نزدیک غروب بود و در چند کیلومتری ایروان بودیم. به "نورو" زنگ زدم امّا نتوانستم ارتباط بگیرم. نورو با دیدن شماره ام بلافاصله خودش تماس گرفت و موقعیت ما را پرسید. او پس از شنیدن موقعیت مکانی، تخمین زد کمتر از نیم ساعت دیگر به ایروان خواهیم رسید. نورو گفت؛ وقتی به ایروان رسیدید در انتهای بزرگراه و در روبرو جایگاه سوخت گاز (CNG) قراردارد. در همانجا بمانید تا خودم را برسانم. انتهای بزرگراه ورودی به ایروان به خیابانی منتهی می گردید که امتدادش به داخل شهر کشیده می شد. حدود ساعت 7 غروب بود که به ایروان رسیدیم و طبق گفته نورو به سمت جایگاه سوخت رفته و در گوشه ای منتظر آمدنش شدیم.
در دقایقی که انتظار نورو را می کشیدیم، نحوه رانندگی مردم نظرم را جلب کرد. در محل تلاقی بزرگراهی که خودروها باسرعت می آمدند و خیابانی که خودروها به آرامی حرکت می کردند، هیچ چراغ هشدار دهنده ای وجود نداشت. امتداد این بزرگراه به صورت اریب وارد خیابان می شد. رانندگان خودروهائی که در داخل خیابان تردد می کردند اگر خودروئی را مشاهده می کردند که با سرعت از داخل بزرگراه در حال رسیدن به تقاطع می باشد، موظف بودند پس از رسیدن به تقاطع توقف کامل نمایند و پس از اینکه مطمئن می شدند خودرو دیگری از بزرگراه به سمت شان نمی آید حرکت می کردند بدون اینکه حادثه ای پیش بیاید یا تصادفی رخ دهد. دیدن این صحنه برای من بسیار جالب بود. این وضعیت را من در هیچ کجا ندیده بودم.
بطور کلی در ارمنستان و علی الخصوص شهر ایروان، راننده ها بسیار منضبط هستند و با دقت قوانین راهنمائی و رانندگی را مراعات می کنند. ضمن اینکه تخلف در حین رانندگی نیز جرائم سنگین را در پی دارد.
نورو به همراه فردی دیگر که رانندگی می کرد به خودرو ما نزدیک شد و از آنجائیکه پلاک خودرو متعلق به ارمنستان نبود او خیلی زود ما را شناخت و مستقیم به سمت ما آمد و گفت که به دنبالش برویم.
به او گفتم من با شهر و اصول رانندگی شما آشنائی ندارم لطفاً طوری حرکت کن که من هم بتوانم به دنبالت بیایم. او هم گفت؛ از هر لاینی که من می روم به دنبالم بیا! دقیقاً مانند من!
نورو چند خیابان را پشت سر گذاشت و پس از گذر از تقاطع ها و خیابانها به داخل کوچه ای پیچید و مقابل یک خانه ایستاد. هردو پیاده شدند و اشاره کردند که به دنبالشان بروم. من هم خودرو را در کنار دیوار متوقف کرده و از خودرو پیاده شدم و به دنبالشان رفتم. آنجا خانه بزرگی بود که واحدهای آپارتمانی برخلاف ایران، در مکانهای مختلف خانه قرارداشت.
پس از ورود از یک دالان گذشتیم. در سمت چپ یک واحد آپارتمانی وجود داشت. پس از گذر از دالان از پله ها بالا رفتیم دو واحد آپارتمانی نیز در آنجا بودند. باز هم به دالانی رسیدیم بازهم واحدهائی دیگر. در انتهای پله ها واحد مورد نظر بود. نورو کلید انداخت و به اتفاق، با همراهش وارد آپارتمان شدند و مرا به داخل فرا خواندند. آپارتمان بزرگ و تمیزی بود و 2 اتاق خواب با تمامی وسائل زندگی. قیمت را پرسیدم. نورو برای هر شب اقامت 95 دلار درخواست کرد.
شنیده بودم در ارمنستان محل اقامت هرچقدر هم که شیک و تمیز باشد، خیلی گران نیست و اعلام رقم 370000 تومان (با احتساب دلار 3900 تومان) برای یک شب اقامت بسیار گران بنظر می رسید. با این حساب 3 شب اقامت در آپارتمان نورو 285 دلار (135660 درام) خرج بی مورد روی دستمان می گذاشت. یعنی برای 3 شب اقامت در ایروان میبایست بیش از یک میلیون تومان می پرداختیم.
این درحالی بود که آپارتمان مزبور علیرغم داشتن امکانات مناسب ارزش این مبلغ را نداشت. ضمن اینکه من با جستجو در سایت بوکینگ آپارتمانهای بسیار شیک تری با مبلغ بسیار کمتر از رقم اعلامی نورو را دیده بودم.
من با تعجب پرسیدم؛ این مبلغ برای یک شب است. جواب نورو بلی بود. گفتم؛ برادرش رافائل در آگاراک به من اطمینان داده بود در ایروان نگران یافتن محل اقامت نباشم، نورو آپارتمانی را برای اقامت دارد که 3 شب اقامتش حدود 90 دلار است حالا چرا برای یک شب مبلغ گزافی را درخواست می کند. نورو گفت؛ نرخ ها همین است و بهانه آورد که اینجا مرکز شهر است و نزدیک میدان جمهوری و محل های اقامتی گران هستند!
به او گفتم؛ من از طریق سایت بوکینگ آپارتمانی زیبا و تمیز را برای 3 شب اقامت به مبلغ 45000 درام رزرو کرده ام که اصلاً رقم درخواستی شما با آن متناسب نیست و کمتر از یک سوم مبلغ اعلامی شماست. یعنی با 94 دلار می توانم 3 شب را در یک آپارتمان شیک و تمیز با وسائل مرتب و کامل در ایروان بگذرانم.
نورو کمی شوکه شد و گفت؛ چنین چیزی امکان ندارد. به او گفتم؛ چرا فکر میکنی امکان پذیر نیست؟! من رزرو کرده ام. در ادامه به او گفتم؛ من از بابت اسکان در ایروان خیالم راحت است. وقتی برادرت رافائل گفت شما میتوانی محل مناسبی برای ما تهیه کنی، پیشنهادش را پذیرفتم و پیش خودم گفتم اگر آپارتمان پیشنهادی نورو مناسب باشد، آپارتمان رزرو شده را بلافاصله کنسل میکنم. امّا متأسفانه چنین نشد و ما نمی توانیم چنین مبلغی را بابت اجاره 3 شب آپارتمان بپردازیم.
با هم از آپارتمان خارج شدیم و پس از خروج از ساختمان به کنار خودرو آمدم و ووچر رزرو اولین آپارتمان را برداشتم و به طرفش رفتم و نشان دادم. با دیدن ووچر آپارتمان قیافه نورو کمی درهم رفت ولی خود را از تک و تا نینداخت. با همراهش به زبان ارمنی چیزهائی را به یکدیگر گفتند و بعد رو به من کرد و گفت؛ آپارتمانی که رزرو کرده ای دور از شهر است! و ...
من دیگر چیزی نگفتم و ووچر را از دستش گرفتم و برای سوار شدن، به سمت خودرو آمدم.
معلوم بود نورو اعصابش بهم ریخته است. اینکه ساعتی وقت گذاشته و مسیری را آمده بود و برای شکار یک توریست! نقشه ها کشیده ولی به هدفش نرسیده بود مطمئناً برایش رنج آور بود. بلافاصله سیگاری روشن کرد و بدون هیچ حرفی دیگر از من دور شد.
ایروان شهر کوچکی است و مانند تهران بزرگ نیست که برای رفتن از این سر شهر تا آن سر شهر عزا بگیریم. بنابراین حرفهای نورو در مورد آپارتمانی که رزرو کرده بودم بی مورد بود. ضمن اینکه خودرو در اختیار بود و می توانستیم به راحتی و بدون دغدغه به همه جای شهر دسترسی داشته باشیم.
پس از خروج از کوچه وارد خیابانی شدم که اکنون هم بیاد ندارم نام خیابان چه بوده و در کدام نقطه ایروان قرار داشت. Maps هم به دلیل عدم دسترسی به اینترنت و نیز عدم پاسخگوئی بصورت آفلاین در آن لحظه، برای ما کارائی نداشت. تا شارژ مجدد خط ارمنستان مجبور بودیم برای دسترسی به اینترنت صبر کنیم.
در خیابان جائی مناسب برای توقف خودرو یافتم و پیاده شدم. بلافاصله 3 ووچر را برداشتم و آدرس و شماره تماس اولین آپارتمانی که انتخاب اولویت اول ما بود، را در ورقه ای کوچک یادداشت کردم.
تصمیم گرفتم برای یافتن آدرس از یک تاکسی کمک بگیرم. من این روش را در جائی نخوانده ام و نشنیده ام امّا بنظر می رسد بهترین ترفند برای دسترسی به آدرس مورد نظر است. حتی بهتر از GPS و نرم افزارهای نقشه خوانی!
این کار 2 حسن داشت. یکی اینکه؛ رانندگان تاکسی اغلب آدرسها را بلد هستند و ما بدون پرس و جو از مردم براحتی به آدرس مورد نظرمان دست پیدا می کردیم و دوم اینکه؛ راننده تاکسی بدون منت و برای پیدا کردن آدرس، خودش مستقیماً با فرد تماس می گیرد و آدرس و نشانه ها را با دقت می پرسد تا مسافرش را به مقصد برساند.
