دوستان عزیز سلام. علی هستم، سی ساله، کارشناس ارشد علوم ارتباطات. سفرنامه پیش رو، حاصل سفری یک ماهه از نوع بک پکری به سه کشور روسیه، چین و مالزی است. در این سفر طولانی با من همراه باشید.
نکته: با توجه به طولانی بودن سفر، تلاش می کنم عمدتا به جزئیاتی بپردازم که دید بهتری از این سفر به شما بدهد.
آغاز ماجرا
یکی از بچه های گروه دوچرخه سواری که یک بک پکر حرفه ای است، پیشنهاد برنامه ایی داشت برای سفر به سیبری و چین که حدود 18 روز، پیش بینی شده بود. بعد از بحث و نظر خواهی گروهی و گفتگو های زیاد، نهایتا با اضافه شدن قطب شمال و همچنین تغییر یک مسیر هوایی به زمینی (عبور از مرز روسیه و چین)، در قالب یک گروه 18 نفره، مشغول تدارک سفر شدیم و برنامه کلی را به این ترتیب توافق کردیم:
- روسیه: مسکو، مورمانسک (قطب شمال) و سیبری (ایرکوتسک و دریاچه بایکال)
- چین: هاربین، پکن، داتونگ، شی ان، ژانگ جیاجی، چنگدو
- و نهایتا برای باز شدن یخ هایمان، جزایر شرقی مالزی (جزایر پرنتیان Perhentian Islands)، که البته در حین سفر، به دلیلی که اشاره خواهم کرد، به لنکاوی (Langkawi) در غرب، تغییر پیدا کرد.
مقدمات سفر
ما برای گرفتن ویزای چین، راه سختی پیش رو نداشتیم و پس از آماده کردن مدارک، با مراجعه به سفارت چین درخواست ویزا کردیم. هزینه ویزای تک، نفری 170 دلار شد. یادآور می شوم که برای دریافت ویزای چین نیاز به گواهی استطاعت مالی، حداقل به مبلغ ده میلیون تومان دارید. برای آگاهی از جزئیات بیشتر، می توانید به سایت سفارت چین در ایران https://ir.china-embassy.org مراجعه کنید.
و اما در مورد ویزای روسیه، قضیه کمی پیچیده بود. ما کار دشواری برای گرفتن ویزای روسیه داشتیم، چون بدون بلیط برگشت، اصولا ویزا صادر نمی شود و اینکه ما می خواستیم روسیه را زمینی ترک کنیم کار را سخت تر می کرد. بنابراین صلاح بر این بود که از طریق سفارت روسیه در تهران اقدام نکنیم. در نتیجه با چند بار بلیط گرفتن و پس دادن و مراجعه به یکی از کنسولگریهای روسیه، نهایتا توانستیم ویزا را برای همه گروه از قرار نفری، 330 هزار تومان، دریافت کنیم. بگذریم که اگر می فهمیدند قصد سفر به مورمانسک را داریم، حتی با داشتن ویزا، فورا ما را از فرودگاه مسکو به تهران بر می گرداندند! لذا بارها به هم یاد آوری می کردیم که اسم شهر مزبور را تا بعد از گیت فرودگاه مسکو ابدا به زبان نیاوریم.
ضمنا، اگر جایی شنیدید که ویزای روسیه برای ایرانی ها برداشته شده، بدانید این موضوع ابدا صحت ندارد مگر برای برخی مناطق و بصورت گروهی با هماهنگی قبلی که پروسه آن کم از ویزا گرفتن نیست.
خوشبختانه ویزای 15 روزه روسیه و ویزای یک ماهه چین، ده روز مانده به پرواز آماده شد. برای بیمه مسافرتی، به مدت سی و یک روز هم اقدام کردیم که هزینه آن سی هزار تومان شد.
همچنین، بلیت هواپیما برای مسیرهای تهران-مسکو، چنگدو-کوالالامپور و کوالالامپور-تهران و بلیت قطار برای مسیرهای مسکو- ایرکوتسک، ایرکوتسک-هاربین، هاربین- پکن، پکن-داتونگ، داتونگ-شی ان، شی ان-ژانگ جیاجی و ژانگ جیاجی-چنگدو (با توقف و تغییر قطار در یی چانگ) تهیه شد.
بلیت پرواز تهران-مسکو را به مبلغ 833 هزار تومان به صورت آنلاین و از طریق یکی از سایت های داخلی و بلیت چنگدو-کوالالامپور و کوالالامپور-تهران را به ترتیب، 291 و 300 دلار، با ویزا کارت و از طریق سایت skyscanner خریداری کردیم. بلیط های قطار را هم از طریق یک دانشجوی ایرانی در چین-به عنوان واسطه-بوک کردیم که پرداخت ها بعضا با ویزا کارت و بعضا در محل ایستگاه قطار انجام می شد.
برای بوک کردن هاستل ها از طریق سایت Booking.com، اقدام کردیم به این شرح: مسکو (2 شب)، ایرکوتسک (2 شب)، هاربین (یک شب)، پکن (2 شب)، داتونگ (یک شب)، شی ان (2 شب)، ژانگ جیاجی (دو شب) و چنگدو (3 شب).
اولویت مان در انتخاب هاستل ها، بیشتر بر اساس نزدیکی به ایستگاههای قطار، نزدیکی به مرکز شهر و جاذبه های آن و رتبه آنها در سایت بوکینگ بود. به طور متوسط، قیمت هاستل در روسیه بین 8 تا 10 دلار و در چین بین 6 تا 11 دلار بود.
البته خرید بلیت پروازهای داخلی، از جمله بلیت دوسره مسکو-مورمانسک و کوالالامپور-لنکاوی، همچنین اقامت در بایکال (یک شب) و رزرو هاستل در مورمانسک (2 شب) و لنکاوی (3 شب)، در طی سفر، اقدام شد.
در فرصت باقیمانده تا آغاز سفر، نقشه آفلاین شهرهای مورد بازدید را، در برنامه Maps. me دانلود کردم که خیلی به کارم آمد.
لوازم سفر
وقتی مجبوری یک ماه زندگی را در یک کوله 50 لیتری جا بدهی، آن وقت است که حسابی قضیه را جدی می گیری. بارها کوله را پر و خالی می کنی به امید چینش بهتر.
حقیقت این است که کوله من در این سفر مثل هیمالیا نوردها پر از وسایل ویژه و گران قیمت نبود، من فقط وسایل یک زندگی معمولی را البته برای آب و هوای خاص حمل می کردم که مسلما به دلیل محدودیت جا باید اولویت بندی می کردم. توجه داشته باشید که به غیر از پرواز اول، تمامی پرواز های ما بدون بار بود و فقط قانونا می شد یک کوله کابین سایز، با وزن 7 کیلو بدون لوازم ممنوعه به داخل کابین برد!
در زیر انتخاب هایم را برای شما می نویسم:
یک کوله 50 لیتری با امکان دسترسی از پایین، یک کوله کوچک با قابلیت تبدیل به کیف کمری، یک کیف کمری کوچک، کیف حمل پول و پاسپورت، کفش کوه (از سری بک بکینگ)، لباس بیس لایر (دو ست کامل داخل کرکی و نخی)، کاپشن اسکی، بادگیر تا شو، جوراب معمولی و جوراب کوهنوردی، کلاه پشمی و دستکش دوپوش، لباس پلار، عینک ضد بخار، اسکارف، شلوار کوه (ترکینگ) و شلوار جین، شلوارک و صندل، لباس راحتی، سرشعله گاز، هد لامپ، دوربین (گوپرو)، ساعت (Gshock)، پاور بانک، شارژر و کابل موبایل، لوازم پانسمان، مسکن و ویتامین، نخ و سوزن، شامپو سر و بدن، دستمال کاغذی و مرطوب، وسایل اصلاح، کرم مرطوب کننده دست و صورت و کرم لب، بالش بادی دور گردنی، ژل ضدعفونی کننده 100 میل، حوله مسافرتی، قاشق و چنگال سفری، خشکبار، بیسکوییت و شکلات، تعدادی هم کنسرو و غذای آماده برای دو تا سه روز.
با توجه به اینکه من کوهنوردی، دوچرخه سواری کوهستان، اسکی و قایقرانی می کنم اغلب وسایل را داشتم و یکی دو مورد را هم از دوستان قرض گرفتم.
حالا من مانده بودم و جا دادن وسایل در کوله پشتی!
تصویر شماره 1- لوازم سفر
تصویر شماره 2- کوله های من
در اینجا شاید بد نباشد یک توضیح هم درباره کیف حمل پول و پاسپورتم اضافه کنم. یکی از استرس هایی که همه ما در سفر تجربه می کنیم، نگرانی بابت گم کردن پول و بدتر از آن پاسپورت است. وقتی بلایی سر پاسپورت بیاید، ناگزیر باید سفر را نیمه تمام رها کرد. بنابراین من قبل از سفر یک کیف تدارک دیده بودم که با کش به بازو متصل می شد و امن تر از کیف گردنی بود، کیف زیپ داری درست به اندازه یک پاسپورت با کش 7 سانتی که دو لایه دوخته بودم و دو سرش چسب داشت، طوریکه اگر چسب جدا می شد، به دلیل دو لایه بودن از بازو در نمی آمد. صد البته که من فقط بخشی از پولم را آنجا نگه می داشتم و نه همه را.
تصویر شماره 3- کیف حمل پول و پاسپورت
نخستین روز سفر: 26 آذر و یک خوشامدگویی گرم
از شب قبل با سه نفر از دوستان، یک ماشین هماهنگ کرده بودیم که صبح زود، هر کدام از ما را درب منزل سوار کند. بعد از رسیدن به فرودگاه و انجام تشریفات خروج، راس ساعت 8 صبح، با هواپیمایی ماهان، تهران را به مقصد به مسکو ترک کردیم. تقریبا دو سوم ظرفیت هواپیما خالی بود و بعد از یک پرواز 3 ساعت و نیمه، در فرودگاه بین المللی Vnukovo مسکو به زمین نشستیم.
دمای مسکو در لحظه ورود ما 5 و در گرمترین ساعات روز 7 درجه بالای صفر بود که به لحاظ آماری، گرم ترین روز پاییزی مسکو را رقم می زد و این یعنی یک خوشامدگویی عالی. برف اندکی باریده بود و زمین کمی خیس بود. سرمای هوا نه تنها آزار دهنده نبود، اتفاقا بسیار مطبوع بود.
در همان فرودگاه یک سیم کارت دیتای 15 روزه، با اینترنت نامحدود تهیه کردم که بسیار کارآمد بود. بعد از خروج از فرودگاه، با یک مینی بوس، راهی مرکز شهر شدیم. حدودا 45 دقیقه در راه بودیم تا به منطقه Belorusskaya رسیدیم. در ایستگاه مترویی به همین نام (خط 5 قهوه ای، ایستگاه A روی نقشه) سوار مترو شدیم و در ایستگاه Komsomol'skaya (ایستگاه B روی نقشه) پیاده شدیم. کابین های مترو از کابین های متروی تهران، بزرگتر و بعضا قدیمی تر بودند.
از مهم ترین ویژگیهای متروی مسکو، تزئینات جالب و معماری برخی ایستگاههاست که به نوبه خود، موزه ای به حساب می آیند!
تصویر شماره 4- نقشه مترو مسکو
تصویر شماره 5- ایستگاه های مترو
تصویر شماره 6- ایستگاه های مترو
تصویر شماره 7- ایستگاه های مترو
پس از بازدید ایستگاه مترو و خروج از آن، حدود ده دقیقه پیاده روی کردیم تا به هاستل محل اقامتمان به نام آسترا (Astra) رسیدیم که در قلب مسکو واقع بود و در سایت بوکینگ امتیاز 8.9 داشت. خوبی آن این بود که با جاذبه های اصلی شهر، مثل میدان سرخ، کلیسای سنت بازیل و کاخ کرملین چیزی کمتر از 3 کیلومتر فاصله داشت. این هاستل را یک پدر و دختر قزاق، اداره می کردند.
تصویر شماره 8- نمای بیرونی هاستل آسترا
تصویر شماره 9- اتاق ما در هاستل آسترا (عکس از اینترنت)
ناهار را در رستورانی ازبکی، صرف کردیم که گارسون رستوران، کمی فارسی هم بلد بود. اصولا رستوران های با سبک غذای ازبکی و گرجی، در مسکو زیاد است و با تشخیص اینکه شما مسلمان هستید، غذای حلال، به شما پیشنهاد می شود.
تصویر شماره 10- ناهار امروز
بعد از صرف ناهار پیاده به سمت میدان سرخ رفتیم. در میدان سرخ به مناسبت سال نو، جشنواره صنایع دستی برپا شده بود، شهربازی موقت کوچکی هم برای کودکان راه انداخته بودند و پیست پاتیناژ هم برای استفاده شهروندان تعبیه شده بود. انواع دکه های عرضه خوراکی هم به راه بود و محیط زنده و پر شوری داشت.
