این سفرنامه را به نیت ثبت خاطرات شخصی نوشته ام. اما ممکن است اطلاعات موجود در آن برای کسانی که می خواهند سفر مشابهی انجام دهند، مفید باشد. خواندن این سفرنامه شما را از دیگر متون راهنما بی نیاز نمی کند. مخصوصا من مشخصات اماکن تاریخی و دیدنی را خیلی مختصر شرح داده ام؛ زیرا اطمینان دارم می توانید با جستجوی اینترنتی، از یکایک اماکن دیدنی اطلاعات مفصل و دقیقی به دست آورد.
در مجموع، گمان می کنم خواندن این سفرنامه در کنار دیگر راهنماهای سفر می تواند برای خواننده مفید باشد و هم قسمتی از حال و هوای تجربه من را درک کند و هم بتواند برای انجام سفر خودش ایده بگیرد.
قبل از سفر
اگرچه تجربه دو سفر خوب با تور به هند و روسیه دارم، ترجیح می دهم سفر را شخصا برنامه ریزی کنم. درباره سفر به اروپا، برنامه ریزی برای بازدید از چند شهر (رم، پیزا، فلورانس، ونیز، میلان و چند منطقه دیگر) در کنار اطلاع رسانی مبهم آژانس ها درباره نام و مشخصات هتل (که شخصا برایم خیلی مهم است) مزید بر علت شد و تصمیم گرفتم شخصا برای وقت سفارت اقدام کنم.
گرفتن وقت سفارت
تا قبل از این سه بار درخواست ویزای شنگن کرده بودم که اولی ناموفق و دوتای بعدی موفق بود. (جالب است که تنها درخواست ناموفقم هم با کارگزاری یک آژانس بود.) در دفعات قبل، سفارت ایتالیا بسیار نامنظم بود (بر خلاف سفارت آلمان که بسیار دقیق و سر وقت بود.) لذا خودم را برای یک فرآیند نامنظم و پیشبینی ناپذیر آماده کردم.
در اولین مرحله روی سایت سفارت، برای اخذ نوبت باید ایمیل می زدیم. من هم ایمیلی آماده و ارسال کردم. چند دقیقه بعد ایمیل با پیامی حاوی پر بودن mailbox مربوطه برگشت خورد. اما من استمرار را شرط موفقیت می دانستم و به مدت یک هفته، هر روز، لااقل سه بار ایمیل ارسال کردم تا بالاخره ایمیل برگشت نخورد. متاسفانه 4 روز بعد جواب رسید که باید متن ایمیلتان به انگلیسی باشد. من یک هفته دیگر فرآیند ارسال ایمیل روزانه را تکرار کردم و این بار بعد از 9 تلاش ناموفق، توانستم وقت سفارت بگیرم.
انتخاب پرواز و هتل
من به مناسبت کارم با پروازهای مختلفی سفر می کنم و شناخت نسبتا خوبی از انواع پروازها دارم. برای پسر بزرگم امیر، تماشای فیلم داخل هواپیما هم مهم است و همه اینها یعنی باید بین هواپیمایی امارات و قطری یکی را انتخاب می کردم. ازآنجا که هواپیمایی امارات برنامه منعطف تری برای شهرهای رم و میلان داشت -البته من عضو سیلور امارات هم هستم و در شرایط مساوی، امارات را بر قطر ترجیح می دهم.- پرواز با امارات را انتخاب کردم.
سال گذشته امیر را در سفر کاری با پرواز امارات به هنگ کنگ برده بودم و قول داده بودم امسال او را با بیزنس کلاس ببرم و این شد که پرواز بیزنس امارات را انتخاب کردم.
اضافه کنم که در انتخاب پرواز بیزنس امارات، ایرباس A380 هم بی تاثیر نبود و دقت کردم ساعتی را برای پرواز انتخاب کنم که برای checkin و checkout هتل اذیت نشویم و هم حتما ایرباس A380 سوار شویم. در انتخاب نوع بلیط برایم مهم بود که هزینه کنسلی آن زیاد بالا نباشد تا اگر ویزا نگرفتیم، خیلی ضرر نکنیم.
من برای انتخاب هتل اصولا به Trip Advisor اعتماد می کنم و منحصرا هتلی را انتخاب می کنم که رتبه زیر 100 داشته باشد. البته متاسفانه چون Trip Advisor قیمت را برای userهای ایران حساب نمی کند، باید همزمان سایت Booking را هم می دیدم. فرض کردم امتیاز سایت Booking هم نباید کمتر از 7 باشد. ازآنجا که ما با 2 پسرمان سفر می کنیم و می خواستیم هر 4 نقر در یک اتاق باشیم، مجبور بودم سوئیت ها را انتخاب کنم و به خودی خود، انتخابهایم محدود می شد. برای من صبحانه جزو لذات سفر است و به هتل بدون صبحانه فکر هم نمی کنم. اگر بچه ها با ما نبودند، ریسک می کردم و مراکز اقامتی (غیر هتل) را هم انتخاب می کردم. اما به دلیل حضور بچه ها، ریسک این جور جاها بالا می رفت. به همین دلیل، فقط هتل 3 ستاره به بالا را انتخاب کردم. قرار بود برای سفر از رم خودرو کرایه کنیم، بنابراین، به جز هتل رم، بقیه هتل ها می بایست پارکینگ می داشتند. قطعا موقعیت خوب هتل و وسعت و امکانات داخل اتاق و حتی تصاویر آن هم در انتخاب نهایی موثر بودند.
با این انتخاب ها و البته با Tradeoff بین قیمت و امکانات، هتل هر شهر را انتخاب کردم. من خودم از قبل در سایت booking عضو بودم و دو بار هم با آن هتل رزرو کرده بودم. متاسفانه بانک پارسیان اطلاع داده بود فعلا ویزا کارت هایی که به مشتریانش داده است، سقف برداشت روزانه 50 دلار دارند و این محدودیت عملا ویزا کارت من را به درد نخور کرده بود. خواستم از آژانس ها و سایتهای فارسی که خدمات Booking را عرضه می کنند استفاده کنم. اما بعد از 2 استعلام قیمت، دیدم دارند هر دلار را لااقل 200 تومان گرانتر حساب می کنند. خوشبختانه یکی از دوستان ویزا کارت دیگری داشت و با ویزا کارت ایشان هتل ها را روی booking رزرو کردم. (البته قید کردم که هزینه را در محل نقدا خواهم پرداخت.) بدیهی است با توجه به اینکه هنوز ویزا نداشتیم، همه هتل ها را free cancelling گرفتم.
ویزا
یکی از همکاران شرکت که کارهای سفرهای همکاران را انجام می دهد، مدارک سفارت را برایم آماده کرد و مخصوصا کار دارالترجمه و پر کردن فرم ها را انجام داد. متاسفانه رویه سفارتخانه ها برای تحویل مدارک خیلی روشن نیست و مثلا ترتیب تحویل مدارک به سفارت آلمان با سفارت ایتالیا یکسان نیست. اما تجربه من می گوید بهترین کار این است که فقط کپی ها را روی هم بگذارید و اصل مدارک را در کیفتان همراه داشته باشید تا اگر لازم شد ارائه دهید.
من نمی دانستم آیا باید برای بچه ها هم مدارک مالی جداگانه ارائه کنم و احتیاطا یک کپی از همه مدارک برای آنها هم گذاشتم. اما عملا به جز رزرو بلیط و هتل (بعلاوه گواهی تحصیلی امیر)، مدرک دیگری لازم نداشتند. ظاهرا بر خلاف سفارت آمریکا که حضور همه افراد را می خواهد، برای اخذ ویزای شنگن حضور کودکان زیر 12 سال لازم نیست؛ اما ما چون از این موضوع مطمئن نبودیم، همراه با امیر و سینا به سفارت رفتیم. در روز سفارت، به جز جای پارک که واقعا اذیت شدیم (اگر می دانستیم، با آژانس می رفتیم) و شیطنت های سینا، مشکل دیگری نداشتیم. سفارت ایتالیا از سفر قبلی من به مراتب منظم تر شده بود و صف کوتاهی بیرون در و سیستم نوبت دهی کامپیوتری در داخل سفارت، خیلی از 3 سال قبل بهتر بود.
قبلا در ورود به سفارت موبایل را تحویل می گرفتند؛ اما حالا این امکان را حذف کرده بودند و در نتیجه خانمی در بیرون سفارت با گرفتن وجهی اندک، موبایل مردم را برایشان نگه می داشت.
