و اما هند... از وقتی یادم میاد دلم میخواسته هند رو ببینم.اصلا اون زاهدان و چابهار و جزیره هرمز و بندرعباس رو رفتم که یه تجربه نزدیک به هند داشته باشم.برنامه ریزی اولیه اش برمیگرده به سال نودوهفت اما با اومدن کرونا و بعد از اون
سلام . من مهدی فرخی هستم، 40 سالمه و حدود 20 سالی هست که سفر می کنم. اون اوایل توی سفرنامه هام رو در خود سفر و شب به شب می نوشتم ولی کم کم حوصله و انگیزه سفرنامه نویسی رو از دست دادم. در
*دورترین سفرها از نخستین گامها شروع میشود(کنفسیوس) سفر به هند از زمانی برای من آغاز شد که خیال سفر به هند در ذهنم آمد و شروع به برنامه ریزی کردم یعنی آذر ماه ۱۴۰۱ به دنبال سفری متفاوت خارج از تور بودم ،قبل از سفر هوایی
مقدمه داستان شروع سفر ما به هندوستان یک داستان کاملا معمولی است. معمولی مثل داستان برخی دهه شصتی های این روزگار که از آب و گل درآمده اند و عاشق ماجراجویی و سفر هستند. بگذارید داستانم را از نقطه دقیق تری شروع کنم؛ از یک شب
هدف از نوشتن این سفرنامه ذکر جزئیات صرف سفر و نقاط تاریخی و تاریخچه مناطق گردشگری نیست بلکه هدف بیش از هرچیز درک روح و درون مایه ای از سفر به هند بوده و امیدوارم مورد نظر شما قرار بگیرد. در مورد جزییات سفر و
من خوش شانس بودم که سال ها از سفرهای خانوادگی و سفرهای انفرادی زیادی لذت بردم. هیچ چیز اما قابل مقایسه با تجربه سفر من در هند نیست. هرگز به اندازه تجربه سفرم به هندوستان الهام نگرفته ام و در عین حال اینقدر ذوق زده
قطعا بسیاری از دوستان بهتر از من به شرح سفر هند پرداخته اند و هدف من از نوشتن سفرنامه تنها به روز کردن اطلاعات جهت سفر به هندوستان پس از حدود دو سال اپیدمی کرونا است. سفر ما در هفتم مرداد ماه 1401و به مدت
مقدمه همه چیز از سال 79 شروع شد...من و يک سی دیِ فيلم هندی به اسم Kuch Kuch Hota Hai اونايی که فيلم رو به تماشا نشستن شايد مثل من کارشون به جور هندوستان کشيدن ختم شده و اونايی که فيلمو نديدن پيشنهاد ميکنم بخش کوچولويی از
این سفرنامه حاصل تجربیات و نظرات شخصی من در طول 27 روز سفرتنهایی بکپکری به پنج شهر هند( بمبئی- جودپور- جیپور- آگرا- واراناسی و دهلی) هستش. سفرنامه رو به هفت قسمت تقسیم کردم و هر قسمت رو به یک شهر اختصاص دادم. بخش اول و دوم سفرنامه
کیف کوچکم را روی شانه انداخته و دستم را روی بوق گذاشته بودم و ویراژ می دادم؛ نه از آن ویراژهای مردم بدبخت کُن! می دانید که ویراژ هم چند نوع دارد: یکی همانی است که هر روز در خیابانهای شهرمان می بینیم و پشتِ
پس از پیچیدن به سمت راست راهرو وارد اتاق کم نوری شدیم. صدای چلیک قفل شدن درب چوبی پشت سرمان، اغراق آمیز و بلندتر از حد معمول به گوشم رسید. چند لحظه ای طول کشید که چشمانم به تاریکی عادت کند. تنها منبع نور اتاق،
شکرشکن شوند همه طوطیان هندزین قند پارسی که به بنگاله میرودطی مکان ببین و زمان در سلوک شعرکاین طفل یک شبه ره صدساله میرود _____________________________________________________________________________ خستهی راه بودم و در خواب و بيدارى روى تخت دراز كشيدم كه صداى تَقتَقِ در چرتم را پراند؛ انگار کسی در
چندین سال است که ماههای پایانی سال با فکر و برنامه ریزی سفر گذشته است و فروردین هر سال با سفر. ماههای پایانی سال 98 اما متفاوت تر از هر سال است و رنگ بویی از سفر خارجی ندارد. قیمتِ دلار سر به فلک کشیده،
با سلام . این اولین سفرنامه ای هست که می نویسم و امیدوارم با نظرات ارزشمند شما ایرادات احتمالی ، در نوشتار آینده برطرف گردد . از دوران کودکی سغر داخلی و خارجی زیاد رفتم و کلأ خانواده اهل سفری دارم و معمولأ سفرها رو با
سفرنامۀ جنوب هند - مقدمه و نکات سفر کسوف و کریسمس در سرزمین هندوها اواخر تابستان 98 تصمیم گرفتیم برای خورشید گرفتگی 5 دی آماده شویم. بارها و بارها طرح های مختلفی را برنامه ریزی کردیم و تغییرش دادیم. در نهایت به این نتیجه رسیدیم که جنوب
به نام خدا سفر ما با پرواز ماهان از فرودگاه امام خمینی شروع شد. پرواز ساعت 8:50 بود اما به خاطر اینکه تعداد زیادی از مسافران که یک گروه هندی بودند، خیلی دیر رسیدند، با دو ساعت تاخیر انجام شد. پرواز خوب و مهمانداران خیلی خوش
من و همسرم بسيار اهل سفر كردن هستيم اما متاسفانه اهل سفرنامه نوشتن نيستيم. هميشه قبل از سفر، از تجارب دیگران در قالب سفرنامه ها بهره میبریم، اما براي سفر به پاكستان چون سفرنامه اي برای خواندن پيدا نكرديم تصميم گرفتيم اين بار حتما سفرنامه
مقدمه کشمیر شاید برای خیلی از ما فقط یک اسم یا نهایتا یک تصویر از لوکیشن های جذاب و زیبا در فیلم های هندیست. اما بی اغراق کشمیر یک عروس زیبا است ، یک جواهر ، یک تاج پادشاهی که سالهاست برای سر گذاشتنش میان چند
در خیابانهای زیبای جیپور چهار نفری داخل یک ریکشا نشسته بودیم. سه تا دختر روی صندلی پشت و تک پسر گروهمان به سختی کنار راننده نشسته بود. به خاطر جشن دیوالی شهر پر از گل و رنگ و نور بود. مثل جشن نوروز ما همه
خیلی ها در آرزوی دیدن اروپا و رفتن به پاریس و دیدن برج ایفل هستن اما من همیشه در آرزوی دیدن هند و تاج محل زیبا بودم. نمیدونم چرا اما مطمئن بودم که از هند خوشم خواهد اومد. با اینکه کلی چیزهای متفاوتی در موردش