قبل از پرداختن به خاطرات سفر بیادماندنی من و همسرم به جزیره پنانگ در غرب مالزی در آبان 1396 لازم است بگویم، از نظر من سفر به یک کشور خارجی با 4 الگوی مختلف امکان پذیر است:
1- سفرهای کوله پشتیگردی (Backpacking) که بیشتر ويژه سفرهای مجردی با مطالعه کافی در مورد آداب و رسوم و جاذبههای مقصد و تقریباً بدون برنامهریزی برای اسکان و وسیله سفر و تنها با یک کوله پشتی با هدف آسان و ارزان شدن سفر شکل میگیرد. در این گونه از سفرها کیفیت اسکان، غذا و وسیله سفر مهم نیست ولی در عوض کثرت سفر به مناطق ناشناخته و کشف و شهود در میان مردم آنجا از اهمیت زیادی برخوردار است؛ واضح است که این الگوی سفر با توجه به وضعیت سنی من و همسرم که تازه پا در چهل سالگی گذاشتهایم و البته به کیفیت سفر هم اهمیت زیادی میدهیم، اصلاً سازگار نیست.
2- سفرهایی که بدون مطالعه و برنامهريزی خاصی صورت میپذیرد و علاقهمندان این گونه از سفرها معتقدند که در زمان سفر هر شرايطی که پیش آمد را به تناسب مدیریت میکنند در نتیجه این افراد گاهی ممکن است که مجبور به تعویض هتل رزرو شدهشان با دلخوری یا پرداخت هزینه مازاد برای صرف مجدد غذا در رستورانی دیگر و نظایر آن شوند. همچنین ممکن است تا نزدیکی یک جاذبه مهم گردشگری مقصد رفته باشند ولی از آن آگاه نبوده در نتیجه به بازدید از آن نپرداخته باشند. هزینه این نوع سفرها بر حسب شرایط پیش آمده خیلی متغیر است، گاهی اتفاقی ممکن است خیلی ارزان و گاهی خیلی گران تمام شود، گاهی ممکن است خیلی خوش بگذرد و گاهی ممکن است با تلخ کامی و خستگی روحی و جسمی از سفر بازگردند. من و همسرم افرادی منضبط بوده و زندگیمان دارای حساب و کتاب است بنابراین اگر هزینه و زمانی را برای سفر اختصاص میدهیم حتماً میخواهیم که از آن بیشترین بهره را ببریم لذا این نوع سفر هم با روحیات ما همخوان نیست.
3- سفرهای برنامهریزی شده توسط کارگزاران گردشگری که کلیه برنامهریزیها توسط آژانسهای مسافرتی انجام شده و طبیعتاً هزینه دستمزد پرسنل آژانس و سود شرکت هم به هزینههای مرسوم افزوده و از شما اخذ میشود و کافیست شما بدون هیچ تحقیق و مطالعه و زحمتی خود را به یک کارگزار سفر بسپارید و سر کیسه را شل نمایید تا آنها برای شما همه چیز را هماهنگ نمایند. این الگوی سفر شاید برای کهنسالان که حوصله تحقیق و مطالعه و توانایی جسمی پیدا کردن مسیر و ... را ندارند، مناسب باشد ولی برای من و همسرم که تازه در چهل سالگی احساس جوانی (البته با تأخیر) مینمایيم اصلاً هیجانانگیز نیست ضمن آن که معایبی هم دارد که ما نمیپسندیم مثلاً در ابتدای روز کارگزار شما باید یکی یکی به همه هتلها سر زده و مسافران را سوار وسیله نقلیه نماید و در پایان روز هم برعکس آن را، که زمان تلف شده قابل توجهی بدنبال دارد. از طرف دیگر زمان استفاده از هر مکان براساس نظر راهنمای تور تعیین میشود و شما نمیتوانید به اختیار خودتان در یک مکان بیشتر بمانید یا یک مکان دیگر را زودتر ترک کنید، البته تأخیرهای همراهان را هم که بعضاً وقت شناسی ندارند باید به آن اضافه کنید. براحتی میتوانید حدس بزنید که این الگو هم مورد پسند ما نیست.
4- سفرهایی که با مطالعه کافی و استفاده از تجربیات دیگران (بدون استفاده از کمک و خدمات کارگزاران گردشگری) برنامهریزی دقیق میشود و مدیریت هزینهها هم در آن لحاظ میشود تا حداکثر بهرهبرداری از زمان و مکان ایجاد شود؛ قطعاً من و همسرم علاقمند این نوع از سفر هستیم. بنابراین برای سفرهایمان از قبل به اندازه کافی تحقیق میکنیم و وقتی پا در سفر میگذاریم، اکثر جاذبههای مورد نظر را از قبل پیشبینی نموده و نحوه دسترسی به آنها و حدود هزینه آن هم برایمان مشخص است. البته در حین سفر هم با ماجراجویی مشکلی نداریم و گاهی به فراخور اتفاقات پیش آمده ممکن است تغییرات جزیی در برنامه سفر بدهیم. همچنین برای هر برنامه یک جایگزین هم داریم که اگر مشکلی بوجود آمد، زمان ارزشمند سفرمان بیهوده تلف نشود لذا غالباً به برکت این بررسیها و تحقیقات قبلی، سفرهای خاطره انگیزی را انجام میدهیم که سفر به مالزی هم آخرین آنها بود. باید اعتراف کنم که همین تحقیقات قبلی در مورد سفر، یکی از جذابترین بخشهای سفرهایمان شده است. خالی از لطف نیست اگر بگویم که ما حتی در سفرهای داخل ایران هم همین رویه را بکار میگیریم و تاکنون بجز 6 استان آذربایجان غربی، ایلام، لرستان، مرکزی، خراسان شمالی و کهکیلویه و بویراحمد به بقیه 25 استان کشور سفر کردهایم. بنابراین واضح است که در اینجا باید از تحقیقات قبل از سفر مالزی شروع به بیان خاطرات آن نمایم.
البته تا یادم نرفته است بگویم که علیرغم این که تصمیم دارم نوشتهام در قالب سفرنامه مالزی در سایت لست سکند منتشر شود ولی اسم آن را سفرنامه نگذاشتهام زیرا سفرنامه نوشتن یک سری آدابی دارد و ممکن است مطالب من در بخشهایی در تطبیق کامل با استانداردهای سفرنامه نویسی نباشد لذا برای آن که بتوانم به بیان آزادانه خاطرات سفرم به جزیره زیبای پنانگ و کوالالامپور پایتخت مالزی بپردازم لذا با اجازه شما اسم آن را « خاطرات سفر به جزیره پنانگ معروف به بهشت غذا و شهر کوالالامپور پایتخت خیره کننده مالزی » انتخاب نمودم. یک نکته دیگر را هم عرض کنم : اگر فکر میکنید که با خواندن این سفرنامه میتوانيد اطلاعات جامعی درخصوص سفر به مالزی بويژه جزیره زیبای پنانگ و شهر کوالالامپور بدست آورید، سخت در اشتباه هستید زیرا فرصت 8 روزه سفر ما خیلی کوتاهتر از آن چيزی بود که بتواند همه اطلاعات لازم را در اختیار شما بگذارد البته اگر میخواهید خواندن این سفرنامه آغازی باشد برای مطالعه در مورد سفر به مالزی باید بگویم حتماً راه درستی را انتخاب کردهاید و با اشتیاق ادامه سفرنامه را بخوانید. ضمناً قرار است فقط من خاطرات و برداشتهای شخصیام را از آنچه در سفر اتفاق افتاد و دیدم و شنیدم برشته تحریر درآورم تا شاید برای دیگرانی که میخواهند در آینده به آنجا بروند مفید فایده باشد و شاید عدهای هم با خواندن آن خاطره بازی کنند یا برخی با آن سرگرم شوند یا .... . ؛ حالا بعد از این مقدمه نسبتاً طولانی برویم سراغ قصه اصلی سفر ما:
از نیمه مردادماه 1396 تصمیم به برنامهريزی برای هفتمین سفر خارجیمان به يکی از کشورهای آسیای جنوب شرقی که تاکنون هیچ تجربهای در خصوص این مناطق نداشتیم به شدت ذهن من را درگیر نمود، لذا شروع به تحقیق در مورد کشورهای مختلف این منطقه، مطالعه سفرنامهها و بررسی قیمت بلیط هواپیما و هتل و تورهای آن نمودم. در همان روزهای اول، يک تور 13 روزه ژاپن برای اواسط شهریور در سایت لست سکند با گشتهای کامل و سفر به چند شهر مختلف آن بشدت وسوسهانگيز بود ولی قیمت حدود 20 میلیون تومانی آن برای هر نفر، حتی جرأت فکر کردن به آن را در شرایط اقتصادی فعلی نمیداد ولی دغدغهای شده بود که هر روز به امید اینکه شاید شرایط لحظه آخری ويژهای بوجود آید (مثلاً قیمت آن بشود 5 ميلیون!) يا خداوند يکی از طلبهای کهنه و قدیمی را از طلسم چندساله خود برهاند و با وصول آن ما هم مسافر تور ژاپن شويم، به سایت لست سکند و سایت بانک سامان (حساب خودم!) سری میزدم بیفایده و مأیوس کننده. همسرم که اشتیاق من را برای این تور ژاپن میدیدند چندبار به جد پیشنهاد کردند که شما تنهایی بروید ولی من اصلاً انگیزهای برای تنها رفتن نداشتم بالاخره زودتر از آن که فکرش را میکردم، ظرفیت این تور تکمیل شد و فقط خاطرهای از آن باقی ماند از جمله آشنایی با شکل جالبی از هتلها در ژاپن با نام هتلهای کپسولی (Capsule Hotel يا ‘pod’ Hotel) که تصویر یک نمونه از آن را در ادامه میبینید.
تصویر 1 : تصویر یکی از بهترین هتلهای کپسولی در اوزاکا ژاپن
تحقیقهای من ادامه یافت و تورهای گوناگون نمايشگاه Canton Fair در 3 فاز مختلف شهر گوانگجو چین کم کم رونق گرفت و سپس تورهای پکن با پرواز غیرمستقیم به آلماتی در کشور قزاقستان که با قیمت بسیار تحریککنندهای ارائه میشد. اما الگوی روزهای اجرای این تورها هم اصلاً با برنامه کاری ما بخصوص با شرایط شغلی همسرم هماهنگ نبود به طوری که برای استفاده از آنها باید روزهای مختلفی از دو هفته متوالی را مرخصی میگرفتیم (هم قبل از پنجشنبه و جمعه و هم بعد از آن) که اگر من هم میتوانستم، شرایطم را مهیا کنم ولی برای ایشان اساساً امکانپذیر نبود و با این شکل مرخصی ایشان حتماً مخالفت میشد. نتیجه این بررسیها هم فقط این شد که نمایشگاه خیلی مهم صادراتی کشور چین که در سال 1957 میلادی پایهگذاری شد، هر سال دو بار در بهار و پاییز در شهر گوانگجو با حضور صدها شرکت و هزاران بازدید کننده بینالمللی برگزار میشود و فرصت مغتنمی است برای تجار که قراردادهای خرید و فروش محصولات مختلف را در 3 فاز متوالی منعقد نمایند، تصویر زیر وبسایت اصلی این واقعه با اهمیت جهانی را نشان میدهد که اگر به آن علاقمند هستید، راهنمای خوبی برایتان است.
