این باغ و عمارت زیبا انقدر بهش کم لطفی شده در مقابل اثار مشابه در اصفهان و شیراز !هوای خنک و باد مطبوعی در حال وزیدن بود و غروب افتاب زیبایی قدم زدن تو محوطه رو دوچندان میکرد و داشتم فکر میکردم که اره ما اینجاییم و مسافرت شروع شده که هی تو ذهنم پارازیتی میومد که بعدشم هستا باید بری سر کار ای دل غافل !

از بلندترین بادگیر خشتی جهان بازدید کردیم و مشغول عکاسی و گشت گذار از باقی مجموعه که از چند انرونی و عمارت دیگ تشکیل شده بود شدیم .زحمت عکاسی به عهده زهرا و الهام خانوم بود که الهام خانوم با حساسیت زیاد چیزی رو از قلم نمینداخت و از نظر بقیه من توی عکاسی کم حوصلم چون معتقدم وقتی چشم هست دوربین چرا !

باغ دولت اباد
باغ دولت اباد

باغ دولت اباد

undefined
باغ دولت اباد

بعد از بازدید حرکت کردیم به سمت میدان امیر چخماق که دیدیم بله ماشین نیاز به محبت بیشتری داره و صدای اگزوز بوی تعمیر میداد که بعد از پیدا کردن تعمیرگاه خیلی زود تعویض شد و اقا مصطفی گفت که قیمت گرفته از قزوین و گفتن خیلی ارزونتر کارمون انجام شده اینجا بود که گفتیم بنازممم یزد زیبا و تا اینجاش ورای تصوراتمون بود این شهر تاریخی و سنتی.توی یکی از پارکینگ های نزدیک میدون رخش رو پارک کردیم و پیاده به سمت میدون حرکت کردیم و محو زیبایی و شکوه این بنا توشب شدیم خیابون منتهی به میدان پر از شیرینی فروشی و سوغات فروشیه که من یه تابلو تبلیغاتی قبل از یزد دیدم که سوغات حاج خلیفه بود و ادرسش هم میدون امیر چخماق که دیدم کل مغازه ها تابلو حاج خلیفه دارن و وارد اولین مغازه که شدیم سوال کردم دلیل این نام گذاری و که گفتن توی یزد کسایی که شغلشون شیرینی پذی و شیرینی فروشیه میگن حاج خلیفه !

مشغول خرید سوغاتی شدیم و چی بهتر از قطاب که واقعا اصلش یچیز دیگس .من قبلا قهوه یزدی رو امتحان کرده بودم که بعد از پرس و جو بهمون گفتن که خیابون منتهی به مسجد جامع کافه های خوبی هست .پیاده با کلی وسیله حرکت کردیم به سمت میدون ساعت که اولین ساعت شهری نصب شده در ایران هستش وای از این یزد زیبا ! خیابون یکسرش میدون ساعت بود و یکسرش مسجد جامع که برای پیاده روی بود و ماشین عبور نمیکرد .  کافه شهر جهان رو انتخاب کردیم و به بامش رفتیم بافت سنتی با نمای زیبای شهر و بازم گفتیم بنازممم یزد زیبااا !قهوه یزدی رو سفارش دادیم و از باریستا راجب محتویاتش سوال کردیم و با روی باز توضیح دادن بهمون و بعد از سرو قهوه به همراه قطاب هم نظر بودیم که این بهترین قهوه ای بود که تا الان خوردیم به به ! مسجد جامع این وقت شب بسته بود و به سمت ماشین رفتیم .

میدان امیر چخماق
میدان امیر چخماق
برج ساعت
برج ساعت
مسجد جامع یزد
مسجد جامع یزد
هتل نقش جهان
هتل نقش جهان
قهوه یزدی
قهوه یزدی

 باید به فکر اقامت امشب میبودیم که من با استفاده از برنامه یک اقامتگاه بومگردی توی شهر زارچ رزرو کردم که 20 دقیقه ای با مرکز شهر فاصله داشت.بعد از رسیدن به اقامتگاه اینبار هم سوپرایز شدیم از زیبایی و تمیزی اقامتگاه و بازم گفتیم به.

