پیشگفتار
می آیی همسفرم شوی؟ با من قدم بگذاری بر سنگفرش های قدیمیِ وین، شهر هنر و موسیقی. با هم خاطره بسازیم از پرسه زنی های بی هدف، از تماشای جریانِ زندگیِ آدم ها در آنسوی مرزها، با هم بدویم دنبالِ قطارها، گم شویم، بترسیم، بخندیم، بچرخیم. با هم برنامه بریزیم، پولهایمان را بشمریم و هی برنامه را جور دیگری بچینیم. لیستِ برنامه ی قطارها و اتوبوس ها و فرودگاه ها را از بر کنیم. چشم هایمان را بشوریم و دوباره از نو به دنیا نگاه کنیم؛ کمی زیباتر، کمی مهربانتر. می آیی برویم خرید، یا بنشینیم کنج کافه ای در ونیز و زل بزنیم به حرکتِ آدم ها در خیابان، یا همانطور که زیر باد و بارانِ بوداپست می دویم قهقهه های خیس بزیم. می آیی روی پل چارلزِ پراگ، بزنیم زیر آواز؛ یا روی آن پلِ عشاق در سالزبورگ، قفلِ عاشقانه ای بزنیم. می آیی ناگهان سر از اسکاندیناوی در آوریم، کشتی سوار شویم؛ برف ببارد روی شکوفه های گیلاسِ استکهلم و نوک دماغمان یخ بزند. یا که بر فراز قلعه ی غمگین و آرام براتیسلاوا به آسمان نگاه کنیم. اصلا چطور است که برویم به هال اشتات، همان دهکده ی رویاییِ کوچک و سبز در دامنه ی آلپ. برویم و تمام قصه های کودکی را مرور کنیم. کوله پشتی ات را بردار، کتانی راحتی به پا کن و با من همسفر شو.
تصویر 1- برنامه ی سفر یک ماهه به اروپا در یک نگاه (بهار 1396)
همراهان عزیز، گرافِ بالا، خلاصه ای از برنامه ی سفر یک ماهه ی من و همسرم در بهار 1396به اروپا است. توضیح آن که، ویزای شینگنِ ما با دعوتنامه ی بستگان از وین و از طریق سفارت کشور اتریش صادر شد و محلِ اقامتِ ثابتِ ما در این یک ماه در وین بود و از همانجا بر طبق یک برنامه ریزی مشخص، به شهرهای دور و نزدیک در محدوده ی شینگن سفر کردیم. در ادامه با من همراه شوید تا به طور مفصل در مورد هرکدام از این برنامه ها (نحوه ی دسترسی، هزینه ها، بازدید از فضاها و حاشیه ها و اتفاقاتِ پیش بینی نشده) مطلع شوید. به دلیل اجتناب از زیاده گویی و خارج شدن از چارچوب حوصله ی خوانندگان از توضیحاتِ اضافی در خصوصِ اماکن گردشگری، جزئیات فضاهای معماری، موزه ها و ... خودداری کرده ام. این مدل اطلاعات چه به صورت تصویری و چه به صورت نوشتاری به وفور در سایت های مختلف اینترنتی قابل دسترسی است. اما به تجربه دریافته ام که اطلاعات مربوط به نحوه ی دسترسی، مدیریت هزینه ها، چگونگیِ برنامه ریزی و زمانبندیِ بهینه، و نقشه ها و کروکی ها که متاسفانه به راحتی در دسترس نیستند؛ برای شروعِ سفر بسیار کمک کننده خواهند بود. امیدوارم این سفرنامه برای کسانی که قصد سفر اروپا دارند مفید و کاربردی بوده و برای کسانی که علاقمند به بازدید از اروپا هستند، تصویر ذهنیِ روشنی ایجاد کند. بیش از آن، امیدوارم خواندنِ خاطراتِ سفرم برایتان لذت بخش و جذاب باشد. پیشاپیش از آنکه با من همسفر می شوید سپاسگزارم.
نقطه ی شروع
تهران -فرودگاه امام خمینی -شنبه 19 فروردین 96 – ساعت 5 بامداد
دو فنجان قهوه می گیریم و می نشینیم پشتِ یک میز دو نفره، در کافه ی شلوغِ فرودگاه. آنقدر همه چیز تند تندی و یک دفعه ای شده است که تمامِ هفته ی گذشته مشغولِ دوندگی بودیم. از وقتی از سفارتخانه ی اتریش تماس گرفتند و گفتند برای تحویلِ ویزا مراجعه کنیم، تا حالا که اینجا پشتِ میزِ کافه نشسته ایم، فقط یک هفته گذشته است. یک هفته ی طولانی که باید پروژه های شرکت را برای یک مرخصیِ یک ماهه تحویل میدادیم، برنامه ریزیِ سفر میکردیم، سوغاتیِ میزبانانمان را میخریدیم، چمدان می بستیم و از خانه (شمالِ کشور)، به قصدِ فرودگاهِ امام راه میافتادیم. و حالا که در گیتِ پرواز منتظر نشسته ایم، انگار بعد از یک هفته ی پرکار آرام آرام هیجان و حسِ خوبِ رفتن دارد جایگزین استرس و خستگی می شود. تازه انگار می توانیم دوروبرمان را ببینیم. به آدم ها و حس های چندگانه ی فضا نگاه می کنیم و سعی می کنیم قصه ی زندگیشان را حدس بزنیم. فرودگاه همیشه پر از قصه های متناقض است؛ پر از رفتن ها و دور شدن ها؛ پر از آمدن ها و رسیدن ها. فرودگاه گاهی پلِ اتصال است، گاهی پله ی ترقی. گاهی مسیرِ فرار است و یا گاهی هم مثلِ امروزِ ما فقط یک نقطه ی شروع برای یک تجربه ی جدید. خیلی زود گمانه زنی روی قصه ی آدم های دیگر را رها می کنیم و بازمیگردیم به قصه ی خودمان. قرار است همه چیز درست از همین نقطه شروع شود؛ قصه ی یک سفرِ یک ماهه ی دو نفره.
در جدول زیر یک لیست از کارهای مقدماتی سفرمان آورده شده است. پس از تصمیم به سفر اروپا، نخستین گام، اقدام برای اخذ ویزای شینگن است. خرید بلیط پرواز، رزرو محل اقامت، برنامه ریزی و هدف گذاری برای بازدید از شهرها و رزرو بلیط برای جابه جایی بین شهری از جمله اقداماتِ مقدماتیِ سفر است.
تصویر 2- لیست کارهای مقدماتی سفر
اولین تصویر، اولین احساس
وین - شنبه 19 فروردین 96(8 آپریل 2017)
در مسیر فرودگاهِ وین تا خانه ی میزبانمان هستیم. یک صبحِ بهاری ست با آفتابی بی رمق و ملایم. مسیرِ فرودگاه تا مرکزِ شهر، به شدت تمیز و سبز است. سبزِ شفافِ اولِ بهار که با رنگِ سبزِ گیلانِ خودمان فرق دارد. "وین از آن شهرهاست که می شود با یک نگاه عاشقش شد" این اولین جمله ای ست که در وصفِ وین در دفترم می نویسم؛ درست درلحظه ای که با اتومبیل وارد محدوده ی شهر می شویم. صبحِ شنبه است و شهر، هنوز بیدار نشده. خیابان ها در یک آرامشِ باشکوه و در یک صلحِ پایدار با طبیعت به ما خوش آمد می گویند.
تصویر 3- اولین تصویرِ من از وین در یک صبحِ شنبه ی آرام در مسیرِ فرودگاه تا خانه
رفته رفته با نزدیک شدن به مرکزِ شهر و نزدیکی به ظهر، جمعیت بیشتری در خیابان های شهر قابل مشاهده است. تماشای آدم ها با ظاهرِ مدرن در مرکزِ شهرِ تاریخی وین برایم تداعی کننده ی یک فیلم سینمایی سفر در زمان است. شاید چون هنوز چشمم به این حجم از احترام به گذشته در معماری و شهرسازی عادت نکرده است. شهری که تا این حد بدون تغییر از نسلی به نسلِ بعد به ارث رسیده باشد، حرف های زیادی برای گفتن خواهد داشت و من خوشحالم از این که وین را به عنوان هسته ی مرکزیِ سفرمان به اروپا انتخاب کرده ایم.
تصویر 4- مرکز شهر وین در یک صبحِ شنبه ی آرام
اولین کاری که باید انجام دهیم خرید بلیط شبکه ی حمل و نقلِ عمومی داخل شهری است. حمل و نقل عمومی در وین گران، اما بسیار کارا و یکپارچه است. با داشتنِ یک کارت به راحتی به تمامِ نقاطِ شهر دسترسی خواهی داشت. کارت های طولانی مدت از بلیط های یکبار مصرف از نظر هزینه به صرفه تر هستند. با داشتنِ این کارت ها میتوانیم در بازه ی زمانیِ مشخص، به طور نامحدود از تراموا، مترو و اتوبوس های شهری استفاده کنیم. این کارت ها به صورت روزانه، هفتگی و ماهیانه قابل خرید هستند. از آن جایی که کارت های هفتگی از دوشنبه تا یکشنبه شارژ میشوند؛ به ناچار برای روز اول و دوم (شنبه و یکشنبه) کارتِ 48 ساعته (به مبلغ 8 یورو) و برای شروعِ هفته ی بعد، کارتِ هفتگی (به مبلغ 12 یورو) می گیریم.
تصویر 5- حمل و نقل عمومی در وین
عصر شنبه اولین بازدید ما از وین است. بعد از نهار و یک استراحت کوتاه به مرکز شهر آمده ایم. کرتنر اشتراسه (Kärntner strasse) یکی از معروفترین خیابانهای وین به شمار میرود. پیاده راهی که در قلبِ شهر قرار داشته، واجد ارزش های معمارانه بوده و شبیهِ یک موزه ی خیابانی است. من خیلی اهلِ گشتن در موزه ها نیستم؛ اما تا دلتان بخواهد اهلِ گشتن در خیابان ها هستم. در خیابان ها و به خصوص پیاده راه ها و میدان های تاریخی، زندگی جریان دارد و در یک گشت و گذار کوچک، بارِ اطلاعاتیِ زیادی از شهر و قصه ی زندگیِ مردمانش در اختیار بیننده قرار میدهد. اطلاعاتی که در موزه های آثار باستانی و یا مردم شناسی به سختی به دست می آید. خیابانِ کرتنر شلوغ و سرزنده است، مرکزِ پرسه زنی و خرید است و کافه ها و بارهای فراوانی دارد. رسمِ کافه نشینی در کنار دوستان در آخر هفته، همچون خیلی از شهرهای اروپا در وین نیز بسیار رواج دارد.
تصویر 6- خیابان کرتنر- مرکز شهر وین
تصویر 7- خیابان کرتنر- مرکز شهر وین
تصویر 8- خیابان کرتنر- مرکز شهر وین
تصویر 9- خیابان کرتنر- مرکز شهر وین
این هفته شروعِ تعطیلاتِ عید پاک است و گردشگرانِ زیادی در محدوده ی شهر مشغولِ گشت و گذارند. صدای سازِ موزیسین های دوره گرد، از هر گوشه ی خیابان به چشم میخورد. جلوی سالن اپرا جوان هایی با لباس های رسمیِ مخصوص، مشغولِ تبلیغات برای کنسرت های شبانه هستند. کلیسای جامع سنت اشتفان (Stephansdom)، سمبلِ رسمی شهر وین رو به رویمان قرار دارد. بنایی که در ابتدا سفید ساخته شده و در طیِ سالیان بخشی از آن به سیاهی میزند و به همین دلیل به کلیسای سوخته شهرت دارد. در کنارِ کلیسا عکس یادگاری میگیریم و از فضای داخلیش که باشکوه و زیباست بازدید میکنیم. در یکی از کافه های نزدیکِ کلیسا سنت اشتفان توقف میکنیم و یک نوشیدنیِ داغ می خوریم و با میزبانانمان در باره ی وین، زیبایی ها و دغدغه های زندگی در آن گفتگو میکنیم.
