سفر شاید همان واژه ی نابی باشد که شنیدنش هم حالمان را خوب می کند، ولی باز هم شنیدن از سفر کجا و تجربه کردنش کجا؟
سلام به همه دوستان اهل سفر برای بار دوم سفرنامه ام را به نگارش در میارم تا برنامه ریزی که بنده در این سفر داشتم ایده ای باشه واسه کسانی که قصد سفر به شمال غرب کشور( تبریز،اردبیل و آستارا)رو دارند. سفر ما از روز حرکت از شیراز تا بازگشت ۸روز شد و همسفرای من همسر و دیانادختر ۱۸ماهه ام بودند.
همیشه برنامه ریزی و تدارکات سفرهامون به عهده منه جاهای انتخابی بنده تبریز،جلفا ،کندوان،اردبیل،مشگین شهر،سرعین،آستارابود بامن همراه باشین تا شماهم همسفر ما باشین و لذت ببرین از جاهای بکر و زیبای خداوند.
از اونجایی که سفر با بچه شرایط و ویژگی های خاص خودشو داره پس باید در برنامه ریزی قبل از سفرم چندین مورد رو مد نظر قرار میدادم اول باید جاهایی که میخواستیم بریم رو مشخص میکردم که جاهایی بسیار عالی رو برنامه ریزی کردم تو حین سفرنامه خواهید دید که چه جاهای خوبی رو راضیه خانوم برنامه ریزی کرده بعد اینکه ترجیح دادم تو هر کدام از شهرهای مورد نظرم اقامتگاه و محل استراحتمون رو از یکی دو روز قبل ورود به اون شهر رزرو کنم بالاخره اقامتگاه زیاد هستش و حضوری هم میشد رزرو کرد ولی چون از قبل در هر شهر جا و مکانمون مشخص کرده بودم تونستم با قیمت معقول و مناسب اقامتگاه پیدا کنم.در مورد نحوه رزرو و قیمتهادر هر کدام از شهرها تو حین سفرنامه توضیح خواهم داد.
دومین مورد که باید در نظر میگرفتم وسایل مورد نیاز دیانا بود چون مسیر طولانی بود از شیراز تا مقصدباید دیانا رو تو ماشین سرگرم میکردم که خسته و کلافه نشه و باطبع ما رو هم کلافه نکنه پس کتابا و اسباب بازیای مورد علاقه اش رو همه تو ماشین گذاشتم حتی انیمیشن هایی که دوست داشت رو یکی از گوشی هامون ریختم و بقیه رو لپتاپ داشتم که با خودم لپتاپ هم برداشتم. پوشک و شیر خشک و پونزده دست بلوز و شلوار ،کالسکه و انواع داروها چون اسهال و سرماخوردگی برداشتم که خداروشکر استفاده نشد ولی خب همراه داشتنشون برام اطمینان خاطر بود .
سومین مورد برنامه ریزی من مربوط به خورد و خوراکمون بود که قرار شد ناهارها رو از رستوران بگیریم و من بیشتر دوست داشتم غذاهای محلی اونجا رو تست کنم چون خیلی تعریفشو شنیده بودم شام رو دوسه بار بیرون و بقیه خودمون غذای حاضری درست کنیم و یه لیست از صبحانه هم نوشتم تقریبا برنامه ریزیا رو انجام دادم و بیصبرانه منتظر روز موعود ۲۸شهریور ۹۸ بودیم.
روز پنجشنبه ۲۸ ام شهریور ساعت ۶صبح شیراز رو به مقصد قم ترک کردیم
طرفای ساعت ۱ظهر در امامزاده سلطان حسین واقع در آزادراه کاشان_نطنز برای خوردن ناهار توقفی داشتیم من واسه ناهار از قبل گوشت واسه کباب تابه ای گذاشته بودم تا خودم درست کنم که درست کردن این کباب تابه ای هم فیلمی شد واسه خودش بدلیل خراب شدن پیک نیکی که با خودمون برده بودیم وسطای اشپزی پیک نیک از زیرش گاز بیرون میومد اولش میخواستیم از یه هموطن اصفهانی قرض بگیریم پیکنیک که متاسفانه بهمون ندادن و این شد که همسری از خلاقیت خودش استفاده کرد و با کلی کلنجار رفتن بالاخره تونستیم پونزده تا گل شامی ردیف کنیم واسه ناهار بالاخره سفر چالش های خودشو داره و همین چیزاست که باعث تجربه میشه و جریان این پیکنیک هم واسه ما تجربه ای جذاب و بیادماندنی شد. دوساعتی معطل ناهار شدیم البته خب ما عجله ای هم نداشتیم و بخاطر دیانا دخترم هر دوساعت یه توقفی داشتیم که بچه راه بره و اذیت نشه این شد که تا رسیدیم قم منزل خواهرم ساعت ۶ عصر بود.
برنامه کلی سفر ما این بود که شب استراحت کنیم و صبح جمعه حرکت کنیم به سمت اولین مقصدمون یعنی تبریز. بعد از اقامت سه روزه در تبریز به مشگین شهر و سپس اردبیل و سرعین بریم( برنامه اردبیل ما دو روز بود). سپس از سمت گردنه حیران به آستارا بریم و پس از توقفی یکی دو روزه در آستارا از جاده اسالم به خلخال برگردیم به قم و سپس شیراز.
