بنام یزدان پاک
مدت ها بود که میخواستم یکی از سفرنامه هامو بنویسم اما متاسفانه به دلیل مشغله زیاد فرصتی پیش نیومده بود اما این دفعه تصمیم گرقتم که حتما بنویسمش
سفر من و خانمم ازونجایی برنامه ریزی شد که خواهرم تصمیم به مهاجرت گرفت و شروع کرد به رفتن کلاسای مختلف مهارت و زبان ترکی البته ناگفته نمونه که چون ما اذری زبان واهل زنجان هستیم خیلی راحتتر زبون ترکی استانبولی رو یاد میگیریم خلاصه با گذروندن کلاس ترکی و رفتن به دوره آرایشگری تصمیمشو عملی کردو تو تیرماه خودشو به استانبول رسوند البته به همراه پدر و مادرم با ماشین شخصی حالا نوبت منو خانمم بود که بریمو یه سری وسایل مورد نیازشو واسش از اینجا ببریم چون بعضی چیزا اونجا قیمتش خیلی بالاتر از اینجاس خلاصه قرار شد فقط بلیط هوایی رفت به استانبول و بگیریم و برگشت رو به همراه پدرو مادر با ماشین برگردیم. پانزدهم تیرماه بود که من از طریق یکی از سایتای ایرانی به نام flightio از طریق کارت عضو شتاب دوتا بلیط هواپیمایی قشم ایر واس ساعت 16:30تاریخ 26 تیرماه گرفتم که هزینش 2490000 تومان شد.
از طرفی هم دوتا بلیط اتوبوس برای ساعت 11:40 صبح همون روز از زنجان به تهران تهیه کردم دو روز مانده به پروازمون بود که پیامکی واسم اومد مبنی بر اینکه پروازمون دو ساعت به تاخیر افتاده یکی از خوبیای خرید بلیط تکی همینه که برخلاف گرفتن تور واس تاخیر پرواز علاف نمیشین. صبح روز موعود شد و ما سوار اتوبوس شدیم و ساعت یک ربع به چهار به ترمینال غرب رسیدیم حالا مونده بودیم این همه وقت اضافی رو چیکار کنیم از اتوبوس که پیاده شدیم حس کردم وسط تابستون تو دبی هستیم هوای شهر ما کجا و هوای تهران کجا.
تصمیم گرفتیم دو ساعت اضافی رو بریم خونه خواهر خانمم چون دلمون واس دوتا کوچولوهاش تنگ شده بود با اسنپ به خیابون سلسبیل رفتیم و 14 تومان پرداخت کردیم یه استراحت کوتاه و کلی ویتامین گیری کردیم. مسیر سلسبیل تا فرودگاه رو با اسنپ و تپسی چک کردیم که تپسی 20 تومن ارزونتر بود اما ای کاش با همون اسنپ میرفتیم چون کولر ماشین خراب بود و تو راه ذوب شدیم. رفتیم داخل فرودگاه چمدونا رو که وزنشون لب مرز بود رو تحویل بار دادیم عوارض(جریمه) خروج از کشور نفری 220هزار تومان پرداخت کردیم. دوتا چایی زعفرون زدیم باقیمت دونه ای 8تومن و رفتیم سمت گیت خروجی.
هواپیمایی امارات که خیلی دوس دارم با بلیط فرست کلاسش سفر کنم
اونجا متوجه شدیم باز یک ساعت تاخیر داریم دلیلشم خرابی یه قطعه از هواپیما بود خلاصه ساعت پرواز از شش و نیم به نه و نیم تغییر کرد که تا نشستیم تو هواپیما و حرکت کنیم ساعت ده و ربع شد, از رو شهرای مختلف رد شدیم و شهر خودمون و از بالا دیدیم.
تصویر برفراز زنجان
تصویر پیش غذای هواپیمایی قشم ایر
حدود سه ساعت پرواز نسبتا ارومی داشتیم تا در بزرگترین فرودگاه جهان که فاز یکش اخیرا افتتاح شده فرود اومدیم. این فرودگاه بی نظیر در منطقه آرناوت کوی در استانبول ساخته شده است و اینکه " رجب طیب اردوغان " رییس جمهور ترکیه، همزمان با نود و پنمجمین سالگرد روز جمهوریت ترکیه، فرودگاه جدید استانبول را که قطعا وسیع ترین و فوق العاده ترین فرودگاه این کشور خواهد بود در مراسم بزرگی افتتاح کرد و این فرودگاه 7/11 میلیارد دلاری که به نوعی بیرون از شهر استانبول می باشد و طبق برآوردی که انجام گرفته است به زودی به یکی از بزرگ ترین و پرتردد ترین فرودگاه های جهان بدل خواهد شد و خود را به جهان معرفی می کند، ضمنا کد انحصاری فرودگاه IGA می باشد که کد یاتا فرودگاه قرار است به IST تغییر یابد .
تصویر 4 (عکس از اینترنت)
یه مسیر خیلی طولانی رو اومدیم تا چمدونامون رو تحویل گرفتیم ساعت ترکیه که یک ساعت و نیم عقب تر از ما بود ساعت 12 رو نشون میداد. فرودگاه واقعا بزرگ و لاکچری بود .قسمت freeshop عالی و بزرگی داشت که منو یاد فرودگاه کوالالامپور انداخت. بعد از گرفتن چمدونا به سمت خروج رفتیم و تو قسمت استقبال دیدم که پدر و مادرم منتظر ما هستن. بعد از روبوسی و احوالپرسی رفتیم سمت پارکینگ فرودگاه که واقعا بزرگ بود و پر از ماشینای رنگارنگ اروپایی بود. اینجا بود که تاسفاتم باز شروع شدن و این اولیش بود و دلیلشم این بود که چرا ما باید پراید سوارشیمو اینا....
سوار ماشین شدیمو رفتیم سمت cikis یا همون خروجی خودمون یه دستگاهی بود که باید مبلغ 25 لیر رو نقدا یا توسط کارت بانکی پرداخت میشد تا اجازه بده بری بیرون و اینجا بودکه دومین تاسفم رقم خورد که چرا ما نباید کارتهای اعتباری بین المللی داشته باشیم.
