سفری پر ماجرا به پوکت مقصد محبوب سفردوستان

0
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
سفری پر ماجرا به پوکت مقصد محبوب سفردوستان
آموزش سفرنامه‌ نویسی
01 فروردین 1404 12:00
0
19

به نظر من سفر سه تا خوبی و جذابیت متفاوت و متنوع داره. اولیش قبل از سفره که داری برنامه ریزی میکنی، بودجه سفر رو فراهم می کنی، راجع به مقصد و جاهای دیدنی ش تحقیق می کنی. کلی ذوق و شوق داری برای رفتن. دومین و اصلی ترین جذابیتش حین سفر هست که پر از تجربه های تلخ و شیرین هست و بالاخره وقت اون رسیده که روزهایی که هی در موردش رویاپردازی کرده بودی رو زندگی کنی.

و در نهایت سومین قشنگیش هم بعد از سفره که خاطراتش به یارگار باقی مونده. معمولا هم اینطوریه که خاطرات بد و سختش رو کمرنگ شده و قسمت های شیرین و جذابش بُلدتر تو ذهن خودنمایی میکنه.خلاصه که از هر جهت بهش نگاه کنی از بزرگترین لذت های زندگی مسافرت هست.

سال 1402 وقتی در تدارک یک سفر خارجی با همسر بودیم تایلند هم جز گزینه ها بود ولی به خاطر اختلاف قیمت چشمگیرش با کشورهای مجاور از لیست حذف شد. اردیبهشت 1403 دوست صمیمی من و همسرش رفتند پوکت و با کوله باری از خاطرات هیجان انگیز اومدند پیش ما و همین شد که من عزمم رو جزم کردم برای جور کردن بودجه ی این سفر. به عنوان اولین اقدام هم تصویر دسکتاپ سیستم شرکت رو با یک تم تایلندی مزین کردم. با برآوردی که داشتم میدونستم احتمالاً توی مهر ماه هزینه سفر فراهم هست که جز بدترین ماه ها از لحاظ آب و هوا برای سفر به تایلنده که خب اون موقع برای من مهم نبود و فکر میکردم نباید تعلل کنم چون آبان ماه، انتخابات آمریکا بود و ممکن بود قیمت دلار افزایش عجیب غریب بکنه و دیگه کلا نتونیم بریم. 

تور تایلند که دوستم گرفته بود ترکیبی (5 روز پوکت و 2 روز فی فی) بود، به ما توصیه کرد که ترکیبی نگیرید چون یک روز اون وسط هدر میره و برگشت از فی فی با وسایل و چمدان ها هم دردسر خودشو داره. با خوندن سفرهای نامه هایی که مربوط به بانکوک و پاتایا و پوکت بود به این نتیجه رسیدم که پوکت به تنهایی برای من و همسرم و توقعاتی که از سفر داریم، کفایت میکنه.

تجربه ی من میگه برای انتخاب هتل همیشه چند تا گزینه داشته باشید که اگر آژانس بهتون گفت هتل رزرو نداده برید سراغ گزینه های بعدی خودتون. لذا طی تحقیقات گسترده خودم برای یافتن یه هتل 4 ستاره که هم قیمت معقولی داشته باشه و هم کیفیتش خوب باشه 4 تا گزینه پیدا کردم. 1- بامنبوری با فاصله نسبتا خوب از خیابون بنگلا رود و امتیاز 7.6 در بوکینگ 2- هریتیج با فاصله نزدیکتر و امتیاز 7.2 که این دو تا تقریبا تو یک رنج قیمتی بودند.  3- اسلیپ ویت می با لوکیشن خیلی عالی و امتیاز 7.6 و 4- رویال پارادایس با لوکیشن خوب و امتیاز 7.8 که خب گزینه سوم و چهارم حدوداً 15 درصد گرونتر بودن. در نهایت با توجه به تم تایلندی بامنبوری، همسرم اون رو پسندید و شد انتخاب نهایی. 

برای پرواز هم دو تا انتخاب وجود داشت، پرواز مستقیم ماهان که 8 ساعت بود و پرواز غیرمستقیم و بدون پذیرایی سلام ایر، که با یک پرواز 2-3 ساعته میرفت مسقط و بعد از 4-5 ساعت انتظار با پرواز بعدی به مدت 6 ساعت می رفت فرودگاه پوکت. که دومی قیمت پایینتری داشت. ولی ما تصمیم گرفتیم ماهان رو انتخاب کنیم که علی رغم قیمتش سریع تر بود و مجبور هم نمی شدیم یک روز بیشتر مرخصی بگیریم. 