تصویر10- کلیسای جامع سنت اشتفان
تصویر11- کلیسای جامع سنت اشتفان
بعد از استراحتی کوتاه به گشت و گذارمان ادامه می دهیم. در امتداد پیاده راه به خیابان گرابن می رسیم، که ویترین های مغازه هایش حال و هوای تاریخیِ خیابان را لوکس و مدرن کرده اند. تمامِ برندهای معروف و گران در آن شعبه دارند و از گرانترین محورهای خرید وین محسوب می شود. ویترین مغازه ها با تزئینات تخم مرغ رنگی و خرگوش حال و هوای عید پاک دارند. مجموعه ی هلدن پلاتس در انتهای مسیر قرار دارد. یک پلازای تاریخی که دروازه ی قدیمی شهر، کتابخانه ی عمومی و چندین موزه را در بر میگیرد. ساختمان ها بر جای مانده از تاریخ هر کدام خاطراتِ جمعیِ نسل های مختلفِ شهروندان را بر دوش میکشند. این میدان روزهای تلخ و شیرین بسیاری را از سر گذرانده. در بالکنِ قدیمی یکی از این بناها هیتلر در دوره ی جنگ جهانی سخنرانی معروفی داشته است. کالسکه های تشریفاتیِ قرمز و مشکی با اسب های زیبا در محدوده میدان به چشم میخورند.
تصویر 12- میدان هلدن پلاتس
تصویر 13- میدان هلدن پلاتس
روزِ اول برای من، تنها روزِ مشاهده است. روزی که بدون هیچ پیش داوری فقط و فقط باید با تمامِ حواس، کلیاتی از فضا را درک کرد؛ اولین انرژی را از محیط گرفت و بررسی جزئیات را به روزهای بعد سپرد. جمع بندی من در روز اول از وین شهری پویا، صمیمی، باهویت و در عین حال به روز است.
تصویر 14- توضیحات تکمیلی در زمینه شکم گردی در محدوده تاریخی وین و خیابان کرتنر
جدول بالا توضیحات تکمیلی درباره ی شکم گردی در محدوده ی تاریخیِ وین است. این اطلاعات فقط مربوط به روز اول نیست. در طول مدت اقامتمان در وین چندین بار به این محدوده بازگشتیم. حال و هوای روزها و شب هایش را حس کردیم و کافه ها و رستوران هایش را امتحان کردیم. که به دلیل تکراری بودنِ فضا از بازگو کردنِ تفصیلی آن صرف نظر می کنم.
جشنواره ی محلی
وین - یکشنبه 20فروردین 96(9 آپریل 2017)
صبح یکشنبه است و همه جا تعطیل. از خانه بیرون می آییم و در یک محله ی مسکونیِ حوالیِ مرکز شهر (که محلِ اقامتمان است) قدم میزنیم. فروشگاه ها تعطیل هستند و رفت و آمد در خیابان بسیار کم است. انگار مردم بعد از یک هفته ی کاری و بعد از شب نشینیِ شنبه در کافه ها و رستوران ها، صبحِ یکشنبه را برای خانه ماندن انتخاب کرده اند. با این حال، حمل و نقلِ عمومی منظم و مدیریت شده به کارِ خود مشغول است. وین شهری برای زندگی ست. شهری که به شدت به حقوق شهروندی احترام میگذارد. به هم پیوستگیِ شبکه ی حمل و نقل عمومی اش و انضباطی که در رفتارِ شهری اش قابلِ مشاهده است، برای ما که به زندگیِ شانسی عادت کرده ایم، عجیب است. آدرس پیدا کردن در این شهر آسان است. کافیست یک نقشه از شبکه ی مترو و نحوه ی ارتباطش با ایستگاه های اتوبوس و تراموا داشته باشی تا به آسانی به هر نقطه ی شهر دسترسی پیدا کنی.
تصویر 15- محله مسکونی در وین در یک صبح یکشنبه
بعد از نهار مجددا به سمتِ مرکز شهر می رویم. برنامه ی امروز بازدید از رینگ معروفِ وین است. خیابان رینگ (رینگ اشتراسه) یک مسیرِ دایره ای جذاب است که مرکزِ شهر را همچون حلقه ای در برگرفته و نقاطِ مکثِ تاریخیِ آن را به هم متصل میکند. اگر در این بلوار سوار تراموا شوید چشم اندازی تاریخی و زیبا در پیشِ رو دارید که در هر ایستگاهِ آن، یک دلیل برای پیاده شدن خواهید داشت.
تصویر زیر، یک کروکی ساده از رینگ اشتراسه است که بعد از بازدید از آن، در دفتر یادداشتم ترسیم کردم. و هر نقطه ی مکث روی این دایره نشان از یکی از ایستگاه های تراموا در این محورِ تاریخی، گردشگری دارد.
تصویر 16- کروکی رینگ اشتراسه و نقاط شاخص گردشگری آن
یادداشت تکمیلی: گردشگرانی که زمانِ محدودی برای بازدید از وین دارند میتوانند بازدید از رینگ اشتراسه و عناصرِ تاریخی آن را در یک بسته و به صورت همزمان با کرتنر اشتراسه و هسته ی مرکزی شهر انجام دهند.
عصرِ یکشنبه است و رینگ اشتراسه شلوغ است. هوا آفتابی و مطبوع و کاملا بهاری است. در پلازای مقابلِ شهرداری به رسمِ اغلبِ یکشنبه های بهار و تابستان جشنواره ای برقرار است. جشنواره ی امروز برای معرفی محصولات یکی از استان های کشور اتریش است. صنایع دستی، محصولات کشاورزی و انواع نوشیدنی های محلی این استان در بازارچه ی موقت و روباز خرید و فروش می شود. پیر و جوان با لباس های محلی مشغولِ پایکوبی، خوردن و نوشیدن و معاشرت و گفتگو هستند.
تصویر 17- حضور جمعیت درجشنواره بهاره روبه روی ساختمان شهرداری
پارک شهر، شهرداری، ساختمانِ اپرای ملی، ساختمان پارلمان، مجسمه های باقیمانده از دوره های تاریخیِ مختلف و چندین موزه و کلیسا از دیگر نقاط شاخصی است که امروز در رینگ اشتراسه از آنها بازدید کرده ایم.