در مجموع، برای سفارت ایتالیا (اگر دوباره تغییر رویه ندهد) پیشنهاد می کنم بدون بچه ها بروید، با ماشین شخصی نروید، موبایل نبرید و مدارکی را که می خواهید تحویل بدهید از اصل مدارک که باید پیش خودتان بماند، جدا کنید.
جواب سفارت در موعد مقرر دو هفته ای آمد و خوشبختانه علیرغم تردیدهای برخی دوستان درباره ویزا به همه اعضای خانواده -همه سفرهای قبلی من کاری و انفرادی بود.- ویزا صادر شد.
یکی از مشکلات ویزای شنگن این است که منطبق بر بلیط صادر می شود و لذا عملا امکان تغییر برنامه سفر را محدود می کند. مثلا ما برای سفر 11 روزه، ویزای 12 روزه گرفتیم.
نهایی سازی پرواز
حتما صندلی خود را قبل از پرواز (هر چه زودتر بهتر) با استفاده از وبسایت شرکت هواپیمایی انتخاب کنید. من در سفر دست جمعی که به برلین داشتم، خاطره بدی از عدم انتخاب صندلی دارم.
اگر مسافر کلاس اکونومی هستید، لااقل در خارج از اروپا، online checkin کنید تا از صف طولانی راحت شوید. (در اروپا همه online checkin می کنند و در صف صرفه جویی نمی شود.)
بر روی پرواز بیزنس امارات در رم و میلان امکان رزرو سرویس رفت و برگشت تا فرودگاه هم وجود دارد (این امکان در تهران وجود ندارد.). می شود سرویس را آنلاین رزرو کرد. اما مشکلی که به وجود آمد این بود که ما می توانستیم 2 خودرو رزرو کنیم و من حدس می زدم چمدان های ما (مخصوصا با توجه به صندلی کودک و کالسکه) در یک خودرو جا نشود. با دفتر امارات در تهران تماس گرفتم و خواستم هماهنگ کنند تا یک خودروی جادار در رم و میلان به ما اختصاص داده شود و آنها هم در کمتر از یک روز این رزرو را تایید نمودند.
کرایه خودرو
برای انتخاب خودرو هم گزینه ها متفاوت بود. امیر که طرفدار مازراتی بود. اما آخرش به آئودی رضایت داد. من قبلا تجربه کرایه خودرو در چند کشور (از جمله ایتالیا) داشتم؛ اما یک بار در آفریقای جنوبی با ویزا کارتم به مشکل برخورده بودم که احتمالا این بار هم با توجه به لطف بانک پارسیان، مشکل مشابهی پیدا می کردم. لذا تصمیم گرفتم از خدمات نماینده euoropcar در ایران استفاده کنم. گرچه می توانستم همه کارها را تلفنی و با پیک انجام دهم؛ اما من ترجیح می دهم وقتی اولین بار با کسی کار می کنم، محل کسبش را ببینم. به همین دلیل شخصا به دفتر europcar در شهرک غرب مراجعه کردم. کارمندان خوش برخورد بودند و علیرغم اینکه خودروی مورد نظر من (انتخابی از روی سایت) را نداشتند و قیمتشان هم حدودا 10 درصد بالاتر بود، قانع شدم از خدماتشان استفاده کنم. پیشنهاد می کنم برای رزرو، همه مدارک سفارتتان رابا خودتان ببرید. چون عملا اینجا هم برای پرونده اعتباری به مدارک شغلی و بانکی و ملکی و... نیاز دارید. همین طور یک برگ چک ضمانت هم باید بدهید که خوشبختانه سفید نیست و مبلغ و تاریخ دارد (4 ماه بعد از بازگشت از سفر).
دو سال قبل گواهینامه بین المللی گرفته بودم که مهلت آن تمام شده بود و لازم بود برای تمدید آن اقدام کنم. یک روز پنچشنبه به یکی از آژانسهای معرفی شده روی سایت کانون جهانگری و اتومبیل رانی رفتم و دست از پا درازتر برگشتم. یادم آمد که دو سال قبل هم تجربه مشابهی داشتم و آخرش به دفتر اصلی کانون مراجعه کرده بودم. امسال هم مجددا به دفتر کانون جهانگردی و اتومبیل رانی در خیابان آزادی رفتم و کارم هم نسبتا سریع و مرتب انجام شد.
تهیه ارز
تجربه من می گوید به استثناء یورو و شاید درهم، همیشه به صرفه است که دلار حمل کنیم و در مقصد (در صرافی های سطح شهر و نه در فرودگاه یا هتل) دلارمان را به ارز مقصد تبدیل کنیم. شاید داشتن ارز مقصد به اندازه نیاز روز اول (تا قبل از یافتن صرافی) مفید باشد. درهرحال، این سفر یورو لازم بود و من همه ارز مورد نیازم را به یورو خریدم و از باب احتیاط، کمی دلار هم با خود برداشتم.
همیشه حمل پول مشکل است و همکاران من در شرکت سابقه کف زنی در سفر خارجی هم دارند که واقعا مشکل ایجاد می کند. لذا مهم است که آدم همه پولش را نقد جابجا نکند. بر همین اساس تصمیم گرفتم علاوه بر ویزا کارت خودم (که نمی دانم چقدر کارآمد خواهدبود.) ویزا کارت هدیه هم تهیه کنم. به نظرم گرچه ارز با آن کمی گرانتر در می آید، اما خوب است مقداری از پول آدم برای احتیاط در کارت باشد.
بلیط بازدید
در سایت ها توصیه شده بود برای دو جا آنلاین بلیط بگیرم. یکی موزه واتیکان در رم که صف شلوغی در حد تا 2 ساعت دارد و یکی تابلوی شام آخرداوینچی در میلان که عملا در محل بلیط گیر نمی آید. متاسفانه برای تابلوی شام آخر دیر شده بود و نتوانستم برای تاریخ سفر بلیط گیر بیاورم. (برخی تورها بودند که خیلی بی معنی گران بودند.) اما توانستم برای روز پنجشنبه، بلیط موزه واتیکان را از خود موزه تهیه کنم. (البته به دلیل برنامه سخنرانی عمومی پاپ، همزمان با حضور ما در رم، برنامه رم کمی پیچیده می شود که چاره دیگری نبود.)
توضیح اینکه برای هر یک از این دیدنی ها، یک عالمه فروش بلیط و تور آنلاین وجود دارد؛ اما همگی به شدت از سایت اصلی گرانتر هستند. مثلا بلیط موزه واتیکان 12 یورو (با رزرو آنلاین 16 یورو) است؛ اما برای تاریخی که من می خواستم، تور زیر 60 دلار وجود نداشت. از آنجا که بلیطها کنسلی ندارند، پیشنهاد می کنم مثل من کار را به هفته آخر نیاندازید و به محض اینکه انجام سفر قطعی شد (ویزا را گرفتید) نسبت به رزرو بلیطهای اصلی به صورت آنلاین اقدام کنید.
سفر
به تاکسی سیر و سفر تلفن زدم که برای شب ماشین بفرستند. خواستم تا با توجه به حجم بار، برایم تویوتا راوفور بفرستند؛ اما گفتند بار من معلوم نیست در تویوتا راوفور جا بشود و با توجه به تفاوت قیمت کم با ون، قرار شد برایم ون بفرستند. البته بعدا فهمیدم که چند شرکت وجود دارند و شرکتی که من با آن تماس گرفته بوده ام، کلا راوفور نداشته است.
مزیت تاکسی فرودگاه به تاکسی سرویس و ماشین شخصی این است که اگر در طی مسیر تا فرودگاه، مشکلی پیش بیاید، دستشان برای تعیین و ارسال سرویس جایگزین بازتر است. (من هم سابقه پنچری ماشین خودم در برگشت از فرودگاه و هم سابقه پنچری تاکسی در رفت به فرودگاه دارم و چشمم ترسیده است.) کمی قبل از 1:30، راننده ون تلفن زد تا آدرس دقیق را بپرسد و سر ساعت رسید.
با توجه به اینکه بلیط ما در کلاس بیزنس شرکت امارات بود، از اول به ترمینال CIP رفتیم و از بازرسی پلیس (که خیلی وقت ها صفی طولانی دارد) خلاص شدیم. برای بسته بندی کالسکه 20 هزار تومان پرداختم و بار را تحویل مسئول مربوطه دادم. مزیت دیگر لانج CIP این بود که نسبت به ترمینال اصلی خلوت است و می شد با نگرانی کمتری اجازه داد سینا برای خودش قدم بزند.
