سفری به یادماندنی به استان سمنان و سبزوار و بجنورد

4.6
از 18 رای
آگهی الفبای سفر - جایگاه K - دسکتاپ
سفری به یادماندنی به استان سمنان و سبزوار و بجنورد

قسمت اول: گرمسار، سمنان، مهدیشهر (سنگسر) و شهمیرزاد

من و همسرم بارها و بارها برای رفتن به مشهد مقدس، از استان سمنان و سبزوار و بجنورد عبور کرده بودیم اما هیچ وقت فرصت بازدید از جاذبه­ های گردشگری اون­ها رو نداشتیم. این بار، تصمیم گرفتیم با هدف دیدن جاهای دیدنی این شهرها بار و بندیل رو ببندیم و بزنیم به جاده. البته جاهای دیدنی شهرهایی که ما برای بازدید انتخاب کرده بودیم، خیلی زیاد هستند و بازدید از همه اون­ها فرصت زیادی می­خواد. به همین علت، سعی کردیم جاهایی رو انتخاب بکنیم که هم امکان بازدید وجود داشته باشه و هم نسبت به بقیه جاها، از اهمیت بیشتری برخوردار باشه.

اگر بخوایم یه نگاه کلی به مسافرتمون بندازیم، باید بگم که ابتدا به گرمسار رفتیم و بعد به سمنان، سنگسر (مهدیشهر)، شهمیرزاد، دامغان، شاهرود، بسطام، خرقان، سبزوار، بجنورد و نهایتاً از مسیر استان گلستان و مازندران برگشتیم به خونه. البته به خاطر طولانی بودن مدت مسافرت، سفرنامه رو در سه قسمت نوشتم که تقدیم می کنم و به قول معروف: "تا چه قبول افتد و چه در نظر آید".

80PzvUWv0KblTIzmrmjRgAP96yMHIrTD2hY4F2v9.jpg
کروکی مسیر رفت و برگشت (از سایت گوگل مپ)

شاید سفر به شهرهایی که ما انتخاب کردیم، اون شور و شوق مسافرت به جاهایی مثل شمال و جنوب و یا استان هایی مثل چهارمحال و بختیاری و کردستان و غیره رو نداشته باشه. اما به نظرم باید کل کشور رو گشت و با همه جا آشنا شد. چون هر جای کشور عزیزمون، جذابیت و قشنگی خاص خودش رو داره. یه جا کوه و جنگل داره، یه جا کویر. یه جا دریا و ساحل داره، یه جا آبشار و رودخانه. یه جا اماکن تفریحی و گردشگری داره، یه جا  زیارتی. یه جا گرمسیر هست و یه جا سردسیر و الا ماشاالله، تا دلتون بخواد، بهونه برای رفتن به نقاط مختلف وجود داره.

اصلاً، قشنگی کشور ما هم به خاطر وجود همین تنوع­ هاست. در این میان، استان سمنان هم از این قاعده مستثنی نیست و جاذبه­ های خاص خودش رو داره. شاید بشه به این استان، لقب استان کاروانسراها و آب انبارها رو داد. چرا که جای جای این استان به خاطر شرایط اقلیمی، پُر از کاروانسرا و آب انبار هست.

روز اول:

حدود ساعت 5:30 صبح روز پنجم آبان 1401 از رستم ­آباد گیلان به سمت سمنان راه افتادیم. قبلاً از سایت هواشناسی، شرایط آب و هوایی شهرهایی که قصد سفر به اونها رو داشتیم، بررسی کرده بودم. هوای معتدلی پیش­ بینی شده بود. نه گرم بود و نه سرد.

نزدیک قزوین برای صبحونه نگه داشتیم. بعد از صرف صبحونه در هوای خنک صبحگاهی، سوار ماشین شدیم و مجدداً به سمت سمنان راه افتادیم. از طریق اینترنت، تصاویر زیبایی از غار نمکی گرمسار دیده بودم. چون این غار توی مسیر جاده گرمسار بود، تصمیم گرفتیم ابتدا از این مکان بازدید بکنیم. حدود ساعت 11 پیش از ظهر به غار نمکی گرمسار رسیدیم. غار، توی یه جاده فرعی در سمت راست جاده ایوانکی به گرمسار قرار داره. فاصله غار تا جاده اصلی هم حدود 3 یا 4 کیلومتر هست که بخش خیلی کوتاهی از مسیر، خاکیه. اما مشکلی برای دسترسی به غار با ماشینِ شخصی نیست. کمی که این جاده فرعی رو جلو برید، به یه سه راهی می رسید که یه تابلوی راهنمایی هم داره.

ULtxK8i2DIub9nBCoIkO68OzwEqfAntGrLRoEhLj.jpg
غار نمک گرمسار

مبلغ ورودی غار 20000 تومن به ازای هر خودرو بود. به نگهبانی غار که رسیدیم، مرد نسبتاً مسنی که برای گرفتن مبلغ ورودی جلو اومد، پرسید از شهرستان رودبار اومدید؟ گفتم آره چطور مگه؟ گفت: من هم همشهری شما هستم و سالهاست به خاطر کار، به همراه خانواده به گرمسار کوچ کردیم. از کُردهای کُرمانج منطقه ما بود. از دیدن یه همشهری توی اون منطقه، هم خوشحال شدم و هم ناراحت. خوشحال از اینکه یه همشهری رو توی شهر غربت دیدم و ناراحت از اینکه چرا باید به خاطر بیکاری، اینهمه از شهر و دیارش دور شده باشه!!!

ukXHd6blAaV1zEyyLp8qJGnIxBpW2ea69PcVGKGn.jpg
غار نمک گرمسار (دهانه سمت چپ)
HUwYy8xyoXqiLqXL7mxkVX5N8bNaXDIhi6CWka8w.jpg
غار نمک گرمسار (دهانه سمت چپ)

غار نمکی از دو بخش تشکیل شده. اولین بخش که در لحظه ورود به محوطه، به چشم می خوره، غار سمت چپ محسوب میشه. سه دهانه هم سمت راست همین غار قرار داره که بخش دوم غار نمکی هستن. در صورت رفتن به محوطه، بازدید غارهای سمت راست رو از دست ندید.

SRnZe82ejYhFYuHTXW1MucClAQ6gB8aLYwAH8BmF.jpg
غار نمکی گرمسار (دهانه ­های سمت راست)
dy8DFue3qxd76XFXPSEWhsS4OX548bZ41pO7OQdC.jpg
نمای دیگری از دهانه­ های سمت راست
cyVfi0odQDQQlNzdPMAW44xszada71zm5PszPIPp.jpg
غار سمت راست

بخش جالب غار، وجود سنگ­ های نمکی رنگارنگ سفید و صورتیه. سنگ­ هایی که بیرون غار قرار دارن، به علت شسته شدن در اثر ریزش باران، شکل ­های زیبایی به خودشون گرفتن که ارزش دیدن دارن. اونجا با خانواده ای میانسال، حدود پنجاه ساله، آشنا شدم که اهل گرمسار بودن و می گفتن اولین باری هست که به دیدن غار اومدن!!! با خودم فکر کردم مگه میشه اهل گرمسار باشی و بعد از حدود پنجاه سال، به چنینی غاری نیومده باشی؟!! اما بعد از اینکه بیشتر فکر کردم، دیدم که آره میشه. چون خودم هم خیلی از جاهای دیدنی شهرستان و استانم رو ندیدم. احتمالاً افرادی مثل ما که دیدنی های شهر و استان خودشون رو ندیدن، کم نیستن.

wqWrXxjemN5sx5btU9az4HSF1qOBDCVQLrQ8CKJt.jpg
شکل زیبای سنگ نمک در اثر بارشِ باران
lqduisd8R7JXKNSETdwDAIhBpyQGK2IfuP21GzAu.jpg
 تصویر منحصر به فرد سنگ نمک در اثر بارشِ باران

موقع خروج از محوطه غار نمکی، همشهری ما که نگهبان اونجا بود، کلی تعارف کرد برای چایی و موندن برای نهار. اما فرصت کم بود و باید می رفتیم. به هرحال، بعد از کلی صحبت و خوش و بِش با ایشون و تشکر بابت دعوتشون، عازم گرمسار شدیم.

چیزی که در هنگام ورود به گرمسار باعث تعجبم شد، وجود درختان زیتون بود که به وفور در منطقه وجود داشت. شهری که من توش زندگی می­ کنم، زیتونش از شهرت زیادی برخورداره. شهرستان رودبار که رستم­ آباد هم یکی از شهرهاش محسوب میشه، به رودبار زیتون معروفه. به همین خاطر، دیدن این همه درخت زیتون در گرمسار برای من خیلی جالب بود و اصلاً انتظارش رو نداشتم. و جالب­تر اینکه در خروجی گرمسار، به سمت سمنان، کارخانه روغن­ کشی زیتون هم بود. این، یعنی مردم گرمسار، حسابی با زیتون آشنایی دارن. اما ظاهراً مردم سمنان، برعکس گرمسار، هنوز چندان درگیر کاشت و برداشت و یا مصرف زیتون نیستن.

به هرحال، اولین جایی که برای بازدید انتخاب کردیم، موزه اقوام گرمسار بود که به خانه باقری­ ها هم مشهوره. متاسفانه، موزه به خاطر تعمیرات بسته بود اما با کسب اجازه از نگهبان، داخل حیاط شدیم و عکسی از نمای بیرونی موزه گرفتیم.  

4CY06tmSIUif5YV8mmQPqNF1wlqNe6qVEdczpAj1.jpg
موزه اقوام گرمسار

موزه اقوام در دو طبقه ساخته شده. در این خونه تاریخی، پوشش و نحوه زندگی روزمره اقوام مختلف ساکن در شهر گرمسار به نمایش گذاشته شده که ما از دیدنش محروم شدیم. چون موزه بسته بود، به دیدن آب انبار گرمسار رفتیم که توی مرکز شهر (میدان امام خمینی، خیابان نصرالله حکیم) قرار داره. در گذشته، در شهرهایی که مشکل تأمین آب شُرب داشتند، آب­ انبارهایی ساخته می­ شد تا این مشکل رو برطرف بکنه. در گرمسار و سمنان و سایر شهرهای کم آب هم چاره ای جز ساخت آب انبار نبود.