ناگفته نماند؛ آدرسها در شهر ایروان به نظر پیچیده می آیند و دست یابی به آنها برای رانندگان تاکسی هم در بسیاری از اوقات بسختی مقدور می شود.
بیشتر آنها آدرسهای سر راست را بلد هستند امّا وقتی به یک آدرس پیچیده برخورد می کنند، برای پیداکردنش حسابی سردرگم می شوند و تابلوها و شماره های کوچه ها و ورودی ها نمی تواند آنها را راهنمائی کند. در سفری که چند ماه پیش به ایروان داشتم این موضوع کاملاً ملموس بود.
با نگاهی به سمت چپ خیابان یک تاکسی را دیدم که در حال عبور بود. با اشاره دست از او خواستم بایستد.
راننده، تاکسی را به کنار خیابان کشیده و توقف کرد. من از سمت درب راننده ورقه را به او نشان دادم. زبان ارمنی نمی دانستم و فقط با اشاره به او فهماندم؛ می خواهیم به این آدرس برویم.
او با نشان دادن انگشتان دستش و گفتن "تو هَزار" یعنی 2000 درام ( در زبان ارمنی به عدد هزار همان هَزار می گویند) نرخ کرایه را اعلام کرد.
من با نشان دادن 1000 درام به او فهماندم که کرایه نرمال در ایروان همین است. امّا راننده غرغر کرد و خواست که برود. من هم ناگزیر پذیرفتم. به او فهماندم که با خودرو به دنبالش می آئیم. آپارتمان رزرو شده در خیابان آرشاکونیاتس بود. این خیابان در ورودی جنوبی شهر ایروان قراردارد.
تاکسی به راه افتاد من هم با خودرو به دنبال او. پس از عبور از چند خیابان در مقابل فروشگاه SAS ایستاد و اشاره کرد که اینجاست. به راننده تاکسی فهماندم که آدرس من آپارتمان است نه فروشگاه! او به ناچار با شماره ای که داده بودم تماس گرفت و پس از رد و بدل کردن جملات با فرد آن طرف خط تلفن و سرتکان دادن ها، اشاره کرد که برویم. پس از طی مسیری کوتاه، در مقابل یک ساختمان بسیار بلند ایستاد که ورودی دالان مانند آن به حالت گنبد هلالی شکل و یاد آور فیلمهای قدیمی بود.
در واقع این دالان با گنبد هلالی که در اغلب نقاط شهر ایروان هم دیده می شوند، ضمن اینکه در زیر ساختمانهای آپارتمانهای مشرف به خیابان قرار دارند، به نوعی ورودی به یک محله نیز می باشند.
راننده تاکسی به من فهماند که در اینجا بایستم و منتظر فرد مورد نظرم باشم. ظاهراً این را صاحب خانه از راننده خواسته بود. کرایه را پرداخت کردم و راننده تاکسی رفت. دقایقی را منتظر ماندیم تا صاحب خانه که بعداً فهمیدم نامش "گئورگ" است، با یک خودرو شاسی بلند آمد و قبل از اینکه وارد دالان شود با دست اشاره کرد که به دنبالش برویم.
بدنبالش با خودرو وارد شدیم و پس از عبور از زیر دالان به محوطه ای رسیدیم که ساختمانهای عمدتاً آپارتمانی و اغلب با قدمت بسیار زیادی وجود داشتند. در پشت آپارتمان بزرگ و 5 طبقه مشرف به خیابان، محله ای مملو از ساختمان با محوطه ای دارای فضای سبز بود. به هنگام عبور از دالان سطلهای بزرگ زباله را دیدم که شیرابه آنها در محوطه جاری بود. این صحنه مشمئز کننده بود. ارمنستان از جمله کشورهائی است که به تفکیک زباله از مبداء اهمیتی نمی دهد و وجود چنین صحنه هائی در کوچه و خیابانهای ایروان غم انگیز است.
من محله اعیان نشین یا فقیر نشین ایروان را نمی شناسم و علاقه ای هم نداشتم که این موضوع را بررسی کنم. آن چه در محل اقامت برای ما مهم بود؛ آرامش محله، تمیزی آپارتمان و امکانات نرمال و حدالامکان نزدیکی به مراکز تجاری شهر بیشترین مقصود ما بود.
آپارتمانی که در ایروان رزرو کرده بودم گرچه از مرکز شهر کمی دور بود ولی کاملاً دنج بود. اکثر هموطنان و مسافران تمایل دارند در نزدیک میدان جمهوری ساکن شوند بنابراین از مراکز اقامتی نزدیک میدان استفاده می کنند بنابراین میبایست هزینه های بیشتری بپردازند امّا می توان با مبالغ کمتر از اماکن اقامتی کمی دورتر از میدان جمهوری استفاده کرد و بقیه پول ذخیره شده را به امور دیگر اختصاص داد. اماکن نزدیک میدان هیچ برتری نسبت به سایر اماکن ندارند جز دوری و نزدیکی. بهرحال با تاکسی خیلی زود و راحت به میدان می رسید. از آنجائیکه ما خودرو شخصی داشتیم برایمان فرقی نداشت که در کجای ایروان باشیم.
البته بعضی هتلها مانند هتل ماریوت میدان جمهوری کاملاً لاکچری است و کسانی که اینگونه اماکن را ترجیح می دهند نیز هزینه بالائی می پردازند.
همسفران در خودرو ماندند و من به همراه گئورگ وارد یک ساختمان قدیمی شدیم. ساختمان با نمای سنگی قدیمی بصورت تخمینی قدمتی حداقل 100 ساله داشت. راهرو و راه پله کاملاً تاریک بود. لامپ های هیچ یک از راه پله های طبقات روشن نبودند. لامپ ها یا سوخته بودند یا اصلاً لامپی در سرپیچ ها نبود! نمی دانم این ساختمان اینگونه بود یا اینکه راه پله هیچ ساختمانی در ایروان لامپ نداشت!
با دیدن نمای ساختمان و وضعیت راهرو و پله ها که کثیف و ناجور بودند کمی تو ذوقم خورد. با خود گفتم؛ عکسهای داخل آپارتمان نشان می داد که آپارتمان شیک و تمیزی باشد، چرا راه پله ها و ورودی ساختمان اینقدر متروکه به نظر می رسند.
با گئورگ پله ها را یکی یکی بالا رفتیم تا سرانجام به طبقه پنجم رسیدیم. دو واحد آپارتمان در دو سمت وجود داشت. صاحب خانه کلید انداخت و درب آپارتمان سمت راست را باز کرد و وارد شدیم. او چراغ ها را روشن کرد و با زبان انگلیسی توضیحات لازم را بیان کرد. داخل آپارتمان برعکس راهروها و راه پله ها، شیک و تمیز و مرتب بود و تمامی امکانات یک زندگی اعم از ظرف و ظروف، اجاق گاز، یخچال، تلویزیون، اتو، ماکروفر و... را داشت بنابراین کمی خیالم راحت شد.
به نظر می رسد صاحبان ساختمانها در کشورهای بلوک شرق قدیم مانند ارمنستان، گرجستان و... به ظاهر و نقاط مشاع ساختمانها توجه کمتری دارند و اصولاًرسیدگی نمی کنند و برای آنها مشاعات ساختمان اهمیتی ندارد و ضرورتی در پاکیزگی، زیبائی و نظم آنها نمی بینند امّا برعکس به داخل آپارتمان توجه خاصی دارند. البته ساختمانهائی وجود دارند که صاحبان آنها به مشاعات ساختمان هم توجه دارند امّا درصد کمی را شامل می شود.
گئورگ که مشخص بود آدم منضبط و دقیقی است، همه چیز را جزء به جزء توضیح داد. در مورد نحوه روشن کردن پکیج حمام تا نحوه باز کردن شیر فلکه اصلی آپارتمان گفت. او با دقت و وسواس تمامی موارد را توضیح می داد حتی نحوه روشن کردن تلویزیون و پنجره های آپارتمان را! حال تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل!
عکس 36 - نمائی از آپارتمان گئورک از خیابان آرشاکونیاتس که در طبقه پنجم است، منبع: سایت بوکینگ
او ضمن اعلام رمز مربوطه، یک مودم وای فای سیار هم تحویل داد. داشتم کلافه می شدم. گئورگ برای تحویل آپارتمان حدود 45 دقیقه فقط حرف زد و توضیح داد و پس از آن درخواست کرد کرایه را پیشاپیش به او بدهم. با توجه به این که پول به اندازه کرایه به درام نداشتم، 20000 درام به او دادم و پرداخت 25000 درام دیگر را به فردا موکول کردم. او هم پذیرفت. از صفحه اول پاسپورت من عکس گرفت و قرار شد فردا ساعت 6 غروب با قرارداد اجاره بیاید.
عکس 37 - نمائی از داخل آپارتمان گئورگ
از آپارتمان بیرون آمدیم و گئورگ کلیدها را تحویلم داد و از پله ها سرازیر شدیم. از صاحب خانه محل پارک خودرو را پرسیدم و خیلی زود متوجه شدم ساختمان پارکینگ ندارد. در سایت بوکینگ هم در این خصوص توضیح داده نشده بود. او گفت؛ پارکینگ اختصاصی وجود ندارد و باید خودرو را در محوطه مقابل ساختمان (البته به شرطی که جای پارک خودرو باشد و متعلق به همسایه ها نباشد) پارک کنم. همچنین پیشنهاد داد با پرداخت روزی 5000 درام خودرو را در کنار خیابان که خط کشی های مخصوص دارد و با دوربین هم کنترل میشود پارک کنم. پس از اینکه موافقتم را اعلام کردم بلافاصله با فردی تماس گرفت و به زبان ارمنی به او شماره خودرو مرا گفت. پس از قطع تماس گفت که فردا به بانک بروم و به ازای روزهای مورد نظر برای پارک خودرو مبلغ را یکجا پرداخت کنم تا در دوربین ثبت شود وگرنه اگر بدون پرداخت هزینه پارک کنم جریمه خواهم شد. حدود ساعت 9 شب بوده که گئورگ خداحافظی کرد و سوار خودرو شد و رفت.