تصویر1: لانج CIP فرودگاه امام
تصویر2: لانج CIP فرودگاه امام
بعد از چک گذرنامه و بازرسی سپاه، با اتوبوسی نه چندان CIP به پای پلکان هواپیما رفتیم و سوار شدیم.
من شخصا CIP فرودگاه امام را خیلی می پسندم؛ چون بر خلاف اغلب لانج های دیگر، کلا شما را از شلوغی محیط فرودگاه دور می کند؛ اما پلکان ورودی به هواپیما، مخصوصا وقتی هواپیما با خرطومی مستقیما به ترمینال وصل است، قسمت نچسب ماجرا است. علیرغم انتظار من و با وجودی که بچه ها شب بسیار کم خوابیده بودند، سینا در هواپیما هم بیدار ماند و به فرودگاه دبی رسیدیم.
در فرودگاه دبی، اتوبوسی که این بار واقعا CIP بود، ما را از پلکان هواپیما به گیت ورودی رساند و ما بعد از رفتن از ترمینال B به A و گشت سریعی در Free shop، عازم لانج شدیم. خوشبختانه لانج بیزنس یک زمین بازی کودک داشت که سینا آنجا بازی کرد و ما توانستیم روبروی زمین بازی بنشینیم و چیزی بخوریم. محوطه برای امیر هم بازی کامپیوتری داشت و او هم مدتی مشغول شد و بعد، آمد و به ما پیوست.
تصویر3: زمین بازی لانج بیزنس فرودگاه دبی
پرواز از دبی به رم خیلی راحت بود؛ من عمدا پرواز را طوری انتخاب کرده بودم که Airbus A380 باشد. چون هم صندلی های راحت تری دارد و هم داخل بخش بیزنس یک لانج کوچک دارد. خوشبختانه سینا تقریبا همه راه را تخت خوابید و بقیه توانستیم هم استراحت کنیم و هم از فیلم و لانج داخل هواپیما استفاده کنیم.
در فرودگاه رم، امیر به محض خروج از هواپیما به دستشویی رفت و باعث شد مزیت حضور در سر صف چک پاسپورت را از دست بدهیم و پشت یک صف طولانی گیر کنیم. (من تا حالا فقط یک بار چنین صفی در فرودگاه پکن دیده بودم.) مامور چک پاسپورت دو سه کلمه فارسی بلد بود و خوش و بشی کرد. علاوه بر ویزای موجود در پاسپورت، بلیط برگشت را هم خواست؛ اما بقیه رزروها را ندید.
چون عملا دیرتر از همه مسافران بیزنس رسیده بودیم، بار روی تسمه منتظرمان بود و با راهنمایی کارمند امارات، که مقابل تسمه بار بود، کالسکه سینا را هم در گوشه دیگری پیدا کردیم.
راننده امارات تابلو در دست منتظر ما بود و ما را با یک ون بنز به هتل برد. در طی راه، از شیرین زبانی سینا که یاد گرفته بود بگوید "رسیدیم رم" لذت می بردیم.
تحقیقات من نشان می داد که در ایتالیا انعام چندان مرسوم نیست؛ اما من رسم خودمان را به جا آوردم و به راننده که هم خوش اخلاق بود و هم در وسایل کمک کرد و به سینا شکلات داد و ...، 5 یورو انعام دادم.
رم
هتل
هتل ما در رم نزدیک میدان navona بود. من قبلا سه سال قبل، طی یک سفر کاری چند روز در این هتل بودم و آن را خیلی پسندیده بودم. هم جای بسیار مناسبی دارد و می شود همه جاذبه های تاریخی رم را در کمتر از نیم ساعت پیاده روی دید و هم برخورد پرسنل بسیار دوستانه است. نشانه اش هم اینکه علیرغم اینکه سه ستاره است، در رتبه بندی Tripadvisor برای هتل های رم، جزو 50 هتل اول است. هتل در یکی از کوچه های قدیمی رم و در میان تعدادی رستوران (که صندلی هایشان را در کوچه چیده اند) قرار دارد. یک سوپرمارکت بسیار نزدیک به هتل است و می شود با یکی دو دقیقه راه رفتن به رودخانه تیبر و یا میدان ناونا رسید.
داخل هتل، طراحی خاصی دارد که آن را دلپذیر می کند. در سفر قبل، اتاقمان بالای پذیرش بود و دید خوبی به کوچه داشتیم؛ در این سفر، اتاقمان در طبقه همکف بود و باعث می شد نشود همیشه پنجره را باز بگذاریم. در عوض، اتاق به صبحانه خوری نزدیک بود و می شد بچه ها را در اتاق بگذاریم و به صبحانه خوری برویم. صبحانه هتل، چندان متنوع نبود؛ اما هرچه داشت، واقعا دلچسب و باکیفیت بود.
تصویر4: نمای کوچه از میز صبحانه خوری هتل
تصویر 5: اتاق صبحانه خوری هتل
سیم کارت موبایل
من قبلا از سایت wikitravel اپراتورهای موبایل ایتالیا را دیده بودم و روی Google map هم نزدیک ترین فروشگاه را انتخاب کرده بودم. با طی کوچه های زیبای رم که رستوران ها و کافه ها کنار آنها صندلی چیده بودند به فروشگاه vodafone رسیدیم. در فروشگاه کمی معطل شدم تا نوبتم شد و فروشنده، با لحنی که گویا از فروش به من اکراه داشت، توضیح داد که هر سیم کارت با 2 گیگ اینترنت و تعدادی پیامک و دقایقی مکالمه می شود 50 یورو. ضمنا سیم کارت لااقل 2 ساعت بعد از خرید من فعال می شود. (یعنی من نمی توانم در فروشگاه آن را چک کنم.) اطلاعات اینترنتی من می گفت من باید بتوانم هر سیم کارت را با حدود 20 یورو تهیه کنم. ازآنجا که می گفت نمی توانم آن را در فروشگاه چک کنم، احساس کردم قرار است سرم کلاه برود. بر اساس تقریبم از سفر قبلی، در همان خیابان یک فروشگاه دیگر بود که دفعه قبل از آن سیم کارت خریده بودیم. به فروشگاه TIM رفتم و خوشبختانه دیدم که می توانم با کمتر از نصف آن قیمت، (46 یورو برای دو سیم کارت) سیم کارتهایم را بخرم و همان جا هم آنها را چک کنم. تا روز آخر، با دیدن هر فروشگاه Vodafone یا TIM از اینکه نگذاشته بودم سرم کلاه به این گشادی برود، به وجد می آمدم.
پیاده روی عصرانه
پس از استراحتی کوتاه در هتل، به پیاده روی رفتیم تا هم در خیابانهای جذاب رم قدم بزنیم و هم سیم کارت موبایل تهیه کنیم. بعد از تهیه سیم کارت، بچه ها گفتند گرسنه اند. از روی Tripadvisor بهترین رستوران دور و بر را پیدا کردم و به آنجا رفتیم. اما درس عبرتی شد که لااقل دیگر در ایتالیا این کار را نکنیم. غذای خوبی داشت؛ اما سرویس دهی اش خیلی کند بود و باعث شد سینا گرسنه بخوابد.
با خوابیدن سینا در کالسکه، قدم زنان خیابان via del Corso را که تعدادی از فروشگاه ها هم در آن هستند، طی کردیم. می دانستیم که فصل حراج ایتالیا از هفته دوم سفر ما (هفته اول جولای) شروع می شود و به همین دلیل قصد خرید نداشتیم؛ اما درهرحال، فروشگاه دیزنی جذاب بود و امیر حسابی با اسباب بازی ها حال می کرد و همزمان از اینکه لباسی اندازه اش نبود، حرص می خورد.
به هتل برگشتیم و در راه بازگشت، از یک فروشگاه Carrefour شیر و شکلات و نوشابه و مایع ظرفشویی (برای شستن ظروف سینا) گرفتیم. (آب رم قابل آشامیدن است و نیازی به خرید بطری آب نیست.)
من از قبل می دانستم که غذاهای ایتالیایی لذیذ هستند و بر خلاف چین، لازم نیست با خودتان از ایران غذا بیاورید؛ اما برای احتیاط و مخصوصا به خاطر سینا، مقداری غذای آماده هم از ایران آورده بودیم. آن شب، بچه ها که دوباره گرسنه بودند، بقیه غذایی را که عصر از رستوران گرفته بودیم، به همراه یکی از وعده های غذای آماده خوردند.