تصویر 2 : تصویر وبسایت نمايشگاه Canton Fair در شهر گوانگجو چین
در نیمه دوم مهرماه تبلیغات تورهای مالزی توجه من را به خود جلب نمود زیرا الگوی پروازی آنها با روزهای آخر هفته شروع و تنها با مرخصی چند روزه در یک هفته با شرایط ما سازگاری مییافت که موضوع را با همسرم درمیان گذاشتم و ایشان هم ايضاً با مادرزن جان در میان گذاشتند که حالا در فصل مدارس اگر ما بخواهیم سفر چند روزه خارج از کشور داشته باشیم، آيا شما منزل ما تشريف میآوريد که بچهها بتوانند به مدرسهشان برسند و اینجا بود که نقش بی بدیل مادرزن جان مجدداً معجزه کرد و ما با خیال آسوده مسافر مالزی شدیم. حالا وقت آن بود که زمان دقیق سفر را قبل از سردشدن هوا و شروع بارندگیهای پاییزی بسرعت تعیین و برای گرفتن بليط هواپیما و هتل يا تور اقدام کنیم، علیرغم این که قیمت تورهای چهارشنبه 3 آبان ماه خیلی افت کرده بود ولی با توجه به جلسه کاری خیلی مهم همسرم در 10 آبان امکان استفاده از این شرایط برایمان مهیا نبود لذا تاریخ سفر را به بعد از آن موکول نمودیم. سپس من از طریق وبسایتهای مختلف شروع به برآورد قیمت بلیط رفت و برگشت و هتل برای تاریخ مورد نظرمان کردم که ملاحظه شد خرید تور از آژانسهای داخلی ارزانتر از خرید بليط جداگانه هواپیما (حتی از سایتهای خارجی با ویزا کارت) و رزرو هتل خواهد بود. همزمان با آن، مطالعه تجربیات هموطنانی که قبلاً به مالزی سفر کرده بودند از طریق سفرنامههایشان بويژه در سایت لست سکند و همچنین نظرات کاربران سایتهای بین المللی نظیر بوکینگ و تریپ ادوایزر را هم انجام دادم که به این نتیجه رسیدم جاذبههای گردشگری مالزی در کوالالامپور، پنانگ، لنکاوی و ردانگ به اندازهای زیاد است که در یک سفر 8 روزه نمیشود از همه جذابیتهای آن استفاده نمود لذا تصمیم گرفتیم که فعلاً یک تور یک هفتهای به کوالا و پنانگ داشته باشیم و دیدن بقیه مکانها را به سفری دیگر موکول نماییم. بررسی جزییات تورهای پیشنهادی در سایت لست سکند مشخص نمود که در این زمان (آبان 96) فقط دو نوع پرواز مستقيم ماهان و ايرآسیا به مالزی و دو نوع پرواز غیرمستقیم با هواپیمایی قطر و عمان وجود دارد که به علت دردسر پروازهای ترانزیت و معطلیهای آنها ترجیح دادیم از پروازهای مستقیم استفاده کنیم و نهایتاً بدلیل ساعت بهتر پروازی هواپیمایی ایرآسیا به لحاظ زمان رسیدن و امکان تحویل همزمان هتل و همچنین حدوداً 200 هزار تومان ارزانتر بودن آن نسبت به پرواز ماهان، ما این پرواز را ترجیح دادیم ولی من که از سفر با هواپیمایی ایرآسیا تجربهای نداشتم، کمی مردد شده و وبسایت آن را زیر و رو کردم. این خط هوایی مالزیایی ويژگیهای جالبی داشت از جمله این که در سال 2017 برای نهمین سال متوالی این شرکت بعنوان برترین ایرلاین سفرهای اقتصادی (ارزان) برگزیده شده است، شعار فعلی این شرکت هم «Now Everyone Can Fly» جالب بود، همچنین وقتی شما از این شرکت بلیط پرواز (حتی بینالمللی) میخرید، باید بدانید که فقط صندلی را خریدهاید و باید هزینه غذا، آب، پتو و بالش، و بار همراهتان را جداگانه بپردازید! ضوابط آنها در کنترل بار داخل کابین و بار همراه هم بشدت سختگیرانه است، همه این موارد باعث شد که با آگاهی کامل ترغیب شوم که حتماً سفر به مالزی را با این ایرلاین تجربه کنم، اگر تمایل به سفر با ایرآسیا را دارید توصیه میکنم حتماً وبسایت آنها را قبل از سفر، دقیق بررسی کنید زیرا همه جزییات را به خوبی توضیح دادهاند حتی میتوانید نوع غذای مورد نظرتان را از قبل انتخاب و به آژانس هواپیماییتان اطلاع دهید که همان غذا را برای شما رزرو کنند یا با توجه به وزن بار همراهتان مقدار مورد نیازتان را از قبل با قیمت کمتر پیش خرید نمایید! به نظر من این شکل سرویسدهی هم تجربه جالبی بود که ما آن را امتحان کردیم و واقعاً هم بدلایلی که بعداً اشاره میکنم، کاملاً راضی بودیم.
تصویر 3 : تصویر وبسایت شرکت هواپیمایی Air Asia برای کسب اطلاعات
همان طور که قبلاً هم در مقدمه توضیح دادم، ما ترجیح میدهیم که خیلی وابسته به برنامه تورهای اختیاری ایرانی در سفرهای خارجیمان نباشیم و طبق برنامه خودمان عمل کنیم لذا در بررسی هتلها، موقعیت قرارگیری هتل و دسترسی آسان آن به سیستمهای حمل و نقل همگانی یکی از مهمترین معیارهای انتخاب ما بود. پس از بررسی مفصل هتلهای کوالالامپور، به این نتیجه رسیدم که باید هتلی را در نزدیکی خیابان بوکیت بینتانگ که مرکز اصلی خرید و برنامههای شاد خیابانی شبانه کوالا است، انتخاب کنم. نهایتاً به دو هتل ایستانا و رویال چولان کوالالامپور رسیدم که بین آنها با توجه به دسترسی بهتر هتل ایستانا به ایستگاههای حمل و نقل عمومی و قیمت ارزانتر، هتل ایستانا را انتخاب کردم (نتیجه ارزیابی کاربران در سایت بوکینگ با امتیاز 8.3 از 10 و در تریپ ادوایزر با امتیاز 4 از 5 است). آدرس وبسایت هتل هم بشرح زیر است: https://www.hotelistana.com.my/en
تصویر 4 : هتل ایستانا در مرکز هیجانات کوالالامپور
نتیجه بررسی هتلهای پنانگ هم نشان میداد که دو هتل گلدن سندز ریزورت در منطقه باتوفرینگی و هتل اورگرین در منطقه جرج تاون شرایط خوب و رضایتبخشی داشتند. بالاخره هتل گلدن سندز ریزورت را بدلیل موقعیت مکانی دنج و آرام آن برای استراحت در منطقه ساحلی شمال جزیره پنانگ (ولی با قیمت گرانتر) انتخاب کردیم (این هتل در سایت بوکینگ با امتیاز 8.3 از 10 و در تریپ ادوایزر با امتیاز 3.9 از 5 است). آدرس وبسایت هتل هم : https://www.shangri-la.com/penang/goldensandsresort
تصویر 5 : هتل گلدن سندز ریزورت در جزیره پنانگ (اتاقهای رو به دریا)
سپس دنبال جستجوی بهترین شرایط و قیمت برای تور ترکیبی کوالا-پنانگ با اقامت در هتل ایستانا و گلدن سندز ریزورت در سایت لست سکند نمودم، برخی از آژانسها اعلام نموده بودند که پرواز رفت به کوالا و برگشت از پنانگ است که با تلفن به آنها متوجه شدم این موضوع فقط جنبه تبلیغاتی دارد و اصلاً پرواز مستقیمی از پنانگ به ایران وجود ندارد. چون از سفرنامهها خوانده بودم که مسیر زمینی بین کوالا و پنانگ حدود 5 ساعت زمان نیاز دارد بنابراین میشد براحتی درک کرد که وقتی پرواز برگشت از کوالا باشد باید (علاوه بر یک روز زمان برای مسیر رفت) یک روز هم برای برگشت از پنانگ به کوالا از روزهای سفر از دست داد که خیلی الگوی جالبی برای یک سفر 8 روزه نبود لذا قیمت بلیط هوایی داخلی کوالالامپور-پنانگ را از سایت ایرآسیا و سایر وبسایتهای فروش پرواز بینالمللی کنترل نمودم و دیدم که خیلی مقرون به صرفه است که ترانسفر بین دو شهر را هوایی انتخاب کنیم ولی متأسفانه هیچکدام از تورهای پیشنهادی چنین پکیجی را ارائه نمیکردند. بالاخره روز 30 مهرماه با آژانس مسافرتی به توافق رسیدم که با دریافت هزینه جداگانه پرواز داخلی بین دو شهر، پکیج تور ترکیبی مورد نظر ما شامل پرواز رفت و برگشت از تهران به مالزی با هواپیمایی ایرآسیا و ترانسفر داخلی هوایی بین کوالا و پنانگ با ایرآسیا (جمعاً با سه وعده غذای انتخابی، سه بطری آبمعدنی و 20 کیلو بار هر پرواز در مسیر رفت و 30 کیلو بار هر پرواز برای مسیر برگشت برای هر نفر) و 3 شب اقامت در پنانگ و 4 شب اقامت در کوالا در هتلهای انتخابی ما با یک سیم کارت و یک گشت شهری را هماهنگ نمایند که قیمت کل آن 3080000 تومان برای هر نفر شد (که مبلغ 350 هزار تومان آن بابت پرواز داخلی است). سپس با ارسال تصویر پاسپورتها و واریز مبلغ تور، قرارداد سفر ما نهایی شد البته به پیشنهاد آژانس برای استفاده مفیدتر از زمان سفر، قرار شد بعد از رسیدن به کوالا مستقیماً با اولین پرواز برویم پنانگ و روز چهارم برگردیم کوالالامپور. همانروز از آژانس بما اطلاع دادند که پروازها تاييد شده و فردای آن روز هم واچر هتلها تایید شد و کلیه مدارک و بلیط پرواز و بیمه نامه دو روز قبل از پرواز برای ما ارسال شد، البته چون ما ساکن تهران نیستیم همه کارها از طریق ایمیل و تلگرام انجام شد.
