56
7.1K
21 خرداد 1403 12:00
س 28 اسفند 1372 امشب زودتر از شب های قبل پدرم به خونه برگشت تازه لادای زرشکی رنگش رو فروخته بود و یه پیکان صفر از اونها که سپر جوشن دار داشت خریده بود قرار بود فردا صبح زود به سمت مشهد بریم شوق عجیبی داشتیم
دی ماه سرد زمستانی 1400 بود خواننده محبوبم برنامه کنسرتهای نوروزیش رو در پیجش منتشر کرد. من همیشه چک میکنم و تو آرزوهام مرورش میکردم اما اینسری یکم جدیتر بهش فکر کردم و با علیرضا (همسرم) در میون گذاشتم و از اونجایی که تولدم بهمن
به نام خدا بعد از سفری که زمستان سال گذشته به چابهار داشتیم و تجربه ی هوای دلچسبش، باز هم سرمای زمستان ما رو به یاد آب و هوای بهاریِ جنوب انداخت و این بار انتخابِ ما، جزیره ی زیبای کیش بود. اتاق ۵ تخته؟! نه نداریم... این جمله
چکیده به کشوری سفر میکنم که روزگاری با وسعتی از دریای بالتیک تا دریای سیاه، بزرگترین قلمروی اروپا را داشت. بله، لیتوانی کشور کوچک امروزی با ۳ میلیون نفر جمعیت، که حاصل قرنها مبارزه و تلاش برای استقلال از سیطره کشورهای همسایه اش است. آنها بقدری
چندسالی بود که آرزوی رفتن به کنسرت خواننده موردعلاقم رو داشتم و از شانس خوبم همسرم هم از طرفداران این خواننده هست و باهم قرار گذاشتیم تا جوونیم یک بار هم که شده کنسرت این خواننده رو بریم. عصر جمعه یک روز پاییزی در مهرماه
سال ۲۰۱۶ بود که به مانند اکثر سفر های زندگیم با دریافت چند تماس از دوستان و یک دیدار غیر مترقبه برنامه سفر به کشور گرجستان و شهر باتومی چیده شد این اولین سفر من به کشوری که بخشی از خاکش در اروپا قرار داشت
عید 1402 همراه پدر عزیزم تا پنجم مشغول دید و بازدید با اقوام بودیم و ازاینکه پدرم بعد از پشت سرگذاشتن یک دوره کسالت دوباره توانسته بود پا به پای من قدم بردارد خیلی خوشحالم می کرد توضیح خیلی مختصری در مورد زندگی گذشته م
"پاریس جشن بی کران" عنوان کتابی است از ارنست همینگوی که من برای این سفرنامه انتخاب کردم و به گمانم کاملا مناسب حال و هوای این شهر هست. سلام سفرمان به پاریس در تیرماه 1402 را از اروپا شروع کردیم و به ناچار باید از قسمت مراحل
ساحل درک چابهار بسیار زیباست. اینقدر زیبا که پس از حدود یک ماه زمان از بازگشت از این شهر زیبا هنوز هم دلم را آنجا جا گذاشته ام و توصیه می کنم حتما حتما به این شهر بروید و جاذبه های فراوان این شهر را ببینید.
میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم خبر از پای ندارم که زمین میسپرم سعدی دوستان گرانمایه لست سکندی خرسندم که بار دیگر توانستم ارمغانی کوچک از دیاری کهن با جاذبه هایی بی نظیر
سفرنامه ما مربوط به ترکیه و گرجستان هست که در تعطیلات عید نوروز سال ۱۴۰۲ انجام شد.مدت ها بود که فکر سفر زمینی با خودرو شخصی در ذهنم بود و در سال ۹۸ حتی هتل رو هم در شهرهای ارزروم، سیواس، گورمه و آنتالیا رزرو
خب سفر ما به دبی در آبان 1401 انجام شد. ما برای 5 شب در هتل سه ستاره grand mayfair در محله الرقه اقامت داشتیم. بیشتر هتلها در این منطقه واقع شدند و به نوعی منطقه قدیمی دبی به حساب میآید که اطراف آن مغازههایی
روزای سخت زمستان در راه بود ولی کریسمس زیبای استانبول رو نباید از دست میدادیم . چند سال قبل نیز در همچین روزایی ما استانبول رو بطور مفصل گشته بودیم ولی چه چیزی زیبا تر از سفر ..... خیلی از دوستان سفرنامه هایی بسیار دقیق ،
من داستان سفر لبنان را برایت می گویم، تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال در طبقه دوم رستورانی در شهر بعلبک نشسته ایم. پوستر قدیمیِ ام کلثوم بر روی دیوار است و صدای فیروز در حال خواندن آهنگ بنت الشَلَبیه به گوش می
مقدمه سفر مرا به در باغ چندسالگیام برد.(مسافر- هشت کتاب- سهراب سپری) همه چیز با یک تماس تلفنی شروع شد. " برنامه بریزیم یک روز از شهر بزنیم بیرون." به تمام شهرها و مقصدهای یک روزهای که اطراف شهر کرمان بود فکر کردیم. به لالهزار برویم و باغهای
بی تو نخل و غروب پیدا نیست آسمان قشنگ جنوب پیدا نیست من مسافر شهر چابهار بودم و آمدم تا برایتان چابهار را توصیف کنم !می دانم که قبل از من نیز سفرنامه چابهار زیاد نوشته شده است اما فاکتور زمان بسیار مهم است و
با سلام خدمت همراهان عزیز لست سکند این دومین سفرنامه ای هست که من در سایت لست سکند قرار میدم، اولین سفرنامه رو در سال 1397 نوشتم که در مورد سفرم به آنتالیا و استانبول بود، توی این سالها به هندوستان (گوا)، مجدد ترکیه (استانبول و
چکیده به کشور کوچکی سفر میکنم که در لابلای سه کشور آلمان، بلژیک و فرانسه قرار گرفته است و بالاترین سرانه تولید ناخالص داخلی دنیا را دارد. همواره نامش در بین مرفه ترین کشورهای دنیاست و علیرغم کوچکی، نقش بزرگی در تاسیس سازمان ملل متحد، سازمان
مقدمه اوایل آبان 98 بود، وقتی برای اولین بار به تایلند سفر کردم. الان چهار سال از اون روز میگذره و امروز یک قدمی لحظه ای ایستادم که مدتها منتظرش بودم. کتونی های سفیدمو پوشیدم و دارم مسیر شرکت تا بانک رو برای گرفتن تمکن مالی
به نام آنکه عالم آراست (روایتنامه تنگ سولک) بارها میگویم ارزشش را داشت، پیکرههای سنگی که صخره را به تسخیر خودشان درآورده بودند. ایستاده با ردایی بلند و شنلی بر دوش همگان را دعوت به نمایش شکوه و اقتدار الیمائی میکردند. راه سنگی باستانی پیش رویمان دروازهای