برآورد هزینه خوراکی در سفر
بر اساس تجربه این سفر، شما می توانید همه جا با کمتر از 2 یورو یک قاچ پیتزا بخورید. (رستوران همسایه هتل ما، پیتزای مارگاریتای کامل را 5 یورو می داد.) بنابراین اگر مثل ما اهل خوردن باشید، عملا هر دو ساعت یک چیزی (پیتزا، بستنی، دسر و...) می خورید و نیاز به وعده غذایی جداگانه در رستوران (که معمولا برای هر نفر حدود 20 تا 30 یورو می شود.) ندارید. درمجموع، هر نفر روزانه بین 15 تا 20 یورو برای غذا، تنقلات، نوشابه و نظایر آن لازم دارد.
کلیسای سن پیتر - واتیکان
سه شنبه صبح بیدار شدیم و با زهرا به رستوران جمع و جور هتل که در فاصله 4 متری اتاقمان بود، رفتیم. مزیتش هم این بود که عملا صدای بچه ها را، اگر بیدار می شدند، می شنیدیم. عملا هم بعد از چند دقیقه، صدای گریه سینا آمد و بقیه صبحانه را همراه با بچه ها خوردیم. من روز قبل، به امیر و سینا کارت هتل را داده بودم و توضیح داده بودم که اگر گم شدند، کارت هتل را نشان بدهند تا کسی به آنان کمک کند. وارد اتاق شدم و دیدم سینا کارت هتل را دست گرفته و دارد گریه می کند.
برای بازدید از کلیسای سن پیتر، عازم واتیکان شدیم. مطابق نقشه تا واتیکان 20 دقیقه پیاده راه بود و البته برای ما که این راه را با بچه ها و عکاسی طی می کردیم، یک ساعتی طول کشید. قبلا برای اینکه بچه ها از رم و اماکن دیدنی آن ذهنیت داشته باشند، فیلم فرشتگان و شیاطین را دیده بودیم و عبور از میان مجسمه های فرشتگان و دیدن قلعه سنت آنجلو در نخستین روز بازدید، احساس خوبی ایجاد می کرد.
روی پل فرشتگان و محوطه جلو قلعه در قرق گدایان و دست فروش ها بود. گدادر ایتالیا زیاد است و در فاصله سه سال از سفر قبلی، زیادتر هم شده بود؛ اما مثل گداهای هند، سمج نیستند و اصراری بر فروش کالا به شما ندارند.
من خیابان ورودی واتیکان (via della Conciliazione) را خیلی دوست دارم. برای من جایی است شبیه میدان نقش جهان اصفهان و مسجد گوهرشاد مشهد. نمونه یک معماری کامل و بی نقص.
برای ورود به کلیسای سن پیتر واتیکان، باید از گیت بازرسی عبور می کردیم. ورود کالسکه به داخل کلیسای سن پیتر ممنوع بود و باید کالسکه را در محل مخصوصی که برای این کار بود، تحویل می دادیم. سالن اصلی کلیسای سن پیتر بلیط نمی خواهد؛ اما برای بازدید از گنبد آن، باید بلیط بخرید. (من در سفر قبل این کار را کرده ام و پیشنهاد می کنم اگر کوهنورد نیستید، از خیر بالا رفتن از 400 پله کج و باریک آن بگذرید.) قسمتهایی از کلیسا برای عبادت مومنان کاتولیک است و بقیه محوطه، مملو از توریست. طبق معمول، منعی برای عکاسی نیست؛ اما نباید از فلش استفاده کنید. پیشنهاد می کنم قبل از سفر، تقویم بازدید از کلیسای سن پیتر را از روی سایت رسمی واتیکان چک کنید و مطمئن شوید روز بازدید شما، کلیسا باز است. (کلیسا ممکن است به خاطر برنامه های پاپ تعطیل باشد.) من از قبل می دانستم که در طی اقامت در رم، فقط همین روز کلیسا باز است و به خاطر مراسم واتیکان، دو روز آینده، امکان بازدید از آن نیست.
رومن فروم و کلوسیوم
بعد از خروج از کلیسا، در خیابان ورودی واتیکان با بچه ها پیتزا و بستنی خوردیم که پیتزا واقعا خوشمزه بود و پیاده عازم بازدید از کلوسیوم شدیم. طبق نقشه، مسیر ما باید حدود 40 دقیقه طول می کشید که البته به دلیل استراحت های متعدد، خوردن بستنی و نوشابه و...، این راه را در 2 ساعت طی کردیم.
در ورودی محوطه های تاریخی رم، راهنماهای تور مختلف حضور دارند. (شامل راهنماهای فارسی زبان) و می توانند به شما در بازدید کمک کنند. ما به علت حضور سینا، ترجیح دادیم بازدیدمان را بدون تور انجام دهیم. البته شاید اگر بچه کوچک و کالسکه نداشتیم، استفاده از تور لیدر (فارسی یا انگلیسی) مفیدتر بود. برای یافتن راهنمای فارسی زبان، لازم نیست کار خاصی انجام دهید و کافی است مثل ایرانی ها باشید تا خودشان شما را پیدا کند. راهنمایان فارسی زبان هم در مقابل واتیکان و هم مقابل رومن فروم ما را پیدا کردند که البته ما برنامه ای برای استفاده از تور نداشتیم.
محوطه roman forum را در حالی دیدیم که سینا خواب بود و این خودش کمک بزرگی بود. وقتی در محوطه استراحت می کردیم، گروهی دانشجو با استادشان به بازدید آمده بودند و استاد با بیان بسیار فصیحی داشت به آنها درس می داد. موضوع درس، چیزی بود بین باستان شناسی و زبان شناسی و استاد داشت با توضیح اماکن مختلف، روابط تاریخی و ریشه کلمات انگلیسی را از دل تاریخ رم بیرون می کشید.
بلیط رومن فروم و کلوسیوم یکی است و شما با خرید یک بلیط می توانید از هر دو مکان در یک یا دو روز پیاپی بازدید کنید. به دلیلی که من نمی دانم، بلیط فروشی کلوسیوم بسیار شلوغ و بلیط فروشی رومن فروم کاملا خلوت بود. لذا کار ما که اول از رومن فروم بازدید کردیم، از یک صف بسیار طولانی نجات پیدا کردیم.
در راه بازگشت تا هتل، که آن را هم پیاده طی کردیم، دوباره سراغ فروشگاه دیزنی لند رفتیم و طبق انتظار، بچه ها حسابی حال کردند و البته برای خود ما هم جالب بود. روی برخی اجناس هم تخفیف های خوبی داشت که می شد سوغاتی مناسب تهیه کرد.
به هتل که برگشتیم، من از خستگی خوابم برد؛ اما امیر رفت و از رستوران نزدیک هتل برای خودش و ما پیتزا خرید (پیتزای مارگاریتای کامل 5 یورو بود.) که به عنوان شام، عالی بود.
سخنرانی پاپ
روز چهارشنبه، ساعت 12 پاپ سخنرانی داشت. (البته فکر کنم از این دعاها و این جور چیزها بود.) ما هم حدود ساعت 10 راه افتادیم تا به سخنرانی پاپ برسیم. مسیر پیاده روی مان را متفاوت از دیروز انتخاب کردیم تا کوچه پس کوچه های رم را ببینیم. کف خیابان ورودی واتیکان، نقاشی های زیبایی با گل، سنگهای رنگی و... ساخته بودند.
خود کلیسا تعطیل بود. در ورودی میدان سن پیتر بازرسی برقرار بود؛ اما بر خلاف دیروز که با دستگاه بود، فقط ماموران داخل کیف و نظایر آن را نگاه می کردند. البته برای ما که بچه دار بودیم، همین کار را هم نکردند. دقایقی منتظر ماندیم. آفتاب بسیار سوزان بود. سینا در یکی از حوض های وسط میدان سرگرم آب بازی شد و خودش را کاملا خیس کرد و من و امیر به سایه حاشیه میدان پناه بردیم. پاپ راس ساعت 12 از پنچره سمت شمالی ظاهر شد و دقیقا ربع ساعت صحبت کرد. بیشتر جمعیت مثل ما توریست بودند و برای تماشا آمده بودند؛ اما میانشان مومنان کاتولیک هم پیدا می شدند. خود پاپ دور بود و واقعا نمی شد چهره اش را دید؛ اما تلویزیون های بزرگ، تصویرش را پخش می کردند.
