از چند هفته قبل با دوستامون قرار گذاشتیم که برای تعطیلات روز پدر بریم قشم. دوستامون ساکن یزد هستن و از کارمندای اداره راه، با هم صحبت کردیم که بابت محل اقامت، اونا از طرف ادارهشون اقدام کنند،چون تعطیلات بود با وجود پیگیری که کرده بودن، نتونستن اقامتگاهی رزرو کنن، ما چون پارسال هم تور قشم رفته بودیم، چند شماره برای رزرو اقامتگاه داشتم، اما متاسفانه قیمتها خیلی بالا بود،داخل قشم و درگهان کمتر از شبی دو میلیون تومن نبود،که برای ما خیلی گرون بود،تو اینستا چرخی زدم،مدام زنگ بزن تا بالاخره یه سوئیت توی روستای گوران که با خود قشم حدود یک ساعت و ربع فاصله داشت ،با قیمت شبی هشتصد هزار تومن پیدا کردم، از روز قبل وسایل سفر رو آماده کردم،ما اگه سفر دسته جمعی بریم اغلب همه مواد غذایی مورد نیازمونو با خودمون میبریم.
قرار بود من،همسرم و مادرهمسرم شب از تهران حرکت کنیم صبح برسیم یزد بعد از اونجا با دوستامون حرکت کنیم سمت بندر،،ساعت ۱۲ شب از تهران حرکت کردیم، ساعت ۶ یزد بودیم،خونه دوستمون صبحانه خوردیم و حوالی ساعت ۸ حرکت کردیم. فاصله یزد تا بندر عباس حدود ۷۰۰ کیلومتره، و فاصله بندرعباس تا بندر پل ۷۰ کیلومتر، بندر پل بندریه که مسافرانی که با خودرو میخوان برن داخل قشم ازین بندر با لندینکرافت میرن تا بندر لافت.
یه نما از جزیره بهتون بدم، شما شکل یه هواپیمارو تجسم کنید بطوری که دماغه هواپیما سمت شرق باشه،باله ی بالایی که سمت شمال جزیرست، بندر لافت قرار داره، دماغه هواپیما که به سمت شرقه ، خود شهر قشم و درگهان قرار داره، جزایر هرمز و لارک به دماغهی هواپیما نزدیکن و در واقع در شرق جزیره قرار دارن، جزایر ناز و جزیره هنگام در نزدیکی باله جنوبیه، دره ستارگان تقریبا در مرکز جزیرست، چاکوه و تنگه چاکاویر در غرب جزیره نزدیک به دم هواپیماست، جنگلهای حرا و اسکله تفریحی گورزین و سهیلی هم در شمال جزیرست.
حوالی ساعت دو بود که رسیدیم حاجی آباد ناهار خوردیم و دوباره حرکت کردیم. دیگه حدود ساعت ۴ و خوردهای رسیدیم بندر پل. اونجا کارت ماشین، کارت ملی و گواهینامه به اضافه ۲۵۰ هزار تومن میخوان برای صدور مجوز ورود به جزیره و در زمان برگشت هم ۱۱۰ هزار تومن پرداخت کردیم، از بندر پل تا لافت کمتر از یک ربع زمان میبره، چون نزدیک غروب بود، روی لندینکرافت چند تا عکس انداختیم، واقعا زمان بینظیریه برای عکاسی، هوا حسابی بهاری و دلچسب بود و ما که از تهران و شلوغی و استرسش دور شده بودیم، واقعا زمانی بود که بقول مادرشوهرم جز عمر محسوب نمیشه.
به بندر لافت که رسیدیم ، با توجه به لوکیشنی که صاحبخونه فرستاده بود رفتیم سمت روستای گوران. بین راه تو شهر طبل اول یه سمبوسه خوردیم که ورودمونو جشن بگیریم، بعد هم با بستنی تکمیلش کردیم. ساعت حوالی ۹ بود که رسیدیم گوران، یه سوئیت تمیز که صاحبخونه گوشهای از حیاطش درست کرده بود، با اینکه از خود قشم فاصله داشت اما حال و هوای خونه و فضای روستایی که تازه واردش شده بودم حسابی برای من کشش داشت، بعضی از مکانها یه حال خوبی با خودشون دارن، البته شاید این حس من بود، حسی فوقالعاده جذاب که همه چیز اطرافم برام دلپذیر و خوشایند بود. سریع بساط شام رو مهیا کردیم، بعدش وسایلها رو از ماشینها خارج کردیم، در نهایت یه خواب با آرامش در فضای ساکت و آروم روستای گوران.