خلاصه ازونجا تا خونه خواهر بنده که تو منطقه beylikduzu بود حدود یک ساعتی تو اتوبانای تمیز و شیک رانندگی کردیم تا رسیدیم به مجتمع innovia که محل استقرارمون تو این مدت بود.
محوطه مجتمعinnovia
مجتمع مسکونی innovia
تو این مجتمع ادمای زیادی با ملیت های مختلفی رو میشد دید که از کشورهای افریقایی گرفته تا امریکا در اونجا سکونت داشتن. مجتمع بزرگ بود و دارای چندتا استخرو باشگاه و سوپر مارکت و زمین بازی برای کودکان و بزرگسالها بود. امنیت بسیار بالایی داشت که تو این مدت که کارت ورود برای خواهرم صادر بشه هر دفعه باید قصه حسین کرد شبستری واس نگهبانا تعریف میکردیم تا اجازه بدن وارد بشیم. نگهبانا دایما در حال مکالمه با بیسیم و هماهنگی با همدیگه بودن تا شخصی که ساکن اونجا نیست وارد مجتمع نشه و اگر کسی هم میهمان بود با تماس با واحدش ازین قضیه مطمئن میشدن. خونه مبله بود و همه امکانات مورد نیاز مثل مبل ,فرش, تلویزیون, لباسشویی, یخچال, گاز, تخت و... وجود داشت. اونجا خونه هارو به دو صورت با وسایل(esyali) و بی وسایل(esyasiz) اجاره میدن که با وسایل یه مقدار گرونتره اما ارزششو داره. چون خرج لوازم خونه خریدن بالاست.
شب رو استراحت کردیم و تا فردا ظهرش خوابیدیم. بعد خوردن ناهار که مواد اولیشو از ایران اورده بودیم، خودمون بصورت حاضری تهیه کردیم. بعد راهی مجتمع تجاری مارمارا پارک که تعریفشو قبلا شنیده بودیم شدیم که ازونجا با دولموش 10مین راه بود. نفری 2لیر کرایه داشت. خودمونو رسوندیم مارمارا پارک مجتمع بزرگ و خوبی بود و اکثر نمایندگیا اونجا شعبه داشتن از لوازم خونه گرفته تا انواع پوشاک ترک و اروپایی تا نمایندگی رستوران ها لیست مغازه های موجود در این مجتمع در سایت زیر هست:
www.marmarapark.com
تصویر بیرونی مجتمع مارمارا پارک
بعد گشت و گذار و خرید 5ساعته رفتیم یه تنقلات فروشی بنام afyon lokum atolyesi خیلی جالب بود که اگه تنقلات ترکی میخریدی بهت قهوه مجانی میداد. ما هم 5تا قهوه گرفتیم و با لوکوم نوش جان کردیم.
مغازه تنقلاتlokum
حالا وقت شام بود که باید میرفتیم فود کورت که واقع در طبقه اخر بود. از شعبه pidem یه پیده مخلوط و یه شوربا (سوپ خودمون) سفارش دادیم که خوشمزه بود. بجز فود کورت یه سینما به اسم Cinemaximum هم در طبقه اخر بود که ادم وسوسه میشد بره و فیلمای روز دنیارو ببینه اما متاسفانه وقت اجازه نمیداد و باز هم تاسف که ما این فیلمارو فقط باید بصورت غیر قانونی دانلود کنیم و ببینیم.
pidem
تصویر فیلم های اکران شده در سینما Cinemaximum
روز دوم:
امروز تصمیم گرفتیم به مرکز شهر بریم اما نه با ماشین شخصی چون حمل و نقل عمومی تو استانبول عالیه و قیمتشم خیلی بالا نیس. از طرفی هم بنزین حکم طلارو داره لیتری 7 لیر معادل 16هزار تومان! سوار دولموش شدیم مسیر دیروز به مارمارا پارک رو طی کردیم ازونجا سوار اتوبوس شدیم و 14 ایستگاه طی کردیم تا به مترو برسیم 4 ایستگاه هم با مترو رفتیم و در ایستگاه golhane پیاده شدیم( لازم به ذکر هست که همه هزینه حمل و نقل شهری در استانبول رو میشه با استانبول کارت پرداخت کرد جالبه سیستم جوری هست که شما موقع سوار شدن هزینه تا اخرین مقصد از کارتتونو باید پرداخت کنین اما هر ایستگاهی که پیاده میشین یه دستگاهی هست که مابقی پولتونو به کارت برمیگردونه تصویر زیر)
اینجا که پیاده شدیم دیگه مرکز شهر بود و همه بناهای معروف از جمله ایاصوفیه ,مسجد سلطان احمد, اب انبار, کاخ توپکاپی در نزدیکی هم قرار دارن و میشه با پیاده روی همه این اثار رو دید .اما ازونجایی که ما تو سفرای قبلی همه اونارو دیده بودیم قصد بازدید نداشتیم.
تصویر مسجد سلطان احمد از سفر دو سال پیش
سرم رو که بلند کردم تعداد زیادی پرنده رو دیدم که بصورت گروهی پرواز میکردن از فاصله دور نمیشد تشخیص داد که چه نوعی هستن اما به کمک دوربین عزیزم که سوپر زوم هست متوجه شدم!!!
تصویر حرکت گروهی پرندگان احتمالا لک لک بودن
یه پارک در نزدیک ایستگاه gulhane بود به همین نام که بسیار زیبا بود و قبلا ندیده بودیم. پارک گلخانه در گذشته باغ بیرونی قصر توپکاپی بود و تنها افراد دربار سلطنتی به آن دسترسی داشتند. در سال ۱۹۱۲ بخش بیرونی باغ قصر توپکاپی توسط شهرداری استانبول برای استفادهی مردم، به روی عموم باز شد. در ابتدا پارک فقط شامل منطقهی تفریحی، چند قهوهخانه و زمینهای بازی بود و بعدها یک باغ وحش کوچک هم در آن افتتاح کردند. اولین مجسمهی آتاتورک در سال ۱۹۲۶ در این پارک توسط «Heinrich Krippel» ساخته شد. یه نیم ساعتی داخل پارک پیاده روی کردیم.