در یک هفتهای که تا شروع سفر در 11 آبان زمان باقی مانده بود، من به بررسی دقیق سایر سفرنامههای مالزی سایت لست سکند (حتی سفرنامه منتشر شده در تاریخ 10 آبان!) پرداختم و جزییات مورد نیاز آنها را فیشبرداری نمودم که بتوانم در سفر از آنها استفاده کنم. در این بررسیها متوجه شدم که برخی از روشهای جابجایی یا قیمتها در زمانهای مختلف تغییراتی داشته است لذا سعی میکردم که موارد تناقضها را هم ثبت کنم که در مالزی بتوانم به تناسب شرایط موجود از آن بهرهبرداری کنم. اطلاعات متنوعی هم از وضعیت مکانهای دیدنی، نقشه سیستمهای حمل و نقل و توصیه مسافران قبلی بررسی نمودم که همگی هیجان وصف ناشدنی را در من و همسرم قبل از سفر ایجاد مینمود. یکی از مفیدترین چیزهایی که در خلال بررسیهایم پیدا کردم، گزارشی 70 صفحهای بود با عنوان «شهر کوالالامپور پایتخت خیرکننده مالزی» مربوط به سال 2015 میلادی که با جزییات کامل همه مکانهای توریستی، فرهنگی، پارکها، هتلها، مراکز خرید و هر آنچه برای توریست اهمیت داشت را با جزییات کامل شامل زمان شروع و خاتمه کار جاذبههای توریستی، نحوه خرید بلیط و قیمت ورودیه، آدرس و شماره تلفن و ... را بیان میکرد و تصویر جلد آن را در عکس زیر ملاحظه و بسادگی با جستجوی عنوان «KL Malaysias Dazzling Capital CityEnglish05102015» میتوانید نسخه کامل آن را از اینترنت دانلود نمایید (بخش دوم اسم سفرنامه من برگرفته از نام همین گزارش است).
تصویر 6 : جلد گزارش شهر کوالالامپور پایتخت خیرکننده مالزی
البته علاقمندان میتوانند گزارش طرح جامع گردشگری مالزی برای بازه سالهای 2015 تا 2025 که خیلی در نوع خود جالب بود را نیز از آدرس https://www.kltourismmasterplan.com به طور کامل مطالعه نمایند زیرا مالزی که کشوری با صنايع متنوع و همچنین دارای منابع نفتی است ولی قسمت قابل توجهی از هزینههای جاری کشورش را از محل درآمد توریست خود بدست میآورد و در این برنامه ملاحظه مینمایید که برای سال 2025 میلادی چه برنامهریزی دقیقی برای توسعه جذب گردشگری انجام شده است. خلاصه نکات جالب این گزارش را در تصاویر زیر برایتان ارائه مینمایم که بدانید اهمیت گردشگری در مالزی چقدر است.
تصویر 7 : شاخصهای کلیدی گردشگری مالزی در مقایسه با چند کشور همتراز برای سال 2013 میلادی
تصویر 8 : برداشتهای گردشگران از وضعیت کوالالامپور
تصویر 9 : اهداف استراتژیک گردشگری کوالالامپور در افق سال 2025 میلادی
تصویر 10 : جلد گزارش طرح جامع گردشگری مالزی برای بازه سالهای 2015 تا 2025 میلادی
روز چهارشنبه؛ 10 آبان 1396
چون ما در تهران زندگی نمیکنیم و تقریباً 400 کیلومتر مسیر آزادراهی تا فرودگاه فاصله داریم، لذا بعدازظهر ساعت 15 از منزل با اتومبیل خودمان به سمت فرودگاه امام خمینی حرکت کردیم و ساعت 20:15 به فرودگاه رسیدیم که متأسفانه همچون همیشه پارکینگ مسقف فرودگاه ظرفیت نداشت و ماشین را در فضای باز ردیف E6 پارکینگ شماره 3 فرودگاه پارک کردم، یادتان باشد که محل دقیق خودرویتان را در پارکینگ یادداشت کنید تا در زمان بازگشت از سفر در میان انبوه خودروهای پارک شده، سرگردان نشوید. سپس با اتوبوس به سمت سالن رفته و حدود ساعت 20:40 دقیقه وارد سالن مسافرین خروجی شدیم، آنچه که در بدو ورود به سالن خیلی به چشم میآمد، بینظمی و شلوغی غیرعادی فرودگاه بود و علت آن تعداد زیاد مسافران ایرانی عازم شهر نجف در کشور عراق بود؛ که اکثر پروازهایشان هم تأخیرهای زیادی داشتند و شلوغی عجیبی هم در پشت گیتهای کنترل گذرنامه بوجود آمده بود. چون زود به فرودگاه رسیده بودیم هنوز گیت باز نشده بود لذا به صرافی فرودگاه مراجعه نمودم تا در صورت امکان کمی رینگیت مالزی بخرم ولی هیچکدام از صرافیها این نوع ارز را موجود نداشتند علیرغم این که قیمت آن روی تابلوهایشان وجود داشت. حدود ساعت 21:15 گیت پرواز ایرآسیا به مقصد کوالالامپور باز شد و ما که نزدیک آن بودیم سریعاً به محل گیت مراجعه نمودیم و بعنوان دومین نفر در صف ایستادیم. با توجه به این که ما حدود 2 ساعت بعد از ورود به کوالا باید با پرواز داخلی ایرآسیا به پنانگ میرفتیم، موضوع را با مسئول کانتر درمیان گذاشتم تا هر دو پرواز ما چک این شود تا مجبور به تحویل بار در کوالا نباشیم و مستقیماً در پنانگ چمدانهایمان را دریافت کنیم که متأسفانه میسر نشد. بالاخره پس از دریافت کارت پرواز برای ساعت 5 دقیقه بامداد پنجشنبه 11 آبان و انجام تشریفات گمرکی که با شلوغی فرودگاه به کندی انجام شد بعنوان اولین نفرات حدود ساعت 23 به نزدیک گیت 25 خروجی رسیدیم و دیدیم که خبری از پرواز ایرآسیا نیست و مسافران پرواز هواپیمایی دیگری بمقصد تفلیس در حال دعوا و مشاجره هستند. متوجه شدیم که پرواز این بندگان خدا مربوط به ساعت 12 ظهر بوده است ولی هنوز معطل هستند! ساعت به 23:30 رسید و کادر پروازی هم به نزدیک گیت آمده بودند ولی پرواز روی تابلوها اعلام نشده بود. من کم کم نگران شدم که با وضعیت فعلی قطعاً پرواز ما از تهران به کوالا تأخیر خواهد داشت و تکلیف پرواز بعدی از کوالا به پنانگ چه خواهد شد که تازه متوجه شدیم عدهای از مسافران با همان شماره پرواز ولی کارت پروازی با ساعت 40 دقیقه بامداد دارند، این بی نظمی من را در اولین تجربه پرواز با ایرآسیا کمی نگران نمود هرچند که از این که پرواز ایرآسیا را انتخاب کرده بودم کاملاً راضی بودم زیرا حتی اگر دیر هم میرسیدم و پرواز بعدی را از دست میدادم چون پرواز بعدی هم ایرآسیا بود خودشان موظف بودند ما را با یک پرواز جایگزین بدون پرداخت اضافی اعزام نمایند. نگرانی من از این بابت بود که بالاخره این تأخیر میتوانست بخشی از برنامههای سفر فشرده ما را بهم بزند.
روز پنجشنبه؛ 11 آبان 1396
بالاخره گیت ساعت 10 دقیقه بامداد باز شد و مسافران سریعاً سوار هواپیما شدند و هواپیمای ایرباس 330 و نسبتاً نو ایرآسیا رأس ساعت 50 دقیقه بامداد از فرودگاه امام خمینی بمقصد کوالالامپور پرواز کرد. لازم است بگویم که 3 نفر از مهمانداران پرواز ایرآسیا، ایرانی و بقیه مهمانداران و خلبان و مهندس پرواز مالزیایی بودند. من در بدو ورود به هواپیما موضوع تأخیر فعلی و وضعیت پرواز بعدی را با یکی از مهمانداران مطرح نمودم و ایشان قول دادند که از طریق کادر پرواز، موضوع را برای من پیگیری نمایند. بعد از 15 دقیقه از شروع پرواز ایشان بمن اطلاع دادند که براساس اعلام کادر پروازی و براساس وضعیت جوی، جای نگرانی نیست و شما ساعت 13 به وقت محلی به فرودگاه KLIA2 میرسید. این موضوع برای من خیلی خوشحال کننده و اطمينان بخش بود زیرا طبق تحقیقات قبلی انتظار داشتم که حدود ساعت 12:35 به وقت محلی به مالزی برسیم که این مقدار تأخیر در ورود نمیتوانست خدشهای در برنامه پرواز بعدی ما وارد کند و بیشتر از این که پرواز ایرآسیا را انتخاب نموده بودم، خوشحال شدم زیرا پروزاهای ایرآسیا در فرودگاه کوالالامپور در بخش موسوم به KLIA2 مینشینند و سایر پروازها در بخش KLIA که اگر با این وضعیت تأخیرها پرواز ما در همین ساعت با ماهان بود میتوانست دردسرساز شود. پس از خاموش شدن چراغهای کمربند، مهمانداران آماده پذیرایی از مسافران طبق لیستشان و با کنترل کارت پرواز شدند زیرا برخی از مسافران از قبل غذا سفارش نداده بودند!، ما اولین وعده غذایی هواپیمای ایرآسیا که قبلاً سفارش داده بودیم و لازانیای مرغ بود را با یک آبمعدنی دریافت نمودیم و البته در کل تجربه خوشمزهای بود فقط هویجهایش کمی نپخته بود.
تصویر 11 : شام هواپیمای ایرآسیا
سپس با توجه به این که حدود 108 مسافر فقط در پرواز وجود داشت، من و همسرم براحتی هر کدام یک ردیف 3 صندلی را اشغال و به خواب عمیقی تا شش ساعت بعد فرو رفتیم که ناگهان مهمانداران اعلام کردند طبق نظر کاپیتان پرواز به محدودهای نزدیک میشویم که هواپیما تکانهای شدیدی خواهد خورد و باید مسافران بنشینند و کمربندهایشان را ببندند. البته در دقایق بعدی با کمال تعجب ما هیچ تکانی را تجربه نکردیم و نیم ساعت بعد از آن با وعده صبحانه که شامل ساندویچ پیتزای مرغ با یک آبمعدنی بود از ما پذیرایی شد که کیفیت آن هم مقبول افتاد و کاملاً راضی کننده بود، لازم است بگویم که حالا بعد از حدود 7 ساعت پرواز وعده غذایی بوقت تهران صبحانه نام میگرفت ولی بوقت مالزی حدود ساعت 12 ظهر بود و باید نام آن را ناهار میگذاشتیم! (خاطرتان باشد که بین تهران و کوالالامپور در بهار و تابستان به مقدار 3:30 ساعت و در پاییز و زمستان به مقدار 4:30 ساعت اختلاف زمانی وجود دارد که ساعت در تهران از کوالا عقبتر است). سپس مهمانداران با ترولیهای خود انواع نوشیدنی مثل چای، نسکافه، نوشابه، همچنین شکلات و چیپس، اسباب بازی و ... هم برای فروش ارائه میکردند که قیمتهای نسبتاً بالايی داشت مثلاً يک لیوان کوچک چای 6 و یک لیوان نسکافه 12 رینگیت مالزی بود که میتوانستید وجه آن را با دلار، ريال و يا رینگیت بپردازید ولی باقیمانده پول شما را فقط رینگیت (واحد پول مالزی) عودت میکردند.
تصویر 12 : صبحانه هواپیمای ایرآسیا
بعد از 7 ساعت و 50 دقیقه پرواز، هواپیما دقيقاً رأس ساعت 13:10 بوقت مالزی در فرودگاه KLIA2 و بسیار آرام به زمین نشست. در این بخش فرودگاه که فقط مختص پروازهای ایرآسیا است تعداد زیادی هواپیما با نشان ایرآسیا دیده میشد که شعار شرکت روی بدنه آنها خودنمایی مینمود.
تصویر 13 : شعار هواپیمایی ایرآسیا
پس از خروج از هواپیما وارد سالنی شدیم که با چندین نوار نقاله و کمی پیادهروی به سرعت به بخش کنترل گذرنامه (برای ما به نوعی صدور ویزای 15 روزه) رسیدیم. یادتان باشد که اگر با هواپیمایی غیر از ایرآسیا وارد کوالا شوید در بخش KLIA فرود میآييد که در آنجا باید ابتدا بخشی پیادهروی نمایید و سپس سوار یک قطار شوید و دوباره پیاده شده و بعد از آن وارد سالن کنترل گذرنامه شوید که به خوبی تفاوت بین این دو الگو محسوس بود و ما باز از این بابت هم از انتخاب ایرآسیا راضیتر بودیم. همراه با گذر از این بخشها، بزرگی فرودگاه کوالا کاملاً مشهود بود و برای کسانی که تجربه زیاد سفر هوایی نداشتند میتوانست گیج کننده باشد.
تصویر 14 : بخش کنترل گذرنامه
البته من قبلاً بدلیل توالی پروازهایمان و محدودیت زمان بین آنها، نقشه فرودگاه کوالا را بررسی کرده بودم و میدانستم که برای پروازهای داخلی باید به طبقه فوقانی برویم. پس از کنترل گذرنامه و درج زمان خروج 15 روزه در آن که به برکت تعداد زیاد باجهها بسرعت انجام شد، به قسمت تحویل چمدانها رفتیم.
تصویر 15 : نقشه فرودگاه کوالالامپور (از آدرس زیر نقشه میتوانید جزییات بیشتری دریافت نمایید)
در این قسمت من، یک نقشه توریستی رایگان شهر کوالالامپور را از اطلاعات مربوطه گرفتم که بسیار نقشه خوبی بود و اطلاعات کامل خطوط ریلی و مسیرهای خطوط اتوبوسرانی و نقشه جاذبههای توریستی شهر را در خود جا داده بود.
تصویر 16 : نقشه توریستی رایگان شهر کوالالامپور
سپس با استفاده از پله برقی به طبقه دوم رفته و به محل دستگاههای خودکار چک این پروازها رسیدیم. در این دستگاهها هم میتوانید به صورت دستی کد رزرو بليط خود را وارد نمایید و مراحل آن را تا صدور پرینت کارت پروازی طی کنید یا اگر بارکد رزرو بليط خود را هم در موبایل داشته باشید میتوانید گوشیتان را در محل مشخصی از دستگاه قرار دهید و خود دستگاه بارکد را خوانده و مراحل بعدی را به آسانی تا پرینت کارت پرواز انجام دهید. در کنار هر چند دستگاه هم، یک نفر بعنوان راهنما ایستاده بود و اگر خودتان نمیتوانستید مراحل را انجام دهید به شما راهنمایی میکرد. البته اگر قبلاً اپلیکیشن ایرآسیا را هم روی گوشیتان نصب کرده باشید برای چک این میتوانید از گزینه وب ایرآسیا هم استفاده کنید. بالاخره اگر با هیچکدام این روشها نمیتوانستید کارت پروازتان را خودتان پرینت کنید، میتوانستید به گیت مربوطه مراجعه نمایید و مسئول آن برایتان انجام میداد لیکن این کار با پرداخت هزینه همراه بود.
تصویر 17 : تصویر دستگاههای خودکار چک این در فرودگاه کوالالامپور (گرفته شده از وبسایت اینترنتی شرکت ایرآسیا)
بعد از دریافت کارت پرواز از دستگاه خودکار، به بخش تحویل بار مراجعه و چمدانهایمان را تحویل داده و سپس به گیت خروجی مراجعه نمودیم. در محل گیت خروجی، مسافران به دو دسته تقسیم میشدند. یکی آنهایی که سیم کارتشان فعال بود و سرشان عميقاً توی گوشیهایشان بود و غرق در شبکههای اجتماعی و چت و امثالهم بودند و دسته دوم همچون ما که سیم کارتشان کار نمیکرد و مشغول تماشای تلویزیون بودند (من و همسرم سیم کارتهای مختلف همراه اول، رایتل و ایرانسل را داشتیم که پیام خوش آمدگویی رومینگ را هم دریافت نموده بودیم ولی هیچکدام سرویس اینترنتیشان کار نمیکرد!). تلویزیون در حال پخش یک فیلم دوربین مخفی جذاب بود که ما هم مدتی با آن سرگرم شدیم و متوجه تأخير پرواز نشدیم تا زمان سوارشدن به هواپیما رسید. در آن زمان 3 صف تشکیل شد؛ يکی مربوط به صندلیهای VIP و مسافران ناتوان، يکی مربوط به ردیفهای نیمه جلویی هواپیما و آخری مربوط به ردیفهای نیمه عقبی هواپیما. سپس بترتیب صفهای یاد شده به مسافران اجازه سوارشدن دادند، من قبلاً چنین الگویی را ندیده بودم. این پرواز با هواپیمای ایرباس 320 که چندان نو هم نبود انجام شد. ساعت پرواز 15:05 بود که با 20 دقیقه تأخیر آغاز شد و 50 دقیقه بعد به مقصد رسید. کل صندلیها هم پر بود و فاصله صندلیها به حدی کم بود که پای من دقیقاً به پشت صندلی جلو چسبیده بود و البته صندلیها امکان خواباندن هم نداشت. وعده غذایی ما همان قبلی بود که اصلاً کیفیتش با پرواز تهران برابر نبود و ضعیفتر بود در تصویر زیر هم کاملاً مشخص است. جالب است بگویم که بندرت در این پرواز کسی غذا سفارش داده بود.
تصویر 18 : ناهار هواپیمای ایرآسیا در مسیر پنانگ
از دور که به فرودگاه پنانگ نزدیک شدیم متوجه شدم که چه فرودگاه بزرگی است و البته بینالمللی هم بود. بزرگی جزیره و وجود ساختمانهای عظیم در آن نویدبخش اقامت خوبی در آن بود. پس از ورود به سالن، از صرافی داخل فرودگاه 100 دلار را با نرخ 4.01 به رینگیت تبدیل کردم که بدترین تبدیل پول در کل سفرمان بود البته چارهای نداشتم زیرا در بدو ورود به هتل باید دپوزیت آن را به رینگیت پرداخت کنید. بعد از دریافت چمدانهایمان بسمت خروجی سالن در حرکت بودیم که آقایی بسمت ما آمد و به فارسی اسم من را صدا زد، ایشان امیرآقا از همکاران شرکت آرين تراول مقدم در پنانگ بودند که برای ترانسفر ما تا هتل به فرودگاه آمده بودند. باتفاق به خروجی پارکینگ رفتیم و با خودروی ایشان بسمت هتل حرکت کردیم.
تصویر 19 : فرودگاه بین المللی جزیره پنانگ
در بین مسیر امیرآقا در مورد جزیره پنانگ بعنوان سومین شهر بزرگ مالزی (بعداز کوالا و جهور)، برخی از جاذبههای دیدنیاش، رستورانهای مهم و ... توضیح دادند و برگه حاوی تورهای شرکت آرين تراول مقدم را هم با توضیح مختصری بما دادند. چیزی که از صحبتهای من و امیرآقا برای ما خیلی جذاب بود این بود که ایشان 10 سال است در مالزی اقامت دارند و یک آپارتمان 180 متری مبله را که آن زمان با قیمت اجاره ماهانه 1100 رینگیت گرفتهاند هنوز هم با همان قیمت تمدید و در آن ساکن هستند، اين یعنی تورم صفر درصد! همچنین به گفته ایشان سود وامهای بانکی فقط 0.5 درصد است و البته متقاضی چندانی هم ندارد! (یاد چند روز قبل افتادم که در اداره خودمان بدلیل تعداد زیاد متقاضیان یک وام 50 میلیونی با سود 18 درصدی، کار به قرعهکشی رسید و البته شانس با ما یار نبود!).
