سفر به سواحل ترکیه با طعم کرونا
یک مقدمه کوچولو:
من به سبک دلخواه خودم سفرنامه رو نوشتم چون فکر میکنم سفرنامه تجربیات و خاطرات هر کس در مورد سفرهایی که رفته منحصر به همون شخصه و به نظرم هر کس هر طور و به هر طریقی که دوست داشته باشه میتونه اون رو بنویسه و بیان کنه.
ازین بابت ممکنه سفرنامه من اون فرمت معمول نوشتن سفرنامه که خیلی از اعضای عزیز داخل سایت گذاشتن رو ممکنه نداشته باشه.
من چیزایی که برام توی سفر مهم بود رو براتون مینویسم و ممکنه این مواردی که برای من تو مسافرت مهمه از نظر کسی دیگه بی اهمیت باشه و بالعکس بخاطر همین هم معتقدم سفرنامه قالب و چارت استاندارد خاصی نداشته و کاملا سلیقه ایه. ضمنا پیشاپیش از کم بودن عکس ها عذرخواهی میکنم چون خیلی جاها دیگه از گرفتن عکس غذاها و یا خوراکی ها یا مکانهای تکراری که در دیگر سفرنامه ها هست صرفنظر کردم و ازین حیث خواستم که جاها و تجربیات جدیدتری رو خدمتتون ارائه کنم بنابراین اگه میبینید من راجب چیزایی که دیدم و جاهایی که رفتم توضیح زیادی نمیدم به خاطر اینه که دوستان قبلی و در سفرنامه های دیگه به تفصیل راجبش صحبت کردن و من دیگه تکرار مکررات نمیکنم و عزیزانی که علاقه مند به اطلاعات بیشتری هستند به اون سفرنامه ها یا منابع اطلاعاتی دیگه مراجعه کنند با تشکر.
منظور از گفتن این مقدمه این بود که خواننده عزیز با علم به این مسایل سفرنامه من رو مطالعه کنه و البته که قبل از هر چیز از وقتی که میگذارید بسیار متشکرم و امیدوارم تجربیات من تو این سفر باعث کمک به عزیزانی بشه که سبک سفرشون مثل من و خارج از سیستم کلاسیک مسافرت خارج از کشوره، به شکل سفر انفرادی و بدون تور ... اینم بگم که من از سال 84 به بعد به کشورهای زیادی مسافرت کردم اما این اولین باری که میخوام سفرنامه بنویسم چون احساس دین میکنم به همه دوستانی که در این سایت سفرنامه نوشتن و من در سالهای اخیر اونها رو خوندم و چه بسا که از خیلی از تجربیات اونها در مسافرتهام استفاده کردم.با عرض ارادت به همه اون عزیزان.
بریم سر سفر
اواخر تیرماه سال جاری یعنی سال 1400 یک هفته تعطیلات تابستانی داشتم که میتونستم بعد از دو سال (از اواخر سال 98 به بعد) که هیچ مسافرت خارج از کشور حتی خارج از شهر هم نداشتم، حتما میدونید که برای چی؟ خودشه ویروس منحوس کرونا، تصمیم گرفتم که به یه سفر برم. اونم تو اوج قرمز شدن همه جا و داستانهای محدودیت ها و پروازها و کشورهای ممنوع الورود و غیره که خودتون بهتر از من میدونید.
حالا حتما میگید چه کاری بود که بری، شاید حقم دارید اما همونطور که گفتم ظرف دو سال گذشته من حتی تا خارج از شهر هم نرفته بودم و نه از امتیاز حرکت در نصف شب!! و نه امتیاز اجازه از فلان مرکز و فلان ارگان!!! و نه راههای رسیدن به خدا !!! و خلاصه از هیچ روش عجیب و غریبی برای مسافرت استفاده نکرده بودم و احساس کسالت روح میکردم. واسه همین دیگه طاقتم طاق شد و گفتم میرم هرچه باداباد حتی به قیمت ملاقات با کرونا.
گزینه های روی میز
تعطیلات من از روز چهارشنبه 30 ام تیر شروع میشد و تا جمعه 8 ام مرداد ادامه داشت. روز چارشنبه عید سعید قربان بود و روز پنجشنبه بعدش عید سعید غدیر خم . حالا اینارو تو ذهنتون داشته باشید تا بعدا ربطشو براتون بگم.
کلا به علت شرایط موجود و وجود کرونا چندتا کشور بیشتر نمیتونستم برم:ارمنستان،امارات،ترکیه و بلغارستان.
ارمنستان حذف کردم به دلیلی که براتون توضیح میدم.
امارات رفته بودم و به علت شرایط کرونایی و گرما و سخت گیری همچنین قیمت بالا منصرف شدم
بلغارستان هنوز قطعیت پیدا نکرده بود از طرفی اجازه ورود از اواخر مرداماه بود که من اون موقع مرخصی و امکان سفر نداشتم.
ترکیه که مرز زمینی بسته شده بود به دلیل کرونا و فقط امکان مسافرت بصورت هوایی بود.
گزینه اول: رفتن به مدت یک هفته بصورت زمینی و برای بار سوم به ارمنستان بود که به علت داستانهایی که بعدا سر زدن واکسن رایگان توی ارمنستان پیش اومد و هجوم هموطنان برای زدن واکسن با استفاده از تور ارمنستان و هرج و مرج لب مرز و ازون طرف بالا رفتن قیمت بلیط های همه وسایل نقلیه تا لب مرز یا بلیط هواپیما و همچنین نایاب شدن محل اقامت در ارمنستان و بالا رفتن چند برابر تمام هزینه ها طی مدت زمان کوتاه کلا از رفتن به اونجا صرفنظر کردم چون اول اینکه دوبار قبل ازین به ارمنستان رفته بودم و دوم اینکه اصلا توجیهی نداشت که با این خیل جمعیت که با هجوم آوردن به مرزها و باعث بالا رفتن همه چیز و کمبود همه چیز توی ارمنستان شدن مضاف بر شلوغی و اعصاب خوردکنی که قطعا در مرز موقع خروج و ورود خواهم داشت کلا از رفتن به اونجا صرفنظر کردم. البته اینم بگم که همونطور که میدونید دولت ارمنستان برای جذب توریست و منابع مالی اول طرح اجرای واکسن رایگان گذاشت و وقتی هجوم مسافران به کشورش بلاخص ایرانی های غیور رو دید شرط زدن واکسن کرونا به شرط اقامت حداقل ده روز رو گذاشت که ازین جریان کمال استفاده رو برده باشن. به هرحال این گزینه حذف شد.
گزینه دوم: چیزی بود که مدتها دنبالش بودم و بهش فکر میکردم اونم رفتن به الودنیز بود یا همان اولودنیز. برنامه سفر یک هفته ای به الودنیز رو داشتم طراحی میکردم که بلیط رفت و برگشت به فرودگاه دالامان رو بگیرم و یک هفته توی اون شهر باشم. اما بعد از بررسی ها متوجه شدم که برای اون تاریخ خاص من حداقل بلیط رفت و برگشت به دالامان از حدود 7600 میلیون شروع میشد و تا الی ماشالا بالا میرفت. نکته بعدی که از اولی هم مهمتر بود این بود که با دوباره خوندن دو سه باره دو سه سفرنامه موجود توی لست سکند درمورد اولودنیز متوجه شدم این شهر برای من کشش و جذابیت موندن یک هفته ای رو نداره بنابراین نظرم عوض شد که تغییرش بدم به نصف اولودنیز و نصف آنتالیا. گفتم به خاطر پروازهای بیشتر و ارزانتر آنتالیا رفت رو به اولودنیز میگیرم برگشت رو از آنتالیا، سه روز اول الودنیز چهار روز بعدی آنتالیا. حالا برو سرچ بلیط ها و هتل های دو شهر.
گزینه سوم: همینطور که داشتم رو گزینه دوم کار میکردم و قیمتهای پروازی و هتل ها رو بررسی میکردم چشمم به پرواز ازمیر افتاد. یه پرواز مستقیم و مقرون به صرفه در همون تاریخی که میخواستم و تایم پرواز عالی. گوگل مپ رو باز کردم تا موقعیت ازمیر رو ببینم نقشه که باز شد در یک لحظه تماس برنامه های قبلی متوقف شد و فکر بکر و جدیدی اومد به ذهنم. بعد از کلی کلنجار و محاسبات و معادلات ذهنی در عرض 5 الی 10 دقیقه تصمیمم این شد: من که دارم میرم.. چرا اونجا نرم... نقشه این شد: اول تور ازمیر بعد زمینی به کوش آداسی بعد زمینی به مارماریس بعد زمینی به اولودنیز و در انتها زمینی به آنتالیا و پرواز برگشت از آنتالیا به مام وطن و تامام.
چی فکر میکردم و چی شد... حتما شما هم الان همین رو میگید اما به هر حال ممنون که درکم میکنید.
بلیط ها و پروازها:
بلیط پروازها رو خریدم.
پرواز رفت تهران ازمیر چهارشنبه 30 تیر ساعت 05:05 دقیقه صبح به قیمت 2950 میلیون و پرواز برگشت آنتالیا به تهران جمعه 8 مرداد ساعت 21:25 به قیمت 2 میلیون به صورت آنلاین خریدم پول رو واریز کردم و ده دقیقه بعد بلیط ها تو کارتابلم بود.