QKjTcZpymBTM76xdJWu8DjJpl4LAsViMPGUOSR90.jpg
آب انبار گرمسار

علاوه بر درختان زیتون، مورد دیگه­ ای که برای من جالب بود، دیدن مزارع پنبه اطراف شهر گرمسار بود. من وقتی که بچه بودم و با خانواده به سمت مشهد می­ رفتیم، مزارع پنبه رو حوالی گرگان دیده بودم. بعد از اون، دیگه جایی مزرعه پنبه ندیدم. ظاهراً در زمان­ های گذشته، مزارع پنبه به میزان زیاد و در سطح وسیعی اطراف گرمسار وجود داشته. به همین علت، قبل از انقلاب 57، کارخونه ­ای برای این منظور احداث شد که الان فعالیت خاصی نداره و به موزه علم و صنعت هم معروفه.

83YtNkUv0ETiMdOGuOfQ4QP646vGaWPdjeFgmMj3.jpg
 کارخانه پنبه گرمسار

در کنار کارخانه پنبه، محوطه­ ای شبیه کاروانسرا وجود داره که مربوط به کارخانه پنبه هست. ظاهراً در برخی مواقع، غرفه­ های داخل محوطه، مورد استفاده قرار می­ گیرن. ولی در زمان بازدید ما، کسی حضور نداشت و فعالیتی هم ندیدیم. کارخانه هم بسته بود و فقط از بیرون امکان بازدید بود.

zLv8QdKb5NIsHZFfUSldj7VznWMntv1mQKVv0Q4g.jpg
سردر ورودی محوطه کنار کارخانه پنبه
rzB8ExJjgi2brtXaELDkXg7DtJaTQoLUVYv178hO.jpg
مزرعه پنبه (روبروی بقعه امامزادگان اسماعیل و شمس­ الدین)

نزدیک ظهر بود و ما هم گرسنه. از یه جوان اهل گرمسار نام و آدرس رستوران سنتیِ خوب رو پرسیدم. ایشون هم رستوران آرکاداش رو معرفی کرد که داخل شهر بود و خیلی هم شیک و تر و تمیز. اما یادم اومد که توی اینترنت از محوطه و غذای کاروانسرای (صفویه) ده­ نمک آرادان کلی تعریف کرده بودن و نوشته بودن که امکانات خوبی برای خوردن غذا و نوشیدن چای داره. تصاویر زیبایی هم در فضای مجازی وجود داشت که من رو ترغیب کرد به جای خوردن غذا در شهر گرمسار، به این کاروانسرا بریم.

به همسرم پیشنهاد دادم تا کمی گرسنگی رو تحمل بکنیم و بریم کاروانسرا. چون، این کار هم باعث حمایت از کاروانسراها میشه و هم محیط جدیدی رو برای غذا خوردن، تجربه می ­کنیم. ایشون هم قبول کردن و راه افتادیم به سمت کاروانسرای صفویه ده­ نمک که توی مسیر گرمسار به سمنان قرار داشت. در محدوده آرادان و کنار جاده، آب­ انبار دیگری دیدیم که مثل بقیه آب­ انبارها، فقط امکان بازدید از بیرون میسر بود.

mGo7nqz6nJfDvXAafuMdgQHRCVI2g5pYnMOka1J2.jpg
 آب­ انبار آرادان (کنار جاده اصلی)

بعد از طی حدود نیم ساعت، به مقصد رسیدیم. کنار کاروانسرا، یه آب ­انبار هم بود. ظاهراً یخچالی هم کنار کاروانسرا بود که من متوجهش نشدم. به هرحال، وارد کاروانسرا شدیم.

ANTyeTGnXvEAPGcR2wQRFa3n9AM1yObiyEZUqVLb.jpg
کاروانسرای ده­ نمک

اما چیزی که از کاروانسرا ده نمک دیدیم با اون چیزی که توی اینترنت خونده بودم، 180 درجه تفاوت داشت. نه غذایی برای خوردن بود و نه چای­ ای برای نوشیدن. محوطه هم به حال خودش رها شده بود. چمن­ ها و درختان هم نیاز به هرس داشتن. چند نفر با لباس فرم توی محوطه بودن ولی کار خاصی نمی کردن و فقط می گفتند که کاروانسرا تعطیله.

bM6bdMtv4Zq4imUcJpa6PCFJnGu6PBPqSQPLi6F1.jpg
محوطه داخلی کاروانسرا

واقعاً چرا باید چنین اماکنی که می ­تونن در جذب گردشگر بسیار موثر باشن، مورد بی­ مهری قرار بگیرن؟! ناچار، دست از پا درازتر و با شکم گرسنه، به مسیر خودمون ادامه دادیم و با مختصر غذایی که از قبل داشتیم، خودمون رو سیر کردیم. در مسیر ده ­نمک به سرخه، تپه­ هایی با رنگ سرخ دیده می­شد که زیبایی خاصی داشتند.  

i1uTkNQoltT5D36yd5bB9Y9ZZB5H9pA55QLnAVPA.jpg
تپه­ سرخ در مسیر ده ­نمک به سُرخه

پس از طی حدود 40 دقیقه، به شهر سُرخه (شهر آقای روحانی- رییس جمهور سابق) رسیدیم.

MXkPTrqiqUlrYiEn60EEaSoFK7nxDNypJHEVSDCP.jpg
تابلوی ورودی شهر سُرخه

گشت مختصری داخل شهر سرخه زدیم و مجدداً به سمت سمنان و هتل سنتی ترنج که برای دو شب رزرو کرده بودیم، راه افتادیم.

eRkD83erRhulh9Yshnq2Zq5bFjPNY4LWs0Y8XaGW.jpg
ورودی سمنان

بعد از حدود 20 دقیقه به محل اقامت رسیدیم. هتل سنتی ترنج، در واقع یه ساختمان دو طبقه با قدمت بیش از 100 سال هست که زمانی به عنوان منزل شخصی، بعدها به عنوان مکتب­ خانه و همینطور مدرسه دخترانه مورد استفاده قرار می­ گرفته. اخیراً هم بازسازی شده و به مسافران و گردشگران اجاره داده می­شه. چیزی که در بدو ورود، توجه من رو به خودش جلب کرد، وجود بادگیر در اقامتگاه بود.

چون اصولاً شهر یزد به شهر بادگیرها معروفه و من انتظار وجود بادگیر در سمنان رو نداشتم. ضمن اینکه داخل شهر سمنان هم بادگیری ندیدم. به همین علت، از متصدی اقامتگاه دلیل وجود این بادگیر رو سوال کردم که گفتند بعد از اینکه یه نفر از اهالی یزد این مجموعه را خریداری کرد، موقع بازسازی، یه بادگیر هم به این مجموعه اضافه کرد. در واقع، در ابتدای احداث سازه، چنین بادگیری وجود نداشت و ظاهراً تعجب من هم پُر بیراه نبود.

irh8yJbRO9gwN2W0N49cxby5LbQBviz7H4nDXhXO.jpg
بادگیر هتل سنتی ترنج
2Czudkrd2bPQWzqHO9SQdJIE0DVKgP4ytBSx8Yec.jpg
محوطه هتل سنتی ترنج

طبقه پایین هتل (که بهتره به اون اقامتگاه بوم گردی گفته بشه)، چهار تا اتاق دو نفره و طبقه بالا، شش واحد سه نفره وجود داره. اتاق های طبقه پایین، سرویس بهداشتی و حمام اختصاصی ندارن اما توی محوطه به تعداد کافی وجود داره که خیلی هم تمیز و بهداشتی هستن. توی این هتل، فقط صبحانه سرو میشه که البته باید از قبل سفارش بدید و هزینه جداگانه­ ای هم پرداخت بکنید.

میزبانیِ خوب و مدیریت صحیح، باعث شده که جو آرامی در مجموعه اقامتی حاکم باشه. در مواقعی از روز، صدای دلنشین موسیقی سنتی از طریق بلندگوهای مجموعه پخش می­شه و شما می­تونید هنگام نوشیدن چای روی تخت­ های حیاط مجموعه، از صدای آرام موسیقی سنتی لذت ببرید. با توجه به اینکه اینجور اقامتگاه­ها، میراث به جا مانده از گذشتگان هست، به نظرم، بد نیست که با اقامت در این مکان­ها، از فرهنگ و میراث گذشتگان حمایت بکنیم.

روز دوم:

صبح رفتیم روی یکی از تخت های حیاط اقامتگاه نشستیم و از خانم مهماندارِ خوش برخورد و محترم خواهش کردیم تا زحمت آماده کردن صبحانه رو بکشه. بعد از مدت کوتاهی، صبحانه ما که شامل چای، نیمرو، کره، مربا و پنیر با نون سنگک بود، آماده شد.

dbsZ8EYsIngUs5inbLzrAlX4X7c6z24xzvSfUN2K.jpg
صبحانه در هتل سنتی ترنج سمنان

بعد از صرف صبحانه در هوای خنک و دلچسب صبحگاهی، شال و کلاه کردیم و رفتیم تا نادیده های سمنان رو ببینیم. همانطور که در ابتدای سفرنامه نوشتم، من بارها از سمنان عبور کرده بودم ولی چون توقف­ ها در حد استراحت کوتاه بود، اون هم از مسیر کمربندی، تصویر درستی از این شهر نداشتم. همیشه تصویری از یه شهر قدیمی و بی روح در ذهنم نقش بسته بود. اما بعد از اینکه چرخی توی شهر زدیم، دیدگاهم کاملاً عوض شد. سمنان علاوه بر اینکه تا حدودی، بافت قدیمی خودش رو حفظ کرده که خیلی هم خوبه و باید بافت قدیمی حفظ بشه، در بخش دیگر شهر و یا به عبارتی در بالای شهر، ساختمان­ ها و مراکز خرید شیک و مدرن و خیابان­ های پهن و بزرگی هم وجود داره.

یعنی توی این شهر، میشه بافت قدیم و جدید رو در کنار هم دید. هم می ­تونید از بازار بزرگ سنتی شهر دیدن بکنید و هم از مغازه­ ها و مراکز مدرن تجاری مانند برج ققنوس که مغازه­ های متعدد پوشاک، اسباب­ بازی، کیف و کفش، ظروف لوکس، لوازم خانگی، طلا و جواهرات و فست­ فود و محل بازی بچه ­ها و غیره داره، بازدید بکنید.

bfSxlper9NRZXAGiHMG8omQlBHTwLclRCjhvBq2t.jpg
نمای بیرونی برج ققنوس از میدان امام علی (ع)
zeqLDgdBBaxv2b5ntTu3DPjRPDKcwwLNIvklwZrA.jpg
ورودی برج ققنوس
Cdfpp19lPGaYzCjlr1pSNsqrJP7NubqEIgdIxGst.jpg
مجتمع ققنوس

اماکنی مانند بازار سمنان، بازار شیخ علاء­الدوله، مسجد جامع سمنان و منار سلجوقی مسجد جامع، مسجد امام، گرمابه پهنه و آرامگاه امامزاده یحیی ­ابن موسی (ع) با فاصله بسیار کمی از هم قرار دارن که میشه همه اون­ ها رو در کنار هم بازدید کرد. البته بازار سمنان توی خیابون شهدا قرار داره که کمی از بقیه جاها فاصله داره.

S8AQxA8brP1JH5tFo89SlwKMcHAgQrVldFqBPOI7.jpg
موقعیت جغرافیایی اماکن بالا
you0yed47MqAHbkJ9ddU5hwYZuJNgIRplB9Fd4cb.jpg
مناره سلجوقی مسجد جامع سمنان

بنای اولیه مسجد جامع سمنان در قرن اول هجری و روی خرابه­ های آتشکده ساخته شده و بخش­ هایی از مسجد، مثل گنبد، مناره و شبستان، در دوره های مختلف از جمله دوران سلجوقی و تیموری و غزنویان به مجموعه اضافه شده و در دوران قاجار هم مرمت و بازسازی شده. این مسجد به علت قدمت زیادش، از اهمیت به­ سزایی برخورداره.

مناره سلجوقیِ مسجد جامع سمنان با ارتفاع بیش از 31 متر، قدیمی‌ترین و بلندترین منارجنبان ایران محسوب میشه. ظاهراً در مرکز این منار، محوری چوبی قرار داره که با تکان دادن اون، کل مناره به جنبش در میاد. یعنی چیزی مثل منارجنبان اصفهان. البته کسی نبود تا در مورد صحت و سقمش سوال بکنم. از روی بام مناره به ارتفاع ۲ متر، کتیبه‌ای از آجر و به خط کوفی تزئین شده‌.

یکی دیگه از جاهایی که توی سمنان نباید دیدنش رو از دست داد، گرمابه پهنه یا گرمابه حضرت هست (البته اگر مثل من علاقه مند به آثار تاریخی باشید). این گرمابه، نزدیک مسجد جامع قرار داره که قدمتش به زمان تیموریان بر­می­ گرده و در زمان مظفرالدین شاه، تجدید بنا شده. در سردرِ ورودی حمام، تصویر دو شیر و خورشید و در کناره­ ها، تصویر دو سرباز با استفاده از کاشی­ های زیبا، نقش بسته.

I9jYuK1V0dzA9nQOCmbJuQywjfSqXpwhSX9HgtCp.jpg
سردرِ ورودی گرمابه پهنه

گرمابه پهنه، مثل دیگر گرمابه های قدیمی، از خزینه آب سرد، خزینه آّب گرم، خزینه آب ولرم و همینطور کفش ­کن در بخش عمومی تشکیل شده. کاشی ­های زیبای سفید و لاجوردی که توی این گرمابه به کار رفته، بسیار چشم­ نواز هستن.

tWDcfb8G55ftJcWKMEuGCuL61rZ3bPPm0eaf9n3q.jpg
 گرمابه پهنه

در سال 1373 پس از یک سری تعمیر و بازسازی، از این گرمابه به عنوان موزه استفاده شد که آثار ارزشمندی مثل زیورآلات و ظروف سفالی (به ویژه سفال قرمز مربوط به هزاره پنجم پیش از میلاد) در اون قرار داره.

tD8vNLMHTU5o7zrUnZNEkBjKd4IWVNVtVOqPqlWH.jpg
ظروف دوقلو سفالی گرمابه پهنه مربوط به هزاره اول پیش از میلاد و عصر آهن
d8Oqc6rLgZSLLz55EYXutioEJ5XrQXi1PIVDx33C.jpg
سفال قرمز مربوط به هزاره پنجم پیش از میلاد

اما اون چیزی که بیشتر از همه توجه من رو به خودش جلب کرد، اسکلت زن باردار مربوط به هزاره دوم پیش از میلاد بود که طبق توضیحات راهنمای موزه، ظاهراً این زن در حین زایمان فوت کرده و اسکلت خودش وجمجمه و استخوان­ های ریز بچه­ اش دیده می­شه. اگرچه من هیچ تخصصی در زمینه پزشکی ندارم، اما تا جایی که می دونم، استخوان نوزاد در داخل شکم مادر هنوز سفت نشده. اینکه این استخوان ها چجوری تشکیل شدن، راستش، هنوز برای من جای سوال هست!

QIMPZgzfXl9fqXt3vftxXzRyWC96e5s4sp4bQuKO.jpg
اسکلت زن باردار و نوزادِ در حال تولد

بعد از دیدن گرمابه پهنه، به سمت سنگسر (مهدیشهر) و شهمیرزاد حرکت کردیم. در سفر به سمنان، توصیه می­ کنم حتماً سری به سنگسر که خاستگاه عشایر عزیز ایل سنگسر هست، بزنید و از شهمیرزاد زیبا هم دیدن بکنید.

g4KDROJ62K0GPTvt5mKNbGlQO5HhOGNdfM3GIiuY.jpg
میدان مشاهیر سمنان

از خروجی سمنان تا سنگسر حدود 15 کیلومتر و تا شهمیرزاد حدود 25 کیلومتر هست که جاده خیلی خوب و پهنی هم داره.

XpcZGFWKo29YluhZL3wXstKfFfTFbBfHC0dfTKVZ.jpg
مسیر سمنان به سنگسر (مهدیشهر) و شهمیرزاد

در مسیر سمنان به سنگسر، وانت هایی رو دیدیم که انار می فروختن. مقداری انار برای بین راهی خریدیم و مجددا راه افتادیم به سمت سنگسر.

qMODvSzxKuCW3EgUIx3b30JshpXdd1LBIXRVeaCg.jpg
ورودی سنگسر
898mRSXADoIP2zsrOAgmjCdEaRvh0wKLSaoohcKa.jpg
میدان ورزش سنگسر

از جاهای دیدنی سنگسر، میشه به غار دربند اشاره کرد. برای رفتن به غار، ابتدا باید از میدان ولایت که در خروجی شهر قرار داره، به سمت شهمیرزاد حرکت کرد. بعد از حدود 1200 متر، در سمت چپ مسیر، یه جاده فرعی هست که سر نبش اون جاده فرعی، دانشگاه روانشناسی و علوم تربیتی قرار داره. وارد اون جاده فرعی شدیم و مستقیم به پارکینگ غار دربند رفتیم. از سر جاده اصلی تا پارکینگ غار دربند هم حدود 1300 متره. هتل دربند و بیمارستان 96 تختخوابی سنگسر هم توی همین مسیر هستن.

GJUOl98GwfAWdNxoyJIqZtmEZXiJsvvpk3262Xj4.jpg
مسیر غار دربند

طبق تابلوی رنگ و رو رفته ای که در محوطه غار وجود داشت، این غار، دومین غار آهکی ایران محسوب می­شه و دارای قدمت 150 میلیون سال هست که در گذشته­ های دور، محل سکونت انسان­ ها بود. البته چون این غار، آهکی هست، گرما و رطوبت داخل اون خیلی زیاده. به همین علت، زندگی توی چنین غاری باید خیلی سخت بوده باشه. پای کوه و کنار پارکینگ ماشین­ ها، یه موزه فسیل هم هست که می ­تونید از اون موزه بازدید بکنید.

Qf9S1O4iMVeJk3UXgB2rkmEWg83Od8Q9DkdCGZbN.jpg
موزه فسیل سنگسر
4cbPINPvC7aBckMZTLlbxhIsaLyLR6ka4hCEBlXk.jpg
نمایی از سنگسر و محوطه پای کوه غاردربند
hWw9a4Ic3jhT0eaQNUGEUpRe8PZvIFT2EosSOvlq.jpg
ورودی غار

قبلاً کاوش­ هایی داخل این غار انجام دادن که تعدادی سکه­ طلای دوران سلجوقی پیدا شده. برای دسترسی به غار، لازم هست که با پای پیاده، حدود 200 متر از محل پارکینگ صعود بکنید که برای افراد مسن و یا خردسال و یا افرادی که اهل نرمش و ورزش نیستن، ممکنه دشوار باشه. به طور تقریبی، حدود نیم ساعت تا 45 دقیقه طول می کشه تا به غار برسید. البته به نسبت توان افراد، این زمان می تونه متفاوت باشه. ضمن اینکه داخل غار هم، سربالایی هست و کمی لغزنده.

cpru7EDgRPS0BCAzTMXYCTzSBNyAm9j3bywRu0LA.jpg
غار دربند

بعد از بازدید از غار دربند، عازم شهمیرزاد شدیم. شهمیرزاد به خاطر اختلاف ارتفاع حدود 900 تا 1000 متری نسبت به سمنان، هوای بسیار خنک­تری داره.

rHRAZm1yblOQJEl6zp7eo7YKnsHSRVUVAm75ioat.jpg
 ورودی شهمیرزاد

در سال ­های گذشته، شهمیرزاد جزیی از شهرستان قائم­شهر استان مازندران بود. اما از سال 1340 هجری شمسی، از مازندران جدا شد و الان یکی از شهرهای سمنان به حساب میاد. به همین خاطر، گویش مازندرانی هنوز توی این شهر شنیده میشه.

GL7oOw2aon8ngWsAmHNFFl4tG83pCgn6nK0e0QRd.jpg
ورودی شهمیرزاد
ENYVcVxkKlNXil4VGxFVXKJH97kBhpEdQcCA6i7s.jpg
میدان امام خمینی شهمیرزاد

شهمیرزاد یه شهر کوچک کوهستانی هست که کوچه ها و خیابوناش اغلب شیبدار هستن. در بعضی جاها میشه بافت قدیم و جدید رو در کنار هم دید. در داخل و اطراف شهر، به وفور، درختان تنومند گردو به چشم می خورن که زیبایی شهر رو دو چندان کرده. بعد از گشتی در شهر، جاده خروجی رو به سمت روستای چاشم ادامه دادیم تا به بالای شهر رسیدیم.  

72IzSNp3lMUb6NyxxbmjqkmRkIGVkd6N2KuhJ9c5.jpg
نمای شهمیرزاد از بالا (بام شهر)

نم نم، باران میومد و جاده لغزنده بود. به همین خاطر از رفتن به روستای توریستی چاشم منصرف شدیم و پس از تماشای شهر از بالا و نوشیدن چای در هوای خنک، به داخل شهر برگشتیم تا کمی گردوی پوست نازک بخریم.

Iwuli896lTTMjrgzPTuO3XaY5anUeSrPvY9h84yI.jpg
مسیر برگشت از بام شهر

اگرچه قیمت ها خیلی تفاوتی با شهرمون نداشت، اما نخواستیم دست خالی برگردیم. از یکی از مغازه های خشکبار فروشی، مقداری گردو خریدیم.

xpTTZEszGX4SIFR8LvQpfc626kLkaAFmF4GRcsX7.jpg
کیسه­ های گردو در جلوی مغازه ­ای در شهمیرزاد

توی اینترنت عکسی از یه درخت کهنسال گردو که به کمان رستم معروفه رو دیده بودم. از چند نفر آدرس پرسیدم و به دیدنش رفتیم. این درخت ارزشمند، در سال 1390 در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده.

XnoYrHv1NpvFKNj9SHCmqTz9Vk8ymzMBZrkxl3rx.jpg
درخت کهنسال گردو، معروف به کمان رستم

ظهر بود و بعد از بازارگردی و کوهپیمایی مختصر توی غار دربند و گشت و گذار داخل شهر، حسابی گرسنه شده بودیم. به یکی از رستوران های سنتی به نام کبابخانه آلچین رفتیم و دو تا دیزی سفارش دادیم.

rKq1tQ2HlJXrpnqtEJmndy0UNLTELg0T8dhHnW39.jpg
کبابخانه آلچین
3uzUGVPzVup9JbRU1I3RBjmWIJZNeMMGLXgS7XiN.jpg
 نهار ما در شهمیرزاد

کیفیت و قیمت دیزی، نسبتاً خوب بود. بعد از خوردن نهار، حسابی پلکام سنگین شده بود. باید چُرتی میزدم اما بارون داشت کم کم میومد و هوای بیرون هم سرد بود. نمی شد بیرون از ماشین، روی زیرانداز دراز کشید. ناچارا، داخل ماشین چُرتی زدیم. بعد از خوابی سبک که خستگی رو از تن در کرد، فلاسک چای رو آوردیم و باقی مانده چایی رو که هنوز داغ بود، نوش جان کردیم. بعد از اون، به نیت دیدن بقعه پیغمبران، به سمت سمنان سرازیر شدیم.

بقعه پیغمبران، یکی دیگه از جاهای زیارتی و سیاحتی سمنان هست که طبق گفته ها، آرامگاه دو تا از نبیره ­های حضرت نوح با نام ­های سام و لام هست. البته باید بگم که این بقعه، بالای کوهی به ارتفاع حدود 2470 متر از سطح دریا قرار داره که با توجه به ارتفاع  متوسط 1120 متری شهر سمنان، برای رسیدن به این بقعه، باید حدود 1350 متر از جاده کوهستانی ارتفاع بگیریم. کل جاده آسفالت هست. بخش زیادی از مسیر، آسفالت مناسبی داره اما هر چقدر که بالاتر ­رفتیم، از کیفیت آسفالت کم شد و جاده هم باریک­تر و پر پیچ و خم­ تر.

به همین دلیل، اگر تمایل به رفتن به این بقعه رو دارید، لازم هست که با احتیاط بیشتری رانندگی بکنید و لباس گرم به همراه داشته باشید چون توی اون ارتفاع، غالباً هوا بسیار سرده. ضمناً، حتما سعی بکنید در طول روز به اونجا برید چون به علت ترددِ کم، اگر خدای ناکرده دچار مشکل بشید، کسی نیست که به کمک شما بیاد. ضمن اینکه به خاطر پر پیچ و خم بودن جاده در بخش­ های انتهایی مسیر، رانندگی در شب، اصلاً مناسب نیست.

v6AwUhB9cL6UWNZoFt6XVsy1Xl5ZSOmVn6fZSBcu.jpg
سام و لام نبی (تصویر از سایت ایرنا برداشت شده)

متاسفانه ما شب رسیدیم اونجا. ابتدا وارد نگهبانی شدیم و با هماهنگی، به سمت آرامگاه رفتیم. از نگهبانی تا آرامگاه حدود یک ربع تا بیست دقیقه راه هست. محوطه آرامگاه کاملا تاریک و سوت و کور بود. هوا هم به شدت سرد. انگار وسط زمستون هستیم. توی محوطه آرامگاه، چند تا آلاچیق و سرویس بهداشتی هم بود که در طول روز میشه از اون ها استفاده کرد. چون شب بود و اطراف هم به شدت تاریک، چیزی از اون بالا دیده نمی شد. اما احتمالاً روز باید چشم انداز زیبایی داشته باشه. حیف که ما روز نرفتیم تا از اون بالا، اطراف رو ببینیم.

بعد از حدود یک ربع موندن در آرامگاه، سوار ماشین شدیم و برگشتیم سمت سمنان. در طول مسیر، همش دل نگران بودم که مبادا برای ماشین اتفاقی بیفته یا توی اون جاده شیبدار، ماشین پنچر بشه. اما به روی خودم نمی آوردم تا باعث نگرانی همسرم نشم. مجدداً توصیه می کنم که اگر قصد رفتن به بقعه پیغمبران رو دارید، طوری برنامه ریزی بکنید که در زمان برگشت، هنگام غروب، نزدیک سمنان باشید. بعد از ورود به سمنان، رفتیم دروازه ارگ. دروازه ارگ، داخل شهر و در محل تقاطع خیابان طالقانی و خیابان شیخ فضل‌الله نوری قرار داره و بازدیدش هم زمان زیادی نمی­بره.

zbxjqt1qHInx3vWtlqhhmcz5hIzinAADwxnVag98.jpg
دروازه ارگ

دروازه ارگ یا میدان ارگ، در زمان قاجار (سال 1302 هجری قمری) ساخته شده و چیزی که الان ازش باقی مونده، بخش کوچکی از یه ارگ دولتی بزرگ هست که به خاطر احداث خیابون، بخش اعظمش تخریب شده. در بالای سردرِ ورودی شمالی، نبرد رستم و دیو سپید، عکس سربازان قاجار و شیر و خورشید با کاشی‌های زیبا به تصویر کشیده شده.

luHNtHiYjAdcjv7jyaYwQRU9hHCJSm2tZcNDEWQz.jpg
دروازه ارگ (نبرد رستم و دیو سپید)

بعد از یک روز پُرکار که حسابی هم خسته شده بودیم، به هتل برگشتیم. کمی که استراحت کردیم، شاممون رو ورداشتیم و رفتیم حیاط و روی یکی از تخت ها نشستیم. جوانکی که هم سن و سال پسرم بود، روی تخت مقابل ما نشسته بود و داشت شام می خورد. بعد از خوردن شام، سمت ما اومد و توی ظرفی که کمی خرما توش بود، تعارف کرد. ما هم در مقابل خرما، بهش خرمالو دادیم! خرما رو که ورداشتم، سر صحبت رو باز کردم. اهل شیراز بود. می گفت حدود 10 روز هست که از طرف یه شرکت برای مأموریتی اومده سمنان.

خیلی ناراحت و دلتنگ بود. هم دلش برای مادرش تنگ شده بود و هم گلایه داشت از سمنانی ها که چرا با آدم دوست نمی شن!! (البته این نظر ایشون بود. یه وقت سمنانی های عزیز از دست من دلخور نشن!). می گفت که حدود 10 روز هست توی سمنانه ولی نتونسته با هیچ کس ارتباط برقرار بکنه. با همون لهجه زیبای شیرازی می گفت: "ما شیرازیا که ایجور نیستم. خیلی زود با همه دوست میشیم". می گفت که هر روز نزدیک یه ساعت با مادرش تلفنی صحبت می کنه تا از دلتنگی در بیاد. دیدم خیلی دلش گرفته، گفتم بیا پیش ما بشین و "هرچه دل تنگت خواهد، بگوی".

در همین حین، خانم مهماندار که زنی بسیار متین، نجیب و محترم بود، با سینی چای به جمع ما ملحق شد. ایشون هم که اتفاقاً پسری هم سن و سال این جوان داشت، حس مادریش گُل کرد و عین یه مادر، مراقبش بود. از هر دری صحبت کردیم. از شیراز، از شمال و جنوب و شرق و غرب. از کار و بیکاری و غیره. خانم مهماندار، اهل دامغان بود. کمی اطلاعات در مورد دامغان ازش گرفتم. با اجازه ایشون، رفتیم پشت بام هتل (اقامتگاه) و کلی اطراف رو تماشا کردیم و عکس گرفتیم. اواخر شب با هم خداحافظی کردیم و رفتیم تا تجدید قوا بکنیم برای برنامه روز بعد.

44WGE1KC5LfrD12MUSdKbndTln119uUgmjdh25oO.jpg
 نمای شبانه بادگیر

هزینه اقامت دو شب در هتل سنتی ترنج (برای دو نفر) 800000 تومان و هزینه صبحانه برای دو نفر در دو روز، 200000 تومان شد (جمعاً یک میلیون تومان). در اینجا، قسمت اول سفرنامه ما به پایان می ­رسه و ادامه مسافرت ما، در قسمت دوم توضیح داده شده که امیدوارم بتونه کمکی باشه برای عزیزانی که قصد مسافرت به این خطه رو دارن.