میدان های رم
در راه بازگشت به هتل، بچه ها تیرامیسو خوردند. سینا و زهرا خوابیدند؛ اما امیر گرسنه بود و من او را به یک پیتزایی نه چندان خوب، در نزدیکی میدان Navona بردم.
تصویر7: زندگی عصرگاهی در میدان Navona
بعد از بیدار شدن سینا، با هم به پانتئون رفتیم؛ اما بر خلاف اطلاعات گوگل و البته اطلاعات روی در خود پانتئون (که نوشته بود تا ساعت 6 باز است)، تعطیل بود. ما هم در خود میدان Roronda که مقابل پانتئون است، چند عکس گرفتیم و مسیرمان را به سمت Trevi Fountain ادامه دادیم. میدان Trevi Fountain علاوه بر اینکه یک اثر هنری قدیمی است، یک فعالیت فان هم دارد و آن هم اینکه توریست ها پشت به حوض آن می نشینند و یک سکه به پشت سرشان پرت می کنند، به نیت اینکه دوباره به رم برگردند. (برای من که دفعه قبل جواب داد و دوباره به رم برگشتم.) من هم از ایران چند سکه 100 و 200 تومانی به همین منظور با خودم آورده بودم که در حوض انداختیم.
به سمت پله های اسپانیایی رفتیم که البته محوطه را برای تعمیرات بسته بودند. در طی مسیر، در چند مغازه ایستادیم و مقداری سوغاتی خریدیم.
موزه واتیکان
برنامه روز پنجشنبه بازدید از موزه واتیکان بود. ورودی موزه واتیکان از محوطه اصلی واتیکان جدا است و باید از ضلع شمالی وارد آن شد. من از قبل خوانده بودم که ورودی موزه یک صف طولانی 2-3 ساعته دارد و اینترنتی برای موزه بلیط خریده بودم. واقعا هم همینطور بود و صف ورود محوطه تا چند خیابان کشیده شده بود. البته ما لبخند بر لب، از همه صف عبور کردیم و تقریبا بدون معطلی، وارد موزه شدیم.
اغلب مردم در بازدید از موزه واتیکان، عجله دارند تا زودتر کلیسای Sistine chapel را ببینند. پیشنهاد میکنم جزو آن دسته نباشید و با حوصله این موزه زیبا را ببینید.
برای ما که همراه با کالسکه بودیم، امکان دسترسی مستقیم به کلیسا بود؛ اما در این صورت قسمت بزرگی از مسیر بازدید را از دست می دادیم. لذا ما علیرغم دشواری مقطعی، ترجیح دادیم کالسکه را از پلکان های متعدد بالا و پایین ببریم و همه مسیر را طی کنیم.
در محوطه موزه واتیکان رستوران هم هست؛ اما من در اینترنت دیده بودم که غذایش چندان جالب نیست. بنابراین از موزه خارج شدیم و در یکی از خیابانهای مسیر (کمی دورتر از واتیکان) ناهار خوردیم.
پانتئون
چند دقیقه ای در هتل استراحت کردیم و سریع، قبل از اینکه پانتئون بسته شود، راهی بازدید از معبد پانتئون شدیم.
میدان Navona
بعد از بازدید از پانتئون، در یکی از کلیساهای معمولی مسیر توقف کردیم تا فضای یک کلیسای نه چندان معروف را هم تجربه کنیم.
وقتی به به میدان Navona رسیدیم، معرکه گیری داشت نمایش می داد و مردم دورش جمع شده بودند.
تصویر10: معرکه گیر در میدان navona
بعد از خوردن یکی دیگر از بستنی های معروف رم، به هتل برگشتیم تا وسایلمان را برای سفر فردا جمع و جور کنیم.
تحویل ماشین
جمعه صبح، سریع صبحانه خوردم و بیرون زدم. مطابق برآورد گوگل، تا ایستگاه قطار نیم ساعتی راه بود. به گمانم عملا حدود 40 دقیقه پیاده روی کردم تا به ایستگاه قطار رسیدم. کمی طول کشید تا europcar را پیدا کردم. گواهینامه و حواله ای را که ایران گرفته بودم، نشانش دادم. طبق عادت گفت کارت اعتباری و من توضیح دادم که مطابق این حواله، من نیازی به کارت اعتباری ندارم. جالب که سریع پذیرفت و فقط گفت پس من اصل حواله را نگه می دارم.
به پارکینگی رفتم که در فاصله تقریبا 300 متری از دفتر europcar قرار داشت. کاغذ را تحویل مامور مربوطه دادم و او به جای خودروی فولکس واگنی که من رزرو کرده بودم، یک پژو 508 استیشن به من تحویل دادند. ابتدا با توجه به سابقه ذهنی که در ایران از پژو داریم، کمی دلخور شدم؛ اما واقعا ماشین خوبی بود و حتی نسبت به تویوتایی که در ایران دارم، نرم تر بود. (بدیهی است هر ماشینی از تویوتا آپشن دار تر است.) ضمنا معمولا کرایه خودروهای معتبر ماشین را قبل از اینکه کهنه شود، می فروشند و این ماشین هم حدود 1000 کیلومتر کار کرده بود و تقریبا نو بود.
ماشینی فولکسی که قرار بود من تحویل بگیرم، GPS نداشت و من باید با نقشه موبایل راهم را پیدا می کردم. به همین دلیل هم یکی دو جا اشتباه پیچیدم و هم چندبار مجبور شدم کنار بایستم و از روی نقشه مسیرم را پیدا کنم. بالاخره راه 20 دقیقه ای را در حدود 40 دقیقه ای طی کردم و به هتل رسیدم. به زحمت جای پارکی پیدا کردم. وسایل را برداشتیم، پول هتل را حساب کردیم و خارج شدیم.
برای کرایه صندلی کودک، باید 80 دلار می دادیم که دلم نیامد و صندلی کودک نگرفتیم. می خواستیم صندلی کودک خودمان را از تهران بیاوریم که آن را هم لحظه آخر ترسیدیم توی بار خراب شود و پشیمان شدیم. در اینترنت دیدم که می شود با حدود 40 یورو صندلی کودک خرید. به همین دلیل، با ماشین سراغ فروشگاهی رفتیم که در حومه رم، وسایل کودک می فروخت. متاسفانه علیرغم اطلاعاتی که روی وبسایتش داشت، صندلی کودک های موجودش همه بالای 100 یورو بودند و آن صندلی ارزان را موجود نداشت. ما هم بی خیال شدیم و سینا را با کمربند معمولی روی صندلی عقب نشاندیم.
برج کج پیزا
یافتن مسیر، با وجود وجود سه موبایل، چندان راحت نبود. البته موبایل امیر را که اینترنت نداشت، برای گرفتن عکس نگه داشتیم و با موبایل من و زهرا مسیریابی می کردیم. بعد از حدود 5 ساعت (به دلیل چند بار پیچیدن اشتباه) به پیزا رسیدیم. آنجا بود که شارژ هر دو گوشی مان تمام شد و دیگر ابزاری برای پیدا کردن برج پیزا نداشتیم. پرسان پرسان برج را پیدا کردیم و با راهنمایی یک دست فروش سیاه پوست، ماشین را پارک کردیم. هنوز از ماشین دور نشده بودیم که پلیس آمد و گفت اینجا پارک ممنوع است و فقط حق دارید در جاپارک های آبی رنگ پارک کنید. (آن دو یورو انعامی که به آن دست فروش کلاش دادم، ...)
کمی دورتر در یکی از خیابانهای فرعی جاپارک پیدا کردیم و با طی مسیر تقریبا 10 دقیقه ای به محوطه کلیسای جامع پیزا و برج کج معروف آن رسیدیم. برج کج پیزا در کنار کلیسای جامع پیزا قرار دارد. بازدید از محوطه بلیط ورودی نمی خواهد؛ اما برای بالا رفتن از برج و بازدید از گنبد کلیسا باید بلیط گرفت. البته ما در هیچ پروژه بالا رفتن شرکت نکردیم و بلیطی نگرفتیم. در کنار کلیسا یا محوطه چمن نسبتا بزرگ قرار دارد که نمای خوبی از برج ایجاد می کند و برای عکاسی عالی است. محوطه مملو از توریست، مخصوصا توریست های چینی بود.
یکی از نکات عجیب برای من در این چند روز این بود که هیچ کدام از راه هایی که به نقاط دیدنی می رسید، شلوغ نبود و حتی معمولا راه ها بسیار خلوت بود؛ اما به مقصد که می رسیدی، یک عالمه توریست آنجا بودند.
