قحطی پدیدهای جهانی است که بشر، هزاران سال است با آن دستوپنجه نرم میکند. هیچ کشوری در دنیا نمیتواند ادعا کند که هرگز با این مشکل روبهرو نبوده است. قحطی، دردی مشترک از تاریخ همۀ ما است، هرچند که برای بعضی از کشورها درد امروز هم به حساب میآید. در سادهترین تعریف، میتوان قحطی را نبود منابع غذایی کافی نامید و میتواند در اثر عوامل متعددی به وجود آمده باشد، مانند تورم، جنگ، آشوب سیاسی، بلایای طبیعی و آفتهای کشاورزی. در نتیجۀ قحطی، سوءتغذیه، گرسنگی و بیماریهای اپیدمیک به وجود میآید.
وسعت و همهگیری قحطیها با هم فرق دارند، گاهی دامنگیر یک شهر میشوند و گاهی دامنگیر یک کشور، گاهی کم جان میگیرند و گاهی میلیون نفر را به کام مرگ میکشانند. در این مطلب با قحطیهایی آشنا میشویم که مرگبارترینهای دنیا هستند، اما پیش از آن نگاهی میاندازیم به شروعِ ماجرا.
شروعی که پایان ندارد
از زمانی که انسان، منابع غذایی خود را از راه کشاورزی تأمین کرد، خطر قحطی وجود داشته است. در طول چند هزاران سال تاریخ، معدود زمانهایی را پیدا میکنیم که قحطی در بخشی از دنیا وجود نداشته باشد. با تغییرات تولید و افزایش و کاهش جمعیت، میزان قحطی در دنیا تغییر کرده است. اما در قرن 16 و 17، قحطی یکی از مشکلات اساسی کشورها میشود، بیشتر به دلیل روشهایِ ناکارآمدِ کشاورزی.
با این حساب، توقع میرود که با پیشرفت تکنولوژیهای کشاورزی و راههای جدید تولید قحطی از بین برود، اما چنین نیست. این پیشرفت با تجاریسازی همراه شد و کشاورزی را وارد دنیای خرید و فروش کرد. تا این زمان، کشاورزان صرفا در حد نیاز خود تولید میکردند، اما به اجبار، به تولید بیشتر روی آوردند. تولید بیشتر باعث به وجود آمدن مازاد شد و خرید و فروش بیشتر رونق گرفت. البته کشاورزان این قرون، همچنان در زمینهای استیجاری کار میکردند.
افزایش تولید، حداقل از نظر تأمین مواد غذایی، خیال دولتها را راحت کرد. تولیدات به اندازهای بود که نگرانیهای تأمین غذا برای جمعیت را از بین ببرد. اما تنها دلیل آغاز قحطی، میزان تولید نبود. قحطی از بین نرفت، تنها دلایلِ ایجاد آن بود که تغییر کرد. اگر پیش از این، ناتوانی در تأمین، دلیلِ اصلیِ قحطی بود، اکنون جنگ، صنعتی شدن و کنترل همه جانبۀ دولتها، خطرساز شده بود. متاسفانه، برخلاف انتظارها، در قرن بیستم قحطیهای وحشتناکی اتفاق افتادند. جنگهای متعدد، آشوبهای داخلی و حکومتهای دیکتاتوری که باعث محدود شدن صادرات و واردات میشدند، از دلایل اصلی قحطی در این قرن بود.
با ثبات سیاسی بیشتر در دنیا، شاهد کاهش میزان قحطی بودیم. هرچند که شروع قحطی در آفریقا نشان داد که همچنان راهی طولانی تا ریشهکن کردن آن داریم. البته، آنچه ما امروز با آن مواجه هستیم، به هیچ وجه با تجربۀ گذشتگانمان قابل مقایسه نیست. بشر قحطیهایی را به چشم دیده است که جان میلیونها نفر را گرفته است. قصد داریم شما را با تعدادی از این قحطیهای کشنده آشنا کنیم.
قحطی بزرگ چین، 1959 تا 1961
قحطیای که در چین اتفاق افتاد، یکی از مرگبارترین قحطیهای تاریخ بشریت است. فاجعهای که به دست انسان رقم خورد، هرچند که کمآبی نیز در آن تاثیر داشت. مجموعهای از عوامل مختلف، مانند تصمیمات سیاسی غلط و شرایط اجتماعی ناپایدار، جمهوری خلق چین را به قحطی کشاند، اما علت اصلی این قحطی را سیاست «جهشِ بزرگ به پیش» میدانند. این برنامه شامل سیاستهایی با هدف رشد صنعتی، به ویژه در کشاورزی بود. مشکل اینجاست که این اهداف غیرواقعی بودند. چین میخواست با این برنامهها از غرب پیشی گیرد اما در این راه جان چند ده میلیون انسان را گرفت. جهش بزرگی که رهبران انجام دادند به جای اینکه رو به پیشرفت باشد رو به مرگ بود.
سیاستِ جهش بزرگ به پیش، مالکیت زمینهای کشاورزی را از کشاورزان گرفت، آنها را در کلونیهایی با فضاهای مشترک ساکن کرد و به تولید فولاد تشویق کرد. در نتیجه، تولیدات کشاورزی به شدت کاهش یافت. در قدم بعدی، بخشی از تولیدات قبلی را در ازای خرید تسهیلات به اروپا فروخت. در آخر هم، در یک اقدام عجیب، دستور کشتن گنجشکها را صادر کرد تا جلوی هدر رفتن غلات را بگیرد. مشخص شد که گنجشکها علاوه بر غلات، ملخ هم میخوردند. با کشته شدن گنجشکها، ملخها به زمینهای کشاورزی حمله کردند.
موارد ذکر شده تنها بخشی از سیاستهای این برنامه بود که به یکی از بزرگترین قحطیهای تاریخ ختم شد. دولت چین اعلام کرد که در نتیجۀ قحطی، 15 میلیون نفر جان خود را از دست دادهاند. کارشناسان معتقدند که این آمار واقعی نبوده و تعداد قربانیان را بین 20 تا 50 میلیون نفر تخمین زدهاند.
قحطی چین، 1907
در قحطیِ سال 1907، در مناطق شمالی چین، نزدیک به 25 ملیون نفر جان خود را از دست دادند. علت قحطی، بارندگی شدیدی بود که محصولات کشاورزی را از بین برد و زمینها را غیرقابل کشت کرد. در این بارندگی و سیلی که به دنبال آن جاری شد، بیش از 100 هزار کیلومترمربع زمین، زیر آب رفت. تقریبا ده درصد جمعیت، در مناطق شمالی، قربانی این فاجعه شدند.
چلیسا و جنوب هند، 1782 تا 1784
قحطی چلیسا، در 1783، در مناطق شمالی هند شروع شد. یک سال قبل، مناطق جنوبیِ هند نیز، تجربۀ مشابهی داشتند. هند در سال 1780، با گرمای بیسابقهای مواجه شد، چالشی که در سالهای بعد نیز تکرار و منجر به خشکسالی شد. با گرمای شدید و بارش کم، محصولات کشاورزی خشک شدند و از بین رفتند. کشور به سرعت با مشکل تأمین مواد غذایی روبهرو شد. در این قحطی، 11 ملیون نفر جانشان را دست دادند.
قحطی بنگال، 1770
قحطیِ 1770 در بنگال، یک سوم جمعیتش را از بین برد. قحطی به دنبال خشکسالی و از بین رفتن غلات به وجود آمد. بنگال در آن زمان تحت استعمار و کنترل کمپانیِ هندِ شرقیِ بریتانیا بود و برای این شرکت، سود مالی مهمتر از توجه به وضعیت مردم بود. استعمارگران، با وجود اینکه وضعیت مردم را میدانستند، مالیات را افزایش داده و دستور دادند در زمینهای کشاورزی به جای برنج، محصولات پرسودتر کاشته شود. در نتیجۀ این سیاست، نه تنها منابع غذایی کم شد، آنچه باقی مانده بود آنقدر گران شد که دیگر قابل خرید نبود. به دلیل سوءمدیریت، خودخواهی و منفعت طلبیِ شرکت بریتانیایی، 10 میلیون نفر از گرسنگی کشته شدند.
قحطی شوروی (هولودومور)، 1932 تا 1933
در سال 1923، در اتحاد جماهیر شوروی به رهبری استالین، قحطی رخ داد که ریشه در سیاست یک دولت داشت. این قحطی میلیونها نفر را در اوکراین، قزاقستان، قفقاز شمالی و ولگا کشت. رهبران شوروی، تمرکز خود را روی صنعتی کردن کشور گذاشتند و فراموش کردند که کشاورزی هم به همان اندازه مهم است. کشاورزی محدود شد، منابع غذایی مصادره میشدند و قحطی روز به روز وسعت بیشتری میگرفت. دولت، اطلاعات مرتبط با این قحطی را پنهان میکرد و در نتیجه آمارهای اعلام شده بارها مورد انتقاد قرار گرفتند. در سال 2003، سازمان ملل تعداد قربانیان را حدود 7 تا 10 ملیون نفر اعلام کرد. این افراد در اثر گرسنگی یا مشکلات ناشی از آن از دنیا رفتند.
قحطی روسیه، 1921
جنگ جهانی و سالهای پس از آن برای روسیه دوران سختی بود. شرایط سیاسی ناپایدار و جنگهای داخلی به انقلابی خونین منجر شد. منابع غذایی مصادره شده و آنچه باقی مانده بود، میان سربازان بلشویک تقسیم میشد و مردم از آن بهرهای نمیبردند. همین مسأله باعث کمبود بیشتر غلات شد. مردم نمیخواستند برای تولید چیزی تلاش کنند که خود بهرهای از آن نمیبرند. مسئولین سعی کردند با سیاستهای جدید، روابط تیره شدۀ میان مردم و صاحبین قدرت را بهبود بخشند، اما با از بین رفتن غلات در محدودۀ ولگا، اوضاع بدتر از قبل شد. در این قحطی، 5 میلیون نفر جان خود را از دست دادند.
قحطی بنگال، 1943
قحطی بنگال پس از جنگ جهانی دوم رخ داد. در آن زمان بنگال تحت استعمار انگلیسیهایی بود که اهمیتی به بومیان منطقه نمیدادند. اقتصاد بنگال به شدت به کشاورزی وابسته بود، اما افزایش جمعیت موازنه را بر هم زده و منجر به کمبود منابع غذایی و مشاغل شد. چرچیل، نخستوزیر مشهور انگلیس، نقش موثری در جدیتر شدن قحطی داشت. منابع غذایی محدود بود و تورم زیاد. حتّی اگر غذایی وجود داشت، مردم توان خرید آن را نداشتند. دولت قحطی را تکذیب کرد و چرچیل حاضر به همکاری نشد. در نهایت، سازمانهای بشردوستانه و به بار نشستن غلات، بنگال را نجات داد، اما 2 تا 3 میلیون نفر قربانی شدند.
قحطی کره شمالی، 1994 تا 1998
یکی از مرگبارترین قحطیها در دنیای مدرن، قحطی کره شمالی است. مجموعهای از مسائل طبیعی و دیکتاتوری باعث به وجود آمدن این قحطی شد. در سال 1995، سیل بخش بزرگی از انبارهای غلات کره شمالی را از بین برد. اولویت اول کشور همواره ارتش بوده است؛ بنابراین ارتش در استفاده از منابع، نیروی انسانی و مواد غذایی اولویت داشت. شهروندانی که راهی برای دسترسی به منابع غذایی نداشتند، تلف شدند. کمکهای بشردوستانه به نجات شهروندان کمک کرد. نزدیک به 3500 کیلوگرم مواد غذایی به کره شمالی اهدا شد. با این وجود، حدود 3 ملیون نفر از گرسنگی جان باختند. البته این آمار رسمی اعلام شده است و سازمانهای بینالمللی احتمال میدهند آمار واقعی بسیار بالاتر باشد.
قحطی ایران، 1917 تا 1919
قحطی ایران نتیجۀ جنگ جهانی، سوءمدیرت قاجار و خشکسالی پی در پی بود. خشکسالی منابع غذایی کشور را کاهش داده و بحران جدی ایجاد کرده بود. خروج از این بحران مدیریت و توجهی لازم داشت که در توان پادشاهان قاجار نبود. نیروهای اشغالی، همان اندک غلاتی که تولید میشد را مصادره میکردند. تجارت، درنتیجۀ جنگ، دچار تغییراتی شده بود که به هیچ وجه مطلوب نبود. آشوبهای داخلی نشان از بیثباتی سیاسی و اقتصادی کشور داشت. مردم ترسیده بودند و همین ترس شرایط را بدتر میکرد. طولی نکشید تا اوضاع از کنترل خارج شده و کشور قحطی زده شد.
تعداد قربانیان این قحطی هیچوقت به درستی محاسبه و گزارش نشد. کارشناسان با بررسی شرایط و منابع به جا مانده، تعداد قربانیان را حدود 2 میلیون نفر تخمین زدند.
قحطی سیبزمینی ایرلند، 1845 تا 1854
قحطی ایرلند، یکی دیگر از قحطیهای مرگبار تاریخ است. قحطی با آفتی که به جان سیبزمینیها افتاد شروع شد. در آن زمان، سیبزمینی، یکی از منابع غذایی اصلی مردم و محصول غالبِ کشور بود. با از بین رفتن سیبزمینی، قشر فقیر جامعه، عملا چیزی برای خوردن نداشتند. ایرلند برای سیر کردن مردمش احتیاج به کمک جدی داشت، اما کشتیهای انگلیسی اجازه نمیدادند که کشتیهای حامل کمکهای بشردوستانه به ایرلند برسد. این اقدام انگلیسی شرایط ایرلند را وخیمتر کرد و حدود 1 میلیون نفر از گرسنگی مردند. شاید در مقایسه با قربانیان کشورهای دیگر 1 میلیون مرگ، آمار بالایی نباشد، اما این تعداد، بیشتر از 25 درصد جمعیت کشور ایرلند بود. علاوه بر آن حدود 1 تا 2 میلیون نفر هم از ایرلند فرار کردند. در نتیجه، کشور تقریبا نیمی از جمعیت خود را از دست داد.
قحطی، یکی از چالشهای دولتها بوده و هست و عوامل بسیاری در پیدایش آن تاثیر دارد. درگذشته، تأمین مواد غذایی سخت بود. به مرور و با پیشرفت تکنولوژی، تولید غذا آسانتر شد، اما قحطی همچنان ادامه پیدا کرد. خشکسالی شرایط را سخت و تصمیمات دولت مشکلات را تشدید کرد. در این میان، ملیونها نفر قربانی تصمیم آدمهایی شدند که ذرهای سختیهای آنها را درک نمیکردند. متاسفانه، در قرن بیست و یکم، مردمی هستند که همچنان با این مشکل دست و پنجه نرم میکنند.
منبع: Worldatlas