تجربه چند روزه در استانبول زیبا

2.5
از 6 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
تجربه چند روزه در استانبول زیبا

با اینکه استانبول سومین مقصد سفر خارجی من بود ولی قبل از سفر اضطرابی داشتم که در سفر های قبلی اصلا تجربه نکرده بودم. علت اون هم یکی تصور داشتن امینیت پایین و دزدی در ترکیه و عدم تسط مردم به زبان انگلیسی بود. ولی خب تصورات ام تاحدی اشتباه بود و با مردم در حد اعداد و بسیار کم ولی با مسئولان مکان های بازدید میتوانست ارتباط برقرار کرد . و امینیت هم برقرار بود، ولی بهتر بود شب ها از مکان های خلوت رد نشد.

به هر حال ما در نیمه ی  اسفند 1402 ، در روزهای سرد، ابری و گاهی هم بارانی وارد استانبول شدیم. پرواز رفت ساعت 12 ظهر بدون تاخیر از فرودگاه امام خمینی تهران انجام گرفت و حدود سه ساعت بعد در خاک ترکیه به زمین نشست. تا خارج شدن از فرودگاه و جمع شدن مسافرین تور استانبول و رسیدن به هتل، ساعت شده بود شش شب. هتل ما گرند هالیک نام داشت و با 4-5 دقیقه پیاده روی به آخر خیابان استقلال میرسیدیم. یه هتل چهار ستاره متوسط، با دسترسی عالی به اتوبوس و مترو ، تمیز و با صبحانه خوب. تقریبا 95% مسافران هتل ایرانی بودند. با اینکه هتل رستوران بزرگی داشت ولی صبح ها تقریبا تمام میز های هتل پر می‌شد.

طبق برنامه‌ریزی که قبل از سفر داشتم، ساعت هفت زدیم بیرون به سمت مقصد اول، برج گالاتا. قبل سفر خیلی مردد بودم که بریم بالای برج یا به دیدن‌اش از پایین بسنده کنیم؛ ولی وقتی رسیدیم با درهای بسته، چراغ های خاموش و داربست های اطراف اون مواجه شدیم که خبر از تعطیلی موقت جهت بازسازی را می‌داد. شاید به نسبت برج های الان خیلی هم بلند نبود ولی قدمت اون که مربوط به 1500 سال پیش بود، ارزش اش را دوچندان می کرد.

در ادامه از آخر خیابان استقلال به سمت تکسیم پیاده روی کردیم؛ ولی متاسفانه اینقدر هوا سرد بود و ما خسته شده‌بودیم که وقتی به خود میدان تکسیم رسیدیم بدون اینکه بیاستیم و عکسی بیندازیم، سریع یک استانبول کارت گرفتیم و با مترو تا ایستگاه نزدیک هتل برگشتیم. برای گرفتن استانبول کارت دستگاه هایی نزدیک ایستگاه‌ها وجود داره که هم می‌شود استانبول کارت گرفت و هم شارژ کرد. چون زبان دستگاه ترکی هست، بهتره از مردم جهت گرفتن کارت کمک بگیرید. ما طی چند برخوردی که با مردم داشتیم دیدیم مردم ترکیه بسیار سخاوتمندانه به توریست ها کمک می‌کنند. شارژ کردن استانبول کارت هم بسیار راحت هست. کارت را در محل اش قرار می‌دهی و پول نقد را وارد دستگاه می‌کنید. در حد 5 ثانیه صبر می‌کنید و بعد که دستگاه شارژ موفق را اعلام کرد کارت را برمی‌دارید.