بوم گردی

بوم گردی

شام رو از خریدای قبل سفر و کنسرو قیمه انتخاب کردیم و توی ایوان اقامتگاه میل کردیم و رهسپار بالش شدیم تا صبح فردا.صبح بعد از صرف صبحونه به سمت اتشکده یزد رفتیم و بعد از تهیه بلیط وارد محوطه شدیم که یه حوض ابی رنگ بزرگ داشت و داخل بنا از اتشی محافظت میشد که 1500 ساله روشن مونده بود صدای مناجات زرتشتیا به گوش میرسید و همگی محو صدا و شعله آتش بودیم. توضیحاتی راجع به نحوه روشن نگه داشتن آتش و همچنین ایین زرتشتی و نحوه عبادت اونها داده شده بود که مطالعه کردیم . از سالن عکس و اب انبار موجود توی مجموعه بازدید کردیم و برای اینکه زمان و بیشتر از دست ندیم اماده حرکت به سمت بندر عباس شدیم که 8 ساعت رانندگی پیش رو داشتیم .

اتشکده یزد
اتشکده یزد

undefined

 

توی راه به این نتیجه رسیدیم که شهر یزد با اینکه ما بازدید کاملی نداشتیم ازش به نسبت بقیه شهر ها بهش کم لطفی شده و زیبایی بی مثالی داره با مردم خونگرم و مهمون نواز !مسیر رو ادامه دادیم و برای ناهار من شهر جوزم رو پیشنهاد دادم که یک شهرک کوهستانی با هوای خنک وسط کویر و هوای گرم قرار داره . بعد از خرید برای ناهار آدرس رودخونه رو گرفتیم که چند تا الاچیق هم برای مسافران تعبیه شده بود و هوای بهاری و غذای لذیذ دستپخت همسرانمون .

شهر جوزم

شهر جوزم

 قهوه ای بر بدن زدیم و دل به جاده سپردیم و چرا نمیرسیممم ! بعد از گذر از شهر های شهر بابک سیرجان و حاجی اباد ساعت 8 شب به بندر رسیدیم و اولین گام اقامتگاهمون رو رزرو کردیم که یه سوییت به فاصله کمی از نوار ساحلی بود .دیگ وقت شام بود و چی بهتر از شاورما لبنانی اونم توی جنوب توی گشت و گذار برای پیدا کردن جای مناسب بودیم که اینبار بندر عباس غافلگیرمون کرد و حسو حال دبی رو برامون زنده کرد که ایشالا قسمتمون میشه بریم ببینیم . بعد از شام رفتیم کنار نوار ساحلی که این اولین ملاقات ما با خلیج همیشه فارس بود . شب چهارشنبه سوری بود ، آتیش بازی  و شهر پر از حس زندگی .تا نیمه شب کنار ساحل موندیم و قلیونی دود کردیم و سخت بود دل کندن از این فضا .

بندر عباس
بندر عباس

undefined

 

صبح روز سوم بعد از صرف صبحانه به سمت اسکله شهید حقانی رفتیم . ماشین و پارک کردیم و با ماشین های برقی به سمت اسکله رفتیم .بلیط برای هر نفر ۲۳۰ هزارتومان بود . هنوز عید نشده بود و اسکله خلوت بود با اولین کشتی رفتیم به سمت جزیره و ۴۰ دقیقه تو راه بودیم . بعد از پیاده شدن از کشتی برای اینکه انرژی داشته باشیم قهوه ای بر بدن زدیم و اماده بازدید از جزیره شگف انگیز هرمز شدیم . منو مصطفی چون هردومون موتور سواری بلد بودیم دوتا موتور با باک پر گرفتیم به مبلغ هر موتور ۷۰۰ هزار تومان تا غروب !