تصویر 18- رینگ اشتراسه و نقاط شاخص گردشگری آن
گریزی کوتاه به سرزمین های شمالی
بر اساس برنامه ی از پیش تعیین شده اولین سفرِ ما در محدوده ی شینگن سفر به استکهلم، پایتختِ کشور سوئد است. این کشور با اتریش هم مرز نیست و سفر زمینی به آن حدود 23 ساعت زمان می برد. به همین دلیل سفر هوایی را انتخاب کرده ایم. مدت اقامتمان در استکهلم 4 شب و 5 روز و محلِ اقامتمان در خانه ی اقوام خواهد بود. هدف از سفر، دیدن اقوام و بازدید از حال و هوای یک کشور اسکاندیناوی است. اگر چه قیمت هتل ها و اقامتگاه های استکهلم کمی گران است؛ با این حال این شهر مقصدی جذاب برای گردشگری است. به دلیل تعطیلات عید پاک نتوانسته ایم بلیط پرواز ارزان پیدا کنیم. در نهایت بلیط پرواز از وین به استکهلم به بهای نفری 125 یورو (رفت و برگشت 250 یورو) تهیه کرده ایم.
تصویر 19- سفر به استکهلم (پایتخت کشور سوئد)
استکهلم- دوشنبه 21 فروردین 96 ( 10 اپریل 2017)
در هواپیمای کوچک هواپیماییِ eurowings نشسته ایم و برای دیدنِ استکهلم هیجان زده ایم. سفرِ هوایی در محدوده ی شینگن، چیزی شبیه به پروازهای داخلی است. خبری از صف های انتظار طولانی برای تحویل بار و یا کنترلِ چندباره ی پاسپورت و ویزا نیست. درست در لحظه ی غروب آفتاب به آسمانِ استکهلم می رسیم. در اولین چشم انداز بر فرازِ استکهلم، این شهر، سرزمینِ وسیعی است در کنارِ دریا متشکل از چندین جزیره و شبه جزیره ی کوچک و بزرگ. جایی که خاک با آب تلاقی یافته و از آن معنا میگیرد.
تصویر 20- اولین تصویر ما از استکهلم
از هواپیما که پیاده می شویم نزدیک شدن به قطبِ شمال را احساس میکنیم. یک عصرِ بهاری است با سرمای استخوان سوز. " آفتابِ ملسِ وین را گذاشته ایم و آمده ایم به سرزمین های شمالی". این اولین جمله ای است که پس از ورود به سوئد در دفترم می نویسم.
استکهلم - سه شنبه 22 فروردین 96 – ( 11 آپریل 2017)
بازدید از بخش مدرنِ شهر
امروز روز اول گشت و گذار در استکهلم است. استکهلم شهرِ بزرگ و پرجمعیتی در محدوده ی اسکاندیناوی است که از چهارده جزیره ی کوچک و بزرگ تشکیل شده که از طریق پل های فراوانی به هم متصل شده اند. محلِ اقامتمان در منطقه ی مسکونی-تجاری کیستا (kista) است که یک شهرک اقماری منفصل از استکهلم است و با مترو حدود بیست دقیقه از شهر اصلی فاصله دارد. صبح را به قدم زدن در این منطقه و بازدید از خانه های رنگی، خیابان بندی های منظم و وسیع و حس و حالِ یک زندگی شمالی میگذرانیم. خانه های ویلاییِ منفصل از هم، با حیاط های پشتی که به دریا می رسند و قایق های شخصی که در کنارِ خانه ها پارک شده اند تصویری از زندگیِ آرام و امن را در ذهنم شکل می دهند. به مرکزِ خرید کیستا (Kista Galleria) سری میزنیم و خود را برای یک نهار خانوادگی به رستوران ایرانی واقع در همین منطقه می رسانیم. تعداد زیاد ایرانی ها در استکهلم یکی از نکاتی است که از روز اول توجهمان را به خود جلب کرده است. ایرانی ها همه جا هستند، در ایستگاه مترو، مرکز خرید و در اتوبوس. هر منطقه از استکهلم حداقل یک رستوران ایرانی دارد که همیشه شلوغ است.
بعد از نهار به جدیدترین و بزرگترین مرکز خرید استکهلم به اسمِ مال آو اسکاندیناویا (mall of Scandinavia) می رویم. مرکز خریدی مدرن با طراحی جذاب که علاوه بر فروشگاه های متنوع، چندین سالنِ سینما، رستوران، کافه و گالری هنری دارد.
تصویر 21- مرکز خرید سرپوشیده مال آو اسکاندیناویا
شب با ماشینِ شخصی میزبانانمان در خیابان های مدرن و مناطقِ لوکسِ مرکزِ شهر دور میزنیم. به کاخ سلطنتی (اقامتگاه رسمی پادشاه سوئد) سر میزنیم و همزمان که خانواده ی سلطنتی در کاخ سکونت دارند، آزادانه در محوطه ی کاخ و در حاشیه ی دریاچه ی آن قدم میزنیم.
تصویر 22- محوطه کاخ سلطنتی پادشاه سوئد
ادراکِ من از استکهلم در 24 ساعتِ اولِ حضورم در آن، شهری مدرن، منظم، وسیع و در هم آمیخته با دریاست. پل ها در این شهر اصلی ترین نقشِ ارتباطی را ایفا می کنند.
استکهلم – چهارشنبه 23 فروردین 96 ( 12 آپریل 2017)
بازدید از شهر قدیم و محدوده ی مرکزی
روز دوم در سوئد، روز پیاده گردی در مرکزِ شهر استکهلم و old town است. شهر قدیمی گاملاستان (Gamla Stan) شبیهِ یک موزه ی رنگارنگ است. ساختمان ها با معماری جذاب، رنگ پردازیِ گرم و پرانرژی، راسته های سوغاتی فروشی، کافه ها و بوتیک های محلی و چندین بنای شاخص گردشگری همچون موزه ی نوبل و کلیسای استکهلم در این محدوده ی شهر قرار دارند. پل های سنگی قدیمی و دریای بالتیک با چشم انداز فوق العاده از مرغ های دریاییِ سرزمین های شمالی، حس و حالِ دلنشین و منحصر به فردی به فضا داده اند.
