اولین سفر مجردی به قشم

0
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
اولین سفر مجردی به قشم
آموزش سفرنامه‌ نویسی
30 اسفند 1403 12:00
0
147

این دومین سفرنامه ام توی لست سکند هست ، سفرنامه اولین سفر مجردی به کیش بالای 18000 تا بازدید داشته درحالیکه خبر نداشتم، هفت ماه پیش اولی رو نوشتم و امروز اومدم یه سر بزنم به سفرنامه ام دیدم این همه ویو داشته و کامنت های خوبی داشت. مرسی از نگاه مردم عزیزم. سعی میکنم این یکی سفرنامه ام هم مثل قبلی داستانی باشه. در انتهای این مقاله به دو تا موضوع اشاره کردم اولی اینکه توی سفر درآمد داشته باشید و دوم یه داستان از سفر سینوهه (3500 سال پیش به جزایر ایران) که سفرنامه ام خسته کننده نباشه و لذت ببرید.

از کجا شروع شد؟

من سفرم رو از شیراز به مقصد کیش شروع کردم ، بعد از 3 روز با شناور رفتم بندر چارک و ازونجا تاکسی گرفتم به مقصد بندرعباس و تقریبا شب رسیدم. اینم بگم شناورهایی که از کیش به چارک میان هر روز این مسیر رو میان و چهارشنبه ها میرن بندر عباس باز هم از تایم و روزش مطلع بشید ولی یک روز در هفته میرن بندر عباس ولی من تایم کافی نداشتم که تا چهارشنبه صبر کنم واسه همین با شناور رفتم بندر چارک و ازونجا با تاکسی به بندر عباس رفتم.

بندر عباس

انقدر شهر شلوغ بود که قبل از اینکه تاکسی برسه به پایانه، پیاده شدم و یکم پیاده روی کردم با کوله بار سفرم و بالاخره رفتم تو یه کوچه و سه تا هتل بود، قبلا هم گفتم من ترجیح میدم هزینه برای تفریح بدم ولی جای خواب نه واسه همین یه هتل نرمال همیشه راضیم میکنه اینجا هم ایرانه 5 ستاره اش تهش صبحونه اش کیک شکلاتی داره یا حمومش وان داره دنبال چیز بیشتری نباید باشیم. خلاصه که بالاخره یه هتل پیدا کردم قیمتش اقتصادی بود و پیشخوانش خوش رفتار بود فکر کنم اون سال شبی 120 تومن شد. اسمش هتل دریا بود و نزدیک به اسکله حقانی بود، نزدیک که البته برای من که پیاده روی رو دوست دارم اسکله میشد روبروی خیابونی که هتل دریا داخلش بود.

خیلی خستم بود ولی نمیخواستم بخوابم وسایلم رو گذاشتم و زدم بیرون رفتم سمت دریا و کنار ساحل شروع کردم قدم زدن.

کوله بارم
کوله بارم

اولین آشنایی من با نان رگاگ

اونجا برای اولین بار نان رگاگ رو خوردم. خانم های بندری با لباس محلی در حالیکه قلیان شان هم همیشه کنارشون هست روی زیلویی نشستن و با دوست یا خواهر و یا آشنایی که اوشون هم خانم هست گپ می زنن و آدم دوست داره ازشون در مورد آداب و رسوم بپرسه و اطلاعاتش رو بیشتر کنه. از یکی از همون خانم ها نان رگال خریدم خیلی جالب درست میکنن. هم.ن لحظه خمیر رو پهن میکنه روی یه سینی که قبلش چربش میکنه بعد که خمیر پهن شد تخم مرغ میشکونه روش و اونجا ازت میپرسه دوست داری چه طعمی داشته باشه؟ ساده؟ عسلی یا شکلاتی؟!

اون شب من خیلی خسته و گرسنه بودم و مغزم به شدت نیازش رو به این خوردنی ابراز میکرد و منم نه نگفتم بهش و جاتون خالی یدونه خوردم بعدش یدونه دیگه هم خوردم یه نوشابه هم زدم و دوباره به پیاده روی ادامه دادم اون شب یه بار دیگه هم توی مسیر برگشت به هتل نون رگال زدم دوباره که گرسنه نخوابم چون زیاد پیاده روی کردم. 

اینم یه نما از اونجایی که نون رگال خوردم. کافه رستورانی بود که وقتی داخل رفتم از دود قلیون میوه ای سرم گیج رفت.
اینم یه نما از اونجایی که نون رگال خوردم(عکس رو از مسیر پیاده روی کنار دریا گرفتم).

کافه رستورانی بود که وقتی داخل رفتم از دود قلیون میوه ای سرم گیج رفت.توی مسیر برگشت به هتل تنها چیزی که توی سرم بود این بود برسم و بخوابم فقط خیلی حس خوبیه از شدت خستگی خوابیدن واقعا پیشنهاد میکنم یا سفر نکنید یا اگر سفر میکنید شب ها از خستگی زیاد خواب تون ببره نه با قرص خواب و نوشیدنی آرامبخش. والابرگشتم هتل و کولر پنجره ای اجنرال روشن کردم و رفتم زیر پتو ، ساعت کوک کردم که صبح بیدار شم و برنامه فردا رو برای تور جنوب بنویسم.

آبگرم گنو

ساعت 7 صبح بیدار شدم دفتر بوژوم رو باز کردم و برنامه اونروز رو نوشتم . بعد ساعت 8 صبحانه،اونجا یه راننده تاکسی بود و در مورد اب گرم گنو ازش پرسیدم چون دستم شکسته بود و یه عطار بهم گفت حتما ابگرم گنو رو برم ، با راننده تاکسی که مرد بسیار شریفی بود صحبت کردم که برای 2 ساعت با من باشه و منو برد ابگرم گنو.

ابگرم گنو بندر عباس
ابگرم گنو بندر عباس

توی ابگرم بیشتر از ده دقیقه نمیشه بمونی از گرما و بوی گرگرد و صد البته خالص بودن مواد معدنی. اومدم بیرون یخورده اون منطقه رو گشتم دوباره برگشتم و یه رب ساعت دیگه توی ابگرم موندم و اونجا یه انگشتری که خیلی دوستش داشتم رو از دست دادم 

گوگرد ابگرم سیاه قلم انگشتر رو قشنگ تر کرده :))
گوگرد ابگرم سیاه قلم انگشتر رو قشنگ تر کرده

ابگرم گنو خاصیت درمانی داره به شدت پیشنهاد میدم برای درد مفاصل و این مسائل خیلی پیشنهاد میشه. بعد از ابگرم برگشتیم هتل اونجا ناهار ماهی مرکب خوردم و زدم بیرون و تا شب توی شهر گشت زدم. شب اول این گونه گذشت.

اولین دیدار من با جزیره هرمز

فردا صبحش بیدار شدم و رفتم اسکله حقانی و بلیط شناور به مقصد جزیره هرمز گرفتم. مقصدی که بعد از کیش دومین جزیره ای بود که میدیدم. توی سفرنامه اولم درمورد تاریخ جزیره ها و چند سفرنامه نویس توضیح دادم مثل ماژلان حتما بخونیدش و در انتهای همین سفرنامه هم در مورد سفر سینوهه به جزایر ایران میگم. اسکله حقانی بلیط رو گرفتم و سوار شناور شدیم و به مقصد هرمز رفتیم. جزیره هرمز رو بخاطر ساحل های رنگارنگش میشناسن و خیلی بومی تر از همه جزیره هاست.

به محضی که از شناور پیاده شدم دستفروش های بومی بودن که تزئینات گردن آویز یا دست بند با سنگ و صدف می فروختن. از اسکله هرمز که بیرون اومدم اونجا موتور سیکلت کرایه میرن به گردشگران تور هرمز که خودش جزیره رو بچرخه. منم یه موتور گرفتم و جزیره گردی رو شروع کردم ساحل سرخ رنگ رو دیدم اونجا توقف کردم یه تنی به اب زدم.

دوباره سوار موتور شدم و ساحل های مختلف رو توقف کردم و به مسیرم ادامه دادم از ساحل که دور شدم اکوسیستم جدیدی رو دیدم ، دقیقا وسط جزیره حیواناتی مثل آهو هستن که البته خود بومی ها بهشون جبیر میگن ، جبیرها حیوانات بومی جزیره هرمز هستن و یه چیز جالب اینکه اب مورد نیازشون رو از گیاهان تامین میکنن. گیاهانی که اب شور رو تسویه میکنن مثل جنگل حرا در قشم که گیاهانش اب دریا رو تسویه و بعد مصرف میکنند.

جبیر
جبیر، عکس از اینترنت

بعد از اینکه جزیره رو گشتم حسابی، رفتم یه محله قدیمی و کنار ساحل یه خانواده بومی بودن که غذای ماهی داشتن و اونجا یه قلیه ماهی سفارش دادم و یک تصویر ثبت کردم.

قلیه ماهی، هرمز
قلیه ماهی، هرمز

نزدیک غروب که شد برگشتم موتور رو تحویل دادم و رفتم اسکله و بلیط گرفتم برای بندرعباس. وقتی برگشتم خیلی دلتنگ شدم برای اون ساحل زیبا و اون منظره زیبا که ثبت کردم و واقعا تجربه خوبی بود. برگشتم هتل و وسایلم گذاشتم زدم بیرون و تا شب توی شهر چرخ زدم و برگشتم هتل و مجدد دفتر بوژوم رو برداشتم و پلن فردا رو نوشتم که تسویه با هتل بود و رفتن به سمت جزیره قشم.

اولین دیدار من با جزیره قشم

 فردا صبحش هم 7 صبح بیدار شدم و وسایلام جمع کردم 8 صبحونه رو زدم و رفتم اسکله حقانی بلیط رو گرفتم و سوار شناور شدیم و به مقصد قشم رفتیم. سومین جزیره ای که قرار بود ببینم.

به جزیره قشم که رسیدم اونجا با یه عرب به نام عبدالله دوست شدم شمارش رو گرفتم چون بهم گفت همه جزیره رو میگردونه و 800 میگیره، یه هایلوکس داشت و منم برای اولین بار میخواستم این گردش رو تجربه کنم پس شمارشو گرفتم که فردا بهش زنگ بزنم و جزیره رو بچرخیم. بعد از صحبت با عبدالله یه تاکسی گرفتم داخل خود شهر قشم وقتی پیاده شدم لوکیشن قلعه پرتغالی ها رو زدم یکم پیاده روی کردم تا اینکه پشت خیابانی که قلعه پرتغالی ها بود یه خونه گرفتم فکر کنم شبی 150 تومن بود ، برای یک شب رزرو کردم و وسایلم گذاشتم و زدم بیرون، اول با ذوق رفتم قلعه پرتغالی ها رو دیدم ، خیلی جالبه سنگ و ساج که در سازه ها هنوز باقی مونده و توپ های جنگی که البته زنگ زده. 

بازار درگهان

بعدش رفتم لب ساحل رو دیدم و پیاده رفتم سمت تاکسی هایی که میرفتن درگهان،درگهان منطقه اقتصادی هست جایی که لوازم برقی و خانگی و پوشاک خیلی خوش قیمت هستن از تاکسی که پیاده شدم راسته پاساژ ها رو پیاده روی کردم و خرید کردم، البته بگم من سفرم به جزیره ها رو توی فصل پاییز استارت زدم این پیاده روی توی تابستون محاله. توی بازار یه چمدون خریدم که پرش کنم از وسایلی که میخوام بخرم مثل خوردنی های خارجی که واقعا ارزش داره و لباس و کفش که خوش قیمت هستن.

بعد از بازار زدم بیرون ساعت 4 بعد از ظهر بود یه جا شاورمای عربی خوردم و یخورده دیگه بازار درگهان رو گشتم بعدش دوباره تاکسی گرفتم تا قشم، اونجا چمدون رو گذاشتم و یکم خوابیدم شب که شد زدم بیرون و اون محله که قدیمی هم بود رو گشتم حسابی اونجا یه خانمی غذای خونگی درست میکرد اونجا ساندویچ میگو خوردم و برگشت خونه که فرداش صبح زود بزنم بیرون و جاهای بیشتر رو بگردم.

جزیره هنگام

فرداش بیدار شدم ساعت 7 صبح و رفتم سمت اسکله که ازونجا با قایق هم یه چرخی بزنم، اونجا بلیط میفروشن و میتونید با قایق چند تا جزیره کوچیک و بومی رو ببینید و بگردید داخل شون مثل جزیره هنگام و اگه شانس تون بزنه کسی که قایق رو میرونه ادم خوبی باشه دلفین ها رو نشون تون میده و دکل های نفتی و دیدنی های زیادی داره خود دریا، مثلا من توی هنگام قشنگ ترین اب دریا رو دیدم زلال و تمیز اونجا قایق شون یه توقف 10 دقیقه ای کرد و شانس دومی که داشتم همراهانم توی قایق ادمای پایه ای بودن و همه شیرجه زدیم توی اب و شنا کردیم.

دلفین ها
دلفین ها، عکس از اینترنت

بعدش محله بومی توی هنگام رو رفتیم که خیلی به سفرنامه های قدیمی شباهت داشت. مردمی بومی که از کنار ساحل کپرهاشون شروع میشد تا خونه هاشون و خوراکی ها و لباسهای بومی و خلاصه خیلی دیدنی هست. مردم اونجا راه درامدشون گردشگران تور قشم هستن و چیزهایی که میفروشن تزئیناتی هست که با سنگ و صدف های دریایی درست میکنن و دیگه لباس بومی شون هست و غذاهاشون که اکثرا سمبوسه هست با مواد مختلف مثلا سمبوسه میگو ، سمبوسه ساده و یا سمبوسه ماهی مرکب که خوبه تجربه شون کنید.

قشم گردی با عبدالله

بعد از گردش دریایی برگشتیم قشم رفتم خانه وسایل هام رو جمع کردم و تسویه کردم و من فورا زنگ زدم به عبدالله ، بنده خدا وقت ناهارش بود واسه همین گفت شما مهمان هستی و حبیب خدا ، بریم خانه من نماز بخونم یه ناهار بخوریم بعد بریم جزیره گردی و همینم شد. خدا خیرش بده خانمش ماهی کبابی درست کرده بود با برنج و خرما زدیم و عبدالله نمازش رو خوند بعدش سوار هایلوکس شدیم و دیگه قشم رو گشتیم از دره ستارگان، غار نمکدان، ساحل دلفین ها و تا ساحل پارک زیتون و دور تا دور قشم و زدیم و خدا خیرش بده تا شب ما رو گردوند. 

با عبدالله و نوه اش توی غار نمکدان
با عبدالله و نوه اش توی غار نمکدان

بعدش رفتیم اسکله و از عبدالله خدافظی کردم ، بلیط بندرعباس رو گرفتم سوار شناور شدم و به هتل برگشتم. وقتی برگشتم اسکله حقانی به همون راننده تاکسی زنگ زدم که برسونتم فرودگاه و از اونجا بلیط هواپیما برای شیراز داشتم و سفر من اینجا به پایان رسید. سفر من یک هفته طول کشید و اتفاقات مهمی رو دیدم و خدا انسان های خوب رو در مسیرم گذاشت، این خیلی مهم هست بخصوص وقتی سفرهای درون مرزی میکنید که حتما سفرنامه ام به ترکیه رو میگم که واقعا خدا رو دیدم که چقدر به دادم رسید. تجربه من از زندگیم اینه که تا میتونید بخشش و کمک داشته باشید تا در مواقع سختی بهتون برگرده.

تجربه مالی در سفر 

از سال 1400 سفر هام رو شروع کردم و سفرنامه هام با عنوان اولین سفر مجردی شروع میشه و تا الان به شهرهای مختلف ایران، شهرهای مختلف کشور ترکیه و به چین و هنگ کنگ رفتم و دوست دارم در مورد همه اش سفرنامه هام رو بذارم و برای اینکه شما هم براحتی سفر کنید پیشنهاد میکنم حتما کار با رمزارز رو یاد بگیرید. 

داستان سینوهه و جزایر ایران

سینوهه دو تا کتاب داره که یکیش سفرنامه هاشه برمیگرده به 3500 سال پیش زمانی که مصر قدرت دنیا بوده. توی کتاب سفرنامه اش اولین جایی که میاد یکی از جزایر ایران هست توضیحاتی که سینوهه میگه ازین قراره که با وجودی که مصر قدرت اول دنیا بوده و ایرانی ها کشتی ها و قایق های قوی تر و سریع تری رو در اختیار دارن و در مورد ساختمان ها میگه به قدری سازه ها مرتفع هستند که برای رسیدن به بالای آن ها باید آب کافی داشته باشید. در یکی از جزایر ایران به بالای یکی از برج ها میره و میبینه یک سری آدم دارن توی لوله هایی به سمت آسمان نگاه میکنند ازشون میپرسه چیکار میکنید؟! بهش میگن ستاره شناسی میکنیم و اونجا ماه و روز تولد سینوهه رو بهش میگن و اونجا سینوهه تعجب میکنه از علوم ایرانی ها.

سینوهه چیزهای زیادی  رو دیده و نوشته .سینوهه توی یکی از جزایر عاشق یه دختر ایرانی میشه به نام میترا اما هیچ وقت به عشقش نمیرسه . میترا به سنی رسیده بوده که بخاطر آداب و رسوم اون زمان مدتی به غاری برای عبادت میرفته و همین امر باعث میشه سینوهه مدت زیادی توی اون جزیره بمونه اما دیگه خبری از میترا نمیشه و این دومین بار هست که سینوهه به عشقش نمیرسه.در اون زمان جزیره های ایران خیلی پر رونق بوده و مسافران زیادی از مصر به ایران می آمدن برای دیدن جزایر ایران. .من یکی از دلایلی که عاشق این شدم که جزار ایران رو ببینم خوندن همین سفرنامه ها هست، چراکه تاریخ بسیار غنی دارن این جزایر.

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر