چکیده سفر از میان رودهایی که بجای آب، خون سیاهی دارد که از میان آتش و آهن جاری شده است، در جستجوی دو خواهری خواهم بود که خدایان عیلامی آنها را تبدیل به سنگ کردند. در میان گور دخمه های عهد باستان، با ارواح پالمیریان هم
سلام خدمت همه لست سکندی های عزیزم، اگه بخوام خیلی صادقانه بگم که هدف از نوشتن این سفرنامه چیه، قطعا اصلی ترینش اینه یاد و خاطره این نوروز تو ذهن خودم و همه همسفری ها بمونه و دلیل بعدیش اینه که بتونیم خاطرات و تجارب
« هرچند خسته میروی زینجا، سفربخیر رو سوی قبلههای تماشا، سفربخیر » (جواد شیری) به نام آفریننده سفر سال 1401 با همه لحظات تلخ و شیرین به نفسهای آخرش در اسفندماه نزدیک شده و بعد از چندماه
برنامه روز اول : حرکت از رشت و اقامت و استراحت در شیراز تو فصل زمستان هوای جنوب و هوای خوب اون منطقه وسوسه و فکر سفر را برای ما که دنبال بهانه واسه سفر هستیم قوی تر میکنه و با توجه به پایان آزمون های
خانمی ۵۴ ساله هستم کارشناس مامایی بسیار اهل سفر دوران مجردی یادم نمی اید که سالی رو گذرونده باشم و مسافرت نرفته باشم بعد از ازدواج با همسر و فرزندانم سفر میکردم فر زندانم ازدواج کرده اند و حدود ۳ سال هست که همسرم به
به نام خدا اینجا سنگها سخن میگویند "سفرنامه سواحل بوشهر و هرمزگان" تعیین مقصد سفر نقشه کاغذی بزرگ ایران جلویم پهن بود. دراز کشیده بودم و همچنان که دستهایم زیر چانهام روی خلیج فارس بود فکر میکردم چرا باید در شهری مثل اهواز در انتهای نقشه ایران زندگی کنم
میپرسم تنگه دَرزو مسیرش از کدوم سمته؟ مرد در حالی که داشت شیر کاکائو میخورد گفت با این ماشین که نمیتونید برید، بیایید با موتور من برید، ماشینونو بذارید تو خونه من. من که متعجب داشتم همسرجان رو نگاه میکردم که با کمال میل پیشنهاد
در ادامه برنامه سفرم به جزایر خلیج فارس و پس از ناکامی چند سال گذشته برای سفر گروهی به خارک و پرس و جو های مداوم، از نیمه آذر از طریق شماره ای که در یکی از نمایشگاه های گردشگری (بوم گردی بندرگاه) گرفته بودیم
ما به این دلیل روی کره زمین زندگی میکنیم که سفر کنیم و از زندگی لذت ببریم ، به حرفهای کسانی که غیر از این میگویند گوش نکنید...عید نوروز برای خیلی از ما ایرانی ها طعم سفر میده و معمولا بهترین خاطره ها تو این
عسلویه شهری شیرین تر از عسل سفر، سفر ، و باز هم سفر سفر رفتن تنها انگیزه من برای گذروندن روزای سخت و شلوغه کاری هستش. من (فاخره) به همراه همسفر زندگیم (علیرضا) تصمیم به سفر تکمیلی ایران گرفتیم (ازین جهت تکمیلی که تموم استان ها رو
مهم نیست به کجا سفر می کنی، مهم نیست آنجا چه می کنی، چگونه می روی، چه می خوری، چه می پوشی، حتی مهم نیست چه می بینی و چه نمی بینی، مهم نیست که پس از آمدنت چه می گویی، مهم این است که پیش از رفتنت که بوده
با گسترش شبکههای مجازی لوکیشنها و نقاط بسیار زیبایی از ایران، بیشتر از قبل معرفی شدند و با ورود بلاگرهای سفر و عکسهای زیبایی که در صفحات اجتماعی خود قرار میدادند اشتیاق مردم را برای سفر به این نقاط دوچندان کردند. من نیز از این
حدودا نیم ساعت روی آب بودیم و بعد...خدای من.... یک ساحل سفید پر از پرنده ...آب هایی که رنگ فیروزه در مقابل اون ها حرفی برای گفتن نداره....چشمام لحظه ای خیس شد و با خودم گفتم :" عجب خلقتی هستی انسان که وقتی گوشه ای
حرف دل : سفر یعنی تولد، یعنی زایش، درست مثل لحظه ای که نوزاد پا به جهان هستی میزاره و با تولدش،سفرش توی جاده های زندگی شروع میشه. راستشو بخواین سفر،برای من همیشه بمعنای همین تولد و زایش دوباره هس.وقتی پام رو تو جاده میزارم،انگار دارم
به نام خدا مقدمه سفر بین اینکه اول به جزیره کیش یا به غرب هرمزگان بروم مانده بودم ولی بعد که بلیط پرواز مشهد به عسلویه را با قیمت 1.300.000 تومان دیدم، عاقبت قرار شد اول به عسلویه و در آخر سفر به جزیره کیش بروم. روز اول: روز
من بهادر هستم ، یک ایرانگرد که شما را از نیلوفرها تا عطر نان برنجی در کرمانشاه همراه می برم.آبانماه ۹۸ بود. دوباره چند تعطیلی پشت سرهم در تقویم داشتیم. من سه روز مرخصی هم گرفتم و ترتیب یک سفر کامل به جنوب کشور را
صِیدِ دُرِّ یَتیمِ خَلیجِ فارس یا سفر بدون برنامه به جزیره ی ممنوعه سفری که مارو تا جزیره ی دعوتنامه لازم ِ خارگ بُرد، از اون سفرهای پیشبینی نشده بود. حتی وقتی تهران رو، بدون هیچ مقصد مشخصی ترک میکردیم به ذهنمون هم نمیرسید سر از
من عاشق جنوب کشورم هستم و هر سال لحظه شماری می کنم برای رسیدن فصل پاییز تا سفرهام رو به سمت جنوب شروع کنم. از اونجایی که قبلا جزایر جنوبی و بندر عباس و چابهار رو دیده بودم، این دفعه قصد داشتم تا بوشهر رو
منصور ضابطیان در کتاب «مارک دو پلو» مینویسد: "هر کسی را چیزی به جایی میرساند، شاید وسوسهی یک نگاه یا تصویری دلانگیز یا تصوری موهوم. هر کسی را چیزی وسوسه میکند تا کولهپشتیاش را بردارد و بار سفر ببندد به جایی و اینبار ..." باید