به نام خدا مقدمه: همیشه دوست داشتم تا در دوران دانشجویی به عنوان راهنمای گردشگری به کسایی که به شهرم میان کمک کنم. اگرچه شاید هیچ وقت این اتفاق نیفتاده اما بسیار خوشحالم که این فرصت رو از طریق یک سایت فعال در
هدفم از نوشتن این سفر نامه تنها کمک و راهنمایی به دوستانی هستش که قصد سفر رو به کوش آداسی دارن ،شرمنده اگه خیلی طرز نوشتن سفرنامه رو ندارم ولی فکر میکنم مطالبی رو که ذکر میکنم خیلی به دوستان کمک میکنه. در ابتدا
ایرانگردی، از مرکز تا شمال خلاصه بگویم. برای خیلی ها سفر یعنی هتل و خرید، برای من یعنی جاده و دیدن جاهای جدید. یعنی همین که به قصد سفر پا از خانه بیرون می گذارم، انگار که رسیدم به مقصد و حال و هوایم کلی
به یاری هورمزد پاک تمام سعی خودم رو کردم که سفرنامه خلاصه ای بنویسم که این شد خلاصه اش ! مامانم میگه من داستان 15 دقیقه ای رو در 60 دقیقه تعریف می کنم ولی سعی می کنم اینجا خلاصه سفرنامه رو تعریف
وب سایت "لست سکند" با همکاری آژانس های مسافرتی عضو و در جهت ترویج فرهنگ سفر و به اشتراک گذاری دانش و تجربه کاربران خود اقدام به راه اندازی مسابقه ای با عنوان "مسابقه بزرگ سفرنامه نویسی" برای پنچمین سال متوالی نموده است (اگر نمیدانید
بعد از مرکز چای بازهم ما را بردند به یک مرکز خرید دیگر. ای خداااااااااااا بسه دیگه خرید. ما که از خستگی دیگه نمیتوانستیم نفس بکشیم با دوتا از همسفران دیگه با سختی تاکسی گرفتیم که برگردیم هتل. به راننده گفتیم 100 یوان به نظر
برای رفتن به چین، "سرزمین اژدهای سرخ" در مهرماه 1391 تور پکن- شانگهای را از یکی از آژانسهای همکار آژانس قصر شیرین خریداری کردیم (ستاره نیکبان سفر). ویزای چین به صورت گروهی دریافت شده بود (گروههای 10 نفره) و باید برای خروج از قسمت پاسپورت
شهر افسوس روی یه تپه س تقریبا و مسیر ش سر بالایی هست. شامل دو قسمت میشه. یکی شهر افسوس و دیگری خانه حضرت مریم. خانه حضرت مریم 8 کیلمتر بالاتر از شهر افسوس قرار گرفته و پیاده رفتن به اونجا خیلی سخته مخصوصا سربالایی
مثل اغلب شماها ما هم یهویی تصمیم به یه سفر خارجی گرفتم... برج 4 بود بعدد از کلی بررسی ترکیه رو انتخاب کردیم. از ترکیه هیچ اطلاعاتی نداشتیم جز اینکه یه جایی برا تفریح داره اونم انتالیا س. یه استابول هم داره که
اواخرسال 93 بود که تصمیم گرفتم برای فروردین ماه سال آینده برنامه ای رو برای سفر به کشورتایلند ترتیب بدم و از اونجایی که به جز برخی کشورهای خاص اعتقادی به استفاده از آژانسهای مسافرتی ندارم ، تصمیم گرفتم بدون تور سفر کنم و
گفته ها و ناگفته ها در سفر به کوالالامپور با سلام خدمت دوستان عزیز، من و همسرم هفته آخر اسفند ماه سال 1393 برای یک هفته به کوالالامپور سفر کردیم. محل اقامت مون هتل سه ستاره Arena Star بود و قیمت تور13800000 بود.که
وب سایت "لست سکند" با همکاری آژانس های مسافرتی عضو و در جهت ترویج فرهنگ سفر و به اشتراک گذاری دانش و تجربه کاربران خود اقدام به راه
بین راه از موزه نظامی هم رد شدیم اما چون در ایام تعطیل بودیم، بسته بود. شاید از لحاظ وجود دژ ها و برج ها، مثل ارگ های خودمون بود، اما با این تفاوت که باز ما تماماً خاک و اینجا تماماً سنگ
درست در طرف دیگه خیابون، میدون مشهوری به نام اژدها بود که برای رسیدن به اون باید از زیر گذر عبور میکردیم. جالب اینکه یکی دیگه از سیاست های زیباسازی شهرشون، عدم استفاده از پل های روگذر بود. اونجا راه پله هایی کنار یه تراموای
به نام خدایی که به سفر سفارش کرد سلام! سلام خدمت همه هموطنای گل و سفر دوست و سلام گرم دیگه ای به مدیر(مدیران) این سایت وزین که با فکری خلاقانه و نو چنین امکانی رو در اختیار ما گذاشتن. از کجا شروع کنم؟ خوب، از اول! من سجاد ذراتی،
سپس از باغهای بزرگ و سرسبز و بسیار زیبای قصر در زیر نم نم باران دیدن کردیم که به زیبایی گلکاری و درختکاری شده و مملو از درختان پرتقال است. پس از بازدید به سمت هتل حرکت کردیم و کمی استراحت کردیم. باغ های
از آنجا که من همیشه از سفرنامه های دوستان در سایت لست سکند استفاده میکنم و لذت میبرم تصمیم گرفتم این بار سفرنامه کشور زیبای اسپانیا را برای استفاده دوستان در سایت قرار بدهم. این سفر در تعطیلات نوروز 94 انجام شد. البته نوروز فصل
روستای ماسوله در بخش سردارجنگل، جنوب شهرستان و شهر فومن قرارگرفته و از توابع استان گیلان است. روستای پلهکانی بسیار زیبائیست در دل جنگلهای استان گیلان. در این دهکده سقف خانهها، حیاط خانههای طبقه بالاتر است. این روستا بیش از 5-6 طبقه مسکونی دارد و
سفر به قزوین و بازدید ازش هیچ وقت یکی از اولویت ها، یا حتی علاقه مندی های من نبود. با اینکه معتقدم هر گوشه به گوشه ایران حداقل یه مکان دیدنی داره، حالا می خواد موزه باشه، خونه تاریخی باشه، طبیعت باشه یا هر چیز
روز پنجم : امروز روز آخر همایش بود و ما که کاملا بهره علمی برده بودیم باید بعد از ظهر میرفتیم و پوستر رو جمع میکردیم و خداحافظی و ..... صبح باز نرفتیم دانشگاه و رفتیم به سمت سالن اپرا که بلیط اپرا