فردا صبح قرار گذاشتیم بریم درگهان یه سری به بازار درگهان بزنیم،چون دوستامون خرید داشتن و این احتمال بود که یه روز برای خرید کم باشه و همین اینکه یه سری به بندر شهید ذاکری قشم بزنیم و ساعت حرکت اتوبوس دریایی به سمت جزیره هرمز رو بپرسیم. تا بعدازظهر درگهان بودیم، بعدش رفتیم بندر ذاکری که گفتن ساعت حرکت 10،7 و 14 میباشد، البته بهم گفتن اگه پر بشه زودتر حرکت میکنه و بهتره یه ساعت زودتر بیاید بندر.
برنامه بعدی دیدن جزایر ناز بود که من با توجه به سایتی که تو جستجوهامون بابت ساعت جزر و مد دریا پیدا کرده بودم (چون این جزایر در زمان جزره که میشه داخلش رفت و در زمان مد آب بین این جزایر و قشم فاصله میندازه و نمیشه رفت، سه تا جزیره کوچولو مثل صخرهها غول پیکر) متوجه شدم پایینترین سطح آب ساعت حوالی ۴ برای همین خودمونو رسوندیم ،سمت جزایر ناز، واقعا جذابه این همه زیبایی، خلاصه کلام. جزایر ناز رو به راحتی میتونید تو لوکیشن سرچ کنید براتون میاره، اون سایتی که گفتم بابت ساعت جزر و مد دریا بود رو مینویسم تا اگه خواستید استفاده کنید
(https://www.tide-forecast.com/locations/Qeshm/tides/latest)
ساعتی که برای جزر و مد در پایینترین زمان و بالاترین زمان نوشته دقیقه. برای روز دوم برنامه جزیره هرمز رو داشتیم،ساعت ۹ صبح بندر ذاکری بودیم، بلیطها رو خریدیم، به قیمت نفری ۸۹ هزار تومن، اتوبوس دریایی زود پر شد و زودتر از زمان مقرر حرکت کرد، حدود ۴۵ دقیقه زمان برد تا رسیدیم به هرمز. از بندر هرمز که خارج شدیم کلی سه چرخه و ون منتظر مسافرا بودن، ما یه ون کرایه کردیم برای گشت تو جزیره نفری دویست هزار تومن.
اول رفتیم بلیط برگشتمونو برای ساعت ۳ خریدیم بعد حرکت کردیم سمت جاذبههای هرمز ،اینم اضافه کنم ۱۲۰ هزار تومن هم بابت هزینه گردشگری ازمون موقع خروج ون از پارکینگ گرفتن، که کاش صرف آبادی هرمز میشد، اما دریغ و صد حیف.
جاذبههایی که رانندهی ون ما رو برد غار نمک، کوههای رنگینکمان، ساحل لاکپشتها، ساحل تندیسها ، جنگل حرا و ساحل سرخ بود، چی میتونم بگم ازین همه نعمتی که خدا یکجا نصیب هرمز کرده و باز حیف و صد افسون که ویران شود، توضیح من و حس و حالم ازین همه زیبایی با اینکه بار دومم بود میومدم بنظرم لفاظی بیجاست باید بری و ببینی و لمس کنی، هیچ عکسی ،هیچ مطلبی حق رو بابت زیبایی این بهشت کوچک و البته محروم ادا نمیکنه، از چی بگم از نعمت بیکران که خدا به این جزیره داده، از کوهنمک که با اون جلوه بیبدیل و لایههای رنگارنگ کوههاش، از ساحل سرخش که عجیب دلبری میکنه در کنار دریا یا از زبالههایی که همه جا بیداد میکنه و با خودت میگی کمی فرهنگ، کمی فکر ،کمی دلسوزی بایدت. هرمز زیبا رو با همه جلوههای زشت و زیباش دیدیم،به فکر فرو رفتیم، ذوق کردیم،دلمون سوخت.
ساعت دو بعدازظهر از راننده خداحافظی کردیم و رفتیم سمت اتوبوس دریایی برای برگشت. برای روز سوم برنامهی جداگانه داشتیم،یعنی دوستامون چون خرید داشتن رفتن درگهان و ما هم رفتیم سمت جزیره هنگام.