یک بیمه مسافرتی سامان هم تا سقف 10000 یورو و اعتبار 10 روزه به قیمت 90 هزار تومان از طریق واتساپ خریداری کردم و برام ارسال شد.
نکته خیلی مهم:
عزیزان توجه داشته باشید که تعهدات بیمه از روزی که شما وارد کشور مقصد میشید شروع شده و از مدت اعتبارش کم میشه یعنی اگر اعتبار بیمه شما ده روزه باشه و یک هفته در جایی بوده باشید و در روز هفتم دچار حادثه بشید بیمه فقط هزینه سه روز الباقی از اعتبارتون رو متحمل میشه نه کل هزینه ها رو همچنین اگر سفرتون ده روزه باشه براتون بیمه یک ماهه صادر نمیکنن لطفا موقع سفر توجه به این مطلب داشته باشید.
هتل:
خوب بعد از اوکی شدن بلیط ها و پروازها نوبت به رزرو هتل میرسه که یکی از بزرگترین معضلات ما ایرانی ها مخصوصا توی این رزرو هتل بصورت مستقیم و بی واسه از سایت های بزرگ رزرو هتل مثل تریپ ادوایزر یا بوکینگ دات کامه. چرا که متاسفانه ما برای رزرو حتی بصورت پرداخت در محل احتیاج به مشخصات یک کارت اعتباری بین المللی مثل ویزا کارت یا مستر کارت داریم که توی سایت برای ضمانت و موقع رزرو درج کنیم که متاسفانه این امکان برای اکثر ما ایرانیها میسر نیست به علت تحریمها و همچین کارتی نداریم ثانیا اگر بخواهیم گزینه بدون پرداخت وجه رو انتخاب کنیم انتخابهای ما بسیار محدود خواهد شد.
بنابراین یا باید از دوستان و آشنایان که کارت اعتباری بین الملی دارن کمک بگیریم یا از سایتهای داخلی کارتهای مجازی بین الملی با قیمتهای بالا بخریم یا اینکه برای رزرو بصورت ریالی باید از طریق سایتهای ایرانی استفاده کنیم که البته اونها هم بخاطر اینکه اولا چون واسطه هستند ممکنه مقداری بیشتر از سایت اصلی هزینه کنید و مهم تر اینکه خوب خیلی از اون هتل ها و انتخابها که توی سایت های خارجی دارین اینجا نخواهید داشت و چه بسا که در خیلی از شهرها اصلا گزینه ای نداشته باشن و یا انتخابهای کمی داشته باشید.
من هم چون وقت زیادی نداشتم که کارت مجازی بین المللی بخرم از روش سوم استفاده کردم و برای هتل از سایت آنلاین ایرانی برای دو شب در ازمیر هتل Ofuro World Hotel Spa که یک هتل اسپا بود به مبلغ 536 هزار تومان که شرایط ویژه ای داشت رزرو کردم.
حالا شرایط ویژه هتل چی بود: این بود که هتل هم دارای اتاق های آب درمانی و سوییت های آب درمانی بود هم برای کسانی که میخواستند هزینه کمتری بدهند قسمتی از هتل رو بصورت هاستل اشتراکی و تختهای ردیفی و دو طبقه درست کرده بودند که هم برای آقایان و هم برای خانم ها البته در دو راهروی مجزا و بصورت اشتراکی قابل استفاده بود. که من به دلیل اینکه دنبال سفر با هزینه کم تر بودم و ازون مهمتر چون میدونستم که فقط برای شب و خوابیدن توی هتل هستم این هتل رو رزو کردم.
همینجا یه چیزی رو بگم اونم اینه آیتم مهم من برای رزرو هتل ها صرفا جایی برای استراحت و خواب شبانه و محل استقرارشون که به مرکز یا مراکز تفریحی و گردشگری نزدیک باشن بود، چون با توجه به سبک مسافرت من خیلی اهل موندن داخل هتل و استفاده از امکانات جانبی هتل نیستم مگه به ضرورت یا اتفاقی پیش بیاد و وقت اضافه داشته باشم.
یه دونه ازون تختها رو برای دو شب رزرو کردم و بقیه رو گذاشتم موقعی که میخوام هر شهری برم رزرو کنم چون خیلی برنامه قطعی ای تو ذهنم نبود.
آزمایش پی سی آر کرونا:
شرط ورود به کشور خارجی و خروج از کشور داشتن جواب منفی آزمایش پی سی آر کرونا اونم تا 72 ساعت قبل از پرواز بود. پرواز من روز چهارشنبه صبح بود بنابراین من روز دوشنبه هشت صبح به آزمایشگاهی که زیر نظر وزارت بهداشت بود رفتم و با پرداخت 350 هزار تومان تست کرونا دادم که بعد از ظهرش ساعت 7 عصر جوابش آماده شد جواب منفی کرونا رو رفتم گرفتم.