بالاخره در بین مسیر به یک فروشگاه قهوه و شکلات رسیدیم و امیرآقا اشاره کردند که من حسب قرارداد شرکت با این فروشگاه باید شما را برای چند دقیقه به اینجا ببرم و میتوانید از انواع قهوه و شکلاتهای آن تست نمایید و اگر پسندید بخرید ولی خرید اجباری نیست. با پیاده شدن از خودرو، هوای دلنواز پنانگ بشدت خودنمایی میکرد. وارد فروشگاه شدیم و خانمی ایرانی ضمن خوش آمدگویی به ما شروع به توضیح در مورد قهوهها نموده و از هر نوع آن یک کاپ خیلی خیلی کوچک برای تست برای ما میريخت و در مورد خصوصیاتش توضیح میداد و همین کار برای شکلاتها هم اتفاق افتاد. ایشان مدعی بود که محصولات قهوه و شکلات تولید این کارخانه با تکنولوژی و دستگاههای ساخت بلژیک است و بهترین قهوه سفید مالزی مربوط به همین شرکت است که ما باور نکردیم و البته بعداً توضیح میدهم که حدسمان هم درست بود. البته نوشیدن این قهوهها برای رفع خستگی عصرگاهی آن هم در هوای دلچسب جزیره، خیلی بد هم نبود ولی توجه زوری به توضیحات ایشان که مثل یک نوار ضبط شده بود بشدت آزاردهنده بود. من و همسرم در رودربایستی توضیحات و انرژی مصرفی ایشان، یک بسته قهوه سفید به مبلغ 41 رینگیت با علم به گران بودن آن خریدیم و سریعاً خداحافظی کردیم. 3 موضوع در ادامه مسیر برای ما جلب توجه میکرد؛ اول این که الگوی طراحی خیابانها و جهت رانندگی در مالزی کلاً برعکس ایران است و فرمان خودروها در سمت راست قرار دارد و بالتبع آن گردش به چپ در خیابانها آزاد و گردش به راست با توقف و چراغ راهنمایی همراه است.
تصویر 21 : سیستم خیابانها و رانندگی در مالزی (برعکس ایران)
دوم این که در خط مخصوص گردش به راست فقط خودروهایی که میخواهند گردش کنند میایستند و بقیه در سایر خطوط توقف میکنند ولو این که در سایر خطوط تراکم خودرو وجود داشته باشد.
تصویر 22 : توقف نکردن خودروها در خط گردش براست و آزاد ماندن آن برای کسانی که قصد گردش براست دارند!
سوم این که تراکم خودرو در معابر زیاد بود و پس زدگیهای ترافیک در پشت چراغ راهنمایی کاملاً مشهود بود. همچنین حضور سیستمهای حمل و نقل عمومی در شهر بسیار کمرنگ بود که البته این موضوع را امیرآقا هم تأييد نمودند که سیستم اتوبوس و نظایر آن در پنانگ خیلی موفق نیست و بعداً هم به ما ثابت شد. بعد از کمی که در شهر عبور کردیم با عبور از روی یک پل وارد مسیری شدیم که عین جاده چالوس خودمان بود و مسیر دسترسی به باتوفرینگی در شمال جزیره بود. بعد از حدود نیم ساعت به هتل زیبای گلدن سندز ریزورت رسیدیم.
تصویر 23 : تراکم زیاد خودرو در خیابانها
تصویر 24 : پل روگذر بسمت باتوفرینگی
تصویر 25 : مسیری شبیه جاده چالوس
امیرآقا ما را بسمت لابی هدایت کردند تا منتظر شویم و خودشان به رسپشن رفتند تا کارهای اقامت را انجام دهند. ما از لابی به محوطه باغ مجاور دریا رفتیم و گشت و گذاری کوتاه در آن انجام دادیم که واقعاً فضای روح نواز و رويایی بود و از تصاویر آن در وبسایت هتل و آنچه که شما در ادامه میبینید، زیباتر بود. چون چند دقیقه گذشت و از امیرآقا خبری نشد، من حدس زدم که مشکلی باید بوجود آمده باشد و گرنه دادن پاسپورتها و گرفتن فرم و تحویل آن، نباید این قدر طول بکشد. بالاخره به لابی برگشتم و متوجه شدم که شرکت مذکور تمام وجه اقامت ما را به هتل نپرداخته است و رسپشن هتل هم میگوید تا تسویه باقیمانده این وجه کلید اتاق را نمیتواند تحویل دهد. تماس امیرآقا با دفتر شرکت هم هنوز به جواب درستی نرسیده بود، من که دیدم وقت ما در این فضای روح نواز در ساحل جزیره پنانگ، بیدلیل در حال تلف شدن است از رسپشن هتل درخواست راهنمایی کردم و ایشان گفت که میتوانید بجز 300 رینیگیت مربوط به دپوزیت اتاق، مبلغ 300 دلار آمریکا بعنوان ودیعه بسپارید تا زمانی که وجه اتاق از طرف شرکت تکمیل شود و همین الان اتاق را تحویل بگیرید. من سریعاً پذیرفتم و بسرعت کارها انجام و کلید اتاق تحویل ما شد. امیرآقا هم قول داد که با شرکت هماهنگی نماید که کل پول پرداخت شود و یک سیم کارت هم برای ما توسط نماینده دیگری از شرکت تا آخر شب بیاورند که امکان برقراری ارتباط داشته باشیم.
تصویر 26 : ورودی هتل گلدن سندز ریزورت
تصویر 27 : محوطه باغ مجاور دریا در هتل
ما به اتاق رفتیم و بلافاصله مسئول مربوطه هم چمدانهایمان را آورد. اتاق ما در سمت راست راهرو طبقه اول (با محدودیت مصرف سیگار) و رو به خیابان بود و اتاقهای سمت چپ راهرو رو به دریا بودند همراه با یک تراس نسبتاً بزرگ با میز و صندلی مخصوص فضای باز. داخل اتاق یک تختخواب دو نفره بسیار بزرگ با میزهای کشودار جانبی در طرفین و همراه با تلویزیون ال سی دی دیواری، مبل راحتی بسیار بزرگ با بالشهای متنوع، یخچال، میز و صندلی و چراغ برای مطالعه و سپس حمام (دارای وان بزرگ) و دستشویی فرنگی مختلط در یک مکان بود.
تصویر 28 : تفریحات ساحلی هتل
تصویر 29 : اتاقهای رو به خیابان هتل
تصویر 30 : فضای داخلی اتاق ما در هتل گلدن سندز ریزورت
اتاق یک کمد دیواری نسبتاً بزرگ، صندوق امنیتی و اتو با میز مخصوص آن، پتو و بالش اضافی و آویز لباس و کفش هم داشت. داخل اتاق چای ساز، سشوار، چراغ قوه، ساعت رومیزی هم وجود داشت. چای کیسهای، نسکافه و پودر شیر، شکر سفید و قهوهای هم در اتاق قرار داده بودند و هر 3 روز یکبار هم مجدداً شارژ میشد. آبمعدنی هم در اتاق قرار داده بودند و هر روز شارژ میشد. خمیردندان، مسواک، شامپو، صابون، دمپایی روفرشی، کلاه استحمام، دستمال کاغذی هم در اتاق وجود داشت و شارژ هم میشد. محوطه هتل کاملاً تمیز بود و به درخواست شما نظافت روزانه اتاق داشت که حتی لباسهای شما را هم کاملاً مرتب میکردند. بعد از نظافت روزانه اتاق هم، یک داستان کوتاه روی تختخواب قرار میدادند که در نوع خود ابتکار جالبی بود. یکی از نکات جالب هتل این بود که هر روز صبح از طرف مدیریت هتل یک روزنامه پشت درب اتاقها میگذاشتند. وای فای رایگان هتل بسیار خوب بود و تقریباً در همه مکانها و هم داخل اتاق با سرعت خوبی سرویس داشت که براحتی از طریق نرم افزارهای اینترنتی ما با ایران مکالمه میکردیم. این هتل از معدود هتلهایی است که اتاق سه و چهار تخته استاندارد (نه سوییت يا آپارتمان) برای اقامت خانوادگی هم دارد.
تصویر 31 : فضای سرویس بهداشتی داخل اتاق
پس از یک استراحت کوتاه، به پيادهروی در هوای دلچسب خنک و مرطوب (نه شرجی) اطراف هتل پرداختیم. دقيقاً روبروی هتل یک شعبه مک دونالد بصورت شبانهروزی و یک شعبه کی اف سی از مجموعه رستورانهای بین المللی قرار داشت. ابتدا بسمت شرقی خیابان حرکت کردیم که در چهارراه مجاور هتل یک مجتمع تجاری بزرگ قرار داشت که در آن صرافی با قیمت مناسب، مجموعه متنوعی از رستورانها، میوه فروشی، سوپر مارکت، بانک و ... وجود داشت. سپس بسمت غربی درب خروجی هتل رفتیم که آنجا بازارهای شبانه ساحلی معروف پنانگ در این منطقه (با ایجاد دکورهای فلزی متحرک در داخل پیادهروهای خیابان) برپا شده بود. این بازارهای شبانه از ساعت 18 عصر شروع و تا نیمه شب فعالیت میکنند و برای خرید انواع اجناس چینی محل مناسبی بودند البته بالتبع باید دنبال کالاهای با کیفیت میگشتید و شدیداً چانه میزدید (تقریباً ابتدا یک سوم قیمت پیشنهادی فروشنده را بگوييد و نهایتاً با 40 تا 50 درصد آن قیمت خرید کنید) با اين شرایط میشد کالاهای خوب و با قیمت مناسب تهیه کرد. نتیجه این گشت و گذار شبانگاهی، چند اسباببازی و کیف دستی بعنوان سوغاتی نصیب بچهها شد.
تصویر 32 : بازارهای شبانه ساحلی معروف پنانگ
برنامه از قبل تعیین شده ما که خیلی ازش تعریف شده بود، تجربه خوردن غذاهای خاص دریایی بعنوان شام در رستوران دریایی معروف تایلندی (Golden Thai) در منطقه باتوفرینگی بود. براحتی در لابلای بازارهای شبانه به رستوران مورد نظر رسیدیم. محوطه بیرونی رستوران با یک آبشار کوچک تزیین شده بود و گلها و درختچههای بسیار زیبایی در اطراف آن بود سپس یک بخش گسترده ماساژ قرار داشت. بعداً وارد بخش اصلی رستوران میشوید که محوطه آکواریومهای نگهداری آبزیان است، فضای مفرح و خیلی متفاوتی بود. انواع و اقسام ماهی، لابستر، کراب، حلزون و ... در آکواریومها بصورت زنده نگهداری میشد و هر کدام را که انتخاب کنید برای شما صید و سپس وزن و با بهترین کیفیت طبخ میکنند. ابتدا دیدن این صحنهها خیلی شگفت زدهمان کرد ولی بعداً که طبخ شده آن را دیدیم (که تفاوت زیادی با زنده این جانوران نداشت)؛ فکر خوردن این جانوران بدشکل، حالمان را به حدی خراب کرد که با عذرخواهی از رستوران خارج و دیگر آن شب اصلاً نتوانستیم شام بخوریم! البته کنار این رستوران، رستوران معروف کشتی قرار دارد که بهترین استیکها را در پنانگ دارد ولی ما به شرایطی رسیده بودیم که واقعاً فکر خوردن غذا هم حالمان را بد میکرد و کلاً آن شب گرسنه خوابیدیم، اگر شما هم مثل ما خیلی رابطه عمیقی با غذاهای دریایی ندارید؛ من به شما توصیه میکنم اول به رستوران کشتی بروید و یک استیک خوشمزه نوش جان کنید و بعداً فقط برای تماشا به رستوران معروف تایلندی بروید.
تصویر 33 : رستوران دریایی معروف تایلندی
تصویر 34 : محوطه بیرونی رستوران Golden Thai
تصویر 35 : نوعی میگو فکر کنم معروف به مرغ دریایی باشد
تصویر 36 : نوعی از ماهیهای دریاهای گرمسیری
تصویر 37 : لابستر استرالیایی (گرانترین غذای این رستوران)
تصویر 38 : لابستر رنگین کمان
تصویر 39 : صدف دریایی
تصویر 40 : رستوران کشتی در ساحل باتوفرینگی
دربرگشت به هتل، دوچرخههای تزیین شدهای را دیدیم که معمولاً صاحبان آنها افراد مسنی بودند که به جابجایی مسافران در کنار خیابان ساحلی میپرداختند و ما از کهولت سن آنها رویمان نشد که سوار شویم و یاد خاطره آقای منصور ضابطیان در سفر کوبا در کتاب سباستین افتادم. در سمت دیگر خیابان ساحلی انواع و اقسام رستورانها وجود داشت و کارکنان آنها با دیدن مسافران شروع به تبلیغ و تعارف برای صرف غذا میکردند؛ ما رستورانهای عربی، لبنانی، سوری، ترک، تایلندی، مالایی، چینی، و رستورانهای با غذاهای اروپایی و حتی رستورانهای زنجیرهای بین المللی مثل مک دونالد و کی اف سی هم دیدیم و اینجا بود که علت نام گذاری پنانگ به « بهشت غذا » در جهان را متوجه شدیم زیرا فقط در چند صد متر مسافتی که ما پیموده بودیم تنوع زیادی از رستورانهای کشورهای مختلف وجود داشت و البته تورهای غذا، موزه غذا و خیابانهای معروف طبخ غذا هم در پنانگ وجود دارد که ما فرصت تجربه آن را پیدا نکردیم (بخش اولِ اسمِ سفرنامه من برگرفته از همین موضوع است).
تصویر 41 : دوچرخههای تزیین شده برای جابجایی مسافر
براساس تحقیقات قبلی، برنامهمان برای گشت و گذار دو روز بعدی در پنانگ؛ خرید بليط دو روزه اتوبوسهای گردشگری (Hop on- Hop off) پنانگ به قیمت 79 رينگیت و استفاده از آنها برای دیدن همه جاذبههای جزیره بود زیرا این اتوبوسها در 2 خط مختلف در ایستگاههای نزدیک موزهها و باغها و اماکن توریستی جزیره توقف میکنند (هزینه استفاده یک روزه از این اتوبوسها هم 45 رينگیت بود). به هتل که رسیدیم دقیقاً کنار درب هتل، ایستگاه اختصاصی این اتوبوسها ایجاد شده بود که در نقشه ما وجود نداشت، کلی خوشحال شدیم و با مطالعه برنامه حرکت متوجه شدیم که اولین اتوبوس هر روز ساعت 9:25 دقیقه از این ایستگاه حرکت میکند. پس تصمیم گرفتیم که صبح زود از خواب بیدار شده و پس از استحمام و صرف صبحانه، گردشگری با اولین اتوبوس را تجربه کنیم. بعد از گذاشتن وسایل در اتاق به باغ رفته و ساعتی در محوطه زیبا و آرامش بخش آن استراحت نمودیم که بسیار روح نواز بود. آخر شب هم نماینده شرکت آرین تراول مقدم، یک عدد سیم کارت Digi برای ما آوردند و گفتند که قیمت تور لنکاوی بدلیل تعداد زیاد مسافران و اعزام با اتوبوس بشدت کاهش یافته است ولی ما استقبال نکردیم.
تصویر 42 : نقشه مسیر حرکت اتوبوسهای Hop on- Hop off از وبسایت شرکت مربوطه (قبل از سفر)
تصویر 43 : جدول قیمت، محل ایستگاه و برنامه حرکت اتوبوسهای Hop on- Hop off در خط شهری پنانگ
تصویر 44 : نقشه مسیر، محل ایستگاه و برنامه حرکت اتوبوسهای Hop on- Hop off در خط ساحلی پنانگ
روز جمعه؛ 12 آبان 1396
با توجه به خستگی روز قبل، صبح دیر از خواب بیدار شدیم و دیدیم که به اتوبوس اول نمیرسیم پس با حوصله کارهایمان را انجام دادیم و سپس برای صرف اولین صبحانه به رستوران هتل رفتیم. صبحانه در رستوران مجاور ورودی هتل در سمت چپ آن سرو میشود و هر روز صبح تغییرات جزیی در آن ایجاد میشد البته این قدر تنوع غذایی صبحانه رستوران بالا بود که عملاً امکان نداشت هیچ سلیقهای ناراضی بماند. انواع میوه تازه مثل موز، آناناس، هندوانه، طالبی، سیب قرمز شیرین و سیب سبز ترش، پرتقال؛ میوههای استوایی همچون رامبوتان و دراگون وجود داشت. آب میوه تازه از سیب، پرتقال، آناناس، هویج، طالبی، هندوانه هم میتوانستید سفارش دهید و در حضور خودتان آماده میشد. آب میوه صنعتی از نکتار میوههای مختلف هم در ظروف حاوی یخ آماده بود که میتوانستید از آنها هم انتخاب نمایید. یک بخش رستوران به غذاهای مخصوص جنوب شرق آسیا اختصاص داشت مثل انواع ماهی پخته، خام، نودلهای مختلف آن، برنجهای مخصوص با فرم کته، چیپس ماهی و میگو و ... که اصلاً با ذائقه ما سازگاری نداشت ولی مسافران ژاپنی، تایلندی و چینی بشدت از آن حظ میبردند. انواع سبزیجات از جوانه گندم، کاهو و کلم ژاپنی، کاهو و کلم معمولی، گوجه فرنگی، خیار و ... هم وجود داشت که بیشتر اروپاییان طالب آن بودند. انواع تخم مرغ آب پز، نیمرو و املت (با مواد انتخابی خودتان) به همراه سیب زمینی پخته و تنوری هم سریعاً برایتان طبخ میشد. انواع نان حجیم مثل باگت فرانسوی، تست فرانسوی و شیرینی جات هم با تنوع زیاد وجود داشت. کره، عسل، مرباهای مختلف، مارمالاد، پنیر هم بود. سوسیس، کالباس، استیک و نظایر آن هم وجود داشت. خلاصه این قدر تنوع صبحانه بالا بود که بالاخره هر سلیقهای را کاملاً راضی میکرد. فضای این رستوران رو به باغ هتل و سمت دریا بود. البته دو رستوران دیگر هم در محوطه باز باغ هتل برای سایر وعدههای غذایی وجود داشت.
تصویر 45 : صبحانه انتخابی من و همسرم
هوا خیلی مطبوع بود لذا ابتدا گشتی در باغ زدیم و سپس به مجتمع مقابل هتل برای تبدیل دلار رفتیم. یک بانک آنجا بود که واردش شدیم و دیدیم که کلاً 2 کارمند و 1 مشتری داشت. از خانمی که مسئول شعبه بود تقاضای تبدیل ارز نمودم که گفت انجام نمیدهند. سپس به صرافی داخل مجتمع رفتیم و با نرخ 4.17 دلارهایمان را به رینگیت تبدیل نمودیم. در بازگشت به ایستگاه اتوبوسهای گردشگری رفتیم. دقیقاً راس ساعت 10:40 اتوبوس آمد و ما سوار شدیم. به راننده گفتم که ما بلیط نداریم، ایشان گفت که ایرادی ندارد، بروید بنشینید و موقع پیاده شدن اگر پول خرد دارید بپردازید در غیر این صورت در ایستگاه شماره 1 بعداً بلیط بخرید و به اولین راننده بعدی بدهید. داخل اتوبوس کلی نقشه و برشور اطلاعاتی در مورد این اتوبوسها و سایر جاذبههای گردشگری پنانگ بود که چند مورد را برداشتم. تصمیم ما طبق برنامه قبلی، پیاده شدن در ایستگاه شماره 15 برای دیدن مسجد تراپونگ که به مسجد واقع در دریا معروف است، بود که به راننده اطلاع دادم و با بدرقه محبت آمیز راننده در ایستگاه مربوطه، بدون پرداخت کرایه پیاده شدیم.
تصویر 46 : اتوبوس Hop on- Hop off که ما رایگان سوارش شدیم
تصویر 47 : ایستگاه شماره 15 اتوبوس Hop on- Hop off مقابل هتل فلامینگو
کمی در اطراف گشتیم ولی اثری از مسجد نبود و فقط چند هتل وجود داشت. ابتدا فکر کردیم که شاید از داخل این هتلها باید رد شویم و در پشت هتلها در کنار خط ساحل به مسجد میرسیم ولی محوطه هتلها کاملاً اختصاصی بود و امکان ورود به داخل نبود. در محوطه هتل فلامینگو بودیم که یک ماشین از پارکینگ آن خارج شد، جلوی آن را گرفتم و آدرس مسجد را پرسیدم که راننده گفت، مسجد حدوداً 2 کیلومتر عقبتر است! با تعجب فراوان، نقشه اتوبوسهای گردشگری را به ایشان نشان دادم و گفتم مگر اینجا ایستگاه شماره 15 نیست؟ که ایشان تایید نمود و گفت ایستگاههای این اتوبوسها تقریبی است!!! و سپس رفت. ضربه مهلکی بود زیرا یا باید 2 کیلومتر پیاده میرفتیم و مسجد را میدیدیم و دوباره 2 کیلومتر پیاده تا این ایستگاه برمیگشتیم و یا 1 ساعت و 15 دقیقه تا رسیدن اتوبوس بعدی منتظر میماندیم! کمی گیج شده بودیم، ناگهان اتومبیلی که صحبتهای من و راننده اتومبیل قبلی را دیده بود بسمت ما آمد و شیشه را پایین داد و از من پرسید که آيا میخواهید من شما را به مقصدی که میخواهید برسانم؟ من که متوجه منظورش نشده بودم، گفتم ما میخواهیم برویم به مسجد تراپونگ. گفت اشکالی ندارد من حاضرم با مبلغ بسیار ارزان ساعتی 10 رینگیت شما را هر جایی که خواستید ببرم. من با تعجب پرسیدم چقدر؟ دوباره همان صحبت قبلی را تکرار نمود. همسرم که کمی از من دور شده بود و در حال حرکت بسمت مسجد بود، پرسیدند که این دیگر چه میگوید؟ من گفتم بیایید که این را دربست گرفتم و ایشان تعجب کرده و گفتند: مگر قبلاً نگفتید که تاکسیها خیلی گران هستند؟ تازه این که تاکسی نیست؟ گفتم ولی این پیشنهادش خیلی معقول است بفرمایید سوار شوید تا برویم و برایتان توضیح دهم. وقتی سوار شدیم، ماجرا را تعریف کردم و همسرم گفتند که مطمئن هستید که کرایه را درست فهمیدید؟ (بالاخره شَمِ اقتصادی یک اصفهانی در کار بود!، لازم است بگویم که من و همسرم هر دو اصفهانی هستیم) من که به شک افتادم مجدداً با بیان مثالی بر حسب 5 ساعت از راننده کرایه را سوال کردم و سپس پرسیدم که آیا میتواند تا شب در اختیار ما باشد و ما را به جاذبههای توریستی پنانگ ببرد؟ ایشان با حالتی که انگار گُل از گلش شکفته باشد؛ پاسخ داد که برای 5 ساعت باید 50 رینگیت بپردازیم و تا هر زمان که ما بخواهیم میتواند در اختیار ما باشد. ضمناً توضیح داد که اصلاً شغلش راهنمای توریستها است و در بخش گردشگری هتل فلامینگو به مسافران سرویسدهی میکند ولی ظاهراً آن روز متقاضی نداشته است. ما هم از خوشحالی در پوست خود نمیگنجیدیم ولی به روی خودمان نیاوردیم. به جلوی مسجد که رسیدیم ما را پیاده کرد و گفت بفرمایید مسجد را ببینید و برگردید و خودش داخل ماشین با کولر روشن نشست، ایشان بشدت گرمایی بود و همواره کولر ماشینش تا آخرین درجه روشن بود.
تصویر 48 : نمای بیرونی مسجد Terapung داخل دریا
داخل مسجد Terapung چند چیز جلب توجه میکرد، یکی عطرهایی که در جای جای مسجد کنار قرآنها گذاشته بودند برای مصرف نمازگزاران، دیگری تمیزی بیش از حد مسجد که آماده برگزاری نماز ظهر شده بود و بالاخره بخش پاسخ به سوالات شرعی که در گوشهای از مسجد دایر بود. بعد از بازدید از مسجد هم در یک فرم مخصوص مشخصات ما و کشورمان را سوال و ثبت کردند.
تصویر 49 : فضای داخلی مسجد Terapung با پنکه جالب روی چراغها
در حال بازگشت از مسجد، به همسرجان گفتم که ببینید اگر خدا بخواهد میتواند یک لیدر با اتومبیل دربست با قیمت اتوبوسهای گردشگری(!) برای ما بفرستد و هر دو کلی خندیدیم؛ فقط یک اصفهانی میتواند حظی را که بردیم حس کند!! اسم لیدر جدید ما " پیتر (Peter)" بود و با توافقی که کردیم قرار شد ایشان تا فردا شب در اختیار ما باشد سپس تعداد زیادی برشور از قسمتهای مختلف جزیره در اختیار من گذاشت که مقصد بعدی را انتخاب کنیم؛ ما هم گفتیم تصمیم داریم که امروز داخل شهر بگردیم و فردا را برای باغها و پارکها و پل پنانگ در نظر گرفتهایم. سپس ایشان در حال حرکت بسمت جرج تاون، یکی یکی در مورد جاذبههای گردشگری توضیح داد و ما هم چند مورد را براساس مطالعات قبلی انتخاب کردیم و برخی از پیشنهادات ایشان را رد کردیم. ضمناً شماره تلفنش را هم داد و ما هم شماره خط مالزی را به ایشان دادیم تا بتوانیم در صورت نیاز با ایشان هماهنگ شویم، بعداً هم که یک جا از خودرویش پیاده شد، دیدم که لباسش دارای نوشتهای مربوط به بخش گردشگری مالزی است. سپس به Thai Budahist Tempel رفتیم که به معبد بودای خوابیده معروف است و متعلق به تایلندیها است.
تصویر 50 : ورودی معبد بودای خوابیده
تصویر 51 : محوطه معبد بودای خوابیده
تصویر 52 : بودای خوابیده
تصویر 53 : خاکستر افراد مختلف و جاهای خالی در بین آنها
بعد از آن به Burmese Bhddhist Temple رفتیم که به معبد بودای ایستاده معروف است و معبدی متعلق به بودائیان کشور برمه بود و دقیقاً روبروی معبد قبلی در آن طرف خیابان قرار داشت. در بخشی از معبد هم مراسم دعا و نیایش در حال انجام بود که ما اجازه گرفتیم و از آن عکاسی نمودیم. خوراکیهایی هم که برای خدایان آورده بودند بسیار جالب بود (در تصویر 58 دقت کنید).
تصویر 54 : وروردی معبد بودای ایستاده
تصویر 55 : محوطه معبد بودای ایستاده
تصویر 56 : بودای ایستاده
تصویر 57 : مجسمههایی به یادبود افراد مختلف درگذشته و جاهای خالی در بین آنها
تصویر 58 : بخش دیگری از همان معبد که مراسم دعا و نیایش در آن برگزار میشد
تصویر 59 : مراسم دعا و نیایش در معبد
سپس به پیشنهاد آقای پیتر به موزه قهوه و شکلات پنانگ رفتیم که بازدید از آن رایگان بود. ایشان توضیح داد که طبق قوانین اداره گردشگری مالزی، راهنمایان گردشگری موظف هستند گردشگران خارجی را به موزههای تولیدات مهم ملی این کشور ببرند و ما هم که علاقمند به خرید قهوه سفید و شکلات واقعی بودیم از این بابت ناراضی نبودیم. داخل موزه ابتدا تاریخچه قهوه و شکلات در جهان روی دیوارها ترسیم شده بود و همزمان در وسط موزه نمونههایی از انواع قهوه و ماشین آلات تولید شکلات هم به چشم میخورد. سپس راهنمای موزه فرآيند تولید قهوه و تهیه شکلات را با توضیحات کافی بیان نمودند که بسیار جالب بود. در قسمت بعدی، فروشگاه انواع قهوه و شکلات بود که ابتدا فروشندگان نمونههایی برای تست در اختیار شما قرار میدادند (البته سخاوتمندانهتر از فروشگاه ایرانی روز قبل) و سپس خودتان میتوانستید سبد بردارید و انتخاب کنید و در خروجی وجه آن را بپردازید. واقعاً کیفیت قهوه سفید این کارخانه بهتر از نسخه بلژيکی روز قبل بود ولی شکلاتها چندان فرقی نداشت البته قیمتها هم حداقل 3 رینگیت کمتر بود ضمن آن که تعداد موجود در هر بسته هم 25 درصد بیشتر بود! ما همینجا همه خرید قهوه سفیدمان را انجام دادیم.
تصویر 60 : ورودی موزه قهوه و شکلات
تصویر 61 : فرآيند تولید شکلات
تصویر 62 : منافع قهوه و شکلات
سپس به موزه « تونل زمان پنانگ » به پیشنهاد آقای پیتر رفتیم که برای هر نفر 29 رینگیت ورودیه داشت و در دو طبقه ساخته شده بود. طبقه اول سیر تاریخی جزیره پنانگ از سال 1592 میلادی تا سال 2000 را با تابلوها، مجسمهها، اشیای قدیمی، البسه و نظایر آن بازسازی کرده بودند و بخشهایی از وسایل آنجا را ما در منازل مادربزرگهایمان دیده بودیم و حسی نوستالژيک برایمان بوجود آورد. در انتهای طبقه اول موزه، یک سالن پخش فیلم بود که این سیر تاریخی را براساس وضعیت معماری ساختمانها، مشاغل و آداب و رسوم مردم پنانگ بمدت 15 دقیقه نمایش میداد و بسیار دیدنی بود. در طبقه دوم هم موزه هنری عکاسی سه بعدی با ابزارهای فلورسنت بود که اولین نوع از این موزه در آسیا است. در ابتدای این طبقه به هر گروه (مثلاً من و همسرجان) يک راهنما میدادند و آن راهنما شما را داخل موزه تا انتها همراهی میکرد و در هر بخش با هدایت شما به محل مناسب با دوربین یا گوشی خودتان از شما عکس میگرفت و توضیحات لازم را ارائه میداد که واقعاً هیجان انگیز و تصاويرش دیدنی بود.
تصویر 63 : ورودی موزه تونل زمان پنانگ
تصویر 64 : مجسمه نمایش وضعیت بحرانی شیوع اعتیاد بین سالهای 1866 تا 1893 در پنانگ
بعد از آن به موزه « شَبَح و روح (وحشت) » رفتیم که برای هر نفر 28 رینگیت ورودیه داشت. با یک راهنما وارد موزه شدیم و مجسمهها و فضاهای ترسناکی شامل شبه، روح، قتل، جسد، حشرات ترسناک و نظایر آن وجود داشت. جذابترین بخش موزه سالن غذاخوری برای سرو اعضای بریده شده انسانهای کشته شده بود. در این سالن تابلوهایی از چهره افراد مختلف هم به دیوار آویزان بودند که کم کم تصاویر آنها تغییر میکرد و ترسناک میشد که تاکنون چنین تجربهای نداشتیم و خیلی جالب بود. در آخر هم یک فروشگاه وجود داشت که میتوانستید از آن لیوان و کلاه و نظایر آن با تصاویر روح و شبح بخرید. هنگام خروج هم تصاویری که عکاس موزه از شما تهیه کرده بود را چاپ و داخل قاب میفروختند به 40 رینگیت که ما خوشمان آمد و خریدیم.
تصویر 66 : موزه شبح و روح
تصویر 67 : تابلوهایی از تصاویر بازدیدکنندگان در موزه Ghost
تصویر 68 : تابلوهای جالبی از تغییر چهره افراد
مقصد بعدی، موزه وارونه بود که برای هر نفر 27 رینگیت ورودیه داشت و یک برگه تخفیف 2 رینگیتی برای استفاده از موزه تونل زمان میداد که البته ما قبلاً رفته بودیم. بعلت کثرت متقاضیان، بعد از ورود به سالن انتظار هدایت شدیم تا به تماشای فیلم صحنههای دوربین مخفی بپردازیم که نوبت ما بعد از 15 دقیقه فرا رسید البته فرصت خوبی برای رفع خستگی هم بود. سپس کیف و وسایل همراهمان را داخل کمدی قرار داده و وارد موزه شدیم. در این موزه همه چیز وارونه بود یعنی طراحی و چیدمان وسایل و رنگآمیزیها بصورت برعکس بود مثلاً تختخواب به سقف وصل بود. در اینجا هر قسمت یک راهنما داشت که به شما توضیح میداد که کجا و چگونه قرار بگیرید سپس با دوربین یا گوشی خودتان از شما عکس میگرفت و شما را به قسمت بعدی هدایت میکرد. اگر تصاویر را برعکس میکردید نتیجه فوق العاده بود مثلاً در حال سقوط از سقف بودید در حالی که شما واقعاً روی زمین ایستاده بودید! بخشهای اولیه موزه، فقط جای همه چیز برعکس بود ولی در طبقه دوم وارونگی با شیب همراه شده بود که خیلی جذابتر بود. در آخر هم یک فروشگاه وجود داشت که میتوانستید از آن تیشرتهایی با تصاویر وارونه یا لیوان و نظایر آن بخرید. قبل از خروجی هم یک کافه با طراحی وارونه وجود داشت که ما در آن دو تا بستنی خوردیم به 7.8 رینگیت. هنگام خروج از موزه مغازهای در آن طرف خیابان توجه من را به خود جلب نمود که وسایل مورد استفاده در معابد از جمله مجسمههای متنوعی از بودا را میفروخت که جالب بود ولی اجازه عکاسی نمیداد.
تصویر 69 : ورودی موزه وارونه
تصویر 71 : فضای مجاور باجه بلیط فروشی موزه وارونه
تصویر 72 : تصویر یکی از قسمتهای موزه وارونه
تصویر 73 : مغازه فروش مجسمه بودا
سپس برای ایجاد تنوع به یک معبد چینی که اسم آن را نفهمیدم، رفتیم. معماری آن با معابد قبلی کاملاً متفاوت بود و بوی بدی داخل آن میآمد که تحملش سخت بود لذا سریع چند عکس گرفته و فرار کردیم.
تصویر 74 : نمای بیرونی معبد چینی
تصویر 75 : فضای داخلی معبد چینی
بعد از آن در یک رستوران مک دونالد (ناهار شاید هم شام چون ساعت از 18 گذشته بود) دوبل چیزبرگر، سیب زمینی سرخ شده با نوشابه سفارش دادیم که برای دو نفرمان 19 رینگیت شد و کیفیتش هم خوب بود ولی حجم آن زیاد نبود. سپس در ادامه بسمت تپه پنانگ حرکت کردیم. در بین راه هم، خط اعتباری گوشی را از یک فروشگاه به مبلغ 20 رینگیت شارژ نمودیم که 10 رینگیت آن برای یک بسته اینترنتی 7 روزه و بقیه هم برای مکالمه باشد. لازم است بگویم که هزینه مکالمات داخلی در خطوط مالزی بسیار پایین بود ولی اینترنت خط ما خیلی خوب جواب نداد البته کار ما را راه میانداخت. به تپه پنانگ که رسیدیم برای سوار شدن به فانیکولار (قطارهای شیبدار که با کابل از زیرشان روی ریل کشیده میشوند) بازای هر نفر 30 رینگیت داده و بلیط خریدیم. به بالای تپه که رسیدیم، ابتدا پل عشاق قرار داشت که در آن قفلهای قلب شکل زیادی آويزان شده بود. در میدان مجاور آن اتومبیلهای برقی برای گشت در دور محدوده با کرایه هر نفر 15 رینگیت وجود داشت با توجه به این که خسته هم بودیم ترجیح دادیم از این ماشینها استفاده کنیم، گشت با اتومبیل حدود نیم ساعت طول کشید و در هر قسمت برای عکاسی چند دقیقه توقف میکرد البته برخی از بخشها هم تعطیل شده و امکان بازدید نداشت. یکی از نکات جالب گیاهی بود به نام « فنجان میمون » که در زمان بارندگی داخل آن آب باران جمع میشود و میمونها هر موقع تشنه میشوند از آب داخل آن مینوشند. یک گیاه حشرهخوار هم وجود داشت که هر موقع حشرهای روی آن بنشیند، بسته میشود و گیاه از آنها استفاده میکند. باید بگویم که تپه پنانگ، مجموعه خیلی بزرگی است که حتی میشود یک روز کامل در آن به گشت و گذار پرداخت ولی ما در همین حد بیشتر برایش وقت نداشتیم (تصویر 82 را ببینید).
تصویر 76 : غذا در رستوران مک دونالد
تصویر 77 : ورودی تپه پنانگ
تصویر 78 : فانیکولار برای بالا رفتن از تپه
تصویر 79 : پل عشاق در بالای تپه پنانگ
تصویر 80 : گل فنجان میمون
تصویر 81 : مسیر عشق
تصویر 82 : نقشه تپه پنانگ
سپس به هتل برگشته و با پرداخت 105 رینگیت بابت دستمزد به آقای پیتر با ایشان خداحافظی نمودیم و کمی در باغ هتل استراحت کرده و بعداً به اتاق رفتیم. شبها در لابی هتل موسیقی زنده برپا بود و طرفداران خاص خودش را داشت ولی ما ترجیح میدادیم که در فضای باز باغ در کنار ساحل دریا، روح و روانمان را صیقل دهیم.
روز شنبه؛ 13 آبان 1396
صبح به رستوران هتل رفته و صبحانه خوشمزه دیگری صرف نمودیم. رأس ساعت 10 راننده دنبال ما آمد و به خانه پروانهها رفتیم که برای هر نفر 65 رینگیت ورودیه داشت. خانه پروانهها در واقع یک مزرعه بزرگ تحقیقاتی پرورش پروانه با هدف صادرات بود و در کنار هدف اصلیاش، به مکانی برای سرگرمی مردم و توریستها و کسب درآمد مجدد از آن هم تبدیل شده بود! از صبح باران ملایمی میبارید و حال و هوای داخل خانه پروانهها را بسیار استوایی کرده بود. البته در بخشهای مختلف آن انواع عقرب، رتیل، قورباغه، مارمولک، بزمجه، مار، سوسک و نظایر آن هم نگهداری میشد. سپس به یک ساختمان رسیدیم که داخل آن نحوه رشد پروانهها را به نمایش گذاشته بودند. فضاسازی داخلی آن بسیار جذاب و با استفاده از المانهای متفاوت نور، حجم و رنگ بود. بعد از آن، بخش تحقیقاتی در مورد پروانهها و سالنهای تولید و آمادهسازی پروانهها برای صادرات بود. در آخر هم فروشگاهی از وسایل مختلف با نماد پروانه قرار داشت که ما تعدادی مداد و پاک کن و گل سینه و ... برای بچهها خریدیم.
تصویر 83 : ورودی خانه پروانهها
تصویر 84 : یکی از مسیرهای داخل خانه پروانهها
تصویر 85 : یکی از انواع قورباغه (خوب در تصویر دقت کنید تا قورباغ شبیه عکس سمت چپ را ببینید)
تصویر 86 : بخشی از فضاسازی داخل خانه پروانهها
تصویر 87 : بخش دیگری از فضاسازی داخل خانه پروانهها
تصویر 88 : سالن نمایش نحوه رشد پروانهها
تصویر 89 : المانهای حجمی در مورد پروانهها
تصویر 90 : بخش تحقیقاتی و سالنهای تولید و صادرات پروانهها
تصویر 91 : نقشه خانه پروانهها
سپس به باغ ادویههای استوایی رفتیم ولی چون راهنمای آن گروه قبلی بازدیدکنندگان را به داخل باغ برده و تا دو ساعت بعد فقط امکان بازدید فردی بدون راهنما ممکن بود، و آقای پیتر میگفت دیدن آن بدون راهنما چندان مفید نیست لذا از دیدار آن صرفنظر کردیم. بعد از آن به استراحتگاهی ساحلی نزدیک دریا در مقابل این باغ رفتیم و کمی از زیباییهای روح نواز آن لذت بردیم.
تصویر 92 : باغ ادویههای استوایی
تصویر 93 : ساحل زیبای اقیانوس هند
به پیشنهاد پیتر به بازدید از یک کارخانه تولید پارچه دستساز رفتیم. در این کارخانه که همه پرسنلش هندی بودند، با ابزارهای دستی و شابلون و به کمک قلم مو به رنگ آمیزی پارچهها پرداخته و محصولات تولیدی را در فروشگاه آن میفروختند که علیرغم زیبایی آن ولی بشدت گرانقیمت بودند. سپس در فروشگاهی که داخل پمپ بنزین بود، چند بسته میوههای استوایی نیمه خشک به قیمت هر بسته 3.2 رینگیت خریدیم که طعمهای متفاوتی از خیلی شیرین تا تند داشت.
تصویر 94 : کارخانه تولید پارچههای رنگ آمیزی شده با دست
تصویر 95 : رنگآمیزی پارچه با شابلون دستی
تصویر 96 : رنگآمیزی پارچه با قلم مو
تصویر 97 : میوههای استوایی نیمه خشک بسته بندی شده
سپس از راننده درخواست کردیم که ما را به پل پنانگ که جزیره را به خشکی کشور مالزی وصل میکند، ببرد. لیدر هم گفت که که با توجه به وجود عوارض عبور از پل و راه بندان احتمالی باید 30 رینگیت اضافی جهت بازدید از آن بپردازیم که ما هم پذیرفتیم و حرکت کردیم. سپس ایشان توصیه نمود، حالا که این هزینه اضافی را میپردازیم بهتر است که از پارک زیبای پرندگان پنانگ در آن طرف پل هم بازدید کنیم که در برنامه ما نبود ولی پذیرفتیم و این موضوع در ادامه یکی از تلخترین بخشهای سفرمان را رقم زد! به گفته آقای پیتر، پل پنانگ با حدود 13.5 کیلومتر طول بعنوان بزرگترین پل کشور مالزی و سومین پل طویل در جهان است. با توجه به بارش باران، خیابانها شلوغ بود و برخی از قسمتها با راهبندان همراه بود لذا حدود یکساعت طول کشید تا به پل پنانگ برسیم ولی چه شکوه و عظمتی داشت حتی زیر باران استوایی، هر چقدر که میرفتیم بازهم تمام نمیشد. من که مهندس عمران هستم واقعاً از دیدن آن لذت بردم (البته شاید برای شما چنین نباشد) زیرا در قسمتهای زیادی از مسیر در همه طرف ما تا چشم کار میکرد فقط آب بود.
تصویر 98 : نمای جزیره پنانگ از روی پل پنانگ
تصویر 99 : پل پنانگ از فراز ابرها (عکس از داخل هواپیما در زمان برگشت به کوالا تهیه شده)
لطفاً ادامه سفرنامه را در قسمت دوم مطالعه فرمایید.