مقدمه
ترکیه، کشوری در همسایگی ایران است که به دلیل نزدیکی و عدم نیاز به ویزا هرساله مسافران بسیاری از ایران عازم شهرهای مختلف آن می شوند. این سفر، سومین سفر من به این کشور بود و در آن از سه شهر مهم استانبول، قونیه و اِزمیر بازدید کردم. از آنجا که هم پیش از سفر و هم طی آن اطلاعات زیادی جمع آوری کرده بودم، تصمیم گرفتم این اطلاعات را در اختیار دیگران هم قرار دهم تا از آن استفاده کنند. برای آنکه حجم اطلاعات در این سفرنامه نسبتا زیاد است، آنها را در بخش های مختلف طبقه بندی کردم که علاوه بر سهولت خواندن سفرنامه، خواننده، درمراجعات بعدی نیز به راحتی بتواند اطلاعات مورد نظرش را بیابد. اطلاعات اضافی را در بخش های جداگانه با عنوان "نکاتی درباره" هر موضوع آورده ام که چنانچه حوصله خواندن آن را ندارید به راحتی از آن بگذرید. اسامی مکان ها و مناطق را علاوه بر فارسی به زبان انگلیسی نیز نوشته ام که چنانچه می خواهید اطلاعات بیشتری درباره آنها بدست آورید، به راحتی نامشان را جستجو کنید. همچنین سعی کردم چند نقشه کوچک برای مسیرهایی که باید پیاده طی شوند تهیه کنم که امیدوارم مورد استفاده قرار گیرد.
بخش اول
مقدمات سفر
بلیت
مسلماً مهم ترین مساله در برنامه ریزی یک سفر، یافتن یک بلیت مناسب است. من بلیت سفرم را مستقیماً از وب سایت هواپیمایی "پِگاسوس" (Pegasus) ((www.flypgs.com در یکی از حراج های فصلی این خط هوایی تهیه کردم و برای همین توانستم آن را با بهایی در حدود یک چهارم قیمت خریداری کنم. البته برای این کار، علاوه بر داشتن کارت های اعتباری بین المللی، باید برای مدت طولانی، سایت های فروشنده بلیت را زیر نظر گرفت تا در یک موقعیت مناسب اقدام به خرید کرد. هواپیمایی پِگاسوس، همه روزه از تهران به استانبول پرواز دارد و ساعت پرواز آن نیز بسیار ایده آل است؛ زیرا حدود ساعت 4 صبح از تهران حرکت می کند و طی یک پرواز سه ساعت و نیمه، ساعت 6 صبح به وقت محلی، به استانبول می رسد. همینطور زمان برگشت آن از استانبول هم شب در ساعت 23 است که عملاً امکان استفاده از حداکثر زمان سفر را ممکن می سازد. ناگفته نماند با این ساعت پروازی، شب اول مسافرت را بیدار خواهید بود که کمی خسته کننده است. همینطور از دیگر معایب این اِیرلاین، نداشتن پذیرایی رایگان در طول پرواز است که ایرانیانی که به این پذیرایی ها خو کرده اند باید آن را در نظر داشته باشند.
هتل
من در طول سفر، کلیه هتل ها را از ایران به لطف کارت اعتباری ارزی ام رزرو کرده بودم؛ ولی توصیه می کنم چنانچه قصد دارید از آژانس ها برای رزرو هتل استفاده کنید، حتماً پیش از قطعی نمودن هتل، اسم آن را در اینترنت جستجو کنید و از رتبه آن و امکانات راحتی و تمیزی اش مطمئن شوید. یکی از وب سایت های معتبر در این زمینه، وب سایت Trip Advisorاست که به شخصه معمولاً برای یافتن "رتبه بندی" و ranking هتل ها، از آن استفاده می کنم. (www.tripadvisor.com)
توصیه های هتلی!
حتماً پیش از سفر در مورد منطقه هتل تان در استانبول تصمیم گیری کنید؛ چون حمل و نقل در این شهر گران است! حتی المقدور، هتلی نزدیک به خطوط مترو یا تراموا انتخاب کنید؛ چون استفاده از تاکسی اصلاً مقرون به صرفه نیست! اگر قصد بازدید از مناطق تاریخی را دارید، منطقه "سلطان احمد"(Sultan Ahmed) بهترین گزینه است. اگر قصدتان خرید و شب نشینی است، به سراغ هتل های منطقه "تَکسیم" (Taksim Square) بروید. اگر به قصد خریدهای عمده و ارزان (و البته اندکی سطح پایین) هستید یا به قصد تجارت سفر می کنید، هتل های"لال علی"(Laleli) و "آکسارای"(Aksaray) برایتان مناسب است. معمولاً آژانس ها، هتل هایی در منطقه "شیشلی"(Şişli) هم پیشنهاد می دهند که اگر اهل تجملات و هتل های اسم و رسم دار نیستید، به شما پیشنهاد نمی کنم! من هتلی در منطقه "سلطان احمد" به نام هتل "اِربوی" (www.erboyhotel.com) را برای اقامت در استانبول انتخاب کرده بودم که علاوه بر نزدیکی به مناطق دیدنی، از رتبه خوبی در میان هتل های استانبول برخوردار بود. همچنین تا اولین ایستگاه تراموا، کمتر از صد متر فاصله داشت. دکوراسیون هتل معمولی ولی داخل اتاقها بسیار تمیز بود. کارکنان هتل هم برخورد بسیار مناسبی داشتند. آنها در هر ساعت از شبانه روز آماده بودند تا بهترین راهنمایی ها درباره همه چیز در استانبول را به ما ارائه دهند. صبحانه هتل تقریباً با هتل های پنج ستاره در ایران مشابهت داشت. در کل، همه همراهانم از هتل راضی بودند. سفرمان به قونیه یک روزه بود و بنابراین نیازی به هتل نداشتیم. برای تور ازمیر هم از ایران، "هتل پارک اِزمیر" (www.parkhotelizmir.com) را رزرو کرده بودم که بسیار تمیز و البته زیبا بود. صبحانه مفصلی داشت و در مرکز شهر قرار گرفته بود.