HES کد:
بنابر قانون جدید دوران کرونا برای ورود به ترکیه میبایست 72 ساعت قبل از ورود مشخصات شخصی و شماره پاسپورت و تاریخ ورود و یک سری اطلاعات رو در سایت وزارت بهداشت ترکیه به نشانی register.health.gov.tr ثبت کرده و یک کد اختصاصی به نام HES کد که داری یک هولوگرام هم بود دریافت میکردی که این کارم انجام دادم و برگه رو پرینت گرفتم. در مورد حس کد توو بلاگ لست سکند یه مقاله کامل نوشته شده که میتونین مطالعه کنین .
خان آخر:
مگه تموم میشه این مقدمات سفر. ببخشید تقصیر کرونا بود یکم شرایط سخت تر و کارها بیشتر شده بود. مرحله آخر هم مثل همیشه پرداخت عوارض خروج از کشور به مبلغ 400 هزارتومان و از طریق سایت پرداخت الکترونیک سداد بصورت آنلاین و تامام.
ضمنا نرخ دلار در زمان سفر من 24500 تومان و نرخ لیر حدود 3000 تومان بود.
بعد از انجام همه این کارها رفتم برای جمع و جور کردن وسایل سفر که کلا فکر کنم یک ساعت تا دو ساعت طول کشید اونم به خاطر اینکه یه سری قرص سرما خوردگی و کرم ضد سوختگی و چسب زخم و ازین جور چیزا نداشتم و رفتم از داروخانه تهیه کردم و گرنه همون یک ساعت کافی بود. کل توشه سفر من شد یک چمدون کوچیک چرخدار و یکه کوله پشتی خالی که برای استفاده در اونجا بردم و اینجا چیزی جز پایه سلفی موبایل و یه کلاه و قاب عینک چیزی توش نبود. ضمنا از اونجایی که میدونستم اونجا قراره خیلی راه برم با خودم یه کتونی راحت که تازه خریده بودم بردم و یه کفش اسپرت راحت که اونم دیروز پریروز خریده بودم پوشیدم برای سفرهای بین راهی.
روز سفر:
سه شنبه صبح بیدار شدم و همه چیز رو ذهنی چک کردم چیزی از قلم نیوفتاده باشه که خدا رو شکر همه چیز اوکی بود ظهر هم رفتم توی سایت فرودگاه امام و پروازها رو چک کردم و دیدم پرواز بدون تاخیر انجام میشه همچنین رفتم توی سایت ترکیش ایرلاین و صندلیم رو جایی که میخواستم CHEK IN کردم و بعدم رفتم سرکار. تا ساعت 12:30 شب سرکار بودم و کارهامو انجام دادم بعد برگشتم خونه که تا رسیدم تقریبا ساعت 1:20 دقیقه شد. با اجازتون یک قهوه درست کردم و نشستم رو مبل و با گوشی یه اسنپ گرفتم و حین خوردن قهوه منتظر اومدن ماشین شدم. تمام وسایلمو از قبل آماده کرده بودم و گوشه اتاق گذاشته بودم فقط کافی بود مدارک و پول و پاسپورت رو بردارم و کفشمو بپوشم و برو که رفتیم.
ماشین تقریبا ساعت 2:15 رسید و وسایل و برداشتم و حرکت کردیم به سمت فرودگاه. آخ که چقدر این مسیر رفتن تا فرودگاه رو من دوست دارم. مثل بچه ای که ذوق رسیدن به شهربازی یا پارکو داره ذوق میکنم. عاشق این هیجان رفتن تا فرودگاه و محیط فرودگاه و انجام کارها تا سوار شدن به هواپیما هستم. این یه قسمتو خیلی دوست دارم. ساعت 2:50 دقیقه رسیدم فرودگاه و مبلغ 79500 تومان هزینه اسنپ رو برای راننده کارت به کارت کردم و ساکمو برداشتمو رفتم داخل سالن پروازهای خروجی.
فرودگاه:
نه خیلی خلوت بود نه خیلی شلوغ همه هم ماسک زده بودن و با فاصله اجتماعی مسافران وارد سالن اصلی میشدن. وسایل از ایکس ری رد شد و رفتم خیلی راحت و بدون صف چمدونم رو تحویل دادم و اونجا یک بار HES کد و برگه آزمایش رو چک کردن و بلیط پرواز برای همون صندلی که قبلا چک این کرده بودم صادر شد، بعد از اون رفتم برای صف تقدیم برگه عوارض خروج و مهر خروج که اونم تقریبا یه ده دقیقه طول کشید و وارد سالن فری شاپ فرودگاه شدم.
یک ساعتی اونجا بودم و با گوشی اینترنت گردی میکردم اطلاعات جمع میکردم از محل اقامتم و شهر ازمیر و غیره که حدودای ساعت 4:00 بلند شدم و رفتم برای قسمت خروج نهایی که بازرسی نهایی و بعدش وارد قسمت سوار شدن به هواپیما میشید که در اینجا صندلی های راحتی برای رست و انتظار تا رسیدن ساعت پرواز قرار داره و میتونید استفاده کنید. همچنین دارای سرویس بهداشتی و نمازخونه و یه بوفه کوچیک و سوغاتی فروشی و اینا هم داره که در لحظه آخر اگه چیزی جا مونده بود دچار مشکلی نشید خدایی نکرده. اینم کوله پشتی سبک من.
سر ساعت گیت باز شد و رفتیم برای تونل و سوار شدن به هواپیما. در بدو ورود به هر کس یک پک بسته بندی شده شامل دستمال و ماسک تحویل میدادن. صندلی ها تا دونه آخر پرشده بود و فاصله صندلی ها برای من که مثلا بلند قد محسوب میشم یکم کم بود ولی خیل آزار دهنده نبود.کابین هم تقریبا نو و تمیز بود. حدودای ساعت 5:10 و تقریبا بدون تاخیر هواپیما تیک آف کرد و از زمین بلند شد.
تقریبا یک ساعت بعد یک پک صبحانه که شامل یه ساندویچ سرد کالباس با پنیر و یک عدد آب میوه کوچیک و یک کیک پرتقالی و یه بطری آب معدنی کوچیک همچنین حاوی یک دستمال مرطوب و دستمال کاغذی بود تحویلمون دادن که اینم عکس پکشه.
از رفت و آمدهای زیاد و اضافی و بلند صحبت کردن های بعضی از هموطنان و گریه و شلوغ کاری نوزادان و کودکان که در هر پروازی ممکنه باشه که بگذریم پرواز نسبتا خوبی بود و تقریبا بعد از سه ساعت و خورده ای ما به آسمان ازمیر رسیدیم که این عکسم قبل فرود از فراز ابرها و طلوع خورشید زیبا گرفتم.
با توجه به اختلاف زمانی یک ساعت و نیم ترکیه با ما ساعت 6:50 صبح با یک لندینگ بسیار بد از طرف خلبان ترک که خوابو از سر همه پروند وارد فرودگاه عندنان مندرس ازمیر شدیم.
بعد از تحویل وسایل وارد صف ورود و زدن مهر ورود شدیم که یک عکس از مسافران گرفته میشد و مهر ورود و خوش گلدیمیز بدرقه راهشون.
بعد از خروج از سالن مستقیم وارد ایستگاه مترو شدم. که این مترو که نامش ایزبان هست از شمال ازمیر شروع میشه و تا شهر سلچوک ادامه داره.
از همون ابتدا با یک مقدار لیری که از ایران آورده بودم با خودم یک ازمیر کارت به مبلغ 10 لیر خریدم که توش 6 لیر شارژ بود که برای حمل و نقل عمومی در ازمیر باید از این کارت استفاده میکردید. بعد از خرید کارت باید به سایتی که مخصوص خود دولت ترکیه بود وارد میشدید و شماره پاسپورت و شماره کارت و شماره HESکد رو وارد میکردید تا کارت قابل استفاده و شما قابل ردیابی باشید که این کار هم بخاطر بیماری کرونا انجام میگرفت.
همون باجه که ازش کارتو خریدم زحمت ثبت رو هم برام کشید و من کارتو زدم و از گیت رد شدم و منتظر ورود ترن که به سمت مرکز شهر میرفت شدم. البته مقصد من یک ایستگاه بعد یعنی ایستگاه سارنیچ بود چون محل هتل من دقیقا توی بلواری پشت محوطه فرودگاه بود.
به ایستگاه که رسیدم پیاده شدم و همونجا ازمیر کارتو 50 لیر دیگه شارژ کردم و رفتم طبقه پایین که ترمینال اتوبوسهای شهری بود. از قبل توی گوگل مپ دیده بودم که چه خطی به سمت هتلم میره بنابراین سوار اتوبوس خط 828 شدم و دو ایستگاه بعد که تقریبا با ایستگاه مترو 500 متر فاصله داشت پیاده شدم. از ایستگاه اتوبوس تا هتل تقریبا دویست متر پیاده راه بود. تقریبا ساعت 10 صبح به وقت محلی بود که رسیدم به هتل وچری که از تهران پرینت گرفته بودم و پاسپورتم رو نشون دادم.
متصدی هتل که مردی مهربان و میان سال بود به اسم شوفک، بعد از چک کردن پاسپورت و وچر رو بهم برگردوند و من رو به طبقه بالا راهنمایی کرد ازش معنی اسم هتل Ofuro World Hotel Spa رو پرسیدم گفت به زبون ژاپنی معنی حمام رو میده و این اسم گذاری به این علت بوده که چند سالی توی ژاپن کار میکرده قبلا. یک تخت با یک کمد رمز دار و یک سیف باکس که داخل همون محوطه تخت تعبیه شده بود در اختیارم گذاشت و توضیحاتی در مورد سرویس بهداشتی و حمام داد و خانمی هم که متصدی امور نظافت بود یک دست حوله تمیز و شامپو صابون تحویلم داد و رفتن.
غیر از من هیچ کس اونجا نبود نه قسمت آقایون و نه قسمت خانمها و کلا اون طبقه در اختیارم بود .وسایلم رو سریع داخل کمد گذاشتم لباسهام رو عوض کردم وسایل غیر ضروری مثل پاسپورت و کیف پول رو داخل سیف باکس گذاشتم مقداری پول برداشتم و اومدم پایین که برم برای دیدن شهر ازمیر...
ازمیر:
یکی از شهرهای بزرگ و پر جمعیت ترکیه بعد از استانبول و آنتالیاست که از شمال تا جنوب به صورت یک شهر بندری در کنار دریای اژه قرار داره. ایرانی های زیادی با تور ازمیر به این شهر سفر میکنند. شهر تقریبا دو قسمت داره قسمت قدیمی و سنتیش بیشتر روی زمینهای تپه مانند بنا شده که اکثر خونه ها و محله ها بافت فرسوده و قدیمی دارن که در کناره جنوبی دریا کشیده شدن و قسمت دیگرش که محلاتی تازه ساز و دارای ساختمانهای بلند و جدید هستند قسمت شمالی کناره دریا هستند که قابلیت دسترسی به اونها از طریق مترو یا تراموا و اتوبوس همچنین کشتی از اسکله های خیابون ساحلی امکان پذیره.
از نظر اجتماعی بیشتر مردم ازمیر سطح متوسط زندگی و رو به پایین دارند و ریشه های سنتی و شاید اعتقادات مذهبی روبیشتر میشه در اونها دید. به نظرم نسبت به شهرهای دیگه خیلی رفتار سنتی تر و گرمتری نسبت به بقیه جاها داشتند و چیزی که خیلی به چشم میومد احترام زیادی بود که به بزرگترها و بعد از اون به خانمها میگذاشتند که انگار تربیت فرهنگیشون اینطور بود که به محض دیدن یه فرد مسن سریع بلند میشدن و جاشون رو به اون میدادن و یا با دیدن خانمها سریعا آقایون و یا جوانها جاشون رو به اونها میدادن.
ضمنا رفتار بسیار دوستانه و محبت آمیزی با حیوانات داشتند. بطوریکه من بارها دیدم که حیوانات کوچه و خیابون رو بغل میکردن یا اونها رو نوازش میکردن. همچنین این حیوانات بطور آزادانه هر جایی که میخواستند میرفتن و یا استراحت میکردن و البته که هیچ آزاری هم به کسی نمیرسوندن. اما یکی از رفتارهای بدی که داشتند و خیلی به چشم میومد استعمال دخانیات و سیگار بود که زن و مرد و کوچیک و بزرگ با هر شکل و ظاهری در هر مکانی بصورت افراطی سیگار میکشیدند که هر جای زمین نگاه میکردی ته سیگار میدیدی، البته بقیه جاهای ترکیه هم همینطوره اما به اندازه ازمیر این قضیه پررنگ نیست. حمل و نقل بسیار قوی بود و برای هر جایی حمل و نقل عمومی تا نیمه های شب مهیا بود، بریم بقیشو حین سفرنامه میگم.
پیاده راه افتادم به سمت ایستگاه مترو ارنیچ که هم محدوده هتل رو بهتر بشناسم هم حدود مسافت و زمان رو تا ایستگاه دستم بیاد. تقریبا ده دقیقه پیاده تا ایستگاه مترو راه بود که از اونجا هم با اتوبوس و هم با مترو میتونستم تا میدان مرکز شهر یا همون میدان ساعت یا کوناک برم که ترجیح من مترو بود که رفتم و سوار ترن شدم. خوشحال بودم که بین مردم عادی و زندگی روزمرشون من هم گوشه ای ایستاده بودم و تماشا میکردم. رفتار مردم خیلی صمیمی و گرم بود و وقتی چیزی ازشون میپرسیدی یا کمکی میخواستی چه به انگلیسی یا به ترکی یا به اشاره سعی میکردن بالاخره یه جوری کمکت کنن و کارتو راه بندازن.
اینم نقشه مسیرها و ایستگاههای مترو ازمیر.
ایستگاه هلال پیاده شدم که باید برای ایستگاه کوناک خط عوض میکردم یا پیاده هم میشد تا اونجا رفت. خط عوض کردم و رفتم ایستگاه کوناک پیاده شدم. از ایستگاه که خارج میشدی ایستگاه تراموای برقی هم بود که بعد از رد شدن از اون و رسیدن به اونطرف خیابون میتونستی برج ساعت معروف رو ببینید.
میدان کوناک برج ساعت:
یه محوطه سنگ فرش باز که در وسط اون برجی به ارتفاع تقریبا ده دوازده متر که بالای اون در هر چهار طرف ساعتی گنجونده شده بود. دور و ور برج هم پر از کبوترهایی بود که برای خوردن دونه هایی که مردم براشون میخریدن و میریختن از آسمون به زمین میومدن. سمت غرب میدان ساعت خط ساحلی و کناره دریا بود و سمت شرق و درست رو بروی برج ساعت ورودی بازار کمرآلتی بود که بازاری مثل همه بازارهایی که همه چی دارن بود. یه گشتی اونجا زدم و موقع ناهار شده بود. از بین غذا فروشی های اونجا یکیشون نظرمو جلب کرد و رفتم برای ناهار اینو سفارش دادم به قیمت 34 لیر با یک نوشابه.
اکثر جاها مواد ضدعفونی گذاشته بودن و تقریبا همه ماسک میزدن و توی اماکن عمومی و وسایل حمل و نقل عمومی زدن ماسک الزامی بود و نظارت زیادی میکردن.
بعد از ناهار شروع به قدم زدن در اطراف میدان ساعت و خط ساحلی کردم و خیابونهای اطراف رو رفتم و نگاه کردم هوا آفتابی بود و گرم اما نه شرجی.
اینم از بانک ملت شعبه ازمیر...
مساله مهم آب بود که بخاطر گرمای هوا زیاد تشنه میشدی و مدام باید آب میخریدی. قیمت آب هم متغیر بود آب معدنی کوچیک از 1.5 لیر بود تا 3 لیر تقریبا سلیقه ای بود اما معمولا آب معدنی خنک اکثر جاها 2 لیر بود.
میخواستم به بازدید باغ وحش برم که گفتن به دلیل کرونا بسته است و فقط سه روز یعنی جمعه و شنبه و یکشنبه بازه که خوب اون روز چهارشنبه بود و من نمیتونستم برم پس منصرف شدم و رفتم برای دیدن بنای آسانسور.
آسانسور:
از برج ساعت تا آسانسور ازمیر تقریبا یک کیلومتر و حدود یه ربع راه بود. در انتهای کوچه ای که کافه های قشنگ و رستورانهای غذا و قهوه و نوشیدنی داشت بنایی به ارتفاع تقریبا 20 تا 25 متر وجود داشت که داخلش آسانسوری بود که بصورت رایگان از بالای اون میتونستی شهرو ببینی بنا خیلی بلند نبود اما چون روی حالت تپه قرار گرفته بود نمای بازی از شهر رو میتونستی ببینی. اتاق آسانسور البته عوض شده بود و جدید شده بود همینطور سیستم موتور و مکانیکیش و سعی شده بود ظاهر حفظ بشه.
اینم از یادگارهای برو بچ ازمیر که معلومه توی جاهای دیگه هم ازین دوستان اهل دل هستند.
غروب زیبا در غربت:
بعد از بازدید آسانسور به خیابون ساحلی برگشتم و همینطور که خورشید غروب میکرد من هم از جنوب به شمال خط ساحلی و از اسلکه کوناک تا اسلکه پاسپورت و السانجاک پیاده قدم میزدم. دیگه تقریبا غروب شده بود که روی دیواره کناری ساحل نشستم و غرق تماشای غروب و دریا شدم.
کی میگه غروب در غربت زیبا نیست؟ اینم مثال نقضش.
یکی دو ساعتی اونجا نشسته بودم و منظره دریا و آدمها رو نگاه میکردم. خانواده های شاد، بازی کودکان، جمع های دوستانه و زوجهای جوان که باهم چقدر با محبت و عاشقانه رفتار میکردند و چقدر بی ریا بهم عشق می ورزیدن، لحظات زیبایی بود.
بین اسکله کوناک و پاسپورت یه محوطه پارک مانند ساحلی بود که زمین چمنی داشت و انگار مردم غروبا برای استراحت یا قدم زدن به اونجا میومدن البته اون شب، شب تعطیلی بود و خیلی شلوغ بود و خیلی از خانواده ها و دوستایی که باهم اومده بودن رو دیدم که با وسایل خوردنی و شام و بارو بندیل مثل ما که میریم پارک و سیزده بدر اومده بودن و روی همون چمنها بساطشون پهن کرده بودن و باهم خوش بودن. چیز جالبی که وجود داشت تفریح تخمه خوری بود که از کوچیک و بزرگ یه بسته تخمه دستشون بود و حین صحبت با هم تخمه میخوردن و البته پوستشم شوت میکردن اونور بطوریکه زمین و چمن و همه اون محوطه پر پوست تخمه بود.
خانواده ها جمع دوستان دختر و جمع دوستان پسر و زوجهای جوان و میانسال هرکدوم دور هم نشسته بودن و از فضا و اون لحظه لذت میبردن میگفتن و میخندیدن و تنقلات یا نوشیدنی میخوردن. در مورد نوشیدنی یه توضیحی بدم که توی ترکیه همه مغازه ها نوشیدنی میفروشند اما شما بعد از خرید مجاز به دست گرفتن اونها بصورت علنی در انظار نیستید بلکه نوشیدنیها رو داخل کیسه پلاستیکی سیاه میذاشتن و به مشتری ها میدادن و البته که خوردنش خیلی مشکلی نداشت ظاهرا فقط یه دور زدن قانونی بود که فقط از در مغازه با کیسه سیاه بیای بیرون.. هر از گاهی هم پلیسهای موتوری بصورت تیمهای چهار نفره گشتی توی اون محوطه میزدن که البته برای برقرای امنیت و نظم بود. اکثر افرادی هم که اونجا بودن یا ساکنان خود ازمیر بودند و یا مسافران عرب زبان که همه جای شهر توریستهای عرب به وفور به چشم میخوردند و خبری از توریست های اروپایی در ازمیر نبود.
خیابون ساحلی سرتاسر پر بود از رستورانها و کافه ها و غذا خوریهای ترکی و اروپایی و آسیایی و با آهنگ و بی آهنگ و خلاصه سرتاسرش محلی برای غذا خوردن و خوش گذرونی بود که بین اونها برندهایی مثل کافه مادو و استار باکس و غیره هم دیده میشد. کافه مادو نزدیک اسلکه پاسپورت و دقیقا زیر هتل پاسپورت قرار داشت. غروب که شد کار این رستورانها و کافه ها شروع شد و از هر کدومشون صدای اهنگ و موسیقی به گوش میرسید و قدم زدن توی اون محیط رو صد برابر لذتبخش تر میکرد .
ضمنا بعد از غروب خیابون ساحلی پر شد از ماشینهای مدل بالا که ظاهرا برای دور دور اومده بودن و سرتاسر خیابونو بالا پایین میرفتن و صدای بلند ضبطشون و صدای غرش اگزوز ماشینها فضا رو پرکرده بود خیلی ام عالی.
چندساعتی همونجا قدم زدم و موقع برگشت هم یک ساندویچ کومرو KUMRU که ساندویچ معروف اونجاست که ترکیبی از سوسیس بصورت رشته ای و کالباس و پنیر پیتزاست با یه نوشابه به قیمت ساندویچ 17 لیر و نوشابه کوچیک کولا 4 لیر جمعا 21 لیر توی رستوران اصلیش که اسمش مهمت اوستا توی همون راسته خیابون ساحلی بود خوردم و برگشتم به سمت هتل.
به هتل که رسیدم شوفک به همراه خانوادش که اونجارو اداره میکردن مشغول تماشای تلویزیون و نوشیدن چای و صحبت بودن که از دور یه خوش و بشی کردم و رفتم بالا. یه دوش گرفتم و دراز کشیدم روی تخت و برنامه فردا که رفتن به شهر آلاچاتی و چشمه بود رو داشتم مرور میکردم که به علت راه رفتن و خسته بودن زیاد متوجه نشدم کی خوابم رفت.
صبح حدودای ساعت 8 بود که از خواب بیدار شدم رفتم طبقه پایین به رستوران هتل و یه چایی ازون چاییای معروف کمر باریک گرفتم و بعد خوردن چایی راه افتادم به سمت ایستگاه مترو که برم به فرودگاه برای سوار شدن به اتوبوسهای مقصد آلاچاتی و چشمه. توی فرودگاه اتوبوسهایی وجود داشت که به مقاصد مختلف حرکت میکردن. با پرداخت 20 لیر سوار اتوبوس آلاچاتی شدم و بعد از چند دقیقه که مسافراش پر شد حرکت کرد. حدود یک ساعت فاصله بین ازمیر و آلاچاتی بود و از توقفگاه اتوبوس در آلاچاتی حدود ده دقیقه با دولموش فاصله تا شهر چشمه بود.