بعد از حدود یک ساعت عکاسی و ژست های مختلف، برگشتیم. بچه ها گرسنه بودند؛ اما هیچ کدام از رستوران ها چنگی به دل نمی زدند. در نهایت از یک سوپری کمی تنقلات گرفتیم.
فلورانس
در ماشین، مشغول ور رفتن با گوشی و شارژر بودم تا بتوانم یک جوری راه فلورانس را پیدا کنم که امیر که داشت با دکمه های ماشین ور می رفت، دید ماشین خودش GPS دارد. نگو پژو 208 بر خلاف فولکسی که قرار بوده تحویل بگیرم، روی خودش GPS داشته و من از صبح نمی دانستم و بی خودی مصیبت کشیدم و گم شدم. با پیدا شدن GPS ماشین، کار مسیریابی بسیار راحت شد و دیگر تا پایان سفر، به جز یک بار درمیلان، که سیستمش قاط زد، گم نشدیم. البته زبان سیستم ایتالیایی بود که آن را هم روز بعد، امیر ور رفت و توانست انگلیسی کند.
از پیزا تا فلورانس حدودا 2 ساعت راه بود و خوشبختانه، مسیری که ما می رفتیم، خلوت بود. اما باند مقابل ما ترافیک ساکن داشت. فکر کنم دلیلش این بود که جمعه شب بود و مردم داشتند از فلورانس به تفرج گاههای ساحلی نزدیک پیزا می رفتند.
هتل
هتل ما در فلورانس، نزدیک ایستگاه قطار بود و مزیت خاصش این بود که پارکینگ اختصاصی داشت. البته هتل کهنه ای بود و به جز شیرینی های بسیار خوشمزه صبحانه، هتل تعریفی نبود و اگر ماشین نداشتیم، حتما هتل دیگری که فضای بهتری داشته باشد و به مرکز شهر نزدیکتر باشد، انتخاب می کردیم. با رسیدن به هتل، من که از رانندگی خسته شده بودم، کمی خوابیدم و امیر با مامانش رفتند و پیتزا خریدند. این پیتزا به خوبی پیتزاهای رم نبود؛ اما لذیذ بود.
دیدنی های فلورانس
صبح، بعد از خوردن صبحانه خوشمزه ای که در حیاط زیبای هتل سرو می شد، عازم گشت و گذار شدیم. فلورانس واقعا یک موزه است و برای دیدن آثار هنری، لازم نیست وارد بناها شوی. در و دیوار شهر و میدان ها و... همه مملو از مجسمه های رم و یونان باستان و دوران رنسانس است.
کلیسای جامع سانتا ماریا بسیار شلوغ بود. عکسهایمان را گرفتیم و بازدید از کلیسا را به هنگام بازگشت موکول کردیم که تصمیم بجایی بود. در میدان جمهوری (Repubblica) یک دستگاه بازی بچه ها بود که بچه ها را ربع ساعتی سرگرم کرد.
تصویر 11: میدان جمهوری - فلورانس
طبق معمول در یک پیتزایی توقف کردیم و برای بچه ها پیتزا گرفتیم. دیدنی های میدان Signoria، چشمه نپتون، مجسمه هرکول و دیگر آثار هنری آن را دیدیم و با طی میدان (چهارگوش؟) Uffizi به رودخانه Arno رسیدیم. چشم انداز کنار رودخانه بسیار زیبا بود و نمایی استاندارد از یک شهر قدیمی اروپایی داشت. در این میان، پل قدیمی (ponte vecchio) یک پل جالب است که فضایی شبیه سبزه میدان خودمان دارد. مغازه های کوچک برندهای بزرگ ساعت و طلا و... در یک فضای شلوغ و...
تصویر12: مغازه های روی پل قدیمی - فلورانس
در یک کافه که نزدیک پل بود، دقایقی استراحت کردیم و بستنی و نوشابه خوردیم. با توجه به وقت، تصمیم گرفتیم برگردیم و ضمن دیدن کلیسای جامع، از مجسمه معروف میکل آنژ در گالری دانشگاه دیدن کنیم. صف کلیسای جامع خلوت شده بود و توانستیم بعد از سه چهار دقیقه وارد شویم.
بعد عازم گالری شدیم. صف ورودی چندان طولانی نبود؛ اما انتظار یک ساعته ما راه به جایی نبرد و بی خیال بازدید از گالری شدیم. (این مهمترین اشتباه من در برنامه ریزی سفر بود که بلیط گالری را از قبل نخریده بودم.)
موزه فراری
تصمیم داشتیم برای هدیه تولد، به صورت سورپرایز، امیر را به موزه فراری ببریم. کارخانه های فراری و مازراتی در استان Modena نزدیکی بولونیا قراردارند که تقریبا میانه مسیر فلورانس به ونیز است. با سرچ اینترنتی به نظرم تور بازدید از کارخانه مازراتی جالبتر بود؛ اما ما برنامه سفر را قبلا ریخته بودیم و روز یکشنبه باید از فلورانس به ونیز می رفتیم و کارخانه مازراتی یکشنبه ها تعطیل بود. بنابراین تصمیم گرفتیم به دیدار موزه فراری که یکشنبه ها باز بود، برویم. فراری دو موزه نسبتا نزدیک به هم دارد که ما موزه در Maranello را انتخاب کردیم.
تصویر14: موزه فراری - Maranello
داخل موزه چیزی کمتر از یکصد مدل انواع خودورهای فراری، به همراه یادگاری هایی از مسابقات فرمول 1، شبیه ساز خودرو و ... وجود دارد. یک استودیو عکاسی با فراری، شبیه ساز رانندگی با فراری و... از دیگر تفریحات موزه است. در فروشگاه موزه می توانید یادگاری هایی نظیر لباس، کیف، کفش، کلاه و اسباب بازی بخرید و در اطراف موزه، مغازه هایی وجود دارند که می توانید در آنها فراری کرایه کنید. (البته صاحب فراری بغل دست شما می نشیند و سواری کوفتتان می شود.)
خود موزه، یادگاری ها و البته فراری سواری تفریح گرانی هستند و ما بیخیال آخری شدیم. مخصوصا که با حضور صاحب ماشین، عملا نمی توانستیم خانوادگی سوار یک فراری بشویم.
باغ وحش Parco Natura Viva
بازدید از موزه فراری، با عکس و یادگاری و مخلفات بچه داری، حدود یک ساعت طول کشید و بعد از آن، به سمت شمال و نزدیک دریاچه گاردا رفتیم تا از باغ وحش Bussolengo یا Parco Natura Viva بازدید کنیم. در این باغ وحش، شما می توانید با خودروی خودتان، یک قسمت مسیر را طی کنید. در این قسمت، حیواناتی نظیر گورخر، زرافه، کرگدن، انواع بز کوهی و چند حیوان وحشی نظیر شیر و پلنگ وجود دارند. البته در قسمت حیوانات وحشی، دید خوبی به منطقه آنها نداشتیم و نمی توانستیم از داخل ماشین آنها را که معمولا خواب بودند خوب ببینیم. اما قسمت اول که حیوانات گیاه خوار بود، خیلی جالب بود.
تصویر 15: بازدید از باغ وحش از داخل خودرو - Bussolengo
تصویر 16: بازدید از باغ وحش از داخل خودرو - Bussolengo
بعد از بازدید با خودرو، به پارکینگ هدایت می شوید و با همان بلیط بخش safari می توانید از قسمت معمولی باغ وحش دیدن کنید. این قسمت از باغ وحش، دهها نوع حیوانات مختلف داشت که بازدید از آنها هم به نوبه خودش جالب بود. البته در مقایسه با باغ وحش های دیگری که من در کشورهای دیگر دیده ام، معمولی بود.
نکته تکمیلی اینکه من یکی از گرانترین غذاهای طول سفر را با خرید یک ساندویچ بی کیفیت در این باغ وحش، تجربه کردم. غذای آن از همه مراکز تاریخی، خرید و تفریحی که رفتیم هم گرانتر و هم بی کیفیت تر بود. خلاصه اگر خواستید از آن بازدید کنید، تنقلات و ... با خودتان ببرید.
