سفر به قشم و هرمز، جزایر هزار رنگ خلیج فارس

4.6
از 21 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
سفر به قشم و هرمز، جزایر هزار رنگ خلیج فارس
آموزش سفرنامه‌ نویسی
10 مرداد 1402 12:00
8
8K

مدت­ها بود منتظر فرصتی بودیم تا به جزیره زیبای قشم و هرمز سفر بکنیم. طبق معمول، با خانواده و فامیل مشورت کردیم تا هم زمان سفر رو با هم هماهنگ بکنیم و هم در مورد وسیله نقلیه مسافرت، تصمیم بگیریم. از بین گزینه ­های ماشین شخصی و قطار و هواپیما، قطار مورد پسند اکثریت قرار گرفت. اگرچه مسافرت بدون ماشین شخصی، سختی ­های خاص خودش رو داره، اما بد نیست که گاهی اوقات به سفرمون تنوع بدیم و تجربه جدیدی کسب بکنیم.

دی ماه بود و به خاطر هوایِ مناسب جنوب کشور، مسافر برای بندرعباس و تور قشم زیاد بود. همین مسئله باعث شده بود که بلیط­ ها خیلی سریع تموم بشن. تصمیم داشتیم جمعاً 5 شب توی قشم و درگهان و بندرعباس بمونیم. باید بلیط رفت رو طوری تهیه می­ کردیم که بعد از 5 شب، بتونیم بلیط هواپیما برگشت رو هم بخریم. همین موضوع، ما رو با محدودیت مواجه کرده بود.

بلیط قطارهای خوب و کوپه ­­های چهار تخته کلاً تموم شده بود. چاره­ ای جز انتخاب کوپه­ های شش تخته معمولی نبود. بعد از کلی جستجو، تونستیم برای 22 دی ماه، بلیط رفت از تهران به بندرعباس و 28 دی، بلیط برگشت رو بگیریم. یک کوپه شش نفره دربست و یک تخت از کوپه ­ای دیگه برای شش نفر بزرگسال و یک نفر خردسال رزرو کردیم. یعنی کلاً 7 تخت گرفتیم.

روز اول (22 دی ماه 1401)

هوا سرد بود و گردنه کوهینِ قزوین هم کمی برف اومده بود. برای اینکه گرفتار برف و راه­بندان نشیم، صبح زود از شهرمون (رستم آباد گیلان) با اتوبوس به سمت تهران حرکت کردیم و از ترمینال غرب هم با تاکسی به ایستگاه راه آهن رفتیم. چند ساعتی زودتر به راه آهن رسیدیم و کمی معطل شدیم. اما این معطلی، بهتر از این بود که استرسِ دیر رسیدن به قطار رو داشته باشیم.

dIvgR7c1JZjjdrWL6b3bmekcLPVgHTHL6uGZJ5EU.jpg
ماکتی زیبا در داخل ایستگاه راه آهن تهران

هوای تهران سرد بود و ریز ریز، برف میومد. نگران شدم نکنه اسکله شهید حقانی بندر عباس تعطیل باشه و نتونیم به قشم بریم؟! قبلاً شماره اسکله شهید حقانی بندرعباس و شهید ذاکری قشم رو از سایت ­ها برداشته بودم. چند بار تماس گرفتم ولی کسی گوشی رو برنمی­ داشت. کمی نگران شدم. تماس­ های بعدی و بعدی من هم بی­ نتیجه بود و این موضوع، نگرانی من رو بیشتر کرد. احتمالاً اسکله تعطیل بود که کسی گوشی رو برنمی ­داشت. بیرون از ایستگاه، تدارک شام و صبحانه فردا رو دیدم. قطار، سر ساعت 12:05 راه افتاد. بعد از حرکت قطار، چند بار دیگه تماس گرفتم اما همچنان تماس­ ها بی پاسخ بود. اوایل شب، قطار برای نماز مغرب و عشا، توی یکی از ایستگاه­ ها نگه داشت.

xuBR3STluwY1GzihHq9s8fv4wECONhOXi2atyclo.jpg
قطار ما در ایستگاه

هوای بیرون خیلی سرد بود. مسافرها بعد از نماز، سریع سوار شدن و قطار مجدداً راه افتاد. سیستم سرمایش و گرمایش قطار قابل تنظیم نبود. کوپه یا خیلی سرد بود یا خیلی گرم. چند بار به مسوول واگن گفتم اما فایده­ ای نداشت. هر طور شده، سعی کردیم هوای داخل کوپه رو تنظیم بکنیم. گاهی با باز کردن پنجره و گاهی با پوشاندن دریچه تهویه!!!

روز دوم (23 دی ماه 1401)

صبح، چند بار با اسکله ­ها تماس گرفتم و باز هم نتیجه ­ای نداشت. با 118 تماس گرفتم تا شاید شماره دیگه ­ای از اسکله بگیرم اما همچنان همون شماره ­ها رو برای من تکرار می ­کردن. مطمئن شدم که ترددی بین بندرعباس و قشم انجام نمی ­شه. توی راهرو با خودم فکر می­ کردم که اگه روزهای دیگه هم اسکله تعطیل باشه، چکار باید کرد؟ تمام برنامه ­ریزی ­های ما برای رفتن به قشم به هم می­ خورد!

حسابی کلافه شده بودم. توی همین افکار بودم که متوجه شدم چند تا کوپه اون طرف­تر، خانواده­ ای اهل قشم، با ما همسفر هستن. فرصت رو غنیمت شمردم و باب گفتگو رو باز کردم تا شاید خبر جدیدی به­ دست بیارم. از وضعیت حرکت قطار بندرعباس به قشم پرسیدم که گفتن به خاطر طوفانی بودن هوا، اسکله تعطیله اما جای نگرانی نیست چون میشه به بندر پُل بریم و از اونجا با لندینگ کرافت (Landing craft) که اصطلاحاً به لندیگراف معروفه و مخصوص حمل ماشین هست، خودمون رو به بندر لافتِ قشم برسونیم.

با شنیدن این خبر، خیالم آسوده شد و نفسی به راحتی کشیدم. ضمناً، گفتند که برای اطلاع از وضعیت حرکت لنج­ها، با تلفن گویای 0763111 تماس بگیرم که 24 ساعته پاسخگو هست. من هم با اون شماره تماس گرفتم که اعلام شد تا اطلاع ثانوی اسکله تعطیله. ظاهراً چاره­ ای جز رفتن به بندر پُل نبود. خبررسانی مسوولین و رسانه ­ها که در این مورد خیلی خیلی ضعیف بود و ظاهراً 118 هم از شماره تلفن گویا بی ­خبر بود!! خدا اموات اون خانواده رو ببخشه و بیامرزه که حداقل یه شماره تلفنی به ما دادن تا تکلیف خودمون رو بدونیم.