اول بررسی کردم که اگر نخوایم تور پوکت بگیریم به چه صورت هست. قیمت پایه بلیط ماهان 18  میلیون بود و با نزدیک شدن به تاریخ پرواز تا 30- 35 میلیون برای هر مسیر افزایش پیدا می کرد. نفری 50 یورو هزینه ویزا و قیمت هتل هم حدود شبی 35 دلار بود. اینطوری در ارزونترین حالت و بدون ترنسفر نفری 47 تومان هزینه مون میشد. خب تور به صرفه تر بود و نیازی هم نبود برای هر کدوم جدا جدا هماهنگ کنم. لذا تورمون رو به قیمت 43900 برای هر نفر خریدیم. با توجه به تجربه های تلخ قبلی از بدقولی و عدم تعهد به قرارداد آژانس ها خیلی استرس داشتم که نکنه این قیمت هم بی دلیل نباشه و چیزی رو در قرارداد تغییر بدند که خدا رو شکر اینطوری نشد و 4 روز قبل از تاریخ پرواز ویزا و مدارک تحویل مون شد. بعد هم که در روز پرواز دیدیم دو تا مسافرهای پروازمون تقریبا 3 ساعت قبل و تو فرودگاه، آژانس شون براشون مدارک فرستاده!! بیشتر خدا رو شکر کردیم که این بار تو انتخاب آژانسِ خوش قول، درست عمل کردیم. 

لوازمی که پیشنهاد میکنم برای این سفر به همراه داشته باشید: ضد آفتاب مخصوص صورت و مخصوص بدن، عینک آفتابی، دمپایی که مناسب بیرون باشه و مطمئن باشد پاتون رو نمیزنه، لباس های نخی نازک با رنگ های روشن (برای اینکه آفتاب کمتر اذیت تون کنه)، مایو و لوازم مخصوص شنا، کاور ضد آب برای گوشی (اگر هم نخریدید در مقصد به وفور هست)، داروی مناسب برای سرماخوردگی، مشکلات گوارشی (این رو بعدا میگم چرا)، ضد حساسیت، کاور برای توالت فرنگی مخصوصا اگر خانم هستید. 

روز سفر:

پرواز ساعت 9:40 شب بود، تا 3 موندم شرکت که مرخصی کمتری گرفته باشم. هفته های آخر شهریور پر از تعطیلات بود و فرودگاه به حدی شلوغ شده بود که صف ورودی تا خیابون هم رسیده بد و همین شلوغی باعث شده بود خیلی ها از پروازشون جا بمونند. همسر ماشین رو برای ساعت 4 رزرو کرده بود. برخلاف پیش بینی مون مسیر بدون ترافیک بود و یک ساعت و 20 دقیقه ای رسیدیم. فرودگاه هم در خلوت ترین حالتی بود که دیده بودیم! برای پرواز ماهان 24 ساعت جلوتر می تونید آنلاین چک این کنید و صندلی رو خودتون انتخاب کنید . که ما هم همین کار رو انجام داده بودیم و بدون دردسر کارت پرواز گرفتیم. دقت داشته باشید که برخلاف خیلی از هواپیمایی های دیگه قانون ماهان این هست که پاور بانک و لپ تاپ در چمدان نباشه و به همراه ساک دستی داخل برده بشه.

پرواز ساعت 9 بردینگ شد و بسیار منظم و مرتب مسافرین سوار شدن و راس ساعت مقرر هم پرواز کرد. حین سفر پذیرایی شام به صورت انتخابی بین غذای گوشتی و مرغی انجام می شه. نکته بامزه و عجیب هم این بود که میهمانداران محترم دوغ و نوشابه خانواده داشتن و ما رو یاد سریال نون خ انداختن با دیالوگ معروف دوغ یا نوشابه؟ و بنا به انتخاب مسافر براشون نوشیدنی تو لیوان می ریختن. البته خدا رو شکر اینجا از هر دوش به میزان کافی موجود بود. ولی اولین باری بود که من میدیدم نوشیدنی رو به این شکل سرو کنن و بسیار هم کار زمان بری و سختی بود برای میهماندارها. خلاصه که ماهان جان نوشیدنی یه نفره مگه چشه؟؟ بعد از شام هم بالش و پتو و چشم بند دادن برای استراحت. در نهایت هم پذیرایی صبحانه انجام شد و اینگونه پرواز 8 ساعته مون رو سپری کردیم.

5شنبه 29 شهریور

به وقت پوکت ساعت 8 صبح (3:30 از تهران جلوتر) رسیدیم. اولین مواجهه با پوکت هوای به شدت شرجی و ابری بود که کمی توی ذوق میزد. لیدرهای تایلندی اسم مسافرین رو روی تابلوها نوشته بودند و بعد از کمی گشتن اسممون رو پیدا کردیم. کم کم بقیه همسفرها هم رسیدن و وقتی به عادت تایلندی ها از همه مون عکس گرفته شد، راه افتادیم. بارون دیگه شدید شده بود و من همه ش خدا خدا می کردم زود قطع شه. تو ون یه زن و شوهر بودن برای یه هتل دیگه که زودتر پیاده شدن. دو تا خانم میانسال و دو تا پسر مجرد هم باقی همسفرها بودن که همگی مقصدشون هتل بامنبوری بود. 