مسیر کلی مسافرت ما
روز اول :
طلوع اولین روز سفر
از قم تا تبریز مسافتی حدود هفت ، هشت ساعت رو باید طی میکردیم. ساعت ۵ صبح از قم حرکت کردیم. طبق نرم افزار waze مسیر ما از قم به طرف قزوین،زنجان و درنهایت تبریز بود که تمام مسیر بزرگراه و ازاد راه هست و جاده ای بسیار خوب داره. برای خوردن صبحانه حلیم و نون گرم گرفتیم و تو یه پارک کوچیک ولی زیبا واقع در شهر اقبالیه ( از توابع قزوین) توقف کردیم. حلیم اونجا خیلی خیلی خوشمزه بود من تاحالا همچی حلیم خوشمزه ای رو نخورده بودم عالی بود. اگه مسیرتون به این شهر گرفت حتما حلیمش رو امتحان کنین تو این پارک کوچیک ولی تمیز دیانا کلی با مجسمه گوزن و آهویی که وسط پارک بود سرگرم شد
بعد از توقف یکساعته در این پارک به راهمون ادامه دادیم تا به مسیر زنجان- تبریز رسیدیم مسیری با کوههایی بسیار زیبا که با دیدن این کوههای زیبا مسیر اصلا خسته کننده نبود و خوش بودیم.
ساعت ۲ ظهر به تبریز رسیدیم و با نرم افزار بسیار کاربردی wazeراحت تا دم در خونه رفتیم و خونه رو تحویل گرفتیم.پیشنهادم بهتون اینه که حتما نرم افزار waze رو قبل سفر رو گوشیتون نصب کنید. اقامتگاهی که در تبریز در نظر گرفته بودیم یه سوییت نقلی تو خیابان شهید برقی به قیمت شبی ۸۵ ت بود که از اپلیکیشن دیوار تبریز این اقامتگاه رو پیدا کردیم و قیمتش نسبت به بقیه اقامتگاههای تبریز خیِلی ارزونتر بود چون هر جا زنگ میزدیم زیر ۱۵۰ت نبود البته این اقامتگاه سرویس بهداشتی و حمامش بیرون از سوییت بود که واسه ما مورد ازار دهنده ای نبود
خونه ما در تبریز
بمحض تحویل خونه وقت ناهاربود برنامه ناهارمن امروز خوردن کباب بناب بود. من دوست داشتم کباب بناب رو در رستوران حاج علی تو بازار بگیرم که تعریفشو شنیده بودم ولی وقتی زنگ زدم بهشون گفتن باید حضوری بیاین بیرون بر نداریم و واسه ما که خسته رسیده بودیم امکانش نبود این شد که از رستورانی نزدیک خونه یه سیخ کباب بناب به قیمت ۲۰ت خریدیم و همسری هم جوجه گرفت واسه خودش.
تبریز رو معمولا با کباب های خوشمزش میشناسن منم طعم این کباب رو دوست داشتم. ولی حتی المقدور سعی کنین غذارو در جاهای پرتردد شهر بگیرین که احیانا غذا مونده نباشه.
بعد از یکی دو ساعت استراحت برنامه عصر ما رفتن به زووفان و پارک مینیاتور بود. شب هم رفتن به پارک ائل گلی...در مورد هوا بگم که تبریز اواخر شهریور که ما اونجا بودیم هوایی عالی داشت نه نیاز به کولر و نه بخاری. برخلاف تصورم که فکر میکردم سرد باشه و کلی لباس زمستونه برداشته بودم ولی اصلا سرد نبود و هوا عالی بود.
ساعت ۴ عصر دیانا رو آماده کردم و راهی مجموعه جذاب زووفان شدیم. این مجموعه مثل باغ وحش هست با این تفاوت که میتونی حیوونا رو از نزدیک لمس کنی و بهشون دست بزنی ...یه مجموعه کوچیک ولی دیدنی و جذاب من بلیطش رو از سایت نت برگ نفری ۱۲ ت خریده بودم. بلیط اصلیش ۱۵ت بود...یک ساعتی تو این مجموعه سپری کردیم و حسابی بهمون خوش گذشت و دیانا کیف کرد. از اینکه راحت میتونه به مار و آفتاب پرست و خرگوش و لاک پشت و گربه و طوطی و .....دست بزنه و بغلشون کنه تو این مجموعه همه حیوانات واکسینه شده هستند و تحت نظارت دامپزشکی و محیط زیست هستند
فیلم مجموعه زووفان
دیدن این مجموعه رو به دوستانی که با بچه سفر میکنن به تبریز توصیه میکنم (ادرس این مجموعه چهارراه لاله روبرو فروشگاه رفاه)
بعد از زووفان به سمت پارک مینیاتور پارکی که ماکت(مدل کوچیک شده) اکثر جاهای تاریخی تبریز رو در خودش جای داده رفتیم. دوست داشتم قبل از دیدن اصل جاهای تاریخی تبریز کوچیک شدشو ببینم این شد که به این پارک رفتیم پارکی کوچیک ولی دیدینی.
ورودی پارک
بعضی از ماکت ها تاریخچه اش هم در کنارش نوشته و میتونین یه دید خوبی پیدا کنین قبل از اینکه اصلش رو ببینین ولی خب بدی که داشت تعداد زیادی ازاین اثار اصلا توضیحی درموردش نبود که یه نقطه ضعف بود و من هر از گاهی از نگهبان پارک یا از خانواده هایی که اونجا بودند سوال میکردم در مورد سوابق تاریخیش.
فیلم پارک مینیاتور
در قسمت ورودی پارک پیست اسب سواری مخصوص کودکان گذاشته بودن که با پرداخت ده هزار تومان بچه ها اسب سواری میکردند دیانا میترسید وقتی سوار شد ولی خب واسه بچه های بزرگتر تفریح جذابی بود.
پس از گشتی یکساعته در این پارک و آشنا شدن با یه خانواده دوست داشتنی تبریزی راهی پارک ائل گلی شدیم. ائل گلی یا شاهگلی زیباترین و مهمترین تفرجگاه شهر تبریز است ... اون شب تیم فوتبال تبریز مقابل گل گهر پیروز شده بود و غوغایی بود تو ائل گلی ...همه جا شلوغ و پرصدا که شادی میکردن بخاطر برد تیم شهرشون ،این پارک عمارتی زیبا رو وسط خودش جای داده که اونو رستوران کردن و اطرافش دریاچه کوچیکی داره که امکان قایق سواری هم داره
ما زیر اندازمون رو نزدیک دریاچه پهن کردیم و بساط تخمه و تنقلات رو بپا کردیم. هوا که عالی حس و حال مردم هم با برد تیمشون عالیتر. این شد که از دیدن زندگی و حس شادابی و رفت و امد مردم اونجا خیلی لذت بردیم. دیانا هم با یه دختر بچه کوچولو اونجا حسابی سرگرم شد. این پارک شهربازی و سکوی نشستن رستوران و فضای باز خوبی داره که ما با وجود دیانا امکان رفتن به شهربازیش نداشتیم.
واسه شام من دوست داشتم یرالمایومورتا بگیرم که یه نوع غذای ساده تبریز هست که با سیب زمینی ابپز درست میکنن ولی شوهرم با تصور خوردن سیب زمینی ابپز در ذهنش و حس بدی که از خوردن سیب زمینی آبپز تصور داشت منو منصرف کرد از خوردنش و این شد که به خوردن کنسرو خوراک بادمجون راضی شدیم ... ساعت داشت به یازده شب نزدیک میشد و اتمام روز اول سفر ما
راهی خونه شدیم واسه استراحت ...
روز دوم شنبه :
برنامه امروز ما دیدن بخش تاریخی تبریز و عصر هم دیدن یکی از روستاهای عجیب ایران کندوان بود صبح ساعت ۸ زنگ بیدار باش رو زدم و پس از درست کردن فرنی واسه دیانا و خوردن صبحونه راهی مرکز شهر یعنی میدان ساعت شدیم. نزدیک مصلی کارت پارک گرفتیم و ماشین رو پارک کردیم و راهی ارگ علیشاه و مصلی که هر دو در یک مکان هستند شدیم یه اقا بعنوان راهنما در قسمت ارگ علیشاه بودن که از تاریخچه هردو مکان واسه ما توضیح دادن و با شنیدن تاریخچه دیدن این مکانها جذابتر شد.بنای نخستین ارگ به 700 سال پیش برمیگرده که بنای بزرگ ناتمامی با هدف اولیه ساخت مسجد ساخته شده بود در سالهای بعد با استفاده از دیوارههای به جا مانده از بنای نخستین مسجد، قلعهای نظامی به جای آن ساخته شد که سالها به عنوان باروی نظامی و بخش جنوبی دیوار شهر مورد استفاده قرار گرفتهاست.امروزه فقط دیوار ضلع جنوبی ازش باقی مونده.
بعد از اون به سمت کاخ موزه شهرداری در ابتدای خیابون مقصودیه رفتیم این ساختمان اولین شهرداری ایران هست که چندین بخش داره از جمله تالار فرش، بخش صنایع دستی، موزه کفش و.....در تصویر زیر میتونین بخش های مختلف این کاخ موزه رو ببینین بخشیش هم اداری بود
ورودی این موزه ۴ت بود
فیلم تالار فرش
بخش صنایع دستی
بعد از دیدن کاخ موزه شهرداری بسمت خانه حیدرزاده رفتیم که تو مسیر از یه مغازه( تو خیابون مقصودیه) پنیر لیقوان و نون گرم گرفتیم که بسیار دلچسب و خوشمزه بود البته ما یه بار دیگه واسه صبحونه، پنیر لیقوان خریدیم ولی به نرمی و تازگی این که تو مقصودیه خریدیم اصلا نبود.... خانه حیدرزاده اداره میراث فرهنگیه و ورودی نداره.
عکس طبقه زیرزمینش با اون حوضچه وسط و رنگ لاجوردی که داشت حس خوبی به آدم منتقل میکرد.
بعد سری به موزه سنجش زدیم ورودی موزه ۲۵۰۰ت بود و چون ابزار آلات مربوط به اندازه گیری و سنجش تو این موزه گذاشتن اسمش رو موزه سنجش گذاشتن. خانه این موزه واسه یه تاجر موادغذایی بوده که خونه اش رو موزه کردن
تو موزه سنجش تمام ساعت ها بر روی ساعت 10:10دقیقه تنظیم شده ساعتی که جنگ جهانی دوم به اتمام رسیده
حیاط موزه سنجش
بعد خانه نیکدل خانه ای که مربوط به دوران قاجاریه هست رو بازدید کردیم. سازندهٔ این بنا سید ابراهیم نیکدل، سرمایهدار و واردکنندهٔ لوازم خانگی بوده که در نزدیکی موزه سنجش قرار داره و رایگان هست. حیاط باصفایی داشت.
بعد به طرف خانه بهنام ائوی که در حال حاضر دانشکده هنر و معماری هست روانه شدیم. بازدید از این دانشکده ورودی داشت ولی از ما نگرفتن. این خانه از سه بخش بزرگ تشکیل شده و محوطه بزرگ و فضای درختکاری و گلکاری زیبایی داره.
وقت، وقت ناهار بود و اینجا بود که من لذیذترین کوفته تبریزی رو از یه بیرون بر خونگی (نزدیک خانه بهنام ائوی) به اسم دلمون گرفتیم به قیمت 17ت. واقعا خیلی خوشمزه بود ....
( تمام کوفته های قبل از تو اداتو درمیاوردن تو چیز دیگه ای)
خانه استاد شهریار و پروین اعتصامی هم تو همین مسیر هستش که دیگه ما وقت نکردیم بریم و راهی خونه شدیم واسه استراحت و اجرای برنامه عصر... طرفای ساعت ۴ راهی کندوان با اون خانه های کله قندی عجیب غریب شدیم.
کندوان به تبریز نزدیکه تقریبا نیم ساعتی راهه و پس از گذشتن مسیری پر از خونه باغ به کندوان میرسی. ورودی ۵ت بود که در ابتدا هتل لاله کندوان قرار داره و بعد به این روستای دوست داشتنی میرسی. روستایی که مردمان آن از ۷۰۰سال پیش همزمان با حمله مغول ها در دل کوهها و صخره های سنگی زندگی میکنن. خانه های مخروطی و دوکی شکل دو و سه طبقه و بعضا تا شش طبقه این روستا رو دیدنی کرده هنوز زندگی درشون جریان داره غارهای دستکن و خانه های کله قندی این روستا توسط اهالی حفاری شده اند. شگفت انگیزترین اثار بشری را در تاریخ رقم زده اند.
داخل خونه های سنگی کله قندی
فیلم کندوان
تو این روستا عسل و شیره مرغوبی گیرتون میاد ماهم بعنوان سوغات عسل و شیره مویز باکیفیتی گرفتیم. رایگان میتونین از داخل خونه ها بازدید داشته باشید. یه چشمه آبمعدنی گوارا هم در این روستا وجود داره که میتونین رایگان ازش استفاده کنین
بعد از بازگشت از کندوان به مرکز خرید لاله پارک رفتیم یه مجتمع خرید بزرگ و شیک.
شام رو در قسمت رستورانها و فست فود طبقه اخر مجتمع بنام مهدی هیلا سالاد سزار به قیمت 24ت گرفتیم که خیلی خوب بود و با رفتن به خونه پرونده روز دوم هم با خاطراتی دلنشین بستیم.
روز سوم سفر یکشنبه:(جلفا)
امروز برنامه ما دیدن کویر قوم تپه و رفتن به جلفا و منطقه ازاد ارس و دیدن کاروانسرای خواجه و کلیسای چوپان و سنت استپانوس و در نهایت دیدن آبشار اسیاب خرابه و بازار جلفا بود .صبح طرفای ۸ بعد از خوردن صبحانه (پنیر لیقوان)راهی جلفا شدیم.
در مسیر رفتن به جلفا روستایی بنام قوم تپه وجود داره که نیم ساعتی با تبریز فاصله داره قوم تپه نام تپه و منطقه کویری است در نزدیکی شهر تبریز که با بافت جغرافیایی منطقه تفاوت چشمگیری دارد .قوم تپه در زبان آذری به معنی تپه شنی میباشد.
واقعا برای ما دیدن این کویر سرشار از آرامش، انرژی و جاذبه ای مسحورکننده بود. از اینکه دیدن این کویر رو اولین برنامه اون روزمون گذاشته بودم خوشحال بودم. صبحی که اینجوری از طبیعتش نیرو و انرژی بگیری نوید دهنده روزی عالی هست برات.
با وجودی که این کویر مسافت زیادی نداره ولی یکی دو ساعتی اونجا بودیم...پیشنهاد میکنم یه سر واسه دیدن این کویر تپه ای وقت بزارین البته خب توقع یه کویر با مسافت زیاد نداشته باشین در حد چهار تپه شنی که در منطقه صوفیان بطور طبیعی و به علت وزش بادهای منطقه و تجمع خاک ها و گردو غبار منطقه بصورت تپه های شنی در آمده استک ه متاسفانه در معرض تعرض و نابودی قرار داره.
بعد از یکساعتی که تو این کویر جذب کننده بودیم راهی جلفا شدیم.
فاصله جلفا تا تبریز تقریبا دوساعتی میشه .جلفا شهری مرزی که فقط یه رود بنام ارس با کشور اذربایجان فاصله داره
وقتی تو ایرانی ولی کشور آذربایجانی
راهی کلیسای سنت استپانوس شدیم. از جلفا تا این کلیسا نیم ساعتی راهه البته در مسیر این کلیسا کاروانسرای زیبای خواجه سرا و کلیسای چوپان رو دیدن کردیم که هیچ کدام ورودی نداره و دیدنش خالی از لطف نیست. هر دو در مجاورت رود ارس قرار دارن و تا رسیدن به سنت استپانوس این رودمرزی همسفر شماست.
کاروانسرای خواجه: این کاروانسرا دارای حیاط مرکزی و سه ایوان در سه طرف حیاط میباشد و مصالح آن سنگتراش و آجر میباشد. دارای پوششهای گنبدی شکل میباشد. طول بنا دو برابر عرض آن میباشد.
داخل کلیسای چوپان
سپس به کلیسای سنت استپانوس رسیدیم. این کلسیا دومین کلیسای مهم ارامنه در ایران محسوب میشود که زمانی در اثر زلزله ای شدید دچار صدمه شدید شده بوده که در دوران صفویه اون رو مرمت کردند. این کلیسا که در فهرست جهانی یونسکو ثبت شده تو یه محوطه ای پر از درخت و یه برکه کوچیک واقع شده که بسیار قشنگه. در اونجا امکانات رفاهی سرویس بهداشتی رستوران و مغازه صنایع دستی وجود داره. کلیسا ورودی ۲۵۰۰تومنی داره و از قسمت پارکینگ تا کلیسا یه ده دقیقه مسیر سربالایی پیاده روی داره.
اونجا به خوردن چای زغالی و نیمروی خوشمزه خودمون رو مهمون کردیم و بهمون حسابی چسبید اینجا بود که دیانا اولین چایی زندگیشو خورد.
فیلم محیط اطراف کلیسای سنت استپانوس
بعد از دیدن کلیسا به سمت پاساژهای خرید در جلفا رفتیم که خیلیاشون اون زمان از ظهر تعطیل بودن و البته جنس های ترک قیمتاش هم خیلی بالا بود این بود که خریدی نداشتیم البته ما قصد خرید در آستارا داشتیم و تبریز و اردبیل جز چند مورد جزیی واسه دیاناخرید نکردیم.
طرفای ساعت سه بود که راهی آبشار اسیاب خرابه شدیم یه مسیری گاها سربالایی و کوهستانی که در بخشی از مسیر هم رود زیبای ارس رو میبینی. نیمساعت با جلفا فاصله داره. ورودی جهت پارکینگ ۸ ت بود و اسیاب رو هم درست کرده بودن و کار میکرد و دیدن اسیاب هم ۲ت ورودی داشت
ابشاری صخره ای که با خزه پوشیده شده و پس از طی یه مسیر سنگی که البته راحته میتونی به ابشار برسی. این ابشار هم ارزش دیدن رو داره و براش وقت بزارین و برید حتی بعد از این ابشار میتونین برین جنگلهای ارسباران و قلعه بابک که ما بخاطر دیانا امکان رفتن برامون نبود، چون جنگل نوردی داره ولی بسیار زیباست و اگه براتون امکانش هست حتما اینجا هم برید.
فیلم آبشار آسیاب خرابه
بعد از توقف دوساعته در این ابشار زیبا مسیر رو به طرف تبریز ادامه دادیم و شب ساعت نه به تبریز رسیدیم و مستقیم رفتیم مجتمع خرید ستاره باران و شام رو اونجا در قسمت بالایی مجتمع در فست فود بیگ مگ در به در گرفتیم که خیلی خوب بود و کیفیت خوبی داشت.
بعد راهی خونه شدیم که فاصله زیادی با مجتمع نداشت روز سوم ما هم با خاطراتی بیادماندنی بپایان رسیدتا به انتظار فردا که شروع روزی خاص واسه ما بود باشیم.
روز چهارم روز خاص سفر ما در سرزمین چشمه های بهشتی (اردبیل):
برنامه امروز ما رفتن به چند جای دیدنی دیگر تبریز و عصر هم حرکت به سمت مشکین شهر و دیدن طولانی ترین پل معلق خاورمیانه و شب هم اقامت در اردبیل بود.
خاص بودن امروز برای ما به این دلیل بود که امروز روز تولدت همسر عزیزم بود و من تصمیم داشتم روی طولانی ترین پل معلق خاورمیانه واسش یه تولد کوچیک بگیرم .همچی ادم سوپرایز کننده ای هستم من !!!!!!!!
صبح زود خونه رو در تبریز تحویل دادیم و وسایلا رو جمع کردیم و راهی پیاده راه تربیت تبریز شدیم پیاده راهی که اسمش رو از شهرداری اسبق تبریز گرفته چون صبح طرفای ساعت نه بود که اینجا رفتیم هنوز مغازه ها باز نبودن، مجسمه های زیبایی رو در این پیاده راه گذاشتن.
من امروز قصد خرید سوغاتی و خوشمزه جات تبریز رو داشتم. باقلوا و قرابیه و راحت الحلقوم، این بود که بعد از پیاده راه تربیت راهی قنادی رکس یکی از بهترین قنادی های تبریز که روبرو مصلی و ارگ علیشاه بود شدم و خرید کردم.
واقعا چقدررررر خوشمزه بودن مخصوصا باقلوا با وجود قیمت بالایی که داشت کیلویی ۸۵۰۰۰ ت ولی واقعا عالی بود. از بس خوشمزه بود هنوز به شیراز نرسیده بودیم همه رو تموم کردیم و هنوز که هنوزه دلم هوای باقلوا میکنه.
(اخه باقلوا جون تو چیکار کردی با قلب من)
بعد از خرید خوشمزه جات راهی بازار بزرگ تبریز، بزرگترین بازار سرپوشیده دنیا شدیم
تو این بازار میتونین سرای فرش مظفریه رو ببینین که معماری بسیار زیبایی داره و بهتر از اون فرشهای دستبافت بینظیر و دلربایی که هر کدام چند ده میلیون قیمت داشتن .
فیلم توضیحاتی در مورد فرش دستبافت از زبان یکی از فروشنده های بازارچه مظفریه
فرش های گرون قیمتی که من عاشقشون شدم
خیلی بازار بزرگیه با معماری قشنگ، منکه لذت بردم ،تو این بازار یه خریدهای جزئی واسه دیانا کردم...
دیدن لیمو جهرم استان فارس در بازار بزرگ تبریز و تعجب بنده که این همه راه تا اینجا اومده
بعد از بازار راهی کوه عینالی و تله کابین تبریز شدیم تا از اون بالا بالاها کلان شهر تبریز و بام تبریز رو ببینیم. ورودی تفرجگاه 2ت بود و ورودی تله کابین ۱۲۵۰۰ت بود و مجموعه خیلی خوبی رو تو کوه عینالی درست کرده بودن که مخصوصا واسه عصرا خیلی جای خوبیه. ما با تله کابین تا قله رفتیم و برگشتیم اون بالا میتونین پیاده بشین و یه پیاده روی مختصری رو داشته باشین.
واسه ناهار ما نزدیک کوه عینالی یه جیگرکی دیدیم و تصمیم گرفتیم ناهار رو دل و جیگر بخوریم که هم قیمتش مناسب بود(سیخی 3500 ت) هم تمیز و خوشمزه بود.
بعد از سرو ناهار باید تبریز رو به مقصد مشگین شهر با تمام خاطرات شیرین و لذت بخشی که برامون رقم خورد ترک میکردیم.
و اما تبریز: تبریز برای ما شهری زیبا و دارای مردمانی بسیار مهربان و مهمانواز بود. من قبل از سفرم خیلی صحبتهای ضد و نقیضی رو در مورد ارتباط مردم تبریز با فارسی زبانان شنیده بودم ولی با سفرم به اونجا و ارتباط نزدیکم باهاشون به تمام صحبتایی که درموردشون شنیده بودم خط بطلان کشیدیم. واقعا مردمانی خونگرم و مهمانواز و صمیمی داره ما بارها و بارها تو خیابون و کوچه پس کوچه هاش با مردمانش معاشرت کردیم و گفتگو داشتیم خیلی مهربون هستن و احترام گذار و با فرهنگ ...یاشاسین آذربایجان (از طرف یه هموطن شیرازی).
خب وقت رفتن به مشگین شهر رسید و ما با جاده ای بسیار زیبای هریس مشکین شهر به این شهر خودمونو رسوندیم با رفتن به این جاده مراتع سرسبز قشنگی انتظارتون رو میکشن البته مسیرش سربالایی گاها با شیب تند داره ولی خیلی خیلی قشنگه...
فیلمی کوتاه از مسیر هریس-مشکین شهر
به پل کابلی معلق مشگین شهر رسیدیم کلی مغازه و امکانات تفریحی داره این پل، از زیپ لاین بگیر تا ماشین سواری و شهربازی واسه بچه ها و فروشگاه صنایع دستی دوچرخه سواری و ..... قسمتی از این پل به صورت شیشه ای است که هیجان عبور از روی آن را دو چندان می کند. پل معلق مشگین شهر نخستین پل معلق تفریحی ایران به شمار می رود و ایده ساخت آن توسط مهندس گنجعلی بیگ مطرح شده است. او با توجه به زیبایی چشم نواز دره سرسبز این منطقه و با الهام از پل کاپیلانوی ونکوور کانادا اقدام به طراحی این پل کرد و چنین شاهکاری را به وجود آورد. اینجا بود که ما بادکنکا رو باد کردیم باقلوای تبریز هم شد کیک تولد و سه نفره (من و دیانا گلی و آقو حسین ) یه تولد تاریخی و بیادماندنی واسه همسری گرفتیم. یه مادر و دختر هم که واسه دیدن پل اومده بودن تو این تولد منو همراهی کردن و ازمون کلی عکس و فیلم های عشقولانه و زیبا گرفتن...
فیلم پل معلق مشگین شهر
یکی دو ساعتی رو ما روی این پل گذروندیم و با ثبت خاطره های قشنک از این تولد و این پل معلق راهی اردبیل شدیم.
شب به اردبیل رسیدیم و هوا بس ناجوانمردانه سرررررد بود و بالاخره لباس زمستونه هایی که برده بودم یه جا بدرد خورد چون تو تبریز با این لباسا سوژه خنده همسری بودم. اصلا استفاده نکردم بخاطر اینکه انصافا هواش عالی بود. لباسا همشون پشمی و ضخیم انگاری که قرار بود بقول همسری برم قطب شمال. خلاصه شب رو با سرمای شدید اردبیل به صبح رسوندیم البته اردبیل تو روز هواش خیلی عالی و خوب بود فقط شباش سرد بود.
خونه ای که اینجا در اردبیل گرفتیم شبی ۷۰ت بود. اپارتمانی مبله و یه خوابه و بزرگ با تمام امکانات که از اپلیکیشن دیوار اردبیل اینو پیدا کرده بودم ...
روز پنجم
امروزصبح برنامه ما رفتن به سرعین، ویلادره و دامنه کوههای سبلان و پیست اسکی الوارس بود و عصر هم دریاچه شورابیل و بازار قیصریه اردبیل. پس صبح ساعت ۸ مایو و لباس های گرم برداشتیم رفتیم سرعین که بیست کیلومتری اردبیل هست. این شهر به علت چشمه های آبگرم فراوان شهرت دارد و یکی از مناطق گردشگری دراستان اردبیل است.
اونجا مجتمع های آبدرمانی زیادی هستش من ایرانیان" href="https://lastsecond.ir/attractions/8324-iranian-hydrotherapy-complex-sareyn" target="_blank" rel="noopener">مجتمع ایرانیان رو انتخاب کردم که سرسره هم داره بلیطش رو از سایت تخفیفان نفری ۲۱ت خریدم بلیط اصلیش ۲۸ت بود. بچه ها رو هم از دوسال به بالا راه میدن البته دیانا با وجودی که ۱۸ماهش بود ایراد نگرفتن شاید بخاطر خلوتی اون زمان (بدلیل بازگشایی مدارس). خیلی محدودیت نداشتن. خلاصه ما با دیانا راهی استخر شدیم و همزمان هم اقای همسر از قسمت اقایون استفاده کرد. یه مزیت خوب دیگه این مجتمع اینه که همزمان هم خانوما هم اقایون میتونن استفاده کنند. بچه ها هم از دو استخر کوچیک با آب معمولی میتونن استفاده کنن. زمان محدودی هم برای استفاده استخر وجود نداره و تا هر زمان که دوست داشتی میتونستی از مجموعه استفاده کنی. تنها چیزی که اینجا اون روز ضدحال بود این بود که سرسره استخر بانوان از ساعت ۱۱ به بعد باز میکردن که واسه ما که ساعت ۹ اونجا بودیم و برنامه های دیگه ای داشتیم واسه تفریحمون نشد که استفاده کنیم ...
این مجموعه شامل استخر اب معدنی و جکوزی و سالن های ماساژ و حمام ترکی هم هست که البته هزینه ماساژ و حمام جدا از ورودی هست.
بعد از استفاده از این مجموعه خوب راهی ویلادره شدیم روستای ییلاقی بیله درق یا ویلادره در سه کیلومتری سرعین قرار داره. دهکده تو این روستا چشمه آبمعدنی گازدار از دل زمین میجوشه من خودم تا حالا اب گازدار ندیده بودم. اونجا میتونی با پرداخت هزینه ۳ت یه بیست لیتری از این اب معدنی گازدار بسیار اثربخش و درمانی خریداری کنی.
یه ابشار قشنگ و چشمه هایی که از وسط چمنزارها رد میشه در این دهکده خودنمایی میکنه و طبیعت بسیار زیبایی رو بوجود آورده . تنها نکته ای که خیلی هم به چشم من اومد در این دهکده بهداشت اون بود که بنظرم باید خیلی زیاد روی نظافت و تمیزی ظاهری این روستا کار بشه
فیلم ویلادره
ما تو این سفر آب اشامیدنی مورد استفادمون همه از چشمه های طبیعی اب معدنی موجود در این مناطق بود. انقدر این آبها گوارا و سالم بودن که کف کتری من تمام گچ هاش کنده شده بود. حالا ببینین اثری که تو بدن ما داشته چطور بوده ....
بعد از ویلادره راهی دامنه های سبلان و روستای الوارس برای رفتن به پیست اسکی الوارس شدیم تا تله سیژ سوار شیم. تو مسیرکلی خیمه های عشایری که محصولاتشون رو میفروشن وجود داره. این روستای ییلاقی که جزو توابع شهرستان سرعین به حساب می آید ۱۲ کیلومتر با آن فاصله دارد. جاده رسیدن به پیست از روستا کاملا آسفالت است و بدون نگرانی می توان وارد آن شد. فقط دقت داشته باشید منطقه کوهستانی است.
کنار جاده یه خانوم عشایر داشت نون میپخت که ما یه نوع نون شیرین محلی به قیمت 2500 ت ازشون خریدیم
ناهارمون رو در مسیر رفتن به آلوارس تو یه رستوران آش دوغ محلی و دیزی گرفتیم
اونجا با دوتا جوون خوش مشرب و شاد بنام حامد و دوستش ملقب به ساسی مانکن اشنا شدیم که خاطره قشنگی رو واسمون رقم زدن. برامون ترانه ترکی خوندن و ما رو سوار شترشون کردن. به زبون ترکی بهمون خوش امد گفتن و اون مکان رو معرفی کردن. خلاصه هر وقت اسم کوه سبلان و الوارس میاد یاد این دو جوان فعال، شاد و خونگرم میوفتم که اونجا مغازه داشتن.
به پیست که رسیدیم تله سیژ ورودی ۲۰ت داشت. مسیر رفت و برگشتش هم یکساعت طول میکشید حتما لباس گرم با خودتون ببرین چون به قله که میرسین و مخصوصا مسیر برگشت چون در جهت باد هستین فوق العاده سرده ....
تله سیژ چون اولین تجربه من بود برام خیلی جذابیت داشت. در این مجتمع اسکی الوارس تو این فصل سال چون هنوز برفی نباریده جز تله سیژ تفریح دیگه ای نیست که استفاده کنید. ولی خب انقدر کوههای سبلان و چشمه زارهای این مسیر زیباست که می ارزه به رفتنش...هرجا چشم مینداختی یه چشمه و یه رده جوی مانند از اب از دل زمین میجوشید ....بی دلیل نیست که اردبیل رو شهر چشمه های بهشتی نامیدند...الحق ولانصاف که مستحق همچین اسمی هم هست .
بعد از الوارس راهی اردبیل و دریاچه شورابیل شدیم یه دریاچه طبیعی درون شهری که فضای سبز قشنگ و امکانات خوبی داره هم میتونی با کشتی تو دریاچه دور بزنی که از ساعت ۵ عصر کشتی شروع بکار میکنه هم قطار داره که میتونی با قطار دریاچه رو دور بزنی که ما این گزینه رو انتخاب کردیم با نفری ۵ت. دوچرخه و موتور و ماشین هم داره خلاصه که گزینه های بسیاری داری واسه انتخاب. شهربازی واسه بچه ها هم داره.
بعد از دیدن دریاچه ساعت ۴ عصر بود که راهی خونه شدیم تا استراحت کنیم و بعد برنامه بقعه شیخ صفی الدین و بازار قیصریه رو داشتیم که متاسفانه وقتی رفتیم بقعه شیخ صفی الدین بسته بودن اخه ساعت ۸شب بود و باید تا قبل ۶ اونجا بری وگرنه زود تعطیل میکنن...
ورودی بقعه شیخ صفی الدین
از اونجا راهی بازار قیصریه شدیم که اونجام با مغازه های بسته زیادی روبرو شدیم. تعداد کمی باز بودن چونکه دیگه ساعت ۹ و ده شب وقت تعطیلیشون بود. البته بازار قیصریه هم یه بازار سرپوشیده مثل بازار تبریزه بعد از یه خرید مختصر خوراکی راهی خونه شدیم. پس از خوردن املت واسه شام خاموشی زده شد... امشبو دیگه سرما اذیتمون نکرد چون از قبل بخاری رو روشن کرده بودیم و خونه حسابی گرم بود.
روز ششم
امروز روز رفتن به دهکده توریستی حیران و جنگلهای فندقلو و دیدن یکی از گردنه های زیبای ایران بنام حیران بود و بعد هم رفتن به آستارا
صبح خونه رو تحویل دادیم و پس از خرید نون فطیر که نون محلی اردبیل هستش راهی حیران شدیم.
نون فطیر شکلاتی
گردنه حیران گردنه ای با چشم انداز زیبا که در اواسط گردنه به دهکده توریستی حیران میرسی که امکاناتی چون تله کابین و زیپ لاین و سورتمه و ....داره که متاسفانه تله کابین تا یکی دو ساعت بعد از رسیدن ما درحال تعمیر بود و نتونستیم بریم اون بالا و جنگل فندقلو رو هم ببینیم ولی در عوض سورتمه که اولین تجربه من بود رو سوار شدیم که خیلی هیجان داشت. عالی بود مخصوصا اون بالا که گردنه رو میبینی واقعا حیرون میمونی ... بلیط سورتمه 25000ت بود.
طعم ملس تمشک هم تو این گردنه زیبا به دیانا خیلی چسبید
رفتیم و رفتیم تا به انتهای گردنه رسیدیم و راهی آستارا شدیم. ظهر ساعت ۱۲ به استارا رسیدیم.
خونه ای که اینجا گرفته بودیم یه سوییت دوتخته نقلی همراه با پارکینگ به قیمت شبی ۷۰ت. خونه رو که تحویل گرفتیم بساط جوجه ای که از شب قبل تو مواد گذاشته بودیم روبراه کردیم و ناهار رو جوجه خودمون پز خوردیم. بعد از چند روز خوردن غذای بیرون این ناهاره حسابی مزه داد.
عصر برنامه آستارا گردی داشتیم بعد از یکساعت استراحتی که داشتیم راهی تالاب زیبای استیل شدیم از زیبایی این تالاب هر چی بگم کمه فقط عکسا گویای این زیبایی هست هرچند که از نزدیک دیدن کجا و عکس کجا.
این تالاب نزدیک جاده و دارای چشم انداز جنگل، مزارع، کشتزاره درخت توسکای شناور در بخشی از این تالاب خودنمایی میکنه و منظره بسیار جالبی بوجود اورده.
سپس به سمت بهشت کاکتوس و دیدن پیرترین کاکتوس شمال که ۵۵ سالشه رفتیم
اقای نوروزی اقایی خوش مشرب و صاحب این بهشت کاکتوس که کار خطاطی هم انجام میدهند ورودی بهشت کاکتوس 1000ت بود
و بعد دریای زیبای خزر و ساحل زیبای صدف رو زیارت کردیم. ساحلی که دارای فضای مناسبی جهت استراحت، تفریح و شناست.
فیلم دریای خزر
و در نهایت به بازار مرزی آستارا که روبروی ساحل صدف بود رفتیم. اینجا بود که جیبهای همسر رو خالی کردیم. هرچند که از نظر قیمت اصلا تفاوتی با شیراز نداشت و گاها گرونتر هم بود ولی خب چون یاداور خاطرات قشنگ این سفرمون بودند خریدهای بسیار انجام دادیم. البته بیشتر وسایل اشپزخونه و ظرف و ظروف برند فنرباغچه ترکیه و فرانسوی اصل خریداری کردم و با ماشینی پر از خریدهای بنده به خونه برگشتیم. شام رو یه غذای محلی بنام لونگی پلو از رستوران گرفتیم که با مرغ و مخلفات مرغ شکم پر درست میشه. خوشمزس امتحان کنین ....
روز هفتم
روز اخر سفرما بود. صبح زود خونه رو تحویل دادیم و رهسپار جاده زیبای اسالم به خلخال شدیم. جاده ای بی نظیر با مراتعی سبز و مخملی و ییلاقاتی دلچسب و دلنشین چوپانان و گله های گوسفندانی که از دور به چشم میخوردن. بخشی از مسیر از جنگل رد میشی و بخشی از کوه و مراتع و ییلاقات. اره این جاده یکی از زیباترین جاده های ایرانه
باید حداقل یه شب رو در این ییلاقات سپری کرد که البته ما این فرصت رو نداشتیم و گذاشتیم واسه سفرهای آتی که گیلانگردی باشه پس با گذر از این جاده پس از طی مسافتی یازده ساعته راهی قم شدیم. شب رو قم خونه خواهرم استراحت کردیم.
روز هشتم :
ساعت ۹ صبح، ۵ ام مهرماه ۹۸ رو نشون میداد و پرونده مسافرتمون درحال بسته شدن بود باید راهی شیراز میشدیم. بنابراین زنگ بیدارباش رو واسه همسری و دیانا زدم و راهی دیار خودمون شهر راز، شیراز شدیم ...
غروب اخرین روز سفر
برگشتم به شهرم با دلی پراز ذوق و سری پر از خاطره و کوله ای پر از تجربه ....دل و سرم را شاید بتوانم مدتها با یاداوری لحظات نابش سرخوش نگه دارم ولی کوله پر از تجربه ام رو یه عمر با خودم حمل خواهم کرد ...... هزینه ما بدون در نظر گرفتن سوغاتی ها و خریدهای شخصی نفری ۸۰۰ت شد .... این بود تمام برنامه ریزیها و تحقیقاتم که به مرحله اجرا رسید و این سفر لذت بخش رو بین یک طلوع تا غروب قرار دادم چون به اندازه یک طلوع تا غروب زود گذشت ولی بسیار بسیار لذت بخش بود. امیدوارم شما هم به اندازه ما لذت برده باشین و این سفر بتونه ایده خوبی واسه مسافرتتون باشه و ماروهم یاد کنین ...سوالی داشتین درخدمتم ارادتمند همگی شما...راضیه مامان دیانا خانوم گل.