قرار بود ساعت 8:15 صبح به بندرعباس برسیم اما به خاطر سیل دیشب، راه­ ها دچار مشکل شده بودن و قطار با سرعت خیلی پایینی حرکت می­ کرد. بالاخره با تأخیر حدود سه ساعته، به بندرعباس رسیدیم. دو تا ماشین گرفتیم برای بندر پُل. کرایه هر نفر 100 هزارتومن بود. یک ساعتی طول کشید تا به بندر پل برسیم. چند تا لندیگراف، تازه وارد اسکله شده بودن و ماشین ­ها داشتن پیاده می ­شدن.

xcc8IkB9Gv49wZFw68tyyhjhBhv6SYyHnh5H2QOF.jpg
خروج ماشین ­ها از لندیگراف

یکی از لندیگراف ­ها هم در حال سوار کردن ماشین ­ها به مقصد بندر لافت بود. بعد از اینکه ماشین ­ها رو سوار کرد، نفری 20 هزار تومن دادیم و سوار شدیم. باید تا مقصد، کنار ماشین ­ها، سر پا می ­ایستادیم.­ همینکه مطمین شدیم برنامه ما به هم نمی­خوره، همه استرس و ناراحتی ­­ها از بین رفت و دیگه وقتش بود که از مسافرتمون لذت ببریم. دیدن کشتی ­هایی که ماشین ­ها (و حتی اتوبوس ­ها) رو جابجا می­ کرد، برای ما تازگی داشت. تماشای آب­ نیلگون خلیج فارس و آسمان آبی و مرغان دریایی که اطراف کشتی ­ها به پرواز در اومده بودن، منظره زیبا و لذت ­بخشی ایجاد کرده بود.

4QwIh5JSTO7xTydEfFnRBvkRH2pL3V8KVzdpChJ6.jpg
سفر با لندیگراف از بندر پُل به بندر لافتِ قشم

مسافرهای زیادی توی کشتی بودن و همه سرگرم تماشای مناظر اطراف بودند و پشت سر هم عکس و فیلم می­ گرفتن. رفته رفته از اسکله دورتر و دورتر می ­شدیم و تا چشم کار می ­کرد، آب بود و آب. سفر دریایی، اون هم به این شکل و ایستاده در کنار ماشین ­ها، شور و حال خاصی داشت. 

حدود 20 دقیقه طول کشید تا به بندر لافت رسیدیم. مستقیم رفتیم به سمت سوئیتی که توی درگهان رزرو کرده بودیم. کارگاه لنج ­سازی هم توی مسیر بندر لافت به درگهان قرار داشت.

6jMeSdEYqGSmGv7yTtU789viMGsfr0cNGYdfegnC.jpg
کارگاه لنج سازی

کنار کارگاه لنج ­سازی توقف کوتاهی کردیم و بعد از اینکه چند تا عکس گرفتیم، مجدداً راه افتادیم. 1 میلیون و 800 هزار تومن برای دو شب اجاره سوئیت پرداخت کرده بودیم. سوئیت رو که تحویل گرفتیم و بار و بندیل­ ها رو گذاشتیم، برای نهار و خرید، رفتیم بازار درگهان. قیمت پوشاک مثل پیراهن، شلوار، جوراب، کفش و کتونی و بعضی دیگر از اقلام، نسبت به جاهای دیگه خیلی مناسب­تر بود حتی نسبت به بازارهای قشم و بندرعباس.  

تصمیم بر این شد که فردا از جاهای دیدنی قشم در اطراف درگهان بازدید بکنیم. با هماهنگی صاحب­خونه، یک ماشین دو کابین به مبلغ 1 میلیون تومن اجاره کردیم و قرار شد راننده با ماشین از ساعت 8 صبح تا غروب، ما رو همراهی بکنه. 

روز سوم (24 دی ماه 1401)

صبحانه رو که خوردیم، ماشین هم رسید. به سختی سوار شدیم و رفتیم به سمت جزایر ناز. حالا، اینکه شش نفر بزرگسال با یک بچه 4 ساله چجوری سوار ماشین شدیم، بماند! جزایر ناز از چند جزیره کوچک تشکیل شده اما کسی توی اون­ ها سکونت نداره. فقط عده­ ای ماهیگیر توی اون جزایر، ماهی صید می­کنن.  

lXnFjXYvlM1pbEKJi3DO7eh09sYNfZeTehYU2EbP.jpg
جزایر ناز

برای رفتن به این جزایر، باید شرایط جزر و مد رو در نظر ­گرفت. فقط، زمانی که دریا در شرایط جزر باشه، میشه با پای پیاده به جزایر ناز رفت. توی ساحل، امکانات تفریحی مثل موتورسواری، آفرودسواری و شترسواری هم هست. ضمناً با شتر هم میشه تا اون جزایر رفت. 

9XSSboSOzj3yALKySJLzQBzKbeJsCQKCvty9ZGqp.jpg
محوطه ساحل جزایر ناز

اگرچه در شرایط جزر بودیم، اما به خاطر طوفانی بودن هوا و مواج بودن دریا، امکان تردد با پای پیاده مقدور نبود. هوا هم سرد بود. بعد از کمی قدم زدن در ساحل، عازم دره ستارگان شدیم.

مبلغ ورودی هر نفر در دره ستارگان 10 هزار تومن بود. مردم بومی منطقه، به این دره، "استاله کفته" یا "استاره افته" هم میگن. به خاطر صداهای عجیب و غریبی که شب ­ها (احتمالا در اثر وزش باد) به گوش می­ رسه، نزد بومیان به دره ارواح یا دره جنی هم معروفه. چون معقدند شب­ ها، اجنه و ارواح در این منطقه رفت و آمد دارن و این صداها هم مربوط به اون ­هاست!!

PZfKOQ51d5zzOyFx19wkNUDERQHuTQ7YlZiDeiMc.jpg
مقطع ورودی دره ستارگان

دره ستارگان، یک پدیده طبیعی هست که در اثر وزش باد و بارش باران و جریان آب ­های سطحی ایجاد شده. البته متفاوت بودن جنس خاک هم در این شکل­ گیری بی­ تاثیر نیست. یعنی خاک­ هایی که نرم­تر بودند، در اثر بارش باران و جاری شدن آب، شسته شدن و خاک­ های سفت­ تر، در جای خودشون باقی موندن که این موضوع، باعث تشکیل دیواره ­های بلند، شیارهای عمیق و اشکال گوناگونِ زیبایی شده.