تصویر شماره 11-میدان سرخ مسکو
تصویر شماره 12-میدان سرخ مسکو
تصویر شماره 13- میدان سرخ مسکو
تصویر شماره 14- حال و هوای کریسمس در مسکو
سپس به سمت کلیسای زیبای سنت بازیل راه افتادیم که گنبدهای زیبا و رنگهای به کار رفته در آن خیره کننده بود. کلیسایی که در قرن شانزدهم و به دستور ایوان مخوف، ساخته شده است.
تصویر شماره 15- کلیسای سنت بازیل
تصویر شماره 16- کلیسای سنت بازیل
شب زودتر به هاستل برگشتیم تا برای فردا برنامه ریزی کنیم و استراحت کنیم.
هزینه ها
کرایه تاکسی از درب منزل تا فرودگاه برای 4 نفر : 120 هزار تومان (نفری سی هزار تومان)
سیمکارت: 400 روبل
هزینه فرودگاه مسکو تا هاستل: 155 روبل (مینی بوس 100 روبل و مترو 55 روبل)
(در زمان سفر ما به مسکو، هر دلار آمریکا 56.5 روبل و هر روبل، معادل 73 تومان بود)
روز دوم: 27 آذر، پیش به سوی شمالگان
امروز باید آماده می شدیم که مسکو را به مقصد مورمانسک به امید دیدن شفق قطبی ترک کنیم. مورمانسک واقع در شبه جزیره کولا در منتهی الیه شمال غرب روسیه، درست هم مرز با کشور فنلاند، کمی بالاتر از مدار قطب شمال است، بله، قطب شمال! جایی که حتی اسمش هم حس سرما دارد.
از صبح مشغول تدارک سفر شدیم، از تهیه بلیت گرفته تا جدا کردن وسایلی که باید می بردیم از وسایلی که در هاستل مسکو می ماند. برای هماهنگی خودرو و کرایه ون در مورمانسک هم با یک جستجوی ساده اینترنتی، با یک راننده محلی توافق کردیم.
قیمت بلیت دوسره مسکو - مورمانسک – مسکو، 8000 روبل شد (حدود 135 دلار) که از پیش بینی ما اندکی بیشتر بود. قبل از سفر و در تهران، در جستجوهایمان، بلیت 100 دلاری هم پیدا کرده بودیم، اما به دلایلی که قبلا گفتم صلاح نبود که جلوتر، این پرواز را بگیریم. از گروه 18 نفره ما، 11 نفرمان راهی این سفر شدیم. هوای مسکو برفی شده بود اما طبق پیش بینی ها تا فردا از میزان ابر در منطقه مقصد ما کاسته می شد و این، امید ما را برای دیدن شفق قطبی، زنده نگه می داشت.
تصویر شماره 17- مسیر پروازی مسکو-مورمانسک
محل پرواز ما فرودگاه محلی Domodedovo مسکو و ساعت پرواز، 8 شب بود. در ایستگاه Krasnye vorota (خط یک قرمز، ایستگاه C) در نزدیکی هاستل، سوار مترو شدیم و در ایستگاه Okhotny riad (ایستگاه D روی نقشه) خط عوض کردیم. سپس با متروی خط دو (سبز رنگ) به ایستگاه Domodedovo (ایستگاه E) رفتیم. (قیمت بلیت متروی مسکو، ثابت است و مسافت تاثیری در نرخ بلیت ندارد اما با خرید تعداد بیشتر بلیت، از قیمت بلیت های تک سفره، کاسته می شود).
پس از پیاده شدن از مترو به ایستگاه قطار بین شهری رفتیم و با این قطار، راهی فرودگاه شدیم. با اینکه نام قطار اکسپرس بود ولی فقط 80 کیلومتر سرعت داشت! بعد از نیم ساعت به فرودگاهی رسیدیم که علیرغم تصور ما اصلا کوچک نبود.
هواپیمایی Red wings، میزبان ما در این پرواز بود و پس از دو ساعت و نیم، در فرودگاه پوشیده از برف مورمانسک به زمین نشستیم.
تصویر شماره 18- فرودگاه Domodedovo
تصویر شماره 19- هواپیمایی Red wings
با توجه به حساس بودن منطقه و نیز هم مرزی با اسکاندیناوی، هنگام رسیدن به فرودگاه کنترل و سخت گیری شدیدی صورت می گرفت، از پاسپورت همه ما عکاسی شد و تا وقتی که راننده نیامد اجازه خروج از فرودگاه را نداشتیم. محل اقامت و مدارک راننده ای که هماهنگ شده بود تا ما را به هاستل برساند بررسی شدند. در هر حال، مجوز ورود ما به مناطق قطبی صادر شد و پا به محدوده قطب شمال گذاشتیم. (با توجه به حساسیتی که روی ایرانی ها برای مهاجرت غیرقانونی به اسکاندیناوی وجود دارد حتما باید محل اقامت را از قبل، بوک کرده باشید و با راننده محلی، برای حمل و نقل توافق کرده باشید).
با یک ون بنز 18 نفره، راهی هاستل شدیم. راننده انگلیسی بلد نبود و با گوگل ترنسلیت با ما ارتباط برقرار می کرد.
در سرتاسر شهر، المان هایی از شفق قطبی به صورت سازه های نورانی یا آهنی ساخته بودند تا نشان دهند، برای دیدن شفق قطبی، این شهر، گزینه مناسبی است. نام هاستل ما Evro بود که هاستل بسیار خوب و مرتبی بود. هر چند در ابتدا، هاستل دیگری را مد نظر داشتیم، اما با توجه به آنکه پر شده بود، با یک جستجوی سریع در بوکینگ، این هاستل را انتخاب کردیم. هزینه دو شب اقامت در هاستل، پس از 10 دقیقه چانه زنی، 650 روبل برای هر نفر شد. همانطور که راهی هاستل بودیم شفق قطبی را از دور دیدیم ولی برای دیدن آن با کیفیت بهتر باید از شهر خارج می شدیم که لازم بود تا 12 شب منتظر بمانیم. اما راننده گفت که بهتر است تا فردا صبر کنید، ما هم به او اعتماد کردیم و برای استراحت مستقیما به سمت هاستل رفتیم.
تصویر شماره 20- شفق قطبی از دور
تصویر شماره 21- اتاق ما در هاستل مورمانسک
هزینه ها:
بلیت دوسره مورمانسک: 8000 روبل
بلیت مترو: 100 روبل
قطار اکسپرس:500 روبل
کرایه ون در مورمانسک: ساعتی 1800 روبل به اضافه سه ساعت شارژ (مجموعا 6500 روبل)
هاستل برای دو شب: 650 روبل
روز سوم: 28 آذر، هاسکی پارک
برنامه امروز، حرکت به سمت هاسکی پارک (Husky Park)، سورتمه سواری و رفتن به دهکده سامی (Sami Village)، برای آشنایی با فرهنگ قطب نشینان بود. تور هاسکی و سورتمه سواری با گوزن و ناهار ویژه را از طریق سایت visitmurmansk.info، ابتدا با رد و بدل کردن ایمیل و سپس تماس تلفنی، هماهنگ و رزرو کردیم. خوشبختانه پسر روس به انگلیسی مسلط بود و هماهنگی به راحتی صورت گرفت.
هاسکی پارک در 165 کیلومتری و دهکده سامی در 110 کیلومتری مورمانسک واقع بودند. سامی ویلیج، دهکده ایی بود که بازسازی سبک زندگی سامی ها در آن انجام شده بود و محل اقامت و رستوران و غیره هم داشت، از جمله چادرهای سنتی جهت اقامت گردشگران. اما در حقیقت، آن چیزی نبود که ما فکر می کردیم. طبق گفته شخصی که مسوول سورتمه ها بود و اجدادش از سامی ها بودند، امروزه سامی های بسیار اندکی در روسیه و کمی بیشتر در شمال فنلاند باقی مانده اند و دیدن اقوام سامی -و آنچه که ما بیشتر به نام اسکیموها می شناسیم- دیگر در روسیه ممکن نیست. بنابراین سامی ویلیج را در حد مختصر بازدید کرده و بیشتر زمان را در هاسکی پارک گذراندیم که کامل تر و بزرگ تر هم بود.
تصویر شماره 22- مسیر هاسکی پارک
تصویر شماره 23- نقشه هاسکی پارک
تصویر شماره 24- هاسکی پارک
تصویر شماره 25- هاسکی پارک
تصویر شماره 26- هاسکی پارک
تصویر شماره 27- هاسکی پارک
سگ هاسکی که در تصویر می بینید چیزی حدود یک میلیون و دویست هزار تومان می ارزید، در حالی که سگ های مورد استفاده برای کشیدن سورتمه، گرچه در این حد زیبا و تزئینی نبودند ولی بسیار گران تر بودند.
تصویر شماره 28- سگ هاسکی و پسر روس راهنمای ما
تجربه خاص اسنوموبیل و سورتمه با سگ های هاسکی و سوار شدن بر سورتمه ایی که با گوزن یدک کشیده می شد باعث شد یکی از خاطره انگیزترین روزهای سفر را بگذرانیم و اوج هیجان را تجربه کنیم. پوشش های گیاهی خاص منطقه و پذیرایی با سوپ ماهی و کباب گوزن، یک روز به یاد ماندنی را برای ما رقم زد.
تصویر شماره 29- اسنوموبیل
تصویر شماره 30- گوزن شمالی
تصویر شماره 31- سوپ ماهی و کباب گوزن
سرمای این منطقه به شدت استخوان سوز، هوا بسیار تمیز، جنگل ها به غایت بکر و البته در شب شدیدا ترسناک بودند.
در مورمانسک حوالی ظهر، آفتاب طلوع می کرد و بعد از حدود 2 و نیم ساعت، با غروب آفتاب، روز به پایان می رسید. بنابراین فرصت کمی برای تماشای طبیعت این منطقه در روشنایی داشتیم. (توجه کنید روزهایی که ما در این منطقه بودیم، کوتاه ترین روزهای نیمکره شمالی هستند).
تصویر شماره 32- طلوع دیرهنگام
تصویر شماره 33- غروب زود هنگام
شب به امید دیدن شفق قطبی با کیفیت بهتر، به سمت شمال حرکت کردیم تا به کمپ رسیدیم. در این منطقه، خانه هایی به سبک ایگلو ساخته شده اند جهت اقامت گردشگرانی که به انتظار شفق قطبی می نشینند. کمی منتظر ماندیم که نتیجه ای نداشت بنابراین برای آزمودن شانسمان، مجددا به سمت شمال (ساحل اقیانوس) حرکت کردیم و مجموعا 100 کیلومتر، راه پیمودیم.
تصویر شماره 34- کمپ هایی به سبک ایگلو
با اینکه پیش بینی های ماهواره ای، حکایت از شانس بالای رویت شفق قطبی داشت، متاسفانه موفق به دیدن شفق نشدیم و به ناچار به همان تصویر دوری که دیروز دیده بودیم بسنده کردیم.
به هر شکل، از آنجا که هوا با ما یاری نکرد، برنامه بعدی را اجرا کردیم که رفتن به سمت ساحل خلیج کولا بود! یک ریسک بزرگ در هوایی بسیار ترسناک و خشن و جاده ای سخت و دور افتاده. برای این برنامه، یک ون کرایه کردیم و راهی شدیم. این منطقه لوکیشن فیلم یخ شکن (The Ice Brekaer) بوده و در این فصل خالی از سکنه است.
حرکت ماشین روی برف بسیار پرتکان و نامتعادل بود و گرفتن عکس و تهیه تصویر بی نهایت دشوار. موبایل و دوربین، بیش از 3 ثانیه در این هوا تاب نمی آورد و از کار می افتاد. بدون دستکش هم انگشت ها هیچگونه حسی نداشتند و قادر به تکان دادن آنها نبودیم. نتیجه این که، اغلب تصاویر این منطقه را در غالب فیلم و با گوپرو گرفته ام. در این منطقه، یک موزه یخ شکن اتمی هم وجود داشت به نام لنین که تعطیل بود. همچنین تاسیسات نظامی و فرودگاهی از زمان جنگ جهانی دوم نیز نگهداری می شد.
ضمنا با توجه به عدم دسترسی به اینترنت در برخی نقاط، برای عکس ها لوکیشینی ثبت نشده و محل دقیق برخی مسیرهای طی شده را نمی دانم، ضمن اینکه برخی جاده ها بسیار فرعی بوده و بعضا در گوگل مپ وجود ندارند!
شب، یک توریست ژاپنی در هاستل، عکس هایی به من نشان داد که راس ساعت 12 دیشب، موفق شده بود پس از دو هفته اقامت در منطقه، بگیرد، درست همان زمانی که ما شب قبل در هاستل سپری کرده بودیم! متاسفانه علیرغم همه برنامه ریزی ها و جستجوهایمان، به دلیل کم تجربگی و اعتماد به راننده، این فرصت منحصر به فرد از دست رفته بود! اما این مسئله یک نکته مثبت داشت: درست یک ماه بعد از سفر ما، جمعی دیگر از دوستان با استفاده از تجارب ما، به این منطقه سفر کردند و خوشبختانه، موفق به دیدن شفق شدند که برای من جای بسی خوشحالی است. چون زمانی که ما قصد سفر به مورمانسک را داشتیم، هیچ تجربه ای نداشتیم و حالا خوشحالم که راه برای دیگر دوستانم باز شده است.
تصویر شماره 35- مسیرهای حدودی طی شده
هزینه ها
هزینه تور هاسکی: 3800 روبل (به غیر از کرایه ون که ساعتی بود و جدا پرداختیم)
هزینه ون برای رفتن به خلیج کولا: نفری 3100 روبل
کل هزینه مورمانسک (بلیت، هاستل، تور هاسکی و کرایه خودرو، اسنوموبیل و ...): 17000 روبل
روز چهارم: چهارشنبه 29 آذر، دوباره مسکو
امروز 6:30 صبح به وقت محلی، مورمانسک را به مقصد مسکو ترک کردیم. مسیر برگشت 3 ساعت طول کشید که شاید این اختلاف به دلیل وزش بادهای مخالف بوده باشد.
تصویر شماره 36- فلق در آسمان مورمانسک
به دلیل خستگی زیاد، به مترو پناه نبردیم. ترافیک سنگین مسکو را به جان خریدیم و با یک ون، راهی هاستل آسترا شدیم. آن دو شبی که در هاستل نبودیم وسایل ما به اتاق دیگری منتقل شده بود و روی هم انباشته شده بود، همین مسئله باعث شد، یکی از شلوارهای جینم در هاستل جا بماند (چند روز بعد در ایرکوتسک متوجه این قضیه شدم).
در ادامه، فرصت کوتاهی داشتیم تا چند نقطه دیگر در مسکو را بازدید کنیم چرا که نیم ساعت بعد از نیمه شب با قطار سیبری (Tans-Siberian Rail Routes) رهسپار ایرکوتسک (Irkutsk) بودیم، یک سفر ریلی 5100 کیلومتری و 88 ساعته!
برای درک بهتر سفر پیش روی ما، کافیست مسیر مسکو تا ایرکوتسک را با انگشت روی نقشه پیمایش کنید. از غرب تا شرق روسیه و گذر از 6 نصف النهار!
تصویر شماره 37- مسیر مسکو-ایرکوتسک
از هاستل بیرون زدیم و ناهار را از دکه ای خریداری کردیم که در آن انواع پیراشکی گوشت به قیمت 50 تا 70 روبل عرضه می شد.
تصویر شماره 38- دکه های عرضه پیراشکی و فست فود
برنامه امروز، بازدید از کاخ کرملین و قدم زدن در خیابان آربات قدیم و جدید بود.
ابتدا به بازدید کاخ کرملین رفتیم. ساعات بازدید، از 10 صبح تا 5 بعدازظهر، به استثتنای پنج شنبه ها بود. این مجموعه شامل چهار کلیسا و چهار قصر است که در مرکز مسکو و در نزدیکی میدان سرخ قرار دارد.
تصویر شماره 39- کرملین
تصویر شماره 40- کرملین
تصویر شماره 41- کرملین
تصویر شماره 42- کرملین
سپس به خیابان آربات رفتیم. خیابان آربات قدیم خیابانی سنگفرش شده بود و انواع کافه ها و مغازه ها در سرتاسر آن دیده می شدند.
تصویر شماره 43- خیابان آربات جدید
تصویر شماره 44- خیابان آربات قدیم
روز به پایان رسیده بود و کم کم آماده می شدیم تا مسکو را با کلیساهای زیبا، معماری بی نظیر، اتوبوس های برقی، مردمان سرد، ترافیک سنگین و هوای مطبوعش تنها بگذاریم.
هزینه ها
کرایه ون از فرودگاه تا هاستل: 500 روبل
ورودی کرملین: 500 روبل
پیراشکی گوشت: 70 روبل
روز پنجم: پنج شنبه 30 آذر، شب چله در قطار
30 دقیقه بامداد، سوار قطار سیبری شدیم و این در حالی بود که با شنیدن خبر زلزله در تهران، جویای احوال خانواده ها بودیم. قیمت قطار درجه سه، 150 دلار، درجه دو، 280 و درجه یک، 500 دلار بود. قطار ما از نوع درجه 3 بود. سرعت قطار کم بود و توقف در ایستگاهها زیاد. سوار شدن در این قطار این مزیت را داشت که ما با بخش های زیادی از طبیعت سیبری از نزدیک آشنا می شدیم. مسیر تماما پوشیده از برف بود. (یادآور می شوم پرواز مسکو به ایرکوتسک نزدیک به 8 ساعت طول می کشد و قیمت آن حدود 250 دلار است).
تصویر شماره 45- مسیر ریلی و قطار ما
تصویر شماره 46- مسیر ریلی پوشیده از برف
صد البته که زندگی در این قطار، خیلی راحت نبود اما بسیار جذاب بود و با توجه به امکاناتی که ما برای خودمان فراهم کرده بودیم و از آنجایی که گروه بزرگی بودیم سفری به یادماندنی برایمان رقم خورد.
امشب، شب یلدا بود و برای آن از قبل تدارک دیده بودیم، بله طولانی ترین شب سال در یکی از طولانی ترین مسیرهای ریلی (دومین مسیر ریلی طولانی در جهان). هر یک از دوستان یکی از ملزومات شب چله را همراه آورده بود. در کنار هم سفره مختصری چیدیم و جشن گرفتیم.
تصویر شماره 47- جشن ایرانی در سرزمین یخ و برف
روز های ششم و هفتم: جمعه 1 دی و شنبه 2 دی، همچنان به سوی ایرکوتسک
توقف در ایستگاهها معمولا بین 10 تا 20 دقیقه بود. اما امروز (1 دی) یک توقف 45 دقیقه ای داشتیم که توانستیم از قطار فاصله بگیریم و کمی خرید کنیم.
تصویر شماره 48- الوارهایی که با قطار حمل می شوند
تصویر شماره 49- قطارهای حمل الوار
در طول مسیر سعی می کردم با خواندن کتاب کمی وقت بگذرانم. دومین شب را هم در قطار سپری کردیم. روز شنبه ساعت 11:40 به وقت محلی (7:40 به وقت مسکو) یک توقف یک ساعته در ایستگاه Novosibrisk داشتیم که پیاده شدیم و برای مایحتاج روزانه در شهر کمی خرید کردیم. هر چند که امکان خرید در برخی ایستگاهها و خود قطار هم وجود داشت. همچنین غذا های نیمه آماده که با آب جوش حاضر می شوند مثل نودل یا پوره سیب زمینی هم در قطار فروخته می شد که قیمت آن از فروشگاه ها کمی بالاتر بود، قیمت آب نیز همین طور. برای تهیه غذا می شد تا حدی روی رستوران قطار حساب کرد که با کیفیت معمولی، قیمتی بیشتر از رستوران های مناسب را دریافت می کرد. خوشبختانه ما برای این مسیر، از قبل تدارک مناسبی دیده بودیم و به میزان کافی غذای آماده همراه داشتیم، بنابراین به ندرت مجبور به خرید شدیم (بهتر است از قبل برای وعده های غذا و میان وعده ها فکری کنید).
در قطاری که ما بودیم واگن ها درجه بندی داشتند از یک تا سه، برای مثال تفاوت واگن درجه 2 با 3 در این بود که در واگن درجه دو، کوپه ها درب داشتند و از هم جدا می شدند ولی کوپه های ما در واگن های درجه سه از هم جدا نبودند. روبروی هر کوپه، دو صندلی وجود داشت که تخت نفر پایینی می شد و بالا هم که یک تخت برای نفر دوم وجود داشت. در کل، چون ما یک گروه بودیم این سبک، برای ما به لحاظ ارتباطی بهتر بود. به هر نفر ملحفه، تشک، بالش و حوله داده می شد. در هر واگن فقط سه پریز وجود داشت با ولتاژ کم که حتی موبایل را به کندی شارژ می کرد. آب جوش به طور دائمی فراهم بود. دستشویی به غیر از مناطق نزدیک ایستگاه و خود ایستگاه، باز بود و سطل زباله در انتهای هر سالن وجود داشت. در ضمن، شب ها روشنایی قطار، برای خواب خاموش می شد.
تصویر شماره 50- نمایی از داخل کوپه ها
فقط در ایستگاهها اینترنت وجود داشت و در طی مسیر، سرویس موبایل نبود. در مجموع، گروه ما اغلب تجربه بدی از زندگی در قطار نداشتند اما اندکی با تاخیر، با قوانین قطار سازگار شدند. به هر شکل با وجود زمان طولانی، کسی فرسوده نشد و به عنوان یک تجربه جدید برای ما لذت بخش بود. تاکید می کنم که همه چیز به سلیقه، صبر و سبک زندگی شما بستگی دارد.
کل هزینه های قطار
بلیت قطار: 150 دلار
خریدهای مصرفی در طی سه روز: 50 دلار
روز هشتم: یکشنبه 3 دی، خورشید سه تایی و سرانجام... ایرکوتسک
حدود 30 دقیقه بامداد به وقت محلی (20:30 به وقت مسکو) به ایستگاه کراسنویارسک (Krasnoyarsk) رسیدیم و صبح که دمید چهارمین روزی بود که در قطار سیبری، سپری می کردیم.
تصویر شماره 51- شهرهایی که در مسیر توقف طولانی تری داشتیم
و اما امروز پدیده نادری را دیدیم که خستگی را از تنمان به در کرد. خورشید سه تایی! باید بگویم خیلی خوش شانس بودیم. گرچه این اتفاق ممکن است در همه فصول، در سیبری رخ بدهد اما در هوای بسیار سرد با دمای 24 درجه زیر صفر، احتمال رخ دادن آن، بیشتر است. در این پدیده، انعکاس نور خورشید در بلورهای یخ زده ناشی از رطوبت موجود در هوا، باعث می شود شما دو نقطه نورانی در سمت راست و چپ خورشید ببینید، جلوه ای خاص و رویایی از طبیعت. فقط می توانم بگویم فوق العاده بود!
تصویر شماره 52-خورشید سه تایی
به ایستگاه زیما (Zima) رسیدیم و فقط 4 ساعت دیگر از مسیر باقی مانده بود.
تصویر شماره 53- آرامستانی در نزدیکی زیما
احساس ما با نزدیک شدن به مقصد، توصیف ناپذیر بود. چیزی که تا این همه در راه نباشی، لمس نخواهی کرد. سرانجام پس از 88 ساعت طی مسیر به ایرکوتسک رسیدیم. ساعت به وقت محلی 20 بود. ایستگاه راه آهن ایرکوتسک یک ایستگاه قدیمی متعلق به 1951، با معماری جالب بود.
تصویر شماره 54- ایستگاه قطار ایرکوتسک
تصویر شماره 55- ایستگاه قطار ایرکوتسک
در مجموع ایرکوتسک یک شهر سرد برفی، با معماری بسیار زیبا بود. چیزی که در این فصل در تمام شهر به چشم می خورد، ماشین های برف روب و تپه های برفی بودند که انباشته شده بودند. دماسنج های سطح شهر، دمای 20 درجه زیر صفر را نشان می دادند و برف به طور مدوام در حال بارش بود. برنامه ما سه شب اقامت در ایرکوتسک بود که دو شب آن در هاستل و یک شب آن کنار دریاچه بایکال سپری می شد. هاستل ما به نام Best، واقع در مرکز شهر بود.
تصویر شماره 56- هاستل ایرکوتسک
تصویر شماره 57- هاستل ایرکوتسک
تصویر شماره 58- هاستل ایرکوتسک
شام امشب ما شامل رست بیف، کولا و سیب زمینی بود که از نزدیکی هاستل خریداری کردیم.
تصویر شماره 59- اولین شام در ایرکوتسک
قبل از خواب، با دو نفر از دوستان، تصمیم گرفتیم قدمی در شهر بزنیم. هیچکس در خیابان نبود و به این لحاظ ما که صورت هایمان را با اسکارف پوشانده بودیم، برای پلیس ایرکوتسک مشکوک به نظر رسیدیم، از ماشین پیاده شدند و درخواست پاسپورت کردند که فقط یکی از ما به همراه داشت. با توضیح اینکه پاسپورت بقیه در هاستل است (البته با زبان فارسی و زبان بدن!) ما را رها کردند و ما هم به هاستل برگشتیم.
در اینجا لازم می دانم نکته ای را به عنوان تجربه شخصی -و نه یک قانون کلی- بیان کنم و آن این که در هر کجای دنیا که زبان مشترک ندارید، از زبان مادری خودتان استفاده کنید. وقتی مخاطب شما، به ویژه پلیس، نه انگلیسی می داند و نه فارسی، صحبت کردن به زبان انگلیسی بی فایده است و فقط خودتان را خسته می کنید، در حالی که اگر به زبان فارسی (زبان مادری) صحبت کنید، احساسات شما، هنگام ادای جملات واقعی بوده و برای طرف مقابل، باور پذیرتر است. این تجربه ایست که من چندین بار امتحان کرده ام و واقعا جواب داده است.
تصویر شماره 60- نمایی از ایرکوتسک در شب
شب سرد ایرکوتسک را به امید فردای هیجان انگیز، در هاستل به صبح رساندیم.
هزینه ها
شام: 385 روبل
ترانسفر از ایستگاه قطار تا هاستل: نفری 12 روبل
روز نهم: دوشنبه 4 دی، دریاچه بایکال و تجربه حمام روسی
پس از حدود 5 ساعت استراحت شبانه، صبح زود عازم دریاچه بایکال شدیم. اقامت در روستای مجاور بایکال را، یکی از دوستان همسفر که عضو فعال Couchsurfing است، به سبب آشنایی با یکی از شهروندان ایرکوتسک در همین سایت، هماهنگ کرده بود، بانوی میانسالی که گلفروش بود و اندکی هم زبان می دانست. ایشان قبول کرده بود راهنمای ما باشد و ماشین و کلبه را هماهنگ کند. ما هم در ازای زحمتی که کشیدند، هزینه اقامتشان در روستا را متقبل شدیم. (توجه داشته باشید، فقط آشنایی و هماهنگی از طریق این سایت صورت گرفت و اقامت ما در کلبه، به شیوه متداول و پرداخت هزینه بود).
تصویر شماره 61- نمایی از ایرکوتسک در روز
تصویر شماره 62- نمایی از ایرکوتسک در روز
بانوی راهنمای ما، برای رفتن به سمت روستا، از شب قبل، با یک ون هماهنگ کرده بود.
تصویر شماره 63- مسیر ما به سوی بایکال
تصویر شماره 64- مسیر ما به سوی بایکال
بیش از یک ساعت در راه بودیم تا به روستای لیستویانکا (Listvyanka) واقع در ساحل بایکال زیبا رسیدیم، دمای هوا 24 درجه زیر صفر بود. با توجه به تجربه محلی ها نسبت به نوع جریانات آب، دریاچه در شرف یخ زدن بود و تا یک ماه آینده کاملا یخ می بست. چرا که تا آن زمان دما به 40 درجه زیر صفر می رسید.
تصویر شماره 65- دریاچه بایکال
تصویر شماره 66- دریاچه بایکال
تصویر شماره 67- دریاچه بایکال
به موازات مسیری که طی کردیم رودخانه ای وجود دارد به نام آنگارا (Angara) که به بایکال می ریزد. برای رسیدن به محل اقامتمان، باید از رودخانه عبور می کردیم. بنابراین توسط یک لندی کرافت، به سوی دیگر رودخانه رفتیم. پس از پیاده شدن از شناور، نزدیک به 5 کیلومتر پیاده روی کردیم تا به کلبه چوبی رسیدیم.
تصویر شماره 68- مسیر و نقشه دریاچه بایکال
تصویر شماره 69- مسیر پیاده روی به سمت کلبه
اقامت ما در کلبه چوبی بسیار خاص بود، خانه ای موزه مانند پر از عتیقه. مناظری هم که از این کلبه دیده می شد، حقیقتا بی نظیر بود.
استفاده از حمام روسی، با توصیه های راهنمای محلی و خنک کردن صورت با برف، همچنین استفاده از کاج در سونای سنتی، حس بسیار لذت بخشی بود که امروز تجربه اش کردیم.
تصویر شماره 70-نمایی بیرونی کلبه
تصویر شماره 71-نمایی بیرونی کلبه
تصویر شماره 72-نمایی بیرونی کلبه
تصویر شماره 73- کلبه چوبی
تصویر شماره 74- کلبه چوبی
تصویر شماره 75- کلبه چوبی
تصویر شماره 76- کلبه چوبی
تصویر شماره 77- کلبه چوبی
تصویر شماره 78- کلبه چوبی
شام را هم روی منقل تهیه کردیم. منقل واژه ایست که روس ها هم از آن استفاده می کنند.
تصویر شماره 79- شامی که روی منقل تهیه کردیم
مردم این منطقه به نسبت سایر مناطق روسیه که در این دو هفته دیده بودیم، صمیمی تر و گرم تر بودند. به ما سلام می کردند و بچه هایشان دوست داشتند که با ما عکس بگیرند و این چیزی بود که در این دو هفته اصلا ندیده بودیم!
مالکان کلبه چوبی، زن و مرد میانسالی بودند که که با آنها با زبان ایما و اشاره ارتباط برقرار می کردیم.
تصویر شماره 80-مالکان کلبه چوبی
هزینه ها
کرایه ون تا بایکال: ساعتی 800 روبل و مجموعا 1000 روبل(نفری 55 روبل)
کرایه شناور: 150 روبل برای هر نفر
حمام روسی، شومینه، باربیکیو و سایر خدمات: 1250 روبل (برای خدماتی مثل شومینه کلا 1000 روبل پرداخت کردیم که تقسیم بر 18 شد، اما سایر هزینه ها نفری بود)
هاسکی سواری به ازای هر کیلومتر: 2500 روبل (البته من قبلا در مورمانسک تجربه کرده بودم و استفاده نکردم)
روز دهم: سه شنبه 5 دی با طعم ماهی بایکال
صبح را با این نمای زیبا آغاز کردیم.
تصویر شماره 81- شروع صبح با این نمای زیبا
امروز قبل از ترک کلبه، دفتر یادبود کلبه را امضاء کردم. پیش از این، میزبان گردشگرانی از اغلب کشورهای دنیا بودند ولی به گفته صاحبخانه، تا به حال کسی از ایران میهمان آنها نبوده و ما نخستین میهمانان ایرانی آنها بودیم.
قرار بود بعد از گشت و گذار و بازگشت به آن سوی رودخانه، به تله کابین برویم که شنیده بودیم که از آن بالا، دریاچه نمای زیبایی دارد. اما به علت تاخیر در رسیدن به محل حرکت شناور، اولین ترانسفر را از دست دادیم و دو ساعت منتظر شناور بعدی شدیم. در این فاصله از ایستگاه قدیمی قطار و لکوموتیوی که برای بازدید در کنار ایستگاه قرار داشت، بازدید کردیم.
تصویر شماره 82- ایستگاه قدیمی قطار
تصویر شماره 83- لوکوموتیو قدیمی در کنار ایستگاه محلی
تصویر شماره 84- لوکوموتیو قدیمی در کنار ایستگاه محلی
نهایتا، با شناور به سوی دیگر رودخانه، بازگشتیم. متاسفانه با توجه به دیر رسیدن، به تله کابین نرسیدیم (بلیت تله کابین 400 روبل بود). توقف کوچکی هم در بازار ماهی کنار دریاچه داشتیم که ماهی کبابی برای خرید موجود بود. یک پرس غذای دریایی را هم می شد با قیمت 150 روبل خرید. ما برای شام، چند ماهی بایکال خریدیم به اضافه تعدادی تخم مرغ که به صورت پک های ده تایی بود و تعدادی هم بسته های کوچک نان لواش. (یادم هست آن روزها همه به قیمت تخم مرغ حساس شده بودند و از من می پرسیدند که تخم مرغ در روسیه چند است؟!) شام آخر را در هاستل آماده کردیم.
تصویر شماره 85- ورودی بازار ماهی
تصویر شماره 86- آخرین شام ما در هاستل ایرکوتسک، ماهی بایکال
متاسفانه دیروز هنگام قدم زدن کنار دریاچه بایکال، وقتی دستهایم در جیبم بود، سر خوردم، کاپشنم پاره شد و پشم شیشه آن بیرون زد. خیلی نگران شدم چون فقط همان یک کاپشن را آورده بودم. کوله اصلیم هم در هاستل ایرکوتسک بود و فقط کوله کوچکم را برده بودم. بنابراین مدارا کردم تا به ایرکوتسک برگشتیم و با نخ و سوزن کاپشنم را ترمیم کردم. چون هنوز 20 روز از سفر مانده بود و به کاپشن نیاز مبرم داشتم. کمی خیاطی بلد بودن بدک نیست!
تصویر شماره 87- خیاطی در سفر
در فرصت باقیمانده تا قبل از خواب، فقط توانستیم کمی ایرکوتسک را بگردیم. از یک فروشگاه 24 ساعته در سطح شهر هم، برای مسیر ریلی بعدی کمی خرید کردیم.
تصویر شماره 88- حال و هوای سال نو در ایرکوتسک
تصویر شماره 89- سازه یخی در یکی از میدانهای شهر
تصویر شماره 90- فروشکاه 24 ساعته در ایرکوتسک
تصویر شماره 91- فروشکاه 24 ساعته در ایرکوتسک
هزینه ها:
کل هزینه های بایکال (سهم من) شامل کرایه ون، اقامت در کلبه چوبی، کرایه شناور و .. :3000 روبل
قیمت شام برای هر نفر: 142 روبل قیمت یک ماهی بایکال، 100 روبل، پک ده تایی تخم مرغ، 75 روبل ویک بسته کوچک نان لواش 23 روبل بود)
خرید از فروشگاه: 50 روبل
روز یازدهم: چهارشنبه 6دی، خداحافظ روسیه!
صبح زود راهی ایستگاه قطار ایرکوتسک شدیم. دمای هوا 12 درجه زیر صفر بود. مقصد ما کشور چین و شهر هاربین بود.
این بار بلیت ما درجه دو بود و قرار بود 56 ساعت در راه باشیم. قطار ما به نسبت قطار قبلی مرتب تر بود، کوپه ها درب داشتند و داخل هر کوپه تلویزیون وجود داشت. مثل قطار قبلی به ما سه تکه ملحفه به اضافه حوله دادند، محفظه بار، فضای بیشتری داشت و امکاناتی مثل چوب لباسی، کمد کوچک، نورپردازی جداگانه، سیستم صوتی شخصی و آینه داشت که در مجموع خوب بود ولی با توجه به درب دار بودن کوپه ها، ارتباطات گروهی ما مثل قطار قبلی زیاد نبود.
تصویر شماره 92- داخل قطار
تصویر شماره 93- داخل قطار
در آخرین توقفی که امروز داشتیم دمای 21 درجه زیر صفر را تجربه کردیم.
روز دوازدهم: پنج شنبه 7 دی، ایستگاه مرزی و مورد عجیب تشریفات خروج
همچنان که به مرز چین نزدیک می شدیم و خودمان را برای معطلی طولانی در مرز آماده می کردیم، خبر رسید بخاطر طوفان، هیچ قایقی به سمت جزایر پرنتیان نمی رود و بنابراین برنامه ما در مالزی، از پرنتیان به لنکاوی تغییر پیدا کرد.
به ایستگاه چیتا رسیدیم، دما 26 درجه زیر صفر و سرمای هوا وحشتناک بود. با خودم فکر می کردم که بی دلیل نبود تبعیدیهای انقلاب روسیه را به اینجا می فرستادند! جنس سرما در این منطقه بسیار متفاوت بود و میزان برودت، گویای سرمای وحشی آن نیست. از اینجا مسیر سه شاخه می شد و جهت جدا کردن واگن ها توقف داشتیم (یک شاخه به سمت مغولستان، یک شاخه به سمت مرز آبی با ژاپن و شاخه بعدی هم به سمت مقصد ما، یعنی هاربین چین).
تصویر شماره 94- توقف در چیتا
تصویر شماره 95- مسیر حدودی ایرکوتسک به هاربین
سرانجام به ایستگاه مرزی رسیدیم و مشغول انجام تشریفات خروج از روسیه و پاسخگویی به سوالات افسر پلیس روس شدیم. در این فاصله، چرخ های واگن ها هم می بایست تعویض می شد تا بتواند روی ریل های چین حرکت کند (استاندارد ریل های روسیه با همه دنیا متفاوت است).
تصویر شماره 96- ایستگاه مرزی روسیه-چین
تصویر شماره 97- طراحی ریلی ها برای حرکت هر دو مدل قطار روی آنها
با نکات عجیبی روبرو شدیم مثل تست بزاق دهان، تطبیق عکس با چهره واقعی توسط افسر خانم با وسواس بسیار زیاد، انگشت نگاری و عکاسی از چهره تک تک افراد گروه. البته برخورد افسر روس، خوب بود و چندین بار، برای معطلی از ما عذر خواست، با ما خوش و بش کرد و در رابطه با حضور ایران در جام جهانی با ما صحبت کرد. من سوال کردم که آیا این پروسه، فقط برای ما ایرانی ها انجام می شود؟ و افسر روس پاسخ داد که خیر، به غیر از روس ها و چینی ها، برای همه انجام می شود. این فرآیند، مجموعا حدود 6 ساعت به طول انجامید.
با پایان یافتن تشریفات خروج و هنگام بازگشت به قطار با صحنه جالبی مواجه شدم، سیستم آبجوش دائمی قطار، با هیزم و ذغالسنگ کار می کرد!
تصویر شماره 98- سیستم آبجوش قطار