 از میدان تکسیم تا آخر خیابان استقلال خیابان یه سراشیبی آرامی دارد که در آخر مسیر تند‌تر می‌شود. این مسیر نسبتا طولانی هست و حدود 45 دقیقه زمان می‌بره . ما به جز شب اول دیگه تا آخر سفرمون وقت نشد پیاده تا تکسیم بریم. روز دوم بعد از صرف صبحانه هتل به سمت محله کاباتاش حرکت کردیم. مقصد ما کاخ دولماباغچه بود و تنها یک ایستگاه با تکسیم فاصله داشت. با مترو به سمت تکسیم رفتیم. یک گشت کوتاهی در میدان تکسیم انجام دادیم و بعد نزدیک مترو سوار فونیکولار شدیم و به کاباتاش رسیدیم.

فونیکولار در اصل قطار زیرزمینی هست که با کابل جابه‌جا میشه و غالبا به شکل تک ایستگاه و در مسیر هایی که شیب زیادی دارند طراحی می‌شوند.در حین پیاده روی به سمت کاخ از کنار مسجد و باشگاه فوتبال بشیکتاش نیز رد شدیم. ورودی کاخ 1050 لیر بود و از ساعت 9-16 جهت بازدید برقرار هست. کاخ مربوط به شش پادشاه آخر عثمانی ست که بسیار مجلل و بزرگ و به سبک اروپایی ساخته‌شده‌بود و در سمت اروپایی تنگه بسفر واقع شده‌است. ورودی کاخ با امانت گذاشتن پاسپورت یا صد دلار به ازای هر نفر یک audio guide داده می‌شد، یک ایده بسیار جذاب جهت توضیحات داخل کاخ که با  انتخاب زبان فارسی، بدون نیاز به لیدر توضیحات کاملی با ورود به هر اتاق به شکل خودکار از آن محل می‌داد.

بازدید ما از کاخ اصلی و حرم حدود سه ساعت به طول کشید. توصیه می‌کنم ساعات اولیه صبح را برای بازدید از این بنا اختصاص بدید، چون هنگام برگشت شاهد صف طولانی از افرادی که قصد ورود به کاخ را داشتند بودیم. اگر قصد بازدید از یکی از دو کاخ عثمانی را دارید پیشنهاد من کاخ دولماباغچه می‌باشد. بسیار زیبا تر و مجلل تر از کاخ توپکاپی بود.

 

مجسمه جمهوریت و مسجد تکسیم در میدان تکسیم
مجسمه جمهوریت و مسجد تکسیم در میدان تکسیم
ورودی کاخ دلماباغچه
ورودی کاخ دلماباغچه
قبر تعدادی از سلاطین عثمانی
قبر تعدادی از سلاطین عثمانی

حدود ساعت  دو ظهر بود که با تراموا به سمت میدان سلطان احمد رفتیم و ابتدای امر به سمت مسجد سلطان محمت رفتیم. کنار مسجد به طور اتفاقی اتاقی را دیدیم که محل دفن تعدادی از سلاطین عثمانی و نزدیکانشان بود. قبر خود سلطان ها بزرگ و فرزندانشان کوچک بود. روی قبر های مردان هم چیزی شبیه عمامه سفید قرار داده بودند. ورودی مسجد رایگان بود و خب بازدید از آن بیش از نیم ساعت نیاز به زمان نداشت. مسجدی با هفت مناره که به دستور سلطان محمد فاتح دقیقا روبه روی ایاصوفیه ساخته شده بود.

از آن جهت که تزئینات داخلی با رنگ آبی بود به آن مسجد آبی هم می‌گویند. با 200 متر پیاده روی به مسجد ایاصوفیه می‌رسیدی . یک سمت آن جهت بازدید گردشگران خارجی با بلیط 25 یورو تعبیه کرده‌بودند و جهت دیگر در وقت‌های پنج‌گانه نماز به‌شکل رایگان برای برپایی نماز برای ترک‌ها قرار داده بودند. ما هم با اعلام اینکه قصد خواندن نماز داریم به شکل رایگان وارد شدیم و از مسجد به شکل کامل بازدید کردیم و شاهد نماز جماعت عصر مسلمانان سنی هم بودیم. بعد از بازدید از این دو مسجد حدود ساعت 5 بعدازظهر بود که به سمت آب‌انبار باسیلیکا حرکت کردیم و با کمی پرس‌و‌‌جو ورودی آن را پیدا کردیم و وارد شدیم. ورودی آن600 لیر و تا 18 عصر بیشتر باز نبود. بازدید از این بنا حدود یک ساعتی طول می‌کشید. یک آب‌انبار 1500 ساله که شبیه یک کاخ در زیر زمین بود و عجب عظمتی داشت. این مکان جزو بازدید های حیرت‌انگیز ما بود و بسیار لذت بردیم. فقط حواستان باشه آخر آب‌انبار مجسمه مدوسا را حتما ببینید و با سرچ در گوگل افسانه مدوسا را مطالعه کنید.

داخل مسجد و کلیسای ایاصوفیه
داخل مسجد و کلیسای ایاصوفیه
مجسمه مدوسا. داخل ابان<span class=
مجسمه مدوسا. داخل آب‌انبار باسیلیکا

حدود ساعت 6 بود که با 15 دقیقه پیاده‌روی به سمت بازار بزرگ یا کاپالی چارشی حرکت کردیم. هدف ما از بازار صرفا دیدن کلی آن بود و نه خرید، چون شنیده بودیم قیمت‌های اجناس  بازار سنتی زیاد است و اصلا مناسب خرید نبود. طی چند برخورد با فروشندگان متوجه شدیم اول یک قیمت بالا می‌گویند و بعد در لحظه قیمت را کم می‌کردند. حدود مغرب بود که به سمت هتل برگشتیم. در مسیر برگشت به مغازه‎ای ایرانی با عنوان تور‌های بسفر و گشت شهری برخوردیم. سراغ گشت در منطقه آسیایی را از آنها گرفتیم و توری باقیمت بسیار مناسب 10 دلار برای پس‌فردا خریدیم. قیمتی که تورلیدر فرودگاهی برای همین تور آسیایی با همان برنامه بازدید داده‌بود 35 دلار بود. با کمی استراحت در هتل، شب برای صرف شام به خیابان استقلال رفتیم.

روز سوم، روز بازدید از جزایر آدالار بود. صبح ساعت 8:30 از هتل بیرون زدیم و بعد از پیاده شدن از فونیکولار، در سمت مقابل خیابان تابلویی جهت اسکله کاباتاش را نشان می‌داد. در اسکله متوجه شدیم هر یک‌ساعت به سمت جزیره کشتی حرکت می‌کند. ما حدود 45 دقیقه ای منتظر ماندیم و تا با کشتی ساعت 10 حرکت کنیم. هزینه کشتی 57 لیر بود که با استانبول کارت باید پرداخت می‌شد. یک کشتی بسیار بزرگ، تمیز و با‌فضا‌های نشستن مختلف که داخل آن بوفه‌ای با قیمت‌های بسیار مناسب نیز وجود داشت که چای، سیمیت و تنقلات عرضه می‌کرد. کشتی در اسکله‌های کادیکوی و سه جزیره کوچک‌تر آدالار توقف می‌کرد.

ما در ایستگاه آخر، جزیره بیوک‌آدا پیاده شدیم. در طول مسیر دو ساعته به سمت جزیره،  با آوردن مقداری نان بلااستفاده که در چمدانمان بود و تکه تکه کردن و دادن آن ها به مرغان دریایی شاهد صحنه‌های زیبایی شدیم که بسیاری از همسفران کشتی را جهت فیلمبرداری به سمت ما کشاند. توصیه می‌کنم حتما لذت دادن غذا به پرندگان را با آوردن تکه نانی از دست ندهید.

جزیره پر بود از رستوران، ویلاهای زیبا و گربه‌ها‌ی ملوس. همان ابتدا با مینی بوس های برقی یک گشت داخل جزیره با قیمت 60 لیر رفتیم و کمی قبل از برگشت به نقطه اول پیاده شدیم و بقیه مسیر را در سکوت جزیره قدیم زدیم. ظهر هم در رستورانی ناهار ماهی و کفته خوردیم و با گرفتن یک بستنی قیفی به سمت اسکله رفتیم تا به کشتی ساعت 15 برسیم. از نکات مورد توجه من در جزیره و کلا استانبول گربه‌های بسیار اهلی آنجا بود که اصلا از آدم‌ها فرار نمی‌کردند و با خیال آسوده روی نیمکت‌ها می‌خوابیدند و مردم هم برای‌شان غذا می‌گذاشتند و برخورد بسیار خوبی با آنها داشتند. حدود مغرب بود که به استانبول رسیدیم و به سمت پل گالاتا رفتیم. پلی دو طبقه که طبقه بالا محل عبور ماشین و عابر‌پیاده و پر از ماهیگیرانی که در حال ماهی‌گیری هستند بود. طبقه زیرین هم سراسر بود از رستوران‌هایی که بیشتر منو آنها غذا‌های دریایی بود. به هر حال پس از گشتی کوتاه به سمت هتل برگشتیم. 

یکی از گربه های داخل جزیره

یکی از گربه‌های داخل جزیره

روز چهارم؛ پی خرید تور آسیایی قرار شد ترنسفر ساعت 9:10 صبح ما را سوار کند. ابتدا به ساحل اورتاکوی و ساحل ببک سری زدیم و بعد از پل بغاز عبور کردیم و به سمت آسیایی رسیدیم. از تپه چاملیجا که به بام استانبول هست دیدن کردیم و سری هم به اوت‌لت اپتیموم و یک پاساژ دیگر هم زدیم. از آنجایی که ما هنوز زمانی برای خرید تعبیه نکرده بودیم، پاساژ اپتیموم فرصت کوتاه اما مناسبی برای خرید بود و توانستیم خرید های خوبی انجام دهیم. البته مسافران از گنجاندن دو سه مرکز خرید در تور و کیفیت پایین ناهار رستوران پیشنهادی تور لیدر شاکی بودند. و خود ما بیشتر از توضیحات و اطلاعات کم لیدر ناراضی بودیم ولی خب با توجه به هزینه ای که کرده بودیم، چیزی را از دست نداده بودیم. حدود ساعت 5 بود که به هتل رسیدیم.

پل بغاز بر روی تنگه بسفر. اتصال سمت اروپایی و آسیایی
پل بغاز بر روی تنگه بسفر. اتصال سمت اروپایی و آسیایی
نمای شهر بر فراز تپه چاملیجا
نمای شهر بر فراز تپه چاملیجا

برنامه امشب هم خوردن شام در یکی از رستوران‌های پل گالاتا بود. پس از دو سه ساعت استراحت در هتل ساعت 8 شب پیاده به سمت پل حرکت کردیم. تمام رستوران های آن منطقه غذا‌ها را با 50 درصد تخفیف روی منو و بدون گرفتن هزینه سرویس و به همراه چای و باقلوای رایگان بعد از غذا می‌دادند. شاید علت این همه آپشن و تخفیف، سردی هوا و کمبود مسافر بود. در هر حال ما اسکندر کباب و کوفته و شیشلیک سفارش دادیم. اسکندر کباب غذای ترکی بسیار خوشمزه ای بود که من بسیار از انتخابم خشنود بودم.

بعد از صرف شام چای به همرا باقلوا را آوردند. من که تا به آن لحظه باقلوای استانبولی نخورده بودم و علاقه ای هم نداشتم چون تصور یک شیرینی بسیار شیرین و چرب را داشتم، با خوردن اولین قاشق از باقلوای پسته ای چشمان خود را بستم و لحظه ای حس کردم شیرینی بهشتی را دارم مزه می‌کنم. بسیار لطیف و خوشمزه بود و قرار بر خوردن چای و باقلوا برای فردا شب هم گذاشته شد. 

چای و باقلوا. بعد از صرف شام در رستوران پل گالاتا

چای و باقلوا. بعد از صرف شام در رستوران پل گالاتا

 نیمی از روز پنجم را به دیدن برخی از جاهای دیدنی استانبول مثل کاخ توپکاپی و نیمه دوم را به بازدید از جمعه بازار فیندیق زاده اختصاص دادیم. کاخ توپکاپی مکانی بود که عثمانی ها قریب 400 سال در آن زندگی و حکومت می‌کردند. بازدید آن حدود 4 ساعت برای ما به طول کشید. ورودی آن 1500 لیر بود که حرمسرا ورودی جداگانه‌ی 500 لیری داشت که ما از آن بازدید نکردیم.

کاخ بسیار بزرگ و قدیمی با منظره زیبا به دریا و تنگه بسفر که ساختمان‌های داخلی را با گذاشتن اشیا مثل موزه کرده بودند. یک قسمتی از کاخ هم محل نگهداری اشیایی مثل عصای موسی، دست یحیی نبی، لباس حضرت زهرا، جای پای پیامبر، کفش پیامبر و شمشیر اصحاب پیامبر و ... بود

ورودی کاخ توپکاپی
ورودی کاخ توپکاپی

به هر حال ما بعد از توپکاپی با تراموا به ایستگاه فیندیق زاده رفتیم تا از جمعه بازار دیدن کنیم. ما حدود ساعت 4:30 رسیدیم و بازار تا 6 عصر بیشتر باز نبود. جنس هایی با قیمت مناسب و کیفیت متوسط. پس از گشت یک ساعته در بازار به هتل برگشتیم. به نظرم بازار اش خیلی ارزش وقت گذاشتن نداشت و اوت‌لت ها گزینه بسیار مناسب‌تری بودند. شب پس از استراحت کوتاه در هتل جهت شام و چای باقلوا به سمت اسقلال رفتیم. برای باقلوا مغازه معروف مادو را انتخاب کردیم ولی خب با قیمت های نجومی منو مواجه شدیم. تصمیم گرفتیم یک کافه کوچکتر و اقتصادی تر را انتخاب کنیم که خب کیفیت مناسبی هم داشت.

از آنجایی که فردا پایان سفر ما بود و ترنسفر ساعت  15 به دنبال‌مان می آمد، قرار شد شب وسایل را جمع کنیم و صبح قبل از ساعت 9  صبحانه را بخوریم و اتاق را تحویل دهیم و به اوت لت 212  که مسیر حداقل یک ساعته را داشت برویم و ساعت 13 هم بازگردیم تا بدون استرس ترافیک به ترنسفر برسیم. ولی خب فردا صبح کمی از برنامه عقب ماندیم و مدت طولانی منتظر اتوبوس شدیم و با آمدن اتوبوس در عین ناباوری اتوبوس بدون باز کردن در، توقف جزیی کرد و رفت.

ما اتوبوس را از دست دادیم و اتوبوس بعدی نیم ساعت دیگر می‌آمد. تصمیم به رفتن به اوت‌لت دیگری کردیم که نزدیک‌تر بود. اوت‌لت airport که کوچک بود و برند های مطرح کمی در آن بود. فقط توانستیم از مغازه های ال‌سی، ماوی و آدیداس دیدن کنیم. پاساژ مناسبی نبود ولی تنها گزینه ما بود. تنها حسن رفتن به این پاساژ سوار شدن داخل اتوبوس‌های دوطبقه بود که همسرم علاقه خاصی به آنها داشت. ترنسفر راس ساعت 15 آمد، ما با استانبول خداحافظی کردیم به سمت فرودگاه حرکت کردیم. به امید دیدار مجدد لازم به ذکر هست که یکی از تفریحات سفر استانبول استفاده از غذا ها و خوردنی های ترکی ست. حتما اسکندر کباب، کوفته با برنج، دونر، لاحمجون، باقلوا، کنافه، سیمیت  را امتحان کنید.