تصویر پارک گلخانه از اینترنت
از طریق خانمم متوجه شدم که پسرعموی خانمم که تو ایتالیا تحصیل و زندگی میکنه بهمراه خواهرش در استانبول هستن و هتلشون هم واقع در میدان تقسیم هست که نزدیک محل بازدید ما بود. با پیامک زیر پل ماهی فروشا قرار گذاشتیم و همدیگه رو پیدا کردیم, حس جالبی بود که یه فامیلو یهویی تو شهر غریب 15میلیونی ببینیم.
تصویر برج گالاتا از کنار پل ماهی فروشان
چنتا عکس با ویو برج گالاتا گرفتیم و تصمیم بر این شد که تور بسفر یا همون بغاز رو باهم بریم و 2ساعتی باهم باشیم یه توضیح کوچیکی راجع به برج گالاتا بدم که تاریخ ساخت این برج بازمی گرده به چیزی حدود هفتصد سال پیش یعنی سال ۱۳۸۴ میلادی . در اون زمان این برج با نام مسیح در دوران بیزانس، امپراطوری رم شرقی ساخته شد. برج مسیح و یا همان گالاتای امروزی با ارتفاع ۶۷ متر برای سال ها بلندترین برج استانبول و یا قسطنطنیه شناخته می شد. در سال ۱۴۶۱ جنوئزها با دستور امپراطور دوم و به نام او برجی دیگر در کنار برج اول ساختند. بعدها منجم تقی الدین با هدف رصد خانه از آن برج استفاده کرد، اما در سال ۱۵۷۹ این رصد خانه بسته شد.
تصویر برج گالاتا از نمای نزدیکتر مربوط به سفر دو سال پیشم
دقیقا نزدیکی همونجا یه اسکله ای بود که تور به بغاز داشت و از شانس ما هم دمدمای حرکتش بود سوار کشتی بزرگی شدیم که 700نفر گنجایش داشت و سفر دو ساعته رو شروع کردیم. کشتی به قسمت اسیایی رفت و یه تعداد دیگه مسافر سوار کرد. بعد مستقیم به سمت پل بغاز حرکت کرد، این پل معروف و بزرگ اولین پل احداث شده روی تنگه بسفر از نوع کابلی هستش که از سال 1970 تا 1973 ساختش طول کشیده و105 متر از سطح دریا فاصله داره
پل بغاز عکس از اینترنت
تو راه برگشت فانوس دختر منطقه اسکودار رو هم دیدیم که تنها اثر اون منطقه از دوره بیزانس ینی 24 سال قبل از میلاد مسیح بود. این قلعه زیبا در سال ۲۰۰۰ بازسازی و هماکنون به شکل رستوران درآمده است. از اورتاکوی (Ortaköy) و سالاجاک (Salacak) از طریق قایقهای کوچک میتوانید به قلعه دختر (Kız Kulesi) دسترسی داشته باشید. قلعه دختر (Kız Kulesi) که دارای قدمت زیادی است روزگاری برای گرفتن مالیات از کشتیهای در حال عبور ساخته شده و زنجیری بزرگ از قلعه تا قسمت اروپایی کشیده شد تا قایقها و کشتیها از قسمت آنادولو (Anadolu Yakası) عبور کنند بعد از مدتی قلعه زیر بار زنجیر تاب نیاورد و به سمت قسمت اروپایی فرو ریخت.
تصویر قلعه دختر
تصویر مسجد ایاصوفیه از روی کشتی
از رو کشتی میشد بزرگترین مسجد استانبول بنام چاملیجا که همین چند وقت پیش افتتاح شد رو دید. گفتنی است مسجد باشکوه چاملیجا در زمینی به مساحت 17 هزار مترمربع بر روی تپهای به همین نام ساخته شده و دارای بزرگترین گنبد در تاریخ معماری ترکیه است. این مسجد دارای 6 مناره است که ارتفاع چهار مناره آن به 107 متر، دو مناره دیگر به 90 متر میرسد. همچنین گنبد آن نیز 72 متر ارتفاع و 34 متر قطر دارد. معماری این مسجد با الهام از سبک معماری عثمانی، سلجوقی ساخته شده و یکی از نمادهای جدید استانبول است.
تصویر مسجد جامع چاملیجا از روی کشتی
بعد از گشت کامل همونجایی که سوار شده بودیم پیاده شدیم و از زیرگذر خیابان Ragip gumus pala که پر بود از مغازه های کیف و کفشو اسباب بازی فروشی عبور کردیم و به بازار ادویه(بازار مصری ها) یاهمون misir bazar رفتیم همه چیز رنگارنگ بود و بوی انواع ادویه جات تو فضا پیچیده بود. منم که عاشق شیرینی جات هستم تو یه مغازه یه نوع تنقلات ترکی که البته تو گرجستان هم سوغاتی محسوب میشه که شامل شیره انگور جامد که وسطش گردو و یا بادام میتونه باشه و بسیار لذیذ هستش رو از دور دیدم و مثل میگ میگ خودم رو رسوندم بهش و یه مقدار خریدم.
یه توضیحی بدم که همه خوراکی هایی که با پسته درست میشه قیمتش خیلی بالاتر از گردو و بادوم هست. حتی شکلاتهای کارخونه هایی مثل eti یا ulker هم همینطورن. یه نوع شیرینی هس که مث بامیه خودمونه اما خوشمزه تره و شکلشم کروی تو خالی هست. اسمشو دقیق نمیدونم اما مادر من که هروقت هرجا ازینا ببینه حتما باید یه مقدار بخره.
تصویر شیرینی تو مایه های بامیه
از قسمت بازار خارج شدیم و به سمت محله eminonu رفتیم. چون من میدونستم که اونجا یه شعبه tatli یا همون شیرینی فروشی معروف و با کیفیت hafiz mustafa وجود داره که از باقلوا و کیک تا چایی و قهوش فوق العادس. ساختمونش 3طبقه بود و همیشه در حال پر و خالی شدن هستش. یجورایی شبیه رستوران مسلم بازار بود اما ازونجا شیکتر و تمیزتر .
یه اسلایس کیک, یه باقلوای پسته ,چای و قهوه سفارش دادیم و 90 لیر پرداخت کردیم
تصویر مغازه حافظ مصطفی
بغل دست همون مغازه یه بستنی فروشی باحال سنتی هستش که یه اقای سیبیلویی خیلی وقته اونجا کار میکنه خیلی هم خوش اخلاقه ماکه هردفعه از اونجا رد بشیم ازش بستنی میگیریم.
تصویر اقای سیبیلو و پدر بنده
ازونجا پیاده تا جلو مسجد ایاصوفیه اومدیم و از کوچه های پر از کافه و رستوران که همه بیرون نشسته بودن و مشغول بازی و خوردن و قلیون کشیدن بودن، عبور کردیم تا به بازار معروف و بزرگ استانبول به اسم kapali carsi یا grand bazar رسیدیم. این بازار و کوچه های اطراف آن برای خرید عمده شرایط بسیار خوبی را برای خریداران فراهم کرده و با توجه به اینکه در مسیر جاذبه های توریستی مهم استانبول از جمله مساجد سلطان احمد و ایاصوفیه قرار داره، بازدید کنندگان بسیاری را به خود جلب می کند. از طرفی دیگر، در صورتی که علاقه مند به خرید کالاهای دستی و لوازم سنتی و نماد های استانبول هستید و یا به خرید پوشاک عمده علاقه دارید، کوچه های این مرکز خرید ایده آل هستن. یهو یاد بازار شهر خودمون (زنجان) افتادم که میگن طولانی ترین بازار ایران هم هست اما واقعا تمیزی و شیکی و رنگ و لعاب بازار استانبول که هر ساله میلیون ها نفر ادم از همه جای دنیا میان و میبیننش کجا و بازارای شهرهای ما کجا باز هم تاسف.
سر در یکی از ورودی های بازار بزرگ
البته باید بگم که قیمت های بعضی از اجناس مثل نماد های تزیینی یکم بالاتر از سایر جاها بود به هر حال من یه نماد ابلیسک تتومس سوم که جلو مسجد سلطان احمد واقع شده رو گرفتم چون علاقه زیادی به تمدن مصر باستان دارم و متااااسفانه با پاسپورت ایران نمیتونم به مصر سفر کنم, در زبان یونانی آبلیسک به معنای یک ستون به شکل هرم است که ریشه مصری دارد و از جنس سنگ ساخته میشود. آبلیسک تتومس سوم در اصل یک ستون هرمی شکل از جنس سنگ است که متعلق به قرن چهارم میلادی میباشد. روایت شده که آبلیسک تتومس توسط تئودیوس، از امپراتوران بزرگ رومی در قسطنطنیه بنا شده است.
تصویر ابلیسک اصلی تتومس سوم
تصویر نماد ابلیسک تتومس سوم
تصویر یکی از مغازه های فروش صنایع دستی
از بازار خارج شدیم به سمت ایاصوفیه برگشتیم و مسجد رو در هنگام غروب افتاب بسیار زیبا دیدیم. دوباره سوار مترو شدیم و مسیر طولانی اومدن رو برگشتیم به سمت خونه.
مسجد ایاصوفیه
از متروبوس که پیاده شدیم تصمیم گرفتیم شام رو در فود کورت مارمارا پارک بخوریم یه دوری تو فودکورت که زدیم دیدیم مک دونالد داره بهمون چشمک میزنه. نفری یه ساندویچ مرغ برگر معمولی با سیب زمینی و نوشابه سبک سفارش دادیم. مزه خوبی داشت اما به نظرم مک دونالد تو هر کشور مزش فرق داره. من برگرای مالزی رو بیشتر دوس داشتم.
تصویر leziz burger مک دونالد
بعد شام چی میچسبه بععله بستنی از همون شعبه مک دونالد چنتا بستنی گرفتیم که واقعا خوشمزه بودن. امروزمون هم به همین زودی به پایان رسید.
تصویر بستنی مک دونالد
روز سوم :
امروز که از خواب بیدار شدیم تصمیم گرفتیم با ماشین شخصی بریم قسمت اسیایی و اونجارو بگردیم سوار ماشین شدیم و با کمک نرم افزار maps.me به سمت خیابون بغداد حرکت کردیم. بعد از نیم ساعت یهو مجتمع تجاری جواهر جلو چشامون سبز شدو ما هم که نمیتونیم در مقابل avm های ترکیه مقاومت کنیم. سریع به سمت پارکینگش حرکت کردیم تا یه ساعتی اونجارو بگردیم. پارکینگش تا دو ساعت اول رایگان بود اما بعدش ساعتی 13 لیر هزینه داشت. مجتمع جواهر واقع در منطقه شیشلی خیلی بزرگ هست و اکثر برندای ترک و اروپایی اونجا شعبه دارن ماکه قصدمون بیشتر منطقه اسیایی بود، یه دور کوچیکی زدیمو رفتیم سمت پارکینگ.
تصویر مجتمع جواهر از بیرون
تصویر داخل مجتمع تجاری جواهر
شیرینی و شکلات فروشی داخل مجتمع جواهر
سوار ماشین شدیمو از مجتمع خارج شدیم. همون نزدیکیا یه برج بلند نظرم و جلب کرد. دوربینو برداشتم و زوم کردم روی نوشته بالای برج, جالب بود trump towers!!روی بام این برج هم فک میکنم یه ضدهوایی یا یه سلاحی چیزی بود، قضاوت با شما.
با توجه به نقشه از روی پل بغاز که یه اتفاق کوچیکیم واسش افتاده بود و یک لاینش در حال تعمیرات بود رو که قبلا با کشتی از زیرش عبور کرده بودیم با ترافیک زیاد رد کردیم حالا تو قسمت اسیایی بودیم.
تصویر خیابان های محله شیشلی قبل از پل بغاز
تصویر ساختمان های منطقه شیشلی که از رو کشتی گرفتم
مستقیم به سمت sahil caddasi(خیابان ساحلی) که به موازات خیابان بغداد بود رفتیم و یه جای خنک برای خوردن ناهار کنار ساحل پیدا کردیم. از قبل نون باگت, نوشیدنی و کباب ترکی اماده رو خریداری کرده بودیم و کنار ساحل دل انگیز زیر درختای نخل نشستیم و ناهارو میل کردیم. این قسمت از شهر پر از ویلاهای لاکچری بود که ادمو یاد خونه های ساحلی منطقه westwood لس انجلس که تو فیلما دیدم مینداخت.
تصویر خیابون ساحلی و جزیره بویوک ادا از دور
یکم استراحت کردیمو رفتیم به سمت خیابان بغداد واقعا خیابون قشنگ و زیبایی بود. پر از مغازه های شیک و رستوران و کافه بود و مردم هم در حال جنب و جوش بودن و حس خیلی خوبی به ادم میداد. یه مغازه ای بود که بستنی دستساز مگنوم میفروخت و قیمتش هم از 12 الی 20 لیر بود یکم گرون بود، اما طعم عالی داشت. از نمایندگی white & beige یکم وسایل خونه خریدیم که تخفیفات خیلی خوبی خورده بود مثلا فرش اشپزخونه رو که 135 لیر قیمت داشت 35 لیر میفروخت و خیلی چیزای دیگه خانم خواهر و مادر من که عاشق وسایل خونه و نمایندگیای madam coco english home bernardo و... هستن بیشتر وقتشونو تو اون مغازه ها سپری میکردن البته ناگفته نمونه که منم بدم نمیومد :)
تصویر قسمتی از خیابان بغداد
همه جای شهر استانبول میشه حیواناتی مثل سگ و گربه رو دید که واس خودشون میگردن و کسی هم باهاشون کاری نداره و چون از همه محبت میبینن با خیال راحت تو خیابون در حال ریلکس کردن هستن. همه سگ ها هم تو گوششون یه چیزی پانچ شده بود که فک میکنم تاریخ واکسیناسیونشون بود.
تصویر سگ ریلکس کن
به دلیل اینکه ساکنین این قسمت از شهر قشر مرفه وبالای جامعه رو تشکیل میدادن، نوع ماشین یا موتورایی هم که در رفت و امد بودن با بقیه جاهای شهر متفاوت بود مثلا من چنتا فراری و لامبورگینی دیدم که قبلش فقط تو دبی دیده بودم.
بعد از تموم شدن گشت وگذار در خیابون بغداد تصمیم گرفتیم بریم سمت خیابون بهاریه که تعریفشو شنیده بودم دوباره از نرم افزار استفاده کردیم و ماشین رو تو یه پارکینگ نزدیک بهاریه پارک کردیم .گاو نر برنزی از جمله دیدنی های این خیابان هست که میشه به وسیله تراموای قدیمی این خیابون به اینجا رسید. در سمت چپ این گاو نر خیابان گل فروش ها وجود داره که هنرمندان محصولات هنری خود را که اغلب هم محلی هستن به نمایش و فروش می گذارند مثل: جواهرت دست ساز، شیشه های رنگی، انواع نقاشی، مجسمه و……
تصویر گاو معروف برنزی عکس از اینترنت
داخل خیابون پر بود از نوازندها که اهنگ های مختلف با زبونای مختلف میزدن یجورایی خیابان بهاریه حکم خیابان استقلال رو واس قسمت اسیایی داره.
تصویر گوی های رنگی خیابان بهاریه
انتهای خیابون که رسیدیم یه ماشین عروس باحال داشت رد میشد که در نوع خودش جالب بود
تصویر ماشین عروس خیابان بهاریه
یه ابمیوه فروشی ارگانیک یا همون طبیعی تو این خیابون بود که قیمتاش هم مناسب بودن چنتا ابمیوه مخلوط و استوایی گرفتیم تا تشنگیمونو برطرف کنیم مزشون بد نبود.
تصویر ابمیوه فروشی خیابان بهاریه
در نزدیکی خیابان بهاریه یه مسجدی بود به اسم osman aga واسه رفع خستگی رفتیم، داخلش تا یه ابی به صورتمون بزنیم و یه مقدار بشینیم و استراحت کنیم. وقتی داخل حیاط نشستم و دیدم که هر نوع ادمی با هر پوششی میان و ابی مینوشن، بعضیا نماز میخونن، بعضیا فقط میشینن و خستگی در میکنن و کسی هم با کس دیگه کاری نداره حتی چنتا سگ رو هم دیدم که با صاحبشون اومدن داخل حیاط مسجد یکم استراحت کردن و رفتن خیلی واسم جالب بود. باز هم تاسف...
از مسجد که در امدیم یه بازارچه رو پشت مسجد دیدم که همه مغازه هاش کفشای های کپی nike adidas reebok و.... رو با قیمت 80 لیر میفروختن. جنساشونم بدک نبود. دیگه کم کم داشت وقت شام میشد و همه گرسنه بودیم. پرسان پرسان ادرس رستوران kfc رو پیدا کردیمو دلی از عزا دراوردیم.
یه توصیه بکنم که همه فست فودای زنجیره ای مثل kfc ,burger king, mc donalds و.. یه منو خاصی دارن که با رنگو لعاب و سایز بزرگ ساندویچ و با قیمت مناسب هنگام سفارش روبرو میشین اما بعد اوردن غذا میبینین که عکس با غذا از نظر اندازه متفاوت و کوچیکتره.
تصویر غذای رستوران kfc
پیاده تا پارکینگ برگشتیم و با جستجو خونه روی نقشه و عبور از داخل تونل اوراسیا خودمون رو به خونه رسوندیم. لازم به ذکر هست که بگم تونل اوراسیا٬ در عمق 160 متری زیر دریا ساخته شده و مکمل تونل مرمره و دیگر مسیرهای متصل کننده دو بخش استانبول است که پایه های آن در فوریه 2011 گذاشته شد. این تونل به خیابان گزلیچشمه- گزتپه متصل شده و طول آن در مجموع 14.6 کیلومتر است.این تونل برای عبور خودروهای سبک شامل خودروهای شخصی و مینی بوس طراحی شده و نقش مهمی در کاهش بار ترافیک استانبول داره. خودروهای سنگین و همچنین موتورسیکلت، دوچرخه و افراد پیاده نمی توانند از این پل عبور کنند.
تصویر تونل اواسیا بر روی نقشه
به همین ترتیب امروز هم به پایان رسید.
روز چهارم:
صبح که از خواب بیدار شدیم توسط خواهرم متوجه شدیم که یه بازاری که روزای خاصی مث شنبه ها، سه شنبه ها و پنج شنبه ها دایر میشه امروز هم تا بعداز ظهر در نزدیکی خونه محل اقامتمون برپا هستش. بعد از خوردن صبحانه راهی بازار شدیم تو این بازار از شیر مرغ تا جون شترمرغ همه چی واس فروش داشت از میوه و سبزی تا ماهی و لباس زیرو فرش و وسایل دست دوم. واس من این بازارا همیشه جالب بوده مثل پاساژ پروانه واقع در چهارراه استانبول تهران که جمعه ها بساط میکنن.
یکم میوه و ماهی و سبزی و فرش، تی شرت، گیاه، خاک و ابمیوه گرفتیم (هیچ ربطی بهم ندارن)
تصویر قسمت ماهی فروشان بازار
تصویر قسمت میوه و سبزی فروشان بازار
بعد یکی دو ساعت خرید رفتیم خونه تا استراحتی بکنیم و بعد از ظهر به مجتمع تجاری Torium Avm که با متروبوس 2 ایستگاه فاصله داشت بریم این مجتمع نسبتا بزرگ بود و اکثر برندا داخلش شعبه داشتند و یه فروشگاه میگروس 5m هم داشت قابل ذکر هست که در طبقه پایین این مجتمع نمایندگی خیلی بزرگ Decathlon وجود داشت که انواع و اقسام لوازم ورزشی و کمپینگ حرفه ای و اماتور مثل لباس غواصی, قایق رافتینگ, کفش جنگل نوردی, چادر و هر وسیله ورزشی که فکرشو بکنین وجود داشت. البته قیمتاش به پول ما خیلی بالا بود.
یه مغازه خیلی بزرگ هم در طبقه مثبت1 وجود داشت که لوازم دکوری و ملزومات منزل رو به فروش میرسوند که تابلوهای دیواری خیلی قشنگ با قیمت مناسب داشت
تصویرمجتمع تجاری Torium
بعد گذروندن عصر در این مجتمع مسیرو با متروبوس برگشتیم و در فروشگاه کارفور واقع در مارمارا پارک واس شام خرید کردیم. یه نکته ای رو بگم که واس خرید مواد غذایی میتونین از فروشگاههای کارفور میگروس بیم و a101 خریداتونو بکنین. ناگفته نماند که برای صرفه جویی میتونین به یه سری از قفسه های فروشگاه کارفور که با اتیکت زرد مشخص شده سری بزنین و مواد غذایی رو که فقط چندماه به تاریخ انقضاشون مونده رو با قیمت مناسبتری خریداری کنین واس تسریع در روند حساب کردن جنس خریداری شده یه سری دستگاه هایی گذاشتن که میتونین خودتون با کدخان وسایل خریداری کردتونو اسکن کنین و پول رو داخل دستگاه قرار بدین.
خلاصه یه نوشیدنی با یه بسته سوجوک یا همون سوسیس خریدیم و شب تو خونه نوش جان کردیم
روز پنجم:
امروز روز اخری بود که ما تو استانبول بودیم و قرار بود فردا صبح با ماشین به کشور و شهرمون برگردیم صبح به جمع کردن و پک کردن وسایلی که قرار بود برگردونیم گذشت و ظهر تصمیم گرفتیم از مجتمع تجاری mall of istanbul که با ماشین یک ربع راه بود بازدید کنیم.
از هر ورودیه این مرکز خرید که وارد میشید محو تماشای این وسعت و بزرگی مجتمع و مغازه های اون میشید.تمامی مارک و برندهای لباس و لوازم خونه رو میتونید تو این مرکز خرید پیدا کنید و ازشون خرید کنید.این مرکز خرید بزرگ که در برخی جاها ۴ طبقه و برخی جاها ۲ یا ۳ طبقه هست.تو خودش یک شهربازی بزرگ و جالب با دستگاه های متنوع رو جا داده.تا بچه ها هم از خرید خسته نشوند و صد البته بزرگترها, چون وسایل زیادی داره که بزرگترها هم میتونند از این وسایل استفاده کنند و لذت ببرند.دستگاه های بازی که تو این پارک بازی وجود داره بسیار جدید و مدرن هستندکه من کمتر جایی این وسایل رو دیدم وسایلی که هر بچه ای رو سر ذوق میاره همچنین مجسمه شحصیت های کارتونی که بچه ها رو جذب خودشون میکنه.
تصویر مرکز خرید mall of istanbul از اینترنت
تصویر شهر بازی مرکز خرید mall of istanbulاز اینترنت
یه سری برندا و مغازه ها بودن که جای دیگه من ندیدم وبزرگیشون جوری بود که ادم داخلشون گم میشد نمایندگی بعضی از اجناس مثل zara,h&m, mango,pull& bear و bershka هم بهمراه نمایندگی اوتلتشون اینجا شعبه داشتن.
خیابونای اطراف مجتمع رو بگردیم یه مغازه پیدا کردیم که باقلوا با بستنی میفروخت چنتا باقلوای پسته سفارش دادیم و با بستنی 25 لیر شد اما واقعا خوشمزه بود.
تصویر باقلوا و بستنی
یه مغازه میوه فروشی هم اون اطراف بود که واقعا قشنگ بود و میوه های متنوع تازه ای داشت .
تصویر مغازه میوه فروشی
دیگه داشت شب میشد که یاد برگشتن افتادیمو دلمون هوای مارمارا پارک کرد :)
سوار دولموش شدیمو نفری 2لیر پرداخت کردیم قصدمون خرید لباس بچه واسه دوتا خواهرزاده خانمم بود که بی سوغاتی برنگردیم اما هرچی فروشگاه های lc kotton و defacto رو گشتیم چیز مناسب و خاصی پیدا نکردیم به فروشگاه toys که فقط اسباب بازی میفروشه رفتیم تا ازونجا سوغاتی بگیریم اما با دیدن قیمت های اونا متوجه شدیم که تو ایران به مراتب ارزونتر میشه اسباب بازی تهیه کرد مثلا یه شمشیر پلاستیکی معمولی رو به قیمت 225 لیر میفروختن که میشد از ایران با قیمت به مراتب پایینتر خریداری کرد یاد سالهای پیش افتادم که لیر 900 تومن بود و خرید بسیار اسانتر بود و ترکیه حکم بهشت رو واس خریدار داشت و این بود تاسف یکی مونده به اخر من.
تصویر از مغازه اسباب بازی فروشی toys
روز ششم:
صبح از خواب بیدار شدیمو بعد از خوردن صبحانه مختصر و جابجایی وسایلمون از واحد به پارکینگ و قرار دادن اونا تو صندوق عقب و باربند ماشین با خواهرم خداحافظی کردیم و لحظه سخت و غمگینی رو داشتیم. مسیر رو از نرم افزار چک کردیم و قرار شد که شبو تا شهرAmasia آماسیه رانندگی کنیم که تقریبا 700 کیلومتر راه بود.
نقشه گوگل از استانبول تا آماسیه
از شهر شلوغ استانبول که دو ساعتی طول کشید خارج شدیم دوتا مسیر رو میتونستیم انتخاب کنیم یکی جاده معمولی که البته دوبانده و بسیار خوب بود و دیگری اتوبان انادولی که شامل پرداخت عوارضی بود اما چون ما خارجی بودیم و برچسب عوارض الکترونیک نداشتیم بصورت رایگان ازین اتوبان استفاده کردیم. در مسیر که بودیم و اطرافو میدیدیم درست مثل شمال خودمون سرسبزو پر از جنگل و کوه و دریاچه بود. از دور یه دریاچه بزرگ رو میدیدیم که تصمیم گرفتیم بریم کنارش و از منظره لذت ببریم یه راه فرعی رو بصورت شانسی داخل رفتیم اخرش یه otopark یا همون پارکینگ بود.
ماشینو که پارک کردیم شاهد یه ویو فوق العاده بودیم که با پله میشد رفت پایین کنار دریاچه. اسم دریاچه اسن دریاچه sapanca gulu بود بسیار منطقه بکر و زیبایی بود. اکوسیستم قوی داشت بطوریکه انواع حیوانات و ماهی و پرنده در کنار و داخل دریاچه قابل مشاهده بودن از انواع ماهی, مارماهی, خرچنگ تا روباهو لک لکو اردک و....
منکه عاشق طبیعتم نتونستم جلو خودمو بگیرمو یه تنی به آب زدم نیم ساعتی شنا کردمو کلی با خونواده عکس گرفتیم اینجا میشد محل هایی رو پیدا کرد که مراسم جشن عروسی رو کنار دریاچه برگزار میشد یه مقدار استراحت کردیم و راهمونو به سمت شهر آماسیه ادامه دادیم.
تصویر استراحتگاه کنار دریاچه sapanca gulu
یه توضیحی درباره راه های ترکیه بدم که بجز تعداد کمی از جاده های شرق ترکیه همشون بسیار تمیز پهن خط کشی شده با اسفالت عالی بدون هیچ دست انداز و مطابق با استاندارد های اروپا و پر از علایم راهنمایی هستن و رانندگی رو واس ادم لذت بخش میکنن. به جرات میشه گفت هر ده کیلومتر یه پمپ بنزین و یه مجتمع رفاهی در جاده ها احداث شده که دلیل اخرین تاسف من میشدن که چرا با وجود نفت و تعداد ماشین موجود در ایران به مراتب بالاتر از ترکیه, وضعیت جاده هامون اصلا قابل مقایسه با این کشور نیست. همینطور کیفیت و نوع ماشین های اونجا که 90 درصد اروپایی و جدید هستن وبا قیمت های جهانی بفروش میرن که معضل الودگی هوارو هم بسیار کمتر کرده فقط و فقط قیمت بنزین هست که ادمو یکم اذیت میکنه و اونم بدلیل مالیات سنگینی هست که وضع شده اما از طرفی همون مالیات برای ساخت جاده ها بخوبی خرج میشه.
نزدیک شب بود که به شهر آماسیا رسیدیم .شهر آماسیا یکی از شهرهای کوچک در این کشور است که بر خلاف کوچکی مساحتش، شهری معروف و گردشگر پذیر است. این شهر در شمال ترکیه قرار گرفته و از لحاظ جغرافیایی بر روی تپه های سنگی و در کنار رودخانه و دریا ساخته شده است. شهر آماسیا که به عنوان مرکز استان آماسیه نیز شناخته می شود، به شهر درختان سیب مشهور شده. شهر آماسیا به شکلی ساخته شده است که گویی پشت به تمامی کوه های سنگی که در اطرافش، کرده است.
درباره ی نام شهر آماسیا نکته ی جالبی وجود دارد که این شهر در برخی از دیگر کشورهای جهان، نام شهر دیگری است! مثلا آماسیا، شیراک و آماسیا، آرماویر در کشور ارمنستان. به محض رسیدن سراغ هتل برای اقامت رو گرفتیم که تعدادشون کم هم نبود اما اکثرا پر ازمسافر بودن یکی رو انتخاب کردیم که هم صبحانه خوبی داشته باشه و هم قیمت مناسب. یه اتاق 4نفره رو 250 لیر با صبحانه مفصل گرفتیم. ساختمان هتل به شکل قدیمی و سنتی همون شهر ساخته شده بود و ظاهر زیبایی داشت بعد از تحویل اتاق و کمی استراحت رفتیم که شهر رو کشف کنیم. کوه های سنگی بلند پل های زیبایی که از روی رودخانه پر اب و مملو از قایق های تفریحی عبور میکرد ادمو هیجان زده میکردن. شهر در شب با نورپردازی های زیبای ساختمان های قدیمی کوه و رودخانه بسیار رویایی شده بود. من و خانمم که خیلی از این شهر خوشمون اومده بود و اگه محدودیت در زمان مرخصی کار خانم نبود حتما یک شب اضافی در شهر میماندیم کوچه های سنگ فرش با بناهای قدیمی و مغازه های سوغاتی فروشی سنتی واقعا چشم نواز بودن. یه دوری زدیمو تو یه مغازه durum کباب ترکی به ازای نفری 6لیر یه دوروم گوشت خوردیم به هتل برگشتیم و شب رو استراحت کردیم.
تصویر از رودخانه و کوه نورپردازی شده شهر آماسیه از اینترنت
تصویر هتل محل اقمت در آماسیه
روز هفتم:
صبح زود که بیدار شدیم سریع برای خوردن صبحانه به طبقه پایین هتل رفتیم. چون باید عجله میکردیم که تا شب از مرز بازرگان عبور کنیم و راهمونم تقریبا نصف شده بود صبحانه هتل خوب بود و از انواع نون و کره و مربا عسل تخم مرغ کیک شیر و ابمیوه و غلات صبحانه روی میز بود صبحانه رو میل کردیم و به راه افتادیم
تصویر صبحانه هتل آماسیه
از داخل شهر که رد میشدیم چشمم به کوهی افتاد که در جوار پارکی بنام شیرین و فرهاد بود افتاد. انواع نماد های شیرین و فرهاد داخل این پارک بودن که میشد باهاشون عکس گرفت اما چون وقت ما کم بود توقف نکردیم .
راهمونو تو جاده های سرسبز ادامه دادیم و هرچی که به سمت ایران میرفتیم از پوشش گیاهی کمتر و کمتر میشد.
تصویر مسیر آماسیه تا شهر بازرگان
با چند ساعت رانندگی به شهر ارزروم رسیدیم ناهار رو همونجا دونر مرغ خوردیم که واقعا عالی بود از پول های بنده فقط 10لیر باقی مونده بود که سریعا یه فروشگاه میگروس پیدا کردیم و با خرید یه بسته غلات صبحانه نسکوییک از خجالتش درومدیم و دیگه خلاص شدیم :)
دو دل بودیم که شبو تو هتلی که عید در راه رفتن به ترابزان موندیم سپری کنیم یا راه 4 ساعته تا مرز رو بریم. ساعت حدودای 5 بعدازظهر بود تصمیم گرفتیم به راهمون ادامه بدیم. نزدیک ساعت 10 به وقت ترکیه و 11:30 به وقت ایران وارد مرز شدیم. چون خلوت بود و کسی نبود از سمت ترکیه بدون معطلی و خوشرویی مامور مربوط عبور کردیم اما سمت ایران که رسیدیم ماموری که باید پاسپورتارو مهر میکرد سر محل خدمتش حضور نداشت تا اینکه نیم ساعت معطل شدیم و سرکار استوار از دستشویی تشریف فرمایی کردن و بسیار سایلنت مهرو زدنو ما داخل خاک ایران شدیم.
پدر هم داشتن کارای عبور ماشین رو انجام میدادن که اونم تقریبا 20 دقیقه طول کشید و ماشین هم بازرسی نشده عبور کرد ما که از در مجتمع خارج شدیم چند نفر ریختن سرمون که حق رجیستری گوشیمونو ازمون بخرن و ب ازای هر نفر 400 تومان پرداخت میکردن. حق رجیستری یعنی هرکی که از اونور برگرده میتونه یه گوشی با خودش بیاره و کد رجیستریشو با ورود به سامانه گمرک دریافت کنه اما اگه گوشی لازم ندارین میتونین کد رو به بقیه بفروشین قیمتا از نفری 200 تا 500 تومن متغییر هست ماکه به اون آقایون اطمینان نکردیمو تصمیم گرفتیم تو شهر خودمون این کارو بکنیم.
خلاصه وارد شهر بازرگان شدیم و تصمیم گرفتیم شب رو تو یکی از هتل های این شهر بگذرونیم یه هتل اپارتمان نوساز یافتیم و یه اتاق 4تخته با قیمت 250 هزار تومان به توافق رسیدیم اما هتل های ترکیه کجا و این کجا تلویزیون کار نمیکرد, کولر ضعیف بود, وای فای هم که مدام قطع میشد، صبحانه ای هم که درکار نبود.
تصویر مسیر ماکو تا زنجان
تصمیم گرفتیم صبحانه رو داخل شهر ماکو از لبنیات و عسل سنتی میل کنیم اما هرجارو گشتیم خبری ازش نبود با یه شیر و کیک سرو تهشو هم آوردیم .
راه ما تا شهرمون تقریبا 600 کیلوتر بود جاده های بسیار خطرناک شلوغ و پر از چاله چوله حسابی انرژیمونو گرفت تا اینکه به شهر صوفیان رسیدیم و ناهار رو تو یه رستوران که در سفر عید نوروز هم در راه برگشت از ترابزان همونجا خورده بودیمو کیفیت و قیمتش هم خوب بود میل کردیم. ازونجا تا تبریز اومدیمو بعد وارد اتوبان تبریز زنجان شدیم که پستی بلندیهای ناجوری داشت بعد 3ساعت از تبریز وارد شهرمون زنجان شدیمو این سفرمون هم خدارو شکر به خوشی به پایان اومد امیدوارم که از تجربیات من و خونوادم که سعی کردم موارد لازم و کارامدو واستون تشریح کنم لذت برده باشین.
چند موردکارآمد:
1.در سفر زمینی به ترکیه حتما سعی کنین از مرز بازرگان رفت و آمد کنین چون هم خلوت تره هم امکانات بیشتری داره .
2.شهر بازرگان چسبیده به مرز هست و میتونین واس صرفه جویی در بنزین باکتونو همونجا پر کنید.
3.اگه با تور به استانبول تشریف نبردین میتونین از اتوبوس های havaist واقع در طبقه منهای دو فرودگاه جدید استانبول تا هرکجای شهر که خواستین برین با پرداخت هزینه حداکثر 24 لیر (تا میدان تکسیم 18 لیر) تشریف ببرین.
4.زندگی در استانبول با رفتن به عنوان مسافر خیلی فرق داره سعی کنین تصمیمات مهاجرتی رو سنجیده بگیرین.
5.کار تو استانبول واسه کسی که حرفه و مهارت بلد هست فراوانه اما به دلیل مسایل امنیتی پروسه کارت کیملیک(اقامت) و خرید یا اجاره منزل یه مقدار دونده گی داره که میتونین از هموطنانمون که اونجا زیاد هم هستن و شرکتای مهاجرتی دارن کمک بگیرین البته مراقب دام های شیطانی باشین.
6.همیشه همه جا استانبول کارت همراهتون باشه.
7.اگه قصد دارین از مرکز شهر استانبول دورتر برین حتما پاسپورتاتون همراهتون باشه چون پلیسهای لباس شخصی یا یونیفرم دار بعضی اوقات چک میکنن واس ما دو مورد اتفاق افتاد.
8.اگه قصد بردن سیگار برای فروش رو دارین نفری سه باکس میتونین ببرین و با سود 100 تا 120 لیر در هر باکس بفروشین اما مراقب باشین که بیشتر نباشه و در اولین فرصت بفروشینشون چون پلیس به عنوان قاچاق ممکنه بهتون گیر بده.