من زبان ارمنی بلد نبودم و اینکه بایستی به بانک می رفتم و کلی معطل می شدم و نمی دانستم از متصدی مربوطه در بانک چه بخواهم و از طرفی فرصت این کار را هم نداشتم، بنابراین از پارک خودرو در خیابان پشیمان شدم و ترجیح دادم در ایام اقامت خودرو را در کنار دیواری در داخل محله پارک کرده و شماره تلفن را در ورقه ای یادداشت نموده و بر روی داشبورد خودرو بگذارم که اگر احیاناً مزاحمتی برای همسایه ها داشت، خودرو را در جای دیگری پارک کنم. الحمدالله در چند روزی که در آنجا اقامت داشتیم پارک خودرو مزاحمتی برای همسایه ها نداشت.
عکس 38 - نمائی از محوطه پشت آپارتمان محل اقامت و محل پارک خودرو من
پس از آوردن وسائل و چمدانها و مستقر شدن در آپارتمان و پس از دسترسی به اینترنت، اولین کاری که انجام دادم با لپ تاپی که همراه داشتیم وارد سایت بوکینگ شده و 2 آپارتمان رزرو شده دیگر در ایروان را کنسل کردم.
با توجه به اینکه کل مسیر را با عجله آمده و در بین راه هم غذای مختصری خورده بودیم، ترجیح دادیم همگی برای خوردن شام بیرون برویم یا اینکه برای تهیه شام در آپارتمان مایحتاج تهیه کنیم.
چون همه خسته بودیم و حس و حال یافتن رستوران خوب و سفارش غذا طبق ذائقه خود و نشستن در رستوران را نداشتیم بنابراین ترجیح دادیم برای خرید مایحتاج به فروشگاه برویم.
در ایروان فروشگاهها و سوپر مارکتهای متعددی وجود دارند امّا بهترین و مجهزترین آنها "یروان سیتی" و SAS"" هستند که هر دو شعبات مختلفی در سطح شهر دارند. اجناس در یروان سیتی بیشتر و البته کمی ارزانتر از SAS است.
با آنکه یکی از شعب فروشگاه SAS در نزدیکی آپارتمان ما بود امّا ترجیح دادم به فروشگاه یروان سیتی خیابان کمیتاس برویم که بزرگترین شعبه این فروشگاه است.
یروان سیتی بصورت شبانه روزی باز است و در شعبه خیابان کمیتاس تمامی اقلام مورد نیاز و مایحتاج ضروری به وفور یافت می شوند.
عکس 39 - نمائی از پارکینگ مقابل یروان سیتی درخیابان کمیتاس ایروان
رعایت کامل مقررات راهنمائی و رانندگی در ارمنستان بسیار مهم است و پلیس راهنمائی در اغلب چهار راه ها و معابر حضور دارد. راننده باید با دقت به تابلوها توجه داشته باشد و مسیرهای حرکت خود را از قبل تعیین کند. مثلاً در یک خیابان دارای سه لاین مسیر حرکت، نمی تواند از لاین دوم به سمت چپ یا راست بپیچد. در خیابانهای ایروان مسیر حرکت و نحوه پیچیدن به چپ و راست با خطوطی بر روی زمین مشخص شده اند. چراغ زرد معنای احتیاط و توقف در پشت چراغ قرمز دارد. توقف در پشت خط عابر پیاده الزامی است و جلوتر ایستادن خطر جریمه دارد. راهنما زدن برای تغییر مسیر الزامی است. رعایت حقوق عابر پیاده در اولویت است. و تمامی مقرراتی که رعایت آنها الزامی است ولی در ایران راننده ها کمتر به آن توجه دارند و شاید برخی رانندگان ایرانی اصولاً با آنها ناآشنا باشند!
ساعت 9.5 شب بود با احتیاط و تلاش برای رعایت تک تک این مقررات به اتفاق همسفران به سمت خیابان کمیتاس رفتیم.
سفارت ایران در نزدیکی این فروشگاه قراردارد. پس از گذر از 2 خیابان فرعی، سفارت در داخل خیابان بوداغیان دیده می شود.
فروشگاه یروان سیتی شعبه خیابان کمیتاس بقدری بزرگ است که اگر بخواهید برای خرید اجناس در قفسه ها جستجو کنید، ساعتهای زیادی را باید وقت صرف کنید. ما قصد خرید اجناس زیادی نداشتیم و فقط کمی مایحتاج ضروری برای صبحانه و ناهار فردا مورد نیاز بود. مقداری از پولها را هم به درام چنج کردیم. چنج کردن دلار در فروشگاههای یروان سیتی به صرفه تر از دیگر مکانهاست. همچنین خط موبایل بی لاین (beeline) که از سفر قبل داشتم را شارژ پولی کردم.
عکس 40 - نمائی از داخل فروشگاه یروان سیتی شعبه خیابان کمیتاس
عکس 41 - نمائی از محصولات داخل فروشگاه یروان سیتی شعبه خیابان کمیتاس
عکس 42 - نمائی از محصولات داخل فروشگاه یروان سیتی شعبه خیابان کمیتاس
عکس 43 - نمائی از محصولات داخل فروشگاه یروان سیتی شعبه خیابان کمیتاس
عکس 44 - نمائی از محصولات داخل فروشگاه یروان سیتی شعبه خیابان کمیتاس
عکس 45 - نمائی از فروشگاه یروان سیتی در خیابان کمیتاس
پس از خرید مایحتاج که حدود 1 ساعت طول کشید، عازم آپارتمان محل اقامت شدیم. خودرو را در کنار فنس توری فضای سبز متعلق به یک ساختمان پارک کردم و برگه ای که روی آن شماره تماس نوشته بود بر روی داشبورد گذاشتم.
راهرو و پله ها تاریک بودند. چراغ قوه موبایل های مان را روشن کردیم و تا طبقه پنجم بالا رفتیم. روز خسته کننده ای را گذرانده بودیم. پس از صرف شام مختصر، در همان دقایق اولیه در روی تخت خواب چشمانم سنگین شدند و به خواب رفتم.
ساعت 8.5 صبح روز جمعه 24 شهریور با صدای رفت و آمد مردم و خودرو های عبوری از خواب بیدارشدم. از پنجره نگاهی به خیابان و سپس از سمت سالن پذیرائی به محوطه پشت آپارتمان انداختم. شهر ایروان از آن بالا بخوبی نمایان بود.
نحوه آویختن رختهای شسته شده برایم جالب بودند. در کنار دیوار سمت پنجره تمامی ساختمانها غلطک هائی نصب شده بودندکه از داخل آنها ریسمانی بین دو ساختمان و یا دو پنجره یک ساختمان امتداد داشت و به صورت ریلی حرکت می کردند. مردم برای پهن کردن رخت ها، آنها را بر روی ریسمان با گیره وصل می کردند و حرکت می دادند تا رختها بر روی کل ریسمان قرار گیرند.
پهن کردن لباس در بیرون ساختمان عرف است و این منظره در تمامی شهر قابل مشاهده است. حتی در خیابانهای اصلی شهر نیز رختها بر روی این ریسمانها در کنار پنجره های رو به خیابان در ساختمانها دیده می شوند. این موضوع به نوعی در فرهنگ ارمنستان جا افتاده است.
عکس 46 - نمائی از خانه های داخل محله و لباسهای آویخته شده
همسفران همگی بیدار شده بودند و 2 نفر از آنها صبحانه را آماده کرده بودند. پس از گرفتن دوش، خیلی زود سر میز صبحانه حاضر شدم.
عکسهای 47 و 48 - نماهائی از شهر ایروان از پشت پنجره آپارتمان گئورگ
عکس 49 - رفت و آمد در ابتدای صبح در شهر ایروان نما از پشت پنجره آپارتمان گئورگ
عکسهای 50 و 51 - نماهائی از ساختمانهای قدیمی شهر ایروان از پشت پنجره آپارتمان گئورگ
عکس 52 - نمائی از محوطه پشت آپارتمان از پشت پنجره آپارتمان گئورگ
یک قرار کاری برای ساعت 10 صبح داشتیم. پس از انجام قرار به سمت میدان جمهوری حرکت کردیم. قصد ما بازدید از موزه تاریخ بود. موزه در میدان جمهوری قرار دارد. خودرو را داخل کوچه ای منتهی به میدان پارک کردیم و به سمت موزه رفتیم. پس از تهیه بلیط ورودی موزه به مبلغ هر نفر 1000 درام وارد شدیم.
ساختمان موزه شامل 2 بخش است؛ بخش "موزه تاریخ ملّی ارمنستان" و بخش "گالری هنر". برای بازدید از گالری هنر هزینه ورودی مجزائی باید پرداخت شود.