ساعت 12 ظهر بالاخره رسیدیم هتل که فضای قشنگی داشت و آدم رو سر ذوق می آورد. لیدر فارسی زبان هنوز نرسیده بود. خودمون رفتیم چک این رو انجام دادیم. ازمون خانواده ای 1000 بات برای دیپوزیت خواستند. همون بغل هتل صرافی بود که رفتیم اونجا صد دلار چنج کردیم به مبلغ 3290 بات (در اون تاریخ بات به ریال حدود 1800 تومان بود) و دیپوزیت رو دادیم. باران هم همچنان سیل آسا می بارید. بغل هتل یه فروشگاه سون الون بود. (یه سوپرمارکت زنجیره ای که همه جا شعبه هست و همممه چی داره با قیمت مناسب و تنوع عالی) چمدون ها رو سپردیم به هتل و رفتیم یکمی خوراکی خریدیم. هتل روزهای بارونی چتر میداد به مسافرها که موقع برگشت از بیرون باید بهشون تحویل می دادیم.

محوطه هتل و فضای استخر

محوطه هتل و فضای استخر

دیگه آقا مجید لیدر خوش رو و خوش برخوردمون رسیده بود و همه رو جمع کرد برای دادن اطلاعات تورها. خبر بدش هم این بود که به خاطر شرایط آب و هوایی حداقل تا روز دوشنبه تور فی فی برگزار نمیشه. قیمت باقی تورها رو هم داد که با یه حساب سرانگشتی هر کدوم مقداری بالاتر از قیمت هایی بود که من داشتم.  سر ساعت 2 اتاق ها بهمون داده شد که برخلاف تصورات، اتاق مون خارج از ساختمان اصلی هتل بود. یعنی کاملا بیرون از هتل و داخل یه محوطه ای بین خیابون و درب ورودی هتل. چاره ای نبود و به روی خودمون نیاوردیم که ضد حال خوردیم. 

اتاق مون رو به خیابون اصلی بود با یک بالکن کوچک با ویوی سیم های شلم شوربای این شهر. کلا از لحاظ زیبایی ظاهری به خاطر سیم ها خیلی شهر شلخته و بی نظم به نظر میاد.

ویوی بالکن
ویوی بالکن

اتاق مون سشوار و چایی ساز داشت ولی یخچالش خالی بود. دستشویی هم خدا رو شکر شلنگ داشت. کلا اتاق جمع و جور، تمیز و کم نور بود. 

اتاق هتل
اتاق هتل

چمدون ها رو گذاشتیم و باز پیش به سوی سون الون. باز هم به صرف خوراکی و دو سه مدل غذای یخچالی که قیمت هایی بین 25 تا 60 بات داشت. من کلا سوشی دوست ندارم، نمی دونم چرا با دیدنش وسوسه شدم که سوشی بردارم؟! همسر هم که عشق نودل، با کلی وسواس یکی انتخاب کرد که به خیال خودش کمتر تند باشه. همونجا هم غذاها رو برامون داغ کردن. نودل ها هم لیوانی هستن و آب جوش گذاشتن که خودمون بتونیم درستش کنیم. 

اومدیم نشستیم تو لابی هتل به صرف نهار. نودل و باقی غذاها بسیار تند بود، طوری که میخوردیم و اشک از چشمانمون جاری بود ولی کوتاه نمی اومدیم. تنها چیزی که مشکل تندی نداشت و خیلی هم به من چسبید، سوشی خوشمزه ای بود که گرفته بودیم!!

برگشتیم اتاقمون برای خواب عصر گاهی. تو سفرنامه ها راجع به یه استیک فروشی به نام JEFFER خونده بودم که تو پاساژ جانگ سیلون بود. غروب زدیم بیرون به نیت اینکه برای شام بریم اون رستوران. متاسفانه همچنان باران وحشیانه می بارید و علاوه بر چتری که از هتل گرفتیم، من یه کاور پلاستیکی ضد بارون هم خریدم به قیمت 50 بات. خب احتمالا زیاد شنیدید و بله من هم تایید میکنم که کلا هر چی میخواید بخرید تخفیف فراوون بگیرید. مثلا کاور رو اول 100 بات قیمت داده بود. 

فاصله هتل تا جانگسیلون حدود 15-20 دقیقه س و مسیر پر از رستوران و مغازه و مرکز ماساژه. رستوران مورد نظر رو هرچی تلاش کردیم نیافتیم. طبق سرچ در گوگل هم فهمیدیم رستوران بسته شده. دیگه همونجا به KFC رضایت دادیم. که انصافا هم غذای خوشمزه ای بود حیف که یک شب دیگه تکرارش نکردیم. قیمت یه مرغ سوخاری 4 تکه با نوشابه شد 260 بات و برای هر دومون کافی بود. بعد از شام هم سیر و راضی از اینکه بارون بند اومده رفتیم به سمت خیابان بنگلا رود، واکینگ استریت معروف پوکت.

یک سر این خیابون روبروی پاساژ جانگسیلون و یک سر دیگه ش به خط ساحلی می رسه. خیابون هم پر از مراکز تفریحات شبانه و شور و شادیه. از انتهای خیابون و خط ساحلی که میشد خیابون موازی هتل هم در نهایت برگشتیم و با گرفتن یه فوت ماساژ معرکه به قیمت 300 بات، شب اول رو به پایان رسوندیم. قیمت فوت ماساژ اطراف هتل بین 200 تا 300 بات و ارزونترین نوع ماساژ بود. البته این قیمت مغازه های کنار خیابون بود که انصافا کیفیت خوبی هم داشتن.

یه سری هم مراکز ماساژ و اسپا بود که لوکس تر و طبیعتا گرون تر بودن و ما امتحان شون نکردیم. البته که اون ها هم منوی قیمت خدماتشون بیرون و جلوی ورودی بود. شب پیام دادم به لیدر که قیمت تور فانتاسی شو و جیمز باند رو بهمون بگه که فانتا رو گفت 2000 بات و جیمز باند رو هم گفت فعلا کنسله تا هوا بهتر بشه و قرار شد من بهش خبر بدم. داشتم کم کم احساس ناامیدی می کردم که نکنه نتونیم تور جیمز باند و فی فی رو بریم.

روز دوم جمعه:

همسر برخلاف عادت همیشگیش که شب بیداریه، تو سفر خیلی راحت شب میخوابید و از ساعت 6 صبح بیدار باش صبحانه رو می زد. صبحانه هتل بد نبود واقعا، خیلی هم متنوع بود ولی متاسفانه مناسب سلیقه ما نبود. عجیب تر اینکه اصلا پنیر نداشت. در عوض شیرینی هاش خیلی خوشمزه بود که آیتم ثابت صبحونه مون شد. به جز اون هر روز یه نوع خوراک با سیب زمینی داشتند که من اکثرا ازش میخوردم. یه نفر هم املت های متنوع می زد که حتی اون رو هم خیلی دوست نداشتیم و باب میل مون نبود ولی گشنه هم نمی موندیم. 

صبحانه هتل

صبحانه هتل

بعد از یه استراحت کوتاه رفتیم به سمت خیابون و اول از همه یه دمپایی خریدیم که به خیال خودمون پامون رو نزنه. عزمم رو جزم کردم که تکلیف تورهامون رو روشن کنم. از یه دکه فروش تور تو  خیابون روبروی هتل قیمت فانتاسی رو گرفتم که گفت 1800 بات و به 1700 هم راضی شد که اکی ش کردیم برای روز یکشنبه. برای جیمز باند هم گفت دوشنبه برگزار میشه و با قایق تند رو 1500 بات هست که اون رو هم گرفتیم. تور با  قایق کندرو هم قیمتش حدود 1700 بود که فرقش در این هست که نهار در خود کشتی سرو میشه.  ازمون صد دلاری گرفت با نرخ تبدیل 1300 بات که بهترین نرخی بود که چنج کردیم. (کلا بین 3190 تا 3300 ما پول تبدیل کردیم) بعد از کمی بالا پایین رفتن تو مغازه ها و چیزی نخریدن از دست بارون فرار کردیم به سمت هتل.

نهار رو هم مجدد از سون الون و این بار غذاهای متفاوت دیگه خریدیم. البته من باز هم سوشی برداشتم. غذای انتخابی من یه مدل پلوی سفید با تکه های سوخاری بود که تندی قابل قبولی داشت. ولی غذا و نودل انتخابی همسر باز هم تند و سوزان بود. عصر هم هوا باز چنگی به دل نمیزد و بارون هی قطع و وصل میشد. به محض اینکه بارون قطع شد زدیم بیرون به قصد تفریحات شبانه این بار از خیابون پایینی و خط ساحلی رفتیم. هوا به شدت گرم و شرجی بود ولی همین که بارون ولمون کرده بود ما راضی بودیم. از یه دست فروش به انتخاب همسر اختاپوس و میگو خریدیم.

undefined

 

همونجا جلوی خودمون مزه دار و بعد کباب کرد. نگم از مزه اختاپوس که بسیار برخلاف ذائقه ما و سفت، خرت خرتی و زهم بود. در حدی که همسر اصلا قورتش نداد. من هم به زور آب فقط همون یک تکه اول رو خوردم. میگو رو هم دوست نداشتیم ولی خب خیلی هم بدمزه نبود. بعد از کمی گشتن تو واکینگ استریت رفتیم تو پاساژ سنترال که روبروی جانگسیلون بود. یه چرخی زدیم و خدا رو شکر میل به خرید در من بیدار نشد. بارون هم مجدد گرفت و ما رو روانه ی هتل کرد. برای شام هم باز غذاهای متفاوت دیگه ای خریدیدم. که برای من باز پلو و یک مدل مرغ کاری بود و برای همسری نودل و میگو. باز هم انتخاب من خوب و خوشمزه بود وبرای همسر تند آتشین و غیر  قابل خوردن. 