تصویر 23- گاملاستان – شهر قدیم استکهلم
تصویر 24- گاملاستان – شهر قدیم استکهلم
هوا سرد است. در پیاده راهِ باریک گاملاستان قهوه ی داغی مینوشیم، با کلاه مخصوص وایکینگ ها و عروسک های طرح گوزن های قطبی عکس یادگاری میگیریم و به رسمِ یادگار مگنت هایی با طرحِ شهر میخریم (قیمت مگنت 25 کرون معادل 2.5 یورو).
تصویر 25- خرید یادگاری از استکهلم
شهر قدیمی گاملاستان برای پیاده گردی بسیار جذاب است. نقطه ی پیدایش استکهلم و مرکز شهر سنتیِ آن در یک تضادِ قشنگ با شهرِ به شدت مدرنی است که لایه به لایه به دورِ آن شکل گرفته است.
تصویر 26- گاملاستان – شهر قدیم استکهلم
تصویر 27- گاملاستان – شهر قدیم استکهلم
به ایستگاه متروِ مرکزی شهر میرسیم. برای بزرگداشتِ کشته شدگانِ حادثه ی تروریستی که چند روز پیش در پیاده راهِ مجاور ایستگاه اتفاق افتاده (ورودِ عمدی یک اتومبیل به محدوده ی پیاده راه و کشته شدنِ عده ای از شهروندان) منطقه با گل پوشیده شده است.
تصویر 28- بزرگداشتِ کشته شدگانِ حادثه ی تروریستی در مقابل ایستگاه مترو مرکزی استکهلم
از آن جا به "باغ ملکه" که یک پارکِ عمومی در مرکز شهر است می رویم. یک راسته از پارک از دو طرف توسط درختان گیلاس احاطه شده است که مملو از شکوفه های صورتی رنگِ گیلاس است. همزمان که زیرِ درختانِ گیلاس عکس میگیریم بادِ سرد شمال برایمان برف به ارمغان می آورد. زیر برفِ بهاره روی نیمکتِ پارک می نشینم و در دفترم یادداشت میکنم " استکهلم، شهرِ زیبا و تمیزی ست. همه چیز درست همانجایی ست که باید باشد. به خاطرِ سرمای هوا، بهار خانم کمی دیرتر به این شهر سر می زند. با این حال شکوفه های گیلاسش نوید بخشِ روزهای گرمتری هستند ".
تصویر 29 – شکوفه های گیلاس - استکهلم
استکهلم – پنجشنبه 24 فروردین 96 ( 13 آپریل 2017)
گذر از دریای بالتیک سوار بر کشتی وایکینگ ها
روز سوم در استکهلم روزِ گشت و گذار در دریای بالتیک است. مگر می شود به استکهلم بیاییم و کشتی های کروز با عظمتش را که بر روی دریای بالتیک شناور است و چشم اندازِ فوق العاده ای از جزایر متعددش را نشانمان میدهد نبینیم. کشتی هایی که سحرگاه از اسکله ی استکهلم حرکت میکنند و ظهر به اولین جزایرِ کشور فنلاند می رسند.
تصویر 30 - راهنمای طبقات کشتی تفریحی وایکینگ ها و چشم انداز جزایر استکهلم از کشتی
برای رسیدن به اسکله ساعت 6 صبح بیدار میشویم و با مترو از محلِ اقامتمان در کیستا به سمت اسکله حرکت میکنیم (حدود یک ساعت). کشتیِ وایکینگ ها راس ساعت 8 حرکت میکند. کشتی، بزرگ، مدرن و خوشبختانه گرم است. 12 طبقه دارد که به جز دو طبقه ی بالاییِ آن و تراس هایی که در گوشه و کنار دارد، بقیه ی فضاها سرپوشیده و بسته است. چندین کافه، بار، رستوران، زمین بازی، پارکینگ خودرو، مرکز خرید و اتاق هایی جهت استراحت دارد. علاوه بر منظره ی طبیعی دریا و جزایر کوچکی که کشتی در مسیر حرکت خود از آن ها عبور میکند؛ داخلِ کشتی هم تماشایی است. چند ساعتی زمان می برد تا به گوشه و کنار آن سرک بکشیم.
تصویر 31- فضای داخلی کشتی تفریحی وایکینگ ها
فروشگاه های کشتی به دلیل آن که بدون مالیات (Tax free) هستند برای خرید مناسب اند. به ویژه انواع برندهای عطر و ادکلن و شکلات را می توان با قیمت مناسبتری تهیه کرد. کمی خرید می کنیم و کمی بولینگ بازی میکنیم و برای صرف نهار به رستوران بوفه ی بازِ کشتی می رویم که دایره ی وسیعی از انواع خوراکی های لذیذ را در منوی خود دارد (بوفه باز است و هزینه ی نهار قبلا در بلیط کشتی لحاظ شده است). از خودمان با انواع غذاهای دریایی، گوشت قرمز و سبزیجات، انواع سالادها، نوشیدنی ها و دسرها پذیرایی می کنیم.
تصویر 32- نهار در کشتی
بعد از نهار به روی عرشه ی کشتی می رویم که چشم انداز فوق العاده ای از دریای بالتیک را جلوی چشم هایمان قرار می دهد. اینجا تنگه ای ست که سوئد را به فنلاند متصل می کند. به خاطرِ بادِ سرد دوباره به فضای داخلی بر می گردیم. آن چیزی که بیش از همه نظرمان را جلب میکند گروه های متعدد از بازنشستگان سوئدی است که برای یک اردوی گروهی در کشتی دور هم جمع شده اند. سالمندانی که برخی از آن ها حتی با ویلچر و عصا حرکت میکنند اما در دوره ی بازنشستگی امکان حضور در چنین دورهمی هایی را با دوستان و همسالانِ خود دارند. دولت سوئد و کانون های بازنشستگی به صورت رایگان به صورت ماهیانه چنین سفرهایی را برنامه ریزی میکند. بازنشستگان دور هم جمع میشوند، بازی میکنند، نوشیدنی میخورند، گفتگو میکنند و شب را با جشن و موسیقی در کشتی میگذرانند.