موزه تاریخ ملّی متشکل از آثار و اشیاء قدیمی، سکه های دورانهای مختلف، مجسمه های مختلف، سنگ نوشته ها و... است. ورود به موزه از طبقه سوم آغاز می شود و بازدید کننده پس از ورود و بازدید قسمتها، از طریق راهروها به طبقات پائین تر و سپس به خروجی موزه هدایت می شود. اگر بخواهید بطور گذرا هم بازدید کنید، حدود 2 ساعت وقت نیاز است تا در طبقات موزه اشیاء را ببینید. عکسبرداری از داخل موزه و دست زدن به اشیاء ممنوع است و همچنین افرادی عمدتاً خانمهای مسن در اتاق های موزه ایستاده اند و مراقب اوضاع هستند تا به بازدید کننده ها در خصوص رعایت سکوت و موارد گفته شده هشدار لازم را بدهند و یا راهنمائی های لازم را بنمایند.
پس از خروج از موزه بین خوردن ناهار در رستوران و تهیه ناهار در اقامتگاه، دومی را انتخاب کردیم و به سمت آپارتمان محل اقامت رفتیم. تهیه ناهار کمی طول کشید و پس از صرف ناهار ترجیح دادیم کمی استراحت کنیم. با صاحب خانه هم قرار ملاقات داشتیم بنابراین خوابی مختصر تا آمدن گئورگ گزینه خوبی بود.
ساعت 6 عصر بود که گئورک آمد. با اینکه خودم آدم منضبطی هستم، امّا نظم و انضباط گئورگ نوبر بود! دقیقاً رأس ساعتی که گفته بود می آید، پشت درب آپارتمان بود.
عکس 53 - نمائی از موزه تاریخ ملی ارمنستان واقع در میدان جمهوری ایروان
قراردادی به دو زبان ارمنی و انگلیسی آورده بود که در آن نام لوازم موجود در داخل آپارتمان و مواردی در خصوص اجاره و مبلغ و... هم درج شده بود. امضاء های قرارداد رد و بدل شد. و مابقی اجاره بهاء به مبلغ 25000 درام به وی پرداخت شد. اجاره بهاء برای 3 شب اقامت بود و میبایست روز یکشنبه آپارتمان را تحویل می دادیم. برای هر شب اقامت 15000 درام (123000تومان) رقم معقولی برای این آپارتمان بود.
او بازهم با آرامش و طمأنینه و با حوصله صحبت می کرد و از اینکه آیا از امکانات آپارتمان راضی هستیم یا نه پرسید. در این ملاقات گئورک اظهار تمایل کرد که با خودرو خود به ایران سفری داشته باشد. او گفت؛ تاکنون سفری به ایران نداشته است. من هم ضمن تعریف و توصیف ایران به او گفتم؛ خوشحال خواهم شد او را در ایران ملاقات کنم. او از نحوه ورود و خروج از گمرگ ایران و هزینه های مربوطه پرسید. به او گفتم؛ از هزینه های ورود فرد خارجی به گمرک ایران اطلاعی ندارم امّا برای ایرانی ها هزینه ای ندارد. و در عوض برای ورود به ارمنستان 20000 درام پرداخته ام. همچنین از دردسرهائی که در گمرگ و مرز ارمنستان برایم بوجود آمده بود برایش تعریف کردم. گئورگ هم در مورد نحوه انجام امور در گمرکات ایران در خصوص ورود خودروها اطلاعی نداشت. وقتی در مورد اسکن خودرو در مرز ارمنستان گفتم، او تعجب کرد و گفت من اغلب با خودرو خودم بدون کاپیتاژ و تعویض خودرو به تفلیس رفت و آمد می کنم و در این مسیر خیلی راحت و بدون هیچگونه دردسری به گرجستان وارد می شوم.
روز یکشنبه موعد تحویل آپارتمان به صاحب خانه بود. گئورگ ضمن آرزوی اقامتی خوش برای ما، از ساعت ترک آپارتمان جویا شد. وقتی گفتم که یکشنبه صبح زود می رویم کمی قیافه اش در هم رفت. او گفت؛ یکشنبه تعطیل است و می خواهد کمی استراحت کند و اعلام کرد روز یکشنبه تا هر ساعتی که تمایل داشته باشید می توانید بمانید و تحویل آپارتمان دیرتر هم بشود اشکال ندارد و ساعت تحویل درج شده در بوکینگ (ساعت 11 تا 12) ملاک نیست. ما قصد داشتیم ساعت 8 صبح ایروان را به سمت تفلیس ترک کنیم. امّا متوجه شدیم صاحب خانه تمایل دارد روز یکشنبه که تعطیل است به خوبی از روز تعطیلش استفاده کند. در نهایت توافق شد روز یکشنبه ساعت 9.5 برای تحویل گرفتن آپارتمان بیاید.
پس از رفتن صاحب خانه برای گشت و گذار در شهر آماده شدیم. در بین راه به فروشگاه SAS که در مسیر بود سر زدیم. اجناس بسیار گران بودند و بدون خرید خارج شدیم و به طرف میدان هراپراک (جمهوری) رفتیم. خودرو را در میدان و مقابل اداره پست متوقف کردم. از اینکه شک داشتم ممکن است آنجا محل مناسبی برای پارک خودرو نباشد، از یک راننده که در همانجا توقف کرده و درون خودرو نشسته بود پرسیدم؛ پارکینگ نو پارابلم! او هم گفت؛ نو پارابلم! خیالم راحت شد. همگی پیاده شده و به سمت حوض بزرگ وسط میدان حرکت کردیم.
همه روزه از ساعت 9 تا 10 شب در میدان جمهوری با رقص فواره های حوض از مردم و توریستها استقبال می شود. 2 ساعت وقت داشتیم تا به این برنامه برسیم. بنابراین به سمت خیابان آبوویان که خیابان شمالی از آن به صورت اریب منشعب می شود، به راه افتادیم.
یکی از خیابانهای شیک و مهم اطراف میدان جمهوری، خیابان شمالی است. بسیاری از مغازه های شیک و چند هتل در این خیابان قراردارند. امتداد این خیابان به یک فضای سبز، میدان آزادی و میدان فرانسه می رسد. ساختمان اپرا نیز در حوالی میدان آزادی قرار دارد. معمولاً از غروب تا پاسی از شب این خیابان سنگفرش در قروق تردد مردم است. به همین جهت کسب و کارهای دستی مانند معرکه گیری با اجرای رقص، ایجاد کنسرت خیابانی و... و همچنین دست فروشی در آن ساعت روز بسیار پر رونق است. چند بازار سرپوشیده مانند تشیر هم در زیر این خیابان قراردارند. این خیابان فقط محل تردد مردم است و خودرو ها نمی توانند به آن ورود کنند.
قدم زدن در خیابان شمالی در آن ساعت شب حس خوبی به آدم می دهد. مردم از همه ملیت ها در آنجا حضور دارند. خیابان شمالی در ایروان مکانی است که همه هنرشان را به نحوی به نمایش می گذارند.
در ابتدای خیابان پسری جوان در گوشه ای نشسته بود و با رنگ اسپری با مهارت نقاشی های فوق العاده زیبائی را می کشید و به مردم می فروخت. چند قدم جلوتر گروهی زن و مرد دیگر از کشور لهستان ارکستری خیابانی تشکیل داده بودند و آهنگ می نواختند و پول جمع می کردند.کمی پائین تر چند جوان از کشور اروگوئه درحال آماده شدن برای نواختن موسیقی محلی کشورشان بودند. کمی جلوتر 2 جوان دیگر درحال اجرای کنسرت 2 نفره بودند. جالب اینکه هیچکس مزاحم کارشان نبود. مردم نیز دور هریک جمع شده بودند و با کف و هورا تشویق می کردند.
عکس 54 - دو هنرمند نوازنده در خیابان شمالی
در خیابان شمالی شعبه ای از رستورانهای زنجیره ای KFC وجود دارد. از آنجا پیتزا خریدیم و مسیری را که رفته بودیم برای رسیدن به میدان جمهوری دوباره برگشتیم. 5 دقیقه قبل از شروع آهنگ ها و رقص فواره ها، به میدان رسیدیم.
عکس 55 - پیتزا KFC در خیابان شمالی
میدان مملو از جمعیت بود و بعضی ایستاده و بعضی دیگر در کناره حوض نشسته بودند تا رقص فواره ها را ببینند. از هر ملیتی در بین جمعیت دیده می شد. هموطنان ایرانی نیز کم نبودند. پیتزا را قبل از شروع برنامه رقص فواره ها خوردیم. در حوالی میدان یک سکوی آب وجود دارد که دارای چند شیر آب است و مردم با ولع آب را می نوشند. از آب زلال و خنک آن خوردیم. کودکی خردسال نیز در کنار سکو ایستاده بود و سعی داشت از آن آب بنوشد امّا قدش اجازه نمی داد. او را بلند کردم و دهانش را به شیر آب نزدیک کردم و خورد. پدر ومادرش با دیدن این صحنه لبخندی زدند.
رأس ساعت 9 برنامه شروع شد و صدای آهنگ از بلندگوهای ساختمان موزه بلند شد. با صدای موزیک و آهنگ، فواره ها به رنگ و اشکال مختلف در می آمدند و صحنه های بسیار زیبائی خلق می کردند.
عکسهای 56 و 57 - نماهائی از رقص فواره ها با آهنگ در میدان جمهوری ایروان
مردم غرق تماشای این صحنه ها بودند. بسیاری از آنها درحال فیلمبرداری و عکاسی از این زیبائیها بودند. ساعت 10 بود امّا برنامه هنوز ادامه داشت. این بار ظاهراً برنامه تا ساعت 11 شب ادامه پیدا می کرد. لحظاتی از برنامه رقص فواره ها را بصورت زنده از طریق "ایمو" برای پدر و مادرم در تهران ارسال کردم.
در حین تماشای برنامه به دفعات افرادی با دیدن ما به طرفمان آمده و خدمات خود را با ارائه کارت و توضیحات مختصر معرفی کردند. در واقع این افراد دلال فارسی زبان با دیدن ایرانی ها درصدد ترغیب آنها و تبلیغ برای استفاده از رستوران ایرانی و... بودند.
بعد از پایان برنامه به سمت آپارتمان حرکت کردیم. باید به خودرو بنزین می زدیم. در مسیر پمپ بنزینهای زیادی وجود دارند. در نزدیکی آپارتمان در خیابان آرشاکونیاتس وارد پمپ بنزینی شدم که فقط یک پمپ داشت.
هنگام سوخت گیری خودرو کافی است در مقابل پمپ بایستید و نوع و مقدار بنزین مورد نظر خود را به متصدی بگوئید. بنابراین نگران نباشید او بدون هیچ چشم داشتی وظیفه خود را انجام می دهد و نیازی نیست که شما از خودرو پیاده شده و نازل به دست بگیرید. با دیدن نرخ بنزین از تابلو می توانید از قبل نسبت به محاسبه مبلغ و مقدار بنزین خود اقدام نمائید.
در پمپ بنزین ها 2 نوع بنزین ارائه می کنند. بنزین معمولی یا رگولار و بنزین سوپر یا پرمیوم. هردو بنزین دارای کیفیت بالائی هستند و جالب است بدانید بنزین رگولار ارمنستان از بنزین سوپر پمپ بنزین های ایرانی با کیفیت تر و بهتر هستند. همچنین نرخ بنزین در ارمنستان شناور است و ممکن است هر روز تغییرات داشته باشد.
در آن روز بنزین رگولار لیتری 390 درام و بنزین پرمیوم لیتری 420 درام بودند. من 16000 درام به متصدی دادم و فقط گفتم؛ رگولار! نازلها بر روی یک پمپ قراردارند. متصدی نازل رگولار را برداشت و 41.03 لیتر در باک خودرو ریخت.
در واقع این اولین بار بود که پس از پر کردن باک در خاروانا و رسیدن به ایروان سوخت گیری می کردم.
روز شنبه 25 شهریور و تعطیل بود. هیچ قرار ملاقاتی نداشتیم بنابراین می توانستیم از روز کامل برای گشت و گذار استفاده کنیم.
ساعت 7.5 از خواب بیدار شدم و پس از نظافت شخصی، برای درست کردن صبحانه دست بکار شدم. تخم مرغ از قبل خریده بودیم. نیمرو درست کردم و میز را با عسل و کره و پنیر و نان باگت چیدم. همسفران هم آمدند و صبحانه خوردیم.
در ایروان بازاری به نام ورنیساژ وجود دارد که دست فروشان فقط روزهای شنبه و یکشنبه در خیابان پشتی منتهی به میدان جمهوری در آنجا بساط و اغلب صنایع دستی و نمادهای ارمنستان و بعضاً لوازم کهنه و یا حتی میوه برای فروش عرضه می کنند.
با توجه به عدم تمایل همسفران، به بازار ورنیساژ نرفتیم و بازدید و بالا رفتن از کاسکاد (هزار پله) را ترجیح دادیم. پس از رسیدن به حوالی کاسکاد خودرو را در ابتدای خیابان تامانیان که سنگفرش و منتهی به محوطه کاسکاد است، پارک کردم. تصمیم گرفتیم برای بالا رفتن از پله های برقی داخل سالن که در سمت چپ کاسکاد قراردارد استفاده کنیم و هنگام بازگشت از پله ها پائین بیائیم. در داخل سالن و مابین طبقات در کنار پله برقی اشیاء و نمادها و مجسمه های هنری و زیبا قراردارند که هرکدام معنای خاصی دارند.
عکس 58 - بعضی از اشیاء و نمادهای داخل سالن جنب کاسکاد
عکس 59 - نمائی از مجسمه خرس در داخل سالن جنب کاسکاد
عکسهای 60 و 61 - نماهائی از شهر ایروان و کوه آرارات از فراز کاسکاد
از بالای کاسکاد شهر ایروان تا دور دستها دیده می شود. همچنین کوه آرارات نیز در جنوب شهر ایروان و در افق خودنمائی می کند. در داخل ساختمان کاسکاد 2 موزه نیز در طبقات وجود دارد.
حدود 1 ساعت در بالای کاسکاد و در کنار باغچه ای نشستیم. پس از گرفتن عکسهای یادگاری و بهره بردن از زیبائیهای آن محل، آرام آرام از پله ها به سمت پائین سرازیر شدیم.
مقصد بعدی ما خیابان مسروپ ماشتوتس و بازدید از مسجد آبی (کبود) ایروان بود. ساعت 11به مسجد رسیدیم. بنای مسجد بسیار قدیمی است و حجره هائی مانند حوزه علمیه های ایران در داخل محوطه مسجد وجود دارند. یک بازدید کلی انجام شد و بعد از آن به فروشگاه بزرگی که در روبروی مسجد قراردارد رفتیم.
عکس 62 - نمائی از ورودی مسجد کبود ایروان، منبع: اینترنت
در این فروشگاه سرپوشیده تقریباً همه چیز می توان خرید. شعبه ای از یروان سیتی هم در آنجا وجود دارد و ما از آنجا مقداری خرید کردیم. نیاز به قضای حاجت بود. با پرداخت 100 درام از سرویس بهداشتی داخل فروشگاه استفاده نمودم.
در ارمنستان برای استفاده از سرویس بهداشتی مکان هائی را در بین راه ها، برخی پارکها و کنار خیابانها ایجاد کرده اند و قیمت ثابت 100 درام مبلغ ارائه این خدمت است.
ساعاتی از ظهر گذشته بود. با همسفران تصمیم گرفتیم غذای رستوران ایرانی آن طرف خیابان مقابل فروشگاه را تست کنیم. صاحب رستوران و تعدادی از خدمه ایرانی و چند خدمه دیگر ارمنی بودند.
منو رستوران را روی میزها گذاشته بودند. پس از نشستن در پشت میز منو را ورانداز کردیم و هریک غذای ایرانی مورد دلخواه خود را سفارش داد. قیمتها نسبت به سایر رستورانهای ارمنی بالاتر بود. مزه و طعم غذا نیز با سایر رستورانهای مشابه خیلی تفاوت نداشت. مبلغ 18000 درام برای غذائی پرداخت شد که هیچ مزیت فوق العاده ای نسبت به سایر رستورانها نداشت. همین غذا را می توان در رستورانهای ارمنی به مراتب با کمتر از این مبلغ صرف کرد.
حدود ساعت 4.5 بعدازظهر بود که از رستوران خارج شده و به سمت فروشگاه دالما گاردن مال حرکت کردیم. فروشگاه دالما بصورت سرپوشیده و پاساژ در بزرگراه "تسیتسرناکابرد" قرار دارد. از قبل شنیده بودم برندهای معتبر و معروف زیادی در این فروشگاه محصولات خود را عرضه می کنند. امّا به شخصه از گشت و گذار در این فروشگاه هیچ لذتی نبردم و فقط با نگاهی گذرا از کنارشان می گذشتم. در این فروشگاه اجناس نسبتاً گران هستند و بسیاری از آنها به واسطه برندشان قیمتهای گزافی را بر روی اجناس درج کرده اند. همسفران از برخی مغازه ها اجناسی خریدند.
عکس 63 - نمائی از محوطه بیرونی دالما گاردن مال
وقتی از فروشگاه بیرون آمدیم غروب بود و تصمیم گرفتیم قبل از رفتن به محل اقامت کمی در شهر گشت و گذار کنیم. بنابراین فقط به قصد دیدن خیابانهای ایروان و آشنائی نسبی با جهات جغرافیائی آن بدون هدف دوری در شهر زدیم.
شنبه آخرین روز اقامت ما در ایروان بود بدون اینکه توانسته باشیم در ایام اقامت اماکن زیادی را ببینیم و گشت و گذار مطلوبی داشته باشیم. خیلی از اماکن تاریخی و تفریحی وجود دارندکه ما فرصت رفتن به آن مکان ها را نداشتیم. بنابراین به علت اینکه وقت زیادی نداشتیم گشت و گذار بیشتر و بازدید از خیلی از اماکن دیگر حاصل نشد.
سفر فشرده امکان بهره بردن و استفاده از موهبت های مسافرت را از آدم می گیرد بنابراین یک اقامت حداقل یک هفته ای می تواند مسافرت مطلوب و دلچسبی را رقم بزند.
صبح زود باید راهی گرجستان و شهر زیبای تفلیس می شدیم به همین خاطر تصمیم گرفتیم به آپارتمان برگشته و شام مختصری درست کرده و بخوریم و استراحت کنیم.
روز یکشنبه 26 شهریور ساعت 7 همگی از خواب بیدار شدیم و پس از خوردن صبحانه به سرعت مشغول جمع کردن وسائل شدیم. آن روز میبایست قبل از خروج از ارمنستان، در بین راه در سوان و تسکاخادزور هم کمی توقف می کردیم.
برای تحویل آپارتمان به گئورگ ساعت 9.5 صبح توافق شده بود. از آنجائیکه او آدم منضبطی بود حدس میزدم سر ساعت مقرر سر و کله اش پیدا شود. وسائل را قبل از ساعت مقرر به خودرو منتقل کردیم و آپارتمان را نظافت کردیم و مرتب نمودیم. زباله ها را خارج کردیم و در سطل مخصوص زیر دالان گنبدی انداختیم و منتظر شدیم صاحب خانه بیاید.
حدسم درست بود. گئورگ به اتفاق همسرش رأس ساعت 9.5 آمدند. به اتفاق یک بررسی اجمالی از آپارتمان داشت و وسائل موجود را چک کرد. بعد از آن گپ و گفت مختصری با گئورگ داشتیم. او هدف بعدی مسافرت ما را پرسید گفتم؛ به گرجستان می رویم. او آرزو کرد سفری خوش داشته باشیم و گفت؛ دوست دارد دوباره ما را در ایروان ببیند و با افتخار آپارتمان را به ما اجاره دهد!
با او و همسرش خداحافظی کردیم و از طریق جاده منتهی به سوان به سمت شمال ارمنستان حرکت کردیم. تسکاخادزور یا همان شهری که دره معروف گلها و تله سیژ در آن قراردارد در مسیرمان بود. تصمیم گرفتیم ابتدا سری به آنجا بزنیم و بعد به سوان برویم. در تسکاخادزور تا پائین محوطه تله سیژ رفتیم امّا به دلیل ضیق وقت سوار نشدیم و از آنجائیکه گلها در دره معروف در بهار جلوه گری دارند و اکنون اثری از آنها نبود، بنابراین خیلی زود به سمت دریاچه سوان حرکت کردیم.
عکس 64 - نمائی از دریاچه سوان از جاده
ساعت 11 بود که به دریاچه سوان رسیدیم. از طریق یک جاده فرعی به طرف دریاچه رفتیم. این دریاچه در حدود ۶۰ کیلومتری شمال شرقی ایروان قرار دارد. جاده دسترسی به سوان خوب و استاندارد و یکی از جاده های اصلی ارتباطی ارمنستان است.
در کنار دریاچه سوان اماکنی ایجاد شده اند که به مسافرین خدمات ارائه می دهند. رستورانها، اقامتگاه ها و هتل های زیادی در کناره های دریاچه سوان احداث شده اند. همچنین محل هائی برای کمپینگ، آفتاب گرفتن و پهن کردن بساط پیک نیک وجود دارد. همچنین دارای چند ساحل اختصاصی برای مسافران است. زمین ورزشی، زمین بازی کودکان، سرویس بهداشتی و سایر خدمات مورد لزوم در سواحل دریاچه وجود دارند.
شنیده ام که قسمت جنوبی دریاچه زیباتر از سایرسواحل این دریاچه است امّا در سراسر سواحل غربی و شمالی مکان های مناسبتری برای استراحت کردن وجود دارند. در محوطه کنار دریاچه جت اسکی، کشتی کوچک و شناور دریائی (که شبیه خانه ویلائی است) وجود دارد که مسافرین را برای دقایقی برای گشت بر روی دریاچه می برند. همچنین غرفه هائی بصورت بازار وجود دارند که بیشتر اجناسش صنایع دستی و نمادهای ارمنستان است.
در انتهای بازار راه پله سنگی قدیمی وجود دارد که به کلیسائی قدیمی منتهی میشود و در بالای تپه ای واقع شده است.
خودرو را در کنار دیوار یک ساختمان اداری پارک کردم و به اتفاق از پله های انتهای بازار بالا رفتیم. با طی کردن 235 پله سنگی قدیمی به بالای تپه رسیدیم. در ورودی محوطه بالای تپه منطقه مسطحی وجود دارد و در دو گوشه محوطه 2 صومعه قدیمی یا در واقع کلیسای کوچک به نامهای؛ "سوان وانک" و "هایراوانک" وجود دارند.
دریاچه سوان از بالای تپه چشم انداز و منظره بسیار زیبائی دارد. دیدن منظره پرواز مرغ های دریائی که بصورت دسته جمعی پرواز می کنند یا بر روی دریاچه می نشینند از آن بالا زیبائی این منظره را مضاعف می کنند.
از بالای تپه مناظر و افق تا دوردستها قابل مشاهده است. آسمان آبی و تمیز، نسیم خنک تابستانی و مناظر طبیعی بسیار چشم نواز و روحبخش هستند.
عکس 65 - نمائی از دریاچه سوان و اماکن اطراف آن
عکس 66 - نمائی از کشتی تفریحی در دریاچه سوان
عکسهای 67 و 68 - نماهائی دیگر از دریاچه سوان
برای بازدید از صومعه سوان وانک وارد شدیم. روز یکشنبه بود و مردم از شهر و روستاهای اطراف برای عبادت و خواندن دعا به صومعه سوان وانک آمده بودند. فضای معنوی جالبی بود. چند کشیش و راهب در بالای محراب همنوا در حال خواندن دعا بودند. در پائین محراب نیز مردم با آنها همراهی کرده و مشغول راز و نیاز و خواندن دعا بودند. ما هم در کنارشان ساکت به تماشای مراسم ایستادیم.
عکس 69 - نمائی از صومعه سوان وانک (راست) و صومعه هایراوانک (سمت چپ)
عکس 70 - نمائی از داخل صومعه هایراوانک
پس از خروج از صومعه و توقفی کوتاه در محوطه بیرونی و تماشای افق زیبا و چشم انداز دریاچه از بالای تپه، از پله ها به سمت پائین سرازیر شدیم. در پاگردهای راه پله خانمهای مسنی بساط کرده و اشیاء و لوازمی را که بعضاً ماهیت یادگاری دارند برای فروش عرضه می کنند و با دیدن توریست ها تلاش دارند با اصرار از اجناس خود به آنها بفروشند.
پس از پائین آمدن از تپه برای خوردن ناهار به یکی از رستورانهای ساحلی رفتیم. در محوطه رستوران آلاچیق هائی در کنار ساحل ساخته شده اند و بخشی از میزهای غذاخوری رستوران در داخل این آلاچیق ها و دقیقاً مشرف به دریاچه هستند طوری که انگاری بر روی دریاچه نشسته اید.
پس از کمی انتظار پیشخدمت با منو برای دریافت سفارش آمد. جز زبان ارمنی هیچ زبان دیگری بلد نبود. قصد داشتیم ماهی ایشخان بخوریم. ایشخان نوعی ماهی قزل آلاست که ظاهراً در همان دریاچه پرورش می دهند. آن را به دو روش می پزند؛ بصورت کبابی و روش سرخ کردن در روغن. چون ارمنی نمی دانستیم بنابراین با اشاره سفارش دو پرس کبابی و دو پرس سرخ شده در روغن سرخ را دادیم. پیشخدمت به هنگام دریافت سفارش، وقتی کلمه باربیکیو را گفت فهمیدیم معنی "کبابی" می دهد بدین صورت فهماندیم که چه می خواهیم!
خوردن غذا در کنار دریاچه سوان با وجود نسیم خنکی که از سمت دریاچه می آمد، لذت فراوانی داشت. پس از پرداخت 18000 درام بابت غذا و مخلفات آن به صندوق دار رستوران، به سمت دیلیجان حرکت کردیم.
بدون توقف به شهر دیلیجان رسیدیم. دیلیجان نیز یکی از شهرهای خوش آب و هوا و زیبای ارمنستان است.
عکس 71 - نمائی از شهر دیلیجان، منبع: اینترنت
به دلیل اینکه روز تعطیل برای ارمنی ها بود، بسیاری از مردم برای گذران اوقاتی در دل طبیعت با وسائل نقلیه از ایروان و شهرهای نزدیک به آنجا آمده بودند.
خیابان ورودی از جاده ترانزیت به دلیجان "ماکسیم گورکی" نام دارد و به یک میدان منتهی می شود. در مقابل دو جاده به چشم می خورد. از هردو جاده به مرز دسترسی پیدا می کردیم امّا می خواستیم بهترین مسیر را انتخاب کنیم. در کنار میدان توقف کردم و در جستجوی فردی بودم که مسیر را از او بپرسم.
عکس 72 - نمائی از شهر دیلیجان، منبع: اینترنت
چند لحظه ای از توقف مان نگذشته بود که پسری جوان را در کنار پنجره خودرو دیدم. شیشه را بلافاصله پائین کشیده و به زبان انگلیسی گفتم؛ ?where is Tbilisi road (جاده تفلیس کدام طرف است؟) پسر جوان بدون توجه به سئوال من با زبان فارسی گفت؛ ببخشید... قرص مُسکن دارید؟! همسفران من با دیدن این اتفاق خنده شان گرفت. اینکه من به زبان انگلیسی پرسیدم و آن هموطن ایرانی به فارسی پاسخ داد، موجب خنده همسفران شد.
چرا که در آن مکان همه انتظار داشتیم یک فرد ارمنی را برای گرفتن راهنمائی ببینیم امّا دیدن یک هموطن ایرانی در آنجا و در آن لحظه غیرمترقبه و جالب بود.
او در آن حوالی بدنبال داروخانه می گشت تا مُسکنی برای دندان دردش بیابد. امّا هیچ داروخانه ای در آن حوالی نبود و با دیدن خودرو به نزد ما آمده بود.
مسیر را پرسیدم و او گفت از سمت راست باید بروید. این را گفت و به طرف خودرو خودشان که در پشت خودرو ما توقف کرده بود، رفت. او هم به اتفاق خانواده اش با خودرو ریو عازم تفلیس بودند.
بطور اتفاقی در ایروان یک عدد قرص بروفن خریده بودم. از خودرو پیاده شده و به سمت آنها رفتم و ضمن سلام و علیک قرص را به آنها دادم. آنها تشکر کردند و راننده گفت؛ اگر تمایل دارید باهم به تفلیس برویم، بدنبال ما بیائید.