روز سوم شنبه:

من حس کردم از نظر گوارشی اکی نیستم که حدسم درست بود و این مریضی شنبه شروع و پنجشنبه با برگشت مون خوب شد. به نظر خودم علتش اون سوشی هایی بود که شاد و خوشحال می خوردم و یا شاید هم اختاپوسه. همسر هم به درد من دچار شد ولی خفیف تر. اینجا اون او آر اسی که آورده بودم به دادم رسید. این کیسه ی داروهای من 4 تا مسافرت با ما اومده و دست نخورده برگشته بود تا پوکت که ازش استفاده شد. 

بعد از صرف صبحانه، با ناراحتی از مریضی و آب و هوا که بارون هی می گرفت و ول می کرد برگشتیم تو اتاق و خوابیدیم. من زودتر بیدار شدم ولی همسر از تختخواب دل نمی کند. من هم همینطور داشت به دلایلم برای ناراحتی اضافه میشد. دیگه خلاصه به هر نحوی بود حاضر شدیم و رفتیم لب ساحل. حالا که بارون بند اومده بود آفتاب و شرجی بودن بسیار اذیت کننده بود. تا جایی که من از شرایط آب و هوایی پوکت متوجه شدم در تمام طول سال همین دما و همین میزان شرجی بودنه فقط در ماه های بهتر تعداد بارون ها کم میشه. و خب همین باعث شد که پوکت برای ما همین یک بار کافی باشه!

خلاصه که خیلی رو مود نبودم. تو راه برگشت از دکه ای که تور خریده بودیم رد شدیم که دختره صدامون کرد و بهمون گفت تور های فی فی شروع شده. برای روز 4شنبه تور فی فی با قایق تندرو و کمپانی سی داکشن گرفتیم به مبلغ 1500 بات و برای تنها روز باقی مونده یعنی سه شنبه هم یه تور شهری گرفتم به قیمت 700 بات با برنامه دیدن فیل ها، یه مزرعه عسل، سوغاتی فروشی، معبد وات چالونگ و اولد تون پوکت.  

بروشور تور شهری (یک طرف)
بروشور تور شهری

خریدن تورها باعث شد یکمی از میزان ناراحتیم کم بشه. شاورمای مرغ به قیمت 100 بات و نوشابه به قیمت 60 بات از یه رستوران حلال برای نهار خریدیم که خوب و خوشمزه بود. تا شب من دیگه خیلی مریض و بی حال بودم ولی شب گردی بنگلا رو از دست ندادیم. دمپایی های جدید هم حسابی پای هردومون رو زخم و زیلی کرده بود. 

روز چهارم یک شنبه:

صبح با بی حالی از تب و لرز دیشب بلند شدم و رفتیم برای صبحانه، من فقط یکم سیب زمینی تونستم بخورم. عصر برنامه تور فانتاسی داشتیم و تصمیم گرفتیم صبح از استخر هتل استفاده کنیم که انصافا خیلی قشنگ بود و خودمون شاهد بودیم که روزانه تمیز میشد. برای نهار رفتیم رستوران روبروی هتل به نام HOOTERS و اونجا گرونترین غذای سفرمون رو خوردیم شامل دو تا همبرگر و یه سیب زمینی و نوشابه به قیمت 1500 بات. 

 

undefined

 

عصر خوشگل و خوشتیپ کردیم و ساعت 5 رفتیم تو لابی منتظر. اونطوری که ما دیدیم تایلندی ها خیلی خوش قول و با اخلاق هستن. یه جا یه چیزی خریده بودیم (یادم نیست چی بود) دیدیم فروشنده داره دنبال مون می دوه بیرون مغازه. اشتباه حساب کرده بود و اومد بود بقیه پول مون رو پس بده! خلاصه که به موقع اومد دنبال مون و بعد از حدود یک ساعت رسیدیم. فانتاسی یه فضای بزرگ و فانتزی هست که همه ساختمون ها و همه کارکنان تم تایلندی جالبی دارن و در نهایت یه شو به همراه حیوانات و موزیک و آکروبات بازی اجرا میشه.

ورودی فانتاسی
ورودی فانتاسی

به محض رسیدن رفتیم بلیط مون رو گرفتیم و از همون به بسم اله شروع کردیم به عکس گرفتن. در قسمت ورودی یه دریاچه کوچک بود پر از مجسمه های متحرک و ماهی های گلی بسیار غول آسا.

undefined

 

هوا رو به تاریکی بود که از عکاسی دل کندیم و وارد قسمت اصلی شدیم. از نکات دیگه ای که خیلی به چشم میاد خوش رو و مودب بودن تک تک کارکنان اونجا بود.  محوطه اصلی پر از ساختمون های فانتزی بود که انواع و اقسام سوغاتی ها و خوراکی ها رو می فروختن و غرفه های متنوع بازی هم داشت. یه تعدادی هم فیل بودند که با پرداخت هزینه میشد سوارشون شد. برای شام یک ساختمون مجلل طلایی در نظر گرفته شده بود که هر موقعی دلمون میخواست می تونستیم بریم و از بوفه شام استفاده کنیم.

undefined

 

تور رو بدون شام هم میتونید رزر کنید که فکر میکنم 300 بات ارزونتر بود. من که مریض بودم و به یکم پلوی سفید و چند تکه سیب زمینی رضایت دادم. همسر از میگو و گوشت هم کشید که از طعم شون راضی بود. نوشیدنی هم چای و قهوه و آب رایگان بود. نوشابه گرفتیم به مبلغ 90 بات. 

سالن غذاخوری

سالن غذاخوری

بعد از شام رفتیم به سمت سالن اصلی نمایش و گوشی ها رو تحویل دادیم.

سالن اصلی نمایش
سالن اصلی نمایش

نمایش به مدت یک ساعت اجرا شد که کاملا ارزش هزینه ای که کرده بودیم رو داشت و پیشنهاد میکنم یک بار تجربه ش کنید. در نهایت با پس گرفتن گوشی هامون سوار ون و رهسپار هتل شدیم.

کلا با توجه به جمعیتی که من حدس میزنم 1000 – 1500 نفر بود، همه چی در نهایت نظم و سرعت انجام شد. 

روز پنجم و تور جیمز باند:

صبح بعد از خوردن صبحانه ی هتل، اومدن دنبال مون و بعد از طی یه مسافت یک ساعتی بردن مون به اسکله. اونجا هم پذیرایی صبحانه برقرار بود. دو تا تور لیدر بودن که برنامه تورها رو به نوبت توضیح میدادن. یکی شون یه دختر بود که لهجه نرمالی داشت و اون یکی به پسر به نام ماری با لهجه افتضاح که از شانس مون همون شد لیدر ما. بسیار تاکید داشتند حتما دمپایی مخصوص ساحل بخریم برای جلوگیری میکنه از گزیدگی در ساحل و آب و همونجا هم می فروختن. 

بعد از صرف صبحانه دو رنگ دست بند بهمون دادن و دو گروه شدیم برای سوار شدن به قایق ها. موقع فروختن تور، دختره گفته بود که ظرفیت قایق ها 25-30 نفر هست. ولی طبق شمارش من حداقل 42-43 نفر بودیم و به همین خاطر هم خیلی فشرده نشسته بودیم که همه جا بشن! هوا خدا رو شکر آفتابی بود و بالاخره قایق حرکت کرد به سمت اولین مقصد که یه جزیره فوق العاده زیبا (KO NA KHA yai) بود با یک ساعت توقف. اونجا می تونستیم صندلی یا تخت اجاره کنیم به مبلغ 50 بات. کافه هم داشت. بعد از کمی استراحت و لذت بردن از این جزیره زیبا مجدد سوار قایق شدیم که برسیم به قسمت جذاب ماجرا و کایاک سواری.

فضایی که کایاک سوار شدیم
فضایی که کایاک سوار شدیم

همون اول کار همسر از قایق ران مون خواست ببردش دستشویی و اون هم ما رو برد دم یکی از کشتی های کندرو که همسر از دستشویی شون استفاده کنه. 100 بات بهش انعام دادیم که خیلی خوشحال شد. حدود 20 -30 دقیقه با کایاک بودیم، جاهای بسیار قشنگی بردمون که من ترجیح می دادم به جای عکس گرفتن چشم هامو از زیبایی ها سیراب کنم. کلی هم عکس دو نفری ازمون گرفت.

عکسی که آقای کایاک ران از بالای سر برامون گرفت
عکسی که آقای کایاک ران از بالای سر برامون گرفت

مقصد بعدی جزیره جمیز باند بود که سکنه نداره، یه عالمه سوغاتی فروشی داره. اگر خواستید خرید کنید فقط باید چونه بزنید. ما یه زیرسیگاری 1200 باتی رو 200 بات و یه مگنت 200 باتی رو 50 بات خریدیم. جزیره دستشویی هم داره که نسبتا تمیز بود و شلنگ داشت. بالاخره چشممون به جمال اون تکه سنگ از آب بیرون زده روشن شد که به خاطر فیلم جیمز باند معروف شده.

undefined

 

دیگه حسابی گشنه شده بودیم و نوبت نهار بود که در یک رستوران سلف سرویس در جزیره phang nga سرو می شد. فضای رستوران و جزیره فوق العاده زیبا بود. غذاها هم متنوع و شامل برنج و گوشت و مرغ و میگو ، ماکارونی بود. یا واقعا ادویه و طعم غذاهاشون باب میل نبود یا من به خاطر مریضی م بی اشتها بودم. خلاصه که سهم من از اون سلف مفصل یک تکه مرغ سوخاری شد و یه مقدار سالاد گرم خیار که چیز عجیب و جالبی بود.  و بالاخره مقصد آخر این تور که یه غار قدیمی بود. همسر که از خستگی حتی از قایق پیاده هم نشد.