ونیز
بعد از یک روز پرمشغله، ساعت 10 شب به هتلمان در ونیز رسیدیم. شهر اصلی ونیز، یک جزیره است که با یک پل به سرزمین اصلی وصل می شود و حضور خودرو در آن بسیار محدود است. تحقیقات من نشان می داد هتل های ونیز، یا پارکینگ ندارند و یا پارکینگشان بسیار گران است. بنابراین من هتل Hilton Garden Inn را در Mestre انتخاب کردم که هم مدرن و زیبا بود و هم پارکینگ مجانی داشت. به گمانم انتخاب بسیار خوبی بود. دسترسی بسیار راحتی با یک خط اتوبوس به ونیز داشت و مدرن بودنش، در مقابل ونیز کلاسیک، تضاد جالبی ایجاد می کرد.
دوشنبه صبح، بعداز صبحانه، بلیط رفت و برگشت اتوبوس را از پذیرش هتل خریداری کردم. امکان خرید بلیط روزانه هم بود، که با آن می شد علاوه بر اتوبوس مسیر رفت و برگشت، از اتوبوس های آبی هم استفاده کرد؛ اما چون بنای ما بر پیاده روی در کوچه پس کوچه های ونیز بود، آن را نگرفتم. بلیط رفت و برگشت برای هر نفر 3 یورو بود و باید داخل اتوبوس آن را داخل دستگاه قرار می دادیم. بلیط روزانه اگر اشتباه نکنم برای هر نفر 13 یورو می شد. ایستگاه اتوبوس درست مقابل هتل قرار داشت. اتوبوس بعد از حدودا 10 دقیقه رسید و تا مقصد نهایی (میدان ROMA) هم همین حدود راه بود.
وسط ونیز یک کانال بزرگ و تعداد زیادی کانال های کوچک وجود دارد که نقش خیابان اصلی و کوچه های شهر را بازی می کنند. البته تعداد زیادی کوچه پس کوجه معمولی هم در شهر وجود دارد؛ اما به جز ورودی شهر (میدان Roma) هیچ خیابان ماشین رویی در شهر نیست.
ونیز شهری است که کلا همه جایش دیدنی است؛ اما برای اینکه قدم زدنمان در کوچه پس کوچه های شهر بی هدف نباشد، میدان سنت مارکو را که آن سوی کانال بزرگ و تقریبا آن طرف شهر بود، به عنوان مقصد تعیین کردیم. اگر مستقیم و بدون بچه ها راهپیمایی می کردیم، این راه را می شد حدودا 40 دقیقه ای رفت؛ اما ونیز شهری است که باید اجازه بدهی در کوچه هایش گم بشوی، یک عالمه عکس بگیری، خوراکی بخوری و... و بنابراین بعد از 2 ساعت و نیم به مقصد رسیدیم.
تصویر 17: نمای کانال بزرگ از روی پل Costituzione نزدیکی میدان ROMA - ونیز
تصویر 18: یکی از کانال های ونیز
تصویر 19: کلیسای سن مارکو - ونیز
برای قایق سواری روی کانال های ونیز، راه های متفاوتی وجود دارد و انواع تاکسی و اتوبوس آبی وجود دارد. (با بلیط روزانه می توانید از همه شبکه حمل و نقل عمومی، شامل اتوبوس آبی استفاده کنید.) اما معروف ترین آنها، قایق های سنتی موسوم به کانولا هستند. قایق ها در همه جای ونیز قابل مشاهده اند؛ اما ایستگاههای اصلی آنها کنار پل Rialto و نزدیک کلیسای سن مارکو است. روزی که ما رفتیم، ایستگاه کنار پل Rialto نسبتا شلوغ بود و باید در صف می ایستادی؛ اما نزدیک کلیسای سن مارکو، قایق رانان منتظر مسافر بودند.
ظاهرا کرایه قایق چانه بردار است؛ اما در اینترنت خوانده بودم که اگر با قایق رانان چانه بزنید، از زمان گردشتان متناسبا کم می کنند. لذا ما بدون چانه زدن با پرداخت 80 یورو سوار کانولا شدیم. البته حالا فکر می کنم اگر چانه هم می زدیم اشکالی نداشت. چون مهم اصل قایق سواری است و بین گردش 30 دقیقه ای ما، گردش 45 دقیقه ای صد یورویی و گردش احتمالا کوتاهتر نتیجه چانه زنی، تفاوت بنیادینی وجود نداشت.
بعد از بازگشت، تصمیم گرفتیم مسیر برگشت را از راه دیگری برگردیم که به نظرم تصمیم اشتباهی بود. چون بچه ها خیلی خسته بودند و بهتر بود همانجا با تاکسی های آبی به میدان ROMA و ایستگاه اتوبوس به مقصد هتل برمی گشتیم.
بقیه روز را به استراحت در هتل و استفاده سالن ورزش و استخر آن پرداختیم و وسایلمان را برای سفر به میلان جمع و جور کردیم.
یک خاطره فرعی خنده و شاید گریه دار هم از هتل ونیز اضافه کنم: در هنگام صبحانه، میز بغل دست ما یک خانواده ایرانی بودند؛ اما وقتی دیدند ما هم ایرانی هستیم، شروع کردند با هم انگلیسی صحبت کردن.
گاردالند
سه شنبه صبح، بعد از صبحانه، با هتل تسویه کردیم و عازم میلان شدیم. در راه قرار بود به پارک تفریحی گاردالند برویم. گاردالند یکی از معروفترین پارک های تفریحی ایتالیا و جزو 20 پارک تفریحی برتر جهان به انتخاب Tripadvisor است که نزدیک دریاچه گاردا و در همان منطقه باغ وحش Bussolengo قرار دارد.
گاردالند یک مجموعه شهربازی با حدودا 50 بازی اصلی و چندصد بازی فرعی است. همه افراد بالای 10 سال باید بلیط ورودی بگیرند که حدودا 39 یورو است. (فکر کنم اگر آن را آنلاین بخرید، کمی ارزانتر است.) می توانید بلیطی بگیرید که علاوه بر پارک، برای آکواریوم هم باشد که ما با توجه به وقت محدودمان این کار را نکردیم. با این بلیط می توانید از تقریبا همه بازی ها استفاده کنید؛ اما اگر می خواهید در صف نایستید، انواع کارت VIP وجود دارد که از 40 تا 80 یورو قیمت دارد. ما حداکثر زمانی که در صف یک بازی معطل شدیم 20 دقیقه بود و توانستیم همه بازی های مد نظرمان را سوار شویم (بعضی ها را دو بار) و کارت VIP فایده خاصی برایمان نداشت. (شاید در روزهای آخر هفته مفید باشد.) بر خلاف باغ وحش، اینجا خوراکی های متنوع و متفاوت با تم های مختلف وجود داشت و حتی فروشگاه ویژه گیاه خواران هم بود.
بازی ها به سه دسته کودکان، ماجراجویانه و آدرنالین تقسیم شده اند. زهرا و سینا سراغ بازی های کودکانه رفتند. ترکیبی از انواع سرسره و قلعه و بازی های آبی و نظایر آن. من و امیر هم سراغ بازی های ماجراجویانه رفتیم. معمولا همه آنها یک سفر با قایق یا قطار با انواع تم، کمی خیس شدن و کمی پرت شدن بودند. البته برخی بیشتر به تونل وحشت شبیه بودند و در یک بازی هم باید با تفنگ لیزری اهداف را می زدی و امتیاز می گرفتی. من از بازی تم رود کلرودا خیلی خوشم آمد. دسته آدرنالین هم که برای جوانان مناسب است و به درد بچه های ما نمی خورد، مجموعه ای از کله پا شدن در آسمان و نظایر آن بود.
تصویر 20: یکی از بازی های آدرنالین که در آن به دفعات کله پا می شوید. - گاردالند
در مجموع، به بچه ها خیلی خوش گذشت و کاملا ارزشش را داشت. سینا علیرغم اینکه به شدت خسته بود و تا 2 ساعت بعد از ساعت خوابش بیدار ماند تا بازی کند.
پیشنهاد می کنم با توجه به اینکه اغلب بازی ها شامل قسمتی خیس شدن هم هستند، برای بچه ها لباس اضافی داشته باشید و بچه های کوچک مایو هم داشته باشند. البته خیس شدن اینقدر شدید نیست و اگر مثل ما تابستان بروید، خودتان نیاز به لباس اضافی نخواهید داشت.
ورود کیف و کوله به بسیاری از بازی ها ممنوع است و ناچارید کوله خودتان را بیرون بازی بگذارید یا آن را در کمدهایی که به این منظور کرایه داده می شود، قرار دهید. لذا پیشنهاد می کنم یا اصلا کوله نیاورید یا وسایل ارزشمندتان را داخل آن نگذارید.