من تمایلم را اعلام کردم و بدنبالشان به راه افتادیم. آنها در مسیر پر پیچ و خم کوهستانی گاهی تند می رفتند و چون من به آرامی رانندگی می کردم. آنها پس از اینکه دیدند من از آنهاعقب مانده ام چند بار در جائی ایستادند تا به آنها برسم. در نهایت در نزدیکی یک آبادی از کنارشان رد شدم و چند کیلومتر جلوتر برای لحظاتی توقف کردیم. آنها به ما رسیدند و توقف نکردند و از کنار ما رد شدند و رفتند. ما آنها را دو روز بعد یکبار دیگر در کلیسای سامبا تفلیس دیدیم.
پس از عبور از شهرها و روستاهای مختلف کم کم به مرز نزدیک می شدیم. از شهر "هاگتاناک" به بعد در سمت چپ جاده حدود مرزی دو کشور مشخص بود. در امتداد جاده مرز با فنس از هم جدا شده بود.
با توجه به اینکه هر دفعه به مقدار لازم دلار را چنج می کردیم، درام اندکی برای ما باقی بود. من به جهت احتیاط و اینکه ممکن است در مرز به درام نیاز پیدا کنم مبلغ 10000 درام را نگه داشتم و از آنجائیکه درام در گرجستان کاربرد ندارد آخرین درام های مابقی را بنزین زدم.
خوشبختانه در نزدیک مرز در "پتگاوان" پمپ بنزین وجود داشت. از بنزین رگولار با نرخ 380 درام حدود 32.37 لیتر با مبلغ 12300 درام سوخت گیری کردم و فقط همان مبلغ 10000 درام را برای انجام امور احتمالی گمرکی نگه داشتم. کلی پول خُرد ارمنی به همراه داشتم. همه را به اضافه چند اسکناس خُرد باقیمانده به متصدی پمپ بنزین دادم و او هم با تنظیم پمپ به میزان مبلغ مزبور، سوختگیری را انجام داد.
شنیده بودم به هنگام خروج خودرو از ارمنستان 8000 درام بابت هزینه خروج می گیرند. امّا خوشبختانه چنین نشد و در هنگام خروج از مرز هیچ مبلغی نگرفتند. در واقع هزینه خروجی خودرو از ارمنستان که قبلاً بابت حق خاک گرفته می شد، حذف شده است.
از متصدی پمپ بنزین با زبان اشاره مقدار مسافت باقی مانده تا مرز گرجستان را جویا شدم. با اشاره به جاده گفتم؛ ساداخلو کیلومتر!! او هم با دست عدد 5 را نشان داد، یعنی 5 کیلومتر دیگر به مرز می رسید! نقشه در maps.me هم تقریباً همین مسافت را نشان می داد.
برای خروج از ارمنستان مسیر را برای رسیدن به مرز باقراتاشن - ساداخلو ادامه دادیم و پس از طی کردن 5 کیلومتر انتظار داشتیم منطقه ای وسیع و بزرگ را ببینیم که نشاندهنده گمرگ باشد امّا در یک جاده دوطرفه باریک ناگهان به یک دو راهی رسیدیم. جاده سمت راست ادامه مسیر برای رفتن به شهر "باقراتاشن" ارمنستان بود و در جاده مقابل، محوطه ای کوچک با یک دروازه میله ای نه چندان بزرگ و کانکس هائی همانند خارج از محوطه گمرک ارمنستان که در هنگام ورود به کشور دیدیم، وجود داشتند.
ساعت حدود 4.5 عصر بود که به مرز رسیده بودیم. برای انتخاب مسیر صحیح و پرس و جو سرعت خودرو را کم کردم.
در این هنگام پسرکی جوان با دیدن خودرو با سرعت و دوان دوان به سمت خودرو آمد و در جلو خودرو ایستاد و با اشاره خودرو را به سمت کانکس ها هدایت کرد. توقف کردم و به اتفاق او به سمت یکی از کانکس ها رفتم. در کانکس مردی در پشت میز نشسته بود و روی میز مقداری کاغذ و پوشه و... قرار داشت.
به زبان انگلیسی از آنها پرسیدم؛ شما از مسئولین گمرک هستید؟ هیچ یک از آن دو انگلیسی بلد نبودند. آنها بدون اینکه جواب مرا بدهند به من اشاره کردند که کارت خودرو و گذرنامه خودم را به آنها بدهم.
من ضمن گذاشتن گذرنامه و کارت خودرو بر روی میز مجدداً به زبان فارسی و انگلیسی از آنها مسئولیتشان را پرسیدم. پسرک جوان برای اینکه بفهمد چه می گویم این بار مجبور شد فرد دیگری را که بیرون از کانکس ایستاده بود و کمی فارسی را دست و پا شکسته بلد بود برای ترجمه بیاورد.
سئوال را از او پرسیدم. او از پاسخ دادن طفره رفت و گفت؛ الزاماً باید خودرو را کاپیتاژ کنی. مسئولیتش را پرسیدم در جواب گفت؛ اگر کاپیتاژ نکنی به گرجستان راه نمی دهند!
یکی از مواردی که راننده به هنگام رسیدن به مرز سادخلو باید از آن آگاهی داشته باشد اینست که؛ دقیقاً قبل از ورود به مرز و محوطه گمرک ارمنستان و مرز گرجستان، افرادی پس از دیدن خودرو به سرعت به طرفش می دوند و با قرار گرفتن در جلو خودرو با اشاره و تحکم، راننده را به سمت اتاقکهای کانکسی هدایت می کنند و کارت خودرو و گذرنامه را خیلی با قاطعیت و حق به جانب طلب می کنند. آنها حتی ممکن است با زبان فارسی به شما بگویند که هرجور مایلی! و وقتی رفتید گیر می کنید! اما به آنها توجه نداشته باشید و به راه خود ادامه دهید و به سمت گمرک بروید.
به هیچ عنوان به این افراد اعتماد نکنید و توجهی به آنها نداشته باشید چرا که شیاد هستند و با توجه به اینکه بعضی از افراد ناآگاه به امور جاری هستند، آنها با دریافت مبالغ گزاف می خواهند کاپیتاژ مجعول و بیمه ای را که به درد راننده نمی خورد، تحمیل کنند. در صورت تمایل برای بیمه کردن خودرو در کشور گرجستان، می توان در نزدیک ترین شهر بعد از مرز اقدام کرد.
از قبل شنیده بودم که کشور گرجستان کاپیتاژ نیاز ندارد بنابراین ضمن برداشتن گذرنامه و کارت خودرو از روی میز به او گفتم؛ کاپیتاژ نمی خواهم. او هم گفت؛ اگر کاپیتاژ نکنی در گرجستان جریمه می شوی! و... من دیگر توجهی به حرفهایش نکردم و از کانکس خارج شدم و با خودرو از دروازه داخل شدم.
هنگامی که آن پسرک جوان خیلی قاطع و مصمم دوید و جلوی خودرو پرید، تصور کردم کارهای گمرکی در همان محوطه انجام می شود و او هم مأموری است که وظیفه اش هدایت خودروها برای انجام امور گمرکی است. امّا خیلی زود متوجه شدم که این افراد در واقع دلالان شیادی هستند که از غفلت و نا آگاهی رانندگان خارجی سوء استفاده می کنند و خودسرانه خودرو را برای یک فرایند دروغین کاپیتاژ هدایت می کنند و با اخذ مبالغی هنگفت برگه ای تحویل می دهند که هیچ کارائی برای راننده خودرو وارد شده به گرجستان ندارد و در گمرک نیز جز پاسپورت و کارت خودرو و گواهینامه بین المللی مدارک دیگری را از راننده درخواست نمی کنند. من این قضیه را خود به شخصه ندیدم امّا از رفتار آنها حدس این موضوع نیز سخت نبود.
عکس 73 - نقشه هوائی (google map) محوطه مرزی و گمرک باقراتاشن (ارمنستان) – ساداخلو (گرجستان)
پس از ورود به محوطه گمرک باقراتاشن، خودرو را در محلی مناسب پارک کردم و همسفران پیاده شدند. قبل از اینکه به سالن بروند به مأمور مربوطه در محوطه فهماندم؛ که آیا باید وسائل را از خودرو پیاده کنم؟ او با تکان دادن دست گفت؛ نو پارابلم! بنابراین همسفران بدون بردن وسائل وارد سالن شدند و من با خودرو به طرف اتاقکی که مأمور کنترل گذرنامه و مدارک در داخل آن نشسته بود، رفتم. مأمور پس از زدن مهر خروجی و اسکن کارت خودرو اجازه عبور داد.
عکس 74 - نمائی از ورودی گمرک باقراتاشن ارمنستان، منبع: اینترنت
در داخل محوطه، بلافاصله پس از عبور از بخش ارمنستان و گذر از یک معبر کوتاه، وارد مرز گرجستان شدم و همانند ارمنستان، با خودرو به طرف اتاقک مربوطه رفتم. در مرز گرجستان نیز بدون پیاده کردن وسائل داخل خودرو و با یک بازدید مختصر اجازه عبور دادند.
عکس 75 - نمائی از محوطه گمرک باقراتاشن ارمنستان، منبع: اینترنت
عکس 76 - نمائی از محوطه گمرک باقراتاشن ارمنستان، منبع: اینترنت
اتاقکهای موجود درجایگاههای عبور از گمرک و مرز در هر دو سمت، مانند اتاقکهای ایستگاه عوارضی اتوبانهای خودمان است. مأموری در داخل نشسته است راننده بدون پیاده شدن از خودرو به کنار اتاقک می آید و مدارک را به او می دهد. مأمور پس از اسکن کارت خودرو و زدن مهر خروجی از ارمنستان یا مهر ورودی به کشور گرجستان بر روی گذرنامه اجازه عبور می دهد.
عکس 77 - نمائی از گیت مرزی ورود و خروج خودرو در گمرک باقراتاشن ارمنستان، منبع: اینترنت
عکس 78 - نمائی از گیت مرزی ورود و خروج خودرو در گمرک ساداخلو گرجستان، منبع: اینترنت
همسفران نیز پس از درج مهر خروج از ارمنستان، وارد سالن ترانزیت گرجستان شده و پس از انجام امور مربوطه وارد خاک گرجستان و در آنطرف اتاقکها به من ملحق شده و سوار خودرو شدند.
به این ترتیب پس از خروج از مرز باقراتاشن ارمنستان و ورود به کشور گرجستان از طریق مرز ساداخلو، سفر ما به ارمنستان و شهر ایروان پایان یافت.
هزینه های انجام شده برای 4 نفر در جدول زیر آمده است. کل هزینه سفر به ارمنستان شامل اقامت، مایحتاج، بنزین و متفرقه (غیر از هزینه های ایران) حدود 2250000 تومان (بدون محاسبه هزینه هائی مانند پوشاک و اقلام دیگر) شد. کل هزینه بنزین در ارمنستان 232060 تومان شد.
عکس 79 - جمع کل هزینه های صرف شده در ارمنستان و قبل و حین سفر در ایران
هزینه های مایحتاج عمومی و معمول در ارمنستان:
قیمت مایحتاج معمول که ممکن است بصورت روزانه مورد استفاده باشد در ارمنستان بشرح زیر است:
(وجود نرخ های مختلف به علت نوع بسته بندی، نوع محصول و فروشگاههای عرضه کننده است)
تخم مرغ یک عدد = 75 تا 85 درام
نان یک قرص (باگت و...) =200 تا 250 درام
بطری شیر یک لیتری = 350 تا 400 درام
کره یک قالب 100 گرمی = 450 تا 650 درام
عسل یک کیلو = 2100 تا 2300 درام
برنج یک کیلو = 500 تا 700 درام
بطری آب 1.5 لیتری = 250 تا 300 درام
بطری نوشابه 2 لیتری = 450 درام
گوشت گوسفند یک کیلو = 2900 تا 3300 درام
گوشت مرغ یک کیلو = 700 تا 850 درام
یک کیلو گوشت گوساله = 2400 تا 2700 درام
گوجه فرنگی یک کیلو = 350 تا 390 درام
خیار یک کیلو = 270 تا 320 درام
موز یک کیلو= 750 تا 800 درام
پیاز یک کیلو = 210 تا 280 درام
کاهو یک کیلو = 200 تا 250 درام
سیب زمینی یک کیلو = 200 تا 280 درام
هندوانه یک کیلو = 250 تا 450 درام
سیب یک کیلو = 250 تا 400 درام
بستنی هر عدد = 150 تا 600 درام
بستنی 1 کیلوئی = 1200 درام
یک شیشه کوچک مربا آلبالو یا هویج = 550 درام
قهوه 100 گرم = 400 تا 600 درام
پنیر محلی یک کیلو = 2000 تا 3500 درام
ماست = 300 تا 450 درام
شکر = 400 تا 450 درام
آب میوه 1 لیتری = 350 تا 800 درام
نکات مهم و توصیه هائی در سفر به ارمنستان:
- قبل از شروع سفر حتماً یک برنامه ریزی کامل و دقیق برای آن داشته باشید و هزینه ها را برآورد نمائید تا از سفرتان لذت کامل را ببرید.
- مقصد را قبل از سفر ارزیابی نموده و اطلاعاتی در خصوص آن کسب نمائید.
- از طریق سایت مربوطه از پیش اطلاعاتی در مورد نرخ برابری ارز را کسب کنید.
- محل اقامت خود را پیش از سفر از طریق سایتهای معتبر رزرو کننده رزرو نمائید تا در مقصد دچار سردرگمی نشوید.
- به هنگام رزرو هتل یا آپارتمان حتماً چند مورد را رزرو کنید که در کشور مقصد معطل نمانید. پس از اسکان بلافاصله موارد دیگر را کنسل نمائید.
- به هنگام ورود به محوطه مرز نوردوز افرادی برای فروش سیم کارت ارمنستان و درام به سراغ شما می آیند. به آنها اعتماد نکنید و از صرافی داخل گمرک یا صرافی معتبر بیرون از گمرک درام مورد نظر را تهیه نمائید. برای خرید سیم کارت نیز می توان از نزدیک ترین شهر مرزی یا ایروان اقدام نمود.
- وقتی هدف از سفر لذت بردن از ماهیت سفر باشد توجه به کاستی های موجود اعم از؛ محل اقامت یا خورد و خوراک نمی تواند در بهره مندی از سفر خللی ایجاد نماید.
- در 3 روز اقامت نمی توان خیلی از مکانها را دید بنابراین برای بازدید نقاط مورد نظر الزاماً زمان کافی در نظر بگیرید.
- برای چنج دلار در هر دفعه مقدار کمی از آن را چنج نمائید چرا که با چنج مجدد درام به دلار مبلغ قابل توجهی پول از شما کسر می شود!
- در ایروان آپارتمانهای خوب و شیک و تمیزی برای اسکان وجود دارند امّا نمای بیرونی بسیاری از آنها زیبا و تمیز نیستند بنابراین با دیدن نمای ساختمان در خصوص داخل آپارتمان قضاوت نکنید!
- توصیه می شود در مسیرها حتماً توقف داشته باشید و اگر قصد سریع رسیدن به ایروان را ندارید، در شهرهای بین راه اتراق نمائید.
- اجناس در فروشگاههای SAS و یروان سیتی گران هستند امّا در یروان سیتی کمی ارزانتر از SAS است.
- برای خرید اجناس به صورت عمده، بازاری در خیابان آرشاکونیاتس وجود دارد که همانند بازار مولوی تهران است و می توانید بصورت عمده اجناس را با قیمت کمتر، از آنجا تهیه کنید.
- بسیاری از برندهای پوشاک در فروشگاه "دالما گاردن مال" شعبه دارند و البته اجناسشان ارزان نیستد.
- در مورد مکانهای سیاحتی و گردشگری ارمنستان و گرجستان در اینترنت اطلاعات بسیار زیاد و جامعی وجود دارد بنابراین از توضیح و تفصیل طولانی آنها در این سفرنامه اجتناب شده است.
- بدلیل رعایت برخی ملاحظات، نبودن فرصت مناسب، تاریک شدن هوا، یا ضیق وقت عکسبرداری از بسیاری از مکانها میسر نشد و یا برخی عکسها بدون کیفیت بودند بنابراین تعداد محدودی عکس از منابع اینترنتی استفاده شده است. همچنین تفاوت کیفیت عکسها به علت عکسبرداری با چند دستگاه متفاوت است.
- در سفرنامه فقط به مکانهائی اشاره گردیده که از آنها بازدید داشته ایم و از توضیحات اضافی اجتناب گردیده است.
- در زمان مسافرت ما نرخ برابری درام ارمنستان در مقابل دلار آمریکا بطور متوسط 476 بود. یعنی به ازای تبدیل هر100 دلار 47600 درام دریافت نمودیم که معادل ریالی آن به ازای هر درام 82 ریال بود.
توصیه ها برای سفر زمینی با خودرو شخصی به ارمنستان:
- در هنگام سفر با خودرو قبل از سفر حتماً از لحاظ فنی خودرو را بازبینی نمائید.
- زمان سفر خود را طوری تنظیم نمائید که در روز روشن و اوایل صبح به مرز نوردوز برسید و ازآن عبور نمائید. تردد در راه های ارمنستان در تاریکی شب بسیار خطرناک است. البته اگر مکانی برای اقامت در نزدیکترین شهر مرزی رزرو کرده اید بهترین زمان برای عبور از مرز اوائل شب است. در این زمان مرز تقریباً خلوت است. بهرحال اگر مکانی برای اقامت ندارید سعی کنید اوائل صبح به مرز رفته و از کشور خارج شوید.
- به هنگام رانندگی در ارمنستان مقررات راهنمائی و رانندگی را بطور کامل رعایت نمائید چرا که مبلغ جرائم بسیار سنگین هستند.
- به هنگام خروج از ارمنستان و ورود به گرجستان در مرز باقراتاشن – ساداخلو افرادی با تحکم به سمت شما می آیند تا خودرو شما را با زور و جبر کاپیتاژ نمایند. توجه داشته باشید برای مسافرت با خودرو به کشور گرجستان نیازی به کاپیتاژ و بیمه اجباری خودرو نیست بنابراین در مرز ارمنستان و گرجستان به هیچ وجه به این افراد اعتماد نکنید و فریب آنها را که ادعای تهیه کاپیتاژ و بیمه خودرو دارند نخورید تا هزینه های نامتعارف به شما تحمیل نشود. به آنها توجهی نداشته باشید و وارد محوطه گمرک بشوید.
- با یک مدیریت صحیح می توانید از یک سفر زمینی با خودرو شخصی به ارمنستان لذت فراوانی ببرید.
بخش دوم داستان سفر را در «سفری لذت بخش به عروس منطقه قفقاز؛ گرجستان» مطالعه کنید...