ورودی غار
ورودی غار

من هم که پیاده شدم در بدو ورود به غار با دیدن فضای بسته و تنگش بیخیال شدم. قایق رو از ساحل فاصله گرفته بود و امکان سوار شدن من نبود. از فرصت استفاده کردم کمی تو ساحل ریلکس کردم تا همسفرها از بازدید غار برگردند. بالاخره سوار قایق شدیم و در مسیر برگشت به اسکله با هندوانه و آناناس پذیرایی شدیم. اونجا هم عکس هایی که روی کایاک ازمون گرفته بودن رو به قیمت 200 بات گذاشته بودند برای فروش. 

تو مسیر برگشت از اسکله به هتل، همون اول راه یکی از همسفرهای خارجی حالش بد شد و تمام مسیر در حال برگردوندن بود. یعنی دیگه ثانیه شماری می کردیم برسیم به هتل و از اون شرایط اسفبار خارج بشیم. حدود ساعت 6 رسیدیم هتل و همه لباس هامون رو ریختیم تو یه کیسه که ببریم بدیم لاندری. خودمون هم به حدی خسته بودیم که غش کردیم. حدود ساعت 9 رفتیم مغازه بغل هتل و لباس ها رو تحویل دادیم. هزینه لاندری برای هر کیلو لباس 50 بات بود و یک روز بعد شسته و خشک شده تحویل شد. برای شام رفتیم جانگسیلون که از پیتزا هات شام بگیریم. پیتزاشو هم که اصلا دوست نداشتیم و به همراه یک نوشابه شد حدود 450 بات.

روز ششم و گشت شهری:

صبح بعد از صرف صبحانه برای یه چرخ مختصر تا ساحل زدیم. ساعت یک ماشین اومد دنبالمون برای گشت شهری. کلا ما بودیم و دو تا دختر مصری و یک تور لیدر خانم به نام می که خدا رو شکر لهجه بسیار خوب و واضحی داشت. متاسفانه به خاطر شرایط آب و هوایی بازدید از بیگ بودا کنسل بود (برای چند هفته متوالی) اینطوری بود که اولین مقصد ما شد بازدید از چند تا فیل و غذا دادن بهشون که تجربه جالبی بود.

undefined

 

بعد رفتیم برای دیدن یکی از ویوپوینت های شهر به نام promthep cape که از نظر زیبایی عالی بود. هوا هم ابری و گرم بود. بارون هم به صورت سبک می بارید و قطع میشد. ولی اذیت کننده نبود.

undefined
ویو پوینت 

بعد از اون ما رو بردن به معبد وات چالونگ که به نظر من عکس هاش از خودش قشنگتر و باشکوه تربود.

undefined

 

داخل معبد ها باید بدون کفش وارد میشدی و دقیقا یه بویی مشابه بوی مسجد داشتند. نیم ساعتی تو محوطه و معابد گشتیم و شاهد مراسم برآورده شدن حاجت هم بودیم که شبیه چهارشنبه سوری خودمون و با صدای شبیه سیگارته.  بعد از اون ما رو سه جای مختلف بردن برای خرید سوغاتی که اولی یه مزرعه عسل بود و ما از همونجا عسل و یه سری خوراکی دیگه برای سوغاتی خریدیم. دومین جا یه جواهرفروشی بود که به نظرم بردن ایرانی ها به اونجا کلا اشتباهه.

من فکر نمی کنم کسی بدون تحقیقات بیاد از در یه کشور خارجی ده ها هزار بات خرج کنه و جواهر بخره. من و همسر که با یه نیم چرخ کوتاه خودمون و فروشنده ای که داشت نهایت تلاشش رو میکرد که به ما انواع جواهرات رو معرفی کنه، راحت کردیم و اومدیم بیرون. سومین جا هم یه فروشگاه محصولات بادام هندی بود که هم نحوه تولیدش رو نشون میداد و هم انواع و اقسام محصولاتش رو داشت. ما از این فروشگاه هم خریدی نداشتیم.  مقصد آخر هم قسمت OLD TOWN بود که معماری خاص و قشنگی داره و ارزش رفتن و دیدن داشت به نظر ما. 

حدود یک ساعت هم در ترافیک مسیر برگشت بودیم. اون شب هم باز به خاظر زخم های پای همسر و بی حالی من فقط به خوردن شام اکتفا کردیم و زود خوابیدیم که آماده روز آخر و تور فی فی باشیم. 

روز هفتم و تور فی فی:

دوباره رفتیم به یه اسکله و بعد از توضیحات لیدرها و پذیرایی صبحانه زدیم به دل دریای آندامان. در هر دو تور روی میز پذیرایی قرص ضدتهوع هم بود. این سری 3 تا خانواده ایرانی هم توی تورمون بودن که حال و هواش رو بهتر کرده بود. همون اول های حرکت ما متوجه شدیم پای همسر در حال ورم کردنه و همین ماجرا حسابی از شیرینی اون روز و اون تور ما کم کرد. اولین مقصد یه جایی بود برای اسنورکلینگ که به خاطر شرایط همسر ما نرفتیم و داخل قایق موندیم.

به جاش رفتیم نوک قایق و عکس های قشنگی گرفتیم. مقصد بعدی که پیاده شدنی نبود و توی همون قایق بهمون نشون دادن غار وایکینگ ها بود. توی قایق دمپایی هامون رو جمع کرده بودن و به هر ساحلی می رسیدیم پابرهنه و تا زانو تو آب بودیم تا برسیم به ساحل بعد دمپایی مون رو بگیریم که یکمی تو مخ بود. جزیره میمون ها رو دیدیم که خالی از سکنه هست و به میمون ها نباید دست زد. تجربه ی قشنگی بود.

undefined

 

برای نهار هم در خود جزیره بی نظیر فی فی توقف داشتیم و ما رو بردن به یه رستوران سلف سرویس که باید پا برهنه میرفتیم داخل! که اصلا تجربه خوشایندی نبود. غذاها شبیه غذای تور جیمز باند بود با کیفیت و تنوع کمتر. بعد از غذا ها تایم داشتیم که توی جزیره فیروزه ای فی فی بچرخیم یا در صورت تمایل شنا کنیم.

undefined

 

یک ساعتی برای خودمون قدم زنان تو ساحل گشتیم و عکس های یادگاری زیبادی گرفتیم و برگشتیم به قایق.

undefined

 

بعد هم عازم یه جزیره دیگه شدیم به نام khai island و یک ساعتی اونجا بودیم که مناسب کسانی بود که میخواستند شنا کنند. وگرنه که انقدر گرم و سوزان بود که ما فقط با خوردن نوشیدنی های تگری دوام آوردیم. البته که قیمت همه چیز سه برابر قیمت های داخل شهر بود. تو مسیر برگشت به موزیک های قشنگ و شادی گذشت. و بالاخره ساعت 7:30 ما دم هتل پیاده شدیم و رفتم از داروخانه ی بغل هتل برای پای همسر دارو بگیریم. یه پماد بهمون داد به مبلغ 300 بات. اون شب واقعا دل و دماغ بیرون رفتن نداشتیم، پای همسر طوری شده بود که دیگه استخونش مشخص نبود. هر چی هم اصرار کردم قبول نکرد بریم دکتر. مشغول استراحت شد و من رفتم از 7-11 دو تا ساندویچ همبرگر و دو تا هات داگ خریدم. ساندویچ هاش خیلی کوچک ولی خوشمزه بود.

روز هشتم و آخر

برخلاف بقیه سفرها که روز آخر دوس نداشتم برگردم این بار لحظه شماری میکردم که برسیم تهران و بتونیم برای پای همسر یه کاری بکنیم. ساعت 12 اتاق رو تحویل دادیم. بدون چک کردن اتاق دیپوزیت مون رو پس دادن. یک ساعتی نشستیم کنار 4 تا مسافر ایرانی که تازه رسیده بودن و هنوز اتاق شون حاضر نبود. قرار بود ساعت 4 ماشین بیاد دنبال مون. یکی دو ساعت آخر هم رفتیم با باقیمانده بات هایی که داشتیم آبمیوه، مقدار زیادی شکلات و خوراکی های این سبکی و دو تا شاورما خریدیم. نهارمون رو توی لابی خوردیم و طبق معمول سرساعت اومدن دنبالمون. یک ساعتی هم تا فرودگاه راه بود. به خاطر تفاوت آی پی ها امکان آنلاین چک این انجام برای برگشت فراهم نیست مگر اینکه اطلاعات رو بدید یکی از داخل ایران براتون انجام بده.

ایرانی های بامزه دقیقا از ساعت 5 جلوی گیت مربوطه صف وایسادن تا 7 که بالاخره باز شد. ما هم به خاطر پای همسر جز آخرین نفرات رفتیم برای کارت پرواز. پرواز تقریبا 20 دقیقه زودتر از زمان اصلی تیک آف کرد. پذیرایی هم مثل رفت انجام شد و ما ساعت 2 به وقت محلی به ایران عزیزمون برگشتیم. همسر هم که خیالش راحت شده بود در وطن هستیم دکتر رفتن رو پیچوند و ورم پاش تقریبا 2-3 روز بعد از برگشت به طور کامل از بین رفت و ما نفهمیدم که علتش چی بود. هزینه ی دلاری سفر ما با خرید مختصر سوغاتی ای که داشتیم و 4 تا توری که رفتیم مجموعاً 750 دلار شد که به نظر خودم بسیار عالیه. 

خدا رو شکر که به صورت کاملا رندوم سفرمون هفته اول مهر انجام شد چون بعدش با اتفاقاتی که افتاد کلی از پروازها کنسل شد.  از بین تور فی فی و جیمزباند نمی تونم یکی رو انتخاب می کنم و باز هم برگردم عقب هر دو رو میرم. هر کدوم ارزش حداقل یک بار رفتن رو داره. ببخشید اگر پرحرفی کردم به امید اینکه هر کسی هر مسافرتی که دلش میخواد رو بدون هیچ دغدغه ای به راحتی بره. 

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر