توی دل تهران بین این همه آپارتمان و برجهایی که تا آسمون رفتند، خانههایی وجود دارند که به اندازه خشت خشتشون خاطره دارند از اونهایی که تو این خونهها زیستهاند و رفتهاند. اگر دوست داشته باشی که لحظاتی توی طهران قدیم و عصر قاجار زندگی
راستش هیچ چیز به اندازه ی این که همه ی زندگی ام را بریزم توی چمدانی و تمام گوشه های دنج جهان را بگردم، خوشحالم نمی کند. دلم می خواهد بدانم؛ زبانِ برگ ها در همه جای دنیا یکی ست؟ستاره ها همه جا یک جور می
به نام آفریننده زیبایی ها یک گردشگر حرفه ایی هیچگاه در سفرهای خود کشورش را کم قلمداد نمی کند. (پاملا گولدونی) برنامه ریزی برای عید ۱۴۰۰ از اسفند ماه شروع شده بود برنامه هر سال عید ما رفتن به ویلای پدری در نزدیکی نوشهر بوده ولی امسال
ابتدای خیابان دولت ، کمی دورتر از تقاطع خیابان دکتر شریعتی؛ جایی که در آن جنگ ها افسانه اند و مرگ واقعیت. جایی در قلب محله قدیمی قلهک؛ قبرستانی با وسعت کمتر از نیم هکتار؛ محل دفن سربازان ارتش متفقین.این که چرا یک قبرستان را
سلام دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه و این پست بتونه اطلاعات مفید و سرگرم کننده ای رو براتون به ارمغان بیاره. چند روز پیش حوالی اوایل شهریورماه 1401 سفری به دور نیمه شرقی ایران را همراه با همسرم از مبدا شهر قزوین آغاز کردیم. راستش خانه
به نام خدا «قل سیروا فی الارض» سفر مفهومی گنگ است؛ تعریفی جامع و مانع ندارد.حتا در لغتنامه هم مترادف ویژهای برای آن نمیبینید. همچنان که طی مسافتی سه،چهار کیلومتری را سفر مینامند، رفتن به قارهای دیگر و هفته ها و ماه ها ماندن را هم سفر
اولین چیزی که زمان شنیدن کلمه سفرنامه به ذهن هر کسی میرسد شامل خاطرات بامزه و جالب و خوبیست از گذران زمان با نزدیکان در گشت و گذار در مناطق دارای هرگونه جاذبهی گردشگری... اما سفرنامه دامنهی گستردهای دارد و شامل داستان سفر با هر
سلام میخام از سفر وان ترکیه براتون بگم. شهر وان یه شهر کوچیکه.نزدیک ترین شهر ترکیه به ایران.سمت خوی. شما باید از تهران بیایین خوی.از خوی بیایین مرز رازی.از مرز رازی شهر وان. پول ترکیه لیر هست.مردمشم مسلمونن بیشتر مثل خودمون. لیر رو میتونین هم تهران
یه بار این متن رو نوشتم و نمی دونم چه بلایی سرش اومد! با دوستم تصمیم داشتیم اواخر خرداد ماه یا اوایل تیر ماه سفری به تهران داشته باشیم که با پیش اومدن سفر زیارتی سوریه برای ایشون برنامه سفر به تهران کنسل شد، همون
تقریبا 3 سال هست که در جزیره قشم به تنهایی زندگی میکنم. با آغاز ماه رمضان امسال تصمیم گرفتم بعد از عید فطر (اردی بهشت 1401) به یک سفر خارجی برم. با توجه به آب و هوا و البته بودجه، بین دبی و استانبول، دومی
((شهر، شهر فرنگه، خوب تماشا کن... رنگ و وارنگه... از همه رنگه، خوب تماشا کن... میدون جنگه... توپ و تفنگه... خوب تماشا کن... آدم و اسبا پشت اون سنگه... سنگر دشمن! شهر، شهر فرنگه... از همه رنگه، خوب تماشا کن... اینکه میبینی بازار بلخه... توی طبقها
ابن بطوطه میگه: "ممکن است در آغازِ سفر، شما حرفی برای گفتن نداشته باشید، اما سفر در پایان از شما یک نویسنده می سازد" این روزها سفر رو برای سلامتی خودمان و دیگران به حداقل ترین حالت ممکن رسانده ام و وقتِ آزادم را به مرور خاطرات
پادکست سفرنامه باز هم سفری در خطه سرسبز و زیبای مازندران داریم. این بار به ارتفاعات و جنگل های شهرستان آمل می رویم . قرار است که شما را از طریق یک جاده سرسبز و نیمه کوهستانی به بالادست روستای سنگچال در 45 کیلومتری جنوب آمل
سفرنامه را به صورت گویا بشنوید ( پادکست بخش نخست سفرنامه ) این سفرنامه، شرحی از سفری است چهار روزه با تور شمال دل طبیعت بکر و زیبای رشته کوه های البرز و جنگل های مازندران. این سفرنامه را برای دوستان و مخاطبانم در سایت سفرنامه نویسی
سلام بر ارمنستان «بارِو». این اولین کلمهای بود که وقتی تحقیقاتم در مورد ارمنستان رو شروع کردم، بهش بر خوردم. کلمهای که احتمالا قرار بود خیلی زیاد ازش استفاده کنم و خدا رو چه دیدی، شاید تنها کلمهای بود که میتونستم تو مکالماتم با مردم ارمنستان
برف نو! برف نو! سلام سلام بنشین، خوش نشسته ای بر بام پاکی آوردی ای امید سپید! همه آلودگی ست این ایام (احمد شاملو) برای ما ساکنین جنوب برف واژه غریبی است و گاهی اوقات با حسرت صحنه های بارش برف را دنبال می کنیم. براي من از كودكي تاكنون
این سفر نامه در دو زمان جداگانه نوشته شده و به همین علت ممکنه در جاهایی نثر متفاوتی داشته باشه. شنبه 5 مرداد 1398، دو هفته قبل از صعود من (حمید) و محبوبه در سبلان با هم آشنا شدیم و استارت آشناییمون اونجا زده شد. و وقتی
از حدود دو سال پیش که زمزمههای ایجاد مسیر جدید گردشگری آن هم در دلِ راهآهن به میان آمد، برای من که علاقهمند تاریخ راهآهن بودهام، فرصتی بود تا با بخشی از تاریخ کشورم آشنا شوم. با راهاندازی تورهای قطار گردشگری شمال، در اولین فرصت
از پایتخت تا قشم و درگهان و هرمز ۱۱ فروردین ۱۳۹۸ یکشنبه عرض سلام و ادب خدمت دوستان گرامی بسیار سپاسگزارم از تیم حرفه ای لست سکند که به ما این اجازه رو میده تا خاطراتمون رو ثبت و با دوستان گرانقدر به اشتراک بذاریم. از اونجایی که طبق
به نام خدا از کارون تا آزادی نویسنده و عکاس: ویدا مهین پو مدتی بود حال و هوای پایتخت به سرم زده بود. همسرم تا به حال به جز ماموریت های کاری سفری به تهران نداشت و خودم هم شاید 10 سال پیش یا بیشتر گشت و گذاری