ساعت ۸ صبح بندر شیبدراز یا کندالو بودیم. اینجا خبری از اتوبوس دریایی نبود با قایق موتوری رفتیم سمت هنگام. هر قایق ظرفیت ۱۱ رو داشت، و بلیط هر نفر ۸۹ هزار تومن که شامل دیدن دلفینها، ماهیهای اکواریومی، ساحل نقرهای ، ۲۰ دقیقه توقف در هنگام و برگشت، که بنظرم مفت بود در واقع.
البته میتونستی قایق اختصاصی بگیری ۸۰۰ هزار تومن. چون وقت تعطیلی بود قایقها خیلی زود پر میشدن. ناخدا کلی ما رو تو دریا چرخوندن برای دیدن دلفینها، گفت دریا چند روز طوفانی بوده و گلههاشون پراکنده شدن، خداروشکر ما چند دلفین دیدیم تا دلفین ندیده از دنیا نریم، بعدش برد ساحل نقرهای اما اجازه پیاده شدن نداد،گفت قبلا پیاده میکردیم اما از بس هرکس اومد ازین شنهای نقرهای که در واقع براده آهنه برد، دیگه چیزی ازش نمونده ، منم در دل یه خستهنباشید عرض کردم و یه صلوات خاصه برای اموات افراد دلسوز طبیعت و اکوسیستم فرستادم. بعد رفتیم سمت جزیره ، اونجا قایقران بهمون گفت من ۲۰ دقیقه توقف میکنم بعدش میتونید با من بیاید یا اینکه بمونید جزیره هر وقت دلتون خواست برگردید و از قایقهای دیگه استفاده کنید. ما بعد از ۲۰ دقیقه گشتزنی تو بازار کنار ساحل برگشتیم.
هدف بعدی غار نمک نمکدان بود که در قسمت جنوب غربی جزیرست. ساحل این قسمت جزیره واقعا زیبا و تمیز و پر از آرامش بود. کمی در ساحل توقف کردیم جهت مدیتیشن. حالا غار نمک که نگم براتون. عمر غار به شش هزار سال میرسه،یعتی شش هزار سال طول کشیده از اعماق زمین بیاد روی سطح و این غار تشکیل بشه و هر سال یک میلیمتر بهش اضافه میشه، این غار سه دهنه داره غار اول برای عموم بازه، غار دوم در صورت تمایل با یکی از کارمندان اونجا میری، غار سوم که کلا حرفهایه و مخصوص کوهنوردان و غارنوردانه. یعنی شگفتی در شگفتی در هر گامی که برمیداشتیم،لایههای بسیار زیبای نمک،بلورهایی که موقع راه رفتن زیر پات صدا میداد و تو کلی کیف میکردی تو این وقت و زمان اینجایی که بازم هم به خودت بگی ممنونم خدا جون ازین نعمتات.
اینم اضافه کنم این همه تعریف و تمجیده منرو زمانی قشنگ میفهمی که با طبیعت حال کنی، عشق کنی، وگرنه برای کسایی که تنها جاهای دیدنی قشم رو درگهان میدونن و اگه وقت شد یه ساحلی برن جهت خالی نبودن عریضه ، این همه ذوق کردن من براشون معنی نداره، یادم میاد رفتیم کوههای رنگینکمان هرمز یه خانمی وایستاده بود داشت نگاه میکرد برگشت به من گفت همینه، آخه چی باید گفت بنظرم این افراد سنسور ارتباط با طبیعتشون سوخته یا خودشون خاموشش کردن، مگه باید اژدها از زمین بیرون بیاد تا ذوق زده بشین.
بگذریم.
برای ناهار رفتیم رستوران حجله توی روستای گورزین که واقعا غذاش خوشمزه بود، تو لوکیشن بزنید براتون میاره. ما یه سینی دریایی دو نفره سفارش دادیم به مبلغ ۶۰۰ هزار تومن که شامل پلو ، کوسه، یه نوع ماهی اگه اشتباه نکنم سِکِن یا یه چیزی تو این مایهها،ماهی مرکب،میگو و قلیه. بعد از ناهار رفتیم و به دوستامون تو درگهان ملحق شدیم و با هم به خونه برگشتیم،آهان یادم رفت بگم شب اول که رسیدیم صاحبخونهمون لطف کرده بود جهت مهماننوازی و ابراز محبت برامون پیراشکی گوشت درست کرده بود که واقعا خوشمزه بود برای فرداش برامون نون تیری درست کرد،دیگه خوشبختی ما رو کامل با این کار.
شب سوم من و دختر دوستم رفتیم پیش خانم صاحبخونه برامون حنا گذاشت،اونجا برامون قهوه با کلی مخلفات تدارک دید و گفت ببر سوییتتون با بقیه خانواده بخورید، منم که کلا هلاک مرام جنوبیام ،داشتم دیونه میشدم ازین همه محبت،در حین طراحی حنا باهم حرف زدیم و منم که آدم خجالتی نیستم اونام که باحال، دیگه من کامل همون یه ذره خجالت نداشتمو کنار گذاشتم، کلی باهاشون گرم گرفتم، خودشونم خونگرم دیگه گرما تو گرما بود.
فردا من به خانم صاحبخونه که دیگه دوست شده بودیم گفتم میشه شما برای ما ماهی و میگو درست کنی بعدا با هم حساب میکنیم، اونم ازین پیشنهاد من استقبال کرد و قرار شد ناهار بریم خونهشون. شوهرش رفت ماهی و میگو خرید، بعد با بقیه همسفرام رفتن کنار ساحل. من موندم پیش دوست جدیدم و خواهرش جهت تدارک ناهار. اول قرار بود ناهار رو روی لنجشون بخوریم،اما چون مادرهمسرم نمیتونست از پلههاش بره بالا، تصمیم بر این شد که همون خونه ناهار بخوريم، واقعا ساعات خوبی کنار هم داشتیم، چند نوع ماهی درست کرده بود به اضافه کوسه که من طعمشو دوست داشتم، ما که دیگه خونه یکی شده بودیم، شام رو هم کنار هم بودیم و شب رفتیم حنابندان دخترعموی شوهرش، اینقدر به من اون روز خوش گذشت که کل سفر یه طرف اون یه روز که با این خانواده بودیم یه طرف، با رسم و رسومشون آشنا شدیم، حرف زدیم، کلی چیز ازشون یاد گرفتم، از همه مهمتر محبت بیاندازهشون که منو شیفته گوران و گورانیان کرد.
اینم اضافه کنم که گفتنش خالی از لطف نیست خانم بلقیس سلیمانی که از نویسندههای توانای ایرانیست، بیشتر رمانهاش در روستایی بنام گوران البته این روستای فرضی در کرمانه، اتفاق میافته،گوران خانم سلیمان مردمانی بدطینت، حسود و دارای خصایصی که از نظر اخلاق پسندیده نیست هستند، اما میخوام بگم خانم سلیمانی عزیز گوران قشم مردمانی مهربان، همراه ، با معرفت و با روحی زیبا داره. آخر شب لباس محلی بهمون دادن برای عکاسی . راستی با دست جدیدم بعد از حنابندان رفتیم و اتاق حجله دختره یکی از اقوامشونو که در قشم رسم هست، دیدیم.
دیگه شب آخر سفر بود و فردا من با دلتنگی از گوران خارج شدم، البته نه فقط من بقیه همسفرام هم همین حس رو داشتن،اما قسمت قشنگ ماجرا این بود که ما دوستای جدید و خوبی رو پیدا کرده بودیم و امیدوارم این ارتباط و دوستی پایدار بمونه. راستی بگم قشم جاذبهی طبیعی زیادی داره، اما ما فرصتمون محدود بود، امیدوارم در سفر بعدی قسمتهای دیگهای از قشم رو ببینم و کیف کنم. یه رستوران خیلی خوب هم بهتون معرفی میکنم . رستوران کلبه زعفرونی تو نایین ، ما شام رفتیم اونجا واقعا غذاش خوشمزه بود بنظرم قیمتش هم مناسب بود، من کله جوش سفارش دادم، مادر همسرم سوپ و همسرم اکبر جوجه جمعا شد 350 هزار تومان، فضای داخل رستوران خیلی خوشگل بود.
و کلام آخر
اگه خواستید تو گوران اقامتی داشته باشید، آدرس ایمیلم رو میذارم، بهم پیام بدین تا شماره صاحبخونه مهربونمونو براتون بفرستم.