میلان
حدود ساعت 7 بود که از پارک خارج شدیم و به سمت میلان راه افتادیم. نرسیده به میلان، زهرا پیشنهاد داد یک فروشگاه ikea ببنیم. من هم به مدد گوگل یک فروشگاه در حومه میلان پیدا کردم. دو ساعتی آنجا گشتیم و خرت و پرت گرفتیم. امیر همان جا پیتزا خرید و خوردیم. بالاخره حدودا نیمه شب بود که به هتل رسیدیم.
در میلان، هتل را کمی دور از مرکز شهر گرفته بودم. هم یک روز ماشین داشتیم و پارکینگ می خواستیم و هم نسبت به رتبه اش در tripadvisor قیمت مناسبی داشت.
مراکز خرید
چهارشنبه صبح بعد از صبحانه، عازم Serravalle شدیم که ظاهرا بزرگترین outlet برندها در اروپا است. خوشبختانه فصل حراج در میلان دو روز بود شروع شده بود و اغلب کالاها با دو تخفیف مضاعف 50 درصدی (یک تخفیف برای outlet و یک تخفیف برای فصل حراج) و در مجموع حدود 75 درصد تخفیف داشتند. فصل حراج تابستان از 4 جولای آغاز می شد و ظاهرا تا اواخر آگوست ادامه داشت. این را اضافه کنم که میلان درهرحال، برای خرید –حتی در فصل حراج و در outlet بیرون شهر- گران است و نباید آن را مثلا با استانبول مقایسه کرد.
حدودا 7 ساعت آنجا بودیم. خوشبختانه وسط محوطه تعدادی آب فشان داشت که بچه ها می توانستند آنجا بازی کنند و مشغول شوند تا ما به خریدمان برسیم.
بازدید از شهر میلان
پنجشنبه صبح ابتدا رفتم و ماشین را به دفتر europcar در نزدیکی هتل تحویل دادم. از آنجا که قیمت بلیط روزانه اتوبوس (که با آن می شد سوار همه اتوبوس ها، مترو و تراموا شد) با بلیط رفت و برگشت اتوبوس تقریبا فرقی نداشت، از یک فروشگاه بلیط روزانه اتوبوس خریدیم و با اتوبوس به ایستگاه Cairoli رفتیم. بلیط رفت و برگشت 3 یورو و بلیط روزانه نفری 4.5 یورو بود. مشابه ونیز، اینجا هم باید بلیط را در دستگاه داخل اتوبوس قرار می دادیم. از میدان Cairoli مسیر سنگ فرشی وجود دارد که به کلیسای جامع میلان منتهی می شود. البته می شود این راه را با تراموا هم پیمود. کلیسای جامع میلان و گالری ویکتور امانوئل دوم که یکی از معروف ترین مراکز مد جهان هستند، در یک میدان قرار دارند. فروشگاه های خود گالری بسیار گران هستند و عملا پیشنهاد می کنم به خوردن بستنی و پیتزا قناعت کنید؛ اما اگر خیابان ویکتور امانوئل دوم را ادامه دهید، به فروشگاه های برندهای دردسترس تری مثل GAP، MANGO، ZARA و... می رسید که ممکن است برای خرید در فصل حراج بد نباشند. (البته همچنان خرید از outletهای بیرون شهر را توصیه می کنم.)
کلیسای جامع میلان بنای بسیار زیبایی است که عکس خور ملسی دارد. ما با تجربه کلیسای فلورانس، صبر کردیم تا صف ورودی خلوت شود و بتوانیم از داخل کلیسا نیز دیدن کنیم؛ اما حدسمان درست از آب درنیامد و صف خلوت نشد که نشد. آخرش هم دیدیدم بچه ها خسته اند و به همان بازدید بیرونی قناعت کردیم.
بازگشت
در هتل، وقت مفصلی صرف بسته بندی وسایل شد. مخصوصا که با خرید دیروز، حجم بارمان به طرز محسوسی تغییر کرده بود و جا دادن سوغاتی ها در چمدان ها مشکل بود. آخرش هم کفش قبلی ام را که در طول سفر پاره شده بود، دور انداختم و کفشی را که در Serravalle خریده بودم، پوشیدم.
خودروی امارات، با حدود 10 دقیقه تاخیر در ورودی هتل بود. از هتل تا فرودگاه بیش از نیم ساعت راه بود. به فرودگاه که رسیدیم، متوجه شدیم پروازمان 4 ساعت تاخیر دارد. کارکنان امارات پیشنهاد دادند بلیط ما را با بلیط Turkish عوض کنند. اما من با توجه به انفجار هفته قبل فرودگاه استانبول قبول نکردم. آخرش قرار شد ما به دبی برویم و آنجا هواپیمایی امارات راهی برای پرواز جایگزین ما معلوم کند.
سوار هواپیما که شدیم، متوجه شدیم زهرا گوشی اش را در لانج فرودگاه جا گذاشته است. متاسفانه در هواپیما بسته شده بود و نتوانستیم برگردیم و گوشی را برداریم. بعدا هم علیرغم پیگیری بسیار از شرکت امارات و فرودگاه میلان، گوشی پیدا نشد که نشد. (علیرغم اینکه لانج اختصاصی بود و بعد از خروج ما، هیچ مسافر دیگری آنجا نبود.)
این بار هواپیما اصلا به خوبی پرواز رفت به رم نبود. صندلی امیر درست نمی خوابید و مانیتور زهرا هم سالم نبود. سینا هم که در لانج فرودگاه میلان خوابیده بود، بر خلاف پرواز رفت، در طول پرواز نخوابید و تمام مدت مشغول شیطنت بود.
در فرودگاه دبی، یکی از مهمانداران با کارت پرواز جایگزین منتظر ما بود. مهماندار که ایرانی هم بود، توضیح داد که نتوانسته اند در پرواز عصر، صندلی بیزنس برای ما پیدا کنند و به جایش به ما کارت پرواز اکونومی دادند. درهرحال، برای این 12 ساعت، برای ما ویزای امارات صادر کردند و ما را به هتل La Meridien فرستادند و ووچر صبحانه و ناهار هم به ما دادند. خیلی خسته بودیم و با توجه به اختلاف ساعت، دیر بیدار شدیم. درهرحال، سعی کردیم از وقتمان استفاده کنیم و به دبی مال رفتیم. بعد هم به هتل برگشتیم تا ناهار بخوریم و عازم فرودگاه شویم. سرویس ناهار خیلی کند بود و آخرش مجبور شویم غذا را تحویل بگیریم تا به پرواز برسیم. سرویس هتل ما را به فرودگاه رساند و آنجا طبق معمول خودش ما را در ترمینال بیزنس پیاده کرد. اما مسئول چک امنیتی ورودی اجازه نداد ما از گیت وارد شویم. کمی بحثمان شد و بالاخره رئیس بخش checkin دخالت کرد و موضوع حل شد. همین مشکل در ورود به لانج بیزنس روی داد و آخرش بی خیال استفاده از لانج شدیم. موقع ورود به هواپیما گفتند 3 صندلی خالی بیزنس داریم و 3 نفرتان را بیزنس می کنیم. من هم سفت ایستادم که یا همه یا هیچ کس. بالاخره بعد از چند دقیقه، کارت هر 4 نفرمان را به بیزنس تغییر دادند و سوار شدیم. داخل هواپیما، صندلی ما کنار هم نبود؛ اما خود مهمانداران، بدون اینکه ما از آنها بخواهیم، با مسافران صحبت کردند و ما را کنار هم آوردند.
بالاخره شنبه شب به تهران رسیدیم. در حالی که قسمت آخر سفر از آنجا که شامل تاخیر و گم شدن گوشی بود، کمی حالمان را گرفته بود. با پیگیری بعدی من، شرکت امارات بابت برخورد نامناسب فرودگاه دبی عذرخواهی کرد و 120000 امتیاز برای جبران به ما داد. (با این امتیازات می توان در هواپیمایی امارات پرواز را ارتقا داد و مثلا پرواز عادی را بیزنس کرد و...)
به حساب من، مقداری که برای جبران به من داده، به یک لانج نرفتن می ارزیده. (با این امتیاز توانستم پرواز بعدی ام به هنگ کنگ را از عادی به بیزنس تبدیل کنم.)
با گذشت چندهفته از سفر، مشکلات روز آخر، کم رنگ شده و مجموعه سفر، به عنوان یک سفر خوب و خاطره انگیز در ذهن ما باقی مانده است.