استکهلم – جمعه 25 فروردین 96 ( 14 آپریل 2017)
خداحافظ استکهلمِ زیبا
امروز روز دورهمی با خانواده، خداحافظی و بازگشت از استکهلم به وین است. (پرواز برگشت ساعت 3 بعد از ظهر و مدت پرواز دو ساعت است. هزینه ی پرواز برگشت نفری 125 یورو)
تصویر 33- جدول یادداشت های تکمیلی در مورد سفر به استکهلم
وین - شنبه 26 فروردین 1396 (15 آپریل 2017)
بازدید از دهکده ی خرید پاندورف
برنامه ی امروز بازدید از مرکز خرید پاندرف است؛ که اگرچه در 40 کیلومتری بیرون وین قرار گرفته اما از طریق اتوبوس های ویژه ای در روزهای جمعه و شنبه به راحتی قابل دسترس است. موقعیت ایستگاه اتوبوس، در رو به روی سالن اپرا (ابتدای کرتنر اشتراسه) است. اتوبوس ها از 8 صبح با فاصله ی زمانیِ هر یک ساعت حرکت میکنند (هزینه ی رفت و برگشت برای هر نفر 9 یورو).
پاندرف دهکده ی خرید است. مجموعه ای متمرکزی از بهترین برندهای دنیا. پاندرف یک نقطه ی استراتژیکِ جغرافیایی هم هست که در یک فاصله ی مساوی چهل کیلومتری از سه پایتخت اروپایی (وین، بوداپست، براتیسلاوا) قرار گرفته و به دلیل معماری بامزه، برندهای متنوع و قیمت های مناسب به یک جاذبه ی گردشگری برای علاقه مندان به خرید تبدیل شده است. برندهای معروف در پایان فصل، اجناسِ باقیمانده را به شعبه ی خود در پاندرف فرستاده و با تخفیف خوب به فروش می رسانند. اگر علاقه مند به خرید از برندهای معروف و با تخفیف نسبتا خوب هستید رفتن به این دهکده ی خرید را پیشنهاد میکنم. به خصوص تنوع انواع کفش های کتانی و کیف های مارکدار و یا بارانی و پالتو برای علاقه مندان به خرید می تواند جالب باشد.
تصویر 34- دهکده ی خرید پاندورف در چهل کیلومتری وین
تصویر 35- کروکی و نام برخی از مارک های تجاری معروف در مرکز خرید پاندورف
وین - یکشنبه 27 فروردین 1396 (16 آپریل 2017)
دانوبِ زندگی بخش
امروز روز گشت و گذار در وینِ زیبا و قدم زدن در حاشیه ی رودخانه ی دانوب است. دانوب یکی از مشهورترین رودخانه های اروپا است که بسیاری از آهنگسازان و هنرمندان، آن را منبع الهام خود می دانند. دانوب روزِ حیات بخشی است که بسیاری از شهرهای قدیمی اروپای مرکزی در حاشیه ی آن شکل گرفته اند. این رود از هر کجا که رد شده زندگی را جریان داده است. زیبا و باشکوه است و به شهرِ وین حسِ غرور و عظمت بخشیده است. قدم زدن در حاشیه رود دانوب و شاخه های منشعب از آن در یک روز بهاری و دل انگیز با پس زمینه ی صدای مرغان دریایی روحمان را نوازش می کند. مجسمه ی شیر سنگی وین که رو به سوی همتای خود در بوداپست دارد بر روی پل شِمِل بروکه (Schemerlbrucke) با طراحی اتو واگنر، معمار معروف اتریشی قرار گرفته است.
تصویر 36- پلِ شمل بروکه وین
پس از قدم زدن در حاشیه ی دانوب تصمیم می گیریم به ارتفاعات شهر برویم. بعد از طی کردنِ یک مسیر کوهستانیِ سرسبز و زیبا که ما را به یادِ ارتفاعاتِ دیلمان در استان گیلان می اندازد به بام وین (kahlenberg) می رسیم. نقطه ی مرتفع شهر که چشم انداز کاملی از وین را به روی گردشگران می گشاید. (نحوه ی دسترسی به بام وین از طریق اتوبوس خط 38A است)
تصویر 37- چشم انداز شهر وین و رودخانه دانوب از کالنبرگ (بام وین)
وین - دوشنبه 28 فروردین 1396 (17 آپریل 2017)
وین، شهر کاخ ها و باغ های باشکوه
وین کاخ های زیبایی دارد که یکی از مشهورترین آن ها شونبرون (Schönbrunn) است. این کاخ، اقامتگاه تابستانی پادشاهان اتریش بوده که در حال حاضر گردشگران زیادی را به سمت خود می کشاند. امروز از این کاخ زیبا و باغ هزار توی آن دیدن کردیم. حال و هوای عید پاک در تزئینات فضا ملموس است. معماری کاخ با تزئینات و جزئیات زیبا و باغ آرایی و طراحی منظرِ محوطه فوق العاده است. (نحوه ی دسترسی به این مجموعه از طریق خط u4 مترو)
تصویر 38- کاخ شونبرون
تصویر 39- کاخ شونبرون
تصویر 40- کاخ شونبرون
تصویر 41- کاخ شونبرون
بوداپست (مجارستان)- سه شنبه 29 فروردین 1396 (18 آپریل 2017)
زمستان در بهار
تصویر 42- سفر از وین به بوداپست (پایتخت کشور مجارستان)
بر اساس برنامه ریزی قبلی، و بلیطی که از قبل خریداری کرده ایم؛ روزِ بازدید از بوداپست فرا رسیده است. به ایستگاه مرکزی قطار وین می رویم و از روی تابلوهای راهنما، گیتِ قطارِ ساعت 8 بوداپست را پیدا می کنیم. یک روزِ سرد و بارانی ست و سایت های هواشناسی، نشان از یک روز طوفانی در مقصد دارند. ما خودمان را به لباس های گرم مجهز کرده ایم و همچنان برای دیدنِ بوداپستِ زیبا هیجان زده ایم. در کوپه ی چهارنفره ی قطار مینشینیم. یک دخترِ جوان بلوند با یک عینک ته استکانی و یک کوله پشتیِ بزرگ همسفرمان است. معاشرتمان از موضوعِ آب و هوای عجیب آن روز شروع میشود و تا برنامه های سفرمان ادامه می یابد. او یک دخترِ 18 ساله ی آمریکایی ست که اولین سفرِ تنهاییِ خود را به قاره ای که تا به حال ندیده است تجربه میکند. به تازگی مدرسه را تمام کرده و تصمیم دارد قبل از ورود به کالج کمی سفر کرده و تجربه کسب کند. هزینه ی این سفر از پس اندازش با کار در رستوران در تابستان گذشته به اضافه ی هدیه ی تولدی است که خانواده برای تولد 18 سالگی اش به او داده اند. در مسیرِ سفرش بعد از دیدنِ چند شهر ایتالیا به اتریش آمده و در حالِ حاضر به سمتِ مجارستان می رود.
ساعت 11 صبح به بوداپست می رسیم. ابتدا با استفاده از کارتِ اعتباری که از میزبانمان در وین گرفته ایم از طریق یک عابر بانک، 20 یورو را به فورینت تبدیل میکنیم (هر یورو 330 فورینت). درست بیرونِ ایستگاه مرکزیِ قطار یک ایستگاهِ اتوبوس داخلِ شهری است که با تهیه ی بلیط (هر نفر 350 فورینت) و پرسیدن از راننده ها سوارِ اتوبوسی به مقصدِ مرکز قدیمی شهر و منطقه ی توریستی می شویم. عنصرِ مسلط بوداپست، رودخانه ی دانوب است که شهر را به دو قسمتِ مجزا "بودا" و "پست" تقسیم کرده است. بودا، بخشِ مرتفع شهر است که بر روی تپه های غربی شهر شکل گرفته و پست بخش مسطح شهر است که محدوده ی شرقی رودخانه را تشکیل می دهد. مدت اقامتِ ما در بوداپست (9 ساعت) تا 8 شب است. زمانِ محدود باعث شده است از قبل یک برنامه ی زمانیِ دقیق برای دیدنِ قسمت های مختلف آن داشته باشیم. برای مدیریتِ زمان از پیش، نقطه ی آغازین حرکت و نقاطِ دیگر را روی نقشه علامت زده ایم. شروع بازدید از میدان قهرمانان است. همانطور که در اتوبوس به سمت میدان میرویم رفته رفته به تعداد جمعیت داخل اتوبوس اضافه میشود. اتوبوس برعکس فضای بیرون گرم است و شیشه ها بخارگرفته اند. بخار را کنار میزنم و به منظره ی بیرون که همچون یک مستند از سبک های معماری ست نگاه می کنم. من یک طراح شهری هستم و هرآنچه در کلاس های دانشگاه درباره ی تاریخ معماری خوانده ام، اینجا در پشتِ پنجره ی بارانی اتوبوس مرور می شود. ساختمان های سبک گوتیک، باروک، رومنس، نئوگوتیک در یک هم نشینی مسالمت آمیز قرار دارند.
اولین جایی که از آن بازدید میکنیم میدان قهرمانان است. Heroes square میدانی زیبا و تاریخی در محدوده ی پست که چندین موزه دارد. من اهلِ گشت و گذار در موزه نیستم ترجیح میدهم که از زمان یک روزه برای دیدنِ فضاهای شهری استفاده کنم. به همین دلیل پیاده به سمتِ مرکز قدیمی شهر (inner city) حرکت میکنیم. از یک خیابان با کلیساهای سبک باروک عبور میکنیم و به پیاده راه منتهی به رودخانه ی دانوب می رسیم. در میدانِ مرکزی شهر که پر از کافه و رستوران است برای نهار به یک رستوران میرویم و غذای سنتی مجاری که بر پایه ی مرغ، سبزیجات و نودل است سفارش میدهیم. قیمتِ غذا در بوداپست از وین ارزانتر است. غذای دو نفر حدود 4300 فورنیت (تقریبا 13 یورو).
تصویر 43- نهار مجاری - بوداپست
بعد از غذا به سمتِ رودخانه راه می افتیم. سرتاسرِ حاشیه ی رودخانه فضای سبز و مبلمان شده است و پل های متعددی با فاصله های کم از هم به صورت پیاده و سواره منطقه ی بودا را به پست متصل میکند. معروفترین و قدیمی ترین آنها پلِ زنجیر است که از قبل در لیستِ برنامه ی سفرمان قرار دارد. در اینترنت درباره اش خوانده ایم و قرار بود که با راه رفتن روی آن حسِ معلق بودن را تجربه کنیم. اما مهم ترین حسی که در این لحظه داریم حسِ یخ زدن است. باد سردی که با وجود شال و کلاه به صورتِ شلاقی به صورتمان میخورد و حتی اجازه ی گرفتن عکس های یادگاری نمی دهد. روی پل که میرویم تگرگ میبارد و پل زنجیر بر فرازِ دانوبِ خاکستری با باد می رقصد.
تصویر 44- بوداپست
از پست به سمتِ بودا می رویم. از مجسمه های سنگیِ شیر گذر میکنیم و در یکی از محلات بودا قدم میزنیم. از مغازه ی سوغاتی فروشی یک سوغاتی کوچک میخریم. 660 فورینت (2 یورو). از رودخانه که دور می شویم کمی از سرمای هوا کم میشود.
تصویر 45- مگنت یادگاری از بوداپست
تصویر 46- بوداپست
یک مسیر طولانیِ سربالایی در پیش داریم. از محله ای مسکونی با پله های فراوان عبور میکنیم و به قلعه و استحکامات دفاعی fishermans bastion میرسیم. علاوه بر ابهت ساختمان های قلعه که با سنگ های مرمر سفید بر فراز تپه قرار دارند چشم اندازِ زیبای شهر از بالای این برج فوق العاده است. یک ساعتی در محدوده ی قلعه می مانیم و با آرامش از چشم انداز شهر لذت میبریم.
تصویر 47- قلعه ی بوداپست
تصویر 48- چشم انداز شهر بوداپست از فراز قلعه
ساعت 6 عصر است و بر اساس زمانبندی هنوز دو ساعت برای رسیدن به قطار فرصت داریم. اگر با اتوبوس از بالای تپه به سمتِ ایستگاه قطار حرکت کنیم در کمتر از 30 دقیقه به ایستگاه میرسیم. اما هوای طوفانی کمی برنامه های اتوبوس ها را بهم زده. بعد از کمی معطلی و نیامدن اتوبوسِ مورد نظر با راهنماییِ مسئولِ ایستگاه سوارِ یک اتوبوس دیگر که ایستگاهی در نزدیکی راه آهن دارد میشویم. باران باعث برهم خوردنِ نظم ترافیکی شهر شده و مرکز شهر به شدت درگیرِ ترافیک است. هوا تاریک شده و اتوبوس در ترافیک گیر کرده است. جلو رفتن عقربه های ساعت هر لحظه استرسمان را بیشتر میکند. ساعت از 7:30 گذشته. با راننده در مورد اینکه باید قبل از ساعت 8 به ایستگاه قطار برسیم مشورت میکنم . او میگوید که در کدام ایستگاه پیاده شویم و بعد با مترو به سمت ایستگاه قطار برویم. اما ما مقدار کافی فورینت برای خرید بلیط مترو نداریم و وقت برای تبدیل پول هم نداریم.
امکانِ دیر رسیدن اتوبوس برای ترافیک را هم که در نظر بگیریم منطقی ترین راه برایمان اعتماد کردن به پاهایمان است. بر اساس گوگل مپ 20 دقیقه پیاده روی داریم. هوا سرد و بارانی و تاریک است و مسیر ناآشنا. پاهایمان بعد از 9 ساعت پیاده رویِ یکسره، خسته و یخ زده است. تمامِ راه را تقریبا میدویم. میدویم و میدویم و بلاخره در چند دقیقه ی آخر به ایستگاه میرسیم. وقتی سوار قطار گرم و تقریبا خلوتِ وین میشویم انگار به خانه رسیده ایم. نفس راحتی میکشیم و روبه روی هم مینشینیم و بلند میخندیم. بعد تازه انگار یادمان بیافتد که چقدر گرسنه ایم کوله پشتی هایمان را باز میکنیم و خوراکی هایی را که از صبح در پشتمان حمل کرده بودیم و فرصت خوردنشان را نداشتیم نوش جان میکنیم. سه ساعتِ بازگشت در رخوت و خواب آلودگی به سرعت میگذرد و خیلی زود به وین میرسیم. شهری که حالا به نظرمان آشنا و پناهگاه است. خوابِ امشب در تختخوابِ گرم و نرمِ خانه ی خاله (میزبانِ عزیزمان)، بعد از یک دوشِ داغ بدجوری میچسبد. خسته تر از آن هستم که بتوانم همان شب خاطرات سفر به بوداپست را یادداشت کنم اما وقتی زیر پتو دراز میکشم دفترچه یادداشتم را باز میکنم و قبل از آنکه خواب مهمانِ چشم هایم شود فقط مینویسم : "یه ضرب المثل اتریشی هست که میگه آپریل هر کاری دلش بخواد میکنه. اینجوریه که این آپریل خان یه روز تا دمای بیست درجه پیش میره و یه روز از زمین و آسمون یخ میباره. اولین دیدارِ ما با بوداپستِ زیبا هم مصادف شد با یکی از همین روزهای سرد و بارونی. با این حال دیدارِ دلچسبی بود".
تصویر 49 – اینفوگرافیک توریستی بوداپست و کروکی تصویر ذهنیِ من از قدم زدن در این مسیر
یادداشت تکمیلی در مورد بوداپست:
- واحد پول مجارستان فورینت است.
- بلیط رفت و برگشت از وین به بوداپست نفری 60 یورو و مدت سفر با قطار سه ساعت
- کل هزینه ی گشت و گذار یک روزه در بوداپست برای دو نفر 20 یورو (حمل و نقل داخل شهری+ نهار+ خرید یک مگنت یادگاری)
وین – چهارشنبه 30 فروردین 1396 (19 آپریل 2017)
وقتی وین عروس می شود
هوای اروپا، هوای غیر قابل پیش بینی و عجیبی است. به گفته ی میزبانانمان امسال حتی از همیشه هم عجیب تر است. برف در روز پایانیِ فروردین ماه همه ی شهر را سفیدپوش کرده است. برفِ سفید، وین را به عروسی زیبا تبدیل کرده است. ما بعد از کیلومترها پیاده روی در یک روز سرد و طوفانی در بوداپست، امروز صبح را در خانه ی گرم میگذرانیم. صبح به تماشای منظره ی برفی از پشت شیشه، دراز کشیدن زیر پتو و نوشیدنی داغ می گذرد. بعد از ظهر را به پیاده روی در شهر و ساحلِ زیبای دانوب می گذرانیم.
تصویر 50- چشم انداز برفی در حاشیه دانوب- وین
وین – پنجشنبه 31 فروردین 1396 (20 آپریل 2017)
آرامش بعد از طوفان
آسمانِ صاف و آفتابی بعد از یک روزِ برفی، شهر را خواستنی تر از همیشه کرده است. هوا بهاری و مطبوع است و خبری از باد و طوفانِ چند روزِ اخیر نیست. امروز به مرکز خرید دوناسنتروم آمده ایم. بزرگترین مرکز خرید سرپوشیده ی وین که علاوه بر خرید و پاساژگردی چندین کافه و رستوران و گالری دارد. برای رسیدن به مرکز خرید دوناسنتروم کافی است از مرکز شهر با مترو u1 به سمتِ leopoldaue بروید و در ایستگاه هشتم پیاده شوید.
تصویر 51- دسترسی به مرکز خرید دوناسنتروم از طریق مترو
برای پرهیز از زیاده گویی، من از توصیفِ جز به جز روزهای هفته و مراکز خرید اجتناب می کنم و اطلاعات مربوط به خرید در وین را در جدول زیر جمع بندی می کنم.
تصویر 52- جدول اطلاعات تکمیلی مراکز خرید در وین