M2fyoOFZmz3nFMAYogPL2r5LxwhH2o1TjttSzpZ2.jpg
دیواره ­های شگفت­ انگیز در دره ستارگان

وجود این دیواره ­ها و شیارها و شکل­ های متفاوت، زیبایی خاصی به دره ستارگان بخشیده و یکی از جاهایی هست که در قشم حتماً باید دید. پس از حدود یک ساعت گردش در دره ستارگان، تصمیم داشتیم به غار خربس بریم اما ظاهراً مدتی هست که این غار تعطیله. عازم دیدن جزیره هنگام شدیم. شهر ساحلی و زیبای سوزا هم توی مسیر بود. تعدادی شتر رو دیدیم که در کنار جاده در حال چرا بودن. 

2Ih2u1M2PLYUyQdvFnXFP40QrgJhJwY10zAoEvb6.jpg
ورودی شهر ساحلی سوزا

در جزیره هنگام، برخلاف جزایر ناز، بومی ­ها ساکن هستن که می­ تونید صنایع دستی محلی رو از بازارچه ساحلی جزیره بخرید. اغلب گردشگران، برای دیدن دلفین ­ها و ساحل نقره­ ای و ماهی ­های رنگارنگی که نزدیک جزیره هنگام وجود دارن، به این جزیره سفر می ­کنن. حدود ساعت 10:30 رسیدیم به اسکله­ کندالو تا از اونجا به جزیره هنگام بریم.

oXRq2ojyt4AvwxjRStfhzzE6X9UZ74C6MArFeosf.jpg
اسکله کندالو

اشتیاق زیادی برای رفتن به جزیره هنگام داشتیم تا بازی دلفین ­ها رو ببینیم و در ساحل نقره ­ای هنگام قدم بزنیم اما اینجا هم شانس با ما یار نبود. به خاطر شرایط بد آب و هوایی، اسکله تعطیل بود و هیچ شناوری به سمت جزیره هنگام حرکت نمی ­کرد. جزیره از اسکله کندالو دیده می ­شد. ناچاراً چند تا عکس و فیلم گرفتیم و دست از پا درازتر، برگشتیم. به راننده گفتم ما رو به روستای ساحلی شیب دراز که در فاصله کمی از همین اسکله قرار داره، ببره تا محل تخم­ گذاری لاک ­پشت ­ها رو ببینیم. اما متأسفانه اونجا هم تعطیل بود و تیرمون بار دیگه به سنگ خورد. فرصت کم بود و باید از وقتمون استفاده می­ کردیم و جاهای دیگه­ هم می­ رفتیم.

سریع سوار ماشین شدیم و به سمت جنگل حرای سهیلی راه افتادیم. از داخل روستای سهیلی که حدود 20 کیلومتر با اسکله کندالو فاصله داشت، عبور کردیم. از روستای سهیلی تا جنگل حرا قشم هم حدود 6 کیلومتر فاصله داره. کلا بعد از 26 کیلومتر، به محوطه جنگل حرای سهیلی رسیدیم.   

y0h7XFEFK8z4F9dcsFZxUHWjsdlENqJwDwwKPoVO.jpg
ورودی جنگل حرا

در محوطه جنگل حرا، مغازه­ هایی برای فروش لباس­ های زیبای محلی، نقاب، عطر و ادکلن و محصولات تزیینیِ دریایی مثل صدف و ستاره دریایی یا ماهی ­های گوناگون تاکسی­درمی شده، وجود دارن. اگر کسی به زدن نقش حنا علاقه ­مند باشه، می­ تونه توی همین بازارچه هم این کار رو انجام بده.

TccTRMsoQ7Tk01gngNF249Eo4FESbVz0mhn6wefA.jpg
بخشی از بازارچه جنگل حرای قشم
AHgu4QvI1YaRpb1MbrfVhuc4MmQxG6Dr55Dt6bOg.jpg
محصولات دریایی تزیینی بازارچه جنگل حرای قشم

برای شش نفر، بلیط گشت در جنگل دریایی حرا رو با ازای هر نفر 75 هزار تومن تهیه کردیم. برای کودک زیر 5 سال هم نیاز به تهیه بلیط نبود. سوار قایق شدیم و به سمت جنگل (دریایی) رفتیم. درختان جنگل حرا بسیار ارزشمند هستن. ریشه این درختان، عین یه تصفیه­ خانه آب شیرین ­کن عمل می ­کنن. یعنی آب شور دریا رو می ­گیرن و شیرین می ­کنن و برگ این درخت ­ها هم خوراک خوبی برای دام­ هاست.

به تماشای جنگل زیبا و پرندگان دریایی نشسته بودیم و از مناظر اطراف لذت می­ بردیم که راننده قایق گفت امکان دیدن دلفین ­ها در جنگل حرا هم هست اما باید هزینه جداگانه ­ای به مبلغ 800 هزار تومن به ایشون پرداخت بکنیم. اگرچه مبلغش کمی بالا بود، اما از اونجایی که ما از دیدن دلفین ­ها توی جزیره هنگام محروم شده بودیم، از خدا خواسته، فرصت رو غنیمت شمردیم و قبول کردیم این مبلغ رو بپردازیم اولی به شرطی که حتماً دلفین ­ها رو ببینیم.

ایشون هم شرط ما رو قبول کرد و برای رفتن به محل تجمع دلفین ­ها، سرعت قایق رو زیادتر کرد تا زودتر برسیم. از آبراهه ­های باریکی که به خاطر موج دریا، همراه با دست­انداز بود، عبور کردیم. پرندگان دریایی از جمله حواصیل ­ها، کنار آب نشسته بودند و هر بار برای شکار ماهی، دل به دریا می­زدن.

mGGs7qsLxBCYc0vqjMX9xjMA3KE5ObZGPjvLDQr9.jpg
پرندگان دریایی جنگل حرا و مسیر رفتن به زیستگاه دلفین ­ها

 بعد از حدود 10 دقیقه، به محل تجمع دلفین ­ها رسیدیم. راننده، قایق رو خاموش ­کرد تا صدای اون، دلفین ­ها رو فراری نده. اشتیاق زیادی داشتیم تا هر چه زودتر دلفین ­ها رو ببینیم. همه سکوت کرده بودند و چشم­ ها در جستجوی دلفین، به هر سویی می­ چرخید. برای اینکه هیچ حرکتی از دلفین ­ها، از دید ما پنهان نمونه، تقسیم کار کردیم و هر کدوم، چهارچشمی مراقب یه طرف بودیم. هر سمت که دلفینی روی آب میومد، با داد و فریاد، به بقیه خبر می ­دادیم و بلافاصله همه سرها به همون طرف می­ چرخید.

حدود 10 دقیقه ­ای اونجا بودیم و تماشای بازی و شیطنت دلفین­ ها، لحظات شیرین و شادی رو فراهم کرده بود. خیلی تلاش کردیم تا عکس و فیلمی از دلفین­ ها بگیریم ولی چون اون­ ها هر وقت از یه طرف بیرون می­ اومدن و سریع داخل آب می­ رفتن، موفق به اینکار نشدیم. اما همینکه چشممون به جمال دلفین ­ها منور شد، رضایت ما جلب شد و راننده قایق هم به پولش رسید. در مسیر برگشت، کمی در کنار درختان عکس و فیلم گرفتیم و به ساحل اومدیم.

zD29AZCKn9Nn4TZQ1n311jP2990pdmkHG97p1Onr.jpg
جنگل حرا

نزدیک ظهر بود و باید جایی می­ رفتیم برای خوردن نهار. توی یکی از سفرنامه­ ها خونده بودم که روستای سهیلی جای مناسبی برای خوردن غذاهای دریایی هست. از راننده عزیز خواستم ما رو به یک رستوران خوب توی روستای سهیلی ببره. ایشون هم "رستوران سنتی ناخدا عبدل صالح" رو پیشنهاد داد. من عادت دارم هرجایی که میرم، حداقل یکی از غذاهای معروف اون منطقه رو بخورم و طعمش رو بچشم.

قلیه ماهی، یکی از غذاهای خیلی معروف جنوب کشور هست که تا اون لحظه، هیچکدوم از ما نخورده بودیم و فکر نمی ­کردیم که از این غذا خوشمون بیاد. به همین خاطر دو تا چلو میگو و چهارتا چلو ماهی شیر سفارش دادیم و یه قلیه ماهی هم گرفتیم تا تست بکنیم. قلیه ماهی رو با وسواس و احتیاط مزه مزه کردیم. بعد از تست و چشیدن، تازه فهمیدیم چه کلاهی سر ما رفته که تا الان از این خورش خوش­مزه نخوردیم!

U0Xfq7k68w0ql2pzwzQUyMz6AX17Pq7KtF5hpbgW.jpg
نهار در رستوران ناخدا عبدل صالح روستای سهیلی

جنوبی­ ها عادت دارن کنار غذاهای دریایی که طبع سردی داره، خرما هم بخورن تا تعادل سردی و گرمی حفظ بشه. برای ما هم در کنار ماهی و میگو، خرما و ارده و همینطور ترشی سرو کرده بودن (البته به جای ترشی، باید بهش بگیم تندی چون خیلی تند بود). انصافاً هم غذای خیلی خوب، تازه، خوشمزه، به اندازه و با کیفیتی بود. کل هزینه نهار ما، حدود 2 میلیون تومن شد. اگرچه کمی گرون تموم شد، اما به کیفیتش می­ ارزید. بعد از خوردن نهار و تجدید قوا، سوار ماشین شدیم و به سمت تنگه چاهکوه راه افتادیم.

یکی از جاهایی که دیدنش در جزیره قشم به شدت توصیه می شه، تنگه چاهکوه هست که در حدود 3 کیلومتری روستای چاهو قرار داره و مبلغ ورودی اون هم 10 هزار تومن به ازای هر نفر هست. در کنار گیشه بلیط ­فروشی، چند تا مغازه برای فروش صنایع دستی و یا خوردن و نوشیدن وجود داره. در کنار این مغازه ­ها، ابتکار جالبی برای رفع تشنگی پرنده ­ها انجام داده بودند که لازم دونستم از این کار قشنگ هم یادی بکنم.

TTrBZHtYx3kKR1ZqynqWO5LJpxV5XLPmZ0lQwNax.jpg
استفاده از بطری آب برای رفع تشنگی پرنده ­ها

تنگه چاهکوه در اثر حرکات زمین و فرسایش خاک و سنگ ­های رسوبی در دل کوه ایجاد شده. حرکات زمین، باعث ایجاد درز و شکستگی کوه شده و مسیری برای جاری شدن آب تشکیل داده. جاری شدن آب در اثر بارش باران، باعث عمیق ­تر شدن درزها و گسستگی ­ها شده و طی سالیان بسیار زیاد، تنگه­ فعلی شکل گرفته.­ دیواره ­های بلند و صخره­ هایی با اشکال مختلف، شیارهای عمیق و حفره­ های کم عمق در کف تنگه، زیبایی خارق ­العاده ­ای به این تنگه داده. چهار حلقه چاه در این تنگه وجود داره که ابتدا عمق کمی داشتند. اما در قدیم، اهالی منطقه برای استفاده از آبِ شیرین این چاه­ ها، عمق اون ­ها رو بیشتر کردن. شاید دلیل نام گذاری این تنگه هم به خاطر وجود چاه در داخل کوه باشه.

RtVFnO16schp7yuPfODJOx5X8mMUPaccpIJseeGK.jpg
نمایی از تنگه چاهکوه

 توی سفرنامه ­ای خونده بودم که مردی از بومیان منطقه، همیشه توی تنگه حضور داره و با سطل، از چاه آب می ­کشه و به گردشگران میده. وقتی به چاه­ ها رسیدیم، اون مرد محترم با ظرف پلاستیکی سفید، در حال کشیدن آب از یکی از چاه ­ها بود. کمی از اون آب خوردم. شیرین بود اما احساس کردم که به مقدار خیلی کمی نمک هم داره. به هر حال، در جزیره ­ای که سرتاسرش، پُر از نمک هست و آب­های دورتادورش هم شوره، وجود چنین آبی، نعمت بزرگی به حساب میاد.

0SPdYGaHF2lzUpwgtrrfeNYRpYVRtF7sRjy8th0u.jpg
چاه­ های تنگه چاهکوه و مرد بومی همیشه حاضر در تنگه
U2C3bYBHZombIdWT4tez8zyAjc5HFD29wQEqGFKJ.jpg
شیار کف تنگه چاهکوه

تنگه چاهکوه اینقدر قشنگ و با عظمت هست که حداقل یک ساعتی از وقت شما رو خواهد گرفت. بعد از دیدن تنگه شگفت­ انگیز چاهکو، به سمت درگهان حرکت کردیم و غروب به درگهان رسیدیم. خانم­ ها که تا این لحظه ­ی روز، بازار رو از دست داده بودن، پیشنهاد دادند که مستقیم بریم بازار.

TPksdUGOHgRMQ8F52YRPzhdFCVUCChK0XapAxo6P.jpg
غروب آفتاب درگهان در کنار بازار نخل زیتون

دیدن این همه جنس مرغوب و با کیفیت که قیمت مناسبی هم داشتن، ما رو وسوسه کرد تا در حد ممکن، وسایل مورد نیازمون رو بخریم. بعد از خرید و صرف شام توی بازار درگهان، خسته و کوفته به خونه برگشتیم تا جانی بگیریم و نفسی تازه بکنیم برای فردا.

روز چهارم (25 دی ماه 1401)

طبق هماهنگی با صاحبخونه، قرار شد ساعت 3 بعد از ظهر خونه رو تحویل بدیم. بعد از صبحانه، مجدداً به بازار رفتیم. واقعیت اینه که از ابتدا هم هدف ما از اومدن به قشم و درگهان، هم سیاحت بود، هم خرید. قرار بود بخشی از وقتمون رو برای خرید و بخش دیگه رو برای گردش و تفریح بذاریم.

درگهان، مراکز تجاری خیلی زیادی داره که اگر قصد خرید دارید، می ­تونید با بررسی کیفیت و قیمت اجناس، خرید خوبی داشته باشید (البته حتماً به کیفیت اجناس هم توجه بشه). از مجتمع دو دولفین­ بگیرید تا مرکز خرید مروارید و مجتمع تجاری ایران زمین و بازار قدیم درگهان و مجتمع تجاری پرشین گلف و بازارهای دریا، زمرد، نخل و همینطور بازار بزرگ قصر که عمده اجناس این بازار، چینی هستن و یا بازار اطلس که مختص کیف و کفش هست.

بهترین مراکز خرید قشم

Fj53d8ECBI0rboly23pVz4w71gdtSJPypQnNYRzt.jpg
یکی از مراکز خرید درگهان

البته مجتمع­ های تجاری درگهان به همین تعدادی که نام بردم، خلاصه نمی ­شه. ضمن اینکه بعضی از مجتمع ­ها هم مثل بازار قدیم درگهان، اجناسشون رو فقط به صورت کلی می­ فروشن. اگرچه، تک و توک، مغازه­ هایی هم بودن که توی بازار قدیم قشم، اجناس رو به صورت جزیی هم می­ فروختن. به هرحال، بعد از کلی خرید و صرف نهار، ساعت 3 بعد از ظهر، خونه رو تحویل دادیم و به قشم رفتیم.

سوییت ما توی قشم، دقیقاً طبقه بالای مجتمع تجاری پردیس بود. سوئیت دنج و تر و تمیزی بود. تنها ایرادش، نداشتن آسانسور بود. بعد از تحویل خونه و استراحت و صرف چای تازه ­دم، نزدیک غروب به پارک ساحلی زیتون قشم رفتیم. پارک زیبا و تمیزی بود. میشه چند ساعتی رو در اون پارک به استراحت و تفریح پرداخت و خستگی رو از تن بیرون کرد. این پارک، تفریحات دریایی مثل شاتل، غواصی، موتورسواری و همین طور پارک بازی کوچکی برای بچه­ ها داره.

VcIdiXUlgyy4fEEaJ76gue2lSUFDAKwB1l10Kobp.jpg
پارک ساحلی زیتون قشم

توی پارک، افرادی هستن که ساندویچ (به ویژه فلافل و سوسیس بندری) و سمبوسه درست می ­کنن که می ­تونید یک وعده غذایی رو توی همون پارک نوش جان بکنید. هم هزینه ­اش پایینه و هم کمکی می شه به این­ دسته از خانواده ­ها که شاید تنها درآمدشون از همین راه باشه. ما تا پاسی از شب، اونجا بودیم. یه پسر جوان به همراه مادر و خاله­، بساط فروش ساندویچ رو در گوشه ­ای از پارک، راه انداخته بودن. در زیر درختان نخل، روی زیراندازی که برای مشتری ­ها پهن شده بود، نشستیم و به تعداد نفرات، ساندویچ سفارش دادیم و شاممون رو خوردیم. انصافاً، هم از لحاظ کیفی و هم از لحاظ کمی، دست­ کمی از فست ­فودی­ های سطح شهر نداشت و شاید هم بهتر بود.

بعد از صرف شام، دو تا ماشین دربست گرفتیم و به خونه برگشتیم. بد نیست بدونید که توی قشم و درگهان، همه تاکسی­ ها به صورت دربستی هستن. یعنی برای رفتن به هرجایی، باید به صورت دربستی تاکسی کرایه کرد. قرار شد فردا به جزیره زیبای هرمز بریم و صبحانه رو هم همونجا بخوریم.

روز پنجم (26 دی ماه 1401)

صبح زود از خواب بیدار شدیم و دو تا ماشین دربست گرفتیم و رفتیم به اسکله شهید ذاکری. قایق ­های تندرو آماده حرکت به سمت جزیره هرمز بودن.

lo89r81yPcRor9W9rrWAlHo5UG6FqAXLIp9brsD0.jpg
قایق ­های تندرو اسکله شهید ذاکری قشم

حدود ساعت 6:30 صبح با اولین قایق، به جزیره هرمز رفتیم. بلیط هر نفر 89 هزار تومن  بود. کرایه برگشت هم همین مقدار هست. فاصله قشم تا هرمز 18 کیلومتر هست. داخل قایق، یه راهرو در وسط هست و هر طرف راهرو، سه تا صندلی در ردیف­ های مختلف قرار داره. قسمت انتهایی قایق هم میز و صندلی خانوادگی 10، 11 نفره گذاشته شده.

بعد از حدود 40، 50 دقیقه، به جزیره هرمز رسیدیم. در قسمت خروجی اسکله هرمز، سه چرخه­ هایی منتظر مسافرها بودن. روی پلاکارد بزرگی مبلغ کرایه ­ها زده شده بود. هر نفر 150 هزار تومن برای بازدید از جاذبه ­های گردشگری دور جزیره. سوار یکی از سه چرخه ­ها شدیم و قرار شد از جاهایی دیدنی هرمز مثل دره سکوت و الهه نمک، غار نمک، دره رنگین کمان، ساحل تخم ­گذاری لاک­ پشت­ ها، ساحل سرخ، جنگل حرای هرمز و قلعه پرتقالی ­ها بازدید بکنیم.

از راننده محترم خواهش کردم اول ما رو ببره جایی که صبحانه بخوریم. ایشون هم ما رو برد جایی که نمی­دونم اسمش رو کافه بذارم یا رستوران محلی یا چیز دیگه. حیاطی داشت و گوشه ­ای از حیاط، با برگ نخل، اتاقکی درست کرده بودن و زیراندازی داخل و بیرون اتاقک پهن بود. داخل اتاقک، چند تا خانم که ظاهراً از اقوام آقای راننده بودند، با لباس­ های زیبای محلی، در حال پختن نان محلیِ توموشی، خلیجی و همینطور نان شیرین بودن.

برای صبحانه، نیمرو و املت و چای کرک و کره و مربا و نخود هم سرو می ­شد. محیطی کاملاً خانوادگی و منطبق با عرف منطقه بود. فضای جالب، دلچسب و لذت ­بخشی رو تجربه می ­کردیم. به قول معروف، هم فال بود و هم تماشا. ما چند پرس املت و نان توموشی با کرم شکلاتی و چای کرک سفارش دادیم. نان ­های محلی رو همونجا و در کنار ما درست می ­کردن و داغ داغ تحویل می ­دادن.

MoLfbJBhhgs58BEpaRBGbK7ydKquGcUS7pJVQaD3.jpg
صبحانه در جزیره هرمز

اگرچه ما می ­تونستیم همین املت رو توی خونه هم، حتی با هزینه کمتری، تهیه بکنیم، اما هرگز اون لذتی که در این محیط عالی و فضای جدید و بکر نصیب ما شد رو نداشت. برخورد خوب و محترمانه میزبان، لذت این صبحانه ­ی به یاد ماندنی رو دوچندان کرد.

TsjCklzEWXCbSZIMy2rC44MRqGwRHreCZoL0skhS.jpg
صبحانه در جزیره هرمز

بعد از صرف صبحانه که خیلی هم چسبید، رفتیم برای دیدن جاذبه­ های گردشگری. جزیره هرمز خیلی بزرگ نیست و اغلب جاهای دیدنی هم در نوار ساحلی جزیره قرار دارن. بیشتر طول مسیر، آسفالت شده ولی بعضی جاها در حال شن­ ریزی و زیرسازی بود. از ظواهر امر مشخص بود که خدا را شکر، عزمی برای ساختن جاده هست. از راننده خواهش کردم ما رو به دیدن دره (یا رودخانه) زعفرانی هم ببره که قبول کرد اگه وقت کافی داشتیم، با همون مبلغ توافقی (900 هزار تومن)، به دره زعفرانی هم بریم. تصویر زیر موقعیت جاهایی که ما قرار بود به دیدنشون بریم رو نشون میده.

qF0Pse7PLMU8UjVl3vrlSyesXJuwI6dovKGrdpvL.jpg
مسیر گردش ما در جزیره هرمز (از سایت گوگل مپ)

اولین جایی که رفتیم، دره سکوت و الهه نمک بود که فاصله زیادی از هم  ندارن و تقریباً یک جا واقع شدن.

cYSbMSV3ZQA76VruyJfXfznfb6tYXNsW6fwEBQ5u.jpg
دره سکوت
5nEP6634QZXmt8nbvTYQEdFq0Ltpq0tkhRdRQiFS.jpg
 الهه نمک

بعد از هر باران، کریساتل ­های زیبای نمک تشکیل می شن و عین ستاره در زیر نور خورشید می ­درخشن. ظاهراً، به خاطر همین درخشش و زیباییِ بی­نظیر، به این محل الهه نمک میگن.   

در جزیره هرمز، چیزی که زیاد به چشم می­ خوره، نمک هست و خاک­ های رنگی که در اشکال مختلف، باعث زیبایی­ این جزیره شده. مقصد بعدی، غار نمک بود. در مسیر رفتن به غار نمک، اقامتگاه زیبای ماجرا با معماری منحصر به فرد که شکل خاص و جالبی داره رو دیدیم.

RkFDsghNqKCVGGe7chNDhEaivePF1oaRZ0aRVd4v.jpg
اقامتگاه ماجرا

غار نمک در فاصله 4 کیلومتری الهه نمک قرار داره. غار کوچکی هست که کاملا از نمک تشکیل شده. کمی اون­طرف ­تر و با فاصله 3 دقیقه، می­ تونید دره رنگین کمان رو ببینید. راستش، از اون رنگین کمانی که توی سایت ­ها تصویرش رو دیده بودم، خبری نبود. ترکیبی بود از لایه ­های نمک و خاک ­های رنگی.

DDQivwp7qW234uPuXcGJzIShl9G8ltcgI9l7XKUH.jpg
دره رنگین کمان

چیزی که فراموش کردم در ابتدای ورود به جزیره هرمز بگم اینه که وقتی وارد جزیره شدیم، علاوه بر سه چرخه ­ها، ماشین ­های ون هم اونجا بودن. اما با خودمون گفتیم، ون که همه جا هست، چرا از سه چرخه استفاده نکنیم تا سفرمون متنوع ­تر بشه؟! اصلاً قشنگی سفر به همین چیزهای نو و تجربه جدید و آشنایی با فرهنگ­ های بومی و خوردن و چشیدن غذاهای محلی و این قبیل چیزهاست. خوشبختانه، تا جایی که من دیدم، اکثر مسافرها از سه چرخه ­ها برای گردش استفاده می ­کردن.

rj9TvJ0RsLQ4TeF0jATtylWbmytQE6S9gMVMC9X7.jpg
سه چرخه­ ها در کنار دره مجسمه­ ها

بعد از دره رنگین کمان، به سمت ساحل سرخ حرکت کردیم. هر چقدر که به این منطقه نزدیک­تر می ­شدیم، خاک جاده هم سرخ­تر می ­شد. ساحلی بی ­نظیر با خاکی سرخ که تصور نمی ­کنم در هیچ جای دیگه ­ای (خارج از جزیره هرمز)، بشه چنین خاکی رو پیدا کرد. منحصر به فرد بودن این ساحل، وظیفه همه ما رو در جهت حفظ این نعمت خدادادی، سنگین­ تر می ­کنه. امیدوارم خبرهایی که بابت فروش خاک جزیره می­ شنویم و می ­خونیم، شایعه ­ای بیش نباشه!!

UbovN3enQISbkzeVfhE6k31eDyDXkDTaL3xu2Plz.jpg
ساحل سرخ

جالبه که در ساحل سرخ، هر چقدر که به دریا نزدیک­تر می ­شدیم، خاک نقره­ ای هم با خاک سرخ ترکیب می ­شد. تا جایی که خاک کنار دریا کلاً نقره ­ای بود.

JaSsQf5XAyiVtaU1L6MVn2YWlehuRoIR1MBb23DX.jpg
ساحل سرخ و نقره­ ای در کنار هم

خاک سرخ و نقره ­ای، زیر نور خورشید، درخشندگی خاصی داشتند و برق می ­زدن. انگار اکلیل با خاک مخلوط شده. اما متأسفانه این درخشش زیبا، توی عکس و فیلم منعکس نمی ­شد (یا حداقل من نتونستم این کار رو انجام بدم).

KLqppvvFS20agWR99w3mUvRNjqRh8RzIvbIiicaK.jpg
ساحل نقره ای (در ساحل سرخ)

در کنار ساحل زیبای سرخ، می ­تونید انواع و اقسام لباس و نقاب محلی و صدف و حلزون و غیره بخرید. خاک ­های رنگی منطقه هم توی شیشه­ های کوچک و بزرگی فروخته می ­شن که نمی­دونم آیا کار درستی هست یا نه؟ البته طبق گفته یکی از فروشنده ­ها، برخی از خاک­ ها مثل خاک ­های آبی آسمانی یا سبز، از رنگ ­های مصنوعی استفاده شده. ما از ساحل سرخ، کلاه آفتاب­گیر و چند تا وسیله دیگه خریدیم. به نظرم، خرید از افراد بومی رو در مسافرت ­ها نباید فراموش کرد. چون هم باعث دلگرمی اون ­ها می شه و هم کسب و کارشون رونق می­ گیره و مجبور نمی ­شن از دیارشون به شهرهای دیگه کوچ بکنن.

yg7BnEwqpzFMcXWyEvulvB3dvqNo19Y9eiQGakbf.jpg
خاک­ های رنگی هرمز

به هرحال، بعد از اینکه کلی در ساحل سرخ و نقره­ ای قدم زدیم و به تماشای امواج دریا و خاک­ های رنگی و درخشان نشستیم و انرژی مثبت گرفتیم، به سمت ساحل تخم­ گذاری لاک پشت ­ها راه افتادیم.

ظاهراً لاک پشت­ها، در فصل تخم­ریزی، در این منطقه جمع می ­شن و تخم­ ریزی می ­کنن. رفتن به محل تخم ­گذاری لاک ­پشت ­ها ممکن نیست، چون این ساحل در قسمت پایین صخره قرار داره و ارتفاع صخره تا محل تخم ­گذاری هم خیلی زیاده. فقط باید از بالای صخره به این ساحل نگاه کرد. توصیه می ­کنم در صورتی که این منطقه رو برای بازدید انتخاب کردید، حتما از لبه صخره (پرتگاه) فاصله بگیرید و احتیاط بکنید تا خدای ناکرده مشکلی پیش نیاد.

9M8KspvSa8bqcObXiZLEbSujOSJeO54RsNexeobF.jpg
نمایی از ساحل تخم­ گذاری لاک پشت ­ها که از بالای صخره ­ای بلند گرفته شده

طبق قولی که راننده عزیز به ما داده بود، قرار شد به دیدن دره زعفرانی (یا رودخانه زعفرانی) هم بریم. بعد از تماشای ساحل تخم­ گذاری لاک ­پشت ­ها، به سمت دره زعفرانی راه افتادیم. دره یا رودخانه زعفرانی، از عجیب­ ترین و زیباترین رودخانه ­هایی بود که من دیدم. رنگ زرد طلایی و زعفرانی این رودخانه بسیار دیدنی و چشم­ نواز هست. فکر نمی ­کنم به جز جزیره هرمز، مشابه چنین رودخانه ­ای در هیچ جای دیگه­ ای وجود داشته باشه.

LrrsNk1QXIXK2n1MrHvn0WwEB7ukY599dpEBaqeh.jpg
دره زیبای زعفرانی

رنگ زرد رودخانه، به خاطر وجود خاک زرد در بالادست رودخانه هست. زمانی که بارون می ­باره، خاک ­های زرد بالادست رو می ­شوره و با خودش به این رودخانه منتقل می ­کنه. وقتی خاک­ زرد از داخل رودخانه عبور می ­کنه، رنگ نمکِ کف رودخانه رو به زرد تغییر میده.

gRWuswC6Y14p4H02DFVsAtQHq0nQLBJ1ar70cKEB.jpg
دره زیبای زعفرانی

در مسیر دره زعفرانی به جنگل حرای هرمز، چند تا آهو دیدیم اما چون خیلی سریع از منطقه دور شدن، نتونستیم عکس مناسبی ازشون بگیریم. در جنگل حرای هرمز، علاوه بر درختان زیبا، خرچنگ ­هایی بودند که اندازه اون ­ها خیلی کوچک بود (شاید به اندازه یک بند انگشت). هر کدوم از خرچنگ ­ها که تعدادشون هم خیلی زیاد بود، سوراخی توی زمین درست کرده بودند و به محض اینکه نزدیک می ­شدیم، خیلی سریع می ­رفتن توی سوراخ­ ها.

اگرچه، حواسمون بود تا آسیبی به اون­ ها نرسونیم، ولی راننده عزیز هم خیلی سفارش خرچنگ­ ها رو می ­کرد. بابت آهوها هم نگران بود. می­ گفت که عده­ ای مسافر، با خودشون تعدادی سگ به این جزیره آوردن و رها کردن و این سگ­ ها هم آرامش آهوها رو به هم زدن. طبق صحبت­ های ایشون، همین سگ ­ها، تا الان چند تا از آهوها رو کشتن. به همین علت، جمعیت اون ­ها هم در حال کمتر شدن هست!!! به نظرم، مسوولین مربوطه باید در این مورد بررسی دقیقی انجام بدن و اگه این حرف درست باشه، حتماً برای حفظ امنیت آهوها چاره­ اندیشی بکنن.

tcflVvtYKKGh8BgceRtUvbW1tUewYWXLjN1sf0eR.jpg
جنگل حرای هرمز

جزیره هرمز، جاهای دیدنی زیادی داره. مثل دره مجسمه ­ها، خانه (موزه) استاد نادعلیان، پرتگاه غروب و جاهای دیدنیِ دیگه که بازدید همه اون­ ها، زمان بیشتری می­ طلبید و متأسفانه ما چنین فرصتی نداشتیم.

آخرین جایی که طبق قرار باید می ­دیدیم، قلعه پرتغالی ­ها بود که در سال 1507 میلادی، به دستور دریانوردی پرتغالی به نام آلفونسو آلبوکرک ساخته شد. این قلعه­، بعد از اینکه سال­ ها در تصرف پرتغالی ­ها بود، در زمان شاه عباس صفوی، توسط یکی از سردارانش به نام امام ­قلی خان، از پرتغالی ­ها پس گرفته شد.  

قلعه پرتغالی ­ها در منطقه مورونا قرار داره که در حال حاضر، بخش زیادی از اون تخریب شده یا در حال تخریب هست. البته در سال­ های قبل، قسمت ورودی قلعه و همینطور دیوار سمت دریا مرمت شده اما گویا مورد پسند متخصیصن قرار نگرفته و کار بازسازی در همان حد، متوقف شده. بقیه جاها مثل کلیسا، آب انبار، زندان، سربازخانه، سالن اجتماعات، اتاق فرماندهی و غیره که در حال تخریب هم هستن، به حال خودشون رها شدن!!

CwK7llUuDTnZs96cHzF0pVyUuwQjrWtN7xTTyCIe.jpg
نمایی از قلعه پرتغالی­ ها
jnfLKVmzFy4MdkocTz1EHguBtO6Qk9zdgjiztiSi.jpg
کلیسای قلعه پرتغالی ­ها
fdtEbxHbm8sPT9NYlTWPZqlebMVY3WhuXuQDnQaP.jpg
این هم ژست آقا رادین، همسفر 4 ساله ما، در کنار توپ ­های پرتغالی.

فکر نکنم خود امام­ قلی خان مرحوم هم بعد از فتح قلعه، چنین ژست فاتحانه ­ای گرفته باشه! حوالی ظهر بود که بر­گشتیم به اسکله تا از برنامه حرکت قایق ­ها جا نمونیم. همه خسته بودند و مسیر هرمز به قشم رو خوابیدند. بعد از خروج از اسکله شهید ذاکری قشم، مستقیم رفتیم خونه برای نهار و استراحت.

نزدیک غروب، مجدداً به بازار قشم رفتیم. قشم هم مثل درگهان، چندین مرکز تجاری داره. مثل مرکز خرید سیتی سنتر قشم 1 و 2، بازار ستاره، بازار قدیم قشم، مجتمع فردوسی که روبروی مجتمع پردیس هست و مراکز تجاری دیگه. بعد از بازارگردی که حسابی گرسنه شدیم، به خونه برگشتیم تا شام رو در یکی از فست­ فودی ­های روبروی خونه بخوریم. 

MGlAbRMF9ctGWhplh9IOIyxOvmFZl7sM3Wmnqe33.jpg
فست ­فودی­ های مقابل سوئیت
wqhbkTtLNpQkgJoE7GdflBPcGaG6U4AjtBFEgnW4.jpg
 فست ­فودی ­های مقابل سوئیت

صاحب مغازه از هموطنان کُرد بود. جالبه که چند مغازه و سوپر مارکت دیگه هم توی قشم دیدم که صاحبانش از عزیزان کُرد بودن و حتی نام سوپر مارکت رو گذاشته بودند "کردستان". توی درگهان هم چند مورد به همین شکل دیدیم. البته خیلی از فروشنده­ ها یا صاحبان مغازه ­های درگهان، از جاهای مختلف کشور از قبیل گیلان و مازندران و تهران و اصفهان و غیره هم حضور داشتند. ظاهراً، از نقاط مختلف کشور، برای کار به قشم و درگهان مهاجرت کردن و همونجا مقیم شدن.

روز ششم (27 دی ماه 1401)

طبق برنامه ­ریزی، قرار بود امروز به بندرعباس بریم و یک شب توی بندرعباس بمونیم. اما اکثریت (به ویژه خانم­ ها) نظرشون این بود که به جای بندرعباس، یک شب دیگه توی قشم بمونیم تا مانده خریدشون رو که بیشتر سوغاتی بود، از قشم یا درگهان انجام بدن. چون ساعت حرکت قطار، 2 بعد از ظهر بود، به گشت و گزار نیم روزی در بندرعباس رضایت دادن. با هماهنگی صاحب سوئیت، اقامتمون رو یک شب دیگه تمدید کردیم. هزینه اجاره سه شب اقامت در قشم حدود 3 میلیون تومن شد. امروز مجدداً با ماشینِ دربستی به درگهان رفتیم و بعد از خرید به قشم برگشتیم.

AJ9hh5p56NxeCPqSoM8R3ysVvW7VpXq2CusqQP7r.jpg
مسیر درگهان به قشم

روز هفتم (28 دی ماه 1401)

امروز دیگه باید با قشم زیبا خداحافظی می ­کردیم. توی سفر، با وجود فشردگی برنامه ­ها و خستگی­ های خرید و یا دیدن جاهای گردشگری، زمان عین برق و باد، می ­گذره! اگرچه دوست داشتیم باز هم در جزیره قشم بمونیم، اما ناچاراً باید بار و بندیل ­ها رو می­ بستیم و با قشم زیبا و مردمان خونگرمش خداحافظی می­ کردیم. صبح زود با قایق ­های تندرو از اسکله شهید ذاکری به بندرعباس رفتیم.

کرایه هر نفر 89 هزار تومن بود. از بازار اوزی ­ها و لاری ­ها که نزدیک اسکله قرار داشت، دیدن کردیم. قیمت­ ها به نسبت درگهان، بالاتر بود. تعداد زیادی دست­فروش هم در خیابانی که امامزاده شاه محمد تقی در اون قرار داشت، بساط پهن کرده بودن. اگه اشتباه نکنم، باید کوچه فتوه 3 در خیابان حافظ (یا شهید بهشتی) باشه. اذان ظهر که زده شد، تعداد دست­فروش ­ها هم زیادتر شدند.

LdmkmqijD279SboVBmyHaFtGqKdTl934cFhjibPQ.jpg
بساط دست­فروش­ ها در بندرعباس

بعد از خرید مختصر و صرف نهار، به ایستگاه راه­ آهن رفتیم و عازم تهران شدیم تا از اونجا به شهر و دیارمون برگردیم. و این­گونه مسافرتمون به قشم و هرمز به پایان رسید. بد نیست عرض بکنم که کرایه رفت و برگشت ما با قطار، حدود 3 میلیون تومن و کرایه رفت و برگشت با اتوبوس از شهر ما تا تهران 1.5 میلیون تومن و کرایه تاکسی داخل شهری هم حدود 500 هزار تومن شد.  

نهایتاً، کل هزینه­ های اقامت، خورد و خوراک، حمل و نقل، تفریح و بازدید از مراکز گردشگری (به غیر از خریدها)، برای 6 نفر بزرگسال با یک بچه 4 ساله، حدود 25 میلیون تومن شد که به نظرم برای این مسافرت، مقدار مناسبی بود. آرزوی ما، سلامتی و سربلندی شماست

این سفرنامه برداشت و تجربیات نویسنده است و لست‌سکند، فقط منتشر کننده متن است. برای اطمینان از درستی محتوا، حتما پرس‌وجو کنید.

اطلاعات بیشتر