راه افتادیم و اولین جاذبه الهه نمک بود که به گنبد نمکی بزرگ و شگفت انگیزه . عکاسی کردیم و از دره رنگین کمان بازدید کردیم موتور سواری با ویوی دریا دقیقا همون چیزی بود که در لحظه میخاستیم !  محلیای اونجا نوشیدنی میفروختن به اسم گواوا که عجیب چسبید !

اسکله شهید حقانی
اسکله شهید حقانی

undefined

الهه نمک
الهه نمک

undefined undefined

 

جاذبه بعدی دره مجسمه ها بود که بعد از گذشتن از یه مسیر سنگی و سخت یهو با یه منظره بهشتی روبرو میشی و کل سختی مسیر از یادت میره ! از منظره لذت بردیم و عکاسی کردیم .ناهار رو فست فود خوردیم چون انتخاب دیگه ای نبود . من مست فست بودم و جنوب اصلش !

دره مجسمه ها
دره مجسمه ها
دره مجسمه ها
دره مجسمه ها

مقصد بعدی تور هرمز ساحل سرخ بود و ترکیب آبی دریا و خاک سرخ ! مگه میشه انقدر عجیب و زیبا ؟ الان که دارم متن سفرنامه رو نگارش میکنم خبر های خوبی از ساحل نقره ای به گوش نمیرسه ! این خاک مال اینجا بوده و هست اگه اینجا نباشه مگه قشنگییم داره ؟ چجوری به بچه های خودمون بگیم تو نسل خودمون خاک نقره ای رو از بین بردیم ! نمیدونم شاید هممون فقط قشنگ حرف میزنیم و جاش برسه هم یادگاری مینویسیم و خاک تو شیشه !

ساحل سرخ
ساحل سرخ
ساحل نقره ای
ساحل نقره ای

مقصد بعدی جاهای دیدنی هرمز ساحل لاک پشت ها بود که از بالای صخره های بلند تا چشم کار میکرد آبی دریا بود و تماشای غروب افتاب . . .اینجا بود که بازم زمزمه ای تو گوشم میپیچید و راست میگفت کیه که روز ششم فروردین بره سرکار !

صخره لاک پشت ها

صخره لاک پشت ها 

ناحیه ی شهری جزیره مسابقه دادیم و بازدیدی ام از خود شهر کردیم .رونق گردشگری توی جنوب و جزیره هرمز که تو این چند ساله اتفاق افتاده درسته که باعث از بین رفتن اکوسیستم بکر و طبیعی منطقه شده اما باعث ایجاد شغل برای ساکنان جزیره شده که واقعا بعد اینهمه سال هنوز احوال خوشی ندارند !با آخرین کشتی میخاستیم به سمت بندر حرکت کنیم که بهمون گفتن چون صندلیای داخل پر شده و اگه میخاید میتونید رو ندلیای بیرون کشتی بشینید ! نیکی و پرسش ؟ برو بریمممم .بعد از رسیدن به بندر تصمیم گرفتیم برای کوتاه تر شدن مسیر بندر مقام به سمت بندر لنگه حرکت کنیم . تا اینجای سفر رسیدیم و بهتره از همسفرای خوبمم هم بگم ! مصطفی که آچار فرانسه ایه تو سفر و واسه هر پیشامدی یه راه حلی داره . زهرا و الهامم که خستگی ناپذیرن و هیچ بله ای رو نه نمیگن .

از طریق سایت ها با چند تا اقامتگاه تماس گرفتم و دومین اقامتگاه رو که یه سوییت تمیز و عالی بود رو رزرو کردیم .شام رو میل کردیم و جان به جان افرین تسلیم کردیم تا صبح .صبح روز چهارم روز عید بود و من ساحل صدفی بندر لنگه رو برای تحویل سال انتخاب کردم .تنقلات و شیرینی خریدیم و کنار ساحل مستقر شدیم . یه ساحل مرجانی با اب زلال که فریاد میزد بیاید شنا کنید ! سال رو با ویوی ساحل و رادیو ماشین تحویل کردیم .

undefined

 

حرکت کردیم و ناهار رو در رستورانی در ابتدای بندر مقام میل کردیم . مقصد بعدی ساحل مکسر  ساحل شکسته شده بود ساحلی که اولین بار توی کلیپ بنیامین بلوچی دیدیمش و واای خدای من چقدر قشنگه اینجاا .

ساحل مکسر
ساحل مکسر

 گشتی تو ساحل زدیم تا غروب هوا عکاسی کردیم و رفتیم به سمت بندر مقام تا برای اقامتگاهمون رو رزرو کنیم .یک سوییت برای دو شب رزرو کردیم و شام رو هم خودمون رو مهمون شاورمای خوشمزه کردیم . شب دوباره رفتیم کنار ساحل مکسر که تا صبح هم فکر میکنم همه بیدار بودن و تا نیمه شب قلیونی دود کردیم و با بقیه مسافرا والیبال ساحلی بازی کردیم .صبح قصد داشتیم که به سمت جزیره مارو و لاوان بریم . با چند تا شماره که محلیا گذاشته بودن تماس گرفتیم و متاسفانه گفتن که جزیره مارو به علت تخم گذاری لاک پشت ها امکان بازید نداره !

بدجوری خورد تو ذوقمون چون به عشق دیدن مالدیو ایران کلی راه اومده بودیم .اما چاره ای نداشتیم و باید با شرایط کنار میومدیم . بهمون گفتند که میتونیم از سواحل لاوان دیدن کنیم و شنا کنیم . صبح روز پنجم صبحونه رو میل کردیم و کسی که قرار بود مارو ببره اومد دنبالمون و یه خورده منتظر بودیم تا دو نفر دیگه بیان و ظرفیت قایق تکمیل بشه تا حرکت کنیم . یه خانوم و اقا اومدن و حرکت کردیم . هزینه هر نفر رفت و برگشت نفری ۴۰۰ هزار تومان بود .تقریبا ۴۰ دقیقه ای توی دریا بودیم که از دور دست جزیره لاوان معلوم بود و به فاصله کمی ازش جزیره مارو دست نیافتنی !

نزدیک ساحل شدیم و کلی مسافر دیگه در حال شنا و پدل سواری و آفتاب گرفتن بودن . درنگ نکردیم و شیرجه رو زدیم . ساحل هم ماسه ای بود هم سنگی و باید احتیاط میکردیم . امکاناتیم وجود نداشت و بهتره که آب و تنقلات همراهتون باشه . آب شفاف با عمق کم که حسابی شنا کردیم و گشتی تو ساحل زدیم . اماده رفتن شدیم و قرار بود از کنا جزیره مارو هم بگذریم . راه افتادیم و از پشت جزیره که داشتیم رد میشدیم یه لحظه چیزی رو که با چشممون میدیدیم رو باور نمیکردیم !

مگه میشه مگه داریم ؟ شن سفید و آبی دریا ! خواهش کردیم که اگه میشه توقف کنیم که مامور محیط زیست اجازه دادن که مدتی و توقف کنیم . این یکی از بهترین لحظه های عمرم بود ! ساحل یکدست اسه ای و سفید با آب شفاف که تا نوک پاهارو هم میشد دید . تا میتونستیم شنا کردیم و عکاسی کردیم . اینجا مالدیو ایران نبود اینجا جزیره مارو بود و شبیه هیچ  جای دیگه ای نبود .

ساحل مارو
ساحل مارو
لاوان

لاوان

خدایا شکرت !! سوار قایق شدیم و به سمت بندر حرکت کردیم و اینبارم باز داشت زمزمه ای تو گوشم میپیچید که بیخیالش شدم ! مگه زندگی همین نیست ؟ بیخیال بعدش . . .بعد این که به بندر رسیدیم ناهار خوردیم و استراحت کردیم . مقصد بعدی گردنه عشاق بود .دیدن غروب خورشید میون صخره های بلند و آبی دریا عاشقاته ترین حس رو داشت و این اسم برازنده اینجاست ! عکاسی کردیم و برای شام کباب بازی کنار ساحل رو انتخاب کردیم که اخرین ملاقات ما با ساحل بود .

گردنه عشاق
گردنه عشاق

undefinedundefined

 

 صبح روز ششم بعد از صبحونه به سمت شیراز حرکت کردیم . مسیر ما  از گردنه عشاق و پارسیان و شهر فیروز آباد میگذشت . ناهار رو از زنان ایل قشقایی در بین راه خرید کردیم و فوق العاده بود .  ساعت ۴ رسیدیم شیراز و با توجه به شلوغی بیش از حد شیراز و شلوغی جاهای دیدنی شیراز و مرکز شهر ، تصمیم گرفتیم از مترو شیراز استفاده کنیم .مترو شیراز هنوز همه ایستگاه ها قابل استفاده نیست و با بعضی از جاذبه ها فاصله داره و اینو بعد از سوار شدن فهمیدیم و مجبور شدیم از اسنپ استفاده کنیم !ما تو سفر سال قبل از بعضی جاذبه های مهم شیراز بازدید کرده بودیم اینبار قصد داشتیم از بقیه جاذبه ها دیدن کنیم .

اولین جا در تور شیراز سعدیه بود که هوای بهاری و سرسبزی مجموعه خیلی حالمون رو خوب کرد و شروع خیلی خوبی بود . مقصد بعدیمون ارگ کریم خان بود . راننده اسنپ بسیار آدم خونگرم و مهمون نوازی بود که از ما سوال کردن به نظر شما چرا حافظ تو شیراز محبوب تر از سعدیه ؟ ما گفتیم که نمیدونیم و گفتن چون سعدی میگه برو کار کن مگو چیست کار اما حافظ میگه بر لب جوی بشین و گذر عمر ببین رسیدیم ارگ کریمخان و هوا سرد شده بود بارون هم نم نم شروع به باریدن کرده بود . جمعیت زیادی مهمون شیراز بودن و تونستیم بازدید مختصری از ارگ داشته باشیم .  خیابون پشت ارگ پر بود از مغازهدهای فالوده شیرازی و بستی فروشی ، که حتی تو اون سرما هم باید امتحان میکردیم که خیلی هم چسبید !

سعدیه
سعدیه
ارگ کریم خان
ارگ کریم خان
فالوده شیرازی
فالوده شیرازی

با مترو برگشتیم پیش ماشینمون و ساعت ۹ شب رو نشون میداد ، هوا سرد و بارونی بود و اخبار هم تایید میکرد که شیراز در صدر بازدید نوروزیه ! طبق تجربه اقامت هایی که توی جنوب و چند شب گذشته داشتیم خیلی عجله ای برای گرفتن خونه نداشتیم . با چند تا آگهی تماس گرفتیم و بازدید کردیم که همشون یا کوچیک بودن یا تو منطقه خوبی نبودن یا اینکه تمیز نبودن . بدتر از همه قیمت های فضایی ! تصمیم گرفتیم شام رو بخوریم و دوباره دنبال خونه بگردیم . بعد از شام به همه اگهی ها زنگ زدیم و و از این سر شهر تا اون سر شهر گشتیم اما همون خونه هایی که بازدید کرده بودیم با قیمت بالاتر باز هم در دسترس نبودند !

ساعت ۱ شب بود و سرگردون داخل شهر میگشتیم . ما چادر همراهمون داشتیم اما تا اینجای مسافرت ازش استفاده نکرده بودیم . هوا سرد و بارون شدیدی میبارید که اصلا شرایط چادر زدن نبود ! شهرداری چند تا سالن رو برای چادر زدن در نظر گرفته بود که به اونا هم سر زدیم اما تا جلوی در ورودی پر بود . گیر کرده بودیم و چاره نداشتیم !

خانوما عذاب مارو دیدن و پیشنهاد کردن که تو ماشین بخابیم . پتو هارو آوردیم جلو و  جای مناسب پارک کردیم ‌. باورمون نمیشد اما باید سر میکردیم تا صبح ! هرکاری کردم خوابم نبرد و اینکه اگه تو ماشین میخابیدیم فردا قادر نبودیم مسافرت رو ادامه بدیم و اینجوری باید برمیگشتیم ! نتونستم بخابم و گفتم بازم باید بریم بگردیم شاید یه جا پیدا بشه .

دوباره چند بار دروازه قرآن رو بالا پایین کردیم و یک نفر رو دیدیم که تابلوی منزل دستش بود. ساعت ۲ شب بود و گفت که یه اتاق داره بدون حموم دستشویی ۲ ملیون تومان ! گفتیم که ما صبح زود میخایم بریم و گفتن که با تخفیف این قیمت هست .حرکت کردیم و تو یکی از محله های قدیمی شهر یه اتاق شیرونی با یه روفرشی  وسط حیات بدون هیچ امکاناتی ! شب رو صبح کردیم و اومد واسه تحویل خونه ، مصطفی ناراحتیش رو ابراز کرد و گفت که ما از مهمون نوازی شیرازی ها خیلی شنیده بودیم و تجربه کرده بودیم اما دیشب واقعا اذیت شدیم که گفتن همینه که هست و هرجور دوس دارید !

من خودم هیچوقت یک رفتار بد از یک قوم یا شهر رو به حساب همه نمیزارم و این اتفاق تاثیری روی شناخت قبلیمون از مردم خونرگم و مهمون نواز شیراز نداره . صبحونه تپلی زدیم تا شب گذشته رو بشوره و ببره . اولین جایی که میخاستیم بازدید کنیم بازار و حمام وکیل بود . بازار خیلی شلوغ بود و حمام وکیل خیلی فضای سنتی پر از مجسمه هایی که یادگار مردم اون دوره بودند رو داشت و خیلی جالب بود . مکان بعدی نارنجستان قوام بود . عطر نارنج و یه عمارت مجلل و زیبا که حسابی حالمونو خوب کرد . گشتی زدیم عکاسی کردیم و از موزه بازدید کردیم . ناهار رو مهمون خانوما بودیم تو یکی از بهترین رستوران های شیراز غذا رو نوش جان کردیم .

نارنجستان قوام
نارنجستان قوام
بازار وکیل
بازار وکیل
حمام وکیل

حمام وکیل

مکان بعدی نقش رستم بود . متحیر از شکوه و عظمت گذشته خودمون شدیم . از همه کتیبه ها و آرامگاه ها بازدید کردیم . تو راه برگشت مصطفی پیشنهاد داد که بازم از تخت جمشید بازدید کنیم و چرا که نه ! آخر وقت بود و تونستیم بازدید مختصری داشته باشیم .

نقش رستم
نقش رستم

undefined

undefined

تخت جمشید

تخت جمشید

 اقامتگاه شب رو به تجربه شب قبل داخل سعادت شهر به راحتی رزرو کردیم که ای کاش شب قبل رو همین کار رو میکردیم . اخرین شب سفر بود و مسافرتی که روز شمارش از ۲ ماه قبل شرو شده بود داشت به پایان میرسید . . . صبح بعد از صبحونه از آرامگاه کوروش بزرگ بازدید کردیم و قرار شد که تا قزوین فقط برای ناهار توقف داشته باشیم و حرکت کردیم .اینبار صدای بلند تری توی گوشم میپیچید که صدای ضبط رو بلند تر کردم .....

آدمی به امید زندست و امید من برای ادامه زندگی سفر کردن در کنار عزیزانمه و تو راه برگشت برنامه سفر سال بعد رو هم ریختم .

یا حق

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر