بسوی آزادی ...
خیلی هیجان زده بود. مثل بچههای کوچک که نمیتوانند حس خوشحالی خود را پنهان کنند، ذوقزده مداوم در موردش حرف میزد و مثل گنجشک هایی که دنبال دانه میگردند، دائم این طرف و آن طرف میرفت. تمام فکر و ذکرش را این موضوع گرفته بود.
برایم جالب بود. با کسی که تا چند وقت پیش نمیتوانستی در مورد تاریخ و موزه و آثار باستانی و ... صحبت کنی، حالا خودش دنبال جمع آوری اطلاعات در این زمینه ها بود.
یادم میآید در سفر استانبول وقتی برای بازدید از مسجد ایاصوفیه رفته بودیم، یک نگاه سریع به داخل مسجد انداخت و بعد در محوطه بیرون مسجد نشست.
پرسیدم: چی شد؟
گفت: راستش دلم میگیره وقتی فکر میکنم روزگاری اینجا چه افرادی چه بیا و بروهایی داشتن و حالا هم نام و نشونی ازشون نیست.
با شیطنت گفتم: خوب اگه مشکلت اینه، بریم مقبره سلاطین عثمانی را ببینیم. اونا اسم و نشونشون هنوز باقیه!
گفت: دیگه بدتر! اون که فقط یک تیکه سنگه. چه فرقی میکنه زیرش سلطان بوده یا گدا، حاکم بوده یا رعیت ...
و با لحن شاکی ادامه داد: اصلا اگر اومدیم مسجد و قبرستون ببینیم، این که تو ایران هم بود!
بعد با صدایی آرامتر گفت: من همین جا میشینم و باغ رو تماشا میکنم. شما برید بگردید و بیاید.
تنها دختردایی اش در آلمان به دنیا آمده بود و آنجا بزرگ شده بود. البته وقتی در سن دبستانی بود، خانواده دایی جان یکی دو سالی را در ایران زندگی کرده بودند و چون با دختردایی هم سن و سال هست، با هم دوست و همبازی بودند. چند سالی پس از برگشت دایی جان و خانواده اش به آلمان، او هم مدتی در آلمان مهمان آنها بود و خاطرات خوشی از آن ایام در ذهن دارد.
شنیدن این خبر که قرار است بعد از گذشت حدود 35 سال دختردایی عزیز به اتفاق همسرش برای گردش و دیدنی فامیل به ایران بیایند کافی بود تا همسرم را بقدری به وجد و شعف آورد که آدم دیگری شود و برای همراهی با دختردایی شروع به برنامه ریزی برای بازدید از آثار تاریخی و فرهنگی و گردشگری شهر کند.
با فرمان همسرم، یک ستاد برنامه ریزی در منزل تشکیل شد. ریاست این ستاد با همسرم بود و بین اعضای خانواده تقسیم کار انجام شد. قرار شد من جاذبه های گردشگری تهران را که میتوانند برای یک گردشگر خارجی جالب باشند را لیست کنم. بچه ها تحقیقاتی در مورد شرایط بازدید و روزهای تعطیلی و ... انجام دهند و شخص ایشان نیز در نهایت به هر یک از موارد ذکر شده در لیست آری یا نه بگوید.
پس از انجام فعالیت گروهی بالا، نهایتا لیستی از موارد مورد پسند با اطلاعات لازم تهیه شد تا با توجه به مکان و زمان و ... ترتیب بازدید ها مشخص شود. تعدادی هم بعنوان جایگرین در نظر گرفته شدند تا اگر در روز مورد نظر بدلیلی امکان بازدید از مکان مورد نظر میسر نشد، بتوان جایگزین مناسبی در دست داشت.
همچنین قرار شد در فرصت مناسب شخصا از تک تک موارد انتخاب شده بازدید کرده و اطلاعات لازم برای همراهی با مهمانان خود را تکمیل کند و صد البته این بنده نیز باید پا در رکاب میبودم.
در لیست تهیه شده میدان و برج آزادی هم بود.
به همسرم گفتم: به نظر من یک گردشگر خارجی باید حتما بازدیدش از ایران را با آزادی شروع کنه!
فکری کرد و گفت: آره، راست میگی...
و به این ترتیب اولین مقصد بازدیدمان انتخاب شد. "میدان و برج آزادی".
در صبح یکی از روزهای زیبای ایام نوروز تصمیم گرفتیم تا اولین مسافرت گردشگری خود را در سال جدید انجام دهیم.
شاید با خود بگویید مسافرت کجا بود!
درجواب باید عرض کنم وقتی کارشناس صدا و سیما در تلویزیون ملی، شروع گردشگری را از داخل خانه دانسته و عزیمت از اطاق خواب به فضای پذیرایی و نشستن روی زمین بجای صندلی یا مبل را نوعی گردشگری میداند، قطعا عزیمت ما از منزل تا برج آزادی و بازدید از آن را میتوان یک مسافرت کامل گردشگری شهری دانست. (با توجه به اینکه فاصله منزل ما در شهر تهران تا برج آزادی حدود 25 کیلومتر است و در خیلی از نقاط ایران با طی این مسافت میتوان از شهری به شهر دیگر رفت).
خلاصه، به میدان آزادی رسیدیم و اتومبیل را در یکی از کوچههای اطراف بزرگراه جناح پارک کردیم و پیاده به سمت میدان حرکت کردیم. البته در ضلع شمال غربی میدان پارکینگی به مجموعه آزادی اختصاص دارد که میتواند مورد استفاده بازدید کنندگان قرار گیرد.
تاریخچه احداث میدان و برج آزادی
ساخت میدان و برج آزادی که قبل از انقلاب "شهیاد آریامهر" نام گذاری شده بود، در واقع بخشی از پروژه جشنهای ۲۵۰۰ ساله بود تا توسط آن قسمتی از فرهنگ و معماری شاهنشاهی ایران به نمایش گذاشته شود. به همین دلیل هم نام "شهیاد" برای آن انتخاب شد.
جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی به طور کلی به دو بخش اصلی تقسیم میشدند. یکی بخش نمایشی که در تختجمشید برگزار میشد و شامل رژه سربازان و نظامیان در دورههای مختلف تاریخ ایران میشد و قسمت دیگر، افتتاح برج "شهیاد" در تهران بود.
در واقع برنامه برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله از سال ۱۳۳۷ در دستور کار دولت وقت قرار گرفته بود و از سال ۱۳۳۹ نیز تصمیم گرفته شد تا بنای یاد بودی را در مدخل غربی تهران که در آن زمان "سهراه مهرآباد" نامیده میشد ساخته شود. اما بدلایل گوناگونی که عمده آن ناشی از محدودیت بودجه و مشکلات مالی و اجرایی بود، برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله تا سال ۱۳۵۰ به تعویق افتاد.
برای بنای یاد بود ابتدا تصمیم گرفته بودند تا "طاق نصرت" بسازند اما بعد که با افزایش قیمت فروش نفت، دست دولت وقت قدری در تخصیص اعتبارات لازم بازتر و برنامه جشنهای ۲۵۰۰ ساله نیز مفصلتر شده بود، اعلام کردند که طرح طاق نصرت به اندازه کافی عظمت ندارد و تصمیم گرفته شد که بنای عظیمتری در این محدوده ساخته شود.
سرانجام در شهریور سال ۱۳۴۵ فراخوان یک مسابقه معماری در روزنامهها درج شد و از معماران دعوت شد که طرحهای خود را برای شرکت در مسابقه ارسال دارند.
تصویر 1 : آگهی مسابقه طرح ساختمان شهیاد آریامهر (برج آزادی) در روزنامه اطلاعات، روز دوشنبه، ۱0 شهریور ۱۳۴۵ (عکس از اینترنت)
آقای حسین امانت که در آن زمان ۲۴ سال سن داشت و فارغالتحصیل دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشته معماری بود نیز طرح خود را ارسال کرد و در مسابقه برنده شد و نتیجه آن "میدان و برج آزادی" فعلی است.
در آبان ۱۳۴۶ یعنی یک سال بعد از مشخص شدن طرحِ برنده، شاه همراه با نخستوزیر (امیرعباس هویدا) و شهردار وقت تهران به سهراه مهرآباد رفتند و در نقطهای که اکنون پایه شمال غربی برج آزادی قرار دارد، لوح یادبود و سنگ بنای برج آزادی را زیر خاک دفن کردند. آنها این کار را با الگو برداری از داریوش هخامنشی که الواح سیمین و زرین را به عنوان سنگ بنای تختجمشید در زمین تختجمشید دفن کرده بود، انجام دادند.
یکی از مشکلات مهم پس از تایید طرح، انتخاب پیمانکاری بود که از عهده چنین پروژه ای برآید. نهایتا یک شرکت ایرانی برای انجام کار انتخاب شد و عمده عملیات ساخت برج از اردیبهشت سال ۱۳۴۸ بدست مهندسان و کارگران ایرانی آغاز شد که پس از یک کار فشرده شبانهروزی آماده بهرهبرداری شده و در ساعت شش و نیم بعدازظهر روز شنبه، ۲۴ مهرماه ۱۳۵۰ با حضور سه هزار مهمان داخلی و خارجی شامل روسا و سفرای کشورهای خارجی، روسای دانشگاههای کشور، مقامات لشکری و کشوری و خبرنگاران به دست محمدرضا پهلوی افتتاح شد.
تصویر 2 : مراسم افتتاح برج شهیاد (آزادی) با حضور محمدرضا پهلوی و سران برخی کشورهای خارجی (عکس از اینترنت)
البته همه آن چیزی که ما اکنون به عنوان مجموعه فرهنگی برج آزادی میبینیم، در سال ۱۳۵۰ ساخته نشده است. در واقع بخش عمده آن شامل ساختمان برج و فضای داخلی آن و بخش زیرزمینی که درست زیر خود برج قرار دارد، در این سال ساخته شد. اما در سال 1353 دولت تصمیم گرفت که یک موزه نیز در فضای زیرین میدان آزادی بسازد.
تهیه طرح این موزه نیز به آقای حسین امانت واگذار شد. او نیز در فضایی در عمق ۱۵ متری شمال برج آزادی، موزهای را با امکانات بسیار پیشرفته و بخشهای متنوع سمعی و بصری طراحی کرد که حدود دو سال بعد به بهرهبرداری رسید.
یکی از ویژگیهای موزه آزادی، وجود تکه سنگی از کره ماه است که توسط ریچارد نیکسون، رئیس جمهور وقت آمریکا در سفر به ایران به این موزه اهدا شده است.
در روز افتتاح برج، شاه به همراه همسرش در میدان شهیاد حضور یافتند و برای نخستین بار از منشور کورش کبیر که نخستین نوشتار حقوق بشری جهان است در این مکان پرده برداری شد. این اثر تاریخی حدود ۲۵۵۰ سال پیش به فرمان کوروش کبیرکتیبه شده و هم اکنون در موزه بریتانیا در لندن نگهداری می شود.
تصویر 4 : منشور کوروش کبیر (عکس از اینترنت)
رونمایی از منشور کوروش کبیر در بنای برج ، پیوندی بود میان تاریخ باستان ایران و دنیای توسعه یافته و صنعتی که شاه بدنبال آن بود. گرچه وعده قرار گرفتن ایران در جمع کشورهای صنعتی محقق نشد اما دیری نگذشت که برج آزادی در ایران، نمونهای از نماد و نشانههای شهری شد که معماری شاخص آن تلفیق طاقهای معماری قبل و بعد از اسلام و تبدیل آن به نمادی مدرن و چشم نواز باشد.
از خیابان گذشتیم و وارد محوطه میدان شدیم. میدان و برجی که سالهای سال است از کنار آن میگذریم اما هرگز به رمز و رازهای آن و آنچه در دل دارد توجه نکردهایم. برج و میدانی که طراح آن نمادهایی از دوره های هخامنشی، ساسانی و اسلامی را با فرهنگ و هنر ایرانی در هم آمیخته تا به کمک دانش معماری روز، بنای یادبودی از دل آن بدر آید و نماد پایتخت ایران شود و البته به خوبی از پس انجام چنین کاری بر آمده است.
تصویر 5 : برج آزادی
مجموعه آزادی در زمین بزرگی با مساحتی حدود ۷۸ هزار مترمربع بنا شده است. سطح میدان با باغچهبندی و گلکاریهای بسیار زیبایی تزیین شده است. جالب اینکه 50 سال پیش که این فضا طراحی شده، در زیر باغچه ها و اطراف میدان سیستم زهکشی مخصوصی در نظر گرفته شده تا آبهای سطحی و اضافه در حوضچهای جمع آوری شده و در جهت صرفه جویی در آب، از آن مجددا برای آبیاری و ... استفاده شود. دیدگاهی که متاسفانه درحال حاضر با وجود دست بگریبان بودن با بحران کم آبی کمتر به آن توجه میشود.
تصویر 6 : میدان آزادی (عکس از اینترنت)
وجود آبراه و حوضچههای متصل به هم در بخش غربی و شرقی میدان یادآور سیستم آبرسانی و آبنما در باغ های زیبای قدیمی ایران چون فین کاشان، شازده ماهان، ارم شیراز، دولت آباد یزد و ... میباشد.
تصویر 7 : آبنمای غربی
تصویر 8 : آبنمای شرقی
نظم و اشکال هندسی بکار رفته در طراحی فضای میدان به طرح ها و نقش هایی که کم و بیش در طبیعت وجود دارد و دیده ایم شباهت دارد. می توان طرح های مشابه آنرا در برگ گیاهان، نقش روی لاکِ لاکپشت، پرهای طاووس و ... مشاهده کرد. خلاقیت به کار رفته در این طرح، ایجاد نقش و نگارهایی است که مفاهیمی نظیر تکرار، تشابه، تغییر، تکامل، تقارن و نظایر آن را تداعی می کند.
به گفته طراح برج، برای طراحی میدان از نقش داخلی گنبد مسجد شیخ لطف الله اصفهان ایده گرفته شده است که بر مبنای ضرورت، طرح از دایره به بیضی تغییر فرم داده است.
تصویر 9 : نقش داخلی گنبد مسجد شیخ لطف الله اصفهان و طرح میدان آزادی
در محوطه اطراف برج قدم زدیم و نمای بیرون برج را از زوایای مختلف دیدیم. ساختمان برج به ارتفاع حدود ۴۵ متر و به صورت دروازهای و چهار پایه ساخته شده که طرح اصلی آن برگرفته از چهار طاقیهای زمان ساسانی است که نمونه آنرا میتوان در نیاسر کاشان دید.
بدلیل نزدیکی برج به فرودگاه مهرآباد، برج نمیتوانست ارتفاعی بیشتر از 45 متر از سطح زمین داشته باشد و چون طراح میخواست آنرا مرتفع نشان دهد، محوطه اطراف و میدان را با شیبی ملایم به سمت بالا طراحی کرده است به نحوی که وقتی از کنار میدان به سمت برج حرکت می کنیم، ناخودآگاه نگاهمان به سمت بالا و بلندای برج افتاده و به نظر آنرا مرتفع ببینیم. البته استفاده از خطوط عمودی در نمای بیرونی و چینش سنگ های مرمر سفید روی بدنه به نحوی که هر چه بالاتر میروند ابعادشان کوچکتر میشود، به القا مرتفع بودن برج کمک می کند.
تصویر 10 : برج آزادی
استفاده از یک برنامه کامپیوتری در دهه 40 شمسی برای محاسبه ابعاد و مکان دقیق 25 هزار قطعه سنگ در 15 هزار اندازه مختلف در نما (از 40 سانتیمتر تا 6 متر طول و از 7 تا 27 سانتیمتر ضخامت) که بعضی خمیدگی نیز داشته اند و چیدمان صحیح تک تک آنها در زمان اجرا کار بسیار خارق العاده ای بود که در آن زمان انجام شد.
در نمای غربی و شرقی برج دروازههای بزرگتر قراردارند که طرح قوس اصلی وسط برج از شکل طاق کسری (دروازه ورودی کاخ تیسفون - برجسته ترین یادگار دوره ساسانی) الهام گرفته شده است. در بالای طاق اصلی، قوس نیمه جناغی یا شکسته طراحی شده که نمادی از معماری اسلامی است (نمونه آنرا در مساجد و شکل محراب میتوان دید).
تصویر 11 : نمای شرقی و غربی برج
تصویر 12 : طرح طاق کسری در قوس داخلی برج آزادی
شکل دروازههای شمالی و جنوبی با غربی و شرقی متفاوت است و طاقی شکسته با الهام از معماری اسلامی است.
تصویر 13 : نمای جنوبی (شمالی) برج
دو دروازه اصلی برج یکی به سمت شرق و یکی به سمت غرب میباشند تا نمادی برای دروازه ارتباطی بین شرق و غرب باشند. دروازه غربی برای نگاه غرب به فرهنگ و هنر کهن شرقی و دروازه شرقی برای نگاه به صنعت و تکنولوژی غرب.
از نظر ساختاری، جالبترین نکته در مورد برج، طراحی آن بدون در نظر گرفتن ستون یا دیوار های باربر میباشد به نحوی که برج کاملا متکی به خود است و چهار پایه آن قرص و محکم روی زمین قرار گرفته است.
سطح بین دو طاق (زیر برج) از ردیف لوزی های تورفته ای درست شده که یادآور طرح سیحون برای مقبره کمال الملک است. نقش کاشیکاریهای آن با الهام از دم طاووس و نقوش روی گنبدهای مساجد ایرانی مانند مسجد وکیل شیراز طراحی شده است.
تصویر 14 : طرح زیر طاق برج
تصویر 15 : طرح سیحون برای مقبره کمال الملک (عکس از اینترنت)
پس از گشتی در محوطه میدان، برای بازدید از داخل برج به قسمت شرقی میدان رفتیم.
تصویر 16 : ورودی مجموعه فرهنگی هنری برج آزادی
تصویر 17 : محوطه ورودی مجموعه فرهنگی هنری برج آزادی
تصویر 18 : نقشه راهنمای برج
پس از تهیه بلیت به سمت سالن ایران شناسی هدایت شدیم. در کف این سالن نقشه ایران بصورت ماکت ساخته شده و در محل مرکز هر استان با توجه به اهمیت فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی ... نمادی از همان استان به شکل ماکت شیشهای قرارداده شده و با استفاده از نور پردازی، صوت و تصویر و ... سعی شده تا شناخت بهتری از ایران به بازدید کنندهها ارائه شود. تعداد استانهای نام برده شده در این ماکت 18 استان است که مربوط به زمان ساخت برج (سال 1350) و سالن می باشد.
تصویر 19 : نمای کلی سالن ایران شناسی
تصویر 20 : استان یزد
تصویر 21 : استان کرمان
تصویر 22 : طبیعت خلیج فارس
پس از خروج از سالن ایران شناسی به سمت راهرویی رفتیم که ورودی اصلی برج است و با الهام از راهروها و دهلیزهای قدیمی معماری سنتی ایرانی ساخته شده و گذرگاه پیشینیان نامگذاری شده است.
تصویر 23 : گذرگاه پیشینیان
شنیدن نام گذرگاه پیشینیان و نگاه به آن حس عجیبی را در من القا کرد. با نگاه به دالان احساس کردم مانند فیلم های تخیلی با گذر از این گذرگاه به زمان پیشینیان خواهم رسید ...
اما آنچه در پایان دالان در انتظارمان بود، سالن بزرگی بود با نام سالن کهن که به مناسبت های گوناگون در ایام مختلف سال برای نمایش عناوین متفاوت نمایشگاهی مورد استفاده قرار میگیرد. در مسیر عبور از این گذرگاه چند ویترین نمایش در دو طرف قرار دارد که معمولا با توجه به موضوع نمایش سالن اصلی، اقلامی را در آن قرار میدهند.
در زمان بازدید ما تعدادی از زیورآلات قوم ترکمن و ایلات ایران در دوره قاجار و پهلوی و همپنین تعدادی از انواع سنگ های معدنی و قیمتی در آنها به نمایش گذاشته شده بودند.
تصویر 24 : زیورآلات قوم ترکمن و ایلات ایران در دوره قاجار و پهلوی
تصویر 25 : زیورآلات قوم ترکمن و ایلات ایران در دوره قاجار و پهلوی
تصویر 26 : سنگ های قیمتی
تصویر 27 : سنگ های قیمتی
پس از عبور از گذرگاه به سالن کهن رسیدیم.
تصویر 28 : نمای کلی سالن کهن
سالنی بزرگ که در انتها توسط یک دالان کوچک به سالنی دیگر (سالن آینه) متصل میشود. کلیه مسیرهای ورودی و خروجی به طبقات بالایی برج (راه پله ها و آسانسورها) به این سالن راه دارند و چون برای خروج نیز باید از این سالن عبور میکردیم، ترجیح دادیم تا اول به تماشای طبقات بالای برج برویم.
برج آزادی دارای 2 آسانسور و 2 راه پله است که بطور ضربدری در چهار گوشه سالن و زیر پایهها قرار گرفتهاند. بدلیل شکل برج، هر مسیر آسانسور نیز خود دارای 2 آسانسور است که یکی از سالن کهن تا طبقه اول و دیگری از طبقه اول تا طبقه چهارم تردد می کند.
تصویر 29 : مسیر نمادین حرکت آسانسور در برج آزادی
سوار بر آسانسوری مستطیل شکل با ظرفیت 7 نفر شدیم که ما را به طبقه اول و محل تعویض آسانسورها رساند.
تصویر 30 : آسانسور اول
در طبقه اول فضای کوچکی برای تعویض آسانسور وجود دارد
تصویر 31 : فاصله بین دو آسانسور در طبقه اول
در کنار آسانسور دوم راهرو باریکی است که دسترسی به راه پله را از این مکان میسر میکند.
تصویر 32 : راهرو حد فاصل آسانسور و راه پله در طبقه اول
درفضای حد فاصل تعویض دو آسانسور با نگاه به بالا میتوان بخشی از سازه پیچیده برج را تا طبقات بالایی دید.
تصویر 33 : بخشی از سازه برج
به آسانسور دوم وارد شدیم و به طبقه چهارم رسیدیم. با بازشدن درب آسانسور، به اطاقی هشت ضلعی وارد شدیم که گنبدی فیروزهای رنگ از سقف آن خارج شده بود.
تصویر 34 : طبقه چهارم برج
در سمت شرق و غرب اطاق تعدادی پنجره شش وجهی تعبیه شده که نمادی برای نگاه به شرق و غرب میباشند. از پنجره شرقی بخوبی میتوان خیابان آزادی و امتداد آنرا تا دور دستها دید و از پنجره غربی بزرگراه مخصوص کرج و امتداد آن دیده میشود.
تصویر 35 : خیابان آزادی و امتداد آن به سمت شرق
تصویر 36 : جاده مخصوص کرج و امتداد آن به سمت غرب
سمت شمالی و جنوبی اطاق، آسانسور و راه پله ها قرار گرفته اند. در دیواره های حد فاصل آنها تا پنجرهها تعدادی شیار باریک و بلند بر روی بدنه برج ساخته شده که الهام گرفته شده از بادگیرهای یزد هستند و در تهویه هوای برج موثرند. چون تمام سقف های طبقات باز بوده و به هم راه دارند، وزش باد باعث جابجایی هوا در کل طبقات برج میشود به نحوی که به گفته یکی از پرسنل، در تابستان و در زمان وزش باد خنکای نسیم در سالن زیرین احساس میشود.
تصویر 37 : شیارهای روی دیواره اطاق
سازه میانه اطاق که درواقع گنبدی هشت وجهی و کاشیکاری شده برنگ فیروزه ای است به نوعی برگرفته از گنبدهای رک در معماری دوره سلجوقی است. گنبدهایی همچون گنبد قابوس و گنبد رادکان غربی در گلستان، گنبد رادکان شرقی در قوچان و گنبد مسجد خانقاه در فارس.
در دو طرف اطاق راه پله هایی برای رفتن به روی بام برج وجود دارد. از آن بالا میتوان یک دید کامل به اطراف و شهر تهران داشت. متاسفانه درب ورود به بام برج در اکثر مواقع سال بسته است و فقط در ایام نوروز و مناسبتهای خاص برای بازدید عموم باز میشود.
تصویر 38 : بام برج
گنبد که از میانه سقف برج خارج شده حدود 1.5 متر از سطح بام بلندتر است تا بقول راهنما نمادی از جایگاه بالاتر فرهنگ، دین و آیین بر علم و تکنولوژی باشد!
تصویر 39 : نمای بالای گنبد از بام برج
نگاهی به اطراف کردیم و به داخل ساختمان برگشتیم. متاسفانه آثار تخریب در بدنه گنبد نمایان است اما به گفته راهنمای برج، هر یک از سازمانهای متولی به نحوی انجام کار را به دیگری ارجاع داده و از تعمیر و مرمت این برج زیبا که بخشی از فرهنگ و هنر معاصر است شانه خالی میکنند.
تصویر 40 : آثار تخریب روی بدنه گنبد
کل برج توسط یک خط فرضی شرقی- غربی به دو نیمه کاملا متقارن و هم شکل تقسیم شده و حتی چیدمان سنگهای کف طبقه چهارم به نحوی است که میتوان این خط را دید و تقارن را در آن حس کرد.
تصویر 41 : خط تقارن برج
از یکی از دو راه پله برج به طبقه سوم میآییم اما بلافاصله پس از ورود با دیواری با فاصله یک متری در جلو درب ورودی روبرو میشویم که به دیوار محرمیت نامیده شده است.
تصویر 42 : دیوار محرمیت در طبقه سوم
درفرهنگ قدیمی ایرانی، خانهها دارای فضای داخلی و خارجی یا به قولی اندرونی و بیرونی بودهاند و این دو بخش توسط پرده یا حائلی از هم جدا میشد تا نگاه نامحرم به داخل خانه یا اندرونی نیفتد و اهل خانه در زمان حضور غریبه احساس آرامش بیشتری داشته باشند و به گویش امروزیها، حریم خصوصیشان محفوظ بماند.
این دیوار نمادی از فرهنگ ایرانی است که در دو طرف اطاق طبقه سوم و در جلو درب ورودی ساخته شده است. از کنار دیواره عبور کرده و به این طبقه وارد میشویم. بر روی دیواره های اطراف چند عکس و پوستر خودنمایی می کنند.
تصویر 43 : طبقه سوم
تصویر 44 : نمای سقف از طبقه سوم
در وسط اطاق سوراخ بزرگی است که میتوان طبقه پایین را دید.
تصویر 45 : نمای طبقه دوم از بالا
باز توسط راه پله مارپیچ به طبقه دوم میرویم تا چشمانمان به زیبایی نمای داخلی خیره بماند. دو دیوار قوسی قرینه با پنجرههایی لوزی شکل که بطور خارق العاده ای به زیبایی نمای داخلی افزودهاند. بی دلیل نیست که این طبقه را طاووس مینامند. وقتی در طلوع و غروب آفتاب تلالو نورخورشید از پنجرهها بر دیواره روبرویی نقش میبندد، میتوان به اوج زیبایی و هنر طراحی داخلی این برج پی برد.
تصویر 46 : طبقه دوم
تصویر 47 : دیواره طبقه دوم
تصویر 48 : دیواره طبقه دوم
نگاهی به بالا و سقف میکنیم. پنجرهای زیبا با هندسه منظم در بالای گنبد که هم نور طبقات پایین را تامین میکند و هم به زیبایی در میانه سقف نشسته است. ستونهای سیمانی هلالی شکل در سقف و نحوه قرارگیری آنها بنحوی به جذابیت سقف افزودهاند تا چشمان هر بینندهای نتواند با نگاهی گذرا از آنها عبور کند.
تصویر 49 : نمای سقف از طبقه دوم
غرق در نگاه این زیبایی ها بودم که ناگهان با دیدن صحنه ای مبهوت شدم! نگاهم به یادگاری های نوشته شده بر دیواره ها افتاد. عدهای با ماژیک، روان نویس، لاک غلطگیر، نوک چاقو و ... سعی کرده بودند با درج نامشان یا مطلبی دیگر میزان درکشان از اهمیت نگهداری میراث ملی و فرهنگی کشور را به رخ دیگران بکشند.
تصویر 50 : یادگاریهای روی دیواره پنجرهها
افسوس ام با تعجب بیشتر همراه شد وقت اوج حماقت عدهای را دیدم که از دیواره بالا رفته اند تا بر روی پنجره های بالایی یادگاری بنویسند!
تصویر 51 : یادگاریهای نوشته روی پنجرهها
بسمت طبقه پایین رفتیم و این بار با دقت بیشتر اثرهای بجا مانده از حماقت عده ای را بر دیوار و پله و نرده و ... به انواع و اقسام مختلف دیدیم تا به این یقین برسم که هرگز شعار، شعور نمیآورد!
تصویر 52 : یادگاری های روی دیواره برج
در میانه راهپله بین طبقه اول تا دوم پنجرهای وجود دارد که میتوان از آن حد فاصل بین سقف طاق زیر برج و کف طبقه دوم را دید
تصویر 53 : حد فاصل بین کف طبقه دوم و سقف طاق زیر برج
در برج آزادی جمعا 286 پله به 3 شکل مختلف بکار رفته است.
پلههای عادی که در اکثر خانههای ایرانی ساخته میشود.
تصویر 54 : پلههای عادی
پلههای سردابی یا آبانباری (پلههایی با شیب زیادتر از حد معمول) که در آبانبارهای شهرهای خشک و کویری استفاده میشد.
تصویر 55 : پلههای سردابی یا آبانباری
پلههای شاهی (پلههایی با پهنای زیاد و ارتفاع کم) که از ورودی تخت جمشید (بنای دوره هخامنشی) الگو برداری شده است. به گفته راهنما، تعداد پلههای شاهی در برج آزادی با تعداد پلههای تخت جمشید برابر است.
تصویر 56 : پلههای شاهی
با اتمام پلهها به سالن کهن بازگشتیم. در فضای سالن اقلامی از زیورآلات قدیمی به نمایش گذاشته شده بود.
تصویر 57 : نمونه ای از زیورآلات قوم ترکمن و ایلات ایران در دوره قاجار و پهلوی
تصویر 58 : نمونه ای از زیورآلات قوم ترکمن و ایلات ایران در دوره قاجار و پهلوی
تصویر 59 : نمونه ای از قوطی سیگار و زیرسیگاری نقره در دوره قاجار و پهلوی
در گوشه سالن فروشگاه کوچکی انواع هدایا و صنایع دستی را که میتوانست یادآور حضور در این برج باشد را به بازدیدکنندگان میفروخت.
تصویر 60 : سالن کهن و غرفه فروش هدایا
مجسمه نیم تنه مهندس پورفتحی که مقاطعه کار برج آزادی بوده است در میانه این سالن خودنمایی میکرد.
تصویر 61 : مجسمه نیم تنه مهندس محمد پورفتحی (مقاطعه کار برج آزادی)
توسط دالان کوچکی به سالن مجاور که سالن آینه نام دارد رفتیم.
تصویر 62 : مسیر ارتباط دو سالن کهن و آینه
در دو طرف سالن آینه، دوازده غرفه کوچک ساخته شده که با طرحهای حجمی، موقعیت و فعالیتهایی را که در کشور و در زمینههای مختلف انجام شده است را به نمایش گذاشته اند. دلیل نامگذاری این سالن هم آینههایی است که دور تا دور این دوازده غرفه را پوشاندهاند و زاویه قرارگیری آینهها به صورتی است که وقتی به داخل هر غرفه نگاه میکنید، به نظر میرسد که غرفه خیلی بزرگتر از اندازه واقعیاش است.
تصویر 63 : سالن آینه
تصویر 64 : غرفه موقعیت ها و فعالیت های انجام شده در کشور در سالن آینه
در کنار به نمایش گذاشتن موقعیت ها و فعالیت های انجام شده در کشور در قاب هر غرفه، برایم تعجب آور نبود که غرفه "تعلیم و تربیت" چراغش خاموش باشد و غرفههای "فرهنگ و هنر" و "ایران زمین" چیزی برای به نمایش گذاشتن نداشتند!
تصویر 65 : غرفههای خالی و خاموش "تعلیم و تربیت" ، "فرهنگ و هنر" و "ایران زمین" !
به مناسبت ایام نوروز سفره هفت سین زیبایی در این سالن چیده شده بود.
تصویر 66 : سفره هفت سین
در انتهای سالن به یک ربات پیانیست رسیدیم که با درخواست بازدید کنندگان و تنظیمات اپراتور قطعاتی را برای بازدید کنندگان مینواخت.
تصویر 67 : ربات پیانیست
فیلم ربات پیانیست
به سمت خروجی رفتیم اما قبل از خروج، نگاهمان به یک ربات سخنگو افتاد که به سه زبان فارسی، آذری و انگلیسی صحبت میکرد. چند دقیقه ایستاده و صحبت دیگر بازدید کنندگان با ربات را دیدیم و شنیدیم.
تصویر 68 : ربات سخنگو
فیلم ربات سخنگو
پس از خروج از برج، هر دو هیجانزده در حال صحبت از آنچه در مورد برج آزادی دیده و شنیده بودیم به سمت ماشین رفتیم. صحبت در مورد اینکه این برج چه اسرار دیگری در دل دارد. اینکه در طول مدت عمرش چه اتفاقاتی را در اطراف خود دیده است. اینکه هووی قدبلندی را برایش آوردهاند تا دل مردم را ببرد اما عشق به این برج چاق و کوتاه در دل مردم ماندگار بوده و کمتر به آن دراز بیقواره دل بستهاند. اینکه همچنان این اقبال را دارد که حداقل سالی یکبار همه دورش حلقه بزنند و در روز 22بهمن عکسش در صدر اخبار آنروز تلویزیون و ... باشد. اینکه هنوز که هنوز است خارجیها آنرا نماد شهر تهران میدانند و یکی از نقاط مورد بازدیدشان در زمان حضورشان در تهران است و ...
همچنان گرم صحبت بودیم اما ناگهان احساس کردم همسرم در کنارم نیست!
برگشتم و دیدم که نقش بر زمین شده. پایش در چاله ای پر از آب و گِل فرو رفته بود و به زمین افتاده بود. در وسط پیادهروی سنگ فرش شده، یک چاله پر آب بود و اتفاقا پایش را در همان چاله گذاشته بود. فورا برگشتم و کمکش کردم تا برخیزد. نگاهش ترکیبی از درد، عصبانیت و بغض بود. چیزهایی را زیر لب زمزمه میگرد که حدس زدم چیست و روی صحبتش با کیست. البته اگر دلیل بازدیدش از برج آزادی چیزی بجز دخترداییاش میبود، احتمالا بخشی از آن زمزمه ها به من هم مربوط میشد!
کمکش کردم تا لنک لنگان تا محل پارک ماشین بیاید و کفش و جوراب پر از گِل و لای را بیرون آورد و دستمالی روی زخم زانویش بگذارد. آب میوه ای خریدم تا قدری حالش بهتر شود و آرام گیرد.
راستش حیفم آمد چنین روز خوبی بدلیل بی کفایتی و کم کاری عدهای در انجام کار خود برای ما تلخ شود.
گفتم: امروز ناهار دو نفره میریم بیرون. بچه ها که امروز بیرونن و برنامه ناهار خودشونو دارن.
کمی مکث کرد و گفت: باشه.
از آنجاییکه در هر شرایطی خرید حال خانم ها را بهتر میکند (حتی اگر خرید مایحتاج منزل باشد)، سر راه یک خرید کوچک هم کردیم تا خاطره خوب این روز را در ذهنمان تثبیت کرده باشیم.
- هزینه بلیت بازدید از برج آزادی: 10 هزار تومان برای ملیت ایرانی و 15 هزار تومان برای ملیت های دیگر (کودکان زیر 7 سال مجانی)
(هزینه بازدید از برج آزادی با احتساب هزینه های عبور از پیادهروی چالهدار: جمعا380 هزار تومان برای 2 نفر!)
- ساعات بازدید: روز های یکشنبه تا پنج شنبه از ساعت 9 الی 17 و جمعه از ساعت 10 الی 18. شنبهها تعطیل است.
- مکان: غرب تهران، میدان آزادی، مجموعه فرهنگی هنری برج آزادی
- آدرس اینترنتی مجموعه فرهنگی هنری برج آزادی www.azadi-tower.com
اطلاعات اضافه:
- - بنای برج آزادی در تاریخ 1353/12/26 با شماره 1008/1 جزو آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
تصویر 69 : برگه ثبت برج آزادی (بنای شهیاد آریامهر) جزو آثار ملی
- مجموعه فرهنگی، هنری آزادی با مساحت 5,000 متر مربع در طبقه زیرین برج آزادی قرار گرفته و شامل چندین بخش از جمله موزه، کتابخانه، واحد سمعی و بصری، سالن نمایشگاه، سالن اجتماعات و سالن برگزاری کنسرت و کنفرانس میباشد. کتابخانه با مساحتی حدود 2,715 مترمربع دارای بیش از 50,000 جلد کتاب بوده و دارای بخش مخصوص محققان و مؤلفان با مساحت ۲۴۳ مترمربع است. این کتابخانه از طریق ۳۰ دستگاه کامپیوتر به شبکههای اطلاعرسانی داخلی و خارجی متصل میباشد.
تصویر 70 : ورودی کتابخانه
- درب ورودی برج با الهام از درب قلعههای قدیمی بصورت دو لنکه سنگی است. وزن هر لنگه درب 3,5 تن و از سنگ گرانیت ساخته شده است.
تصویر 71 : درب ورودی آزادی
- در تکنیک گنبد سازی در معماری قدیم ایرانی، قاعده مربع بنا وارد دایره گنبد شده و با کمک رسمی بندی، کارهای بسیار زیبایی انجام میشده است. در برج آزادی هم همین کار انجام شده است. هندسه بنا یک مربع مستطیل است که از روی چهارپایه خود میچرخد و ۱۶ ضلعی میشود و بالاخره به صورت یک گنبد از داخل شکل میگیرد.
تصویر 72 : برج آزادی
- برای طرح بالای برج از معماری دوره سلجوقی و برج طغرل الهام گرفته شده است.
تصویر 73 : طرح بالای برج الهام گرفته شده از برج طغرل
- سالن آمفیتاتر با ظرفیت 300 نفر در عمق 15 متر قرار گرفته و به پیشرفته ترین فناوری نمایشی مجهز است. در طراحی سقف سالن آمفیتاتر با الهام از مرداب انزلی نقوشی بصورت ویترای (نقاشی روی شیشه) روی سقف اجرا شده است.
تصویر 74 : سالن آمفیتاتر (عکس از اینترنت)
- در مسیر آمفیتاتر به مکانی دایرهای شکل میرسیم که از چهارسوقهای قدیمی الهام گرفته شده و مکانی است تا بازدیدکنندگان بتوانند توسط مانیتورهای موجود با مناطق مختلف ایران آشنا شوند. متاسفانه تعداد زیادی از مونیتورها توسط بعضی از بازدیدکنندگان از کار افتاده و یا حتی توسط مشت شکسته شدهاند.
تصویر 75 : میز و مونیتورهای تهیه شده برای آشنایی با ایران
- در سقف این مکان پنجره زیبایی با طرح شمسه کار شده است که گفته میشود طرح آرم شهرداری تهران از آن الگو برداری شده است.
تصویر 76 : طرح شمسه پنجره
- طرح و نقش برج آزادی در صنایع مختلف حتی لباس و مد هم خودنمایی کرده است
تصویر 77 : مانتو با طرح برج آزادی (عکس از اینترنت)
- تصویر بازدید امیران امارات از برج آزادی
تصویر 78 : بازدید حاکمان دبی از برج آزادی – سال 1353 (عکس از اینترنت)
- تصاویری از مراحل ساخت برج آزادی
تصویر 79 : مراحل ساخت برج آزادی
- چند نمونه از طرح های پیشنهادی برای بنای شهیاد آریامهر
تصویر 80 : چند طرح پیشنهادی برای بنای شهیاد
در سال 2011 میلادی فیلمی توسط آقای امین ضرغام با عنوان «از شهیاد تا آزادی» (https://uupload.ir/view/0mp4_film3.mp4/) تهیه شد که در آن با مهندس حسین امانت (طراح برج) و تعداد دیگری از همکارانش مصاحبه شده و خلاصه ای از تاریخچه و ویژگیهای برج در فیلم بیان میشود.
در "پایان" جا دارد بعنوان یک شهروند از مدیریت محترم مجموعه فرهنگی هنری برج آزادی، جناب آقای "پ" تقدیر و تشکر نکنم!
مدتی پس از بازدید از برج در ایام تعطیلات نوروزی، در فرصتی مناسب مجددا به مجموعه برج آزادی رفتم تا از مکانهایی که کمتر در دید عموم هستند (مانند پشت بام، سالن آمفیتاتر، داخل کتابخانه و ...) چند عکس عمومی تهیه کنم و همچنین اطلاعات بیشتری در مورد مجموعه آزادی کسب کنم تا محتوای این نوشتار پربارتر باشد.
به گفته یکی از پرسنل، اجازه مدیر برای انجام چنین کاری لازم است. پس به دفتر مدیریت رفته و درخواست ملاقات با مدیر را نمودم.
مسئولدفتر مدیریت پرسید کارت چیست؟
من درخواستم را گفتم.
پرسید نامه از سازمان یا ارگان خاصی داری!؟
گفتم نه.
گفت پس نمیشه!
گفتم درخواست عجیبی که نمیکنم تا نامه از ارگان خاص لازم داشته باشد. در صورت لزوم یکی از پرسنل یا حتی حراست را همراهم بفرستید تا من با نظارت ایشان چند عکس از مکانهای عمومی بگیرم. مثلا چراغهای آمفیتاتر را روشن کنند تا بتوانم از فضای داخلی آن عکسی بگیرم یا درب پشت بام را باز کنند (در زمان بازدید دوم، درب پشت بام قفل بود) تا بتوانم از فضای پشت بام عکس بهتری از عکس قبلیام بگیرم و توضیح دادم که این موارد را به چه منظور نیاز دارم و ...
گفت درخواست کتبی بنویس. بررسی میشود. اگر موافقت شد، با شما تماس میگیریم.
احساس کردم به نحوی میخواهد من را از سر خود باز کند.
گفتم من آنطرف شهر تهران زندگی میکنم و بُعد مسافت و زمان تردد و مشکلات کاری و ترافیک و ... را بر شمردم و خواهش کردم که اگر ممکن است، قدری همکاری کنند.
وقتی اصرار من را دید گفت پس خودت با مدیر صحبت کن.
با وجود اطلاع به مدیر، حدود 40 دقیقه در اطاق مسئولدفتر انتظار کشیدم تا بالاخره مدیر مجموعه درب اطاقش را گشود تا از اطاق خارج شود. مسئولدفتر جلو رفت و حضور من را یادآور شد. ایشان هم نه تنها بنده را در اطاق خود نپذیرفت، حتی به اطاق مسئولدفتر هم وارد نشد تا درخواست من را بشنود. به اطاقش برگشته و درب را بست.
مسئولدفتر رو به من کرد و گفت جواب ایشان منفی است! و من یک بار دیگر معنی "تکریم به ارباب رجوع" را بخوبی حس کردم.
در راه بازگشت ناخودآگاه به یاد آن غرفه خاموش در تالار آینه افتادم!
" موفق و پیروز باشید "
پی نوشت: سفرنامههای دیگری (بشرح زیر) از اینجانب در سایت لست سکند انتشار یافتهاند. در صورت تمایل آنها را نیز مطالعه فرمایید:
- سفری جالب و به یاد ماندنی به حیدرآباد هند
- راهنمای سفر به ژاپن، توکیو (سفرنامه) برنده مسابقه سفرنامه نویسی سال 1395
- سفری به اوساکا (اوزاکا) ، کیوتو و سندای (سفرنامه ژاپن) برنده مسابقه سفرنامه نویسی سال 1396