بخش دوم
استانبول
روز اول
سفر ما از اولین ساعات روز جمعه 12 خرداد سال 91 با حرکت به سمت فرودگاه امام خمینی شروع شد. ساعت 1 نیمه شب در سالن پروازهای خروجی فرودگاه قرار گذاشته بودیم و پس از جمع شدن کل گروه، شامل چهار خانواده و مجموعاً ده نفر، به سمت قسمت تحویل بار حرکت کردیم و پس از گذر از گِیت گذرنامه به سالن ترانزیت وارد شدیم. نکته مهم اینکه حتماً سه ساعت قبل از پرواز در فرودگاه باشید تا اگر مثل ما با صف های غیرعادی مواجه شدید دچار کمبود وقت نشوید. پرواز با نیم ساعت تأخیر و در ساعت 5 صبح انجام شد که قابل اغماض بود و ساعت یک ربع به هفت به وقت محلی به فرودگاه "سابیها"(Sabiha Gokcen) در استانبول رسیدیم. برای رفتن به هتل، پیش تر از طرف هتل، ماشینی به هزینه خودمان به استقبالمان آمده بود و برای همین دغدغه ترانسفر نداشتیم!
نکاتی در باب ترانسفر
اکثر تورها ترانسفر رایگان به همراه یک گشت شهری دارند. بسیاری از هتل ها ترانسفر رایگان از فرودگاه "آتاتورک"(Ataturk) و گاهی "سابیها" ارائه می کنند که در این باره باید از هتل بپرسید. یک خط مترو، فرودگاه "آتاتورک" را به مرکز شهر متصل می کند که به آسانی قابل استفاده است. از بسیاری از فرودگاه های شهرهای ترکیه از جمله "سابیها" و "آتاتورک" در استانبول، اتوبوس هایی به نام "هاواش" (www.havas.net) به مرکز شهر تردد می کنند که برای گروه های کوچک، استفاده از آنها بسیار مقرون به صرفه است.
اگر تعداد گروه بیش از 10 نفر است، حتماً استفاده از وَن و مینی بوس توصیه می شود که بسیار مناسب تر است. به علت ترافیک، زمان رسیدن به فرودگاه "آتاتورک" از مرکز شهر، 1 ساعت و رسیدن به "سابیها" دو ساعت می باشد. اگر می خواهید از "سابیها" سریعتر به مرکز شهر برسید و در حین راه، گشت و گذاری هم بکنید، به راننده پیشنهاد کنید از قایق های ماشین بَر (ferry boat) روی تنگه "بُسفر"(Bosphorus) استفاده کند. البته هزینه قایق، جداگانه دریافت می شود؛ ولی برای یک گروه 10 نفره با وَن، برای هر نفر در حدود 3 لیر و برای یک گروه 4 نفره با تاکسی برای هر نفر در حدود 4 لیر، به کرایه اضافه خواهد شد؛ ولی زمان رسیدن به شهر، در ساعات ترافیک تقریباً یک ساعت کاهش خواهد یافت. از همان دقایق اول می توان دریافت که استانبول شهری توریستی و بسیار زیباست که بیننده را مجذوب خود می کند و پس از بازگشت بارها دلش هوای آنجا را می کند. در طی مسیر فرودگاه تا مرکز شهر، از حومه نسبتاً مُدرن استانبول و از پُل زیبای "بوگاز"(Bogazici) عبور کردیم و تنگه زیبای "بُسفر"، به همه مان نوید سفری خوب را داد. پس از رسیدن به هتل، بارمان را به انبار هتل تحویل دادیم و با اینکه ساعت تقریباً 9 بود، یکی از اتاقهایی را که رزرو کرده بودیم به ما تحویل دادند تا کمی استراحت کنیم. ساعت رسمی تحویل اتاق، دو بعد از ظهر است؛ ولی بعضی هتل ها در صورت آماده بودن اتاق، زودتر هم به شما اتاق را تحویل می دهند. بعد به صرف صبحانه رفتیم که هتل به عنوان هدیه به گروه داده بود؛ از آنجا که صبحانه روز ورود، جزو سرویس هیچ هتلی نیست، گاه برخی هتل ها برای جلب مشتری این امکان را به مشتری شان می دهند. بعد از صبحانه، حدود ساعت 11 به سمت "مسجد سلطان احمد" حرکت کردیم که در میدان "سلطان احمد" قرار گرفته و با نام های "مسجد آبی" یا "کبود" نیز معروف است. برای رسیدن به "مسجد سلطان احمد" و بناهای اطراف آن از تراموا استفاده کنید و در ایستگاه "سلطان احمد" پیاده شوید. این مسجد به نظرم زیباترین بنای استانبول است و حس بسیار خوبی دارد. اگر وقت داشته باشید و در ساعات مخصوص نماز به مسجد بروید، علاوه بر درک بهتر عظمت مسجد، از حس معنوی آن هنگام نماز، در غیاب توریست ها، نیز بهره مند می شوید. من در سفر قبل نمازی در این مسجد خواندم که حس بسیار خوبی داشت.
نکاتی راجع به مسجد سلطان احمد
مسجد به دستور "سلطان احمد اول" از سلاطین عثمانی در قرن 17 میلادی توسط معماری به نام "محمد آغا" ساخته شد. سلطان می خواست مسجد زیباتر و با شکوهتر از کلیسای روبروی آن یعنی "ایاصوفیه"(Hagia Sophia) باشد که در آن روزگار به مسجد تبدیل شده بود. ولی در عمل، شعاع داخلی گنبد به هیچ وجه قابل قیاس با"ایاصوفیه" نیست و مساحت داخل مسجد، به وسیله نیم گنبدهای پیرامون گنبد اصلی، بازهم از مساحت داخل"ایاصوفیه" بیشتر نشده است. سلطان، به همین دلیل، معمار بنا را توبیخ کرد. مسجد دارای شش مناره است که بیشترین مناره در میان مساجد استانبول است و تعداد آن با مناره های "مسجدالحرام" در آن روزگار برابری می کرد. "سلطان احمد" به همین خاطر بعدها مورد شماتت قرار گرفت که می خواسته مسجدی در قیاس با مسجدالحرام بسازد. داخل مسجد، با کاشی های آبی و نقاشی هایی با رنگ غالباً آبی تزئین شده و یکی از نام های مسجد نیز به همین خاطر آبی است. برای دیدن این مسجد نیاز نیست ورودیه بپردازید؛ با این حال، مسجد با اعانه های مردم اداره می شود و بد نیست هنگام ورود، وجهی به عنوان کمک به مسجد در صندوق های مشخص شده بریزید. ضمناً توجه داشته باشید که مسجد پنج نوبت، از یک ساعت به وقت هریک از نمازهای پنجگانه ، به روی گردشگران بسته میشود. در فضای خارجی مسجد مانند اغلب مساجد مهم، عمارتهای دیگری نیز قرار دارد. عمارت مدرسه درست روبروی درِ اصلی، عمارت حمام (Bath Of Lady Hurrem) در شمال شرق و آرامگاه "سلطان احمد" و خاندان سلطنتی، در شمال غرب قرار دارد. همچنین در کنار مسجد، "آراسته بازار" قرار گرفته که در روزگار خود، به عنوان بازاری متصل به مسجد بوده است. بازدید از کل مجموعه حدود یک ساعت زمان می برد.
بعد از بازدید از مسجد و مقبره "سلطان احمد"، به سمت میدان "هیپودِرام"(Hippodrome of Constantinople) در کنار مسجد رفتیم. این میدان در دوره "بیزانس"(Byzantium)، محل برگزاری مسابقات ارابه رانی بوده است و در عهد عثمانی، یکی از مناطق مهم شهری محسوب می شده و امروزه نیز به صورت پارکی بزرگ با سه نماد دیدنی از اعصار گذشته یعنی "اُبلیسک مصری"(Obelisk of Theodosius)، چشمه یا آبخوری "ویلهِلم"(Kaiser Wilhelm's Fountain) و "ستون مارپیچ" (Spiral Column) در آمده است.
نکاتی در مورد میدان "هیپودِرام" و دیدنی هایش
این میدان، برای مسابقات ارابه رانی احداث شده بود و در دوره بیزانس، محدوده آن بزرگ تر از ابعاد امروز بوده و نماد های فراوان دیگری نیز در آن قرار داشته است. هر امپراطور، بنا به قدرت خود، سمبلی از دوره حکومتش به این میدان می افزوده که امروزه فقط تعداد کمی از آنها باقی مانده است. طرح کامل میدان در موزه باستانشناسی استانبول موجود است. این میدان در دوره بیزانس برای 1000 سال و در دوره عثمانی برای 400 سال، مرکز تجمعات مردمی بوده است. در دوره بیزانس، دو گروه رقیب سیاسی با رنگ های سبز و آبی تجمعات مشورتی و اعتراضی خود علیه امپراطوری را در این میدان شکل می دادند. همچنین در دوران عثمانی، پادشاه تحرکات مردمی در این مکان را تحت نظر داشته و از نوع و سطح تجمعات در این میدان، میزان رضایتمندی مردم از پادشاه سنجیده می شد. تجمعات مردمی، چند بار در این میدان تبدیل به شورش های عظیمی شده که در یکی از آنها کلیسای "ایاصوفیه" دوم با خاک یکسان شده است!
مهمترین نماد میدان، "ابلیسک" یا ستون هرمی می باشد. این ستون در سال 1450 قبل از میلاد، برای بزرگداشت پیروزی های "تتموس سوم"(Thutmose III) از فراعنه مصر، در اطراف قاهره امروزی برافراشته شد. سطح ستون در آن زمان طلا اندود بوده است. بر روی ستون، شرح چگونگی تفویض قدرت از خورشید به امپراطور و پیروزی های "تتموس" در جنگ ها و آرمانهای کشورگشایی او به "بین النّحرین" ذکر شده است. درعهد بیزانس، امپراطور "تئودوسیوس" در سال 400 بعد از میلاد، این ستون را از مصر به این مکان آورده است. وی سپس برای برافراشتن این ستون، پایه ای مرمری با نقشی از خود و اطرافیانش ساخته و ستون را روی آن برافراشته است.
نماد بعدی چشمه یا آبخوری اهدایی توسط پادشاه آلمان "ویلهلم دوم" به سلطان عثمانی، "سلطان عبدالحمید دوم"(Abdul Hamit II) در سال 1901 میلادی است. این آبخوری، به عنوان نماد دوستی دو پادشاهی، به شهر استانبول هدیه شده است و سطح داخلی گنبد آن با کاشی کاری های آب طلا با نمادهایی از پادشاهی آلمان و عثمانی تزئین شده است.
نماد سوم، ستونی مارپیچ است که در میانه حفره ای در بخش انتهایی میدان قرار گرفته است. این ستون، در گذشته بسیار بلندتر بوده است و بالای آن با سه سر اژدها تزئین شده بود. این ستون در اصل در سال 478 قبل از میلاد در معبد "آپولو"(Apollo) در "دلف"(Delphi) به یادبود پیروزی یونانیان بر پارسیان برافراشته شده بود. ولی در سال 330 بعد از میلاد، به دستور امپراطور "کنستانتین"(Constantine) به این مکان آورده شده است. سرهای اژدها، به مرور زمان گم شده اند و اکنون تنها یکی از آنها در موزه باستانشناسی استانبول قرار دارد. بعد از بازدید از میدان "هیپودِرام" با اینکه ساعت حدود 2 بعد از ظهر بود، به خواست گروه قرار شد از "باسیلیکا سیسترن"(Basilica Cistern) در نزدیکی میدان "هیپودرام"، پیش از نهار بازدید کنیم.
این بنا یک آب انبار زیرزمینی سالم باقی مانده از دوران "بیزانس" است. ابعاد آن 65 در 143 متر است و سقف آن به وسیله 336 ستون برافراشته نگاه داشته شده است. این آب انبار، 80000 متر مکعب آب ذخیره می کند و آب آن توسط کانالهایی از آب بندی در 20 کیلومتری استانبول، نزدیک دریای سیاه تأمین می شده است. این بنا از ساعت 9 صبح تا 6 بعدازظهر باز است و برای دیدن آن باید 15 لیر ورودیه بپردازید. بازدید از این بنا حداکثر 45 دقیقه طول می کشد. حس وهم انگیز آب انبار، بسیار جالب است و خنکی آن در تابستان، احساس بسیار خوبی دارد. به هنگام بازدید ما از این آب انبار، در فضای داخلی، موسیقی آرامی هم پخش می شد که بر این حس وهم انگیز از فضا می افزود.
نکاتی جالب در باره آب انبار
از میان مجموع ستون ها، "ستون اشک"(Tear column) را ازدست ندهید. این ستون به نام "ستون آرزوها" نیز معروف است و بر روی آن سوراخیست که به باور عام، اگر آرزو کنید و شست دست خود را در حفره گذاشته و یک دایره کامل بزنید آرزویتان برآورده می شود! دو ستون در انتهای آب انبار قرار دارد که زیر آنها سردیس "مدوسا"(Medusa) قرار دارد. این دو مجسمه یکی بر روی گونه راست و دیگری روی سر قرار گرفته است. افسانه های فراوانی در مورد آنها نقل شده؛ ولی خود "مدوسا" موجودی افسانه ای بوده که توسط "پرسئوس"(Perseus) کشته می شود. موهای این موجود از افعی بوده و به چشمان هرکس نگاه می کرده او به سنگ تبدیل می شده است. یکی از افسانه ها درمورد این دو مجسمه آن است که "مدوسا" خواهری خوش قلب نیز داشته و هردو درانتهای این آب انبار باهم نزاع می کنند و در نهایت هردو تبدیل به سنگ می شوند. به تفاوت های صورت و موهای خواهر بدذات که روی سر قرار گرفته با خواهر دیگر توجه کنید.
بعد از بازدید از آب انبار، همه حسابی گرسنه بودیم. به همین دلیل مستقیم به سمت یک کبابی در نزدیکی هتل رفتیم که نوع خاصی از "کباب ترکی" به نام "چاق کباب"(Cag Kebabi) را درست می کرد که با نام "کباب ترابوزانی" هم شهرت دارد؛ اسم این کبابی شاهزاده (sehzadeh) است و در تقاطع خیابانهای آنکارا و "ابن کمال"(Ibni Kemal Cd.) در منطقه "امینونئو" (eminonu)قرار گرفته است. این کباب واقعاً خوشمزه است و به همه توصیه می کنم یک بار امتحان کنند. "چاق کباب" از گوشت برّه به همراه چربی های گوشت آماده شده و در دو مرحله کباب می شود. به همراه کباب حتماً ماست محلی، دوغ (به زبان ترکی "آیران"(Ayran))، سالاد و پیازجعفری هم سفارش بدهید. کباب به تنهایی 14 لیر و با مخلفات حدوداً نفری 20 لیر تمام می شود.
بعد از صرف ناهار، به هتل رفتیم و چون همگی به شدت از بی خوابی شب قبل خسته بودیم بعداز ظهر برنامه ای نگذاشتیم تا هرکس تمایل دارد علاوه بر رفع خستگی شخصاً از فضای اطراف هتل هم استفاده کند. هتل، در یک محله توریستی با انواع رستورانها و خیابانهای سنگفرش نزدیک پارک "گُلخانه"(Gulhane) قرار داشت و گشت و گذار اطراف آن خالی از لطف نبود. من هم با چند نفر از همراهان به میدان تقسیم رفتیم تا هم گشتی بزنیم و هم قدری خرید کنیم.
روز دوم
صبح زود، ساعت 8، همه در رستوران هتل جمع بودند وپس از صرف صبحانه مفصل هتل، به سمت مسجد "ایاصوفیه" یا کلیسای "سَنت صوفیا" یا "فرزانه مقدس"(Holy Wisdom) حرکت کردیم. این بنا، مهم ترین و مشهورترین بنای شهر استانبول است و اکثر مسافران این شهر، بازدید از آن را جزو برنامه های خود قرار می دهند. دیدن این بنا، حس بسیار جالبی دارد، گویا یک کلیسا و مسجد را درون چرخ گوشت ریخته اند و از ماحصل آن، بنای فعلی را ساخته اند! نه می توان این بنا را مسجد نامید و نه کلیسا؛ در حالی که از هردو نیز اِلمان های فراوانی وجود دارد. ولی حس اولین نگاه به گنبد داخلی، حسی به یاد ماندنیست که برای من، با بُهتی شعف انگیز همراه بود.
تاریخچه آن نیز بسیار جالب است. این بنا ابتدا توسط فرزند "کنستانتین" بزرگ، که شهر استانبول اسم قدیم خود یعنی "قسطنطنیه" را از او دارد، در قرن چهار میلادی در سال 360 به عنوان کلیسا ساخته شد. اما در شورش سال 404، به کلی ویران شد. سپس در سال 415 میلادی توسط امپراطور "تئودوسیوس دوم" درهمان مکان کلیسایی بزرگتر ساخته شد که به "ایاصوفیه دوم" معروف است. ولی این بنا نیز در شورشی در سال 532، ویران شد. سپس امپراطور "جاستنین"(Justinian) در سال 537 میلادی یعنی حدود 40 سال پیش از ولادت پیامبر اسلام، بزرگترین کلیسای روم شرقی را در این مکان بنا نهاد که تا به امروز پابرجاست. حدود 900 سال بعد، در سال 1453 میلادی "سلطان محمد فاتح" پس از فتح استانبول، این بنا را تبدیل به مسجد نمود و در آن، نماز جمعه برگزار کرد. اما پانصد سال بعد، در سال 1934 میلادی این بنا به دستور "آتاتورک" به موزه تبدیل شد.
برای رسیدن به ایاصوفیه از تراموا استفاده کنید و در ایستگاه "سلطان احمد" پیاده شوید. ورودی این موزه 25 لیر ترکیه و ساعات بازدید 9 صبح تا 7 بعدازظهر به جز روزهای دوشنبه است.
چند نکته در باره "ایاصوفیه"
پس از ورود به حیاط و گذر از گیت بازرسی، تعدادی ستون سنگی و یک پلکان و منبر خطابه دیده می شود که همگی باقیمانده کلیسای ایاصوفیه دوم هسnتند که در کاوش های باستانشناسی در اطراف بنای فعلی یافت شده اند؛ ولی این کاوش ها به دلیل ترس از آسیب به بنای فعلی، نیمه کاره رها شد. هنگام ورود به کلیسا، سه جفت دَر مشاهده می شود که تا زمان فتح استانبول و تبدیل بنا به مسجد، به مدت 900 سال، درِ وسط فقط برای امپراطور باز می شد و طرفین درِ میانی، محل قرارگیری سربازان گارد امپراطوری بود.
پس از ورود به بخش اصلی بنا، بزرگی دهانه گنبد به قطر 31 متر چشم هر بیننده ای را خیره می کند. چراغ های روشنایی در زمان عثمانیان اضافه شده اند و پیش ازآن، به جای لامپ در آنها روغن می سوخته است.
به میانه بنا که برسید در سمت راست، فضایی مربعی با مرمر دیده می شود که با چندین دایره مرمرین پر شده است. این مکان، محل تاج گذاری پادشاهان دوره بیزانس است و دایره مرکزی، محل قرارگرفتن پادشاه و سایر دوایر، محل استقرار سایرین را مشخص می کرده است.
روبروی مکان تاج گذاری، مأذنه یا همان محل قرار گرفتن اذانگو است که در زمان عثمانیان، به همراه منبر و محراب، به بنا اضافه شده است. در سمت چپ محراب، سکویی" ُلژ مانند" به دستور سلطان "عبدالمجید"(Abdul Mecit) در قرن نوزده بنا شده تا وی و خانواده اش بتوانند بدون دیده شدن در انظار عمومی به مسجد بیایند و نماز به پا دارند.
به بالا که بنگرید ابتدا شش صفحه بسیار بزرگ چوبی (دیسک) جلب توجه می کند که در قرن 19، توسط خوشنویس ترک "مصطفی عزت افندی"(Mustafa Izzet Efendi) نوشته شده اند و گفته می شود بزرگترین دیسک های خطاطی شده در جهان اسلام هستند. در چهار گوشه سقف، تصویر فرشته هایی با چندین بال دیده می شود که همان جبرئیل است. در زمان تغییر کاربری مکان به مسجد، روی صورت ها با پلاکی برنزی پوشانده شد و چند سال پیش به صورت اتفاقی یکی از پلاک ها جدا شد و صورت فرشته نمایان گشت. در طبقه بالا، مکانی مربع با مرمر سبز، مجزا شده است که محل قرارگیری ملکه و زنان دربار، در طول برگزاری مراسم مذهبی بوده است. همچنین در این طبقه، دیدن کاشی های طلا کوب را از دست ندهید!
درراهرو طبقه اول در سمت چپ، ستونی دیده می شود که به "ستون آرزو ها"معروف است و افسانه های جالبی درباره آن وجود دارد. برخی می گویند در زمان ساخت بنا، طلای مصرفی در پای این ستون انبار می شده و سربازی از آن نگاهبانی می کرده است. شبی سرباز خوابش می گیرد، در این هنگام فرشته ای ظاهر می شود و به جای جوان نگهبانی می دهد و صبحدم جوان را بیدار می کند و می رود؛ ولی اثر انگشت وی روی ستون باقی می ماند. از آن به بعد، او بالای این ستون نشسته است و برای دعاکنندگان آمین می گوید. عده ای دیگر این ستون را مدفن یکی از قدیسان روسی می دانند که برای دعا کنندگان در این مکان آمین می گوید. اما جالب ترین داستان مربوط به مسلمانان است. می گویند زمانی که "سلطان محمد"(Sultan Mehmet) این شهر را فتح کرد، تصمیم گرفت این کلیسا را به مسجد تبدیل کند؛ ولی محراب کلیسا به سمت کعبه نبود. وی پس از دعا و گریه بسیار در پای این ستون به خواب رفت که ناگاه "خِضر نبی" بر وی ظاهر شد و مشکل را جویا شد. سپس خضر انگشت شصت خود را درون حفره کرد و با گردش انگشتان دیگر به دور سوراخ، کل بنا رابه سمت کعبه گردانید! بازدید از کل مجموعه حدود دوساعت زمان میبرد. بعد از بازدید از "ایاصوفیه" به سمت بازار بزرگ سرپوشیده استانبول یا "کاپالی چارشی" (Kapali Carsi)رفتیم. این بازار با بیش از چهار هزار مغازه، یکی از بزرگترین بازارهای سرپوشیده دنیاست. این بازار، تعداد زیادی راسته دارد که برخی از آنها به نامهای خاصی مانند راسته زرگران، چرم فروشان، پارچه فروشان و ... شهرت دارند؛ ولی مانند بازار بزرگ تهران، امروزه فقط نام این راسته ها باقی مانده و در همه جای آن بیشتر صنایع دستی به فروش می رسد. البته کماکان می توان در راسته های مختلف مغازه های قدیمی با کاربری سابق را نیز مشاهده کرد.
چند نکته درباره خرید از "بازار بزرگ" یا "کاپالی چارشی" برای رسیدن به بازار بهتر است از تراموا استفاده کنید و در ایستگاه بایزید (Beyazit) پیاده شوید و عمود بر خط تراموا وارد بازار شوید. اجناس این بازار معمولاً گرانتر از سایر نقاط استانبول هستند، بنابراین با دقت خرید کنید. در اکثر مغازه ها امکان چانه زنی وجود دارد و حداقل 20 درصد و گاهی تا 50 درصد قیمت اولیه، امکان تخفیف گرفتن وجود دارد. بزرگترین راسته بازار،"کالپاکچیلَر"(Kalpakcilar) است که راسته زرگرهاست و بقیه خیابانها براین راسته عمودند. کوچه "سپاهی" (sipahi sokak)، راسته چرم فروشان است و در ادامه آن، راسته پارچه فروشان آغاز می شود. حتماً از راسته "صحافلَر"(Sahaflar Bedesteni) عبور کنید تا از انبوهی از مغازه های فرش فروشی وملزومات استحمام! (لُنگ و قَطیفه) دیدن کرده باشید.
تا حوالی ظهر، به گشت و گذار در بازار و خرید سوغاتی مشغول شدیم و حدود ساعت ،1 به سمت هتل رفتیم و از آنجا به رستورانی با نام "شهرت کوفته"(Sohret Koftecisi) رفتیم. "کوفته" نوعی از کباب ترکی است که تقریبا مثل "کباب کوبیده" ایرانی است، ولی با افزودنی هایی مثل ادویه و سبزی وگاهی حبوبات و ... درست می شود و هر منطقه در ترکیه و حتی نقاط مختلف یک شهر، کوفته مخصوص به خود را دارد. بهتر است از هتل تان بهترین و نزدیک ترین کوفته فروشی را جویا شوید و این غذای لذیذ را یکبار امتحان کنید. کوفته معمولاً غذای ارزانی است و هر وعده آن حدود 6 لیر و با مخلفات 10 لیر خرج بر می دارد. بعد از نهار، اکثر اعضای گروه برای استراحت به هتل رفتند؛ ولی من با چند نفر دیگر به موزه باستانشناسی استانبول رفتیم. این موزه در کنار پارک "گُلخانه" قرار گرفته و اگر به آثار باستانی علاقه مندید به هیچ عنوان بازدید از این موزه را از دست ندهید. برای رسیدن به موزه از تراموا استفاده کنید و در ایستگاه گُلخانه پیاده شوید. ورودی موزه 10 لیر است و موزه غیر از دوشنبه ها هرروز از 9 صبح تا 7 بعدازظهر باز است. برای بازدید کامل موزه بین 1 تا 3 ساعت وقت نیاز است.
نکاتی درباره موزه باستان شناسی
موزه از سه ساختمان تشکیل شده است که یکی کاخ قدیمی "کاشی" از کاخ های "توپکاپی"(Topkapi) بوده که هم اکنون موزه سرامیک و کاشی است و دیگری ساختمان U شکلی است که برای موزه ساخته شده و بخش اصلی آثار در آن قرار دارد و سومی ساختمانی کوچک است که پیش از این، دانشکده هنرهای زیبا بوده و هم اکنون به آثار دوره باستان منطقه آناتولی و پیش از اسلام در مناطق تحت سلطه عثمانیان تعلق دارد. ابتدا از ساختمان اصلی شروع کنید و اگر وقت و حوصله باقی بود به دو بنای کوچکتر بروید. در ورودی موزه با مجسمه ای از نیمه خدای مصر باستان به نام "بِس"(Bes) روبرو می شوید.
از درب سمت چپ وارد شوید و تا انتهای سالن تابوت های سنگی بروید. تمام اتاق ها مملو از تابوت های سنگی بسیار زیبا از دوران مختلف خصوصاً روم باستان هستند. گران قیمت ترین شی ء این موزه، یعنی تابوت اسکندر و تابوت زنان گریان را از دست ندهید. ناگفته نماند که تابوت اسکندر واقعا متعلق به اسکندر نیست و به خاطر آنکه نقش اسکندر در حال جنگ با پارسیان روی تابوت حک شده به این نام معروف است. اغلب این تابوت ها توسط استاد باستانشناسی ترکیه "عثمان حمدی"(Osman Hamdi Bey) از مناطق "صیدون"(Sidon) در لبنان امروزی و سوریه و مناطقی از ترکیه به دست آمده اند.
سپس مسیر رفته را برگردید تا به تندیس "بِس" برسید و از آنجا به تالار تندیس ها بروید. در این بخش، تندیس اسکندر که در نوع خود منحصر به فرد است را از دست ندهید. همینطور تندیس "خدای اقیانوس ها" و تندیس "سرباز جوان" را که به ستونی تکیه داده است! در طبقه بعد، بخش استانبول قرار دارد. در این قسمت حتماً سراغ میدان "هیپودِرام" و زنجیرهای محافظت از "خلیج شاخ طلایی"(Golden Horn) بروید. این زنجیرها درون آب خلیج قرار می گرفته تا عملاً کشتی های بیگانه مخصوصاً جنگی متعلق به دشمن، قادر به ورود به خلیج نباشند.
بخش کاخ کاشی کاری عملاً چیز زیادی برای ایرانیان که خود بهترین کاشی های دنیا را دارند، ندارد و می توان سریع از آن گذر کرد. تنها در یک اتاق مشرف به پارک گُلخانه بایستید و پارک را مشاهده کنید؛ این کاخ، توسط یکی از سلاطین عثمانی به همین منظور ساخته شده است! در بخش نهایی، یعنی ساختمان هنرهای زیبا، حتماً مجسمه "ایشتار"(Ishtar) پادشاه بابِل و کاشی های لعابی شیر و گاو و اژدها مربوط به شهر بابِل را ببینید که نمونه مشابه آن در شوش نیز موجود بوده و نمونه مربوط به شوش آن، هم اکنون یکی از باارزش ترین آثار موزه "لوور" فرانسه می باشد!
توصیه اکید می کنم که اگر به تاریخ و آثار باستانی علاقه مندید، حتماً برای این موزه از راهنمای صوتی استفاده کنید. راهنمای صوتی وسیله ایست که به کمک آن به هر قسمت از موزه که برسید با وارد کردن شماره مربوط به آن قسمت، توضیحات مبسوط آن بخش یا آن شیء را می شنوید و در اغلب بناهای دیدنی ترکیه، این راهنما به زبان فارسی موجود است. استفاده راهنمای صوتی این موزه 10 لیر هزینه داشت. بازدید از موزه تا آخرین دقایق ساعت کاری موزه ادامه داشت و عملاً با کارکنان موزه از آنجا خارج شدیم!!! بعد از خروج، یک راست به سمت هتل و از آنجا به همراه سایر گروه به یک مرکز خرید بزرگ در استانبول به نام "فوروم استانبول" (Forum Istanbul)رفتیم. این مجموعه که به معنای واقعی یک mall محسوب می شود، علاوه بر مرکز خریدی با 265 برَند شناخته شده و معروف دنیا، یک سینما، پارک بازی، آکواریوم، سالن بولینگ و یک طبقه غذاخوری (فود کورت) با انواع رستوران های ترکی و بین المللی، نیز دارد و به گفته سازندگان آن، بزرگ ترین mall در سراسر ترکیه و شاید کل اروپا تا به امروز باشد! برای رسیدن به این مجموعه فروشگاهی، کافیست سوار مترویی که به سمت فرودگاه آتاتورک می رود )خط (M1شده و در ایستگاه "کوچا تپه" (Kocatepe) یا "فوروم استانبول"، پیاده شوید. برنامه ما هم خرید داشت و هم قرار بود یکی از رستوران های زنجیره ای ترکیه را برای شام تجربه کنیم. نام این رستوران "HD Doner" برای دونِر و شعبه دیگری به نام ""HD iskender برای "اسکندر کباب" می باشد. اگر دونر و اسکندر کباب دوست دارید حتماً سری به یک mall شبیه این، در ترکیه بزنید و این رستوران را تجربه کنید. دونر که غذای معروفیست و نیازی به توضیح ندارد ولی "اسکندر" نوعی کباب ترکی است که با نان سرخ شده و سس گوجه مخصوص و البته کره فراوان به همراه ماست سرو می شود و بسیار لذیذ و البته غذای سنگینی است و انصافاً این رستوران زنجیره ای جدید ترک، این غذا را به غایت عالی سرو می کند. من در سفر قبلی ام به ترکیه این رستوران را تجربه کرده بودم، اما متأسفانه این بارممکن نشد، چون با گروه ساعت 10 در طبقه "فود کورت" قرار گذاشته بودیم؛ غافل از آنکه ساعت 10، ساعت پایان کار مجموعه است!
چند نکته راجع به خرید در mall های استانبول و خیابان استقلال استانبول شهر خرید است و به قول یکی از دوستانم که ساکن استانبول است، این شهر به یک پاساژ بزرگ شبیه است که تعدادی خانه نیز در آن موجود است! اما از اغراق که بگذریم، بزرگ ترین مراکز خرید ترکیه در این شهر قرار دارند. پس اگر اهل خرید هستید، زمانی را برای آن در برنامه سفرتان بگنجانید. در مراکز خرید عجله نکنید و به دقت دنبال مغازه های در حال حراج بگردید، چون در مراکز خرید بزرگ حتماً همیشه چندتایی وجود دارند. اگر تابلو حراج بالای 50 درصد دیدید وارد فروشگاه شوید ولی حتماً از فروشنده بخواهید دقیقاً اجناسی با تخفیف فوق را نشانتان دهد یا شخصاً به دنبال آنها بگردید، چون معمولاً تنها بخش کوچکی از کل اجناس تخفیف می خورند! و مابقی به همراه اجناس تخفیفی به شما فروخته می شود! تخفیف به ترکی می شود ایندیریم! (Indirim) شاید به کارتان بیاید! برخی فروشگاه های چند طبقه معمولاً یک طبقه را به اجناس تک سایز با تخفیفات عالی اختصاص می دهند، از گشت و گذار در آنها نگذرید. از خرید مارک های بین المللی در ترکیه بپرهیزید، مگر اینکه تخفیفی بالای 60 درصد داشته باشند، چون معمولاً این اجناس در مقایسه با ایران گران تر فروخته می شوند، به این علت که همگی از مبادی رسمی وارد می شوند و حقوق گمرکی شان پرداخت شده است! از مارک های معروف ترکیه یا آنهایی که بخش اعظم تولیدشان در ترکیه صورت می پذیرد، خرید کنید. بعضی از آنها که برای من مناسب بود عبارتند از: Colin's, Collezione, Defacto, RodiMOOD, LC Waikiki, C&A از خرید کیف و کفش بپرهیزید؛ مگر آنکه تخفیفی بیش از 60 درصد داشته باشد، در غیر این صورت به احتمال زیاد هم قیمت یا گران تر از ایران خرید کرده اید. برعکس آن، تا می توانید البسه روزمره و بافتنی و پالتو بخرید. و نکته آخر اینکه معمولاً لباس های هر فصل در همان فصل، راحت تر و با تخفیف بیشتر پیدا می شوند، دقیقاً برعکس ایران! بعد از خرید، به دلیلی که گفتم، بدون صرف شام به طرف هتل برگشتیم و نزدیک میدان "سلطان احمد" در یک رستوران شام خوردیم و سریع به هتل رفتیم تا برای یک روز پرکار دیگر به اندازه کافی استراحت کنیم!
بخش سوم
قونیه
روز سوم
روز سوم، برنامه سفر یک روزه به قونیه داشتیم. در ابتدا لازم به ذکر است، چنانچه بخواهید نقاط دیدنی قونیه را در یک روز ببینید، این کار واقعاَ عملی است، ولی اگر دوست دارید حتماً مراسم سماع را هم در قونیه ببینید باید در طول سال، به غیراز اواخر آبان و اوایل آذر، حتماً یک روزِ شنبه، در قونیه باشید و شب، ساعت 8، مراسم سماع را در "مرکز فرهنگی مولانا" (Konya's Mevlana Cultural Center) تماشا کنید و ناگزیر شب را هم در قونیه سپری کنید. در اواخر آبان و اوایل آذر، به خاطر مراسم "شب عروس" که شب وفات مولانا است، تقریباً هر شب، مراسم سماع در قونیه برگزار می شود. اما در استانبول نیز مرکزی در منطقه تقسیم، نزدیک برج گالاتا، به نام "مولوی خانه" (Galata Mevlevihane) وجود دارد که مراسم سماع را در سطحی کوچکتر با هفت "سماع زن" (سماع کننده) هفته ای یک بار، و البته باز هم روزهای شنبه، برگزار می کند. ما چون اصراری به دیدن مراسم سماع در قونیه نداشتیم، همان برنامه یک روزه را برای بازدید از قونیه، چیده بودیم و چون بلیط های ساعت 6:30 تخفیف خوبی خورده بود من آنها را گرفته بودم، اگرچه هواپیمایی "پِگاسوس" معمولاً هر صبح، سه پرواز به قونیه دارد که بهترین ساعتش به نظرم 9 صبح است. ساعت 4 صبح با ماشینی که پیش تر هماهنگ کرده بودیم راهی فرودگاه شدیم. پرواز، سر ساعت و بدون تأخیر انجام شد، ولی همه همراهان از خستگی روز پیش و کم خوابی شب، تقریباً کُل طول پرواز را خواب بودند و با نشستن هواپیما به زمین بیدار شدند. پرواز حدود یک و ربعِ ساعت، طول می کشد. از فرودگاه به مرکز شهر را با "هاواش" آمدیم؛ ولی در مسیر برگشت فهمیدیم اگر تعدادمان 4 نفر باشد قیمت تاکسی هم همان قدر می شود. هاواش نفری 9 لیر و تاکسی 40 لیر می شود که تقریباً یکی هستند. اگر با "هاواش" به شهر می روید، باید میدان "علاءالدین" (Alaaddin) پیاده شده و سپس از خیابان "مولانا" (Mevlana) مستقیم به سمت آرامگاه حدود 10 دقیقه پیاده روی کنید. ما نیز برای احترام به جناب "مولانا" این مسیر را پیاده طی کردیم. اما قبل از آن در یکی از شیرینی فروشی های میدان، صبحانه خوردیم. در ترکیه بسیاری از شیرینی فروشی ها جایی برای نشستن و خوردن چای و شیرینی و باقلوا دارند و بعضی هاشان علاوه بر شیرینی، نان های ترکی و گاهی کره و پنیر هم می فروشند که گزینه خوبی برای صرف صبحانه کم هزینه و بی دردسر است. ما هم با آرامش، یک صبحانه مفصل خوردیم و تازه، کُلّی هم باقلوای ترکی خوردیم و چای نوشیدیم و نهایتاً هزینه صبحانه مان برای هر نفر 3 لیر شد. بعد از صبحانه به سمت مقبره حرکت کردیم.
حال و هوای قونیه، واقعاً برای من عجیب بود. احساس غربت نمی کردم و از لحظه هایش لذت می بردم. در مسیر از دور گنبد فیروزه ای "مولانا"، روح نواز است و سادگی خیابان اطرافش هم حس خوبی دارد.
جالب این که قونیه شهری بسیار مذهبی است و اغلب زنان حجاب دارند و حتی در تابلو های تبلیغات شهری نیز اثرات این فضای مذهبی مشهود بود، برای ورود به مقبره هم لازم است لباس تقریباً پوشیده داشته باشید. از آنجا که اغلب ما ایرانی ها با خود جناب "مولانا" آشناییم تنها به ذکر نکاتی راجع به مقبره بسنده می کنم.
نویسنده : سعید متعبد
تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب سایت بانک تور و گردشگری مسؤولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمیگیرد. |